رفتن به مطلب

"صبح بخير برادر زنداني "


spow

ارسال های توصیه شده

در باغ پدرم دو قفس بود. در درون يكي از آنها شيري بود که غلامان آن را از بيابانهاي نينوا آورده بودند و در درون ديگري پرنده اي که هرگز از نغمه سرايي خسته نمي شد. پرنده هر روز در هنگام سحر شير را صدا مي زد و به او مي گفت:

"صبح بخير برادر زنداني "

 

  • Like 21
لینک به دیدگاه

در باغ پدرم دو قفس بود. در درون يكي از آنها شيري بود که غلامان آن را از بيابانهاي نينوا آورده بودند و در درون ديگري پرنده اي که هرگز از نغمه سرايي خسته نمي شد. پرنده هر روز در هنگام سحر شير را صدا مي زد و به او مي گفت:

"صبح بخير برادر زنداني "

 

52257206861860088268.jpg

  • Like 4
لینک به دیدگاه

سلام حسنک کجایی

سلام تصمیم کبری

سلام دهقان فداکار

سلام پترس

سلام ....

 

سلام زندانی

خوب بود ؟

در باغ پدرم دو قفس بود. در درون يكي از آنها شيري بود که غلامان آن را از بيابانهاي نينوا آورده بودند و در درون ديگري پرنده اي که هرگز از نغمه سرايي خسته نمي شد. پرنده هر روز در هنگام سحر شير را صدا مي زد و به او مي گفت:

"صبح بخير برادر زنداني "

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 6 ماه بعد...

سلام حسنک کجایی

سلام تصمیم کبری

سلام دهقان فداکار

سلام پترس

سلام ....

یادش بخیر

و

چقدر زود سهم روزهای خوش یادش بخیر می شود .:sigh:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...