رفتن به مطلب

همین الان داری به چی فکر میکنی ؟!


ارسال های توصیه شده

یه تیکه از آهنگ سریال مجید خورد به گوشم  ... پرت شدم توی بچگی 

اگه یه روز رهایی از مکان و زمان ممکن بشه حتمی دلم میخواد اون وقتا رو هی بزنم رو تکرار ...

 

 

یجاهاییش بود مجید سوار دوچرخه ش رکاب میزد و این آهنگ از پس زمینه در میومد و بلند پخش میشد 

عاشق اون صحنه بودم ... 

لینک به دیدگاه
در در 22 خرداد 1399 در 04:25، D.yates گفته است :

کبک ...........

یک کبک دارم خیلی عوضیه  (عوضی اینجور مواقع یعنی دوست داشتنی )  رفیق فابریک گربه خره هستش .....بین بقیه کبکا این از همه عوضی تره ...

40 روزی میشه فلان متر مکعب اتیلن دارم و میخواستم بفرستم تو فلر بسوزونمش چون جا گیر بود بدرمم نمیخورد ....چند روز پیش یکی از دوستان اومد گفت یک بار میخوام برای یک جایی یاد تو افتادم ، اتانول میخواست خب دیدم بهترین فرصته از شر این اتیلنا خلاص بشم و امروز براش زدم حدود 250 تن شد حالا اونا لیتری معامله میکنن ....موقع بارگیری از تانکر به تریلی های کشنده پمپه چکه میکرد اینم یک کاسه گذاشته بود زیر پمپه که این حروم نشه و تهش میشه مثلا سی چهل لیتر که ببره خونه یکی دو سالی کوفت کنه مثلا   .....هی میرفت کاسه رو خالی مرد تو یکسری بیست لیتری دوباره میذاشت  جاش ، تمام بار که رفت تو تانکر ماشینها پمپ ها خاموش شد و اینم یادش رفت کاسه آخر رو برداره و عجله داشت سریع یک چک نوشت صد بارم خط زد پشت نویسی کرد کلا دیرش شده بود آخرشم چکه شد شبیه دفتر نقاشی داد دست من تیز پرید تو یکی از این اسکانیا ها کنار راننده و رفتن ، منم رفتم سراغ کمپرسورها و راکتورها رو شات دان دادم سرم گرم بود دیگه حالشو نداشتم یک لیوان چایی ریختم تو چمن های اطراف محوطه ولو شدم و به صبح و حرکتی که برای یک رفیق دیگم زده بودم فکر میکردم ......یهو با صدای این دو تا وروجک بلند شدم دیدم عه ؟ کبکه تا کله رفته تو کاسه و گربه خره هم داره مایع تو کاسه رو لیس میزنه ، یعنی هر کاری یکیشون بکنه اونیکی هم میکنه ...اتانول مطلق خب جیگرش کباب میشه سریع رفتم کبکه رو گرفتم اونم سه چهار تا نوک حواله کرد بهم ...کاسه رو برداشتم آوردم اینور یک کاغذ آتیش زدم انداختم توش سوخت و کاسه رو انداختم بیرون کارخونه .....یکم فک کربه خره رو باز کردم دیدم مشکلی نیست کبکه هم یکم اینور اونورش کردم دیدم اینم سالمه رفتم .....یک ربع نشد برگشتم تو محوطه دیدم گربه خره تلو تلو میخوره :ws28: چشاش شهلا شده کبکه هم کتاشو باز کرده چشاش قرمز لاتی داره دور خودش میچرخه چه چهی میزنه رفتم بگیرمش قاطی کرد نوک نوک مثل خروس با پا دیدم کلا بالاست :ws28: ولش کردم با کبکای دیگه همش میخواست دعوا کنه .....

نمیدونستم کبک و پلنگ هم مست میشن ....گربه خره اوریب میرفت ولی کبکه لاتی شده بود پف کرده بود دنبال دعوا بود هر کی رد میشد دنبالش میکرد نوک بزنه :ws28:

از عصر همش به این کبکه فکر میکنم خندم میگیره ....پدرسوخته یکساعتی بالا بود .....گربه خره دم خودشو گاز میگرفت کلا سوژه ای بود ....

کبک یک چیز با حالیه ولی این دیگه آخرشه ....به چند روش ممکن و غیر ممکن میخوند :ws28:

یک پتروشیمی رو تبدیل کردم به دیوونه خونه .....کبک مست :ws28:

 

لینک به دیدگاه
در در 22 خرداد 1399 در 04:25، D.yates گفته است :

کبک ...........

یک کبک دارم خیلی عوضیه  (عوضی اینجور مواقع یعنی دوست داشتنی )  رفیق فابریک گربه خره هستش .....بین بقیه کبکا این از همه عوضی تره ...

40 روزی میشه فلان متر مکعب اتیلن دارم و میخواستم بفرستم تو فلر بسوزونمش چون جا گیر بود بدرمم نمیخورد ....چند روز پیش یکی از دوستان اومد گفت یک بار میخوام برای یک جایی یاد تو افتادم ، اتانول میخواست خب دیدم بهترین فرصته از شر این اتیلنا خلاص بشم و امروز براش زدم حدود 250 تن شد حالا اونا لیتری معامله میکنن ....موقع بارگیری از تانکر به تریلی های کشنده پمپه چکه میکرد اینم یک کاسه گذاشته بود زیر پمپه که این حروم نشه و تهش میشه مثلا سی چهل لیتر که ببره خونه یکی دو سالی کوفت کنه مثلا   .....هی میرفت کاسه رو خالی مرد تو یکسری بیست لیتری دوباره میذاشت  جاش ، تمام بار که رفت تو تانکر ماشینها پمپ ها خاموش شد و اینم یادش رفت کاسه آخر رو برداره و عجله داشت سریع یک چک نوشت صد بارم خط زد پشت نویسی کرد کلا دیرش شده بود آخرشم چکه شد شبیه دفتر نقاشی داد دست من تیز پرید تو یکی از این اسکانیا ها کنار راننده و رفتن ، منم رفتم سراغ کمپرسورها و راکتورها رو شات دان دادم سرم گرم بود دیگه حالشو نداشتم یک لیوان چایی ریختم تو چمن های اطراف محوطه ولو شدم و به صبح و حرکتی که برای یک رفیق دیگم زده بودم فکر میکردم ......یهو با صدای این دو تا وروجک بلند شدم دیدم عه ؟ کبکه تا کله رفته تو کاسه و گربه خره هم داره مایع تو کاسه رو لیس میزنه ، یعنی هر کاری یکیشون بکنه اونیکی هم میکنه ...اتانول مطلق خب جیگرش کباب میشه سریع رفتم کبکه رو گرفتم اونم سه چهار تا نوک حواله کرد بهم ...کاسه رو برداشتم آوردم اینور یک کاغذ آتیش زدم انداختم توش سوخت و کاسه رو انداختم بیرون کارخونه .....یکم فک کربه خره رو باز کردم دیدم مشکلی نیست کبکه هم یکم اینور اونورش کردم دیدم اینم سالمه رفتم .....یک ربع نشد برگشتم تو محوطه دیدم گربه خره تلو تلو میخوره :ws28: چشاش شهلا شده کبکه هم کتاشو باز کرده چشاش قرمز لاتی داره دور خودش میچرخه چه چهی میزنه رفتم بگیرمش قاطی کرد نوک نوک مثل خروس با پا دیدم کلا بالاست :ws28: ولش کردم با کبکای دیگه همش میخواست دعوا کنه .....

نمیدونستم کبک و پلنگ هم مست میشن ....گربه خره اوریب میرفت ولی کبکه لاتی شده بود پف کرده بود دنبال دعوا بود هر کی رد میشد دنبالش میکرد نوک بزنه :ws28:

از عصر همش به این کبکه فکر میکنم خندم میگیره ....پدرسوخته یکساعتی بالا بود .....گربه خره دم خودشو گاز میگرفت کلا سوژه ای بود ....

کبک یک چیز با حالیه ولی این دیگه آخرشه ....به چند روش ممکن و غیر ممکن میخوند :ws28:

یک پتروشیمی رو تبدیل کردم به دیوونه خونه .....کبک مست :ws28:

 

لینک به دیدگاه
در 1 دقیقه قبل، D.yates گفته است :

من متوجه نقل قولهای شما نشدم :ws52:

والا جالب بود برام

تا حالا شاید کمتر شده موضوعی طولانی رو تو تاپیک مثل متن شما رو ؛ کامل بخونم :ws33:

لینک به دیدگاه
در 18 دقیقه قبل، lexi 5n گفته است :

والا جالب بود برام

تا حالا شاید کمتر شده موضوعی طولانی رو تو تاپیک مثل متن شما رو ؛ کامل بخونم :ws33:

باعث افتخاره

سپاسگزارم

لینک به دیدگاه
در 13 ساعت قبل، نفحات گفته است :

یه تیکه از آهنگ سریال مجید خورد به گوشم  ... پرت شدم توی بچگی 

اگه یه روز رهایی از مکان و زمان ممکن بشه حتمی دلم میخواد اون وقتا رو هی بزنم رو تکرار ...

 

 

یجاهاییش بود مجید سوار دوچرخه ش رکاب میزد و این آهنگ از پس زمینه در میومد و بلند پخش میشد 

عاشق اون صحنه بودم ... 

چون این سریال توی اصفهان فیلمبرداری شد برای تو اینقدر نوستالژیکه :ws37:

لینک به دیدگاه
در در 23 تیر 1399 در 12:04، leo.unique گفته است :

چون این سریال توی اصفهان فیلمبرداری شد برای تو اینقدر نوستالژیکه :ws37:

شاید 

ولی خب گمونم توی کل ایران پر طرفدار بود.

لینک به دیدگاه

رفتار مثل یه دیوار حائل نمیذاره واقعیت آدما رو دید 

اگر یه روزی بتونم آدما رو از ورای رفتارشون ببینم میتونم امیدوار باشم که دارم خوب زندگی میکنم 

 این خیلی سخته 

.

.

.خدایا دنیای قشنگی خلق کردی . اما هیچ چیزش بمن تعلق نداشت 

لینک به دیدگاه
در در 28 تیر 1399 در 13:27، نفحات گفته است :

رفتار مثل یه دیوار حائل نمیذاره واقعیت آدما رو دید 

اگر یه روزی بتونم آدما رو از ورای رفتارشون ببینم میتونم امیدوار باشم که دارم خوب زندگی میکنم 

 این خیلی سخته 

.

.

.خدایا دنیای قشنگی خلق کردی . اما هیچ چیزش بمن تعلق نداشت 

?

لینک به دیدگاه

گل اعتیاد نمیاره ؟ 

پروردگارا ... چه راحتن مردم 

 

 

دلم یه سریال غیر ایرانی کُشنده میخواد غرق بشم توش یکم از زمان و مکان جدا شم 

یه رمان خوب خیلی طولانی هم میتونه افاقه کنه 

لینک به دیدگاه
در 3 ساعت قبل، leo.unique گفته است :

زنها دور هم جمع میشن در مورد خصوصی-ترین مسائل زندگیشون هم حرف میزنن :banel_smiley_4:

نعلتی : )))))) 

 هندزفری بذار ، زودباش  : ))))))

لینک به دیدگاه

بله خودمم : )) 

 

 

چقدر دلم گپ زدن با یه دوست بدقلق و خودخواه و لوس و بیمزه رو میخواد که یکم از حرفاش فیض ببرم 

حیف که مردم دار نیست حیففففف 

پوففففف

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...