جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'پسر'.
5 نتیجه پیدا شد
-
برخی مححقان میگویند تحقیقاتی که صرفا بر اساس نمره امتحان بوده باعث ایجاد این کلیشه شده که پسرها در ریاضی و علوم بهتر هستند تقریبا از ابتدای دهه هشتاد شمسی، ایران خود را با پدیده تازهای مواجه دید، تعداد دخترانی که از سد کنکور گذشته و وارد دانشگاه شدند از پسران بیشتر شد. روندی که تا به حال ادامه داشته است. امسال نیز مثل سالهای اخیر ۵۸.۴۳ درصد از تازهواردان به دانشگاههای را دختران تشکیل میدهند. این در حالی است که بنابر اطلاعات مرکز آمار ایران، در سال تحصیلی ۷۱-۷۰ تنها ۲۹% پذیرفتهشدگان دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی دولتی را دختران تشکیل میدادند. اما در طول یک دهه بعد، دختران با رشدی ۲۵ درصدی از پسران پیش افتادند و این آمار در سال ۸۱-۸۰ به ۵۱%، در سال ۸۲-۸۱ به ۵۳%، در سال ۸۷-۸۶ به ۶۳% و در سال ۸۸-۸۷ به ۶۴% رسید. از زمانی که این پدیده در ایران مشاهده شد، نهادها و کارشناسان به دنبال پاسخ این سوال بودند که چرا چنین شده و پیامدهای آن چیست و گزارشها و تحلیلها و تحقیقهایی در این زمینه صورت گرفت و میزگردها و جلسات بحث و بررسی برگزار شد. از میان دلایل بیشماری که برای این پدیده مطرح شد نقش "محدودیتهایی" که دختران با آن مواجهند و "تحولات اجتماعی" و "پیامدهای دختران تحصیلکرده" بیشتر از همه عنوان شده است. مرکز تحقیقات استراتژیک در پژوهشی که در سال ۸۶ منتشر کرد، ۳۱ دلیل برای این پدیده ذکر کرده است. اما این دلایل تا چه حد افزایش داشگاهیان دختر را توضیح میدهند و آیا این پدیده مختص ایران است؟ کلیشه تا دو دهه پیش باور رایج این بود که پسرها در برخی از جنبههای تحصیلی مثل ریاضیات و علوم بهتر از دخترها هستند و دخترها در درسهایی مثل زبان بهترند که به خواندن و درک مطلب ارتباط دارد. اما بررسیهای جدید نشان میدهند نه تنها فاصله دخترها و پسرها در ریاضیات و علوم بسیار کم شده یا حتی از بین رفته، بلکه دخترها در تمام جنبههای تحصیلی از پسرها پیش هستند، و این موضوع محدود به یک کشور دنیا هم نیست. بررسی محققان داشگاه نیوبرانسویک کانادا که وضعیت تحصیلی دختران و پسران را در مقاطع تحصیلی مختلف در سی کشور دنیا از جمله ایران بررسی کردهاند نشانگر روند مشابهی در تمام این کشورهاست. محققان در این پژوهش ۳۰۸ تحقیق را بررسی کردند که در مجموع بیش از یک میلیون دانش آموز و دانشجو را از دوره ابتدایی تا دانشگاه در بر می گرفت "با در نظر گفتن اینکه چقدر توجه رسانهها به این پدیده جهانی کم بوده، به نظر میرسد این حقیقت که دخترها عموما بهتر از همسالان پسرشان تحصیلات عمومی را می گذرانند، رازی است که بخوبی مخفی نگه داشته شده است." این در حالیست که از بیست سال پیش سعی شده تا این موضوع مورد توجه قرار بگیرد که دخترها در ریاضی عملکرد بهتری دارند. با توجه به نتایج تحقیقات جدید، این نظریه مطرح شده که در سالهای اخیر پسرها دچار افت تحصیلی شدهاند اما دانیل و سوزان وُیر، زن و شوهر روانشناسی که این تحقیق را انجام دادهاند این نظریه را هم زیر سوال برده اند. بررسی این محققان سالهای ۱۹۱۴ تا ۲۰۱۱ را در بر میگیرد و نشان میدهد که این پدیده مختص سالهای اخیر نیست بلکه نزدیک به یک قرن قدمت دارد. دانیل و سوزان وُیر معتقدند تحقیقاتی که بر اساس آن این باور کلیشهای بوجود آمده که که پسرها در ریاضی و علوم بهتر هستند و دخترها در درسهای مرتبط به زبان و صرف و نحو، بر اساس نتیجه امتحانها بوده نه بر اساس بررسی عملکرد دانش آموزان در یک سال تحصیلی و معدل نهایی. دخترها در کشورهای مختلف با مولفههای اجتماعی و فرهنگی متفاوت در زمینه تحصیلی از پسرها پیش افتادهاند "پسرها معمولا در امتحان نمره بهتری در ریاضی و علوم میگیرند اما دخترها در معدل نهایی، جلوتر هستند." آنها معتقدند نمره یک درس خاص، توانایی دانش آموز را از نظر فراگیری و بکارگیری اطلاعات پایه یا تخصصی در یک زمان خاص ارزیابی می کند بدون اینکه عامل جمعی را در نظر بگیرد در حالیکه معدل نهایی عملکرد هر دانش آموز را در بستر جمعی کلاس قرار میدهد و عواملی مثل تلاش و پشتکار را در یک بازه زمانی طولانی نشان می دهد. دانیل و سوزان ویر معتقدند در علت یابی این پدیده باید تحقیقات بیشتری صورت گیرد اما علل فرهنگی و اجتماعی را برای آن مطرح می کنند. آنها می گویند این باور کلیشهای که دخترها در ریاضی و علوم ضعیف هستند شاید باعث میشود پدر و مادرها آنها را تشویق کنند برای این دروس بیشتر فعالیت کنند و این باعث عملکرد بهتر آنها در مجموعه دروس می شود. تحقیقات دیگر هم حاکی از این هستند که دخترها به درک و فهم مطالب بیشتر اهمیت می دهند اما پسرها به نمره و نتیجه امتحان هر درس. علاوه بر این دخترها بیشتر بر رفتار و انضباط خود تسلط دارند و رفتارهای جمعیشان بهتر است و این به عملکرد تحصیلی بهتری منجر میشود. تحقیق دیگری که در آمریکا انجام شده نشان میدهد در کودکستان دخترها از نظر نظم و انظباط به اندازه یک سال تحصیلی از پسرها پیش هستند. بر اساس تحقیقی دیگر دختران در کالج با جزئیات و دقت بیشتری از درس استاد یادداشت بر می دارند و بعدا درس را بهتر از پسران به یاد می آورند. از این رو پسرها شاید در حضور ذهن، تکنیکهای امتحانی و کنترل اضطراب مهارت دارند اما دخترها برای تسلط به مطلب، پشتکار و استمرار نشان می دهند و بی حوصلگی و حواسپرتی را بهتر از پسرها کنترل میکنند و وقتی نتیجه مطلوب نمیگیرند واکنش بهتری به آن نشان میدهند. همانطور که دانیل و سوزان ویر اشاره کردهاند برای فهم پدیدهای که در نقاط مختلف دنیا (اروپا، آمریکا، آسیا و آفریقا) با درجات متفاوت توسعهیافتگی و مولفههای متفاوت اجتماعی و فرهنگی دیده میشود برررسیهای بیشتر و همهجانبهتری نیاز است. منبع:B- B -C
-
یكی از چالشهای بزرگ عاطفی زمانی است كه مورد توجه و محبت و عشق كسی باشیم كه هیچ حس خاصی نسبت به او نداریم. معمولاً افراد وقتی در چنین شرایطی قرار میگیرند واكنشهای متفاوتی از خود بروز میدهند. از آنجا كه واكنشهای معشوق بر فرد عاشق تأثیر به سزایی دارد لذا بررسی این واكنشها از نظر تأثیری كه بر دیگری داریم، كاملاً با ارزش است. برخی از افراد در مقابل موج محبت و عشق دیگری، عقبنشینی میكنند و دچار ترس میشوند. محبت دیگری و صمیمیت دیگری، آنها را میترساند و فراری میدهد. عشق، آنها را میترساند. عشق برای این افراد ترسناك و مخوف ظاهر میشود. این افراد معمولاً وقتی متوجه عشق دیگری میشوند از او دوری میكنند، اجتناب میكنند و به صورت غیركلامی به او پیام میدهند كه «نزدیك نشو من تو را دوست ندارم». عشق آنها را به یاد خطر میاندازد، خطری كه باید از آن اجتناب كرد و از آن دور شد. عشق و صمیمیت آنها را به یاد سوء استفاده، رهاشدگی، بیاعتمادی، آسیب و… میاندازد برای همین از آن میگریزند و از آن دوری میكنند. بسیاری از ما در كودكی كسی را دوست داشتهایم كه بعدها به ما آسیب زده است؛ كسی را دوست داشتهایم كه از ما سوء استفاده كرده است و… همه این خاطرات در ترس از صمیمت تأثیر به سزایی دارند. یكی از راه حلهای اصلی برای رفع این ترسها، روان درمانی است. نزدیك شدن به ترسهای كودكی توسط درمانگر، راه را برای كاهش این گونه از ترسها باز میكند. برخی دیگر در مقابل محبت و عشق دیگری فرار نمیكنند و نمیترسند بلكه با پذیرش برخورد میكنند، آنها از اینكه معشوق واقع شدهاند و مورد عشق دیگری هستند بدون آن كه به او احساس خاصی داشته باشند، شادمان میشوند، گویا نیاز آنها به دوست داشته شدن ارضا میشود. این افراد معمولاً وقتی متوجه عشق دیگری میشوند اجازه میدهند كه او نزدیك شود تا بیشتر و بیشتر عشق او را ببینند و به خودشان و دیگران ثابت كنند كه دوست داشتنی هستند. پیام غیركلامی آنها این است: «نزدیك شو و مرا دوست بدار اما از من نخواه كه با تو ازدواج كنم». در برابر این پیام، فرد عاشق پیام «نزدیك شو و مرا دوست بدار» را حمل بر تمایل فرد به ازدواج و رابطهی صمیمانه میكند. به همین دلیل پس از مدتی پای پیش میگذارد و بحث ازدواج را پیش میكشد و امید كامل دارد كه هیچ مشكلی نخواهد بود اما دربرابر خواستگاری صریح عاشق، قسمت دوم پیام معشوق تازه به گوش میرسد كه بنا نشد كه سراغ این صحبتها بروی. تو فقط مرا دوست داری و این هم مشكلی نیست اما من با تو ازدواج نمیكنم، اینجاست كه فرد عاشق گیج میشود و نمیتواند این دو پیام را از هم تفكیك كند پیام «نزدیك شو» برای عاشق به این معناست كه من هم تو را دوست دارم و پیام این كه «از من نخواه كه با تو ازدواج كنم» كاملاً در تناقض با پیام «نزدیك شو» میباشد. معمولاً افراد در این زمان احساس میكنند كه بازیچه قرار گرفتهاند و مورد سوء استفاده واقع شدهاند. برخی از افراد پیام «از من نخواه كه با تو ازدواج كنم» را حمل بر شرایط روحی و شرایط فعلی فرد میدانند و با خود میگویند، اگر صبر كنم ز قوره حلوا سازم. آنها بر این اعتقادند كه او فعلاً این نظر را دارد اما بعداً نظرش تغییر خواهد كرد چرا كه مرا دوست دارد. شاهد این مدعا هم پیامهای غیركلامی «نزدیك شو» است. پس از این معمولاً یك رابطهی دوستانهی طولانی مدت برقرار میشود كه یكی به فكر ازدواج است و دیگری به ازدواج فكر نمیكند و اگر با درخواست ازدواج هم رو به رو شود با صراحت و اطمینان میگوید كه «من گفته بودم كه با تو ازدواج نخواهم كرد». روابط دوستانهی طولانی مدت و بیسرانجام تاحدودی حاصل یك چنین ارتباطی است. برخی دیگر در برابر ابراز غیركلامی عواطف عاشقانه،بیتفاوت نشان میدهند، خود را به نادیدن میزنند، گویا كه هیچ اتفاقی نیفتاده است. این افراد نمیخواهند خود را درگیر چنین فضاهایی بكنند. چنین افرادی واكنشهای غیركلامی را نادیده میگیرند، ابرازهای غیركلامی را انكار میكنند و بیتفاوت از كنار آن میگذرند. چنین افرادی معمولاً در پس این بیتفاوتی رابطه را تنظیم میكنند. در صورتی كه فرد عاشق بخواهد نزدیك شود به او پیامهای «دور باش!» میدهند و هرگاه كه دور میشود به او پیام میدهند كه: « حالا ناراحت نشو میتوانی كمی به من نزدیك شوی! پسر (دختر) خوب!» این افراد معمولاً عاشق را سر در گم میكنند. عاشق وقتی به آنها نزدیك میشود پیام «دور باش» دریافت میكند و زمانی كه دور میشود پیام « میتوانی كمی نزدیك شوی» دریافت میكند. عاشق در مقابل چنین فردی با تردید بسیار مواجه میشود، نمیداند كه پیام صریح فرد چیست؟! وقتی میخواهد برود به یاد پیامهای «نزدیك شو» میافتد و زمانی كه میخواهد نزدیك شود و خواستگاری كند، به یاد پیامهای «دور باش» میافتد. بهترین راه حل برای مواجهه با چنین افرادی بیان كلامی عواطف و درخواست پاسخ صریح از آنهاست. به هر حال ما جزو هركدام از دستههای سه گانة بالا هم كه باشیم، سؤال اساسی این است كه اگر كسی عاشق من بود اما من عاشق او نبودم با او چگونه برخورد كنم؟! آیا از او فرار كنم؟ یا اینكه او را بپذیرم اما با او ازدواج نكنم؟ و یا اینكه بیتفاوت نشان دهم، بدون طرد كامل و بدون پذیرش كامل؟! اگر براساس تئوری روابط اصلی بخواهیم عشق را توضیح دهیم، وقتی یك نفر عاشق ماست، ما برای او یادآور تصویر یكی از افراد اصلی زندگی او هستیم و او به این دلیل به ما عشق میورزد كه «كودك درون» او در آن ارتباط به نحوی ناكام شده است و اكنون میخواهد كه مشابه آن رابطه را با ما كه یادآور آن فرد اصلی هستیم، شروع كند تا شاید این بار مشكلات و مسایل قبلی تكرار نشود. اگر یك كودك در یك بازی ببازد رفتار طبیعی او چیست؟ معمولاً كودكان اصرار میكنند كه یكبار دیگر بازی كنند تا شاید این بار برنده شوند اما اگر یكبار دیگر با آنها بازی كنید و باز ببازند چه میكنند؟! معمولاً دوباره اصرار میكنند كه «فقط یكبار دیگر!» و سعی میكنند كه دوباره بازی كنند و اگر دوباره ببازند معمولاً بازهم با التماس میخواهند كه یكبار دیگر بازی كنند. این دور، ادامه دارد تا زمانی كه برنده شوند، آنگاه آرام میگیرند و بازی تمام است. همین مسأله برای كودكانی اتفاق میافتد كه در رابطه با پدر، مادر، برادر و خواهر احساس باخت كردهاند، احساس كردهاند كه در این رابطه چیزی كم بود و به همین خاطر كودك درون سعی میكند دوباره بازی كند تا شاید این بار آن كمبود نباشد و اگر بازهم كم باشد دوباره بازی را تكرار میكند و دوباره و دوباره تا وقتی كه احساس كند آن رابطه به تعادل رسیده است و دیگر مسألهای نیست و مسأله حل شده است. اینك كودك درون احساس میكند كه بالاخره برنده شد و بازی تمام میشود. وقتی كسی عاشق ماست با عشق خود به ما این پیام را میدهد كه «من تو را سالهاست كه میشناسم تو یادآور یكی از افراد اصلی در كودكی من هستی امیدوارم در رابطه با تو كه یادآور او هستی، مشكلات قبلی تكرار نشود و من به تعادل روانی برسم». و زمانی كه شما هیچ حس خاصی نسبت به او كه عاشق شماست ندارید به او این پیام را میدهید كه «من تو را نمیشناسم، تو یادآور هیچ یك از افراد اصلی در كودكی من نیستی، من نیازی به تو ندارم پس لطفاً تعادل روانی مرا برهم نزن» وقتی كسی را كه عاشق ماست طرد میكنیم، یعنی از همان اول به او گفتهایم كه «تو درست فكر كردی من همانند آن فرد هستم، طرد كننده، پس تلاش كن تا بازی را ببری!» و او هم تلاش خواهد كرد و بازی ادامه خواهد یافت. اما اگر او را به طور كامل بپذیریم یعنی به او این پیام را دادهایم كه «چه فرد بدی بوده است اما من مثل او نخواهم بود، تو خواهی دید كه من چقدر با او متفاوتم و چقدر از او بهترم پس بیا و پذیرش مرا دریاب و آن را احساس كن و آرام گیر» اما وقتی به او احساس خاصی نداریم طبیعتاً در برابر او نمیتوانیم عواطف راستینی را از خود بروز دهیم بنابراین دروغین بودن پذیرش ما آشكار خواهد شد و آن فرد این بار با زخمهایی جدید بر پیكره زخمهای كهنه قدیمی بازی را خواهد باخت، حتی اگر هم با او ازدواج كرده باشیم. اما اگر طرد نكنیم و به دروغ هم نپذیریم و تلاش كنیم كه توضیح دهیم به نظر میرسد بازی چندان ادامه نخواهد یافت و در آخر نیز احساس باخت نخواهد بود. همانند زمانی كه كودكی اصرار به بازی دارد اما شما برای او توضیح میدهید كه نمیتوانید بازی كنید و بازی هم نمیكنید. درست است كه او ناكام میشود اما ناكامی او از این خواهد بود كه چرا بازی شروع نشد و او به دنبال یك نفر دیگر خواهد رفت كه با او بازی كند. «بازی نكردن» بهتر از این است كه به دروغ بازی كنید اما بازی نكردن هم آدابی دارد شما ممكن است بازی نكنید اما بدون توهین، بدون طرد و بدون اینكه احساس بدی ایجاد كنید. اما ممكن است بازی نكنید اما بازی نكردن شما به گونهای باشد كه فرد، احساس توهین كند، احساس طرد كند و با احساس بد از شما جدا شود. انسانها را محترم بداریم چه وارد زندگی ما بشوند و چه نشوند. آنها را به گونهای پس نزنیم كه احساس بیاحترامی، حقارت و خواری در آنها ایجاد كنیم. كه البته اگر كسی چنین كند توهین و تحقیر و طرد او بدون دلیل روانی در خود او نخواهد بود. زمانی كه دیگری را طرد میكنیم این پیام را میدهیم كه «از من دور شوید ای همهی آنهایی كه ارزش مرا ندانستید و سالها پیش مرا از خود دور كردید». انسانها را محترم بداریم چه وارد زندگی ما بشوند و چه نشوند. رابطه با دیگران همیشه راهی است برای خودشناسی، در رابطه با انسانهاست كه میتوانیم در آیینهی دیگران، خودمان را و زندگی خودمان را ببینیم. وقتی از كسی بدم میآید میتوانم در آیینهی او به جستجوی آن باشم كه چه چیزی در او هست كه از آن بَدَم میآید و آنچه از آن بدم میآید مثلاً كجا مرا آزار داده است؟ این ویژگی در چه كسی بوده است كه من از آن بدم میآید؟! در گذشته این ویژگی را و یا مشابه این فرد را من كجا دیدهام و در گذشته چه بر من رفته است كه از این ویژگی متنفر شدهام؟ رابطه همیشه بابی است برای آشنایی بیشتر با روابط اصلی كه در كودكی شكل گرفته است و مبنا و پایهی سایر ارتباطها و روابط انسانی است. اگر من از یك فرد مستبد و خودرأی بدم میآید درست است كه استبداد و خودرأیی بد است اما در كجای زندگی من، استبداد و خودرأیی بوده است؟ چه كسی در گذشتهی من مستبد و خودرأی بوده است؟! اگر پدرم مستبد و خودرأی بوده است كجا و چرا از او بدم آمده است؟ از كدام رفتار او متنفرم و… همان گونه كه به عشق و عواطف مثبت خود توجه میكنید به طرد و نفرت خود نیز توجه كنید و سعی كنید ریشههای آن را درك كنید كه این نفرت و این طرد از یادآوری و تداعی كدامین طرد و نفرت در گذشتهی من میآید. طرد و نفرت را وسیلهای كنید برای شناختن خود و خودشناسی. اما به اختصار اگر كسی عاشق شما بود و شما عاشق او نبودید سعی كنید مطابق جدول زیر عمل كنید تا هم به دیگری آسیب كمتری برسد و هم به شما. انجام بدهید 1 ـ او را درك كنید. 2 ـ محترمانه برخورد كنید. 3 ـ دوستانه رفتار كنید. 4 ـ علت رد درخواست او را برایش توضیح دهید. 5 ـ روشن و آشكار صحبت كنید و از بیان كلمات دو پهلو خودداری كنید. 6 ـ به او اجازه دهید كه با شما صحبت كند اما این اجازه نباید به گونهای باشد كه فرد تصور كند میتواند نظر شما را تغییر دهد. 7 ـ سعی كنید خود را بشناسید. 8 ـ این رابطه را از سایر روابط كاری و… جدا كنید. 9 ـ به رفتارهای غیركلامی طرد كنندهی خود توجه كنید. 10 ـ در صورتی كه پیامهای شما را به طور متناقض درك كرد (پذیرش ـ طرد) برای او توضیح دهید كه پذیرش شما به چه معناست و طرد شما به چه معناست. انجام ندهید 1 ـ با او ازدواج نكنید. 2 ـ با او رابطه جنسی برقرار نكنید. 3 ـ او را طرد نكنید. 4 ـ به او توهین نكنید. 5 ـ از عواطف او سوء استفاده نكنید. 6 ـ راز او را به دیگران نگویید. 7 ـ او را آزار ندهید. 8 ـ با رفتار غیركلامی به او پیامهای متناقض ندهید. 9 ـ اجازه ندهید كه او شما را آزار دهد. اما در صورتی كه عاشق یك فرد آزار دهنده بود و با رفتارها و عواطف خود شما را آزار میداد و وارد حریم خصوصی شما میشد، باید این بار مراقب «خود» باشید و از خودتان مراقبت كنید. در این صورت مطابق موارد زیر عمل كنید. 1 ـ به او بگویید كه رفتار او برای شما آزار دهنده است. 2 ـ از او فاصله بگیرید. 3 ـ از قدرت عاطفی خودتان برای ارجاع او به روان درمانگر یا مشاور استفاده كنید. 4 ـ با قاطعیت به او بگویید كه از شما فاصله بگیرد. 5 ـ در صورتی كه به رفتارهای خود ادامه داد از راههای قانونی برای رفع مزاحمت او استفاده كنید.
-
چرا دختر و پسرها برای ازدواج دنبال کسانی شبیه پدر و مادرشان هستند؟
afa پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در دختران و پسران
بسیاری از زوج ها برای انتخاب همسر به دنبال تکرار ارتباطات خوشایند گذشته هستند. در واقع آن ها بدنبال چیزی شبیه پدر و یا مادرشان و یا شخصیتی از این قبیل هستند. برای همین هم بسیار از نظریه پردازان بر این باورند که زندگی در یک دور مداوم، تکرار گذشته ها است. دختر و پسر از نظر رفتار و چهره تقریباً به چهره والدین خود گرایش دارند، دخترها به دنبال پسری با ویژگیهای شبیه به پدر هستند و پسرها به دنبال ویژگی هایی شبیه به مادر. از نظر روانشناختی، این انتخاب نوعی تکرار الگوی دورنی است، الگویی از روابط عمیق و صمیمانه. برای همین در بسیاری از موارد ما کسانی را از نظر ویژگی ها برای ازدواج خوب می پنداریم که شبیه به والدین ما باشند. ما با این افراد راحت تر ارتباط برقرار می کنیم، راحت تر هم حسی می کنیم و به نوبه ای احساس می کنیم که سال ها است که یکدیگر را می شناسیم. اما چیزی که بایستی بیشتر به آن دقت کنیم آن است که همه انتخاب ها بر این اساس صورت نمی پذیرد، پس بایستی انتظارات خود را از همسرتان مجزا کنید بدین معنی که تکرار الگوی صمیمانه قدیمی حتماً بهترین نوع رابطه نیست. برای همین بایستی یاد بگیرید وقتی ناراحت می شوید، خوشحال می شوید و یا هر رفتاری که می کنید با کسی غیر از والدین خود روبرو هستید پس نیاز به تغییراتی نیز وجود دارد. برای توافق بر سر رفتارهایی که عمیقاً به آنها وابسته اید بایستی گاهی به اشتراک برسید و گاهی نیز نیاز به تغییر است. بگذارید با یک مثال مطلب را ساده تر کنیم. برای مثال شاید شما مانند دختری بودید که وقتی به هر دلیلی ناراحت می شدید، به یک گوشه می رفتید و کز می کردید ناجی شما پدری بود که با نوازش و دلجویی و یا با یک هدیه از شما استقبال می کرد تا حال شما خوب شود. اکنون شما این صفت را در عمیق ترین تجربیات کودکی به همراه دارید و آن را با خود به زندگی زناشویی می آورید. در این زمان شما وقتی ناراحت می شوید دوست دارید کسی از شما دلجویی کند و آن همسری است که باید نقش قدیمی پدرتان را بازی کند. این موضوع امری طبیعی است اما می تواند گاهی مشکل ساز باشد. در واقع زمانی صفات گذشته ما می تواند مشکل ساز باشد که انتظاراتی را بوجود بیاورد که دیگران از آن بی خبرهستند. در این شرایط بایستی زوجین چند نکته را برای کاهش اختلافات ناشی از این انتظارات در پیش بگیرند : 1- در مورد احساسات و نوع برخوردشان با مسائل گفتگو کنند. 2- انتظارات احساسی و رفتاری خود را بیان کنند. 3- در مورد حساسیت های یکدیگر بحث و گفتگو کنند. 4- به حساسیت ها و خواسته های هم احترام بگذارند. 5- به یگدیگر برای تغییر الگوهای درونی مشکل ساز کمک کنند. در آخر تغییر الگوهای درونی صمیمت کار بسیار مشکلی است، چرا که این الگوها با پایه ترین مفاهیم ارتباط و صمیمت در ارتباط هستند، در نتیجه ابتدایی ترین راه برای کنترل تاثیر این الگوها، شناخت و هماهنگی با آن ها است. -
ده توصیهی کاربردی به آقا پسرهایی که جویای همسری مطلوب هستند
afa پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در دختران و پسران
آقا پسرهایی که دنبال یافتن دختری خوب برای همسری هستند نیز ضمن رعایت همهی اصول و توصیههایی که در فرهنگ غنی اسلام شده، مثل: ازدواج با کفو (همتا)، با خوش اخلاق، اکتفا نکردن به ظاهر، پرهیز از اصرافگرایی و تجمل و ...، به نکات ذیل که متأسفانه به خاطر القائات و فرهنگسازیهای سینمایی و سریالی بسیار رایج شده است، دقت کنند: 1- دختر خانمها (از هر فرهنگ و ملیتی که باشند) نیز به هنگام ازدواج به دنبال همسری میگردند که مرد زندگی آنها باشد. لذا از ادا و اطوارهای زنانهی مردان سریالی به شدت پرهیز کنید. زیر ابرو برداشتن، نازک حرف زدن، لوس شدن، ناز دخترانه کردن، با سر انگشت دست دادن، لکهای صورت را با پودر آرایشی پوشاندن، انگشتر و زنجیر طلا انداختن ... و خلاصه همهی این اموری که برای دختر خانمها حسن و زیبایی و لطافت است، برای شما قبیح است و دخترهای خوب اصلاً نمیپسندند. 2- دخترهای خوب حتی اگر به لحاظ مالی و یا سطح تحصیلات افضل از شما باشند، به دنبال مردی میگردند که بتوانند به او تکیه کنند. اصلاً به پیامهای القایی این سریالهای فمینیستی که زنان را مدیر و مدبر و مردان را زیزیهای وابسته نشان میدهند توجه نکنید. مرد باشید و خود را پایدار و محکم و قابل تکیه بسازید و نشان دهید و بدانید که «عقل و درایت» قابل تکیه است و نه اداها و اطوارها. دخترهای خوب نیز پسر عاقل و محکم (مرد) را میپسندند، نه این «اشباه الرجال» سریالی را. 3- اگر میخواهی دخترانی را متوجه خود کنی تا از میان آنها دختر خوب و مطلوبی را برای ازدواج انتخاب کنی، به ظاهرت هم خیلی دقت کن. تمیز و خوشبو کافیست. لازم نیست مثل عکس ژورنالها یا خوانندگان روی سن یا بازیگران پشت دوربین یا مجسمهی مدهای جدید باشی. باور کن این که شلوار فاق کوتاه بپوشی و مرتب خم بشی تا بند پهن شورتت با مارکش پیدا شود، یا یقهات را تا زیر سینه باز کنی، یا اگر احیاناً هیکل مناسبی داری، تیشرتی تنگ و نازک بپوشی که آستینش بالای بازو باشد و حتی وقت برداشتن یک شاخه گل که هیچ وزنی ندارد، چنان بازو بگیری که عضلات ساعدت و گردنت هم بیرون بزند و ...، نه تنها هیچ جاذبهای برای یک دختر مطلوب برای ازدواج ندارد، بلکه حالش هم به هم میخورد. باور نمیکنی از خودشان بپرس. 4- متأسفانه بسیار دیده شده برخی از آقا پسرها، وقتی با دختری آشنا میشوند – مثلاً مقدمات انجام شده و ارتباطی مشروعی برای شناخت بیشتر برقرار کردهاند - همهی مردانگی خود را با تندگویی، پرخاشگری، به کار بردن کلمات رکیک - حتی فحش دادن، کنف کردن، اخم و تخم ... و حتی قهر کردن مکرر به نمایش میگذارند! عزیز دل برادر، گوش دخترها بیشتر از چشمشان تأثیر پذیر است. خوب قشنگ حرف بزن و حرف قشنگ بزن. در خیابان زیاد دیدم که پسری جفنگ، دختری بسیار زیبا، افتاده، مطیع و ... را به دنبال میکشد و به او میگوید: «خاک بر سر خرت کنن، خوب راه بیا دیگه»! دختر بدبخت هم در حالی که پاشنهی کفشش درآمده، دنبال او گریهکنان میدوید. با خودم گفتم: پسر و دختر هم، پسر و دخترهای قدیم. این پسرها چقدر الفاظ و اشعار شاعرانه حفظ میکردند تا به دختر بگویند؟! اما الآن ... . 5- عزیز دل برادر، فریب جاذبههای ظاهری را نخور. همانطور که هر پسر بد رفتاری، هر غلطی هم که کرده باشد، به وقت ازدواج یک دختر آفتاب و مهتاب ندیده میخواهد، هر دختری هم برای ازدواج یک پسر عاقل، مؤمن، مؤدب، سالم و پاک را ترجیه میدهد. لذا حتی دختر نامطلوب نیز برای ازدواج و یا دست کم «نا همتا» در جذب چنین پسری میکوشد، چه رسد به دختر خوب و مطلوب. و چون اولین حربهی دخترهای این تیپی برای به دام انداختن، جاذبههای زنانه است و نیز میدانند چنین پسران پاکی با اولین نگاه همهی وجودشان به لرزه میافتد و سریع خود را میبازند، با تمام ظاهری که اصلاً به شما نمیخورد، جلو آمده یک سلام میدهند و یک سؤال میکنند. مثلاً ببخشید ساعت چنده؟ بعد یک نگاه با یک مرسی ظریف. دیگه خر بیار و باقالی بار کن. نتیجه همین میشود که میبینید. آقا پسری که در همین سن کم جای مهر روی پیشانیاش نقش بسته، با خانمی تمام آرایش کرده و جذاب برای همگان در خیابان راه میافتد! میپرسی: آقا شما را با ایشان چه کار؟ با خجالت و افسوس، آهی از نهاد بر میکشد و میگوید: ببخشید، خانم بنده هستند! پس عزیز دل برادر، باز هم میگویم، دخترهایی که با نمایش بدن یا با سایر جاذبههای جنسی سعی در جلب توجه تو را دارند، به دردت نمیخورند. آنها را رها کن تا با همتای خود ازدواج کنند. 6- مکان و شیوهی همسریابی، دو اصل مهم است که اگر مورد توجه جدی قرار نگیرد، از همان ابتدا زندگی را تلخ میکند. یکی گفت: میگویند زندگی مانند یک پیت است که یک وجب اولش عسل است (ماه عسل و اوایل زندگی)، اما بقیهاش چیزهای تلخ و بد مزه و بد بو است (اسم نمیآورم)، اما پیت زندگی من را بر عکس دستم دادهاند و هر چه میخورم به آن بخش یک وجبی عسل نزدیک هم نمیشوم! آقا پسر خوب، ای مرد عاقل در شرف ازدواج، دقت کن: پارک، سر کوچه، کافیشاپ، میهمانیهای مختلط آن چنانی یا خدایی ناکرده پارتی و ...، هیچ مکان مناسبی برای یافتن همسری خوب و ایدهال نیست، هر چند که برق دلبریایی دختران شرکت کننده چشمت را کور کند. اگر اینجاها کسی را پیدا کردی، بعداً خواهی گفت: کاش کور میشدم و نمیدیدم. چشمچرانی هم شیوهی مناسبی برای همسر یابی نیست. در این امر مهم چشم سر باید بسته باشد و چشم عقل و بصیرت باز و تیز بین باشد. وگر نه پیت عسل برعکس نصیبت میشود. 7- در فیلمها و سریالهای تلویزیونی ما (به لطف کارگردانان فمینیست)، غالباً مردها بیسواد، بیعرضه، بیعقل، بیاخلاق، بیهمت، بیحوصله، بیذوق، بیهنر، بیهمت ... و در یک جمله واقعاً «بی همه چیز» هستند. حتی کودکان نیز از پدران و شوهران بیشتر میفهمند و به آنها [در آگهیهای تلویزیونی] یاد میدهند که چگونه در مصرف گاز احتیاط کنند، در مصرف آب و برق صرفهجویی کنند، در کدام بانک سپرده بگذارند، برای آتیه فرزند کدام بیمه را برگزینند و ...، بدیهی است وقتی جای زن و مرد عوض شد، دخترهای سریالی نیز مجبور میشوند که جور چنین مردهایی را بکشند، با سواد باشند، اجتماعی باشند، مدیر و مدبر و کاری باشند، عاقل باشند و مرتب خرابکاریهای خانوادگی و اجتماعی مرد را جبران کنند، به او امید و انگیزه دهند، بدهیهایش را پرداخت کنند، دنبال خانهی مناسب جهت خرید یا اجاره بگردند، از پسانداز، یا کمک پدر یا وام بانکی قسط خانه را بدهند و ... (؟!) خلاصه فریب این تبلیغات را نخور و مرد باش. دخترای خوب این الگوهای سریالی را نمیپسندند و به دنبال شوهر واقعی هستند. 8- دخترها، بیشتر از آن که باور کنند، دوست دارند که باور کنند (شاید هم به همین خاطر به رغم احساس زرنگی، زود گول میخورند)، لذا سعی کن برای خودنمایی و جذب، دروغ نگویی، وعدهی تو خالی ندهی و آیندهی رؤیایی ترسیم نکنی. چون اگر میداند این حرفها پشتوانهای ندارد، اما سعی میکند باور کند و همین امر دلیل میشود که متوقع تحقق وعدههایت باشد و حق هم دارد. دنیا رو میزیزم به پات، اولش نان و عشق میخوریم و بعد برایت ویلا و برج میسازم، و ... حرف مفته، اجاره خونه رو هم نمیتونی بدی. 9- یکی از روشهای دخترها برای [به اصطلاح] طور کردن پسرهای خوب و ساده لوح این است که تا فرصتی برای گفتگو پیدا میکنند، خود را اسیری بیپناه در سیاه چال پدری ظالم، برادری جاهل و مادری ناتوان و مظلوم نشان میدهند. اصلاً باور نکن. اینها بیشتر فیلم هندی میبینند. میخواهند احساس زوروئی پسر را تحریک کنند تا بگوید: «هر چه بتوانم برای نجات تو از این سیاه چال انجام میدهم و روزی با یک اسب سفید میآیم و تو را فراری میدهم». بعضی وقتها هم سعی میکنند رگ غیرت پسر را بجنباند و نمایش میآیند که فلانی مزاحم من است، به زور میخواهند مرا به پسر عمویم که مرد خشن، کلاهبردار و زنبازی است بدهند، پدرم میگوید حتماً باید از ایران بروی و ... . خلاصه اینها را هم اصلاً باور نکن، چون دخترهای خوب و مطلوب برای ازدواج و همسری، اساساً به این شیوههای فیلمها و سریالهای ایرانی با ژانر و سبک هندی متوسل نمیشوند. 10- اگر ساعت دو بعد از ظهر، تو ظل آفتاب و گرمای 38 تا 42 درجه یا سرما و برف و بوران دیدی که دخترکی مثل شبنشینیهای کلوپهای فرنگی، صورت خودش رو زیر ریمل، رژ، کرم پودر و ... گم کرده و بوی عطرش رگهای بینیات رو پاره میکنه، رویت را برگردان و فریب نخور. او اصلاً دختر مناسبی برای ازدواج نیست. نه این فکر کنید خدایی ناکرده دختر بدی است، خیر. بلکه دختر سبک عقلی است و در زندگی بیچارهات میکند. دخترای عاقل و اهل زندگی، هیچ وقت اینطوری در خیابان و مجامع ظاهر نمی شوند. آخر خرید سیبزمینی و پیاز تو بازار تره بار، یا فراگیری زبان انگلیسی تو آموزشگاه، یا ایستادن در خیابان به انتظار یک تاکسی جوانمرد که فقط دربستی سوار نکند، که این همه آرایش نمیخواهد. اگر کار خوبی بود، اروپاییها که سازندگان و صادرکنندگان اصلی این لوازم هستند، خودشان استفاده می کردند. به امید یافتن دختری خوب و مطلوب برای همسری و ازدواجی موفق. منبع: پایگاه عکس وخبر ایران -
از زبان يك هم نوع ....! بسیار دور از هم قد کشیدهایم . هر یک بر فراز صخرهای بلند و درهای عمیق؛ میانمان که با هیچ خاکستری پر نخواهد شد جدایمان کردند؛ از روز اول مهر. با پوششهای متفاوت مانتو و مقنعه و چادر تیره بر من پوشاندند و تو را با لباس فرم و کلهای تراشیده به ساختمانی دیگر فرستادند. من را به مدرسهی دخترانه و تو را پسرانه دانشگاه هم که رفتیم جدایمان کردند. با ردیفهای دور از هم . نیمکتهای خانمها و آقایان. با درها و راهروها و ورودیها و خروجیهای خواهران و برادران جدایمان کردند و ما بسیار دور از هم قد کشیدیم . در اتوبوس با میلهها و در حرم و امامزاده با نردهها و در دریا و ساحل با پارچههای برزنتی آنقدر دور و غریب از هم بزرگ شدیم تا تو شدی راز درک ناشدنیای برای من؛ و من شدم عقدهی جنسی سرکوب شدهای برای تو تا هر جا که دیگر نتوانستند جدایمان کنند، در تاکسی و خیابان، از زور ناداني و بیماری و عقدههای جنسی، من در پي يك نگاه و توجه و متلك از تو باشم ... و تو خود را به من بمالی و برهنگی ساق پایم حالی به حالیات کند و نگاه حریصات مانتو ام را بدرد جدا و بسیار دور از هم قد کشیدیم انقدر که تا پایین تنه هایمان معذب مان کرد خیال کردیم عاشق شدهایم و چون عاشق هستیم باید ازدواج کنیم و بعد هم با هزاران عقدهی بیدار و خفته به زیر یک سقف رفتیم بسیار دور از هم قد کشیدیم. انقدر که دیگر نگاهمان نیز یکدیگر را خوب و درست ندید و نگاههای انسانی جای خود را به نگاه جنسیتی دادند درهمه جا. در محل کار، در محافل فرهنگی و علمی و حتی جلسات سیاسی و من باید تقاص همهی این فاصله ها را بپردازم . تقاص دوری از تو و بر صخرهای دیگر قدکشیدن را . تقاص تو را ندیدن و نشناختن را باید که تنم بلرزد وقتی هوا تاریک میشود و من تنها در خیابانم؛ وقتی دنبال کار میگردم؛ وقتی تاکسی سوار می شوم اینجا یک مستراح عمومی است به وسعت یک کشور بهتان بر نخورد ...ا آخر سالیان سال است که در همه جای دنیا، فقط مستراحها را زنانه و مردانه کردهاند ... منبع