رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

:banel_smiley_4:

ببخشید این الان یعنی چی؟!

 

یک حرف صوفیانه بگویم اجازتست

ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری ...

(واسه این که اسپم نشه این بیت رو هم گفتم !):ws2:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
یارب ان نو گل خندان که سپردی به منش

می سپارم به تو از چشم حسود چمنش

شب جمعه‌ها نخفتن، به خدای راز گفتن

ز وجود بی‌نیازش، طلب نیاز کردن

ببخشید حیف م اومد بیت بعدیش رو ننویسم .

 

به خدا قسم که آن‌را، ثمر آن قدر نباشد

که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

 

شیخ بهایی

  • Like 6
لینک به دیدگاه
شرمم از خرقه ی آلوده ی خود می آید

که برو وصله به صد شعبده پیراسته ام

ما ز یاران چشم یاری داشتیم,

خود غلط بود آن چه می پنداشتیم.

  • Like 6
لینک به دیدگاه
تا که بگویم غم دل بیشتر

دوست ترت دارم از هر چه دوست

ای تو به من از خود من خویش تر

 

شعرتون از مصرع دوم شروع شده و اول مصرعش این نیست.

لطفا قواعد رو رعایت کنید.

 

 

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...