رفتن به مطلب

حیف که همیشه دیر میشه.


ارسال های توصیه شده

در 20 ساعت قبل، Rose5 گفته است :

عمر زود میگذره قبل از اینکه دیر بشه ، هرکاری از دست هر کی برمیاد انجام بده لطفا ! 

یعنی چه جور کاری و تو  چه موردی ؟ لطفا بیشتر توضیح بدید یا یه مثال بزنید . مرسی

لینک به دیدگاه
در 11 ساعت قبل، فکور گفته است :

جالب اینجاست که وقتی مرزمونم روشن میکنیم ، خیلی ها توجه نمیکنند. این حالت در داخل فامیل همیشه به چالش کشیده میشه و صمیمیت رو کمرنگ میکنه. 

بله توی فامیل توقعات بالاتر هست و بالطبع انعطاف بیشتری لازمه . 

 

در 4 ساعت قبل، Mohammad-Ali گفته است :

سلام 

هم موافقم هم نیستم 

همه چیز از خودمون و رفتارمون شروع میشه 

ولی اونطرف هم باید طرف جنبه داشته باشه نتیجه میگیریم شعور و آگاهی خوب چیزی است . 

برای مثال وارد کلاسی میشویم یکهو معلم یا استاد میبینه خیلی استرس و ترس داری حالا به هر دلیل یه شوخی باهات میکنه یکم یخت بازشه دلیل نداره دیگه دانش آموز یا دانشجو با خاک یکسان کنه !

 

خب صحبت من خیلی کلی بود 

سرکلاس دانشگاه شرایط برابر نیست و این استاد حتما با قرار گرفتن توی جایگاه برتر ، تله ی خودشیفتگی ناسالمش فعال شده ?  ..... مثلا ! :دی

لینک به دیدگاه
در در 21 مهر 1399 در 11:53، فکور گفته است :

حیف که تو دانشگاهی که درس میخونیم ، نحوه تبدیل دانش به پول رو یادمون نمیدن. ( اینکار در کشور های مترقی ، جزو اولویت های تدریس و مهم تر علم آموزی و کسب مهارت و تخصص انجام میگیره) 

دانشگاه ؟ تو این مورد چون دیدم با چشمای خودم یک چیزی رو میدونم که تو هیچ کشوری دانشگاه با فضای عملیاتی دخلی به هم ندارن ، شاید تو تخصص هایی خاص بدرد بخورن ولی تو کارهای مهندسی که اینطوری نبود ....تعدادی از کشورهای اروپایی که خودم توشون بودم اینطوری بود و ایران هم همین ...یک دوستی هم دارم دهنش سرویس شد فارسی یاد بگیره ولی هنوزم روون نیست مغزش درد میگیره از بس ما تیکه و استعاره داریم .....امریکاییه و تو مریلند زندگی میکنه که خیلی صنعتی و کار درسته ، با اونم حرف میزدم همین بود و امریکا هم همینه ...

وقتی 21 سالم بود فکور جان قاچاقی رفتم آلمان ، کاری ندارم چی شدو چی نشد ولی با هزار تا پارتی بازی برو بچ روس سر از یک ابر کمپانی در آوردم که اسمش تو صنایع پتروشیمی تن همه رو تو دنیا میلرزوند ...لورگی که الان با ایر لیکویید ادغام شده و ایر لیکویید لورگی خر تو خر شد ....

یک پیر مرده بود بداخلاق  که با یک من عسل هم نمیشد بخوریش ....اسمش توماس ورزل بود نمیدونم هنوزم زندس یا نه ، دایرکتور متانول لورگی بود ، کلا تکنولوژی مگا متانول یا لورگی پروسس پرای همه رو کز میداد ...این آدم هیچ تحصیلات آکادمیکی نداشت هیچی ، همه جا میزدن دکتر ورزل یا حتی پروفسور ورزل اما خودش بود دیگه میگفت ندارم و بچه هایی که باهاش رفیق بودن میگفتن یک متن رو نمیتونه بدون غلط بنویسه  ...یک یورگن ماهلر هم بود روحش شاد آدم نازنینی بود ، د.....ی.....و......ث مخالف گردش زمین حرکت میکرد و به معنای واقعی کلمه دانشمند بود ، دانشمند میگم نه با بار دانشمندا ، نه یک چیز خوفن حوضنی بود ، تو 24 ساعت برات تکنولوژی در میاورد میرفت واسه خودش ستاپ میکرد اصلا یک وضعی ...تو یک نمایشگاه همه آقایون لاتو لوتای تکنولوژی و لایسنسورا جمع بودن من فقط میخندیدم ....فکرشو بکن طرف از اگزون موبیل اومده بود یک وانت پتنت و یالو کوپال بعد همه از این دو تا مخصوصا ماهلر فرار میکردن ....کلا کسی سمتش نمیرفت برای ...

بعد این ادم هیچ تحصیلات آکادمیکی نداشت ، طرح یک پلنت بزرگ پتروشیمی رو تو چند تا کاغذ و دستی با رپید و گاهی با خودکار میکشید انگار نقاشیه چون هیچ چیزی توش مشخص نبود ...حتی شبیه شماتیک هم نبود ولی این لامصب یک سیگار تهران مشهد میذاشت گوشه لبش که از ساعت 7 صبح سیگاره روشن بود تا 8 شب هنوز تموم نشده بود ...تا سایز پیچو مهره های فلنج ها رو هم میدونست ... هیچ کسی هم از طراحی و فرمولهایی که داشت سر در نمیاورد و فقط تو چارچوب اون تکنولوژی روتین که به کشورها میداد بقیه میدونستن و طرح داشتن که نرم افزاری بود ...دیوونه بود واسه خودش ......تکنولوژی های زیادی رو با خودش به گور برد چون نه میتونست به کسی منتقل کنه چون کسی نمیفهمید آخه با یک نقاشی و بعضی اوقات خودشم دوست نداشت بگه ....ثروتشم هیچی دیگه عطسه میکرد مرکل عوض میشد ....

فضای عملیاتی و پول در آوردن کاملا با دنیای آکادمیک متفاوته ...بحث میدانی که میشه آکادمیک جک میشه ....وقت تلف کردنه ، تا یک حدیش خوبه اما تو این فضا چیزی آدم یاد نمیگیره یعنی ندارن که بهت یاد بدن ...

این رفیقم تو مریلند...... کلی اونجا مرکز و کوفت و زهر مار علمی هست ....هفت هشت ده تا هم دکترا داره بعد خودش آخرش مدارکش رو انداخت تو اون خونه چوبیش رفت تو فضای عملیاتی چون به گفته خودش تازه وقتی که درسو دوره های ویژش تموم شد رفت تو فضای عملیاتی دید گوشکوبی بیش نیست ...

الان یک کمپانی داره ، کل پرسنلش یک مشت کابوی هستن :ws28: تیپاشونو میبینی هیچ کدوم کت شلواری و آکادمیکو این چیزا نیستن ....تریپ ها همه یجوریه انگار کنسرت مایکل جکسونه ....ملاک استخدامش هم اسناد به قول خودش ، اسناد آکادمیک نیست از طرف تست میگیره خروجی میخواد ...

یک استاد دانشگاه خودش اگر کننده بود نمیرفت استادی کنه خب چی میخواد به دانشجو یاد بده ؟ من سال 84 استادمون رو آوردم پیش پدرم چون همش مثل خروس به هم میپریدیم بیچاره از همون روز قرصی شد که خاطره ایه طولانی یک روز میگم .....خب چرت میگفت منم گیر میدادم دیگه دعوامون میشد ولی من مرض نداشتم گیر بدم که ، چیزی که اون میگفت رو من از 5 سالگی که بچگیمو یادمه جلوی چشمم میدیدم و شرو ورهای اون رو نمیتونستم قبول کنم ........آخرش هم اومدن بازدید ترموستاتش یکسره شد و کل آب رادیاتورش خالی شد ...

تو همین تاپیک خودت نوشتی دیگه ....بره کار کنه یاد بگیره بعد بره پول در بیاره ، حالا هر کسی در حد هوشش یاد میگیره و کار میکنه ...

خودت سالها غالکاری کردی میدونی چی میگم دیگه .......طرف غالکاره سواد نداره اسم خودشو بنویسه ولی هر چی هست یک کار رو بلده و به شکل حقیقی و عملیاتی برات انجام میده آخرشم پودر رو در میاره میده دستت .....حالا ما یک دکتر داشتیم تو یکی از مجموعه های شستا که اسم نمیبرم ......خب آدم لانتوری دو تا دکترا داشت مدیر عامل یکی از هلدینگها بود ، دکترای متالوژی داشت اما در حد یاکریمهای توی خیابون هم نمیتونست کار عملیاتی بکنه .... یعنی یاکریمه یک فضله میتونست بندازه تو بوته که شاید اون فضله به عنوان کمک ذوب اثر داشت اما این کلا پلشت و بوق ...هی نت برداری میکرد مردک دلقک ...هنوزم نشسته اونجا پرینت میگیره دلشم خوشه ، اینقدر تو کف این روسها بود پرتش میکردم بیرون حرص میخورد ...میگفت شماها در میارید میبرید میخورید خب بیاید تو چارچوب شرکت میگفتم برو بابا حتی تو کارخونه ها هم راش نمیدادم .... طرف روسه میومد سن پسر اینو داشت ، منطقه رو میزد چشمی میگفت اینه و........از بوی خاک میفهمید صد متر زیرش چه خبره تازه همیشه هم مست بود ، این مست بود اینجوری حالیش بود بعد اون دکتره با اون همه اتو کشیده حرف زدن سر در نمیاورد این چیکار میکنه ...الکساندر که همون روسه باشه هم هیچ تحصیلات آکادمیکی نداشت ...

دانش تو دانشگاه نیست که بخوان بهت دانشی بدن که حالا ما بیوفتیم دنبالش که چطوری اونو به پول تبدیل کنیم

لینک به دیدگاه
در 12 ساعت قبل، Anabolic گفته است :

دانشگاه ؟ تو این مورد چون دیدم با چشمای خودم یک چیزی رو میدونم که تو هیچ کشوری دانشگاه با فضای عملیاتی دخلی به هم ندارن ، شاید تو تخصص هایی خاص بدرد بخورن ولی تو کارهای مهندسی که اینطوری نبود ....تعدادی از کشورهای اروپایی که خودم توشون بودم اینطوری بود و ایران هم همین ...یک دوستی هم دارم دهنش سرویس شد فارسی یاد بگیره ولی هنوزم روون نیست مغزش درد میگیره از بس ما تیکه و استعاره داریم .....امریکاییه و تو مریلند زندگی میکنه که خیلی صنعتی و کار درسته ، با اونم حرف میزدم همین بود و امریکا هم همینه ...

وقتی 21 سالم بود فکور جان قاچاقی رفتم آلمان ، کاری ندارم چی شدو چی نشد ولی با هزار تا پارتی بازی برو بچ روس سر از یک ابر کمپانی در آوردم که اسمش تو صنایع پتروشیمی تن همه رو تو دنیا میلرزوند ...لورگی که الان با ایر لیکویید ادغام شده و ایر لیکویید لورگی خر تو خر شد ....

یک پیر مرده بود بداخلاق  که با یک من عسل هم نمیشد بخوریش ....اسمش توماس ورزل بود نمیدونم هنوزم زندس یا نه ، دایرکتور متانول لورگی بود ، کلا تکنولوژی مگا متانول یا لورگی پروسس پرای همه رو کز میداد ...این آدم هیچ تحصیلات آکادمیکی نداشت هیچی ، همه جا میزدن دکتر ورزل یا حتی پروفسور ورزل اما خودش بود دیگه میگفت ندارم و بچه هایی که باهاش رفیق بودن میگفتن یک متن رو نمیتونه بدون غلط بنویسه  ...یک یورگن ماهلر هم بود روحش شاد آدم نازنینی بود ، د.....ی.....و......ث مخالف گردش زمین حرکت میکرد و به معنای واقعی کلمه دانشمند بود ، دانشمند میگم نه با بار دانشمندا ، نه یک چیز خوفن حوضنی بود ، تو 24 ساعت برات تکنولوژی در میاورد میرفت واسه خودش ستاپ میکرد اصلا یک وضعی ...تو یک نمایشگاه همه آقایون لاتو لوتای تکنولوژی و لایسنسورا جمع بودن من فقط میخندیدم ....فکرشو بکن طرف از اگزون موبیل اومده بود یک وانت پتنت و یالو کوپال بعد همه از این دو تا مخصوصا ماهلر فرار میکردن ....کلا کسی سمتش نمیرفت برای ...

بعد این ادم هیچ تحصیلات آکادمیکی نداشت ، طرح یک پلنت بزرگ پتروشیمی رو تو چند تا کاغذ و دستی با رپید و گاهی با خودکار میکشید انگار نقاشیه چون هیچ چیزی توش مشخص نبود ...حتی شبیه شماتیک هم نبود ولی این لامصب یک سیگار تهران مشهد میذاشت گوشه لبش که از ساعت 7 صبح سیگاره روشن بود تا 8 شب هنوز تموم نشده بود ...تا سایز پیچو مهره های فلنج ها رو هم میدونست ... هیچ کسی هم از طراحی و فرمولهایی که داشت سر در نمیاورد و فقط تو چارچوب اون تکنولوژی روتین که به کشورها میداد بقیه میدونستن و طرح داشتن که نرم افزاری بود ...دیوونه بود واسه خودش ......تکنولوژی های زیادی رو با خودش به گور برد چون نه میتونست به کسی منتقل کنه چون کسی نمیفهمید آخه با یک نقاشی و بعضی اوقات خودشم دوست نداشت بگه ....ثروتشم هیچی دیگه عطسه میکرد مرکل عوض میشد ....

فضای عملیاتی و پول در آوردن کاملا با دنیای آکادمیک متفاوته ...بحث میدانی که میشه آکادمیک جک میشه ....وقت تلف کردنه ، تا یک حدیش خوبه اما تو این فضا چیزی آدم یاد نمیگیره یعنی ندارن که بهت یاد بدن ...

این رفیقم تو مریلند...... کلی اونجا مرکز و کوفت و زهر مار علمی هست ....هفت هشت ده تا هم دکترا داره بعد خودش آخرش مدارکش رو انداخت تو اون خونه چوبیش رفت تو فضای عملیاتی چون به گفته خودش تازه وقتی که درسو دوره های ویژش تموم شد رفت تو فضای عملیاتی دید گوشکوبی بیش نیست ...

الان یک کمپانی داره ، کل پرسنلش یک مشت کابوی هستن :ws28: تیپاشونو میبینی هیچ کدوم کت شلواری و آکادمیکو این چیزا نیستن ....تریپ ها همه یجوریه انگار کنسرت مایکل جکسونه ....ملاک استخدامش هم اسناد به قول خودش ، اسناد آکادمیک نیست از طرف تست میگیره خروجی میخواد ...

یک استاد دانشگاه خودش اگر کننده بود نمیرفت استادی کنه خب چی میخواد به دانشجو یاد بده ؟ من سال 84 استادمون رو آوردم پیش پدرم چون همش مثل خروس به هم میپریدیم بیچاره از همون روز قرصی شد که خاطره ایه طولانی یک روز میگم .....خب چرت میگفت منم گیر میدادم دیگه دعوامون میشد ولی من مرض نداشتم گیر بدم که ، چیزی که اون میگفت رو من از 5 سالگی که بچگیمو یادمه جلوی چشمم میدیدم و شرو ورهای اون رو نمیتونستم قبول کنم ........آخرش هم اومدن بازدید ترموستاتش یکسره شد و کل آب رادیاتورش خالی شد ...

تو همین تاپیک خودت نوشتی دیگه ....بره کار کنه یاد بگیره بعد بره پول در بیاره ، حالا هر کسی در حد هوشش یاد میگیره و کار میکنه ...

خودت سالها غالکاری کردی میدونی چی میگم دیگه .......طرف غالکاره سواد نداره اسم خودشو بنویسه ولی هر چی هست یک کار رو بلده و به شکل حقیقی و عملیاتی برات انجام میده آخرشم پودر رو در میاره میده دستت .....حالا ما یک دکتر داشتیم تو یکی از مجموعه های شستا که اسم نمیبرم ......خب آدم لانتوری دو تا دکترا داشت مدیر عامل یکی از هلدینگها بود ، دکترای متالوژی داشت اما در حد یاکریمهای توی خیابون هم نمیتونست کار عملیاتی بکنه .... یعنی یاکریمه یک فضله میتونست بندازه تو بوته که شاید اون فضله به عنوان کمک ذوب اثر داشت اما این کلا پلشت و بوق ...هی نت برداری میکرد مردک دلقک ...هنوزم نشسته اونجا پرینت میگیره دلشم خوشه ، اینقدر تو کف این روسها بود پرتش میکردم بیرون حرص میخورد ...میگفت شماها در میارید میبرید میخورید خب بیاید تو چارچوب شرکت میگفتم برو بابا حتی تو کارخونه ها هم راش نمیدادم .... طرف روسه میومد سن پسر اینو داشت ، منطقه رو میزد چشمی میگفت اینه و........از بوی خاک میفهمید صد متر زیرش چه خبره تازه همیشه هم مست بود ، این مست بود اینجوری حالیش بود بعد اون دکتره با اون همه اتو کشیده حرف زدن سر در نمیاورد این چیکار میکنه ...الکساندر که همون روسه باشه هم هیچ تحصیلات آکادمیکی نداشت ...

دانش تو دانشگاه نیست که بخوان بهت دانشی بدن که حالا ما بیوفتیم دنبالش که چطوری اونو به پول تبدیل کنیم

با سلام. دقیقا همینطوره که میگی ، البته منم به همین نتیجه رسیدم. اما اینکه تو تاپیک مطرح کردم ، بیشتر بخاطر اینه که اگه دانشجوئی دید و خوند ، متوجه باشه که حداقل مثه ما بیخودی وقتشو تو دانشگاه تلف نکنه. 

ما یه مثال ترکی داریم که میگه : تا عقلا بخوان تصمیم بگیرن ، دیوونه زد و از رودخونه گذشت. 

مرسی بابت توضیحات قشنگت. 

لینک به دیدگاه
در در 22 مهر 1399 در 21:52، فکور گفته است :

یعنی چه جور کاری و تو  چه موردی ؟ لطفا بیشتر توضیح بدید یا یه مثال بزنید . مرسی

کلا میگم . 

یه وقتایی آدم احساس می‌کنه به کسی نیاز داره ، شاید حتی به کمکش . 

و خوب اون طرف شاید اصلا حواسش نباشه .

واضحه تقریبا و خوب این مهمه دیگه 

لینک به دیدگاه
در 21 ساعت قبل، Rose5 گفته است :

کلا میگم . 

یه وقتایی آدم احساس می‌کنه به کسی نیاز داره ، شاید حتی به کمکش . 

و خوب اون طرف شاید اصلا حواسش نباشه .

واضحه تقریبا و خوب این مهمه دیگه 

این که نوشتی ? واضحه تقریبا)  جدا عالی بود. ولی نمیونم چرا منو خندوند. دلیلشم نمیدونم که چرا هر بار اینو میخونم ، بازم خنده م میگیره. البته ببخشید که صادقانه نوشتم. 

لینک به دیدگاه
در در 25 مهر 1399 در 08:10، فکور گفته است :

این که نوشتی ? واضحه تقریبا)  جدا عالی بود. ولی نمیونم چرا منو خندوند. دلیلشم نمیدونم که چرا هر بار اینو میخونم ، بازم خنده م میگیره. البته ببخشید که صادقانه نوشتم. 

خوب البته بیشتر گذشت زمان مد نظرم بود ، عمری که بدون هیچ دلیلی بخاطر بقیه داره به گندی میگذره .

حوصله توضیح نداشتم آخه 

لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...
  • 4 ماه بعد...

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...