Mohammad Aref 120454 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۴ سلام. تعریف این کتاب رو قبلاً شنیده بودم ولی خب نخونده بودم. شاید زمان مناسبی کتاب رو خوندم، شایدم دیر. به فرصت هایی که شاید به دلیل ترس و به خاطر دیر خوندن کتاب از دست دادم، کاری ندارم. اما الان هم مدتی بود برای کاری، که تو یه دو دلی مونده بودم و همون ترسی که «ها» واسه شروع حرکت داشت، منم داشتم و نمی تونستم تصمیم بگیرم. واسه همین میگم شاید زمان مناسبی کتاب رو خوندم تا بتونه تو تصمیم گرفتن بهم کمک کنه. مرسی واسه معرفی کتاب :icon_gol: 7 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120454 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۴ یه چیزی رو یادم رفت بگم درباره کتاب، اومدم بیرون یادم افتاد دیگه حسش نبود بیام ویرایش کنم یه مسئله ای که شاید تو ایران نمود پررنگ تری رو داشته باشه، اینه که بقیه مانع اون حرکت میشن. 7 لینک به دیدگاه
Adel00 5292 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۴ یه چیزی رو یادم رفت بگم درباره کتاب، اومدم بیرون یادم افتاد دیگه حسش نبود بیام ویرایش کنم یه مسئله ای که شاید تو ایران نمود پررنگ تری رو داشته باشه، اینه که بقیه مانع اون حرکت میشن. سلام. واقعا زدی تو خال!!!!! درصدی از مملکت مثل ها میمونن درصد هنگفتی مثل هم میمونن!!! یه وقتم آدم جوگیر میشه و عزمشو جمع میکنه کاری رو شروع کنه میریزن سرش خفش میکنن! نتیجه گیری: برای اقدام به هر عملی یا ایجاد هر تغییری دو چیز لازم است. یکم: جنگ با نفس! دوم: جنگ تن به تن با بقیه! این مواقع یه گوشو در میکنم یه گوشو دروازه 5 لینک به دیدگاه
Adel00 5292 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۴ بله، همونطور که مدیر عزیز گفتند تاپیک تا همیشه باز و مشتاق درج نظرات و برداشتهای شما درباره این کتابه. اینجا یک تشکر ویژه از نظراتی که همه دوستان نوشتند، خاطراتی که گفتند و خصوصاً دوتا پست زیبای عادل عزیز دارم.:icon_pf (17): راستی یکی از نکاتی که بنظرم جالب توجه بود، مثبت نگری موشها ست. در واقع یک موش همیشه در حالی که سرش رو میاره بالا، با خودش میگه : حتما یه جایی همین دور و بر پنیر «وجود داره». فقط باید بو بکشم و اونو «پیدا کنم.» امیدوارم ما هم حس بویاییمون برای کشف چیزهای خوب همیشه قوی باشه و هر روز قوی تر بشه که بقول شما اینطوری حتما هم بهشون خواهیم رسید.:w72: سپاسگزارم ایلیای عزیز. مثبت اندیشی تو جامعمون خیلی کمه. بی برنامگی و بی هدفی خیلی شدیده. بنظر من شرایط اقتصادی و استرس و دغدغه های ذهنی خیلی تاثیر داشتن... ولی عدم تربیت و آموزش و سیستم آموزشی مناسب که از کودکی با هدف و با برنامه و خلاق و مثبت اندیش بار بیارن بچه ها رو هم هست. کاش در دوره دبستان بیشتر کار می شد. و در دوران دبیرستان کلاس های مدیریت و شخصیت سازی و ارتقای مهارت و توانایی میذاشتن. خیلی بده تا 18 سالگی جوونا فقط درس میخونن ولی بی هدفن. بعدشم میرن دانشگاه درس میخونن و باز بی هدف. بعد میان بیرون تازه میگن حالا چی گننیم؟ از کجا شروع کنیم؟ چه مهارت هایی لازم داریم؟ اصلا مهارت هم داریم باید چطور استفاده کنیم؟ 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده