moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۸۹ دردو روز عمر کوته سخت جانی کرده ام با همه نا مهربانان مهربانی کرده ام 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۸۹ من چگونه هوش دارم پیش و پس چون نباشد نور یارم پیش و پس 2 لینک به دیدگاه
کامیلا 422 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۸۹ کاش میشد بوسه ها را قاب کرد توی کاغذ سمت هم پرتاب کرد.:icon_gol: 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۸۹ سر برآريد حريفان که سبوئی بزنيم خواب را رخت بپيچيم و به سوئی بزنيم 1 لینک به دیدگاه
کامیلا 422 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۸۹ من در این خلوت خاموش سکوت اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم. 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۸۹ مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد تو يکی بپرس از اين غم که به من چه کار دارد 2 لینک به دیدگاه
Occ.Health 1065 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۸۹ دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۸۹ ما بری از پاک و ناپاکی همه از گرانجانی و چالاکی همه 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۸۹ هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ نثارخاک رهت نقدجان من هرچند که نیست نقد روان را بر تو مقداری 1 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ نثارخاک رهت نقدجان من هرچندکه نیست نقد روان را بر تو مقداری یاد از شب فروردین که در باغ من بودم وتو به بزم مهتاب لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ بر یاد روی ماه من باشد فغان و آه من بر بوی شاهنشاه من هر لحظهای حیران من 1 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ بر یاد روی ماه من باشد فغان و آه من بر بوی شاهنشاه من هر لحظهای حیران من نه شگفت است گر از گفته من شهد بجوشد که لبش مایه شیرینی اشعار من است 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است ای بفدای چشم تو این چه نگاه کردن است لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن استای بفدای چشم تو این چه نگاه کردن است تکیه بر شانه او دادم و گفتا دل غمگین به شفا میرسم اکنون که پرستار من است لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ تو را نادیدن ما غم نباشد که در کویت به ازما کم نباشد لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ تو را نادیدن ما غم نباشدکه در کویت به ازما کم نباشد در کنارم نفسی ماندی و گل آوردی ناگهان رفتی و از خانه صفا را بردی 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ یارب کجاست محرم رازی که یک زمان دل شرح آن دهد که چه گفت وچه ها شنید لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ یارب کجاست محرم رازی که یک زماندل شرح آن دهد که چه گفت وچه ها شنید دیر شد ای یار دیرین دیر شد آن جوانک را که دیدی پیر شد لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ دلا چو پیر شدی حسن و نازکی مفروش که این معامله در عالم شباب رود لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده