Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۸۹ خودت بی سوادی باشه . همه میدونن کی بیسواده . 1 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۸۹ باشه . همه میدونن کی بیسواده . :ws52: لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۸۹ :ws52: کپ کردی ؟ باشه بابا شما پروفسوری. من بیسوادم. لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۸۹ کپ کردی ؟ باشه بابا شما پروفسوری. من بیسوادم. منطورت من بودم؟؟؟؟؟؟:167::167::167::167: افرین خودتی لینک به دیدگاه
aida.comix 1809 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۸۹ شهر هرت جاییه که با شرایط کاملا" مساوی،استاد محاسباتت به 10ه تو همون 10 و بده و به 9 ه دوستت بده 15!!!! *(تعداد غیبت ها و فعالیت ها در کلاس یکسان بوده است!!) *(اگر معیار نمره دادن face marking هم بوده باشه من از دوستم خوشگل ترم!!!):w00: 3 لینک به دیدگاه
DCBA 8191 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۸۹ برات مرتبش کردم تا حوصله خوندنشو داشته باشی. شهر هرت جاییه که استاد دانشگاش 20 تیر رو برای تحویل پروژه مشخص میکنه...بعد تو خودتو میکشی تا برا اون روز آماده بشی...بعد یه عده بی فرهنگ میرن جز و بلا میزنن به استاد که روزو تغییر بده...بعد از اون جایی که شهر ، شهر هرته... تو برای این درس 2 تا استاد داری و یکیشون کوتاه میاد و میگه تحویل 31تیر باشه...بعد تو سعی میکنی خوشحال باشی ...ولی این خوشحالی دوومی نداره ...چون همون استاد تصمیم میگیره ییهو تحویلو بندازه 2 مرداد....هی به خودت آرامش میدی و سعی میکنی خونسرد باشی و به این فکر نکنی که همه برنامه هات قراره تغییر کنن... . .....فعلا تو آرامشی...... ولی تو تو شهر هرتی..... چون.....ییهو اون یکی استادت نظرش عوض میشه و میگه بهتره که تحویل همون 20 ام باشه..... اما تحویل موقت....و تحویل نهایی میافته 31 مرداد.....تو دیگه نمیتونی آروم باشی........دیگه علاوه بر خودت پای خونواده تم میاد وسط............. ولی چون این یکی استادتو دوس داری سعی میکنی خونسردیتو حفظ کنی و غر زدن رو به دوستات بسپاری...... در حالیکه تو دلت حسابی شاکی هستی......با این حال باز هم سعی میکنی به چیزهای خوب فکر کنی.....تو افکار نسبتا خوب خودت غوطه میخوری که .....................ییهو اون یکی استادت تصمیم میگیره که تحویل موقت رو از 20 تیر به 23 تیر منتقل کنه................................................ الان دیگه ترجیح میدی بری بمیری از اینکه مجبوری تو این شهر هرت زندگی کنی که حتی افکار خوب هم نتونستن برات کاری کنن....... (من دو ساعت دیر به کلاس رسیدم....شاهدان عینی میگفتن تو اون دو ساعت کل تیر و مرداد رو یه چرخی زدن.....) ویرایش میکنم....:icon_pf (34): آخه ما چرا اینقد بد بختیم!!!! تحویل از 23 م هم عقب تر افتاد!!!!! به خدا بی برنامگی هم حدی داره!!! 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۸۹ [/size] ویرایش میکنم....:icon_pf (34): آخه ما چرا اینقد بد بختیم!!!! تحویل از 23 م هم عقب تر افتاد!!!!! به خدا بی برنامگی هم حدی داره!!! بقول حمیرا : سوختن و ساختن هم حدی داره دل به غم باختن هم حدی داره ادامه ش رو از میلاد میپرسم بعد مینویسم. 1 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۸۹ باشه . همه میدونن کی بیسواده . چرا تو اون روزا به من گفتی بی سواد ؟؟؟؟؟؟؟نه میخوام بدونم خوببب:banel_smiley_4: 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۸۹ چرا تو اون روزا به من گفتی بی سواد ؟؟؟؟؟؟؟نه میخوام بدونم خوببب:banel_smiley_4: ماهی رو هر وقت از آب بگیری , تازه است. 1 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۸۹ ماهی رو هر وقت از آب بگیری , تازه است. کافر هم همه را به کیش خود پندارد:banel_smiley_4: 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۸۹ کافر هم همه را به کیش خود پندارد:banel_smiley_4: میگم موضوع تاپیک چی بود؟ 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده