S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۴ درود ب همه دوستان مقدمه: قطعا شما هم براتون سوالاتی پیش اومده که چطور اهرم مصر ساخته شدن با این میزان دقت ! چطور افرادی بودند در گذشته که در علوم مختلف دانشمند بودند. در باره سوال دوم به طور خاص، فرضهایی شده. از جمله اینکه علوم امروزه پیشرفته تر شدن و از هم جدا شدن یعنی در گذشته چون همپوشانی داشتند، دانشمند بودن راحت تر بوده ب هر صورت این موضوع من نیست. سوال: من میخام بدونم ب نظر شما چطور میشه علوم مختلف ( مثلا مهندسی یا پزشکی و ...) رو تبدیل به حس کنیم؟ فرضا در مهندسی برق چطور میشه مطالب تو کتاب ها رو به زندگی روزمره مردم بیاریم؟ پی نوشت: مشخص ه ک مهم نیست از چ رشته ای هستید و از چ رشته ای مثال می زنید، ب نظر من یک راه حل عمومی برای این سوال وجود داره. پس نظر خودتون رو بنویسید . متشکرم. 21 لینک به دیدگاه
S.F 24932 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۴ چطور میشه مطالب تو کتاب ها رو به زندگی روزمره مردم بیاریم؟نمیشه اینکارو کرد . چون : خیلی از مطالب کتاب ها تو زندگی روزمره مردم تعریف شدن . اما اینکه چرا همش دیده نمیشه , دلائل زیادی داره. 1- مردم تا یکم از نیاز هاشون تامین میشه , قانع میشن. 2- میزان هوش و مهارت مردم در حدی نیست که احساس نیاز بکنند که تا ته علم برن و کاربردیش کنن. 3- اعتقاداتشون بهشون فهمونده که این دنیا محل گذره و برا همبن بی انگیزه شدن. 4- میزان عقب ماندگیشون خیلی عمیق هست برا همینم ارزش این مهم رو نمیتونن بفهمن . 1- موافقم 2- من هدف این نیست ک ته علم رو برسیم. هدف اینکه فرضا، وقتی به شما ی وزنه میگیری دستت، حس می کنی وزنش رو. مثلا میگی 1 کیلو اینا هست. البته این دانش ه ب اسم هپتیک. الانم تو گروه ارشد مکانیک تهران ارائه میشه. نمخام واردش بشم. مثالی گفتم این مورد رو. لازم نیست بزاری رو ترازو، یا بشینی حجمش رو حساب کنی بعد وزنش رو بگی. منظورم اینکه بدون طروق علمی، تخمین قابل قبولی از رخداد ( در این مثال؛ وزن کردن) انجام میشه. دنبال اینم ک ببینم چطور میشه این رو ب علوم مختلف و نمونه های مختلف بسط بدیم. به ما یاد دادن که همیشه چیز هایی رو حس کنیم که منشاء ماوراء الطبیعی داشته باشه. از این نظر ذهن ما برای حس کردن علم آدابته نشده و کسی نمیدونه اگه بخواد اینکارو بکنه باید با کدام توان مغزیش اینکارو بکنه یا میتونه بکنه.به دلیل قوی بودن حافظه کودکی، انسان ,باورها، حساسیتها، خرافات و تعصباتی را که در کودکی به غلط به او آموزش داده اند(از صفات منجمد شده مانند خساست گرفته تا مشکلات خاله زنکی، انواع خرافات وباورهای غلط ایدئولوژیکی و …) تا آخر عمر به دوش می کشد و رسالت خودش رو در مواجهه با علم هیچگاه بدرستی درک نمیکند. زمانی مردم به علم علاقمند می شوند که حداقل بازبان آن آشنا باشند. این در حالی است که , بسیاری از مردم و حتی دانش آموزان ودانشجویان و اساتید هم با فهم زبان علم فاصله دارند! در سیستم آموزشی جامعه ماآموزش زبان علم و ایجاد علاقه به علم جایگاهی ندارد! دانش آموزان با اکراه به مدرسه می روند و به جای فراگیری علم و کاربردهای آن متمرکز یادگیری فنی می شوند به نام ” راه حل تستی ” برای موفقیت در کنکور! معمولا اطلاعات علمی برای کسی مناسب است که با زبان علم آشناست. ما باید در شناخت ” زبان علم” راه دیگری بپیماییم، یعنی آموزش اصول و پدیده های علمی، البته نه به شیوه مدرسه ای، بلکه به روشی که در ذهن بماند و شخص پدیده های مرتبط با آن را دنبال کند! یاد گیری اصول علمی سه نتیجه مشخص دارد : علاقمندی شخص به موضوعاتی که با این اصول درگیرند.ایجاد پرسش و انگیزه برای تفکر هنگام قرار دادن مشاهدات و اطلاعات در چارچوب این اصول. تفکر تحلیلی و ابداع و اختراع. مشاهدات صرف و پراکنده منجر به تفکر و تحلیل ودر نتیجه نظریه علمی نمیشه! به همین ترتیب صرف دریافت اطلاعات علمی نیز هیچ کمکی به تفکر تحلیلی و فراگیری علم نمیکنه!مردم باید از تخیلات فیلسوفانه خود بهره بگیرید تامشاهدات و اطلاعات به صورت سیستماتیک در مغزشان مورد تحلیل قرار گیرد. اصول علمی،تخیلات ما را به سوی چارچوب علم می کشاند و اینگونه است که به تدریج ما با علم وزبان علم آشنا می شویم و شاید بتونیم اونو حس کنیم. زبان علم چیه؟ منظور همون شیوه اموزش و هدف اموزش ه؟ دقیقا هدف عمومی من اموزش همین اصول پدیده های علمی ه.البته اول باید خود اموزی کنم. اما یاد دادن با یادگرفتن فرق داره. ب نظرت با ارائه مثالهایی از طرز تفکر، پرسشگر و طالب، نمیشه ذهن رو عادت داد ب تفکر؟ مغز ما برای کاربردی کردن همه علم باید بتونه اونو تحلیل بکنه تا بعدش روش کاربردی کردنش رو بلد باشه . یه مثال میزنم : “سیستم کوانتومی چند ذره ای را نمی توان به خوبی بصورت بخش هایی مستقل موجود، دارای روابط دینامیکی ثابت و مشخص بین هر بخش، تحلیل کرد. چون چنین است پس کاربردی کردن اونم ممکن نمیشه. خوب دنیای کوانتوم مشکلات خاص خودش رو داره. هنوز نمی دونن ک واقعا دنیا دارای یک هوش و انتخاب ه یا صرفا وابسته ب ناظر کیهانی . ب نظر من ما میتونیم با داشتن ابتدایی ترین ورودی ها، تخمین های قابل قبولی از پیامد رخداد ها رو داشته باشیم. سوال: من میخام بدونم ب نظر شما چطور میشه علوم مختلف ( مثلا مهندسی یا پزشکی و ...) رو تبدیل به حس کنیم؟ . Quote] برای اجرای این امر، ما به بخش ویژه ای از ذهنمان نیاز داریم، بخشی که با تفکر متفاوت است و آن بخش آگاهی است. ذهن ما تمایل به محدود کردن توانایی هایمان داره و نمیذاره اینکارو انجام بدیم. خوب چظور میشه این آگاهی رو چطور می تونیم داشته باشیم؟ 6 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۴ سوال: من میخام بدونم ب نظر شما چطور میشه علوم مختلف ( مثلا مهندسی یا پزشکی و ...) رو تبدیل به حس کنیم؟ . Quote] برای اجرای این امر، ما به بخش ویژه ای از ذهنمان نیاز داریم، بخشی که با تفکر متفاوت است و آن بخش آگاهی است. ذهن ما تمایل به محدود کردن توانایی هایمان داره و نمیذاره اینکارو انجام بدیم. سلامذهن ما تمایل به محدود کردن توانایی هایمان داره و نمیذاره اینکارو انجام بدیم. چرا ؟ 6 لینک به دیدگاه
hfml 1545 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۴ سلام جوابا رو نخوندم تقریبا. فعلا مشترک بشیم... اما یه چی بگم شاید مرتبط باشه. یکی از دوستانم از قول اینشتین یه بار یه چی گفت که حالا درست و غلطش پا خودش. مضمونش اینه: من وقتی میتونم بگم مطلبی رو فهمیدم که بتونم برا مادربزرگم توضیحش بدم. اگه نمیتونم علمم روتوضیح بدم به صورتی که حس بشه شاید یعنی نفهمیدمش کامل 10 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۴ شاید بشه توی مقدمهای که آوردی جواب سوالت رو پیدا کرد. حرف من اینه، هرچی دایرهي شناخت و آگاهی ما گستردهتر باشه، امکان بیشتری برای : فهم، کشف، و نوآوری داریم. مثلاً در گذشته (به دلایلی که اشاره کردی) افراد عالِم و دانشمند نه تنها محدود به یک "رشته" و شاخه از علم نبودند، بلکه شخصیت اینها آمیزهای از «علم» «هنر» و «اخلاق» بود. شاید تعجب کنیم اگر ستارهشناسی به بزرگی خیام که تقویمی رو ایجاد کرد که تا امروز دقیقترین تقویم تاریخ بشریت بوده (اون هم با برتری بسیار زیاد نسبت به سایر تقویمها) آنچنان شاعری هم بوده که حتی در گذر اعصار آوازهی رباعیاتش از علم نجوم یا ریاضیش جلوتر رفته، و دنیایی قبولش دارند. یا آوازهي موسیقی مسحور کنندهی فارابی، تفحصهای فقهی خواجه نصیر الدین طوسی که بعد از گذشت هفتصد و اندی سال روز "مهندس" رو به بزرگداشتش جشن میگیریم، یا بوعلیسیناها پاسکالها و بسیاری انسانهای بزرگ دیگه. پس میخوام بگم اگر مایلیم مطالب یک حوزهی بخصوص علمی رو به خوبی فهم کنیم، و بعد اون رو در قالب دیگهای دربیاریم، هم نیاز به درک کافی از خود موضوع، و هم شناخت قالبها (و کارکرد قالبها) داریم. مثلاً من همیشه یک مدار الکتریکی ساده رو به یک منبع آب و لوله و جریان آب داخل لوله ها تشبیه میکنم. اما این چنین کاری اولاً نیاز به فهم دقیق خود مدار الکتریکی داره، و بعد لازمه که من قبلاً به منبعاب و جریان آب درون لوله ها "فکر کرده" باشم، و یعنی نسبت به محیط اطرافم "بی تفاوت نباشم". و بعد تنها کافیه که در ذهنم دنبال این شبیهسازیها و نقاط مشترک بگردم تا هم خودم بهتر موضوع رو یاد بگیرم، هم بهتر به دیگران یاد بدم. بسیاری از درسهایی که ما میگذرونیم، در حین طی مسیر (ترم هایی که در دانشگاه هستیم) بیارتباط بنظر میرسند. اما وقتی به ترم آخر میرسیم، بنظر من بایستی که ارتباط تمام اینها رو بتونیم کشف کنیم. و اگر موفق شدیم، یعنی درسها رو فهمیدیم و دورهی موفقی رو پشت سر گذاشتیم، در غیر اینصورت به صورت بیتفاوت فقط واحدها رو گذروندیم و تقریبا میشه گفت عمر گرانمایه رو تلف کردیم. رشتهی من برق قدرت هست، وقتی به یک مدار ساده الکتریکی نگاه میکنم، فقط یک مدار رو نمیبینم. من منبع ولتاژ رو، یک نیروگاه بسیار عظیم که هزاران نفر برای سرپا نگه داشتنش کار میکنند میبینم، یک ژنراتور سنکرون غول پیکر رو میبینم که با 3000 دور در حال چرخشه، وقتی به سیمهای بین منبع ولتاژ و مقاومت نگاه میکنم، هزاران متر خط انتقال و دکل رو میبینم، و وقتی به مقاومت یا سلف انتهای مدار نگاه میکنم، کارخانهی فولاد یا ذوب آهن رو میبینم که روز و شب چراغش در نمایی از بالای شهر، روشنه و خودنمایی میکنه. 11 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۴ به نظر من مطالب کتاب رو باید اول دید چه جوری به روز کرد.. دوم درمورد اون مطلب خیلی ساده به روز و تعریف کرد.. مثلا درمورد رشته گیاهان دارویی که مطالب زیاده و تکراری.. میشه یه جورایی متوجه شد که چه جوری به روز کرد.. از یه ترکیب شیمیایی که تاحالا واردش نشدن.. و یه ترکیب ساده است.. ما میتونیم به روز کنیمولی یه مقدار تفکر و تلاش مضاعف و یه مطالبی که تاحالا در گنجایش عقل و دید کسی نیست باید انجام داد.. نمیدونم تونسته باشم مطلبو برسونم یا نه.. 5 لینک به دیدگاه
wheeler 8640 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۴ درود ب همه دوستان مقدمه: قطعا شما هم براتون سوالاتی پیش اومده که چطور اهرم مصر ساخته شدن با این میزان دقت ! چطور افرادی بودند در گذشته که در علوم مختلف دانشمند بودند. در باره سوال دوم به طور خاص، فرضهایی شده. از جمله اینکه علوم امروزه پیشرفته تر شدن و از هم جدا شدن یعنی در گذشته چون همپوشانی داشتند، دانشمند بودن راحت تر بوده ب هر صورت این موضوع من نیست. سوال: من میخام بدونم ب نظر شما چطور میشه علوم مختلف ( مثلا مهندسی یا پزشکی و ...) رو تبدیل به حس کنیم؟ فرضا در مهندسی برق چطور میشه مطالب تو کتاب ها رو به زندگی روزمره مردم بیاریم؟ پی نوشت: مشخص ه ک مهم نیست از چ رشته ای هستید و از چ رشته ای مثال می زنید، ب نظر من یک راه حل عمومی برای این سوال وجود داره. پس نظر خودتون رو بنویسید . متشکرم. بالاخره علم یا بحثهای درون کتاب؟ میتونی سبک زندگیت رو بر اساس دانش مربوطه بذاری یا حتی یک مخلوط بسازی از تمام علوم اما بحثهای کتاب بحثش فرق داره چون همیشه منطقش درست نیست(کلا درست نیست) و کاربردش هم غلط میشه وقتی میگی دانش یعنی دانشی که حقیقی و به قول خودت بشه لمسش کرد نه اینکه تمام گفته های کتب باشه و در واقعیت طور دیگه باشه که اصلا آشنایی باهاش نداری و انگار ناشناخته هستش دانش حقیقی بحثش فرق داره و وقتی درگیرش بشی چه بخوای و چه نخوای دید و سبک زندگیتو عوض میکنه و وادارت میکنه بر روی اون زندگی کنی و ساده ترین تصمیمات رو هم بر اون اساس بگیری حتی برای زدن یک ضرب المثل و یا یک صحبت و یا مثال زدن برای یک فرد عادی تو خونه یا دوستان عادت میشه برات افراد رو با چیزایی روبه رو کنی که نیاز به کل کل نباشه و همون اول کار نسخه یارو پیچیده میشه مثلا تو یک قرار کاری !! بار اولیه که یارو رو میبینی و تو صحبتها دست خودتم نیست اما طرفو میبندی به توپ و از مواردی استفاده میکنی که طرف قفل میکنه و در آخر هم از تو کلاهت یک خرگوش مشت در میاری و دیگه کامنتی نیستو طرف هر سازی بزنی میرقصه مثال درسی هم برات نزدم و رشته مطرح نکردم چون مهم نیست چه دانشی داری اما واقعا دانش باشه و وقتی توش به درجه ای رسیدی واقعا بدرد بخور باشی و بتونی پوست بکنی و رفتی مثلا پیش حامدی اینا اون پارساپوره یا خود دکتر ع.آ تا لب باز کرد با پشت دست بزنی دندونای پارسا بریزه تو دهنش نتونه حرف بزنه تا میاد حرف بزنه مثل شاه بگی ببند اون چاک دهنت ره تو اصلا میدونی خر کجا تخم میذاره ؟ و در آخر ببریش یهو یک (تو مکانیکی هستی مثلا ) یک سانتریفیوژ فشار خرکی بدی دستش بگی این نازلو بگیر بزن یهو بزنه دیوار روبه روش بریزه اینم النگوهاش کج بشه از فرداش هر چی بگی میگه مخلصیم ! هر چی بگی لام تا کام حرف نمیزنه میترسه اما برو از کتاب باهاش حرف بزن خب اونم این داستانای کتابو خونده خیلی زودتر از تو هم خونده و میشینه کلی برات داستان میگه و نقاشی میکشه و اسمشم میذاره شبیه سازی ولی چه فایده زیر دم گربه هم لگد نزده ! پس ببرش دنبال گربه تا خوشکل لمس کنه وقتی با این چیزا روبه رو میشن ضعف عظیمشونو به چشم میبینی یا تو لول خیلی خیلی پایین ترش استادای دانشگاه یک سفر دنبال گربه بره و یا یکبار یک چیز ناراحت بگیری دستت ببری دانشگاه از درب 16 آذر که حراستم گیر نده از الف همشون به ترتیب حروف الفبا اول الفرار و بعدشم یهو خندان میشنو همش میخوان مختو کار بگیرن حالا همینا تا دیروز جواب دانشجو هم قسطی میدادن تو هم یکم سر به سر ادوات و علوم بذار و یکمم قوانین علمی رو دور بزن با دنیای جالب و مشتی روبه رو میشی که دیگه ذهنت دست خودت نیست و واسه خودش میره ولی خب اینکار یک عوارض هم داره و عوارضش اینه که دیگه نمیتونی بری سر کلاس بشینی مگر اینکه هدفت از سر کلاس رفتن اخذ مدرکو این حرفها باشه تا دانش بقیه مردم هم کلا ایگنور کن بذار هر کاری دوست دارن بکنن تو واسه خودت باش بحثهای کتابو من روش کامنتی ندارم باشد که همگی فله ای تو یک مخزنی چیزی تحت فشار یهو رستگار شویم 6 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۴ صحبت های دوستمون کاملا قبول دارم و موافقم...و نکته ایی ک خودم بهش رسیدم این ایگنور بودنه نسبت ب دیگرانه....اگر این رو درنظر نگیری...تمام راهت بی فایده میشه و انگار هیچه هیچ...اینو ب تجربه دارم میگم...اگر میخوای مثل ادمای قوی باشی ک تو اینجا هم داریم....ایگنور باش....نذار فضای ذهنت بجز اونی ک دنبالشی ک همون هدفتِ با حاشیه پر بشه اکثرا و شاید تماما...دنباله رو شدیم....دنباله یه کتاب , مقاله , نوشته , رفرنس...یا هرچیزی ک بخواد بهمون دیکته بشه...اما این ینی برده بودن....این ک همش دنباله یه رفرنسیم....البته برای یادگیری و گذر خوبن..اما وابسته ب اون ها بودن ن....دیگه وقتی از مرحله یادگیری گذشتی....باید خودت صاحب ایده بشی...و ب قول دوستمون بتونی از کلات ب وقتش...برای همون استاده سر کلاست....ک میترسوندت و یا اینکه میگفت مگه میشه!!!....خرگوش در بیاری.... و یا هرجای دیگه اونجاست ک همون استاد میشه شاگردت....و میگه چطوری شد ک این شد...؟.... بعضا ممکنه اونچه ک خوندی اصلا تو همه جا صحت نداشته باشه...و تو اگر بخوای دنباله رو باشی کل وقتت رو بیهوده تلف کنی...پس چ بهتر ک خود ادم دنبال کار باشِ یه دوست عزیزی یه نصیحت ب من کرد.... ک گفت از خط قرمزهات از اونچه ک تورو برای رسیدن ب هدفت محدود میکنه عبور کن... 5 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۴ خط به خط از اول تاپیک خوندم... انقدر حرفای خوب زده شده که آدم خوشش میاد ساعت ها بشینه و بخونه.... دلم نمیخواد چیزی بگم....نظرمم مطمئنا هنوز تکامل یافته نیس که اینجا جلو محضر دوستان "بزرگان"عرض کنم... و اینم بگم از نظر رشته مطمئنم سام تو معماری عالی "تعریف کنه"ایشالا وقت داشته باشه و بیاد از سخنانش استفاده کنیم. میخوام شنونده باشم...شاید شد یه درکی از دانش کنم خارج از محدوده دانشگاه... --- هنوزم هستن دوستایی که نظرشون نگفتن... بهترینای انجمن و نخبه هایی که کشف نشدن بی شک حرفاتون دلنشین و منطقی و قابل درکه"به قول خودمون قلمبه و سلمبه نیس آدم نفهمه":5c6ipag2mnshmsf5ju3 --- فیض میبریم از صحبتاتون... 2 لینک به دیدگاه
S.F 24932 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۴ خوب چظور میشه این آگاهی رو چطور می تونیم داشته باشیم؟ باید از محدودۀ ذهن خود خارج بشیم . همین جواب هایی که من نوشتم رو ممکنه خیلی ها نخوان بخونن , دلیلشونم ممکنه مربوط به اتفاقات گذشته باشه. پس میتونیم نتیجه بگیریم که ذهنیت گذشته حاکم بر رفتار امروز خیلی از انسانهاست و همین ذهن نمیذاره انسان براحتی به کسب آگاهی نائل بشه. یکی از دوستان به من میگه : چون تاپیک شما نیست من نظرات شما رو نمیخونم. یعنی با من کار داره نه با جواب های من. این نوع دیدگاه ( که همه هم دارند ), آفت رسیدن به آگاهی مدنظر شما میتونه باشه. خوب قبول دارم ک ذهن یک بر اساس ی سری تنظیمات پیش فرض کار میکنه. قابلیت هایی مثل تمرکز کردن، در عین حال ک مفید هستن باعث بسیار خطاها میشن ک نمونه های این موراد رو تو مستند Brain Games می تونیم ببنیم. برای رسیدن به جواب اجازه میخوام یه مثال انتزاعی بزنم.خیلی از کاربران بمحض دیدن تاپیک شما اومدن و یه لایک زدن و رفتن. شیوه آموزش و هدف که شما بهش اشاره کردید یکیش همین تاپیکه. اما داریم بوضوح مشاهده میکنیم که کاربر ها میان و بدون اینکه فک کنن که طرح این موضوع و شرکتشون چه کمک هایی میتونه به بسط آگاهیهاشون بکنه , خیلی راحت اسمشونو پای تاپیک مینویسن و رد میشن. این نوع ذهنیت ها رو نمیشه براشون مثالهایی ذکر کرد که از اون طریق بشه برا ارتقاء طرز فکر , پرسشگر و طالب و عادت دادنشون به تفکراتی از این دست عادت داد. این در حالی است که همینا جزو طبقه تحصیل کرده هم هستند. بقیه مردم رو بماند که . . . . خوب اکثرا افراد رو خودم دعوت کردم. گمان میکردم کسانی هستن ک می تونن حرفهای شنیدنی بزنن، حالا کم لطفی اونها رو ب علاوه نداشتم فرصت کافی هم میشه در نظر گرفت. صحبت همه دوستان خوب بود تا اینجا، اما مشکل از من ه ک نتونستم خوب سوال رو مطرح کنم. ب نظرم بهتره شما رو ب تاپیک جدیدی دعوت کنم فرهنگ بسازیم؟ ک مثالهایی از فرهنگ سازی عملی رو میخام توش جمع کنم. بعد با دیدگاهی کاربردی و نمونه وار مثل اون اپیک برگردیم ب این موضوع هم نگاه کنیم. فرضا مواردی ک تا الان ذکر شده اینها بوده: 1- پیش نیاز ها، فهمیدن ابتدایی آن حوزه علمی 2- داشتن حس کنکجکاوی و دید مرتبط کردن رخداد ها 3- داشتن اعتماد ب نفس در مطرح کردن ایده ها و تحلیل آنها 4- تلاش در جهت محدود نکردن دامنه تفکر به پیش قضاوت ها، قبل از رخداد 5- به کارگیری علومی که تا کنون اموختیم اگر دوستان موردی رو گفتن ک ذکر نکردم، محبت کنن در حد همین نیم خط، خودشون مطرح کنن 3 لینک به دیدگاه
Yaser.C 5059 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۴ آقا من یه کم نگرفتم موضوع چیه؟؟؟ بحث سر کارآمد بودن و ملموس بودن علم هست و فاصله تئوری با عمل یا یه بحث فلسفی و روانشناختی و این جور چیزاس؟؟؟ یا از اینایی نظرا باس بدیم که هی به خودمون بگیم ما هیچی نیستیم؟؟؟از اونا باس بگیم؟؟؟ درسته خیلی چیز بلد نیستم اما اگه یه کم حوزه کار مشخص بشه میتونم نظر بدما!!! حداقلش اینه که به نظرات من یه کم دور هم میخندیم دیگه 3 لینک به دیدگاه
wheeler 8640 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 بهمن، ۱۳۹۴ استارتر جان بحث یهو از علم رفت تو فرهنگ ننداختن پوست پرتقالو قوطی رانیو این حرفها تو خیابون علم هم اون صفحه گفتم ادامه موضوع هم بگم برم دنبال تیله بازی دانش اگر حقیقی باشه میشه ابزار قدرت برای زندگی و اتوماتیک وارد زندگی میشه و در نهایت اگر مورد سوء استفاده قرار نگیره کیفیت زندگی رو هم بالا میبره حالا گفتم قدرت زود یاد جنگ نیوفتیمو دانش هم صرفا به یک کمپانی سازنده جنگنده ربطش ندیم یک بازاریاب هم دانش داره و هر کسی نمیتونه کار فروش رو انجام بده بارها دیدیم مثلا فروش یک چیزی (مخصوصا اگر از گروه محصولات غیر ضروری باشه) خیلی سخت بوده و افراد زیادی هم اومدن موفق نبودن اما من فردی رو میشناسم کلا توانایی خاصی تو فروش داره و هنرمنده برای خودش خب اینا علمه دیگه علم که فقط طراحی جنگنده نیست و درست نیست فقط دانش رو تو این ببینیم که طرف یک دانشمندی چیزیه ! هر چیزی به اندازه خودش دانش رو میطلبه هر محصولی بهش بدی حالا یک کانتین هم باشه تو نصف روز و توی این بازار آشفته رد میکنه (چه شکلی خود خریدار هم متوجه نمیشه ) معامله های مشت و گاهی بالاتر و جذاب تر از حد استاندارد که یارو یکبار با این معامله میکنه دیگه ولش نمیکنه و هی میخواد باهاش معامله کنه این بابا دانش حقیقی داره و نمیره سیستمهای فروش رو دنبال کنه و اینکاره هستش دانش داره دیگه و زندگیش و کل ارتباط اجتماعیش هم درگیر دانششه (همون موضوع تاپیکه دیگه) داره دقیقه به دقیقه لمس میکنه دانشو دیگه بازم میگم اینا علمه ! علم فقط طراحی جنگنده یا رفتن فضا و........... نیست تازه طراحی جنگنده هم خب باز یارو کننده هستش که میسازه داستان نمیگه بشینه مقاله اسپم کنه که حرف میزنه ادعا میکنه میسازه دنیا رو هم باهاش میتکونه! رو میکنه داستان نمیگه از زمان ساخت تا آخر عمرش هم مدام فکرو روزو شبشو خانوادش درگیرن همش دنبال ارتقا و آپدیته مدل اولیه هستش همچین خوشکل لمس میکنه تا خودشم لمس میشه آخر سر خودش هم تیک میگیره تو تخت خوابش هم دنبال هدف میگرده روش فقل کنه و با لگد موشک لانچ میکنه درگیره لذتم میبره تازه پوست موز هم تو پارک پرت نمیکنه اگرم بگی نه یارو افراطی نشه و مردم با علم کیفیت زندگیشونو بهتر کنن که باید بگم بی خیال مردم بابا خودت این حرکتو بزن از دانش حقیقی میتونی تو همه چیز استفاده کنی و موضوع سختی نیست که دنبال راهش میگردیم باور کن بعضی ها بهتره تو فاز خودشون باشن و پرتم اگر به پرشون گرفت اصلا رد شو برو به خدا قسم یکسری رو اصلا نباید رو صحبتهاشون فکر کرد چه برسه بخوای روشون مانور کنی ایگنور کن برادر من 5 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 بهمن، ۱۳۹۴ درود ب همه دوستان مقدمه: قطعا شما هم براتون سوالاتی پیش اومده که چطور اهرم مصر ساخته شدن با این میزان دقت ! چطور افرادی بودند در گذشته که در علوم مختلف دانشمند بودند. در باره سوال دوم به طور خاص، فرضهایی شده. از جمله اینکه علوم امروزه پیشرفته تر شدن و از هم جدا شدن یعنی در گذشته چون همپوشانی داشتند، دانشمند بودن راحت تر بوده ب هر صورت این موضوع من نیست. سوال: من میخام بدونم ب نظر شما چطور میشه علوم مختلف ( مثلا مهندسی یا پزشکی و ...) رو تبدیل به حس کنیم؟ فرضا در مهندسی برق چطور میشه مطالب تو کتاب ها رو به زندگی روزمره مردم بیاریم؟ پی نوشت: مشخص ه ک مهم نیست از چ رشته ای هستید و از چ رشته ای مثال می زنید، ب نظر من یک راه حل عمومی برای این سوال وجود داره. پس نظر خودتون رو بنویسید . متشکرم. چه لزومی داره که مطالب علمی تخصصی وارد مغز کسانی که تخصصشان نیست، بشه؟ همین که همه بدانند وسایل برقی که ازش استفاده میکنند چگونه کار میکنند و چه نکات ایمنی در زمان کار باشون رو باید رعایت کنند کافیه به نظر من. 2 لینک به دیدگاه
S.F 24932 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 بهمن، ۱۳۹۴ چه لزومی داره که مطالب علمی تخصصی وارد مغز کسانی که تخصصشان نیست، بشه؟ همین که همه بدانند وسایل برقی که ازش استفاده میکنند چگونه کار میکنند و چه نکات ایمنی در زمان کار باشون رو باید رعایت کنند کافیه به نظر من. درود جدا ازینکه موضوع تاپیک این نیست! من فک نمکنم چیزی ب عنوان تخصص وجود داشته باشه. بگذریم ازین مدرسه ها ک ب دنبال پول و غیره عناوین جدید رشته های جدید می سازن و غیره و غیره. ب نظر من زمانی ک شما درک کلی از مجموعه معادلات دیفرانسلی حاکم بر رخداد ها رو داشته باشین، قطعا اهلاق شما هم تاثیر میگیره. البته این نظر من تنها نیست. اشارات زیادی تو کتاب 365 روز با ادبیات اروپا در این خصوص هست. بحث طروق ایجاد علم کل نگر هست، در مقابل علم جز نگر. توضیحات جامع تری، دکتر گلشنی در کلاس فلسفله مکانیک کوانتوم شریف دادن ک ویدوهاش رو می تونید از مکتب خونه بگیرین. استارتر جان بحث یهو از علم رفت تو فرهنگ ننداختن پوست پرتقالو قوطی رانیو این حرفها تو خیابون ......... دانش داره دیگه و زندگیش و کل ارتباط اجتماعیش هم درگیر دانششه (همون موضوع تاپیکه دیگه) داره دقیقه به دقیقه لمس میکنه دانشو دیگه بازم میگم اینا علمه ! علم فقط طراحی جنگنده یا رفتن فضا و........... نیست تازه طراحی جنگنده هم خب باز یارو کننده هستش که میسازه داستان نمیگه بشینه مقاله اسپم کنه که حرف میزنه ادعا میکنه میسازه دنیا رو هم باهاش میتکونه! رو میکنه داستان نمیگه از زمان ساخت تا آخر عمرش هم مدام فکرو روزو شبشو خانوادش درگیرن همش دنبال ارتقا و آپدیته مدل اولیه هستش همچین خوشکل لمس میکنه تا خودشم لمس میشه آخر سر ....... از دانش حقیقی میتونی تو همه چیز استفاده کنی و موضوع سختی نیست که دنبال راهش میگردیم ....... داره دقیقه به دقیقه لمس میکنه دانشو دیگه دنبال اینم مهندس. دقیقا میخام بدونم چطور میشه اینطوری شد. چطور میشه نیرویی اینطوری پرورش داد؟ یکی از مشکلات موروثی ما ها اینه که وقتی یه موضوع ناب رو هم که مطرح میکنیم بعد یکی دوصفحه که تاپیک پیش رفت بلافاصله جمع بندی میکنیم و یه تاپیک دیگه میزنیم و باز هم همین رویه رو ادامه میدیم.مثه قضیه استارت آپ و کتابخونی و . . . . . همین 5 تا مورد که نتیجه گیری شده , نیازمند شکافته شدن و نقد و بحث های بسیار دامنه داری است که لازمه ماهها براش وقت بذاریم. من موافق نیستم که قبل از اتمام منطقی این تاپبک برم سراغ سایر تاپیکها . و دوست دارم تک تک اون موارد روشون کار بشه. شاید اون عده از کاربران هم که فقط به یه تشکر اکتفا میکنند هم بتونن موردی رو پیدا کنن و راغب بشن که نظراتشونو بنویسن تا بقیه هم استفاده کنند. خوب قبول دارم ک ذهن یک بر اساس ی سری تنظیمات پیش فرض کار میکنه. صحبت همه دوستان خوب بود تا اینجا، اما مشکل از من ه ک نتونستم خوب سوال رو مطرح کنم. ب نظرم بهتره شما رو ب تاپیک جدیدی دعوت کنم فرهنگ بسازیم؟ تذکر شما درسته اما نابجا! همون طور ک نوشتم، مطرح کردم برای مشخص کرد الگو تفکرم، نمونه میزنم تا بهتر برگردیم ب این تاپیک. منظورم این بود ک بریم ب سمت ارائه راه حل های عملی، دوستمون نوشته بود مقاله ک من قرمزش کردم تو نقل قولش. کار ما تا اینجا بیشتر شبیه مقاله بوده، برا همین من مورد های برداشتی خودم رو نوشتم!! خیلی باید مواظب جنبه های ذاتی خودمون تو میل به افراط در بحث باشیم، اپیدمی رایج بین ما همین میل بی اندازه ب بحث بحث بحث، موشکافی، موشکافی. بابا یکی نیست بگه بسه! نیم مثال هم عمل ! ختم کلام اینکه من همیشه ذهنم رو مرتب میکنم و دادههای روردی رو داده چینی، جدا ذهنم ظرفیت این رو نداره تو اشفتگی مطالب جستجو کنه، با تمام این کارها گاها نمیتونم نتایج دلخواهم رو بگیرم. جمع بندی رو هر چند پست باید داشته باشیم ک بشه از بحث ها نتایج موردی هم گرفت. البته که این ها نیاز ب بررسی دارن، اما تو گان چارت باید درگیر هم بشن و گاها موازی! آقا من یه کم نگرفتم موضوع چیه؟؟؟بحث سر کارآمد بودن و ملموس بودن علم هست و فاصله تئوری با عمل یا یه بحث فلسفی و روانشناختی و این جور چیزاس؟؟؟ یا از اینایی نظرا باس بدیم که هی به خودمون بگیم ما هیچی نیستیم؟؟؟از اونا باس بگیم؟؟؟ درسته خیلی چیز بلد نیستم اما اگه یه کم حوزه کار مشخص بشه میتونم نظر بدما!!! حداقلش اینه که به نظرات من یه کم دور هم میخندیم دیگه بحث همون مورد اوله ک گفتی یاسر. لطف میکنی نظرت رو بدی. 3 لینک به دیدگاه
wheeler 8640 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۴ درودجدا ازینکه موضوع تاپیک این نیست! من فک نمکنم چیزی ب عنوان تخصص وجود داشته باشه. بگذریم ازین مدرسه ها ک ب دنبال پول و غیره عناوین جدید رشته های جدید می سازن و غیره و غیره. ب نظر من زمانی ک شما درک کلی از مجموعه معادلات دیفرانسلی حاکم بر رخداد ها رو داشته باشین، قطعا اهلاق شما هم تاثیر میگیره. البته این نظر من تنها نیست. اشارات زیادی تو کتاب 365 روز با ادبیات اروپا در این خصوص هست. بحث طروق ایجاد علم کل نگر هست، در مقابل علم جز نگر. توضیحات جامع تری، دکتر گلشنی در کلاس فلسفله مکانیک کوانتوم شریف دادن ک ویدوهاش رو می تونید از مکتب خونه بگیرین. داره دقیقه به دقیقه لمس میکنه دانشو دیگه دنبال اینم مهندس. دقیقا میخام بدونم چطور میشه اینطوری شد. چطور میشه نیرویی اینطوری پرورش داد؟ تذکر شما درسته اما نابجا! همون طور ک نوشتم، مطرح کردم برای مشخص کرد الگو تفکرم، نمونه میزنم تا بهتر برگردیم ب این تاپیک. منظورم این بود ک بریم ب سمت ارائه راه حل های عملی، دوستمون نوشته بود مقاله ک من قرمزش کردم تو نقل قولش. کار ما تا اینجا بیشتر شبیه مقاله بوده، برا همین من مورد های برداشتی خودم رو نوشتم!! خیلی باید مواظب جنبه های ذاتی خودمون تو میل به افراط در بحث باشیم، اپیدمی رایج بین ما همین میل بی اندازه ب بحث بحث بحث، موشکافی، موشکافی. بابا یکی نیست بگه بسه! نیم مثال هم عمل ! ختم کلام اینکه من همیشه ذهنم رو مرتب میکنم و دادههای روردی رو داده چینی، جدا ذهنم ظرفیت این رو نداره تو اشفتگی مطالب جستجو کنه، با تمام این کارها گاها نمیتونم نتایج دلخواهم رو بگیرم. جمع بندی رو هر چند پست باید داشته باشیم ک بشه از بحث ها نتایج موردی هم گرفت. البته که این ها نیاز ب بررسی دارن، اما تو گان چارت باید درگیر هم بشن و گاها موازی! بحث همون مورد اوله ک گفتی یاسر. لطف میکنی نظرت رو بدی. عزیز یک چیز کلی خدمتت عرض کنم تو چند پست میگم که شاه نامه نشه ببین دانش تاوان داره نمیگم دود چراغو تلاشو این حرفها چون به نظر خودم تاوانه اول اینکه گفتم خلق الله رو بیخیالو ایگنور کن ! میدونی چرا ؟ مردم دو دسته اصلی هستند یکسری مدام غر میزننو شاکی و در نهایت مدام تو حاشیه هستن و خودشونم نمیدونن چی میخوان! هر بحث و عملکردی باشه اینا ساز مخالف میزننو یک بند در حال حاشیه سازی هستند و بر خلاف اینکه مدعی هستند دنبال نتیجه نتیجه هستند تلاش میکنن فقط گیر بدنو از نتیجه دور بشن و از طرفی تو همه چیز هم صاحب نظرند احتمالا این افرادو تو مباحث مختلف تو روزمره دیدی که تو هر بحثی شاکی هستند مثلا بحث سیاسی هم که میشه بدون اینکهخ کوچکترین دانشی از سیاست داشته باشند صاحب نظرند و مدام هم انتقاد دارند مثلا اگر یک کشوری بگه ایران بده و باید فلان بشه شاکی هستند و حتی فحش هم میدن و یهو میشن مملکت دوستو پشت مملکت و فردا یک کشور دیگه میاد میگه نه ایران خوبه باید هواشو داشته باشیم باز فحاشی و شاکی هستند که نه ایران فلانه و یهو مملکتو به قیمت خیار میفروشن !! اساسا تکلیفشون با خودشون مشخص نیست و عاشق ساز مخالف و لج هستند اینا سایکوپت هستند ! البته نوعی از سایکوپت یکسری هم کلا همه چیز رو دردسر میبینن و میخوان مثلا آسه برن آسه بیان اگر بهشون بگی میخوای یک تکنولوژی دولوپ کنی زود میگن بابا برو دنبال زندگیت سری که درد نمیکنه رو دستمال نمیبندنو از این حرف ها !! این دسته دوم یک ایده آل دارن و اونم اینه که برن یک تحصیلات آکادمیک و صرفا به قصد اخذ یک مدرک رو بگذرونن و در نهایت یجا استخدام بشنو زندگی روتینو ادامه بدن مثل یک صف که هر کی هر کاری کرد همه دنبالش اینا اگر نظری غیر اینا داشته باشی به چشم احمق به آدم نگاه میکنن و دنیا رو تو یک داشتن یک مدرک و دو داشتن یک حقوق مشخص در ماه میبینن مثلا کسی که 20 سال کارمند بوده رو در نظر بگیر!! الان بهش بگو یک کارخونه فلان سریع کپ میکنه و اولین چیزی که میگه اینه ثبات نیست چون الان تحریم باشه اقتصاد خراب باشه حقوقمو ماه به ماه دارم اما اونجوری ...... این کل ذهنیتشونه و دانش هم بگی میگه خب درستو بخون که بتونی یجای خوب هم استخدام بشی و درسم برای کار میخونن نه برای فهم و دانش افراد دیگری هم هستند ولی عمده مردم از این دو گروه هستند که به شدت انرژی آدم رو پایین میارن منم نمیتونم مثلا یکی که 40 سال اینجوری بار اومده رو عوض کنم حالا داستان تاوان چی بود ؟ 4 لینک به دیدگاه
wheeler 8640 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۴ دانش عملیاتی و واقعی تاوان داره !! یعنی اگر بخوای چیزی رو خلق کنی یا کاری رو در واقعیت انجام بدی باید براش تاوان بدی که گاهی سنگینه و گاهی هم دردناک مثال های پیچیده نمیزنم اما چه در کنار درسی که میخونی چه بدون اون باید عملیات رو انجام بدی و بارها و بارها تکرارش کنی تا اول بهش تسلط پیدا کنی و وقتی بهش مسلط شدی و ترست ریخت تازه ذهنت این آمادگی رو پیدا میکنه مدام ایده پردازی کنه و از تو کلاهش خرگوش در بیاره مثل همون جنگنده که تو پست قبلیم مثال زدم!! تو مرحله اول ساخت کسی به فکر ارتقا نیست و سازنده دنبال اینه که اول با ضریب ایمنی استاندارد بپره و بتونه با همون اطمینان هم بشینه بعد از این مواردی مثل مانور پذیری و نرخ سعودو و........ این حرفها میاد وسط ترس داره و تلفات هم هست تا زمانی که یکی همه اینارو میپذیره تا یک نمونه ساخته میشه و بعد از تست های متوالی به تولید میرسه وقتی ترس ریخت که بابا یک چیزی ساخته شد و فعلا مراحل اولیه رو گذروندیم دیگه سازنده فکرش دست خودش نیست و شب هم خوابشو میبینه و مدام مخش واسه خودش ایده میده خیلی سریع مدل های بی سی و............. همینجوری جلو میره تا در نهایت بهترینو میسازه و خیلی از موارد مدل اولیه هم ارتقا میده یا تغییر میده نمونه در دسترسش کمپانی های امریکایی چند وقت پیش که تکنولوژی این شرکتها رو بررسی میکردم دقیق اینارو دیدم مثلا گرومن اومد روی اف 14 کار کرد و مکدانل روی ایگل اف 14 با هزار مدل گیرو گرفتاری به ساخت رسید چون جنگنده بیش از حد پیچیده ای بود ولی به هر حال بعد از اینکه مراحل اولیه گذشت مدل ای ساخته شد که شاه خدا بیامرز هم با وام دادن به شرکت گرومن که پروژش در حال شکست بود 80 فروندشو خرید که 79 تا اومد ایران مدل ای هم خودش مخوف بود اما دو تا ایراد داشت یکی مشکل کمپرسور و موتورش که امنیت کاملو نداشت و یکی هم یک باله بالای بالهای متحرکش با هر دوی این ایراد ها مخوف بودو بی رقیب که ایگل میگل حریفش نبودن اما بعد اینکه پروژه از شکست خارج شد و تولید شد دیگه سازنده دغدغه ساخت نداشت و همه جور بلایی سر این اف 14 آورد اول موتورشو عوض کرد و از موتور جنرال موتور استفاده کرد به جاش و بعدشم اون دو باله رو حذف کرد 5 لینک به دیدگاه
wheeler 8640 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۴ اون دو تا باله ایراد نبود در اصل و اتفاقا تو مانورهای شدید خیلی کاربرد داشت اما با حذفش وزن کم شد سری بی اس و در نهایت دی رو ساخت که دیگه دی آخرش بود کسی نمیتونست با این درگیر بشه حالا جنگنده خیلی پیچیدگی داره اما بالاخره سازندگان اون هم از مریخ نیومده بودن و آدم بودن فقط فرقشون اینه که خطر رو میپذیرن و برای کارشون هم انرژی میذارن زمانی که اون شرکت میخواست شروع به ساخت بکنه اطلاعاتی برای ساختش نداشت که الان تو میری میزنی 4 تا مقاله در مورد رپتور میگیری هر چند پرتوپلا ولی باز دو تا عکس حداقل ازش داری اما اونا که نمونه قبلی نداشتن یا یک پتروشیمی!! الان میشینی با هزار جور نرم افزار شبیه سازی میکنی محاسبه میکنی سایزو قطر در میاری ودر نهایت ریز به ریز متریال هم توش روشن میکنی اما خود اون تکنولوژی مورد استفاده رو ببین !! کی کشف شده ؟ زمان هیتلر نه نرم افزاری و نه اطلاعات مشخصی نه اینترنتی و نه نمونه قبلی خب به من بگو ببینم ماتیاس پیر اون سالها چطوری این دانشو کشف کرد و از اون مهمتر چطوری 6-7 تا واحد متانول با ظرفیت های مشخص هم ساخت ؟ دیتاهای عملیاتی رو از کجاش در میاورد ؟ یک ریخته گر ساده نه از کلمات و بازی های متالوژی سر در میاره و نه چیزی اما چطوری با کوره دم دستش مثل یک موم بازی میکنه و آلیاژی میریزه کف آدم میبره ؟ این تجربه هستش ؟ خب این تجربه از کجا اومده ؟ با تکرار ؟ اولش چطوری شروع کرده ؟ چند بار خراب کرده ؟ چقدر ضرر مالی دیده ؟ چند بار سوخته ؟ و چرا های دیگه مطمئن باش با حل کردن مسایل و رقصوندن خودکار روی کاغذ به این دانش نرسیده میخوای حس کنی ؟ برو توش ازشم نترس چون خراب کردنو چپو راست شدن چکو چونه و آسیب دیدنو ضرر مالی یک بخشی از دانشه مثل یک خلبان حرفه ای ! خلبان حرفه هم یهو میوفته و یک نقص فنی به کشتنش میده یارو میاد اجکت کنه گردنش بریده میشه باید و باید از آسیب و ضرر مالی بگذری تا بتونی حس کنی و با حس کردنت نتیجه رو مثبت کنی چیزی که خودتم میدونی تو دانشکده دستگیرت نمیشه تو یک آزمایشگاه شیمی وقتی 1 سی سی ماده خاص بهت میدن فقط پایان نامه خودشتو بگذرونی چیزی بدست نمیاری گور بابای پایان نامه برو دو تا 20 لیتری بگیر از بیرون بشین 6 بار خودتو آتیش بزن 7 بار خراب کن تا ببینی چی به چیه مگه کل دانش دفاع کردنو مدرک گرفتنه ؟ همه هم میگن هزینه اما واقعیت اینه که نمیخوان چون برای خرید مدل به مدل گوشی و لباسو خودرو و... مشکل هزینه ندارن و برای تهیه ادوات کار و آزمایشه که دردشون میاد کسی که دنبال دانشه دردش نمیاد و زمانی هم که به دانش میرسه اون ابزار قدرتو بدست آورده و کلان رشد میکنه حالا چه رشد مالی چه فکری چه هر چی تو بحث دانش هم اصلا دنبال پژوهشکده ها و مراکز اینشکلی نباش به اندازه توانت خودت کارتو جلو ببر یک کمپرسور هوای معمولی قیمتی نداره اما همونو اگر بتونی باهاش ور بری تبدیلش کنی به یک کمپرسور فرایند گلو زدی یا تو هر تخصصی فرقی نداره باید انجام بدی و بعد ایده پردازی کنی و ترسی از خراب کردنو اوف شدن نداشته باشیم :icon_gol::icon_gol: 5 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۴ اون دو تا باله ایراد نبود در اصل و اتفاقا تو مانورهای شدید خیلی کاربرد داشت اما با حذفش وزن کم شد سری بی اس و در نهایت دی رو ساخت که دیگه دی آخرش بود کسی نمیتونست با این درگیر بشه حالا جنگنده خیلی پیچیدگی داره اما بالاخره سازندگان اون هم از مریخ نیومده بودن و آدم بودن فقط فرقشون اینه که خطر رو میپذیرن و برای کارشون هم انرژی میذارن زمانی که اون شرکت میخواست شروع به ساخت بکنه اطلاعاتی برای ساختش نداشت که الان تو میری میزنی 4 تا مقاله در مورد رپتور میگیری هر چند پرتوپلا ولی باز دو تا عکس حداقل ازش داری اما اونا که نمونه قبلی نداشتن یا یک پتروشیمی!! الان میشینی با هزار جور نرم افزار شبیه سازی میکنی محاسبه میکنی سایزو قطر در میاری ودر نهایت ریز به ریز متریال هم توش روشن میکنی اما خود اون تکنولوژی مورد استفاده رو ببین !! کی کشف شده ؟ زمان هیتلر نه نرم افزاری و نه اطلاعات مشخصی نه اینترنتی و نه نمونه قبلی خب به من بگو ببینم ماتیاس پیر اون سالها چطوری این دانشو کشف کرد و از اون مهمتر چطوری 6-7 تا واحد متانول با ظرفیت های مشخص هم ساخت ؟ دیتاهای عملیاتی رو از کجاش در میاورد ؟ یک ریخته گر ساده نه از کلمات و بازی های متالوژی سر در میاره و نه چیزی اما چطوری با کوره دم دستش مثل یک موم بازی میکنه و آلیاژی میریزه کف آدم میبره ؟ این تجربه هستش ؟ خب این تجربه از کجا اومده ؟ با تکرار ؟ اولش چطوری شروع کرده ؟ چند بار خراب کرده ؟ چقدر ضرر مالی دیده ؟ چند بار سوخته ؟ و چرا های دیگه مطمئن باش با حل کردن مسایل و رقصوندن خودکار روی کاغذ به این دانش نرسیده میخوای حس کنی ؟ برو توش ازشم نترس چون خراب کردنو چپو راست شدن چکو چونه و آسیب دیدنو ضرر مالی یک بخشی از دانشه مثل یک خلبان حرفه ای ! خلبان حرفه هم یهو میوفته و یک نقص فنی به کشتنش میده یارو میاد اجکت کنه گردنش بریده میشه باید و باید از آسیب و ضرر مالی بگذری تا بتونی حس کنی و با حس کردنت نتیجه رو مثبت کنی چیزی که خودتم میدونی تو دانشکده دستگیرت نمیشه تو یک آزمایشگاه شیمی وقتی 1 سی سی ماده خاص بهت میدن فقط پایان نامه خودشتو بگذرونی چیزی بدست نمیاری گور بابای پایان نامه برو دو تا 20 لیتری بگیر از بیرون بشین 6 بار خودتو آتیش بزن 7 بار خراب کن تا ببینی چی به چیه مگه کل دانش دفاع کردنو مدرک گرفتنه ؟ همه هم میگن هزینه اما واقعیت اینه که نمیخوان چون برای خرید مدل به مدل گوشی و لباسو خودرو و... مشکل هزینه ندارن و برای تهیه ادوات کار و آزمایشه که دردشون میاد کسی که دنبال دانشه دردش نمیاد و زمانی هم که به دانش میرسه اون ابزار قدرتو بدست آورده و کلان رشد میکنه حالا چه رشد مالی چه فکری چه هر چی تو بحث دانش هم اصلا دنبال پژوهشکده ها و مراکز اینشکلی نباش به اندازه توانت خودت کارتو جلو ببر یک کمپرسور هوای معمولی قیمتی نداره اما همونو اگر بتونی باهاش ور بری تبدیلش کنی به یک کمپرسور فرایند گلو زدی یا تو هر تخصصی فرقی نداره باید انجام بدی و بعد ایده پردازی کنی و ترسی از خراب کردنو اوف شدن نداشته باشیم :icon_gol::icon_gol: :icon_gol::icon_gol::icon_gol: 4 لینک به دیدگاه
Yaser.C 5059 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۴ خوب دوستمون گل مطلب رو گفت... من هم اینجا چمن میکارم که قشنگ بشه دور و برش ببینید اینجا چن تا فاکتور هست که من اینجا لیست میکنم تا مشخص بشه فاصله علم و عمل در چیه ۱- ساده انگاری مطالب علمی: ببینید اینجا تو کتاب های ما خیلی موقع ها ساده انگاری میشه...یعنی میگن مدلش فلانه که ما برای سادگی اینطور در نظر میگیریم!!من میخوام تو این نوشته ام از برق مثال بیارم....مثلا میگن دیود تو ۰.۷ روشن میشه...اما همیشه اینجور نیس تو عمل!!!! ۲- سخت گیری علمی در منابع: بعضی موقع ها کتاب ها سخت تر از اونی که بایستی شرایط رو در نظر بگیرن در نظر میگیرن!! مثلا فرض کن یه سیستمی داری بخوای کنترل کنی، توی نود در صد موارد صنعتی و حتی نظامی یه کنترل کننده ساده و خوب مثل pid جواب میده اما حالا بیا بحث کن ببین اگه بگیم سیستم غیرخطی و اینا بعدش بیایم یه دونه کنترل کننده چنان غیرخطی روش بزنیم که همیشه پایدار باشه این یه سختگیری بیش از حد هست و کار رو قشنگ خراب میکنه!! این جور پیچیدگی ها برای جاهایی با حساسیت بالاس مثلا نیروگاه هسته ای...نه مثلا خط تولید نوشابه....پس به خاطر سختگیری بعضی از کتابا میرن کنار به همین راحتی!! ۳- مهمترین عامل اینه که انسان یادش میره که تجربه انسان رو به علم رسونده و از علم به تجربه رسیدن سخته!! ببینید مثلا نیوتن دید سیب افتاد بعد رفت قانون ریاضیشو نوشت!! الان مقاله ها اول میشینن اثبات ریاضی میکنن از سر همون ساده سازی ها به جواب نمیرسن یا عملی نیستن. بعضی موقع ها یه سری اشتباهات فاحش هم تو مقالات و یا کتاب های علمی پیدا میشه که باعث میشه اصن به نتیجه نرسن!! مثلا یکی از رفیقای ما داشت یه مقاله میخوند مثلا اونجا یه مشتق برداری گرفته بود و شرط کرل رو توش رعایت نکرده بود!! هر چی به دست آورده بود غلط بود!!! از اینام داریم!!! ۴- فاصله گرفتن عمل از علم: اینو با یه مثال میگم...یه استاد داشتیم میگفت سال ۷۶ تمام کارخونه های سیمان ایران رو بازدید کردیم....همه شون حلقه باز بودن و هیچ کدوم به صورت صنعتی کنترل نمیشد!!! کاملا دستی!!! فقط دو سه تا درست کار میکردن....صاحب کارخونه میگفت ولش کن داره درست کار میکنه دیگه!!! هزینه اضافه برای اتوماسیون نمیدادن!!!:icon_pf (34): 4 لینک به دیدگاه
hfml 1545 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 بهمن، ۱۳۹۴ یه راهش اینه که پایان نامه ها جوری نباشن که طرف فردا روز دفاعش باشه ولی ندونه کاربرد پایان نامه ش کجاست؟ دو سال داره زحمت میکشه و معادلات مرتبه شونصدم حل میکنه ولی نمیدونه این کارا به چه کاری میان. نمیگم طرف باید حتما کارش آزمایشکاهی یا یه همچین چیزی باشه تا زارت نتیجه شو بالافاصله ببینه ولی لااقل جوری نباشه که ندونه داره قطعه ای از چه پازلی رو سر جاش میذاره. سپاس از نظرات خوب دوستان تو پاسخ های قبلی. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده