hilari 2413 ارسال شده در 17 مهر، 2010 اون روزا تکرار شدنی نیست هوتننه صفا وسادگیش ونه مصیبتای بیشمارش صف نفت صف کوپن ارزاق سرماهای وحشتناک اژیرهای قرمز الان وقتی میبینم طرف برا اهنگ موبایلش اهنگ اژیر میزاره تنم مورمور میشه چون نمیدونه چه خاطراتی رو داره برامون زنده میکنه پیش دانشگاهی بودم , یادم سر کلاس شیمی نشسته بودیم , یه دفعه صدای جت هایی که احتمالا آزمایشی پرواز میکردند ( اگه درست گفته باشم , من تو این زمینه اطلاعاتم صفره ) شنیده شد , خدایی وحشتناک بود احساس کردم سقف کلاس داره رو سرم خراب میشه رنگ معلمم عوض شد یه لحظه ساکت شد , انگار چیزی رو به یاد آورد آره خاطرات جنگ و کشته شدن دانش آموزا ش و همکاراش جلوی چشم خودش 3
spow 44198 مالک ارسال شده در 17 مهر، 2010 پیش دانشگاهی بودم , یادم سر کلاس شیمی نشسته بودیم , یه دفعه صدای جت هایی که احتمالا آزمایشی پرواز میکردند ( اگه درست گفته باشم , من تو این زمینه اطلاعاتم صفره ) شنیده شد , خدایی وحشتناک بود احساس کردم سقف کلاس داره رو سرم خراب میشه رنگ معلمم عوض شد یه لحظه ساکت شد , انگار چیزی رو به یاد آورد آره خاطرات جنگ و کشته شدن دانش آموزا ش و همکاراش جلوی چشم خودش اره درست گفتی جت هارو تو یه پریود مشخص برای تست ودوره های خلبانی (اینو دقیق نمیدونم)پرواز میدن هرموقع از جلوی پالایشگاه شهرمون رد میشم اولین خاطره ای که به یادم میاد سه تا بمبی بود که جلو چشم من رو پالایشگاه افتاد هنوز هم تو نیروگاه جای ترکشهای زمان جنگ مشخصه هیی 2
hilari 2413 ارسال شده در 17 مهر، 2010 اره درست گفتیجت هارو تو یه پریود مشخص برای تست ودوره های خلبانی (اینو دقیق نمیدونم)پرواز میدن هرموقع از جلوی پالایشگاه شهرمون رد میشم اولین خاطره ای که به یادم میاد سه تا بمبی بود که جلو چشم من رو پالایشگاه افتاد هنوز هم تو نیروگاه جای ترکشهای زمان جنگ مشخصه هیی من از خاطرات جنگ فقط اتوبوس هایی رو یادمه که رزمنده ها رو به جبهه میبرد:icon_pf (34): خوب کوشولو بودم چیزی یادم نمیاد اره استادمون در مورد بمباران پالایشگاه ها خیلی حرف برامون زد , کاری که مهندسا وکارکنان پالایشگاه تو جنگ انجام دادند کم از کار سربازایی که تو خط مقدم بودن نیست ! اما چرا از اون روزا کم میگن , درسته یادآوری خاطرات تلخ اون زمان سخته اما خوب ما هم باید بدونیم وافعا چه خبر بوده , باورتون میشه وقتی همچین تاپیکایی رو میبینم کلی ذوق میکنم 3
spow 44198 مالک ارسال شده در 17 مهر، 2010 من از خاطرات جنگ فقط اتوبوس هایی رو یادمه که رزمنده ها رو به جبهه میبرد:icon_pf (34): خوب کوشولو بودم چیزی یادم نمیاد اره استادمون در مورد بمباران پالایشگاه ها خیلی حرف برامون زد , کاری که مهندسا وکارکنان پالایشگاه تو جنگ انجام دادند کم از کار سربازایی که تو خط مقدم بودن نیست ! اما چرا از اون روزا کم میگن , درسته یادآوری خاطرات تلخ اون زمان سخته اما خوب ما هم باید بدونیم وافعا چه خبر بوده , باورتون میشه وقتی همچین تاپیکایی رو میبینم کلی ذوق میکنم هیلاری عزیز حقایق لخت وعورند گفتنشون خیلی چیزارو دچارتناقض میکنه برو فیلم اژانس شیشه ای رو ببین هرچند من فیلم ایرانی سعی میکنم نبینم ولی ارزش دیدن داره این فیلم ممنون گلم 3
hilari 2413 ارسال شده در 17 مهر، 2010 هیلاری عزیز حقایق لخت وعورندگفتنشون خیلی چیزارو دچارتناقض میکنه برو فیلم اژانس شیشه ای رو ببین هرچند من فیلم ایرانی سعی میکنم نبینم ولی ارزش دیدن داره این فیلم ممنون گلم این فیلمو دیدم میفهمم چی میگی موفق باشید. 2
rezanassimi 9036 ارسال شده در 17 مهر، 2010 اره درست گفتیجت هارو تو یه پریود مشخص برای تست ودوره های خلبانی (اینو دقیق نمیدونم)پرواز میدن هرموقع از جلوی پالایشگاه شهرمون رد میشم اولین خاطره ای که به یادم میاد سه تا بمبی بود که جلو چشم من رو پالایشگاه افتاد هنوز هم تو نیروگاه جای ترکشهای زمان جنگ مشخصه هیی آره وقتی پالایشگاهو میزدن یکی دو هفته میسوخت... یادمه 13 بدر رفته بودیم بیرون چند تا هواپیمای عراقی اومدن بمب هایی رو که قرار بود تو شهر بریزن ریختن تو بیابون و رفتن 3
saba888 1746 ارسال شده در 17 مهر، 2010 پس من چرا هيچي يادم نمي ياد!!! يعني من آلزايمر دارم!!!:ws52: فقط صداي آژير خطر يادم هست!!! 4
rezanassimi 9036 ارسال شده در 17 مهر، 2010 پس من چرا هيچي يادم نمي ياد!!! يعني من آلزايمر دارم!!!:ws52:فقط صداي آژير خطر يادم هست!!! :there: حتما خیلی کوشولو بودی :babygirl: 3
ارسال های توصیه شده