fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۴ تصور نکنید منظورم قدرت حکومتی است. منظورم هر نوع قدرتی است. مثلا یه راننده تاکسی یه حرکت ساده بر خلاف قوانین رانندگی انجام بده , همه ماشین های اطرافش یا بدجوری بهش نگاه میکنند یا اینکه تو دلشان بهش فحش میدن و یه عده هم علنا بهش بد و بیراه میگن. ولی اگر همان حرکت را با شدت بیشتر یه راننده ماشین گرانقیمت انجام بده , براحتی از کنارش میگذرن و هیچی نمیگن. این ملت از کی تا حالا همواره در کنار قدرت ( حالا هر نوع قدرتی ) می ایستند؟ و چرا؟ 4 لینک به دیدگاه
XMEHRDADX 7514 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۴ درديست چندش آور،به گمانم در جامعه نهادينه شده.جايى كار ميكردم كاركنان براى مدير عامل در توالت را هم باز ميكردند،در مراسم توديع و معارفش حتى يه جا نداشت بشينه... 5 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۴ همین فردا اگه من مثلا مدیر تالار بشم یه دفعه تعداد کسانی که از تاپیکهای من استقبال میکنن ده برابر میشه و خیلی ها هم بدون اینکه موضوع تاپیک رو بخونن میان لایک میزنن. چقدر تاسف داره که انسان بجای منطق و سایر مولفه های خوب همش بره و کنار قدرت وایسته. این ملت پاچه خوار 4 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۴ همین فردا اگه من مثلا مدیر تالار بشم یه دفعه تعداد کسانی که از تاپیکهای من استقبال میکنن ده برابر میشه و خیلی ها هم بدون اینکه موضوع تاپیک رو بخونن میان لایک میزنن. چقدر تاسف داره که انسان بجای منطق و سایر مولفه های خوب همش بره و کنار قدرت وایسته. این ملت پاچه خوار ولی اشتباه نشود همینحوری سپاس نکردم خوندم ازاین جمله آخری خیلی خوشم آمد (این ملت پاچه خوار) ما اکثریتمون جاه طلبیم - به نظرم یه ضعف شخصیتی داریم وازاعتمادبنفس برخوردارنیستیم . موضوعی دیگه راه رسیدن به موفقیت باپاچه خواری راحت تره . فکورجان نکنه می خوای مدیربشی - اصلامدیریت برازنده شماست ، من که کسی رونمیشناسم لیاقت مدیریت غیرازشما داشته باشه ، پیشا پیش به شما تبریک می گم 3 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۴ ولی اشتباه نشود همینحوری سپاس نکردم خوندم ازاین جمله آخری خیلی خوشم آمد (این ملت پاچه خوار) ما اکثریتمون جاه طلبیم - به نظرم یه ضعف شخصیتی داریم وازاعتمادبنفس برخوردارنیستیم . موضوعی دیگه راه رسیدن به موفقیت باپاچه خواری راحت تره . فکورجان نکنه می خوای مدیربشی - اصلامدیریت برازنده شماست ، من که کسی رونمیشناسم لیاقت مدیریت غیرازشما داشته باشه ، پیشا پیش به شما تبریک می گم با سلام اینجا مدیر داره و من خاک زیر پاشم. دیگه از ما گذشته داداش. همین که بعنوان یه کاربر ساده اینجام برام کفایت میکنه. مرسی از شرکت شما 1 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۴ مثالی که زدی من رو یاد یک لطیفه انداخت که همین خصلت ما رو یادآوری میکنه : پلیس در بلندگو به ماشین ها هشدار میداد و میگفت : پراید! راه بیافت، کی به تو گواهینامه داده؟؟ وانت نیسان گواهینامتو پاره کن با اون رانندگی!... پورشه؟! تو دیگه چرا عزیزم!! تو دیگه چرا عزیزم ...؟ بنظر من این مساله ریشه در تاریخ دور و دراز این سرزمین داره. به یاد بیار تمام حکومتهای فاسد و مردم فقیر رو. مردم بدبخت و فقیر، مردم مظلوم و بییاور سرزمینی به نام ایران که شاهانش همواره جان و مال مردمش رو غارت میکردند. این مردم چه چاره ای برای گذران زندگی داشتند ؟ یا باید به پای شرافتشون جان و مال و ناموس رو به بها میدادن، یا از یک دهکوره به دهکورهی دیگه ای میرفتن بلکه در اونجا شاهزاده یا خانی که کمتر چپاولشون کنه بیابند و یا باید با قانون این جنگل میسوختند و میساختند. که خواه یا ناخواه عامهي مردم تن به همین سازش میدادند. دلیل دیگه ناامنی و نبود ثبات در ادوار تاریخی این مملکت بوده که به مردم آموخته برای بقا به نزدیکترین قدرت پناه ببرند. این خصلت رو میشه پا به پای تاریخ دنبال کرد، تا جایی که در چند صد سال اخیر میبینیم حتی شاهان مملکت هم به قدرتهای خارجی تمسک جسته و پناه میبردند ( اون هم با نهایت عجز و حقارت:icon_pf (34):) و نکتهی جالب توجه اینجاست که این همه حقارت فقط در راه منافع شخصی بوده نه منافع مملکت :164: 5 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۴ با سلاماینجا مدیر داره و من خاک زیر پاشم. دیگه از ما گذشته داداش. همین که بعنوان یه کاربر ساده اینجام برام کفایت میکنه. مرسی از شرکت شما سلام وحالا قسمت دوم سناریو وقتی طرف نیست (پشت سرش ) یا مثل الان که فکور بقولی انصراف داد. بابا این طرف به درد اینکارانمی خوره - منم اگه پارتی اینوداشتم به اینجاها می رسیدم- اصلا این مهندس نیست ، مدرکش الکیه و... چرا ما اینجوری دورو شدیم ؟ من فکرمی کنم مدیریت همه این مشکلات رادرست می کنه ! وقتی مدیری ازتعریف خوشش میاد همینه . بایدمدیر تخصص مدنظرش باشه تا پاچه خاری وتعریف . یکی دیگراینکه ما ظرفیت دیدن وشنیدن حقایق رانداریم ! ازدروغ خوشمون میاد درضمن همین خاک زیر پاشم یه نوع پا چه خاری 1 لینک به دیدگاه
XMEHRDADX 7514 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۴ روزی ناصرالدین قاجار وهمراهانش رفتند به باغ دوشان تپه، نهال گل سرخ قشنگی جلوی عمارت، نظر شاه را جلب کرد، فوری کاغذ و قلم برداشت و شروع به نقاشی آن گل نمود. تمام که شد، آنرا به درباریان نشان داد و پرسید چطور است؟ مستوفی الممالک پاسخ داد "قربان خیلی خوب است". اقبال الدوله گفت "قربان حقیقتا عالی است" و اعتمادالسلطنه نیز عرض کرد "قربان نظیر ندارد" و بعد یکی دیگرگفت "این نقاشی حتی از خود گل هم طبیعی تر و زیباتر است"... نوبت به ضیاءالدوله که رسید گفت "حتی عطر و بوی نقاشی قبله عالم ازعطر و بوی خود گل، بیشتر و فرحناکتر است". همه حضار خندیدند. بعد از آنکه خلوت شد ،شاه به موسیو ریشار فرانسوی* گفت: وضع امروز را دیدی؟من باید با اینها مملکت را اداره کنم. 2 لینک به دیدگاه
XMEHRDADX 7514 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۴ سلطان محمود را در حالت گرسنگی خوراک بادنجان بورانی پیش آوردند. خوشش آمد. گفت: «بادنجان طعامی است خوش.» وزیری به تعریف از بادنجان پرداخت. سلطان چون سیر شد، گفت: «بادنجان سخت مضر چیزی است.» وزیرباز درباره مضرات بادنجان زیاده روی کرد. سلطان گفت: «ای مردک تا این زمان به تعریف از آن می پرداختی؟» گفت: «من نوکر توأم، نه نوکربادنجان. مرا چیزی باید بگویم که تو را خوش آید، نه بادنجان را». نقل قول"عبید زاکانی ادیب توانا در این حکایت طنز به زیبایی، چهره نازیبای افراد چاپلوس را می نمایاند که می کوشند با چرب زبانی، ضدارزش ها را ارزش و بدی ها را نیکی، پلیدی ها را زیبا و یا برعکس اینها نشان دهند و مردم را بفریبند. شگفتا که بیشتر افراد ضعیف و فرومایه که چیزی بارشان نیست و بر اثر روابط و زد و بندها به مقام و موقعیتی دست یافته اند، از مدح و ستایش این گونه افراد لذت می برند و بساطشان را روز به روز گسترش می دهند، ولی افراد بالیاقت و شایسته که نیازی به تعریف و تمجید بی جا نمی بینند، به شدت با آنها مقابله می کنند." 5 لینک به دیدگاه
XMEHRDADX 7514 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۴ پیشینه پاچه خواری ایرانیان: علی (علیه السّلام) در راه مسافرت شام با سربازان خود به شهر انبار آمد. در خارج شهر ، مردم به رسم و آیین دوره ی ساسانیان کنار جاده زیر آفتاب به انتظار ایستاده بودند ، موقعیکه رئیس مملکت به صف مستقبلین رسید ، کدخدایان و تجار و بزرگان شهر یکباره به سوی آن حضرت هجوم بردند و در رکابش پیاده شروع کردند به دویدن . علی (علیه السّلام) از مشاهده ی این حرکت وهن آور و ذلّت بار، که منافی با آزادگی و شرافت اسلامی بود، سخت ناراحت شد و پرسید این چه کاری بود که کردید ؟ گفتند : این رسم و روش ما است که به منظوربزرگداشت امراء و فرمانروایان خود انجام می دهیم . علی (علیه السّلام)آن روش تحقیر آمیز را به شدت نکوهش کرد و فرمود امرا و زمامدارانتان از این کار بهره ای نمی برند ولی شما با این عمل موهن ، خویشتن را در دنیا به رنج و مشقت می اندازید و خود را حقیر و خوار می سازید . به علاوه در آخرت نیز عذاب و مشقت خواهید داشت و برای تن دادن به پستی و ذلت کیفر خواهید شد. سپس فرمود : چه زیان آور است مشقتی که آدمی از پی آن عذاب و کیفر بیند و چه پر منفعت است آسودگی و آرامشی که با آن ایمنی از عذاب الهی باشد. 4 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۴ روزی ناصرالدین قاجار وهمراهانش رفتند به باغ دوشان تپه، نهال گل سرخ قشنگی جلوی عمارت، نظر شاه را جلب کرد، فوری کاغذ و قلم برداشت و شروع به نقاشی آن گل نمود. تمام که شد، آنرا به درباریان نشان داد و پرسید چطور است؟ مستوفی الممالک پاسخ داد "قربان خیلی خوب است". اقبال الدوله گفت "قربان حقیقتا عالی است" و اعتمادالسلطنه نیز عرض کرد "قربان نظیر ندارد" و بعد یکی دیگرگفت "این نقاشی حتی از خود گل هم طبیعی تر و زیباتر است"... نوبت به ضیاءالدوله که رسید گفت "حتی عطر و بوی نقاشی قبله عالم ازعطر و بوی خود گل، بیشتر و فرحناکتر است". همه حضار خندیدند. بعد از آنکه خلوت شد ،شاه به موسیو ریشار فرانسوی* گفت: وضع امروز را دیدی؟من باید با اینها مملکت را اداره کنم. البته مبادا نقش همین عزیزان در ایجاد این وضع رو فراموش کنیم، که دقیقاً خود اینها مسبب اینچنین وضعیتی بودند. همین آقای ناصرالدین شاه که جلوی رجال خارجی مردم و دربارش رو اینچنین خوار میکنه، دیدیم که با کسانی که دلسوز ملت و مملکت بودند نیز چه سلوکی داشت. کافیه قتل امیرکبیر رو توسط همین حضرت والا یادآور بشیم :164: و جملهی معروفی که از ایشون به یادگار مونده : «من وزیری میخواهم که فرق کلم و استکهلم را نفهمد.» قضاوت اینکه خود اینها چقدر در سفلهپروری دخیل بودند با شما 5 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۴ درضمن همین خاک زیر پاشم یه نوع پا چه خاری ایشون تنها نیستند. من خاک پای همه تورک هام . هر جای دنیا که باشن . 1 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 دی، ۱۳۹۴ ایشون تنها نیستند. من خاک پای همه تورک هام . هر جای دنیا که باشن . پس خوشبحال خودم که خاک پای هیچکس نیستم ونه دوست دارم کسی خاک پام باشه 1 لینک به دیدگاه
XMEHRDADX 7514 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 دی، ۱۳۹۴ البته مبادا نقش همین عزیزان در ایجاد این وضع رو فراموش کنیم، که دقیقاً خود اینها مسبب اینچنین وضعیتی بودند. قضاوت اینکه خود اینها چقدر در سفلهپروری دخیل بودند با شما بی گمان درسته، داستانی دیگر: یکی از درباریان ناصر الدین شاه : قربان خاک پای فلک آسای مبارک ... ناصر الدین شاه : پدر سوخته چقدر چاپلوسی میکنی ؟! ولی بگو خوشمان می آید. 3 لینک به دیدگاه
نیلوفر 0 413 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۴ خوب آدما منافعشون رو میخوان و منافع اونا رو زنده نگه میداره 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده