fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۵ این روش رو من در انجمن های دیگه تجره ش رو داشتم و ما هنوز ه اون سطح نرسیدیم که توان انتقاد شنیدن رو داشته باشیم و همون کلید اعتراض به پست باعث رنجش و دلخوری و گاهی هم دعوا ین کاربرها شد. کلید و یا آیکون مورد نظر رو باید طوری طراحی کنید که مهمانان هم بتونن شرکت کنند،اونم سکرت .یعنی بنام نباشه.یه دگمه باشه که هر وقت مطلب رو پسند نکردیم ، یه تیک بزنیم و اونم یه شماره بالاتر بره ،معلوم هم نمیشه که کی امتیاز منفی داده،اینجوری هیچکس شاکی نمیشه. نمونه ش تو سایت روزنامه نود هستش،کاربران نظر میدن بعد کنار همون محل دو تا دست هست.انگشت اشاره دستی که مثبت هست رو به بالاست و متفیه هم رو به پایین. 3 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۵ الحق مطالبي كه بيان كردي جاي شنيدن و تامل داره. البته اين رو هم اضافه ميكنم كه بعضي نكاتش جاي نقد داره، اما دلسوزي شما كاملا مشهود هست. بعضي از اين نكات قبلا بين مديران و خصوصا مديران ارشد طرح و بحث شده، بعضيش هم از زاويهاي كه شما نگاه كردي تازگي داره. بنابراين حتما از دو مدير ارشد ديگرمون هم دعوت ميكنم تا به اينجا بيان و روي اين نكاتي كه فرمودي تأمل كنند. و بعد اينكه دوباره اين مسائل رو با شيوهاي كارآمدتر طرح ميكنيم و راهحلهاي مختلف رو بررسي ميكنيم. البته شما به بعضي راهحل ها هم اشاره كردي، حتما در ادامه هم دقيقتر نظر خودت رو خواهي گفت، ما هم اونچه بعنوان راهكار بنظرمون برسه رو طرح ميكنيم و به مشورت ميگذاريم. در كل بابت نكاتي كه اشاره كردي ممنون و متشكرم. و مطمئناً هدف از پيشبرد اين تاپيك هم شنيدن همين نقدها در اينچنين بستر سالمي هست. از لطف شما ممنونم. 1 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۵ البته شما به بعضي راهحل ها هم اشاره كردي، حتما در ادامه هم دقيقتر نظر خودت رو خواهي گفت، ما هم اونچه بعنوان راهكار بنظرمون برسه رو طرح ميكنيم و به مشورت ميگذاريم. با سلامی دوباره روحیه ی غیر جدی گرفتن امور از آنجا ناشی میشه که مدیریت بطور عمد و یا سهوا روی کاربران شایسته تر حساب ویژه باز نکنه. وقتی روی اندیشه های ناب حساب ویژه باز نشه و ارزش اون اندیشه به کاربر برنگرده , سونامی امتناع در اندیشه در کاربر بوجود میاد. در همین راستا میخوام از شما یه سئوال بپرسم. ممکنه توضیح بدهید که ملاک های شما در انتخاب برترین های هر ماه چی هست؟ آیا افرادی که انتخاب میشن بر اساس کدام ارزش ها و فعالیت هاشون لایق و شایسته برترین ها میشن؟ و اصولا چرا باید یه عده خاص انتخاب بشن و بقیه بچشم نیان؟ آیا این انتخاب ها باعث سرخوردگی و ناامیدی خیلی از کاربران که فکر میکنند خیلی لایق تر بودند ولی بچشم نیامده اند , نخواهد شد؟ با تشکر 3 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۵ گفتگو یعنی گفتگوی انتقادی خیلی ها تصور میکنند که گفتگوی انتقادی تنها یکی از انواع گفتگوست. در حالی که گفتگو اصلا معنایی غیر از گفتگوی انتقادی ندارد. گفتگو یعنی گفت و گوی انتقادی . دو نفر اگر در مورد مسئله ای گفتگو میکنند , اما هیچ اختلاف نظری ندارند یا این اختلاف نظر را دستمایه نقد یکدیگر نمیکنند , بدشوار بتوان نام کارشان را گفتگو گذاشت.کار اینان احتمالا درد دل کردن است یا درس پس دادن شاگرد نزد استاد یا عرض ارادت مرید نزد مراد خواهد بود . موضوع گفتگو همیشه یک مسئله است . اگر مسئله ای وجود نداشته باشد , گفتگو بی معنا و بی موضوع است. مسئله ای که مورد گفتگو هست , در اصل مسئله ای است که هیچ یک از طرفین بتنهایی راه حلی برای آن ندارند. ولی لازمه که مراتبی هم رعایت بشه . از جمله : اینکه بخواهند از طریق گفتگو به بک راه حل بهتری برسند. نظراتشون رو بی دلیل بر دیگری تحمیل نکنند. همدیگر را درست بفهمند در کمین پیدا کردن نقاط ضعف همدیگر نباشند خطای سخن خود را در آئینه نقد دیگری بیابند. آئینه انتقادی در برابر دیگری بنهد تا او هم بتواند به خطای سخن خود پی ببرد. گفتگو را با مناظره اشتباه نگیرند. 4 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۵ رویکرد تحکمی , از موضع بالا , دستوری , عتاب الود , تنبهی و احیانا توام با فشار روحی و سعی در تحقیر کردن کاربر از سوی مدیر چه عواقبی میتونه داشته باشه. من میگم مثلا فلان اتفاق افتاده و علت رو جویا میشم. آیا این منطق هست که بجای ارائه مدرک و شواهد و دلیل , به من گفته بشه که : من مدیر این انکارو انجام دادم و قرار نیست مطابق نظر شما عمل بشه ؟ این رویکرد و این نوع تبادل گفتگو نمیتونه منتج به نتایج درخشانی بشه . نظر شما چیه؟ لازمه هر نوع گفتگویی , خوشبینی و پرهیر از ذهنیت حاصل جمع صفر هست . ما باید تلاش کنیم که مبانی گفتگو های انتقادی را با رویکرد ژرف کاوانه و جستارگشایانه انجام بدهیم که بتونیم به تجارب مشترک دلچسبی برسیم. 3 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۵ با سلامی دوباره روحیه ی غیر جدی گرفتن امور از آنجا ناشی میشه که مدیریت بطور عمد و یا سهوا روی کاربران شایسته تر حساب ویژه باز نکنه. وقتی روی اندیشه های ناب حساب ویژه باز نشه و ارزش اون اندیشه به کاربر برنگرده , سونامی امتناع در اندیشه در کاربر بوجود میاد. در همین راستا میخوام از شما یه سئوال بپرسم. ممکنه توضیح بدهید که ملاک های شما در انتخاب برترین های هر ماه چی هست؟ آیا افرادی که انتخاب میشن بر اساس کدام ارزش ها و فعالیت هاشون لایق و شایسته برترین ها میشن؟ و اصولا چرا باید یه عده خاص انتخاب بشن و بقیه بچشم نیان؟ آیا این انتخاب ها باعث سرخوردگی و ناامیدی خیلی از کاربران که فکر میکنند خیلی لایق تر بودند ولی بچشم نیامده اند , نخواهد شد؟ با تشکر عرض سلام مجدد و وقت بخير درباره ملاكهاي ارزيابي كار كاربران، اولين نمود عيني براي كانديدا نمودن افراد «فعاليت» هست. و در مراحل بعد بين افراد كانديد شده، «ملاكهاي ارزشي» وارد ارزيابي شده و «فعاليت ارزشمندتر» انتخاب ميشود. ( البته گاهي قيود روانشناسي سازماني و مديريت منابع انساني هم در انتخاب دخيل ميشوند- مثلا در موارد نزديك به هم، ممكن است بجاي كاربر يا مديري كه چند مرتبه متوالي انتخاب شده است، فرد ديگري كه ممكن است امتياز كمي كمتري هم داشته باشد انتخاب شود و...) گفتگو یعنی گفتگوی انتقادی خیلی ها تصور میکنند که گفتگوی انتقادی تنها یکی از انواع گفتگوست. در حالی که گفتگو اصلا معنایی غیر از گفتگوی انتقادی ندارد. گفتگو یعنی گفت و گوی انتقادی . دو نفر اگر در مورد مسئله ای گفتگو میکنند , اما هیچ اختلاف نظری ندارند یا این اختلاف نظر را دستمایه نقد یکدیگر نمیکنند , بدشوار بتوان نام کارشان را گفتگو گذاشت.کار اینان احتمالا درد دل کردن است یا درس پس دادن شاگرد نزد استاد یا عرض ارادت مرید نزد مراد خواهد بود . موضوع گفتگو همیشه یک مسئله است . اگر مسئله ای وجود نداشته باشد , گفتگو بی معنا و بی موضوع است. مسئله ای که مورد گفتگو هست , در اصل مسئله ای است که هیچ یک از طرفین بتنهایی راه حلی برای آن ندارند. ولی لازمه که مراتبی هم رعایت بشه . از جمله : اینکه بخواهند از طریق گفتگو به بک راه حل بهتری برسند. نظراتشون رو بی دلیل بر دیگری تحمیل نکنند. همدیگر را درست بفهمند در کمین پیدا کردن نقاط ضعف همدیگر نباشند خطای سخن خود را در آئینه نقد دیگری بیابند. آئینه انتقادی در برابر دیگری بنهد تا او هم بتواند به خطای سخن خود پی ببرد. گفتگو را با مناظره اشتباه نگیرند. حق با شماست. و من هم موافقم كه اينچنين گفتگويي است كه منجر به «رشد» ميشود. در حالي كه اغلب، افراد مايلند در گروهها و مكالمههايي كه شركتكنندگان همرأي خود او هستند شركت كنند. به بيان ديگر يكي از چالشها و عوامل منجر به تنزل گفتگوها (در اينجا منظور از گفتگو مكالمه و ارتباط است) اين است كه در گفتگو بجاي رشد، بيشتر در پي تأييد گرفتن از ديگران درباره آراي خود باشيم. در حالي كه تمام افراد موفق جهان، ببش از اينكه دنبال تاييد نظريات خود باشند، در پي يافتن مصداقهاي نقض نظريات خود هستند. (اساساً شيوه علمي كار دانشمندان همين است) 4 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۵ من هم موافقم كه اينچنين گفتگويي است كه منجر به «رشد» ميشود. در حالي كه اغلب، افراد مايلند در گروهها و مكالمههايي كه شركتكنندگان همرأي خود او هستند شركت كنند. به بيان ديگر يكي از چالشها و عوامل منجر به تنزل گفتگوها (در اينجا منظور از گفتگو مكالمه و ارتباط است) اين است كه در گفتگو بجاي رشد، بيشتر در پي تأييد گرفتن از ديگران درباره آراي خود باشيم. در حالي كه تمام افراد موفق جهان، ببش از اينكه دنبال تاييد نظريات خود باشند، در پي يافتن مصداقهاي نقض نظريات خود هستند. (اساساً شيوه علمي كار دانشمندان همين است) همینطوره . بهترین رویکرد های گفتگوی سازنده و الهام بخش بنظرم ایناست : همدلی و شفقت ورزی انتقادی خوشبینی انسان شناختی بدبینی معرفت شناختی و خدشه دار ننمودن فردیت و حریم خصوصی هر یک از دو سوی گفتگو از سوی دیگر در مورد این شاخصه ها در ادامه روند مشارکت دوستان در آینده نزدیک مطالبی را عرض خواهم کرد و مبانی این رویکرد ها را تا انجا که بتونم تشریح خواهم نمود. 4 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۵ عرض سلام مجدد و وقت بخير درباره ملاكهاي ارزيابي كار كاربران، اولين نمود عيني براي كانديدا نمودن افراد «فعاليت» هست. و در مراحل بعد بين افراد كانديد شده، «ملاكهاي ارزشي» وارد ارزيابي شده و «فعاليت ارزشمندتر» انتخاب ميشود. ( البته گاهي قيود روانشناسي سازماني و مديريت منابع انساني هم در انتخاب دخيل ميشوند- مثلا در موارد نزديك به هم، ممكن است بجاي كاربر يا مديري كه چند مرتبه متوالي انتخاب شده است، فرد ديگري كه ممكن است امتياز كمي كمتري هم داشته باشد انتخاب شود و...) گاها اتفاقاتی می افته که کل اعتقادات و باور های من میره زیر رادیکال و تو این جور مواقع یاد فیلم مقصد نهایی می افتم. از نظر من همه کاربران و مدیران انجمن برترین هستند و هیچکس بر دیگری هیچ برتریتی نداره , مثه اعضای یه خونواده . ایکاش این بخش از امکانات انجمن کلا وجود نداشت. 4 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 تیر، ۱۳۹۵ گاها اتفاقاتی می افته که کل اعتقادات و باور های من میره زیر رادیکال و تو این جور مواقع یاد فیلم مقصد نهایی می افتم. از نظر من همه کاربران و مدیران انجمن برترین هستند و هیچکس بر دیگری هیچ برتریتی نداره , مثه اعضای یه خونواده . ایکاش این بخش از امکانات انجمن کلا وجود نداشت. قطعا در نگاه كلي و از نظر ذاتي هيچ انساني بر ديگري برتري نداره. اما تعيين ارزش و ارزشگذاريها فقط براي شناخت مسير درست و متناسب، و بعد ترغيب به حركت در اين مسير هست. و اگر چنين نظام ارزشگذاري و داورياي حاكم نباشه، بقول قرآن، آيا كسي كه كار نيكو ميكنه با كسي كه نميكنه يكسان هست؟ اگر ما مجريان خوبي نيستيم، ايراد كار از ماست كه بايد با دريافت تذكرهاي شما دوستان اين را اصلاح كنيم. اما اساساً اين همه تقدير و مدال و حتي دكمه سپاس كه فرموديد، همگي براي تقدير از كار درست و راه خير هست. وگرنه ما هرگز قصد برتريجويي يا ارزشگذاري روي انسانها رو نداريم. 4 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۹۵ قطعا در نگاه كلي و از نظر ذاتي هيچ انساني بر ديگري برتري نداره. اما تعيين ارزش و ارزشگذاريها فقط براي شناخت مسير درست و متناسب، و بعد ترغيب به حركت در اين مسير هست. و اگر چنين نظام ارزشگذاري و داورياي حاكم نباشه، بقول قرآن، آيا كسي كه كار نيكو ميكنه با كسي كه نميكنه يكسان هست؟ اگر ما مجريان خوبي نيستيم، ايراد كار از ماست كه بايد با دريافت تذكرهاي شما دوستان اين را اصلاح كنيم. اما اساساً اين همه تقدير و مدال و حتي دكمه سپاس كه فرموديد، همگي براي تقدير از كار درست و راه خير هست. وگرنه ما هرگز قصد برتريجويي يا ارزشگذاري روي انسانها رو نداريم. بله درسته ، با نظرات شما موافقم. بشرطی که بقول شما ، باید سعی کنیم مجریان عادلی باشبم، 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۵ یکسر اومدم بعد از اون پست اول دیدم 3 صفحه رفته جلو..گفتم روزی برگردم به این تاپیک که بتونم سر وقت تمامی پست ها رو مرور کنم... خوب از یک زاویه ی دیگه به بحث نگاه شد.. با توجه به اینکه ایلیا عزیز انجمن رو بستر قرار دادند ..فکور عزیز هم تیغ جراحی گرفتن دستشون و زدن به دل این پیکر نیمه جان... که البته نکات اغلب تامل برانگیز فرمودند... مخصوصا اون قسمت که مربوط به کپی پیست ها بود...که البته برای انجمن نیاز هست...و فکور عزیز دوست بزرگورام می دونم که می دونین از چه جهت برای انجمن لازم هست...بالا رفتن تعداد استارت تاپیک در طول روز و همچنین پر کلید خور شدن تاپیک هایی که خواهان دارن با توجه به حتی کپی بودنش...یک امر لازم هست ولی کافی نیست... این دغدغه ی من هم بوده چندین سال در تاپیک مدیرها فریاد زدم...فغان زدم...آی مدیران..آی انسان ها...آی کسانی که دستتان می رسد...کاری کنید(شکلک مو افشان با نیش باز) تاپیک های مولف رو دریابید... من کمترین استارت چندین تاپیک ترجمه و چندین تاپیک که با شنیدن دروس سر کلاس و پیاده کردن اون به متن و تصویر...که هر پستش ساعت ها کار می برد....سعی کردم به جای گوینده... انجام دهنده ی این امور هم باشم... ولی یک دست صدا نداره... وقتی بعد از یک ساعت کار کردن بر روی پست...حتی 1 دقیقه پست سر لیست آپ های تالار نمی مونه و انبوهی از تاپیک های کپی جاشون رو می گیره و هیچکی سر به اون تاپیک ها نمی زنه...خوب یکم شُل می شی... بعد از یک مدت آدم به این فکر می کنه...خوب ما هم چرا دنبال دردسر و سختی می گردیم...ما هم از سایت های خوب مطالب رو برداشت کنیم تا حداقل تالار آپ بمونه... این از اون جهت که من هم در این موضوع حداقل با شما هم سویی کامل دارم..با توضیح این مورد که می گم این مورد نافی بچه هایی که مطالب پر کلیک رو اینجا نشر می دن حتی با توجه به کپی بودنش نیستم.. . . . حکایت گفتار ارزشمند... حکایت نحوه ی بیان هست...حکایت نحوه ی شنیدن هست... حکایت ساده انگاری در گفتمان...حکایت عدم تمیز نحوه ی بیان در یک موضوع هست... وقتی من در مورد شَمبلیله که یک نوع سبزی هست دارم صحبت می کنم...یک نوع گفتار باید داشته باشم...(شمبلیله>>>>یک نو گفتار) در مورد فرق بین سنت و مدرنیته در جامعه هم باید یک نوع گفتار دیگه داشته باشم...(فرق سنت و مدرنیته>>>>یک نوع گفتار) مشکل اینجاست که بخش اعظم از ما...یک نوع گفتار مشابه برای موضوعات کاملا متناقض با هم پیش می گیریم! یعنی بحث بر سر شنبلیله برامون فرقی با تفاوت سنت یا مدرنیته در جامعه نداره! این که قابل فهم صحبت کنیم و نظر بدیم...با ساده انگاری در بحث زمین تا آسمون فرق می کنه... اینکه بحث رو جذاب کنیم...فان کنیم..دلپذیر کنیم...همه جا قابل استفاده نیست...چون گاهی سطح بحث می رسه به صحبت کردن در مورد شمبلیله! نوع برخورد ما در بحث...و نوع گفتار مون...یکی از عواملی هست که در تکمیل پست اول می تونم اشاره کنم بهش... ببینم در ادامه باز کَکی به جونم می افته که بیام در مورد موارد دیگه بحث کنم... 3 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۵ تو گفتگو ها آنچه که بیشتر از همه بچشم میاد مغلطه کردن هاست. چن تا نمونه از معانی انواع مغلطه رو اینجا کپی میکنم تا شاید فرق گفتگو و بحث و انواع مغلطه هایی رو که تو بحث و گفتگو ها مشاهده میشه , بتونیم بشناسیم . انواع مغالطات البته این مبحث جزو علم منطق محسوب می شود ولی چون موضوع کاربردی و مفیدی محسوب می شود گفتم که بزنم تنگ وبلاگ ! انواع مغالطه: هیاهو: تکرار و فرافکنی بجای استدلال. مثال:" آزادی حق همه است." نقل: نقل قول به شکلی که مفهوم عوض شود. تغییر موضع: اتفاقاً من هم همین را می گویم. مثال: سوتی کسی که گفت: "مرحوم بروجردی دامه برکاته , البته برکات آثار ایشان". مردم: "همه مردم همین را می گویند" بجای استدلال. مسموم کردن چاه: " فقط احمق ها با این حرف مخالفند" بجای استدلال. پهلوان پنبه: ضعیف جلوه دادن استدلال طرف مخالف. میانه روی:"فلانی می گوید 20 تومان طلبکاراست اما بدهکار می گوید 10 تومان. پس حقش 15 تومان است". ایهام: از طریق الفاظ."عفو,لازم نیست اعدامش کنید"." عفو لازم نیست , اعدامش کنید!". تامین: مصون ماندن از نقد از طریق مبهم سخن گفتن. مثل سخنان رمال ها:" اتفاقی در پیش داری". سنگ: انکار بجای استدلال. " تمام حرفهایت مزخرف است" ذوالحدین:ترتیب دادن استدلال مغلوطی با دو حد." یا با مایید یا با تروریست ها!" عنایت خاص: پزشکی می گوید" در همه مشاغل دزدی می شود جز پزشکی". قیاس مطرود: حذف کردن مقدمه استدلال بخاطر وضوح بطلان آن. مثال: "فلانی شبها در کوچه راه می رود ,پس دزد است" . مقدمه حذف شده:"هرکس شب در کوچه راه برود دزد است." اعتراض مبتذل: دلیل ناموجه آوردن. مثال:" چرا نماز نمی خوانی؟- چون در این صورت باید لاک ناخن هایم را پاک کنم!" بچه مدرسه:بدیهی جلوه دادن بجای استدلال. "هر بچه مدرسه ای می داند". انسان: خوبی فردی را دلیل بر درستی نظرش گرفتن و برعکس." فلانی شجاع است پس نظریات سیاسی اش هم درست است." ژنتیک: با بیان معایب اولین گوینده نظری, نظریه را رد کردن."اولین کسی که گفت قطار ها باید سر وقت حرکت کنند موسولینی بود, پس این نظر غلط است." کور کردن با علم:گیج کردن مخاطب با بیان کلمات ثقیل علمی بجای استدلال. مثال:" حب الذات مفطور و از جبلیات و منتج به صیانت الذات است." برتری قدرت: الحق لمن غلب. وقتی چرچیل گفت:" پاپ هم فلان نظر را دارد", استالین برای رد آن گفت" پاپ چند لشگر نیرو دارد؟" توسل به مرجع کاذب: مثال: " نظریات سیاسی فلانی درست است چون او پزشک متخصصی است." تدقیق خطا: استفاده از کمیت در مواردی که قابل اندازه گیری نیست."93 درصد احتمال می دهم که فلانی فردا بیاید." توسل به اکثریت: "فلان حرف درست است چون اکثریت مردم می گویند." دموکراسی؟ قدیمی بودن: سنت گراها: " هر چیزی قدیمی اش بهتر است." . مارکسیست ها:" هرچیزی جدیدش بهتر است." عدول از تعریف: کلمه ای را با معنایی بیان کردن و بعد که به مشکل خورد معنا را عوض کردن."آزادی حق همه است- پس مجرم های زندانی چه؟- منظورم آزادی قانونی بود." ارزیابی یکطرفه: برای رد چیزی فقط زیان هایش را بیان کردن و بر عکس. مثال: " فلان ریس جمهور هیچ کار مثبتی انجام نداده است" هرس مصداقی:استفاده از معنای غیر رایج یک کلمه." قرار بود بعد از ظهر بیایم , خوب الان هم که شب شده, باز هم بعد از ظهر است!" تکیه کلام: تغییر دادن لحن کلام.هیتلر چون قبل از قدرت قول داده بود که خون از دماغ کسی نیاید, بعد از رسیدن به قدرت گفت" طوری آنها را بکشید که خون از دماغشان نیاید!" طرد شقوق دیگر: برای اثبات چیزی سایر چیزها را رد کردن." آمریکا کشور خوبی است چون دشمنانش کمونیست های کافر هستند." برهان را عهده ی مخالف گذاشتن: "اینجا وسط زمین است اگر قبول نداری متر کن!" خودت هم: بجای تصحیح خطا در استدلال خطای دیگری را پیش کشیدن. " چرا سر کار خوابیدی؟ - خودت هم یکبار خوابیده بودی" بر انگیختن احساسات: استفاده از عبارات احساسی بجای استدلال. " برای تشویق به جنگ بجای استدلال در مورد ضرورت آن معمولاً حماسه سرایی می شود." تمسخر: استفاده از تمسخر بجای استدلال در رد کردن چیزی. " یک منکر داروینسم در پاسخ به یک طرفدار داروینسم که می گفت ما از نسل میمونیم , گفت: از سمت پدر میمونید یا از مادر؟" ترکیب: حکم اجزا را به کل تعمیم دادن." این حزب حزب خوبی است چون افراد آن آدم های خوبی هستند." تقسیم: حکم کل را به اجزا نسبت دادن." فلانی در شرکت مهمی کار می کند,پس باید آدم مهمی باشد." اشتراک لفظ: به کار بردن یک کلمه در دو معنا در استدلال." هوا تار است , تار یکی از الات موسیقی است. پس هوا هم یکی از آلات موسیقی است." مناقشه در مثل: رد مثال بجای رد استدلال . " -باید مثل فلانی درس بخوانی تا موفق شوی.- اما فلانی که درس نمی خواند!" رها نکردن پیش فرض:حقیقت را طوری بیان کنیم که با پیش فرض های ما سازگار باشد. سوال مرکب: طرح سوالی که متضمن پیش داوری باشد."آیا پول هایی که دزدیده ای خرج کرده ای؟" که چه پاسخ دهیم "بله" و چه "نه" قبول کرده ایم که دزدی کرده ایم. لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۵ چکیده کتاب اصول و مبانی دیالوگ مشخصات کتاب: عنوان کتاب: اصول و مبانی دیالوگ نویسنده: دکتر محمدرضا نیستانی عناوین فصول یا بخش ها: در بخش نخست به تبیین معنا و مفهوم دیالوگ پرداخته می شود. بحث های این بخش شامل ضرورت دیالوگ در جهان معاصر، معنا و مفهوم دیالوگ و تفاوت های دیالوگ با مفاهیم دیگر است. بخش دوم به بررسی مبانی دیالوگ از دیدگاه سقراط، بوبر، باختین، گادامر، بوهم، هابرماس و ... اختصاص یافته است. بخش سوم این کتاب به بررسی اصول دیالوگ می پردازد و در بخش پایانی به تفصیل به تبیین نقش دیالوگ در فرایند اموزش پرداخته شده است. چکیده: انسان مدرن گرفتار دو بیماری مزمن شد. نخست ناتوانی در کسب معرفت جامع به هستی و دوم ناتوانی در برقراری ارتباطی انسانی. اندیشمند و منتقد مدرنیته برای رهایی از بحران های شناختی و ارتباطی، مفهوم فربه ایی همچون دیالوگ را که قرن ها به مغاک نشانده شده بود از زیر غبار بیرون کشید و ارام ارام صیقل داد تا پاسخگوی اشفتگی عصر حاضر باشد. از این رو دیالوگ مهم ترین راه دستیابی افراد به نگاه جامع به پدیده های هستی و برقراری ارتباط بین انسانهاست. دیالوگ همچنین از زندگی انسان ها را از تنهایی و مهجوری ازاد می کند و روابط میان افراد را دوستانه و عمیق و انسانی می سازد. برقراری پیوند و ارتباط با دیگری به منظور پیروی از تفکر و اندیشه ی او نیست بلکه در دیالوگ متعهد می شویم تا بصورت مشارکت امیز به کندوکاو درباره ی هستی خود و دیگری بپردازیم. دیالوگ ما را یاری می کند تا بتوانیم زندگی و با هم بودن را تجربه کنیم. دیالوگ باعث می شود تا بتوان همه را برای تغییر و تحول در جامعه بسیج کرد. بزرگترین گام به سمت یک دنیای بهتر و صلح امیزتر زمانی برداشته می شود که منطق پشتوانه ی شمشیرها شود و عشق و امید به زندگی جای نفرت و دشمنی را بگیرد. در حقیقت روزگار اشفته و مملو از کج فهمی، بداندیشی و دشواری در برقراری ارتباط و فهم یکدیگر، نیاز به دیالوگ را بیش از پیش اشکار ساخته است. دیالوگ با عشق همچون خون در بدن ادمی است، وقتی جریان خون می ایستد بدن می میرد و انگاه که دیالوگ متوقف شود عشق می میرد و نفرت به جای ان متولد می شود. معنا و مفهوم دیالوگ: دیالوگ: رابطه ایی مبتنی بر گفت و گویی مداوم که از طریق ان به درک عمیق تری نسبت به خود، به دیگری و به جهان دست می یابیم. مونولوگ: به افکار دیگری به عنوان یک اندیشه و باور مستقل برمی خیزد. بر این اساس خود را کامل و کافی می پندارد و گوش شنوایی برای شنیدن دیگری ندارد. در مونولوگ شخص خویشتن را بر اریکه ی دانایی و حقیقت می نشاند و گمان می کند که اخرین کلامی است که باید گفته و شنیده شود. تفاوت دیالوگ با صحبت کردن: صحبت کردن وقتی اتفاق می افتد که شخص درباره ی تجربیات خود با دوستان و خانواده سخن می گوید یا درباره ی سیاست و ورزش و مسائل اجتماعی و خانوادگی و حوادث دیگر با دیگری حرف می زند. صحبت کردن جدی و هدفمند نیست و هر کسی از هر دری سخن به میان می اورد و هیچ کس قصد و منظور خاصی ندارد. صحبت کردن را باید یک گپ دوستانه و غیر رسمی دانست. اما دیالوگ بهانه ایی برای همنشینی و صحبت کردن بین افراد نیست بلکه راهی است خاص برای برقراری ارتباط میان دو شخص یا بیشتر برای شناخت جهان و خویشتن. در این ارتباط هرکس برای سخن گفتن- کشف حقیقت- شناخت و درک پدیده های هستی شانسی برابر دارد. در دیالوگ ما نه تنها حرف می زنیم بلکه زندگی می کنیم. نه تنها به سخن دیگران گوش می دهیم بلکه خود از درون می جوشیم. تفاوت دیالوگ با بحث کردن: بحث های رایج در کلاس درس- برنامه های رایج در بحث های رادیویی و تلویزیونی، مراسم مذهبی، نشست های اقتصادی و سیاسی و بین المللی از مصادیق اشکار بحث کردن است. بر خلاف صحبت کردن بحث امری جدی است. افراد و مشارکت کنندگان در بحث دارای محتوی و اهداف و مقاصد از پیش تعیین شده هستند. تفاوت دیالوگ با مناظره کردن: مناظره به طور معمول با تعداد محدودی از مشارکت کنندگان برگزار می شود و یک هدف اشکار دارد که پیروزی و غلبه بر دیگری است. مناظره مسابقه ی برد و باخت و یک دوئل واقعی است که افراد در رفع اشتباهات خویش هیچگونه تلاشی نمی کنند. افراد مانند بازی پینگ پونگ در مقابل یکدیگر موضع می گیرند و از موضع فکری خویش دفاع می کنند. بر خلاف مناظره در دیالوگ افراد از طریق گوش سپردن به چشم اندازهای متعدد مفاهیم مشترکی را خلق می کنند. دیالوگ عبارت است از فرایند کسب معرفت که در خلال ان ما سعی نمی کنیم دیگران را قانع کنیم. تفاوت دیالوگ با گفت و گو: نزدیکترین مفهوم در متون فارسی که تا اندازه زیادی ترجمان مفهوم دیالوگ است مفهوم گفت و گو است. به عبارت دیگر گفت و گو بهترین و دقیق ترین واژه ایی است که نویسندگان و مترجمان در متون فارسی توانسته اند در تبیین مفهوم دیالوگ از ان بهره ببرند. معنای دیالوگ بسی فربه تر از مفهوم گفت و گویی است که از زبان فارسی جاری است. مبانی دیالوگ از دیدگاه فلسفه: سقراط: بی گمان سقراط این مرد زشت چهره، بینی کوفته، شکم گنده و چشم برجسته بحث برانگیزترین و بانفوذترین شخص در اندیشه یونانی است. فییسوف و مربی بزرگ یونان باستان در طی سالهای 399 تا 470 قبل از میلاد مسیح. عمر خویش را در جست و جوی حقیقت گذراند. در دیالوگ سقراط به دو جهالت توجه می شود. شاگرد که در اغاز خود را دانا می دانست به این حقیقت رهنمون می شود که او نیز جاهل است. به طور کلی دیالوگ سقراطی بر سه مبنا بنا شده است. 1- جست و جوی حقیقت 2- اگاهی به نادانی خویش 3- دیالوگ زنده تر از نوشتار بی گمان می توان سقراط را نخستین اندیشمندی دانست که جانش را فدای دیالوگ کرد. مارتین بوبر: به طور کلی اندیشه فلسفی بوئر درباره دیالوگ را می توان بر اساس سه مبنا بررسی کرد: 1- دیالوگ به مثابه رابطه ی من-تو 2- دیالوگ به مثابه بودن و تصدیق حضور دیگری 3- دیالوگ به مثابه رابطه بینابینی میخائیل باختین: از دیدگاه باختین زندگی به طور طبیعی دارای جنبه ی دیالوژیکی است. به همین دلیل انسان قبل از اینکه اراده کند تا با همنوع خود ارتباط برقرار سازد خود ناخواسته فردی دیالوژیکی و یکی از حلقه های زنجیره ی سخن و زبان به شمار می رود. بنابراین بدون دیگری کلمه ایی در دیالوگ شکل نمی گیرد. دیوید بوهم: کتاب "تمامیت و نظم در هم تنیده" را با بحث تفکر پاره پاره شده اغاز می کند. او در این اثر فلسفی بر این حقیقت پا می فشارد که نگاه بشر به جهان و مسائل پیرامون خویش نگاهی جزیی است و به جای داشتن تفکر جامع در حل مسائل بسیار جزیی نگر می اندیشد. یکی از نمونه های خوب برای تفکر پاره پاره، شکستن مفهوم انسانیت به ملت هاست، پاره پاره کردن انسانیت به ملت ها موجب بروز مشکلات بی پایانی همچون نابرابری اقتصادی- زیست محیطی- تعارض های مذهبی و بی نظمی سیاسی شده است. تفکر پاره پاره شده به دلیل برخوردار نبودن از جاهلیت، نمی تواند معنا دار نیز باشد. بنابراین ادمی باید نگاهی جامع و کامل به جهان داشته باشد. ادمی نیاز دارد جامعه جهانی را به عنوان یک کلیت ناگسستنی در نظر بگیرد (بوهم 1995). از دیدگاه بوهم هیچ کس تمام واقعیت را نمی داند، " واقعیت تمام نشدنی است: بوهم 1987". الگوهای تفکر ما شاید بتواند ما را به تمام واقعیت نزدیک کند اما هرگز نمی توانیم به طور کامل و تمام به درک ان نائل شویم. هانس گئورگ گادامر: دیالوگ گادامر بسیار شناور است. در دیالوگ این فرد نیست که پا در دیالوگ می گذارد بلکه اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم فرد به دیالوگ کشیده می شود و هیچ کس نمی داند در دیالوگ چه بر سرش خواهد امد. دیالوگ گادامری را می توان فرایندی از همکاری و رواداری دانست که ما را به فهم متقابل رهنمون می سازد. این نوع دیالوگ اساسا می تواند از طریق شناسایی عناصر بنیادی نظام ارزش ها و باور ها انجام پذیرد. پائولو فریره: نگاه و فلسفه دیالوگ فریره، بر سوداوری و اموزش ستمدیدگان در برزیل و بعدها در سراسر جهان تاثیر گذاشت. فریره بر این اعتقاد بود که هر ادم تربیت یافته ایی قادر است بر ضعف های خود چیره شود و اندیشه ی نقادانه ایی نسبت به جهان داشته باشد و در راه تکامل خویش گام بردارد. دیالوگ ما را به اندیشیدن و عمل در راستای تغییر جهان رهنمون می سازد. بر اساس دیدگاه فریره دیالوگی که منجر به تغییر جهان نشود دیالوگ حقیقی نیست. مخالفان دیالوگ کسانی هستند که قدرت را در چنگ خویش دارند. انها به توانایی ستمدیدگان تردید دارند و مردم ستمدیده را از سخن گفتن منع می کنند. صاحبان قدرت دستورات و قوانین تحمیلی خود را در جامعه نهادینه و خواسته خود را بر انها تحمیل می کنند. صاحبان قدرت برای انکه بتوانند دانش خود را بر دیگران دیکته کنند از مونولوگ بهره می برند. انها مدام در گوش ستمدیدگان نجوا می کنند که قدرتی برای تغییر جامعه وجود ندارد. فریره در اثر مشور خود یعنی اموزش ستمدیدگان (1993)، عشق و ایمان و تفکر انتقادی و فروتنی و امید و اعتماد را از عناصر دیالوگ می داند. دیالوگ بیانگر مقاومت مردم در جامعه ی ستمدیده ایی است که دچار فقر و بدبختی شده اند. دیالوگ به مردم کمک می کند تا همواره به تغییر جهان خویش امیدوار باشند. یورگن هابرماس: او معتقد است که عقلانیت دوره ی مدرن سرانجام بی منطقی را جایگزین دلیل و فاشیسم را جایگزین دموکراسی خواهد نمود. با این حال هابرماس بر خلاف انها عقلانیت مدرنیته را به طور کامل رد نمی کند بلکه معتقد است که باید ان را به کمک قوه ی زبان وکنش ارتباطی از فروپاشی نجات داد. از دیدگاه هابرماس اگر کنش ارتباطی به غایت خود نزدیک شود می تواند طرح ناتمام مدرنیته را به به سرانجام برساند و بشر را از سلطه و استبداد کنش های ابزاری و راهبردی رهایی بخشد که بجز سوداگری مادی و جاه طلبی به دنبال چیزی نیستند. از دیدگاه هابرماس تنها از طریق دیالوگ در گستره ی حوزه ی عمومی است که مدرنیته می تواند به کمال برسد و انسان مدرن خود را از سیطره ی عقلانیت ابزاری و سوداگرانه رهایی بخشد. لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۵ مشخصات کتاب: عنوان: با هم اندیشیدن راز گفتوگو نویسنده: مارتینا و یوهانس هارتکه مایرول فریمن دوریتی مترجم: فاطمه صدرعاملی (طباطبایی) عناوین فصول یا بخشها: فصل ا- هدف از تالیف کتابی درباره گفتوگو فصل ۲- چرا انسانها به گفتوگو رو میآورند فصل ۳- منظور از گفتوگو چیست فصل ۴- ده شرط اساسی گفتوگو فصل ۵- روند گفتوگو فصل ۶- شیوههای اساسی گفتوگو فصل ۷- گفتوگو در زندگی روزمره اجتماعی فصل ۸- گفتوگو در مدرسه فصل ۹- گفتوگو در سازمانها فصل ۱۰- گفتوگو و سلزمانها فصل ۱۱- گفتوگوی زیست محیطی ضمائم – کارگاه گفتوگو چکیدۀ کتاب کتاب حاوی گزارشاتی از تجربه، مطالعات و آرای چند دانشمند درباره مفهوم گفتوگو و چگونگی تمرین آن در بین افراد و رشد و توانای گفتوگو و کاربرد آن در حوزههای مختلف اجتماعی. ویژگی این کتاب این است که نه تنها دانشمندان و نخبگان، بلکه عموم مردم را مورد خطاب قرار داده است. گفتوگو در نگاه اول، امری بدیهی چونان تنفس است اما چه بسا میان افراد کسی به حرف دیگری درست گوش نمیدهد و بیشتر در پی به کرسی نشاندن آرای خود میباشند. چنین مشکلی ناشی از دیدگاههای متفاوت نیست، بلکه بیشتر ناشی از عدم توانایی انسانهای امروز در اجرای گفتوگو وایجاد تفاهم است. در گفتوگو ابتدا تفاهم مشترک از مسائل مورد نظر فراهم میآید در فرایند با هم اندیشیدن. جای گفتوگو معمولا مراحل قبل از تصمیم گیری است. گفتوگو راهکار مناسبی برای قوت بخشیدن به جامعه مدنی و بیدار کردن احساس مسئولیت افراد است. به نظر مترجم، گفتوگو نزدیکترین مفهوم را به تقوی دراد، ساز و کار آن مشابهتی بسیار دارد. محاسبه نفس جزء الزامات تقوی و گفتوگو است. به دیگران گوش فرا ده، به خود بنگر، ارزیابیهای خود را ملاحظه کن، همیشه فکر نکن حق با توست. فقط از شکاف باریک غار خود به جهان نگاه مکن. «وقتی که دریچههای ادراک بازتر شوند، همه چیز در نظر انسان آنچنان جلوه میکند که هست. بیپایان اما انسان خود را چنان محصور کرده است که همه چیز را فقط از شکاف غار باریک خود میبیند.» «ویلیام بلیک» اهمیت گفتوگو در چیست؟ *آمادگی برای شنیدن *احتیاط و ارزیابی و قضاوت نسبت به دیگران *آگاهی بدون واسطه و بدون تحریف از حوزههای فکری خود و دیگران *آموختی از دیگران بجای آموزش دادن و تربیت کردن دیگران هنگامی که انسان خود را بینیاز از بادگیری میداند، امکان شرکت صحیح در گفتوگو را از دست میدهد. کسانی که در جریان گفتوگو شرکت میکنند، اکثرا موفق میشوند محدودیتهای فکری خود را ازبین برده، دامهایی را که بر سر راه ذهن باز آنها قرار دارد شناخته و از آنها پرهیز کنند. آیا امروز با توجه به این اصل متعارف که تنها کسانی پیروزند که زودتر به هدف میرسند، باز هم این امکان و فرصت را داریم که از شتاب در جریان زندگی بکاهیم؟ و یا اینکه بایستی سوال را به نوع دیگری طرح کرد: آیا انسان اجازه دارد خود را در اختیار و تحت تاثیر روند سریع روزمرگیها قرار دهد، بدون انکه اوقاتی را به تفکر درونی اختصاص دهد و اهداف خود را برسی کند؟ آیا فرصت داریم اره را تیز کنیم؟ یا باید مرتب اره کنیم؟ آیا میتوانیم چنان با یکدیگر گفتوگو کنیم که اگر طرف مقابل نظر و عقیده ایی متفاوت از ما داشت بپذیریم که ممکن است کمی هم حقیقت در گفتهاش باشد؟ اگر ما در اینباره نیندیشیم که به یکدیگر متعلق هستیم و یک نقطه آغاز مشترک داریم به وضعیتی میرسیم که در آن بد بر خوب غلبه میکند. دیوید بوهم، متفکر فیزیک کوانتوم، بافت جهان را یک سیستم کامل و چند لایه ایی میداند که در آن هر جزئی در عین حال شامل کل است. جمله قابل توجهی است: «تا وقتی مساله... حل نشده است با شما سخن نمیگویم، تا وقتی که با هم صحبت نکنیم، مساله... حل نخواهد شد.» هدف اصلی گفتوگو دست یافتن و آگاه شدن از چگونگی مواجهه با دیگران و مواجهه با افکار و احساسات خویشتن است. چارچوب و ضوابط لازم برای گفتوگو: ۱- ایجاد فضای مناسب که در ان تمامی اعضای شرکت کننده احساس امنیت کنند، اساسیترین شرط موفقیت در گفتوگو است. ۲- راهنمای گفتوگو که وظیفه اصلی او ایجاد فضای مناسب و حافظ گفتوگو بودن است. ۳- شفافیت هدف برای گراه باید روشن باشد که هدف از دور هم جمع شدن گفتوگوی واقعی با یکدیگر و یا دیگری و تمرین است. معمولا در دفاع از نظریات و عقاید، خشونت زیادی نهفته است. معمولا خود را با عقاید و نظریات خود، هم هویت تصور میکنیم و در دفاع از انها در واقع از خود دفاع میکنیم. با دیدن یک لیوان آب، قسمتی از مغز یک فرد، حجم آب را میبیند، فرد دیگر قطعه کوچک لیمویی را که روی لبه لیوان است، فرد دیگر بازتاب نور را و.... یکی از اهداف گفتوگو برقراری تماس با سرچشمههای تفکر است. مشکل اصلی آن است که انسانها بجای آنکه واقعا با هم فکر کنند به دفاع از رای و نظر خود برمی خیزند، نتیجه اینکه بجای آنکه به دنبال اشتراکات باشند، بر اختلافات تاکید میکنند. ما در جهان زندگی نمیکنیم، بلکه در ساختارهایی زندگی میکنیم که ایجاد یک جهان را برای ما اکان ذیر ساختهاند. انسان در اثر جزیی نگری بر تصویر معینی در ذهن خود ایستادگی میکند و در برابر هرگونه تلاش برای تغییر آن مقاوم میماند. شاید گفتوگو بهترین و سادهترین راه برای تجدید ساختار ذهنی و فکری باشد. برای گفتوگو باید آماده چنین جملاتی باشیم: من نمیدانم من مطمئن نیستم تصور من اینست ده شرط اساسی گفتوگو: ۱- موضع یادگیرنده. در روح مبتدی امکاناتی وجود دارد که در روح کارشناس وجود ندارد. ۲- احترام کامل. با احترام گذاشتن، انسان هویت دیگری را میپذیرد. اگر انسان سرگذشت دشمن خود را بخوند، با رنج او آشنا شود، میتواند دشمنیها را کنار بگذارد. ۳- آمادگی دریافت و باز بودن ذهن. مطالب نو وقتی نصیب انسان میشود که ذهنی باز و بدون تعصب داشته باشیم، به هم صحبتهای خود اعتماد داشته باشیم و مطمئن باشیم کسی در صدد آسیب رساندن و تحقیر ما نیست. ۴- از دل سخن گفتن. حرف دلت را بزن و سخن کم کن. برای پرهیز از تنهایی باید به صراحت حرف دل را زد. ۵- شنیدن. انسان اگر با دل گوش دهد، معنی را کشف خواهد کرد؛ همانطور که چشم نور را میبیند، گوش صدا را میشنود، دل هم عضوی برای دریافت معناست. یک نقش اساسی حیات، شنیدن به آن معناست که انسان چنان گوش دهد که طرف مقابل بتواند آنچه را معمولا نمب تواند بیان کند بگوید. (داستان مومو). گفتوگو برای بسیاری از انسانها به معنای درمان و نوعی شفای درونی است. ۶- طمانینه و پرهیز از شتاب. لازم است شرایطی باشد که هر کس بتواند به آرامی صحبت کند و تا هر مدتی که میخواهد فرصت داشته لاشد. ۷- به تعلیق درآوردن فرضیات و ارزیابیها. ارزیابیهای سریع، برخورد و جهت گیریهای فوری میتواند ناشی ار الگوهای ذهنی و تلههای فکری ما باشد؛ گاهی واقعیت را آنطور که مناسب میدانیم میسازیم و متوجه نمیشویم که اینها ساختارهای خودمان است. چه بسا واقعیاتف زیر پرده ایی مخفی است. (توجه به نردبام نتیجه گیری). ۸- حمایت خلاق. دیگران را در روند تفکرات خود سهیم منف به جای آنکه دیگران را تنها در برابر محصول تفکر خود قرار دهی. ۹- جویندگی. این گفته ساده: «من نمیدانم، اما میل دارم از این موضوع اطلاع حاصل کنم»، در صورت تواضع و کنجکاوی و دقت، زمینهٔ اموختن واقعی را فراهم میسازد. ۱۰- نظاره گر را نظاره کردن. علامت هوش بسیار در آن است که بتوان در آن واحد دو نظر متفاوت را در سر داشت و با وجود آن خود فکر کرد. افکار به هنگامی که بررسی میشوند تغییر میکنند. فایده و هدف گفتوگو در ان است که روند تفکر را بتوان آنچنان آهسته نمود که در فضای ذهنی مشترک همگان قابل درک باشد. نردبان نتیجه گیری: پله اول برداشت و ادراک واقعیات و انتخاب دادهها پله دوم تفسیر دیدنیها پله سوم اضافه کردن معانی به ملاحظات پله چهارم نتیجه گیری پله پنجم اقدام عملی مراحل حمایت خلاق: · تصورات و پیش داوریهای خود را عرضه بدار · در صورت تردید در نتیجه گیریهایت آنرا به اطلاع دیگران برسان · چگونه به اینجا رسیدی، یا به عبارتی دیگران را در روند تفکرات خود سهیم کن به جای آنکه دیگران را تنها در برابر محصول تفکر خود قرار دهی · به دیگران جرات بده طرز تفکر تو را ارزیابی کنند؛ با این جملات: آیا شما جور دیگری میبینید؟ آیا کمبودی در استدلال من هست؟ آیا جور دیگری ارزیابی میکنید؟ · در نظر داشته باش هم تو و هم دیگری ممکن است اشتباه کنید. ^ کیفیت گفتوگو به ندرت در گروههایی که بین چهار تا شش نفر هستند وجود دارد ^ انگیزه گفتوگو به معنای براه انداختن «جریان معانی بین انسانها به وسیله کلام است». ولی در بحث انگیزه زیربنایی آموختن از یکدیگر نیست بلکه پیروزی است. ^ استفاده از سنگ سخن شیوه ایی که بومیهای آمریکایی دارند کمک میکند تا مانع عجله و شیوهٔ (حاضر! هدف! آتش) شود. فرد راهنمای گفتوگو لازم است به نکاتی توجه کند · گروه را با قواعد، انتظارات و توقعات نامشخص تحت فشار قرار ندهد. · نقش حافظ گفتوگو با نقش مدیر جلسه و اداره کننده بحث فرق دارد. در اینجا بیشتر کیفیتهایی مثل توجه و حضور افراد اهمیت دارد و نه انکه مانند یک معلم سنتی بر مبنای دانش معینی، موضع گیری کند. · تنظیم و مشخص کردن قواعد جلسه به کمک جمع · همراهی نمودن روند گفتوگو · افتتاح و خاتمه جلسه - انسانهایی که خود را عالم میدانند قادر به آموختن نیستند. - فرقه گرایان معتقدند که حقیقت نزد آنهاست. - آرزو دارم که انسانها دور هم جمع شوند و در مورد آیندهٔ فرزندان و نوههای خود و آینده کره زمین بیندیشند. - اجرای گفتوگوی واقعی برای بچهها راحتتر از بزرگسالان است؛ زیرا هنوز دیوارهای محکم «من بودن» دور خود نکشیدهاند. - هر انسانی در میدانی از نیروهای روانی قرار دارد. رفتار انسان، سیر و زندگی و یادگیری او همه محصول نیروهای موثر و وقایعی است که به طور متقابل با یکدیگر مربوط هستند، و این بدان معناست که انسان در صورت آگاهی نسبت به «میدان» در یادگیری، در رشد خود و در تغییراتی که اتفاق میافتد سهم دارد. برای ورود به این میدان بهترین راه گفتوگو است. در گفتوگو فضایی ایجاد میشود که غنیتر و پرقدرتتر از آن است که یک فرد بتواند به تنهایی برای خود و یا یکی دو دوست خود خلق کند. فضا و میدان گفتوگو دارای چنان قدرتی است که انسان را در راه رشد و توسعه ارزشهایی که فراتر از عادات هستند یاری میرساند. گفتوگو از آن جهت که امکان ارتباط بهتر بین اشخاص را فراهم میسازد، زمینهٔ تمرین خوبی برای تحکیم روند گروه است. گفتوگو میدان تمرین مهمی برای همکاری و همدلی است. - اگر کسی در روند گفتوگو خود را داناتر از همه بداند، روند گفتوگو را نابود کرده است. کسی که در گفتوگو شرکت میکند باید در موضع محقق و دانش آموز باشد. - بوجود امدن فرهنگ دقت و توجه نتیجه مهم گفتوگو است. - گفتوگو خاصیت شفابخشی دارد. - گفتوگو میتواند بنیادگرایی مذهبی را متعادل کرده و پلی بین تصورات مختلف مذهبی ایجاد نماید. - کسانی که تعهد اجتماعی دارند و با فقر و سلطه مبارزه میکنند، همدیگر را معمولا خوب میفهمند؛ خواه بودایی باشد یا مسلمان، مسیحی یا یهودی. - هدف گفتوگو تلاش جمعی و همکاری برای رسیدن به بصیرت جدید است، نتایج حاصل در این حال متعلق به فرد نیست بلکه به جمع تعلق دارد. مهمترین عنصر در گفتوگو «شنیدن» است که زمینه آن توسط احترام متقابل ایجاد میشود. ما به افرادی که استعداد گفتوگو را پرورش بدهند نیاز داریم. چه میشد که صدها هزار نفر در جهان شغل تنش زدایی داشتند. به نظرم دانشگاهی که این کار را بتواند انجام دهد مستحق جایزه نوبل است. به نظر پژوهشگران تنها راه نجات کره زمین و تامین سلامت جامعهٔ آیندهٔ بشر، زندگی کم مصرف و توام به صرفه جویی است. انسانهای اولیه طبیعت را قهار و دور از دسترس و کنترل خود میدانستند، ولی اکنون به نقطه ایی رسیدهایم که ما طبیعت را ویران میکنیم. در فرهنگهای قبیله گفته میشود طبیعت به مثابه مادر است و باید متوجه رفتار خود با وی باشیم. «سعی میکنم به خاطر داشته باشم که این من نیستم که سعی در حفاظت از جنگلها دارم، بلکه من عضوی از جنگلها هستم که در این عصر به صورت انسانها رشد کرده است.» پروژه گام طبیعی در پی ایجاد چنین تحولی است: پشت کردن به شیوه تولیدی که مواد خام را استفاده کند و فضولات غیر قابل تبدیل در طبیعت تولید کند. حیات ارگانیک، میلیونها سال در مدارهای بسته رشد و نمو یدا کرده. در این مدار از هرگونه فضولات در فرمهای دیگری از حیات استفاده شده است. عالم وجود روحانی است. انسان نمیتواند جدا از این به هم پیوستگی و انسجام جهانی زندگی نماید. جوهر و انرژی عالم در وجود ما در جریان است و مایهٔ حیات ماست و در صورت عدم توجه به این وحدت وجود، خرابیهای بیشتری به بار خواهیم آورد. داستان عالم ۱- تفاوتها در عالم هرچیزی منحصر به فرد است. ۲- شکوفایی درونی هرچیز در خود رازی دارد. ۳- همبستگی و به هم پیوستگی هیچ ذره ایی در عالم نیست که از ئظر وجودی بدون ارتباط با ذرات دیگر باشد. ارزش انسان در آن است که خود را از طریق فعالیت در زندگی و به کار گیری خلاقیت ذاتی به کمال برساند، تا هم به منحصر به فرد بودن خود برسد و هم ارتباط و پیوستگی خود را با سایر موجودات لمس کند. لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۹۵ بهترین رویکرد های گفتگوی سازنده و الهام بخش بنظرم ایناست : همدلی و شفقت ورزی انتقادی خوشبینی انسان شناختی بدبینی معرفت شناختی و خدشه دار ننمودن فردیت و حریم خصوصی هر یک از دو سوی گفتگو از سوی دیگر . خیلی عجیبه. هیچکس از من سئوال نکرد که معنی این نوشته هات چیه؟انگار همه دوستان معانی اینا رو میدونن. اگر مطمئن بودم که میدونن، هیچوقت اظهار عجب نمیکردم. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده