رفتن به مطلب

چقدر اراده داری؟


ارسال های توصیه شده

سلام دوستان عزیز نواندیش

 

چندوقتی این سوال ذهنمو به خودش مشغول کرده که ما چقدر اراده داریم که بخوایم تغییر کنیم؟

 

این تغییر میتونه هرچیزی باشه. تغییر افکار، تغییر اعمال، تغییر اخلاق، تغییر ظاهر و .....

 

مثلاً من میدونم این رفتاری که دارم خوب نیست، ولی باز هم اراده لازم رو واسه تغییرش ندارم.

 

میدونم خیلی چاق یا لاغرم، ولی اراده لازم واسه تغییرش رو ندارم.

 

میدونم یه سری چیزا که تو ذهنم هست شاید اشتباه باشه، ولی اراده لازمو ندارم اشتباهات رو با چیزای درست جابجا کنم.

 

میدونم یه سری کارام خوب نیست. مثلاً خیلی وقتمو پای تلگرام و اینا میذارم، خیلی تنبلی میکنم، یا مثلاً نحوه نشستنم درست نیست و ...... ولی بازم به کار خودمو ادامه میدم.

 

میدونم یه کاری اشتباهه، ولی بازم انجامش میدم. اراده رو ندارم که دست از اون کار اشتباه بردارم.

 

میدونم تو یه سری چیزا ضعف دارم و باید تقویتش کنم، ولی اون اراده رو واسه تقویت کردنش ندارم.

 

و خیلی مثال های دیگه از این دست.

 

چیزی که من تو جامعه اطرافم می بینم متأسفانه تعداد زیادی از ما اون اراده لازم رو تو خیلی از موارد نداریم و شاید فقط تو بعضی از موارد داشته باشیم. و بدتر از اون اینکه این تعداد زیاد، تو سالهای اخیر به نظرم بیشتر هم شدن. خود من هم یکی از همین افراد هستم.

 

حالا این تاپیک رو زدم که بپرسم به نظرتون چرا اینطوریه؟

 

و اینکه شما چقدر اراده دارین؟ اصلاً تو چه چیزایی اراده داشتین و تونستین تغییر بدین، چه چیزایی رو اراده لازمش رو نداشتین تغییر بدین؟

لینک به دیدگاه

اراده نداشتن میتونه چندین عامل متفاوت داشته باشه مثلا تنبلی کردن-یا ضرورتی برای تغییر دادن خودمون ندیدن بهتره بگم خودمونو به کوچه علی چپ زدن- ندونستن ایراد خودمون-استقامت و اقتدار کافی نداشتن -

ما به خیلی از کارا عادت کردیم و کنار گذاشتن همه شونو یه کار خیلی سخت میدونیم در واقعیت هم انجام دادن هر فعل اشتباه راحتر از کنار گذاشتن اون هست.

 

من بشخصه خودم نمیتونم بگم آره همیشه برا همه چی اراده کردم و کامل رفعش کردم

مثلا یکی دو نفر هستن به شدت دوس دارم باهاشون کل کل کنم یعنی در طول هفته دو سه بار بحث میکنم باهاشون میدونم خوب نیست اما خب لذت بخشه کل انرژی های منفی طول هفته ام تخلیه میشه:icon_pf (34):هنوز اراده ی کافی پیدا نکردم که دیگه کل کل نکنم باهاشون بهتره بگم هنوز به اون باوره نرسیدم

براخیلی از هدفها و اهداف بزرگتر به شدتتتتتتتتتتتتتت اراده ی فولادینی دارم یعنی چنان استقامت میکنم خود استقامت میگه ولمون کن توروخدا:ws3:

خیلی از کارایی که میگفتن نمیشه یا سخته اما اراده کردم و شد چون تمام وجودم به اون کاری که انجام میدادم ایمان داشت و مطمئن بودم زندگیمو تغییر میده میدونستم انجام ندم ضرر میکنم....میدونستم امروز و فردا کنم عقب میمونم و ممکنه هیچقوت دیگه نتونم بهش برسم...

 

باور خیلی مهمه باور تغییر و قبل اون باور اینکه کارمون اشتباهه ممکنه بفهمیم اشتباهه اما فکر کنیم اشتباهمون اونقدر هم بزرگ نیست پس اراده مون قوی نخواهد بود برای درست کردنش...

و.....

لینک به دیدگاه

صحبت کردن از «اراده» تا زمانی که تعریف واضحی ازش نداشته باشیم، مبهم و گمراه‌کننده هست.

 

بنظر می‌رسه وقتی می‌گیم فلانی اراده قوی‌ای داره، یا دیگری اراده‌ش ضعیفه، بطور همزمان درباره سه مساله حرف می‌زنیم : 1- نیت 2-عمل 3- مسیر بین این دو

 

پس اولا خوبه بدونیم که «نیت کردن» و خواستن به تنهایی، هم‌معنای اراده (اونطور که منظور ما هست) نیست.

 

در همینجا وضع عده‌ی زیادی مشخص میشه، اونهایی که فقط خواستار چیزی هستند. مثلا همه‌ی ما می‌خوایم که انسان‌های خوبی باشیم، اما تا وقتی که وارد مسیر خوب بودن نشیم، و کارهای خوب رو انجام ندیم، فقط در مرحله‌ی نیت موندیم. پس این دسته اصلا چیزی رو اراده نکردند که بگیم ارادشون قوی هست یا ضعیف. اونها فقط یک میل دارند، و اعمالشون در راستای اون میلشون نیست.

 

دسته دوم، که بازهم عده‌ی زیادی‌اند، اونهایی هستند که هم میل دارند، هم عمل می‌کنند. اما اشکال کارشون اینجاست که بطور همزمان، امیال متضاد، و در نتیجه اعمال متضاد دارند. مثلا کسی رو در نظر بگیرید که در یک وقت محدود قصد داره از تهران بره تبریز. اما در عین حال میل داره سری هم به مشهد بزنه! همینطور شیراز و ... البته این یک مثال خیلی ساده و مضحک بود؛ وگرنه در جامعه خودمون به وفور کسانی رو می‌بینیم که اعمال روزمره‌شون در طول سال با مثلا اونچه که در شب‌های قدر و عاشورا و.... انجام می‌دن تضادی دائمی و شدید داره. اینها همون‌هایی هستند که میگیم اراده‌ی ضعیفی دارند. چون در واقع نیروهاشون رو بین اراده‌های مختلف (و بعضا متضاد) تقسیم می‌کنند.

 

حالا دیگه مشخصه که دسته آخر کسانی هستند که به بیان ما اراده‌ای قوی دارند. و دلیلش هم اینه که اون‌ها در هر زمان، فقط یک چیز (یا اهدافی در راستای هم) رو اراده می‌کنند. و تمام نیروها و انرژی‌شون رو برای رسیدن به اون مراد خرج می‌کنند. مشخصاً این‌ها حتی اگر به نتیجه مطلوب هم نرسند، باز هم در نظر ما افرادی با اراده‌ي محکم و قابل ستایش‌اند. چون در راستای مقصودشون با جدیت تلاش کردند و اجازه ندادند چیزی از مسیر اصلی دورشون کنه. (داخل فرعی‌ها نپیچیدند و در توقف‌گاه‌ها بیش از حد وقت رو هدر نکردند.)

 

 

امیدوارم این پست کمکی برای روشن‌تر شدن موضوع مورد بحث باشه. چون در اون صورت، حداقل نیمی از مساله حل هست. :w16::icon_gol:

لینک به دیدگاه

فک کنم اولین بار باشه که اومدم تو یک تاپیک و دوستان جوری بحث رو جلو بردن که برای مَنه حراف چیزی باقی نزاشتن...:icon_redface:

 

ایلیا عزیز که نقطه گذاشت تازه نمی شه رفت سر خط...چون کاغذ تموم شد..

 

یکی یک دفتر 40 برگ بده به من...:ws33:

 

از اینا که وقتی دفتر مشقمون تموم می شد می رفتیم تو اون می نوشتیم و قربونش برم..10 برگش واسه شیمی بود..10 برگش واسه ریاضی...تازه نقاشی هم توش می کشیدیم!:ws3:

 

بزارین مسئله رو شخصی کنم...:icon_redface:

 

تئوری ندم..نظر ندم...محفوظاتم رو نگم...آرزوها هم رو نگم...

 

بزارین کف دست رو باز کنم که ببینین چیزی نیست!

 

بسیار انسان کم اراده ای هستم...:icon_redface:

 

حالا ممکنه این کم بودن اراده که خودم اذعان دارم بهش...یکی دیگه از بیرون بهم بگه...بابا تو آخر اراده هستی!!!

 

ولی خوب من فک می کنم براساس توانایی هایی که دارم...و به اندازه ی اون...اراده عملی کردنشون رو ندارم...

 

توقع آدم از خودش...تا متر و معیاری که دیگران با اون شما رو قضاوت می کنن می تونه خیلی خیلی فرق کنه...

 

گاهی اراده شخصی هر چقد قوی باشه در قامت کیفی...یک عناصر کمی در اطراف وجود دارند که اینقد شما رو مستهلک می کنن و استحکاک ایجاد می کنن با اون اراده تون که دیگه متوقف می شین...

 

اگر تعداد این اتفاقات زیاد بشه...شما اونها رو ثبت می کنین...

 

در حالی که دیگران اون مقداری که شما رسیدن رو ثبت می کنن...پس در نظر اون ها شما آدم با ارده ای هستین...

 

ولی شما می دونین که از هر 1000 اراده ای که کردین و سمتش رفتین و جنگیدین و همه چی رو پاش گذاشتین...به 5 تا ش رسیدن...

 

حالا سوال اینجا ایجاد می شه که آیا اراده همیشه باید به نتیجه ختم بشه...یا پروسه جرکت به رسیدن هم یک نوع موفقیت هست و شما رو صاحب اراده می کنه؟

متاسفانه برای من...برای شخص بنده...این سوال مترادف هست با اینکه اگر اراده به نتیجه ختم نشه...اثر مثبتی برای من نداره...:icon_redface:

 

من آدم نسبی گرایی هستم..ولی اینجا حکم قطعی دادم...برای خودم...نه برای دیگران...چون حق دارم با توجه به اون هزاران تجربه...یک برداشت داشته باشم...

 

البته این نافی اینکه تلاش کنم باز نیست...ولی اینکه این بار تلاش های من...مثه یک موتور نو و فابریک باشه....تا یک موتور دسته دوم و مستهلک...زمین تا آسمون فرق می کنه....

.

.

.

.

موخره: یکی از اون اراده هایی که به شکست انجامید این بود که من اراده کردم که بیشتر از 2 خط ننویسم...بعد از نیت در مسیر تلاش کردم و خیلی از خطوط رو پاک کردم..ولی نتیجه این شد که باز طومارشد!!!(شکلک مو افشان با نیش باز)

 

تازه باز کمی تا قسمتی نظری صحبت کردم و از محفوظات گفتم بر خلاف اون سطور اول که گفتم نمی گم ولی باز با مثال خودم فک کنم کمی نتیجه گرفتم(مرحله گول زدن خود)..:icon_redface:

لینک به دیدگاه
حالا چه لزومی داره که حتما بخوایم تغییر کنیم؟

من بحث رو کمی انتزاعی میکنم

 

به نظر شما بدون تغییر ، پیشرفتی حاصل میشود ؟؟

 

آیا پیشرفت همان تغییرات کوچک نیستند که از 1 به 2 تغییر میکند و ما یک قدم پیش میرویم ؟؟؟

به نظر شما دنیای بدون تغییر یک دنیا ساکن نیست ؟؟؟

 

- تغیرر از اساس و بنیان همراه ماست . انکار ناپذیر است.

لینک به دیدگاه
من بحث رو کمی انتزاعی میکنم

 

به نظر شما بدون تغییر ، پیشرفتی حاصل میشود ؟؟

 

آیا پیشرفت همان تغییرات کوچک نیستند که از 1 به 2 تغییر میکند و ما یک قدم پیش میرویم ؟؟؟

به نظر شما دنیای بدون تغییر یک دنیا ساکن نیست ؟؟؟

 

- تغیرر از اساس و بنیان همراه ماست . انکار ناپذیر است.

 

بله درسته.ما چه بخواهیم و چه نخواهیم تغییر میکنیم.هم از لحاظ آناتومی و هم ذهنی.من فک کردم منظور استاتر اینه که یه مقدار هم افزون بر آنچه هستیم زور بزنیم و خودمونو تغییر بدیم،برا همین اون سئوال رو مطرح کردم.

لینک به دیدگاه
بله درسته.ما چه بخواهیم و چه نخواهیم تغییر میکنیم.هم از لحاظ آناتومی و هم ذهنی.من فک کردم منظور استاتر اینه که یه مقدار هم افزون بر آنچه هستیم زور بزنیم و خودمونو تغییر بدیم،برا همین اون سئوال رو مطرح کردم.

 

خب گاهي اوقات فاصله‌ي اونچه كه هستيم، با اونچه كه مي‌خوايم باشيم بيشتر از حد معموله.

و باتوجه به اينكه عمر و وقت ما، براي تبديل شدن به "اونچه كه مي‌خواييم باشيم" محدود هست، اينجاست كه «اراده كردن» به كمكمون مياد تا كمي به اين فرايند سرعت بديم.

 

مثلا كسي دوست داره قهرمان بدن‌سازي بشه. خب يقيناً اين فرد نمي‌تونه فقط به رشد طبيعي بدنش اكتفا كنه. بنابراين بايد اراده كنه، بره به باشگاه، تمرين كنه، رژيم‌هاي خاصي رو رعايت كنه و ...

لینک به دیدگاه
خب گاهي اوقات فاصله‌ي اونچه كه هستيم، با اونچه كه مي‌خوايم باشيم بيشتر از حد معموله.

و باتوجه به اينكه عمر و وقت ما، براي تبديل شدن به "اونچه كه مي‌خواييم باشيم" محدود هست، اينجاست كه «اراده كردن» به كمكمون مياد تا كمي به اين فرايند سرعت بديم.

 

مثلا كسي دوست داره قهرمان بدن‌سازي بشه. خب يقيناً اين فرد نمي‌تونه فقط به رشد طبيعي بدنش اكتفا كنه. بنابراين بايد اراده كنه، بره به باشگاه، تمرين كنه، رژيم‌هاي خاصي رو رعايت كنه و ...

 

خوب ، چرا میخواهیم به اون نکته ای که فکر میکنیم باید بهش برسیم ، برسیم؟ اینکه هیچوقت به اونی که هستیم راضی نیستیم ، خودش یه معضله اساسیه.یعنی معنیش اینه که از حال خودمون رضایت نداریم و ......

البته قصه تحول ارادی و درونی و اینا با تصمیم قهرمان شدن در بدنسازی یکم همخوانی نداره،هر چند که پیش نیاز هاش شبیه هم هست.

لینک به دیدگاه
  • 5 هفته بعد...

سلام علیکم

ادمی مثل رودخانه هستش البته با گزینه تغیر ... و مردابه بدون گزینه تغیر

حتی مرگ ادم هم باید نه برای خود برای دیگران باید تغییر به ارمغان بیاره پس از لحظه تولد تا مرگ باید همواره با رشد فکر تغییر کرد ...

لینک به دیدگاه

و اینکه شما چقدر اراده دارین؟ اصلاً تو چه چیزایی اراده داشتین و تونستین تغییر بدین، چه چیزایی رو اراده لازمش رو نداشتین تغییر بدین؟

 

خب من این تاپیک رو الان دیدم..

در مورد اراده حرف شده.. من اراده ام خیلی قوی..طوری که در خانواده و فامیل معروفم به اراده.. و پشتکار و تا چیزی رو بهش نرسم دست بردار نیستم و تلاشمو میکنم..

اول کنکورم بود

و بعد لاغریم ک 35 کیلو کم کردم.. و خیلی خیلی سخت بود برام ولی فهمیدم خواستن توانستن است.. و غیر این کسی حرف بزنه و بهانه بیاره کلا بهش میگم برو برس بعد حرف بزن..

سوم بیماریمه.. که اراده کردم از پا در بیارمش و دراوردم..

و خیلی خوشحالم.. از خودم و زندگیم.. چون میدونم خیلی موفق و و بااراده و پشتکار قوی هستم.

لینک به دیدگاه

و اینکه شما چقدر اراده دارین؟ اصلاً تو چه چیزایی اراده داشتین و تونستین تغییر بدین، چه چیزایی رو اراده لازمش رو نداشتین تغییر بدین؟

 

خب من این تاپیک رو الان دیدم..

در مورد اراده حرف شده.. من اراده ام خیلی قوی..طوری که در خانواده و فامیل معروفم به اراده.. و پشتکار و تا چیزی رو بهش نرسم دست بردار نیستم و تلاشمو میکنم..

اول کنکورم بود

و بعد لاغریم ک 35 کیلو کم کردم.. و خیلی خیلی سخت بود برام ولی فهمیدم خواستن توانستن است.. و غیر این کسی حرف بزنه و بهانه بیاره کلا بهش میگم برو برس بعد حرف بزن..

سوم بیماریمه.. که اراده کردم از پا در بیارمش و دراوردم..

و خیلی خوشحالم.. از خودم و زندگیم.. چون میدونم خیلی موفق و و بااراده و پشتکار قوی هستم.

لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

تجربه ثابت کرده وقتی تو تنگنا و فشار بودم اراده قوی از خودم نشون دادم در سایر موارد خیر :icon_pf (34): بقول یاس آدم تو محدودیتها ستاره میشه! :5c6ipag2mnshmsf5ju3

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...