!Ell 4694 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۰ دل می رود ز دستم، صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان، خواهد شد آشکارا :icon_pf (34): آنکه پر نقش زد این دایره مینایی کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد 5 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۰ دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند 4 لینک به دیدگاه
!Ell 4694 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۰ دوش دیدم که ملائک در میخانه زدندگل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند در نمازم خم ابروی تو یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد 3 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۰ در خانقه نگنجد اسرار عشقبازی جام می مغانه هم با مغان توان زد 4 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۰ دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم سخن اهل دل است این و به جان بینوشیم ... 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۰ می ده که نو عروس چمن حد حسن یافت کار این زمان ز صنعت دلاله می رود (حافظ) 3 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۰ در این درگه که گه گه که که که که شود ناگه مشو غره به امروزت که از فردا نه ای آگه 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۰ هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۰ یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که می شنوم نامکررست... 3 لینک به دیدگاه
!Ell 4694 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۰ یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجبکز هر زبان که می شنوم نامکررست... تا چه بازی رخ نماید بید قی خواهیم راند عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۰ تو کز مکارم اخلاق عالم دگری وفای عهد من از خاطرت به در نرود 2 لینک به دیدگاه
!Ell 4694 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۰ تو کز مکارم اخلاق عالم دگریوفای عهد من از خاطرت به در نرود دریغ مدت عمرم که بر امید وصال بسر رسید و نیامد بسر زمان فراق 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۰ قدت گفتم که شمشادست بس خجلت به بار آورد که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم ... 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۰ ﻣﺎ ﺑﺎرﮔﻪ دادﻳﻢ، اﻳﻦ رﻓﺖ ﺳﺘﻢ ﺑﺮﻣﺎ ﺑﺮﮐﺎخ ﺳﺘﻤﮑﺎران، ﺗﺎ ﺧﻮد ﭼﻪ رﺳﺪ ﺧﺬﻻن 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۰ نگویمت که همه ساله می پرستی کن سه ماه می خور و نه نه ماه پارسا می باش ... 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۰ شهري كه شه و شحنه و شيخش همه مستند شاهد شكند شيشه كه بيم عسسي نيست 3 لینک به دیدگاه
*FARZANE* 224 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۹۰ تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده است دل سودا زده از غصه دونیم افتاده است 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۹۰ تا همه خلوتیان جام صبوحی گیرند چنگ صبحی به در پیر مناجات بریم ... 2 لینک به دیدگاه
!Ell 4694 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۹۰ من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد 1 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۹۰ دو روزی نیست افزون عمر ایام برومندی مشو غافل ز حال تلخکامان تا ثمر داری لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده