رفتن به مطلب

ديالوگ يا Chattering ؟


ارسال های توصیه شده

يكي از مباحثي كه توجه بسياري از دانشمندان و محققين در حوزه‌هاي مختلف اجتماعي، روانشناسي و فلسفي رو بخصوص در عصر حاضر بخودش معطوف كرده، مساله تبديل Dialog و گفتگو به Chattering يا گزافه‌گويي هست.

 

تنزل گفتگوهاي ارزشمند و تعالي‌بخش، به گفتگوهاي پيش‌پا‌افتاده و بي‌هدف. پرداختن به موضوعات تمام‌نشدني بيماري و سلامت، بچه‌ها، مسافرت، موفقيت‌ها، كارهايي كه فرد در گذشته انجام داده و كارهاي بي‌شماري كه مهم بنظر مي‌رسند.

بنظر شما اين مشكل از كجا نشئت مي‌گيره ؟

و چطور ممكنه اين وضعيت رو از حالت بحران خارج و به شرايط نرمال ارتقا داد ؟

 

 

 

باتشكر از حضور و هم‌انديشي شما :icon_gol:

لینک به دیدگاه

درود ایلیا جان...:icon_redface:

 

در نگاه اول همین موضوع بحثی رو که شروع کردی...تو گوگل سرچ ساده کنیم..اولین سایت همین تاپیک شما در نواندیشان هست...حتی کلمات کلیدی ش هم جداگانه سرچ کنی چیزی زیادی مرتبط با بحث پیدا نمی کنی...

 

ارزش داشتن یا ارزش نداشتن...

 

قصه ی بودن یا نبودنه...

 

جایی که ارزش به قِسمی برای یک عده ای وجود و حضور داره...به قول کریستین نوربرگ شولتز: "باشندگی" داره...برای یک عده نداره...

 

معنا هر جا حضور داشته باشه...وصل می شه به جهان بینی فرد که حضور رو درک کرده... (معنا>>>جهان بینی فرد)

 

اون وقت اون باشندگی براش یکهو می شه یک میل به خواستن...خواستنی که در نوع دیدگاه اون می تونه صاحب ارزش باشه...(دیدگاه فردی>>>ارزش)

 

من انتظار رو نَه که بد....بلکه پروسه ای شیرین می دونم برای اینکه به حضور برسه...(پروسه انتظار>>>>شیرینی حضور)

 

یعنی از پروسه در کنار لحظه ی رسیدن لذت می بره...

 

ولی یکی انتظار رو برزخ می دونه و به محض حضور..تازه سر شِکوه وا می کنه که این چی بود که بر من گذشت....(پروسه انتظار>>>>برزخ)

 

می بینین جهان بینی ها متفاوته...فعل های متفاوت رو بروز می دن...(جهان بینی متفاوت>>>>بروز فعل متفاوت)

 

 

برای من و شاید شما...اینکه یک گروه جمع بشن دمه کافه ی یک دانشگاه و در مورد ارتباط میزان پرنده های داخل پارک دانشگاه با میزان هوش دانشجویان اون دانشگاه بحث کنن...یک چیز غریب...حتی خنده داره و بی معنی هست...

 

ولی چند دقیقه که بشینیم متوجه می شیم یک عده بحث می کنن و متوجه می شن که از دل این ماجرا یک مسئله ی مرتبط وجود داره...و حالا این مسئله دیگه بی ارزش و خنده دار برای ما نیست و به این فکر می کنیم که شاید ما شناخت نداشتیم....(مسئله ی بی ارزش که با ارزش می شه>>>عدم شناخت)

 

البته که ممکنه از این عجایب که اخرش بفهمیم که قضیه ی سرکاری نیست..همیشه رخ نمی ده..و بعضی مباحث به معنای واقعی مبنای دُرست ندارن...

 

این روده درازی مقدمه وار من...برای اینکه شما بزرگوار من...:icon_redface:

 

میشه یک تعریف بدی...جامع تر و کامل تر...و خیلی خوبه این تعاریف رو در یک بستر دنبال کنیم...

 

مثلا مسائل اجتماعی...یا مسائل خانوادگی...یا هر چی که تو ذهن شماست...تا بتونیم فارغ از اینکه از نفی به اثبات برسیم...پارامترهای رو بشناسیم و ارزش یا بی ارزش بودن رو بفهمیم...

 

صادق باشم با شما؟

 

در دنیایی به سر می بریم که دیگه مرز بین ارزش و غیر ارزشمند بودن...بازه های زمانی خیلی کوتاهی داره....یک عامل تا یک روز پیش فاقد ارزش هست...همون عامل بعدها ارزشمند می شه...

 

آره می تونم بفهمم که اگر بحث در مورد میزان خط چشم فلان بازیگر هالییودی بین چند نفر در بگیره...خیلی راحت تر می شه بهش برچسب ارزشمند تر بودن یا نبودن داد....

 

 

کلا ساده انگارانه به مباحث نگاه کردن...بیشتر مورد بحث هست تا خود مبحث...

 

چون آگاهی این میون متفاوت هست...(آگاهی آنچه که ما از خود وجودی می شناسیم هم از لحاظ فیزیکی و هم روانی)

 

آگاهی که از دوره ی انسان اولیه...در سلطه ی طبیعت بود نوعی با قضایا برخورد می کرد...آگاهی انسان امروز که متهاجم هست بر دنیای خودش نوع دیگه برخورد می کنه....

 

"انسانِ مولف" همیشه کم بوده...

 

"انسان پرورش یافته" همیشه کم بوده....

 

اما انسان مقلد همیشه زیاده....چون تقلید کار ساده ای...برای همین ما همیشه رنگ و بوی آدم هایی رو داریم که باهاشون ارتباط داریم...

 

برای همین وقتی در یک نظر مخالفت پیش میاد....

 

یک نفر داد می زنه که مردم با من هم نظرند!

 

اون یکی داد می زنه مردم با من هم نظرند!

 

هیچ کدوم اشتباه نمی کنند فی ذاته...

 

دارن نظر کسانی رو می گن که می شناسن...گاهی چشم بسته چون دو نفر یک چیز رو خوب می دون و اون فعل رو انجام می دن...اون ها هم انجام می دن...

 

یعنی یک جایی ما تعقل و انتخاب رو در مورد ادم ها نمی بینیم...استقلال فکری رو نمی بینیم...

 

برای همین نوع ارزشمند بودن یا نبودن این دو واژه ی خوبی که شما فرمودین...با چنین پیش درآمد هایی کمی سخت...و ناهموار می شه...

 

البته که حرف من عمومیت نداره...این هایی که گفتم....هنوز بحث نیست...ماقبل بحث هست...

 

عزیز دل....می دونی که من شاخ و برگ داره حرفام...ولی سلسله مراتب...درست و غلطش نمی کنم...هم بده...هم خوب...

 

ولی حاضرم هر جا حس کنم بحث ها خوبه...یا جون داره...من هم از جون بزارم برای بحث...

 

فلش بک به عقب بزنم یک نقل قول بگیرم از حرفم که اذیت نشین:

 

میشه یک تعریف بدی...جامع تر و کامل تر...و خیلی خوبه این تعاریف رو در یک بستر دنبال کنیم...

 

مثلا مسائل اجتماعی...یا مسائل خانوادگی...یا هر چی که تو ذهن شماست...تا بتونیم فارغ از اینکه از نفی به اثبات برسیم...پارامترهای رو بشناسیم و ارزش یا بی ارزش بودن رو بفهمیم...

 

 

 

 

لینک به دیدگاه
درود ایلیا جان...:icon_redface:

 

در نگاه اول همین موضوع بحثی رو که شروع کردی...تو گوگل سرچ ساده کنیم..اولین سایت همین تاپیک شما در نواندیشان هست...حتی کلمات کلیدی ش هم جداگانه سرچ کنی چیزی زیادی مرتبط با بحث پیدا نمی کنی...

 

ارزش داشتن یا ارزش نداشتن...

 

قصه ی بودن یا نبودنه...

 

جایی که ارزش به قِسمی برای یک عده ای وجود و حضور داره...به قول کریستین نوربرگ شولتز: "باشندگی" داره...برای یک عده نداره...

 

معنا هر جا حضور داشته باشه...وصل می شه به جهان بینی فرد که حضور رو درک کرده... (معنا>>>جهان بینی فرد)

 

اون وقت اون باشندگی براش یکهو می شه یک میل به خواستن...خواستنی که در نوع دیدگاه اون می تونه صاحب ارزش باشه...(دیدگاه فردی>>>ارزش)

 

من انتظار رو نَه که بد....بلکه پروسه ای شیرین می دونم برای اینکه به حضور برسه...(پروسه انتظار>>>>شیرینی حضور)

 

یعنی از پروسه در کنار لحظه ی رسیدن لذت می بره...

 

ولی یکی انتظار رو برزخ می دونه و به محض حضور..تازه سر شِکوه وا می کنه که این چی بود که بر من گذشت....(پروسه انتظار>>>>برزخ)

 

می بینین جهان بینی ها متفاوته...فعل های متفاوت رو بروز می دن...(جهان بینی متفاوت>>>>بروز فعل متفاوت)

 

 

برای من و شاید شما...اینکه یک گروه جمع بشن دمه کافه ی یک دانشگاه و در مورد ارتباط میزان پرنده های داخل پارک دانشگاه با میزان هوش دانشجویان اون دانشگاه بحث کنن...یک چیز غریب...حتی خنده داره و بی معنی هست...

 

ولی چند دقیقه که بشینیم متوجه می شیم یک عده بحث می کنن و متوجه می شن که از دل این ماجرا یک مسئله ی مرتبط وجود داره...و حالا این مسئله دیگه بی ارزش و خنده دار برای ما نیست و به این فکر می کنیم که شاید ما شناخت نداشتیم....(مسئله ی بی ارزش که با ارزش می شه>>>عدم شناخت)

 

البته که ممکنه از این عجایب که اخرش بفهمیم که قضیه ی سرکاری نیست..همیشه رخ نمی ده..و بعضی مباحث به معنای واقعی مبنای دُرست ندارن...

 

این روده درازی مقدمه وار من...برای اینکه شما بزرگوار من...:icon_redface:

 

میشه یک تعریف بدی...جامع تر و کامل تر...و خیلی خوبه این تعاریف رو در یک بستر دنبال کنیم...

 

مثلا مسائل اجتماعی...یا مسائل خانوادگی...یا هر چی که تو ذهن شماست...تا بتونیم فارغ از اینکه از نفی به اثبات برسیم...پارامترهای رو بشناسیم و ارزش یا بی ارزش بودن رو بفهمیم...

 

صادق باشم با شما؟

 

در دنیایی به سر می بریم که دیگه مرز بین ارزش و غیر ارزشمند بودن...بازه های زمانی خیلی کوتاهی داره....یک عامل تا یک روز پیش فاقد ارزش هست...همون عامل بعدها ارزشمند می شه...

 

آره می تونم بفهمم که اگر بحث در مورد میزان خط چشم فلان بازیگر هالییودی بین چند نفر در بگیره...خیلی راحت تر می شه بهش برچسب ارزشمند تر بودن یا نبودن داد....

 

 

کلا ساده انگارانه به مباحث نگاه کردن...بیشتر مورد بحث هست تا خود مبحث...

 

چون آگاهی این میون متفاوت هست...(آگاهی آنچه که ما از خود وجودی می شناسیم هم از لحاظ فیزیکی و هم روانی)

 

آگاهی که از دوره ی انسان اولیه...در سلطه ی طبیعت بود نوعی با قضایا برخورد می کرد...آگاهی انسان امروز که متهاجم هست بر دنیای خودش نوع دیگه برخورد می کنه....

 

"انسانِ مولف" همیشه کم بوده...

 

"انسان پرورش یافته" همیشه کم بوده....

 

اما انسان مقلد همیشه زیاده....چون تقلید کار ساده ای...برای همین ما همیشه رنگ و بوی آدم هایی رو داریم که باهاشون ارتباط داریم...

 

برای همین وقتی در یک نظر مخالفت پیش میاد....

 

یک نفر داد می زنه که مردم با من هم نظرند!

 

اون یکی داد می زنه مردم با من هم نظرند!

 

هیچ کدوم اشتباه نمی کنند فی ذاته...

 

دارن نظر کسانی رو می گن که می شناسن...گاهی چشم بسته چون دو نفر یک چیز رو خوب می دون و اون فعل رو انجام می دن...اون ها هم انجام می دن...

 

یعنی یک جایی ما تعقل و انتخاب رو در مورد ادم ها نمی بینیم...استقلال فکری رو نمی بینیم...

 

برای همین نوع ارزشمند بودن یا نبودن این دو واژه ی خوبی که شما فرمودین...با چنین پیش درآمد هایی کمی سخت...و ناهموار می شه...

 

البته که حرف من عمومیت نداره...این هایی که گفتم....هنوز بحث نیست...ماقبل بحث هست...

 

عزیز دل....می دونی که من شاخ و برگ داره حرفام...ولی سلسله مراتب...درست و غلطش نمی کنم...هم بده...هم خوب...

 

ولی حاضرم هر جا حس کنم بحث ها خوبه...یا جون داره...من هم از جون بزارم برای بحث...

 

فلش بک به عقب بزنم یک نقل قول بگیرم از حرفم که اذیت نشین:

 

 

 

 

 

 

سلام و ممنون از حضورت سام عزیز

 

اتفاقا بحث رو از نقطه‌ی خوبی شروع کردی. البته من سعی کردم در همون یک جمله‌ی تعریف اول مساله: "نتزل گفتگوهاي ارزشمند و تعالي‌بخش، به گفتگوهاي پيش‌پا‌افتاده و بي‌هدف." منظورم از ارزش رو تببین کنم. اما بازهم تمرکز روی این نکته خالی از لطف نیست.

 

همونطور که گفتی هرکس بسته به جهان‌بینی خودش می‌تونه چیزی رو ارزش و چیزی رو ضدارزش تلقی کنه. بنابراین کاملا قابل قبول‌ه اگر کسی چیزی رو ارزش بنامه و دیگری همون چیز رو ضدارزش تلقی کنه. اما در این تاپیک صحبت ما از ذات مشترک همه‌ي انسان‌هاست (و نه جهان‌بینی اونها). و ذات همه‌ی انسان‌ها تعریف دقیقی از «فضایل» داره. خوبی، نیکویی، زیبایی، حقیقت، عدالت و... ( بقول کسی حتی دزدها هم در زمان تقسیم سهم ترجیح میدن به‌ عدالت رفتار کنند!) و ضمن اینکه کسب خود این فضایل ارزشمند هست، حرکت به سمت اون‌ها هم ارزش آفرین هست.

 

بنابراین همونطور که در تعریف اولیه هم گفتم، منظور من از ارزش، هر حرکتی هست که منجر به "تعالی" میشه. و منظورم از تعالی، تعالی در فضایل هست.

و اونچه که پیش‌پا افتاده قلمداد کردم، اموری هست که پرداختن به اونها چنین ثمره‌ای نداره، و یا اگر کاملا خالی از تعالی هم نیست، این تعالی انقدر کمرنگ و دارای روندی کند هست که در مقابل عمر آدمی، بیش از تعالی موجب اتلاف میشه.

 

 

اما درباره بستر عینی موضوع که گفتی، شاید بد نباشه اگر همین انجمن گفتگوی خودمون رو مد نظر قرار بدیم. :w16:

لینک به دیدگاه

من معتقدم که کلمه ها جاندار هستند و فهم و شعور دارن.انسانها آنقدر چرت و پرت گو شدند که انگاری کلمات و حروف هم از دستشون ذله شدن و حالا عمدا دارن با وضعیت بی شکلی تو مخیله شون جون میگیرن و تو زبان و قلم هاشون ساری و جاری میشن و به این شکل از انسانها انتقام میگیرند.

آنقدر وراجی کردیم که کلمات هم باورشون شد که ما اتصال شعور به کلاممون منقطع شده./%

لینک به دیدگاه

 

 

اما درباره بستر عینی موضوع که گفتی، شاید بد نباشه اگر همین انجمن گفتگوی خودمون رو مد نظر قرار بدیم. :w16:

 

اینو من هم باهاش موافقم.حالا یکیتون لطف کنین بحث رو افتتاحش کنید تا منم دق دلی هامو به این بهونه روی کاغذ بیارم شاید فرجی بشه.

لینک به دیدگاه
اینو من هم باهاش موافقم.حالا یکیتون لطف کنین بحث رو افتتاحش کنید تا منم دق دلی هامو به این بهونه روی کاغذ بیارم شاید فرجی بشه.

 

البته ضمن اينكه در اينجا قصد آوردن نامي از افراد و ...نداريم. مي‌تونيم به طرح اين موضوع كه چرا اخيراً گفتگوهاي انجمن بيش از اينكه شامل هم‌انديشي و تفكر روشمند و اساسا «گفتگو» باشه، تبديل به تك‌گويي يا صرفاً محدود به اعلام نظر شده ؟ بنظر شما چه عواملي بايد در پويايي اين محيط و ارتقاي گفتگوها (كه هدف اصلي هر فروم هست) دخيل باشند ؟

 

لطفاً طوري با هم پيش بريم كه ضمن تحليل مناسب وضعيت، اين گفتگوي ما منجر به نتيجه بشه و از بيرون صرفا شبيه سياه‌نمايي يا حكايت "لِنگش كن" نباشيم. :icon_gol:

لینک به دیدگاه
البته ضمن اينكه در اينجا قصد آوردن نامي از افراد و ...نداريم. مي‌تونيم به طرح اين موضوع كه چرا اخيراً گفتگوهاي انجمن بيش از اينكه شامل هم‌انديشي و تفكر روشمند و اساسا «گفتگو» باشه، تبديل به تك‌گويي يا صرفاً محدود به اعلام نظر شده ؟ بنظر شما چه عواملي بايد در پويايي اين محيط و ارتقاي گفتگوها (كه هدف اصلي هر فروم هست) دخيل باشند ؟

 

لطفاً طوري با هم پيش بريم كه ضمن تحليل مناسب وضعيت، اين گفتگوي ما منجر به نتيجه بشه و از بيرون صرفا شبيه سياه‌نمايي يا حكايت "لِنگش كن" نباشيم. :icon_gol:

 

تو شروع گفتگو میخوام بگم که اصولا چگونه شد که اینجوری شد؟

اوایل شروع بکار ما در انجمن یه تالار برای گفتگو داشتیم که زیر شاخه هم نداشت.یعنی یه سالن بیشتر نبود و همه کاربر ها از هر صنفی و با هر عقیده و گرایشی تو همون یه سالن جمع میشدن.بعد ها تو هر تالاری یه مجموعه کوچولو بنام تالارک یا هر چی زده شد و صنوف رفتن تو تالار های تخصصی شون که باهم گپ بزنن .(تفرقه 1)

بعدش دارالمجانین افتتاح شد و یه عده رو هم باخودش برد.(تفرقه 2)

یه عده هم رفتن تو زیرمجموعه های تالار ادبیات که برا دل خودشون شعر بگن.(تفرقه 3)

نوبت گاهنوشته ها که شد ، قلم ها بکار افتاد و یه عده هم گاهنوشته شدن و رفتن اونجا(تفرقه4)

حواستون باشه که هر نفری که تو این تفرقه ها میرفت ، یهویی سه چهار نفر رو هم باخودش میبرد .اینو بچه های ریاضی حساب کنن به مام بگن که چن تا میشه.

بعد یه تاپیکی زده شد که تومار انجمن رو در هم پیچید.تو اون تاپیک هر چه عزا جزا و شکست عشقی و تعویض رنگ مو و حتی رنگ شلوار خیلی هام مطرح شد و ابهت بعضی ها زیر سئوال رفت و معلوم شد که ای بابا ، بعضی ها چقد نقطه ضعف داشتن و ما فک میکردیم بریم ازشون کمک فکری و مشاوره بگیریم .که قضیه معکوس شد و معلوم شد چقد پهلوان پنبه داشتیم و فک میکردیم اینا رستم دستانند.این عده هم کار وبارشونو فراموش کردن و وبلاگ نویسی شون گل کرد و شد (تفرقه 5)

تالار اصلی گفتگو هم تبدیل شد به محلی برای یادآوری گذشته ها و طرح تاپیکهای مهدکودکی و اینا که حی و حاضر هست و میتونید صحت عرایض منو بعینه ببینید.(محله قدیمی )

ادامه خواهد داشت ولی شما میتونید تا همینجاشو نقد کنید.

لینک به دیدگاه

بخش دوم نظرات من انتقادی است و مربوط میشه به علت ایجاد گسل و شکاف ما بین اعضاء

اون اوائل فرقی بین هیچکس نبود و همه تو یه صف بودند،بعد ها انجمن تبدیل شد به گروه مدیران و عنوانداران و گروه کاربران عادی

گروه مدیران بین خودشون تصمیم گرفتن که متحد الشکل عمل کنند ولی در عمل قضیه فاجعه شد.به این صورت که مثلا من کاربر وقتی با یه مدیری اختلافی پیدا میکردم و حتی فرضا حق هم با من بود ، یهویی همه مدیران مثه برق سر میرسیدند و به طرفداری از اون مدیر چنان هجمه ای علیه مثلا من براه می انداختن که نگو نپرس.(سرخوردگی کاربر)

- یه اتفاقاتی هم ما بین مدیران می افتاد که باعث میشد نسبت به هم دلسرد بشن.(کم شدن شور و شوق)

- در جبهه کاربران هم اوضع خوب نبود.به این صورت که وقتی یکیش مدال میگرفت ، یه عده ای گله مند میشدن که چرا به ما ندادن و ...(سردی جو انجمن)

- قشون گشی ها زیاد شد ،به این صورت که مثلا وقتی یه کاربری با یه نفر دعواش میشد ، مجبور بود همزمان با دوستان اون فرد هم تکلیفش رو روشن کنه و ......

اینایی که عرض میکنم هر کدامش بمثابه یه بمب کوچولو بودن ولی وقتی کنار هم قرار گرفتن ، بمب عظیمی رو تشکیل دادن که ......

اینم از این بخش ،

لینک به دیدگاه

سئوال : گفتگو ما بین چه کسانی انجام میگیره؟

بحث ، ما بین چه کسانی اتفاق می افته؟

فرق گفتگو و بحث چیه؟

عشاق و دوستان جان ، باهم گفتگو میکنند.

رقبا ما بین خودشون بحث راه میاندازند تا از این طریق به هم چیره شوند و معمولا روی مبانی ناصحیح خودشونم پافشاری کرده و هیچوقت سعی نمیکنند ببینن طرف چی میگه،بلکه طوری گوش میکنند تا از بین حرفای طرف مقابل نقطه ای رو پیدا کنن که بتونن با تکیه روی اون نقطه مچ طرف رو بخوابونند.

روابط و سرگذشتی که تو کامنت های بالا بهشون اشاره کردم ، ثابت میکنه که اون اتفاقات ، زمینه گفتگو را بر ما بسته و تنها مجال جر و بحث برامون فراهم هست.

حالا باید راهی پیدا بشه که بتونیم همه اون زمینه هایی که باعث این تفرقه ها شده رو از بین ببریم تا حداقل کاربران جدید ، دچار این پارادوکس نشن و مهارت های نقد و طرح موضوع و گفتگو رو بیشتر بیاموزند و ........

لینک به دیدگاه

رفتار های کوچولویی که معضلات روحی بزرگی خلق میکنند.

1- هر جا یه مدیری یه مطلبی میذاره ، یه مدیر دیگه میره و فقط نوشته همان مدیر همکارش رو لایک میزنه و تموم.(نمایش طبقاتی)

2- کاربرانی که عضو میشن و خودشونو معرفی میکنن ،دوست دارن شخص آدمین یا یکی از مدیران ارشد بهشون خوش آمد بگه،در حالی که اینجا این شکلی نیست و یه کاربر اینکارو میکنه .

3- به مدیرانی که در عین مدیر بودنشون ، رفتار ها و نوشته ها و رفتار های عاشق معشوق یا مشابه اونو از خودشون بنمایش میذارن ، هیچ تذکری داده نمیشه که سنگین تر باشن.یا مدیر باشن یا وبلاگ نویس و ....

4-کاربران جدید فرهیخته شناسایی و بکارگیری نمیشن

5-فاصله طبقاتی ایجاد شده ما بین اعضا به کاربران جدید امکان گرم گرفتن و ذوب شدن در بین اونا رو نمیده.

6-ظرفیت انتقاد پذیریتونو بالا ببرید تا فضا خفقان آور نباشه.

7- کاری هم به آئینه نداشته باشید و نوشته های منو از زاویه بالاتر و از دید مدیر نبینید، فک کنید شما هم یه کاربر ساده هستید .پس در همان حد و صمیمانه مشارکت فرمایید تا بتونیم نتایج درخشانی رو بدست بیاریم.

لینک به دیدگاه
البته ضمن اينكه در اينجا قصد آوردن نامي از افراد و ...نداريم. مي‌تونيم به طرح اين موضوع كه چرا اخيراً گفتگوهاي انجمن بيش از اينكه شامل هم‌انديشي و تفكر روشمند و اساسا «گفتگو» باشه، تبديل به تك‌گويي يا صرفاً محدود به اعلام نظر شده ؟ بنظر شما چه عواملي بايد در پويايي اين محيط و ارتقاي گفتگوها (كه هدف اصلي هر فروم هست) دخيل باشند ؟

 

لطفاً طوري با هم پيش بريم كه ضمن تحليل مناسب وضعيت، اين گفتگوي ما منجر به نتيجه بشه و از بيرون صرفا شبيه سياه‌نمايي يا حكايت "لِنگش كن" نباشيم. :icon_gol:

 

یکی از علت هاش بیسوادی و کم سوادی است.کاسه انجمن از کاربران پرسواد خالی شده.باید برای جذب این نوع کاربران تلاش بشه.چن تا از کاربران هستند که مدام به خود من پیله میکنن . مدیر قوی هم تو تالار گفتگوو خیلی از تالار ها نداریم که بدون ملاحظه باهاشون برخورد بکنه. اصلا تالار گفتگوی آزاد مدیر نداره که قوی یا ضعیف عمل بکنه.مدیر نباید در اجرای قانون بشکل پیک نیکی عمل بکنه.بایدجدی باشه. مدیران ما بجای اجرای قانون مدیریت سعی میکنن رفتاری داشته باشن که باعث بشه محبوبیت خودشون بالاتر بره.استه برو آسته بیا که روش مدیریت نیست؟

شما باید شهامت داشته باشید و هر کاربری که عنوان دار هست ولی فعالیت موثر نمیکنه ، با احترام عنوانش رو معلق کنید و یه کاربر کوشا تر رو بجاش صاحب عنوان بکنید.تالار گفتگی آزاد چند تا کاربر ویژه داره که ماه به ماه نمیان.خوب این یعنی چی .،عنوانش رو بگیرید بدید به این کاربران جدید که هم تشویق بشن و هم اینکه جانشین سازی انجام بشه که اگه یکی کار داشت و یا نخواست بیاد ، انجمن خالی نباشه و به امان خدا رها نشه.

شما باید جسارت خودتونو بالا تر ببرید و جدی باشید تا ما هم احساس کنیم که در مکان قوی داریم عمر میگذرونیم.

میزان فعالیت بعضی از کاربران ویژه تالار گفتگو در سایر تالار ها چند ده برابر تالار خودشونه.این یعنی اون عنوان باید به کاربری داده بشه که بیاد و تو تالار خودشم فعالیت بکنه. بعضی ها عنوان رو میگیرن و میرن پی کار خودشون،اگه معیار ها رو تغییر بدید ، عناوین هم ارزش واقعی شون حفظ میشه.

لینک به دیدگاه

میخوام به این بهانه یاد شقایق عزیز و سهیل عزیز رو گرامی بدارم ، الحق و الانصاف اون روزگاری که این عزیزان مدیریت تالار گفتگو رو بعهده داشتند ، روز های گرانقدری برای تالار و کاربرانش بود . شب و روز تلاش میکردند و در سایه تلاششون تالار گفتگو یکی از شلوغ ترین تالار ها بود و کاربران دانشمند و فهیم انجمن حتی تا نصف شب ها هم تو تالار بودند و گفتگو میکردند. جدی بودند و اگر ما را تنبیه هم میکردند ، برامون قابل پذیرش بود.ممکن بود اولش ناراحت میشدیم ولی به حرمت اونا باز میگشتیم و با لذت فعالیت میکردیم.نام و یادشان گرامی باد.

دلم برای همچین مدیرانی خیلی تنگ شده.

لینک به دیدگاه

روال پیشرفت اینجوری شده که هر کاربری که میخواد ترقی کنه و ارتقاء مقام پیدا گنه ، زودی میره هر چی از سایت های دیگه دستش رو گرفت ، ورمیداره و میاره اینجا کپی میکنه، عجیبه که همین ترفندش هم باعث ارتقاء ش میشه . این روند رو جلوشو بگیرید و ،مبانی ترقی رو تو مباحثی قرار بدید که خود کاربر عامل طرح و بسطش بوده،

دهها کاربر داریم که شب تا صبح فقط کپی پیست میکنند و هیچ شرکت موثری تو هیچ گفتگویی ندارند ،بجاش ارتقاء می یابند و مدیری یا مسئول هم میشن.

رزومه اکثر عنوان داران شامل فعالیت های علمی و دیالوگی نیست.با این روند کی میاد وقتشو صرف گفتگو بکنه،

بخش های تفریحی هم که الاماشاالله .سرتاسرسایت پر شده از بخش هایی که همش محل وقت گذرونی است . قبول کنید که سنگ بنای ریزش کاربران دانشمند و قوی رو خود شما با این بستر ها فراهم کرده اید.

کجای دنیا دیده شده که یه سایت علمی و پژوهشی تا این حد بخش های سرگرم کننده و تفریحی داشته باشه ؟

لینک به دیدگاه
يكي از مباحثي كه توجه بسياري از دانشمندان و محققين در حوزه‌هاي مختلف اجتماعي، روانشناسي و فلسفي رو بخصوص در عصر حاضر بخودش معطوف كرده، مساله تبديل Dialog و گفتگو به Chattering يا گزافه‌گويي هست.

 

تنزل گفتگوهاي ارزشمند و تعالي‌بخش، به گفتگوهاي پيش‌پا‌افتاده و بي‌هدف. پرداختن به موضوعات تمام‌نشدني بيماري و سلامت، بچه‌ها، مسافرت، موفقيت‌ها، كارهايي كه ...... :icon_gol:

 

یه سئوال فنی :شما میتونی بری وسط مجلس شورای اسلامی و اونجا بساط شطرنج پهن بکنی و بشینی بازی بکنی؟

شما میتونی با کت و شلوار تمیز و اتو شده و با کراوات و کفش ورنی و ساعت مچی گرانبها تو دست ، بری وسط زمین بازی فوتبال ساحلی و بخوای با بقیه بازیکن ها مسابقه والیبال بدی؟

هر جایی بستر هر چیزی فراهم باشه ، انسانها هم موافق همان بستر رفتار میکنند.

خوبه بشینید با سایر مدیران ارشد فک کنید ببینید بستر هایی که امکان گزافه گویی رو برای ما فراهم کرده ، کدوما هستند.

لینک به دیدگاه

اون روزی که دیدم انجمن نواندیشان داره حضور خودش رو در تلگرام تبلیغ میکنه ، پیش خودم فکر کردم که این کار اگه از جنبه اقتصادی برای انجمن مفید باشه ، عالیه . ولی اگه هدف این نباشه ، باعث خواهد شد که کاربران بیشتر متفرق بشن و انجمن خلوت تر خواهد شد.بله .قطره قطره بخار میشه و یه روزی دریاچه ارومیه خشک میشه.

بهتره هر برنامه ای که باعث متفرق شدن کاربران میشه ، شناسایی و تعطیل بشه ، البته اگه صرفا هدف اقتصادی باشه موضوع فرق میکنه.

لینک به دیدگاه

ایکاش میتونستید برنامه ای رو تو نرم افزار سایت اضافش کنید که در کنار سپاس ، آیکنی هم قرار میدادید که اگه سطح ارزشی یه تاپیکی کم بود ، امتیاز منفی بهش داده میشد که خود استاتر بدونه که مطلبش چقد طرفدار داشته، با این روش شاید خود استاتر هایی که تاپیکهای کم محتوا و یا بی محتوا میزنن،خودشون از تکرار طرح اون نوع موضوعات خودداری بکنن که از این طریق باز علمی و ارزشی تاپیک ها خود بخود فزونی پیدا میکنه .

لینک به دیدگاه

هیچ کاربر توانمندی حاضر نمیشه که بیاد تو یه سایت و بخواد همکاری بکنه و این وسط دو سه تا کاربر دیگه که مفهوم حضور اندیشمندانه رو درک نمیکنن و دنبال لج و لجبازی هستتد بخوان به خودشون اجازه بدهند که بیان و مزاحم اون کاربر توانمند بشن و مدیران هم ساکت باشن و تو این گیر و بیر اون کاربر باز هم راضی بشه که بیاد و همکاری صمیمانه داشته باشه ؟ البته که جواب منفی است. تا زمانی که رویکرد مدیریت بر حسب شمارش فله ای کاربران باشه و صره با ناصره به یک اندازه ارزش گذاری بشوند ، نمیشه به تحول و تعالی اندیشید، وقتی مرز های مورد دقت هر کاربری رصد نشه و او را مجاب نکنید که هر جا که دلش خواست هر کاری رو نتونه انجام بده ، همه برنامه های تحول ، آب در هاون کوبیدن خواهد شد.شما این توان رو در خودتون میبینید؟

آیا همه خواص تالار ها تواضع مورد نیاز مسئولیت هایشان را در رفتار و کردارشان از خودشان بروز میدهند؟

آیا جلوه های رفتاری مناسب طرح در همه این خواص وجود دارد؟

آیا برنامه های آموزشی متناسب با نیاز طرح ها به خواص داده میشه؟

اگر جواب این سه تا سئوال منفی باشه ، بقول اون سریال ، پل اونور آب میمونه .

عده ای از خواص بجای جلب کاربر مدام دنبال هللی تللی هستند.آیا حیف نیست با ارزش های این سایت اینجوری برخورد میشه؟

تشنگان گر آب جویند از جهان

آب هم جوید به عالم تشنگان

با هر دستی که به سایت میدهیم ، با همون دست هم از آن بهره خواهیم برد.

عشق و جنگ و حتی دوستی هم دو طرف داره،رونق بازار بخوای باید مطاع ت هم بازارگیر باشه.

دل بی جمال جانان میل جهان نخواهد داشت.

********

لینک به دیدگاه
ایکاش میتونستید برنامه ای رو تو نرم افزار سایت اضافش کنید که در کنار سپاس ، آیکنی هم قرار میدادید که اگه سطح ارزشی یه تاپیکی کم بود ، امتیاز منفی بهش داده میشد که خود استاتر بدونه که مطلبش چقد طرفدار داشته، با این روش شاید خود استاتر هایی که تاپیکهای کم محتوا و یا بی محتوا میزنن،خودشون از تکرار طرح اون نوع موضوعات خودداری بکنن که از این طریق باز علمی و ارزشی تاپیک ها خود بخود فزونی پیدا میکنه .

این روش رو من در انجمن های دیگه تجره ش رو داشتم و ما هنوز ه اون سطح نرسیدیم که توان انتقاد شنیدن رو داشته باشیم و همون کلید اعتراض به پست باعث رنجش و دلخوری و گاهی هم دعوا ین کاربرها شد.

لینک به دیدگاه

الحق مطالبي كه بيان كردي جاي شنيدن و تامل داره. البته اين رو هم اضافه مي‌كنم كه بعضي نكات‌ش جاي نقد داره، اما دلسوزي‌ شما كاملا مشهود هست.

 

بعضي از اين نكات قبلا بين مديران و خصوصا مديران ارشد طرح و بحث شده، بعضي‌ش هم از زاويه‌اي كه شما نگاه كردي تازگي داره. بنابراين حتما از دو مدير ارشد ديگرمون هم دعوت مي‌كنم تا به اينجا بيان و روي اين نكاتي كه فرمودي تأمل كنند. و بعد اينكه دوباره اين مسائل رو با شيوه‌اي كارآمدتر طرح مي‌كنيم و راه‌حل‌هاي مختلف رو بررسي مي‌كنيم. البته شما به بعضي راه‌حل ها هم اشاره كردي، حتما در ادامه هم دقيق‌تر نظر خودت رو خواهي گفت، ما هم اونچه بعنوان راهكار بنظرمون برسه رو طرح مي‌كنيم و به مشورت مي‌گذاريم.

 

در كل بابت نكاتي كه اشاره كردي ممنون و متشكرم. و مطمئناً هدف از پيشبرد اين تاپيك هم شنيدن همين نقدها در اينچنين بستر سالمي هست. :icon_gol:

لینک به دیدگاه
این روش رو من در انجمن های دیگه تجره ش رو داشتم و ما هنوز ه اون سطح نرسیدیم که توان انتقاد شنیدن رو داشته باشیم و همون کلید اعتراض به پست باعث رنجش و دلخوری و گاهی هم دعوا ین کاربرها شد.

 

شونصد تا نظر و پیشنهاد دادم ، اونوقت همه رو بیخیال شدی و رفتی سراغ این یه مورد .:ws28:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...