جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'کانی'.
6 نتیجه پیدا شد
-
دانلود فایل نرم افزاری اطلاعات تمام کانیها
Alireza Hashemi پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در کانی شناسی
یکی از موارد مورد توجه در کانی شناسی توصیفی خصوصیات ماکروسکوپی کانیهاست. در فایل زیر اکثرخصوصیات کانیها (شامل: سیستم تبلور-چگالی-سختی و...) آورده شده است. دانلــــــــــــود -
كوارتز يك كاني سيليكاته و از دسته تكتوسيليكاتها با فرمول ثابت و وزن مخصوص ۶۵/۲است. كوارتز معمولاً بيرنگ يا سفيد است اما وجود ناخالصي و نقص بلورين و... آن را به رنگهاي متنوع مانند بنفش،زرد،دودي، شيري و... در ميآورد. ◄ خصوصيات کاني کوارتز: • کاني کوارتز جزء گروه تکتو سيليکاتها مي باشد فرمول آن sio2 مي باشد. • گروه sio2 داراي چند پلي مورف مي باشدکه شامل کوارتز وتريديميت.کريستوباليت واپال مي باشد. • کوئزيت واستيشوويت چگالترين چند ريختيهاي سيليس مي باشد. • کوارتز معمولي در سيستم هگزاگونال رده ي ۳۲وکوارتز دما بالا در سيستم هگزاگونال رده ي ۶۲۲به صورت بلورهاي منشوري متبلور مي شود. • بلورها ممکن است فرمهاي مخروطي و نوک تيز داشته باشند. • سختي کوارتز ۷ و گراني ان 2/65 است شکست صدفي دارد. • ترکيب ان شامل 7/46 درصد sio2 و 3/53 درصد o2 دارد. • خصوصيت منحصر به فرد کوارتز جلاي شيشه اي وشکست صدفي ان است. • تنها اسيدHF بر ان اثر مي گذارد. • اين کاني داراي خاصيت پيزو الکتريک و پيروالکتريک قوي است.
- 3 پاسخ
-
- 2
-
- مهندسی معدن
- محل پیدایش کوارتز
- (و 17 مورد دیگر)
-
معدن كائولن باغ سياه(خراسان)
Alireza Hashemi پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی معادن ایران و جهان
معدن در حوالی گناباد قرار داشته و سابقا در دست دولت بوده و هم اكنون به بخش خصوصي واگذار شده است. در حال حاضر شركت سيليكات شرق بهره برداري از اين معدن را در اختيار دارد. به طور كلي كائولن نمونه اي از خاك صنعتي است كه در اين معدن به خوبي نمايان است و بخش هاي مختلف ماده معدني به رنگ هاي مختلف در اين كانسار ديده مي شود كه طبعاً از نظر كيفيت تفاوتهاي ويژه اي با يكديگر دارند. آدرس پستي: خراسان جنوبي- گناباد- کيلومتر 3 جاده گناباد -كاشمر- معدن باغ آسياي گناباد مشاهده معدن چند نكته را در ذهن تداعي مي كند كه عبارتند از : 1- يكي از عوامل اكتشاف اين معدن بيرون زدگيهاي كوچكي از مواد مصرفي آن مي باشد كه تغيير رنگ آن با سطح زمين تا حدودي مشخص است. تا قبل از مرحله اكتشاف و باطله برداري از اين معدن تقريبا تمام قسمتهاي معدن با قسمت هاي ديگر سطح زمين هم رنگ بوده است و بوته هاي خار تمام سطح زمين را مي پوشاند بنابراين وجه تمايز زيادي بين معدن و ديگر قسمتها در گذشته وجود نداشت و همانطور كه گفته شد فقط بيرون زدگيهايي كه به صورت سينه كال در منطقه وجود داشت باعث اكتشاف اين معدن شد. در اينجا ذكر اين نكته لازم است كه در زمين شناسي اقتصادي و اكتشاف معدن آن چيزي كه در سطح مي بينيم ملاك عمل نيست بلكه بايستي به يك سري شواهد زير سطحي نيز توجه داشته باشيم. در اين حالت ناچاريم چاله ، چاه يا ترانشه اي را حفر كنيم تا به ماده معدني برسيم. 2- بخش عمده ماده معدني مفيد استخراج شده است و در حال حاضر براي قسمتهاي ديگر باطله برداري مي شود. 3- در سينه كالها آلودگي اكسيد آهن بالاست و همچنين بعضي از بخش ها معدن سيليس بالايي دارند. 4- به طور كلي در سينه كارها مي توان موارد زير را مشاهده كرد : الف) قسمت تحتاني كه به رنگ جگري يا شكلاتي رنگ ديده مي شود و حاوي اكسيد آهن است. ب) قسمت فوقاني كه داراي درصد سيليس بسيار بالاست و دليل بر افراشته بودن اين قسمت نيز به خاطر مقاوم بودن سيلس در برابر عوامل فرسايشي است. همانطور كه مي دانيم زون آرژيليك مهمترين زون اكتشافي كاني كائولن مي باشد و از آنجا كه در اين زون فرآيند آزاد شدن سيليس را داريم لذا مي توانيم وجود اين زون را با توجه به درصد بالاي سيليسي كه در قسمت فوقاني معدن يافت مي شود توجيه كرد. به اين صورت كه با حركت سيليس در خلل و فرج و شكستگي موجود در سنگ به سمت بالا يك cap يا كلاهك سيليسي به جاي مي ماند و وجود همين cap سيليسي باعث شده است كه قسمت فوقاني معدن مقاوم شده و به صورت قله مرتفع خود را از دشت جدا كند. با توجه به مطالب فوق الذكر مي توان نتيجه گرفت كه كلاهك سيليسي كه بيانگر زون آرژيليك در منقطه مي باشد مي تواند يكي از نشانه هاي شاخص براي اكتشاف معدن كائولن باشد . با توجه به توضيحاتي كه در مورد سيليس در سطرهاي بالا داده شد مي توان اينطور استنباط كرد كه سيليسفايد شدن سنگ ها در معدن كائولن نشان دهنده اين است كه اين سيليس مي بايست از محلي آمده باشد يا به عبارت ديگر منشائي داشته باشد . بنابراين منطقه منشاء احتمالا از سيليس تخليه شده و جاي آن كاني ديگري جايگزين شده است و اين كاني جايگزين شده مي تواند از كانيهاي مفيد باشد يعني اين فرضيه را ايجاد مي كند كه در عمق به جاي سيليس ، كانيهاي مفيد مي تواند تشكيل شود و اين مسئله باعث اين مي شود كه كاوشگر به كار حفاري و فعاليت هاي اكتشافي افق هاي پايين تر منطقه بپردازد و نهايتا با نمونه برداريهايي كه انجام مي دهد به نتيجه ممكنه برسد. 5- منشاء سيليس در منقطه به دليل بالا بودن آن در افق هاي پايين تر خاك و حمل آن توسط محلول هاي گرمابي بالارونده اوليه كه خود حاوي سيلس بوده اند مي باشد. 6- بطور كلي يك سري گسل هاي كوچك و بزرگ در منطقه ديده مي شود كه جهت شيب بعضي از آنها به سمت شمال مي باشد و آغشتگي به اكسيد آهن در محل شكستگي هاي قديمي تر اين گسل ها به خوبي نمايان است. همچنين در كنتاكت گسل ها سنگ هاي برش گسلي يافت مي شوند. 7- سنگ مادر اين معدن كه در افق هاي پايين تر قرار دارد در حد آندزيت تا داسيت است. 8- با توجه به توضيحات داده شده توالي سنگهاي اين معدن از بالا به پايين به ترتيب شامل موارد زير است الف) كلاهك سيليسي در بالا ب) بخش كائولينيزه شده كه قسمت اصلي معدن را تشكيل مي دهد و حاصل آلتراسيون بخش پاييني خود است. ج) سنگ مادر غير آلتره شده 9- با توجه به عدم مسائل ايمني در منطقه ، سنگ هاي بعضي از قسمتهاي معدن كه داراي شكستگيهاي بسيار زيادي هم مي باشند با توجه به لرزش هايي كه بر اثر كار دستگاهها در اين معدن موجود است ريزش كرده اند كه مي تواند باعث خطراتي براي پرسنل و كارگران اين معدن رو باز باشد. از جمله مسائل ايمني رعايت نشده در منطقه نبود سطح ايمني و شيب مناسب براي جلوگيري از ريزش مواد معدني مي باشد. 10- با توجه به حجم زياد باطله هايي كه بر روي مواد معدني قرار دارند در بعضي قسمت هاي معدن تونل هاي كوچكي براي ارزيابي ذخاير معدني و كيفيت آنها حفر شده است و نمونه برداريهايي از آن قسمت ها صورت گرفته است كه در صورت اقتصادي بودن ذخاير باطله ها را برداشته و كل ذخاير معدن را استخراج مي كنند اما در صورتي كه اين كار (باطله برداري) مقرون به صرفه نباشد مواد معدني مفيد را از داخل همان تونل ها به بيرون مي آورند. 11- همانطور كه در قبل گفته شد اين معدن داراي دپوهايي با عيارهاي متفاوت است كه هر يك از درجه خلوص ها مي تواند براي مصرف هاي خاصي مفيد باشد ضمن اينكه مي توان براي فرستادن اين مواد معدني به كارخانه دپوهاي مختلف را با يكديگر مخلوط كرده و در مجموع سنگ معدن را كه متوسط عيار دپوهاي مختلف است به كارخانه تحويل داد. اين معدن از جمله معادن قديمي است كه در آن افراد زيادي كار مي كرده اند و يا حتي بعضي افراد در اين معدن بازنشست شده اند و يا در شرف بازنشستگي هستند. لازم به ذكر است كه كارگران اين معدن بسيار با تجربه هستند و مي توانند ميزان خلوص ماده معدني را با چشم تخمين بزنند بطوريكه بررسي هاي آزمايشگاهي كه بر روي سنگ انجام گرفته است و با حدسي كه كارگران معدن نسبت به درجه خلوص سنگ زده اند 10% هم خطا نداشته باشد. كائولن تصويری که در شکل ملاحظه می کنيد نمونه صحرايی کانی کائولن می باشد که از معادن کائولن حوالی گناباد تهيه گرديده است . بطور کلی در محدوده مورد بررسی سه معدن کائولن به نامهای گناباد - رخ سفيد و باغ سياه وجود داشت که از اين سه معدن کائولن نسبتا مرغوب استخراج می شود . لازم به ذکر است يکی از ويژگی های بارز اين کانی جدای از رنگ سفيد و ظاهر خاکی اش خاصيت چسبناک آن می باشد بطوريکه اين کانی به زبان می چسبد -
الماس هاي معروف جهان بدلايل مختلف معروف شده اند برخي به خاطر اندازه ، برخي ديگر به خاطر زيبايي و رنگ ولي علت اصلي شايد گذشته يا تاريخي باشد كه آن الماس تجربه نموده است. در اينجا تعدادي از معروفترين الماسهاي دنيا را برايتان معرفي مي كنيم اما قبل از آن لازم به يادآوري است كه گوهرها بخصوص الماس با واحد قيراط سنجيده ميشوند در واقع هر قيراط 2/. گرم وزن داشته و يابه عبارتي هر گرم برابر با 5 قيراط مي باشد. ◄ ستاره افريقا يا كولينان يك (cullinan I): با 20/530 قيراط وزن ، سنگ برش نخورده اين الماس 3106 قيراط وزن داشت اين سنگ بزرگترين سنگي بوده است كه تاكنون پيدا شده سپس اين سنگ توسط سرتوماس كولينان رئيس كمپاني معدن به 105 قطعه برش دا ده شد كه بزرگترين آن كولينان يك نام گرفت برش اين الماس ها بوسيله تجارتخانه آشر در آمستردام صورت گرفت. اين الماس بعدها در نشان سلطنتي انگليس (scepter) زينت داده شد هم اكنون از اين الماس در برج لندن(Tower of London) نگهداري مي شود. ◄ الماس کوه نور: كوه نور با 92/108 قيراط وزن از ميان الماسهاي مشهور جهان. بي شک کوه نور افسانه آميزترين آنها به شمار مي رود اين الماس از يك سنگ اوليه 186 قيراطي برش داده شد. سرگذشت پر نشيب و فراز و حيرت انگيز آن با تاريخ هند، افغانستان، ايران و انگلستان درآميخته است. کوه نور در قرن شانزدهم ميلادي، در دوران سلطنت بابر، بنيانگذار سلسله گورکاني هند پديدارشد. سپس الماس مشهور به نوبت به دست شاه جهان(کسي که دستور ساختمان بناي تاج محل را داد)، اورنگ زيب (که تعصب ديني اش باعث اختلاف ميان هندوان و مسلمانان شد) مي رسد، اين الماس توسط نادرشاه افشار (يکي از معروفترين جهانگشايان آسيا) درسال 1739 به ايران آورده شد تا اينکه سرانجام به انگلستان برده مي شود. كوه نور در سال 1850 به ملكه ويكتوريا اهدا شد. در دربار انگليس بر روي آن تراش مجدد صورت گرفت و در تاج ملكه اليزابت دوم قرار گرفت هم اكنون از اين الماس در برج لندن (Tower Landon) نگهداري مي شود. ◄ درياي نور ( Daray - I- Nur): درياي نور يكي از بزرگترين الماسهاي شناخته شده به وزن 175 تا 195 قيراط است. اين الماس به رنگ صورتي شفاف بوده و در سال 1739 بعد از حمله ايرانيها به دهليهند، توسط نادرشاه به ايران آورده شد. اين الماس بر روي تاج پادشاه ايران قرار داده شده است. درياي نور همراه با خواهر خود «كوه نور» كه اينك جزو گوهرهاي سلطنتي انگلستان است و در جلو تاج سلطنتي آن كشور نصب شده است، توسط نادر شاه افشار جزو هداياي محمد شاه گوركاني و غنايم جنگي، از هند به ايران آورده شده است. اين سنگ قيمتي پس از نادر ظاهراً به تصرف نوه وي شاهرخ در آمده، سپس به دست مير علم خان عرب خزيمه و پس از آن بدست محمد حسن خان قاجار افتاد و از او به كريم خان زند و سرانجام به لطفعلي خان زند رسيد. آغا محمد حسن خان قاجار پس از شكست دادن و كور كردن لطفعلي خان، خود بازوبندهاي درياي نور و تاجماه را از بازوان آن گشوده متصرف گرديد و بدين گونه اين گوهر يكتا جزو گوهرهاي خزاين قاجار درآمد. ناصرالدين شاه معتقد بوده كه اين الماس از گوهرهاي تاج كورش كيخسرو بوده است و خود او بسيار به اين گوهر گرانبها علاقه داشت و گاهي آنرا به كلاه و زماني به بند ساعت و گاهي به سينه خود نصب ميكرد و حتي توليت درياي نور را منصبي مخصوص قرار داده بود و اين مهم را با عيان و بزرگان كشور محول ميداشت، چنانكه در ضمن وقايع سال 1296 هـ. ق. در منتظم ناصري مي خوانيم كه توليت درياي نور در ان سالها به حاجي محمد رحيم خان خازن الملك محول بوده است. درياي نور بعدها داخل موزه جواهرات دولتي گرديده در همان محل بود تا در سال 1336هـ.ق. هنگامي كه محمد غلي ميرزا بر اثر شكستي كه از مشروطه خواهان خورد به سفارت روس در زرگنده پناهنده شد، اين گوهر را جزو گوهر هاي ديگري با خود به آنجا برد و مدعي بود كه گوهر مزبور ملك شخصي اوست و چيزي نمانده بود كه اين گوهر گرانبهاي ايران كه يادگار جهانگيريهاي نادر شاه ميباشد مانند خواهر خود راه ديار ديگري را در پيش گيرد ولي همت مليون و آزاديخواهان آن را نجات داد. پس از رفت و آمدها و گفتگو هاي بسيار، اين گوهر را با مقداري گوهر هاي ديگر از محمد علي ميرزا پس گرفته به موزه و خزانه سلطنتي باز گردانيدند. ◄ درسدن (Dresden): اين الماس به رنگ سبز بوده و 41 قيراط وزن دارد محل پيدايش آن بطور دقيق مشخص نيست ولي احتمالا" بايستي از هندوستان آمده باشد از تاريخچه اين الماس تا سال 1742 ميلادي اطلاعي در دست نيست در اين زمان بود كه اين الماس به فردريخ اگوست دوم دوك ساكسوني فروخته شد در حال حاضر اين الماس در بناي طاق سبز (Green Vaults) شهر درسدن آلماني نگهداري مي شود. ◄ اميد (Hope): الماسي آبي رنگ با وزن 52/45 قيراط ،اين الماس در سال 1830 بوسيله يك بانكدار امريكايي بنام H-Ph Hope خريداري شده و دو باره برش داده شد از سال 1958 از اين الماس در انستيتو اسميت زونياي واشنگتن نگهداري مي شود. ◄ سنسي (sancy): با 55 قيراط وزن ، گفته مي شود كه اين الماس توسط پادشاه چارلز در طي دهه 1470 مورد استفاده قرار مي گرفته است در سال 1570 اين الماس بوسيله سيگنيور دي سنسي (همنام با الماس) سفير كبير فرانسه به تركيه رفت هم اكنون اين الماس جهت نمايش در موزه لوور پاريس قرار دارد. ◄ تيفاني (Tiffany): اين الماس زرد رنگ 51/128 قيراط وزن دارد و در سال 1878 در معدن كيمبرلي افريقاي جنوبي پيدا شد سنگ برش نخورده آن 42/287 قيراط وزن داشت اين الماس توسط جواهرفروشان تيفاني در نيويورك خريداري و در پاريس با 90 سطح برش داده شد. ◄ الماس شاه(shah): اين الماس 70/88 قيراط وزن دارد وهمان طور كه در تصوير مي بينيد برش اين الماس با الماسهاي ديگر كاملا" متفاوت است اين الماس سطوح كليواژ را بخوبي نشان مي دهد سنگ اوليه اين الماس 95 قيراط وزن داشت كه پس از برش بصورت برش قطعي به 7/88 قيراط تقليل يافت. بي نظير بودن اين الماس بدين دليل است كه در سه سطح اين الماس نام سه پادشاه مسلمان مالك اين الماس حك شده است. جهانگير شاه ، جهان شاه و فتحعلي شاه اسامي اين پادشاهان است اين الماس در هنگام حمله نادر شاه در سال 1739 بوسيله نادر شاه افشار به ايران آورده شد و بعدها طي حوادثي به روسيه رفت و در سال 1829 به تزار نيكلاس اول اهدا شد از اين الماس هم اكنون در كاخ كرملين مسكو نگهداري مي شود. ◄ ناساك: با 38/43 قيراط وزن. اين الماس در ابتدا بيش از 90 قيراط وزن داشته و در معبد شيوا نزديك ناساك هند از آن نگهداري مي شد در سال 1818 اين معبد توسط انگلستان غارت شد و در سال 1927 به نيويورك رفت و در آنجا تراش مجدد داده شد در سال 1977 بوسيله پادشاه عربستان سعودي خريداري شد و هم اكنون در تملك اين پادشاهي است. ◄ كولينان چهار: با وزن 60/63 قيراط. اين الماس نيز يكي از 105 قطعه برش خورده از بزرگترين كريستال الماس برش نخورده پيدا شده در جهان مي باشد اين الماس در تاج ملكه مري قرار گرفت و بعدها به عنوان سنجاق سينه تزئيني از آن استفاده شد هم اكنون در برج لندن از آن نگهداري مي شود. منبع
-
- 2
-
- معدن الماس
- ناساک
-
(و 13 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
کاني عبارت است از عناصر يا ترکيبات شيميايي طبيعي جامد ، همگن ، متبلور و ايزوتروپ با ترکيبات شيميايي نسبتاً معين که در زمين يافت ميشود. خواص فيزيکي کانيها در حدود مشخص ممکن است تغيير نمايند. کانيها به صورت اجسام هندسي با ساختمان اتمي منظم متبلور ميگردند که به آن بلور ميگويند. اگر بلور يک کاني را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسيم نماييم سرانجام به کوچکترين جزء داراي شکل هندسي منظم خواهيم رسيد که آن را واحد تبلور ، سلول اوليه و يا سلول واحد بلور مينامند. از کنار هم قراردادن واحدهاي تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ايجاد ميگردد.. بيش از 4000 گونه کاني توسط انجمن جهاني کانيشناسي (ima) شناسايي شده است. از اين تعداد، 150 کاني را ميتوان جزو کانيهاي معمول و 50 کاني را ميتوان از کانيهاي تا ندازهاي کمياب بشمار آورد. بقيه آنها کانيهاي کمياب يا بسيار کمياب هستند. ◄ اختصاصات کاني ها : کانيها را بر اساس خواص مختلفي دسته بندي مي کنند اين خواص عبارتند از: درجه سختي – لومينسانس – چگالي – ماکل- رخ - سطح شكست- خاصيت پيروالکتريسيته - خاصيت پيزوالکتريسته- لمس کاني – رنگ در کاني ها - رنگ خاکه - انواع جلا - شفافيت - ضربه پذيري – بو – مزه- خواص راديواکتيويته - خواص مغناطيسي ◄ درجه سختي: درجه سختي، ميزان مقاومت يك كاني در برابر خراشيده شدن را نشان ميدهد.سختي كاني به نوع پيوند و چگونگي استقرار اتمها در مولكولهاي آن بستگي دارد. براي مقايسه سختي، دوكاني را بر روي هم ميكشند، كاني داراي سختي بيشتر بر روي كاني كم مقاومتتر خط مي اندازد، و اگر دو كاني داراي سختي يكسان باشند ميتوانند بر روي همديگر خط بياندازند. البته بايد توجه نمود كه آيا واقعاً خراشيدگي پديد آمده است يا خير، زيرا كانيهاي نرم ممكن است اثري از خود بر روي كانيهاي مقاومتر پديد آورند كه البته اين اثر با مالش پاك ميگردد. براي سنجش سختي کانيهاي مختلف 10 کاني را به عنوان مبناي سختي انتخاب کردهاند و سختي ساير کانيها را نسبت به آنها ميسنجند. اين مقياس به نام مقياس موس معروف است. 1- تالک 2- ژيپس 3- کلسيت 4- فلوئورين 5- آپاتيت 6- ارتوز 7- کوارتز 8- توپاز 9- کرندوم 10- الماس ◄ رخ يا کليواژ (Cleavage): برخي از بلورها در امتدادهاي بخصوصي به آساني و به صورت سطوح صاف شکسته ميشوند. اين سطوح به نام سطوح رخ يا کليواژ خوانده ميشود. بايد توجه داشت که سهولت شکستن کليواژ در کانيهاي مختلف متفاوت است و حتي ممکن است يک کاني داراي امتداد کليواژهاي مختلف باشد »» رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتي که کاني به راحتي و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صيقلي بشکند مي گويند که داري رخ کامل است. مانند ميکا و ژيپس. »» رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کاني در امتداد سطوح معيني بشکند و سطوح صاف ايجاد کند در آن صورت مي گويند که داراي رخ خوب است , در اين کانيها همواره کاني در جهات سطوح رخ مي شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد. مانند کلسيت , نمک طعام , گالن. »» رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانيهائي که داراي اين نوع رخ هستند گاهي در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صيقلي ميشکنند و گاهي با ايجاد سطوح ناهموار مي شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفيبوله. »» رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراين نوع رخ ؛سطوح صاف بسيار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ايجاد مي شود. مانند بريل , آپاتيت ◄ چگالي كانيها (وزن مخصوص، وزن حجمي): چگالي بلورهاي داراي شكل هندسي منظم، از طريق محاسبه حجم جسم و تعيين نسبت حجم به وزن جسم بدست ميآيد. براي بدست آوردن چگالي كانيهاي فاقد شكل معين ميتوان قطعهاي از كاني مورد نظر را به استوانه مدرج حاوي آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن كاني برابر با حجم كاني ميباشد. همچنين ميتوان وزن يك نمونه را در هوا و به صورت غوطهور در آب از طريق ترازو به دست آمد. چگالي كانيها به تركيب شيميايي آنها بستگي دارد، ناخالصيهاي موجود در يك كاني مي تواند از جرم مخصوص آن كاني را تغيير دهد به همين دليل جرم و به دنبال آن چگالي را بين دو عدد نزديك به هم در نظر ميگيرند.برخي از كانيها در آب محلول هستند، جهت محافظت از اين نوع كانيها در طول آزمايش، بهتر است از مايعاتي چون استون، الكل و بنزين استفاده نمود. البته بايد چگالي اين مايعات را قبلاً تعيين و با آب مقايسه نمود.در برخي از كانيها چگالي يكي از ويژگيهاي مهم در شناسايي به شمار ميرود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باريت بسيار بالا بوده در صورتي كه دياتوميت بسيار سبك مي باشد. ◄ ماکل يا دو قلويي( Twining): رشد توأم دو يا چند بلور هم شكل كه از نظر بلورشناسي جزء يك گروه ميباشند و از قوانين خاصي تبعيت مينمايند را دوقلويي ميگويند. نمود اين پديده ايجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غيره ) اضافي مي باشد. دو نوع دوقلويي بسته به چگونگي قرار گرفتن بلورهاي منفرد به طور ساده و با هم و يا در داخل يكديگر تقسيم وجود دارد،که عبارتند از: »» ماکل تماسي(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلي سسنتتيک ( چند گانه) تقسيم مي شود. »» ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صليبي تقسيم مي شود ◄ سطح شكست( Fracture): يكسان بودن قدرت پيوندهاي شيميايي در تمام جهات در برخي از كانيها سبب ميشود كانيها در اثر ضربه به صورت نامنظم شكسته شوند سطح پديد آمده را سطح شكست ميگويند. انواع شکستگي عبارتند از: »» شکستگي صدفي : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگي به صورت يک سطح صاف و مقعر که شبيه به سطح داخلي صرف دو کفه ايها است باشد به نام شکستگي صدفي ناميده مي شود مانند شکستگي سنگ شيشه و کالسدوئن. »» شکستگي رشته اي : ( Fibrous Fracture ) در اين نوع شکستگي محل شکستگي مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته اي دارد. اين نوع شکستگي در توموليت و آکتينوليت ديده مي شود. »» شکستگي مضرس : ( Hackly Fracture ) دراين حالت سطح شکستگي حالت داندانه اي و تيز دارد. اين شکستگي در اغلب عناصر طبيعي مانند : طلا , مس , پلاتين ديده مي شود. »» شکستگي ناهموار : ( Uneven Fracture ) در اين توع شکستگي سطح ناهموار و زبري ايجاد مي شود. اين حالت در کانيهاي سولفيدي ,آپاتيت و کاسيتريت ديده مي شود. ◄ لومينسانس ( Luminescence ): خاصيتي است كه در برخي كانيها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابي نوراني ديده ميشود اين اين خاصيت در دماي بين 50 تا 100 درجه سانتيگراد در طيف مرئي ديده مي شود و در دماي بالاتر از 450 درجه سانتيگراد خاتمه مي يابد. (م-نظري جزوه آموزشي 1378) به عبارتي ديگر هر گاه دستهاي اشعه نوراني به يك جسم تابيده شود معمولاً قسمتي از آن جذب و تبديل به حرارت ميشود. ولي در برخي از كانيها قسمتي از انرژي تبديل به انرژي نوراني با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض ميشود. اين قابليت به نام خاصيت نوردهي يا لومينسانس خوانده ميشود. (مدني و شفيعيـ زمين شناسي عمومي) پديده لومينسانس در اثر تغيير تراز الكترونها در اثر تحريك فيزيكي ايجاد ميگردد. برخي از كانيها اگر تحت تأثير نور شديد يا نور ماوراء بنفش و يا مالش شديد قرار گيرند اين خاصيت را از خود بروز ميدهند. پديده لومينسانس به انواع مختلفي تقسيم ميشود كه برخي از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنيلساس و تريبولومنيلساس ميباشد. »» فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرك، نوري كه ايجاد ميشود از بين برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته ميشود. كانيهاي داراي اين خاصيت در نور فرابنفش تغيير رنگ مي دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خيابانها براي شناسايي اين خاصيت ميتوان از لامپهاي تست اسكناس استفاده نمود. »» فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتي پس از قطع انرژي اين خاصيت نوردهي تا مدتي باقي بماند به نام فسفرسانس ناميده ميشود مانند برخي از ساعتهاي مچي كه خاصيت شبرنگ دارند و در تاريكي نور از خود ساطع ميكنند.كاني خالص هيچوقت داراي خاصيت فسفرسانس نيست براي اينكه كاني داراي خاصيت مزبور باشد لازم است كه در آن مقداري ناخالصي كه فسفرزا گفته ميشود وجود داشته باشد (دكتر قريب، شناخت سنگها جلد 2) »» ترمو لومينسانس( Thermoluminescene) : پديد ه ايي که طي آن برخي كانيها هنگام حرارت دادن به صورت التهابي ، نوراني ديده ميشود اين خاصيت در دماي بين 50 تا 100 درجه سانتيگراد در طيف مرئي ديده مي شود و در دماي بالاتر از 450 درجه سانتيگراد خاتمه مي يابد. »» فتولومينسانس (Photoluminescence) : اگر لومينسانس بر اثر تحريک کانيها با نور مرئي و يا پرتو فرابنفش پديدار شود به نام فتولومينسانس ناميده مي شود مثل : پيروفيليت ( Pyrophylite ) »» کاتولومينسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهاي کاتديک يا پرتوx باشد به نام کاتدولومينسانس خوانده مي شود مثل : گيبسيت Gibbsite »» تريبولومينسانس (triboluminescence) : گاهي پديده لومينسانس بر اثر ضربه ايجاد مي شود که به نام تريبولومينسانس ناميده مي شود مثل : کوارتز ( Quartz ) »» الکتولومينسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهي اثر جريانات الکتريکي بر لومينسانس موثر است که به آن الکترولومينسانس گفته مي شود »» کريستالولومينسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهي رشد و تشکيل کاني جديد نيز با تايش نور همراه است و بنام کريستالو لومينسانس خوانده مي شود. »» ترمولومينسانس ( Thermoluminescence ) : گاهي در اثر حرارت کانيها خاصيت لومينسانس از خود نشان مي دهند که در اين صورت پديده را ترمو لومينسانس گويند مثل : آپاتيت ( Apatite ) ◄ خاصيت پيروالکتريسيته ( Pyroelectricity ) : کانيهايي که در اثر حرارت دادن و يا سرد کردن داراي بارهاي الکتريکي مي شوند را گويند. البته اين پديده در بلورهايي مشاهده ميگردد كه فاقد مركز تقارن ميباشد. بارهاي الکتريکي دو سر اين کانيها مخالف همديگر مي باشد همچنين بارهاي الکتريک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهاي الکتريکي آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در يكي از دو انتهاي محور تقارن اين نوع بلورها با رالكتريكي مثبت و در انتهاي ديگر بار منفي به وجود ميآيد و هنگام سرد شدن اين عمل معكوس ميشود. بلور كوارتز به خوبي خاصيت پيروالكتريسيته از خود نمايش مي دهد به طوريكه در رويههاي آنها يكي در ميان بارالكتريكي مثبت و منفي در اثر دما ايجاد ميشود.از اين خاصيت براي تبديل انرژي حرارتي به انرژي الکتريکي بخصوص بهره برداري از انرژي خورشيدي استفاده مي کنند. تورمالين يکي از کانيهايي است که داراي خاصيت پيروالکتريسيته مي باشد. ◄ خاصيت پيزوالکتريسته ( Piezoelectricity ) : بعضي از کانيها بر اثر فشارها و يا کششهاي مکانيکي در جهات معيني داراي بارهاي الکتريکي مي شوند که در دو طرف کاني اين بارها مخالف يکديگرند هستند. مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانيکي در جهت محور x و يا کشش در جهت محور y داراي بار الکتريکي مخالف در دو سر کاني و در جهت محور c مي شود و اگر جهت فشار يا کشش را عوض کنيم بارهاي دو سر بلور تغيير مي کند. امروزه به علت مصرف زياد صفحههاي پيزوالكتريك آنها را از بلورهاي مصنوعي اتيلن ديامين. تارترات، فسفات آلومينيوم و بعضي مواد ديگر به قيمت ارزان تهيه ميكنند. ◄ لمس : به وسيله دست زدن به كانيها ميتوان فهميد كه كدام يك بيشتر و كداميك كمتر دما را هدايت ميكنند. به عنوان مثال توپار خيلي سردتر از كوارتز است چون كوارتز بيشتر هادي دما است. بعضي از كانيها لمس زبر و عدهاي مثل تالك حالت صابون مانند و نرم و لغزندهاي دارند. و يا گرافيت و نفلين لمس چرب دارند. بعضي ديگر به دليل داشتن خلل و فرج زياد به زبان مي چسبند مثل كائولن. ◄ رنگ ( Color ): رنگ کانيها معمولا خيلي متغير است و بسته به عوامل فيزيکي و شيميايي در حد وسيعي تغيير ميکند. بطوري که نميتوان آن را جز مشخصههاي اصلي در نظر گرفت. ولي رنگ خاکه کاني يعني رنگي که در اثر مالش آن با يک صفحه چنين حاصل ميشود، نسبتا ثابت تر است و در خيلي موارد به شناسايي کاني کمک ميکند. »» ايديوکروماتيک : ( Idiochromatic ) کانيهاي خود رنگ را گويند. رنگ اين کانيها به دليل ترکيب شيميائي يا ساختمان داخلي آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکيت يا رنگ آبي در لازوريت. »» آلوکرماتيک : ( Allochromatic ) کانيهاي دگر رنگ را گويند. اين نوع رنگ بدليل وجود ناخالصي در کاني به وجود مي ايد و با توجه به انواع ناخالصي ؛ تنوع رنگي نيز ديده مي شود. مثل کاني کوارتز که به رنگهاي متنوعي ديده ميشود. »» پزوروکرماتيک : (Pesudochromatic ) کانيهاي داراي رنگ کاذب را گويند. اين نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانيهاي شفاف يا نيمه شفاف اينجاد مي شود ؛ بدين صورت که شعاعهاي نوري پس از برخورد به سطوح کريستالي کانيها در جهات مختلف منعکس مي شوند و در نتيجه تداخل آنها رنگهاي متفاوتي به چشم مي خورد. مثل کاني لابرادوريت. در بعضي از کانيها مانند کالکوپريت تداخلي از چند رنگ به صورت رنگين کمان منعکس مي شود. ◄ انواع جلا (Luster species): اشعهاي که در سطح کاني منعکس ميشود منظره ويژهاي به آن ميدهد که به نام جلاي کاني خوانده ميشود. جلاي کاني به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگي دارد و به انواع فلزي ، الماسي ، شيشهاي ، صمغي ، مومي ، صدفي ، چرب و ابريشمي تقسيم ميشود. »» جلاي فلزي : (metallic Luster) اين نوع جلا در کانيهائي که نور را از خود عبور نمي دهند و تماماُ منعکس مي کنند ديده مي شود مانند کانهاي فلزي مثل : گالن , هماتيت و طلا. »» جلاي نيمه فلزي : ( Sub metallic Luster) در اين نوع کانيها که نور را از خود عبور نمي دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلي است مثل : ماگنتيت , پيرولوزيت , کروميت و.. »» جلاي شيشه اي : ( Vitreous Luster ) کانيهاي مانند شيشه که نور از آنها عبور ميکند داراي اين نوع جلا هستند مثل : ليمونيت , کوارتز , باريت و... »» جلاي نيمه شيشه اي : (Sub vitreous Luster ) در کانيهائي که مقدار نور عبوري از آنها کمتر از شيشه است ديده مي شوند مثل : کلسيت , آلونيت و... »» جلاي صمغي : ( Resinous Luster ) اين حات از جلا شبيه صمغ است مثل : بلاند , آپاتيت , ارپيمان , رآلگار و... »» جلاي چرب : ( Greasy Luster ) در اين حالت جسم چرب نيست ولي حالت چربي دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالين نيز تا حدي داري جلاي چرب مي باشند. »» جلاي مرواريدي : ( Pearly Luster ) در اني حلت جسم جلائي مانند مرواريد دارد مثل : سلستيت , دولوميت و... »» جلاي الماسي : ( Adamantine Luster ) در کانيهائي که شکست نور زياد دارند اين نوع جلا ديده مي شود مثل : سروزيت , مالاکيت , اسفالريت و... »» جلاي ابريشمي : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته هاي نازک بعضي از کانيهاي اين نوع جلا به وجود مي ايد مثل : آزبست , هورنبلند , الکسيت و... ◄ شفافيت (Transparency ) : »» شفاف : ( Transparent ) کاني نور را کاملا از خود عبور ميدهد و ميتوان از پشت آن اشياء را ديد مثل: ورقه نازک ژيپس يا کوارتز. »» کدر : کاني نور را از خود عبور نمي دهد مثل مگنتيت , گالن و... »» نيمه شفاف : ( Translucent ) کاني نور را خود عبور مي دهد ولي از پشت آن اشياء ديده نمي شوند مثل : کوارتز ناخالص , هاليت و.. »» اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهاي نازک کاني عبور مي کند مثل : فلوريت , پلاژيوکلاز. ◄ ضربه پذيري ( Tenacity ) : رفتار کانيها در مقابل ضربه هاي وارده به آنها مي باشد که شامل چهار قسمت مي باشد: »» شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد مي شوند مثل : گوگرد. »» چکش خوار : ( Malleable ) که قابليت چکش خواري را دارا مي باشد مثل : کانيهاي فلزي چون طلا , مس »» برش پذير : ( Sectile ) که توانايي برش خوردگي را دارا مي باشند مثل : ژيپس. »» خم پذير : ( Flexible ) که قابليت ارتجاء را دارا مي باشند مثل : ميک. منبع
-
- فلورسانس
- فلزی
-
(و 28 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
- فلورسانس
- فلزی
- فتولومینسانس
- فسفرسانس
- لمس کانی ها
- لومینسانس
- مهندسی معدن
- ماکل
- معدن
- نیمه فلزی
- چکش خواری
- چگالی
- کلیواژ
- کانی
- کانی شناسی
- پیرو الکتریسیته
- پیزو الکتریسیته
- ترمولومینسانس
- جلا کانی ها
- خواص کانی ها
- دوقلویی
- رنگ کانی ها
- رخ یا کلیواژ
- زمین شناسی
- سختی
- سطح شکست
- شفافیت
- شکستگی رشته ای
- شکستگی صدفی
- ضربه پذیری
-
روش مطالعه کانیها حالت فیزیکی : انواع رخ ( Cleavage ) کامل ( Prefect cleavage ) :درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس . خوب: Good cleavage ) ) هرگها کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن . مشخص : (Distinct cleavage ) کانیهائی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها . ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت . انواع شکستگی ( Fracture ) صدفی : (Conchoidal ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوئن. رشته ای : ( Fibrous ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود . مضرس : ( Hackly ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود . ناهموار : ( Uneven ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود . چگالی : ( Specific ) جرم یک سانتیمتر مکعب از هر جسم درجه سختی : سختی عبارت است از مقاومتی که هر کانی در مقابل خراش سایر کانیها و اجسام از خود نشان می دهد . رنگ : ( Color ) در مطالعه کانیها اولین چیزی که توجه را جلب می کند رنگ آنها است . کانیها دارای رنگهای متنوعی هستند . بعضی از کانیها دارای رنگهای مشخصی هستند و به وسیله رنگشان تشخیص داده می شوند. ایدیوکروماتیک : ( Idio chromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیائی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت . آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می آید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود . پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود . رنگ خاکه : ( Streak ) کانیهائی که سختی آنها خیلی زیاد نیست در اثر سایش بر روی چینی بدون لعاب مقداری خاکه یا پودر از خود به جای می گذارند که دارای رنگی متفاوت با رنگ خود کانی است که این اثر را رنگ خاکه گویند. انواع جلا فلزی : ( Luster ) این نوع جلا در کانیهائی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا. نیمه فلزی : ( Sub metallic) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . . شیشه ای : ( Vitreous ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . . نیمه شیشه ای : ( Sub vitreous ) در کانیهائی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . . صمغی : ( Resinous ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . . چرب : ( Greasy ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند . مرواریدی : ( Pearly ) در انی حلت جسم جلائی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . . الماسی : ( Adamantine ) در کانیهائی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . . ابریشمی : ( Silky ) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می آید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . . شفافیت ( Transparency ) شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز. کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . . نیمه شفاف : ( Translucent) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . . . اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز , . . . ضربه پذیری : ( Tenacity )
-
- 1
-
- pesudochromatic
- sub translucent
- (و 16 مورد دیگر)