مشاعره

[hasti1988 22046]

یا رب چه چشمه ای است محبت که من از آن

یک قطره آب خوردم و دریا گریستم

[Ali.Fatemi4 22826]

یا رب چه چشمه ای است محبت که من از آن

یک قطره آب خوردم و دریا گریستم

مگر نسیم سحر بوی زلف یار من است/ که راحت دل رنجور و بی قرار من است(سعدی)

[captain 9274]

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است

ای به فدای نگهت این چه نگاه کردن است

[Ali.Fatemi4 22826]

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است

ای به فدای نگهت این چه نگاه کردن است

تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق/ که نامی خوشتر از اینت ندانم... مگر هر لحظه رنگی تازه گیری/به غیر از زهر شیرینت نخوانم

(فریدون مشیری)

[S.F 24932]

مرد حيران چون رسد اين جايگاه

در تحير مانده و گم كرده راه

[Ali.Fatemi4 22826]

مرد حيران چون رسد اين جايگاه

در تحير مانده و گم كرده راه

هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری/شب خانه روشن میشود چون یاد نامت میکنم

(مولانا)

[hasti1988 22046]

میان نداری و دارم عجب که هر ساعت

میان مجمع خوبان کنی میان داری

[Ali.Fatemi4 22826]

میان نداری و دارم عجب که هر ساعت

میان مجمع خوبان کنی میان داری

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد/به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد

[captain 9274]

دعاگوی غریبان جهانم

و ادعو بالتواتر و التوالی

(حافظ)

[Ali.Fatemi4 22826]

دعاگوی غریبان جهانم

و ادعو بالتواتر و التوالی

(حافظ)

(مرسي از اينكه شاعرشو ذكر كردين!)

(نميدونم اين قبوله يا نه:

از فردوسي بزرگ:)

يكي پادشه بود مهراب نام/زبردست و پرگنج و گسترده كام

[captain 9274]

منال ای دل که در زنجیر زلفش

همه جمعیت است آشفته حالی

[sadafv 6584]

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح

هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را ...

[haniye.a 5626]

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح

هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را ...

اه و افسوس از ان روز که در دشت بلا بود ان خسرو بی لشکر و یاور تشنه

[sadafv 6584]

همای گو مفکن سایه ی شرف هرگز

در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد ...

[Ali.Fatemi4 22826]

دلي خواهم كه از او درد خيزد/بسوزد عشق ورزد اشك ريزد

(رهي معيري)

[*FARZANE* 224]

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

 

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

[sadafv 6584]

دل کز طواف کعبه ی کویت وقوف یافت

از شوق آن حریم ندارد سر حجاز...

[Ali.Fatemi4 22826]

دل کز طواف کعبه ی کویت وقوف یافت

از شوق آن حریم ندارد سر حجاز...

ز من هر آنکه او برد چو دل به سینه نزدیک/به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من

(سیمین بهبهانی)

[captain 9274]

نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن

ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی

[sadafv 6584]

یاقوت جان فزایش از آب لطف زاده

شمشاد خوش خرامش در ناز پروریده ...