DiDaX 105 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد لینک به دیدگاه
DiDaX 105 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ آنجا كه چشمان مشتاقی برای انسانی اشك می ریزد، زندگی به رنج كشیدنش می ارزد. لینک به دیدگاه
DiDaX 105 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن ! پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی لینک به دیدگاه
DiDaX 105 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند لینک به دیدگاه
DiDaX 105 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ و شما مومنان به آنان که غير خدا را می خوانند دشنام مدهيد تا مبادا آنان هم از روی دشمنی و جهالت خدا را دشنام دهند لینک به دیدگاه
DiDaX 105 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند ولی قلبش سیاه میشود لینک به دیدگاه
DiDaX 105 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است (دکتر علی شریعتی) لینک به دیدگاه
DiDaX 105 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم (دکتر علی شریعتی) لینک به دیدگاه
DiDaX 105 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری (دکتر علی شریعتی) لینک به دیدگاه
Skabirian 39 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۸۹ حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود! اما افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشمانمان دادند و بزرگترین درد او را بی آبی معرفی کردند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!........................... لینک به دیدگاه
دختری از شمال 1020 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۸۹ عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است،اگر دوری به طول انجامد ضعیف می شود و اگر تماس، تداوم یابد به ابتذال کشیده میشود و تنها با بیم، امید، تزلزل، اضطراب و دیدار و پرهیز زنده و نیرومند می ماند. اما دوست داشتن با این حالات ناآشناست. دنیایش دنیای دیگریست!....... (دکتر علی شریعتی) لینک به دیدگاه
دختری از شمال 1020 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۸۹ اگر باطل را نمیتوان ساقط کرد میتوان رسوا ساخت، اگر حق را نمیتوان استقرار بخشید میتوان اثبات کرد، طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت..........! « دکتر علی شریعتی» لینک به دیدگاه
دختری از شمال 1020 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۸۹ خدایا ، آتش مقدس « شک » را آن چنان در من بیفروز تا همه « یقین » هایی را که در من نقش کرده اند ، بسوزد. و آن گاه از پس توده ی این خاکستر، لبخند مهراوه بر لب های یقینی، شسته از هر غبار طلوع کند. لینک به دیدگاه
دختری از شمال 1020 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۸۹ ای آزادی، من از ستم بیزارم، از بند بیزارم، از زنجیر بیزارم، از زندان بیزارم، از حکومت بیزارم، از باید بیزارم، از هر چه و هر که تو را در بند می کشد بیزارم ...ای آزادی، چه زندان ها برایت کشیده ام ! و چه زندان ها خواهم کشید و چه شکنجه ها تحمل کرده ام و چه شکنجه ها تحمل خواهم کرد ...اما خود را به استبداد نخواهم فروخت، من پرورده ی آزادی ام، استادم علی است، مرد بی بیم و بی ضعف و پر صبر) … لینک به دیدگاه
دختری از شمال 1020 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۸۹ زنی که زیبایی اندیشه نداشته باشد، زیبایی بدنش را به نمایش می گذارد لینک به دیدگاه
دختری از شمال 1020 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۸۹ آدمی مثل من در این جامعه برای اینکه مردم را آگاه کند...تنها وسیله ای که دارد یکی گفتن است یکی نوشتن اما در محیطی که نه عوامش و نه خواصش هیچ کدام عادت ندارند که نه بشنوند نه بخوانند وی چه کاری می تواند بکند؟ لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد، .................گلویم سوتکی باشد،بدست کودکی گستاخ و بازیگوش .................و او یکریز و پی در پی .................دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد .................و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد، .................بدین سان بشکند در من، .................سکوت مرگبارم را......... ............................«دکتر علی شریعتی» لینک به دیدگاه
حانی 3371 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مهر، ۱۳۸۹ از انسانها غمی به دل نگیر زیرا خود غمگینند با انکه تنهایند از خود می گریزند چون به خود و حقیقت خود شک دارند پس دوستشان بدار اگرچه دوستت ندارند لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۸۹ زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت روحش شاد لینک به دیدگاه
!Hooman 10133 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 دی، ۱۳۸۹ فرق است بين دوست داشتن و داشتن دوست دوست داشتن امري لحظه اي و گذراست ولي داشتن دوست استمرار لحظه هاي دوست داشتن است . (دکتر علی شریعتی) لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده