sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ در آمدی ز درم کاشکی چو لمعه ی نور که بر دو دیده ی ما حکم او روان بودی ... 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ در هجر تو گر چشم مرا آب روان است گو خون جگر ریز که معذور نمانده است 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو ... 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ در آمدی ز درم کاشکی چو لمعه ی نورکه بر دو دیده ی ما حکم او روان بودی ... یار من باش که زیب فلک و زینت دهر از مه روی تو و اشک چو پروین من است 2 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ تیر جفای تو هست دلکش جان دوز من جعبه ز سینه کنم تیر جفای تو را 1 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ آشنایان ره عشق گرم خون بخورند ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم ... 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ مثال تو در این دیر خرابات مثال سایه ای در افتاب است 1 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد خلق را ورد زبان مدحت و تحسین منست ... 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ تو اندر پرده ی غیبی و ان چیز که میبنی تو ان خود سایه توست 1 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ تعبیر رفت یار سفر کرده می رسد ای کاج هرچه زودتر از در درآمدی... 1 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ یا بخت من به طریق مروت فرو گذاشت/ یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد (حافظ بزرگوار) 1 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ دل ضعیفم از آن می کشد به طرف چمن که جان ز مرگ به بیماری صبا ببرد... (حافظ) 1 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ دل ضعیفم از آن می کشد به طرف چمنکه جان ز مرگ به بیماری صبا ببرد... (حافظ) دانی که را سزد صفت پاکی/ آن کو به وجود خویش نیالاید (پروین) 1 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ در آن وادی که جائی بود دلگیر نخوردی هیچ خوردی خوشتر از شیر 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ رحم آر بر دل من کز مهر روی خوبت شد شخص ناتوانم باریک چون هلالی... 2 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ در آن وادی که جائی بود دلگیر نخوردی هیچ خوردی خوشتر از شیر ره میخانه و مسجد کدام است/ که هر دو بر من مسکین حرام است... 2 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ رحم آر بر دل من کز مهر روی خوبتشد شخص ناتوانم باریک چون هلالی... یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن/ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند (فریدون مشیری) 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ در تفکر عقل مسکین پایمال عشق شد با پریشانی دل شوریده چشمم خواب داشت... (سعدی) 2 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ در تفکر عقل مسکین پایمال عشق شدبا پریشانی دل شوریده چشمم خواب داشت... (سعدی) تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق/ که نامی خوشتر از اینت ندانم مگر هر لحظه رنگی تازه گیری/به غیر از زهر شیرینت نخوانم! (فریدون مشیری) 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده