جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'مقالات روانشناسی'.
9 نتیجه پیدا شد
-
سلام دوستان عزیز مقالات مرتبط با مباحث مختلف رشته روانشناسی را برای دانلود دراین تاپیک قرار بدید امیدوارم به کمک شما دوستان عزیز مرجع مناسبی دراین زمینه تهیه شود موفق باشیم
- 30 پاسخ
-
- 4
-
- مقالات روانشناسی
- دانلود مقاله
- (و 6 مورد دیگر)
-
سلام تو این تاپیک میخوایم درمورد تست 16 عامل شخصیت کتل صحبت کنیم این تست شاید معیار کاملی برای ارزیابی تمام مشخصه های رفتاری یک شخص نباشه ولی جامعیت خوبی درزمینه شناسایی وتحلیل پارامترهای موثر رفتاری وشخصیتی وبازشناسی قابلیت ها وعملکردهای شخص روداره دانلود این تست رو درپست بعدی تقدیم حضورتون میکنم یخورده طول کشید تا بتونم تکمیلش کنم ازروی کتاب هم 16 پارامتر مورد تحلیل قرار گرفته رو براتون به صورت عکس گذاشتم ولی بزودی اونارو هم درقالب فایل ورد تقدیمتون میکنم سعی کنید به همه تستها با نهایت دقت وحوصله جواب بدید منم بقیه کاررو بزودی تکمیل میکنم موفق باشیم ریموند برنارد کتل(Raymond Bernard Cattell) در طی سه دهه به کمک پرسشنامهها، آزمونهای شخصیت و مشاهده رفتار در شرایط واقعی زندگی، گستردهترین مطالعه را درباره صفات شخصیت انجام داد. وی برای شناخت این صفات، از روش آماری تحلیل عاملی(Factor analysis) استفاده کرد. کتل، موضوع صفات را واحد اصلی بررسی شخصیت میدانست و معتقد بود که هدف نظریه شخصیت باید پیشبینی رفتار آدمی در شرایط و اوضاع و احوال معین باشد. صفت یا ویژگی Trait کتل، صفت را یک "ساختار روانی" میدانست که از مشاهده رفتار خاص انسان استنباط میشود و مسئول نظم و تداوم این رفتار است. انواع صفات محور اصلی نظریه کتل، تمایزی است که میان دو نوع صفات صوری(surface traits) و صفات پایه یا عمقی(source trait) قایل میشود. صفات صوری، مجموعهای از ویژگیهای رفتار هستند که آشکار و ظاهریاند و دوام و ثبات آنها بسیار کم است و در اثر ارتباط صفات عمقی با یکدیگر حاصل میشوند. صفات عمقی، منبع و سرچشمه صفات صوری و علتهای واقعی رفتار آدمی هستند. این صفات بادوام بوده و از نظر کتل اهمیت بیشتری دارند. زیرا به صورت عوامل و پدیدههای زیربنایی شخصیت عمل میکنند. صفات عمقی دو دستهاند: صفات سرشتی(constitutional traits) که ارثیاند و شخص آنها را با خود به دنیا میآورد. صفات محیطی( environmental – mold traits) که با آموختن و تربیت به دست آمده و حاصل محیط میباشند. کتل، صفات را بر این اساس که خود را به چه صورتی نشان میدهند، به سه دسته تقسیم کرده است: 1. صفات پویا(dynamic traits): صفاتی که فرد را به سوی هدفی به حرکت در میآورند. 2. صفات توانشی(ability traits): صفاتی که استعداد، قابلیت و توانایی فرد را برای رسیدن به هدفی نشان میدهند. 3. صفات خلقی(temperament traits): صفاتی که نشان دهنده خصوصیاتی مانند انرژی، واکنش عاطفی، سرعت عکسالعمل و سرعت و قوت انگیزشی هستند. انگیزههای فطری و انگیزههای اکتسابی (Erg & Metaerg) کتل، واکنشهای انسان را ناشی از دو صفت عمقی و پویا میداند، که نقش انگیزشی دارند(ارگ و متاارگ). منظور کتل از ارگ، انگیزههای ارثی و فطری هستند. تعریف کتل چنین است: استعدادی ذاتی است که به صاحب آن اجازه میدهد تا برای واکنش در برابر بعضی امور، آمادگی بیشتری پیدا کرده و نسبت به آنها انگیختگی و هیجان ویژهای داشته باشد و بر اساس آنها به فعالیتهایی که او را به هدف خاصی رهنمون میسازند، بپردازد. بعضی از ارگهایی را که کتل مشخص کرده است از این قرارند: میل جنسی، ترس، نیاز به حمایت، کنجکاوی، نیاز به استراحت، روح اجتماعی و گریز از تنهایی خود، دوستی، سازندگی و ... متاارگ یا انگیزههای اکتسابی، صفت پویای عمقی است که توسط محیط شکل گرفته و محصول عوامل فرهنگی ـ اجتماعی میباشد. همه انگیزههای غیر فطری مثل علایق، رغبتها و عواطف گوناگون از جمله متاارگها هستند. روش تعیین صفات عمقی یا فاکتورهای اصلی شخصیت کتل، برای دستیابی به صفات عمقی از سه روش زیر استفاده کرد: 1. پرونده زندگی(life records) یا L-data: شامل اطلاعات مربوط به گذشته فرد که از طریق پروندههای رسمی مراکز یا مصاحبه با دوستان و خانواده فرد به دست میآید. 2. پرسشنامه خودسنجی(self- rating questionnaire) یا Q-data: عبارت است از ارزیابی و تصویری که فرد از خود ارایه میدهد. 3. آزمونهای عینی(objective tests) یا :T-data رفتار فرد از طریق این آزمونها مورد بررسی و نتیجهگیری عملی و عینی قرار میگیرد. کتل، سعی کرد با استفاده از روش تحلیل عاملی در مورد این سه نوع اطلاعات به صفات عمومی شخصیت دست یابد. او نخست با ادغام برخی صفات از فهرست آلپورت ـ اودبرت( Allport & Oddbert) آن را به حدود دویست صفت تقلیل داد و بعد، از خود افراد و همسالانشان خواست که آنها را بر اساس این صفات، درجهبندی کنند. سپس با تعیین همبستگی آماری میان مابقی صفات و با روش تحلیل عوامل، صفاتی که بیشترین ارتباط را با یکدیگر داشتند، مشخص کرده و آنها را بیشتر مورد تحقیق قرار داد تا این که 16 عامل یا صفت را به عنوان عوامل اصلی یا صفات عمقی شخصیت شناسایی کرد. وی برای هر یک از عوامل دو نام در نظر گرفته(به صورت صفات متضاد)، یکی برای نمره بالا و دیگری برای نمره پایین: 1 ـ کم حرف، غیر اجتماعی، کناره جو – اجتماعی، اهل معاشرت. 2 ـ کم هوش ـ باهوش. 3 ـ احساساتی ـ باثبات(از نظر هیجانی). 4 ـ سلطهپذیر ـ سلطهگر. 5 ـ جدی ـ بیخیال و سرخوش. 6 ـ مصلحتگرا(ضعف فرامن) ـ اصولی و با وجدان. 7 ـ ترسو ـ جسور. 8 ـ کله شق ـ حساس. 9 ـ زود باور ـ شکاک. 10 ـ اهل عمل ـ خیالپرداز. 11 ـ رک ـ ملاحظهکار. 12 ـ مطمئن به خود ـ بیمناک و نگران. 13 ـ محافظهکار ـ خطر کننده. 14 ـ متکی به دیگران ـ خود بسنده. 15 ـ ناخویشتندار ـ خویشتندار. 16 ـ آرمیده ـ مضطرب. کتل، برای اندازهگیری این 16 صفت، پرسشنامهای تهیه کرده موسوم به "پرسشنامه 16 عاملی شخصیت" که سطح هر یک از این عوامل را در فرد میسنجد. خود، از دیدگاه کتل خود، دو نوع است: خود واقعی و خود آرمانی. خود واقعی، همان است که هر کسی هست و خود او قبول دارد و آگاه است که چنان است. اما خود آرمانی، آن است که شخص آرزو دارد باشد. تحول و رشد طبیعی انسان سبب به هم پیوستن و هماهنگ شدن این دو خود میشود و این حالت طبیعی فرد است. اگر اختلاف بین خود واقعی و خود آرمانی زیاد باشد، نشانه نابهنجاری بوده و حاصل آن ایجاد تنش، اضطراب و ناراحتی برای فرد است.
- 47 پاسخ
-
- 47
-
- مقالات روانشناسی
- کتل
- (و 10 مورد دیگر)
-
باورها به رفتارهای ما جهت میدهند. انگیزه ما برای شروع کاری میشوند و میتوانند ما را از انجام فعالیتی بازدارند. اعتقاد و ترویج باورهای مثبت، مثبتاندیشی را در زندگی نهادینه میکند. نهادهها فردا شکوفا میشوند و به همین دلایل است که باید باورهای ساده خود را برای پیچیدگیهای فردای زندگی جهت بدهیم تا کودکانمان به فردای بهتری نظر داشته باشند؛ جهتی روشن و مثبت نگر. ● من باور دارم ▪ که دعوا و جر و بحث دو نفر با هم به معنی اینکه آنها همدیگر را دوست ندارند، نیست و دعوا نکردن دو نفر با هم نیز به معنی اینکه آنها همدیگر را دوست دارند نیست. ▪ که هر چقدر دوستمان خوب و صمیمی باشد هر از گاهی موجب ناراحتی ما خواهد شد و باید به این خاطر او را ببخشیم. ▪ که دوستی واقعی به رشد خود ادامه خواهد داد حتی در دورترین فاصلهها. ▪ که ما میتوانیم در یک لحظه کاری کنیم که برای تمام عمر قلب ما را به درد آورد. ▪ که زمان زیادی طول میکشد تا من همان آدم بشوم که میخواهم. ▪ که همیشه باید کسانی را که صمیمانه دوستشان دارم با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم زیرا ممکن است آخرین باری باشد که آنها را میبینم. ▪ که ما مسوول کارهایی هستیم که انجام میدهیم، صرفنظر از این که چه احساسی داشته باشیم. ▪ که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم، او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد. ▪ که قهرمان کسی است که کاری را که باید انجام گیرد در زمانی که باید انجام گیرد، انجام میدهد، صرفنظر از پیامدهای آن. ▪ که گاهی کسانی که انتظار داریم در مواقع پریشانی و درماندگی به ما ضربه بزنند، به کمک ما میآیند و ما را نجات میدهند. ▪ که گاهی هنگامی که عصبانی هستم حق دارم که عصبانی باشم اما این به من این حق را نمیدهد که ظالم و بیرحم باشم. ▪ که بلوغ بیشتر به انواع تجربیاتی که داشتهایم و آنچه از آنها آموختهایم بستگی دارد تا به اینکه چند بار جشن تولد گرفتهایم. ▪ که همیشه کافی نیست که توسط دیگران بخشیده شویم، گاهی باید یاد بگیریم که خودمان هم خودمان را ببخشیم. ▪ که صرفنظر از اینکه چقدر دلمان شکسته باشد دنیا به دلیل غم و غصه ما از حرکت باز نخواهد ایستاد. ▪ که زمینهها و شرایط خانوادگی و اجتماعی برآنچه هستم تاثیرگذار بودهاند اما من خودم مسوول آنچه که خواهم شد هستم. ▪ که نباید خیلی برای کشف یک راز کند و کاو کنم زیرا ممکن است برای همیشه زندگی مرا تغییر دهد. ▪ که دو نفر ممکن است دقیقا به یک چیز نگاه کنند و دو چیز کاملا متفاوت را ببینند. ▪ که زندگی ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت به وسیله کسانی که حتی آنها را نمیشناسیم تغییر یابد. ▪ که گواهینامهها و تقدیرنامههایی که روی دیوار نصب شدهاند برای ما احترام و منزلت به ارمغان نخواهند آورد. ▪ که کسانی که بیشتر از همه دوستشان دارم خیلی زود از دستم گرفته خواهند شد. ▪ که شادترین مردم لزوما کسی که بهترین چیزها را دارد نیست بلکه کسی است که از چیزهایی که دارد بهترین استفاده را میکند.
- 3 پاسخ
-
- 5
-
- قدرت باورهای ذهنی
- مقالات روانشناسی
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
یکی از طبیعی ترین گروههایی که می تواند نیازهای انسان را ارضا کند خانواده است. وظیفه خانواده مراقبت از فرزندان و تربیت آن ها، برقراری ارتباطات سالم اعضا با هم و کمک به، استقلال کودکان است، حتی اگر کودک کم توان ذهنی1، نابینا2 ، یا ناشنوا 3باشد. کم توان ذهنی یک وضعیت و حالت خاص ذهنی است که در اثر شرایط مختلف قبل از تولد و یا پس از تولد کودک پدید می آید. تولد و حضور كودكي با كم تواني ذهني در هر خانواده اي مي تواند رويدادي نامطلوب و چالش زا تلقي شود كه احتمالا تنيدگي، سرخوردگي، احساس غم و نوميدي را به دنبال خواهد داشت. شواهد متعدد حاکی از آن است که والدين كودكان داراي مشكلات هوشی، به احتمال بيشتري با مشكلات اجتماعي، اقتصادي و هيجاني كه غالبا ماهيت محدود كننده، مخرب و فراگير دارند، مواجه مي شوند. در چنين موقعيتي گر چه همه اعضاي خانواده و كاركرد آن، آسيب مي بيند فرض بر اين است كه مشكلات مربوط به مراقبت از فرزند مشكل دار، والدين، به ويژه مادر را در معرض خطر ابتلا به مشكلات مربوط به سلامت رواني قرار مي دهد بررسيها نشان داده اند كه والدین داراي فرزند كم توان ذهني، در مقايسه باوالدین كودكان عادي، سطح سلامت عمومي پايين تر و اضطراب بيشتر احساس شرم و خجالت بيشتر و سطح بهزيستي روانشناختي پايين تري دارند (میکائیلی ،1388). در سالهای اخیر در کشور ایران مانند سایر کشور های جهان علاقه بخصوص مهم از طرف مقامات دولتی و هم از جانب مردم به امر بهداشت روانی نشان داده شده است و اثرات آن در بهبود و اوضاع بیمارستانهای روانی و به کاربردن روشهای صحیح در پیشگیری مشاهده می گردد. عدم سازش وجود اختلالات رفتار در جوامع انسانی بسیار مشهور و فراوان است و در هرطبقه و صنفی و در هر گروه و جمعی اشخاص نامتعادل وجود دارند.
- 25 پاسخ
-
- 2
-
- مقالات روانشناسی
- پایان نامه روانشناسی
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
تمرکز ذهنی کلید موفقیت در کارها است و اینبار روانپزشکان تاکید کردند که تمرکز ذهن علاوه بر موفقیت، جاده و شاهراهی بسیاری شادمانی و خرسندی است. به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرزبه نقل از سیبیاس، افرادی که ذهنی سرگردان و پریشان دارند از یک غمگینی و افسردگی عمومی رنج میبرند. این روانپزشکان میگویند: «ذهن حیوانات بهطور کامل تمرکز روی هدفی است که در نظر دارند و از هدفشان دور نمیشود، اما برعکس انسانها در کارهای روزانه حداقل ۴۷ درصد از ذهنشان پریشان و سرگردان است و روی کاری که انجام میدهند، متمرکز نیست.» تمرکز حواس همانقدر میتواند واقعی باشد که عوامل حواسپرتی واقعیت دارند. یعنی: شما باید بپذیرید که به هرحال، همیشه عواملی حواس شما را پرت میکنند که بعضی از آنها منشا ذهنی و درونی دارند و از اندیشهی خود شما ناشی میشوند و بعضی دیگر منشا محیطی و بیرونی دارند و از محیط اطراف شما نشات میگیرند. عواملی مثل یادآوری خاطرات و تخیلات گوناگون و تجزیه و تحلیل مسایلی خارج از چارچوب موضوع مطالعه، از عوامل حواسپرتی درونی و عواملی مانند سر و صدا، حضور مزاحم دیگران و آشفتگی مکان مطالعه از عوامل بیرونی به حساب میآیند. شاید بتوان ذهن انسان را به یک سیستم ارتباطی بسیار پیچیده تشبیه کرد. در هر لحظه هزاران پیام از محیط داخلی بدن و از محیط اطراف به آن مخابره و در عین حال هزاران پیام از این مرکز به محیط داخلی بدن و محیط اطراف ارسال میشود. اگرچه بسیاری از این مبادلهها در حوزهی ناخودآگاه ما صورت میگیرد، بعضی از این پیامها وارد حوزهی آگاهی ما میشوند و ذهن ما را از موضوع مطالعه منحرف میکنند. برای دستیابی به تمرکز حواس عالی، باید آن را درست تعریف کرد. برای تعریف درست هم ابتدا باید حواسپرتی را به عنوان یک واقعیت انکارنشدنی بپذیریم و بعد بگوییم: تمرکزحواس یعنی عوامل حواسپرتی را به حداقل رساندن. مهم است که بدانید استعداد بالقوهی تمرکز حواس در همگان وجود دارد و مانند هر استعداد دیگر میتوان آن را درخود رشد داد و پروراند. انسانها میتوانند این خصلت همگانی را در خود تربیت کنند و به عالیترین مراتب خویش برسانند. همه تواناییهای همگانی را به عضلهای تشبیه میکنند. قویترین و عضلانیترین افراد را هم که در نظر بگیرید، وقتی بهدنیا آمدند از عضلاتی ساده و نرم و طبیعی مانند دیگران برخوردار بودند اما تمرین و ممارست و به کارگرفتن عضلات باعث شده که آنها به مرور در رشد عضلانی خود پیشرفت کنند و به بالاترین مرتبهی آن که مهارتهای ویژه در استفاده از عضلات است، برسند. تمام استعدادهای بالقوهی انسانی را میتوان بهصورت بالفعل درآورد و پرورش داد و به عالیترین درجهی خود رساند. چند روش برای ایجاد و تمرین تمرکز حواس: حواست را جمع کن این شیوه ممکن است ظاهرن ساده به نظر بیاید، ولی در عین حال بسیار موثر است. هنگامی که حواستان پرت میشود و ذهنتان سرگردان است، مرتب به خودتان هشدار دهید که «حواست را جمع کن.» این روش کمکم سبب میشود که توجه شما به موضوع مورد نظرتان جلب شود. برای مثال، هنگامی که در کلاس هستید و ذهن شما را کنفرانس کلاسی، تکالیفی که دارید، تاریخ، ساعت صرف غذا و یا هر چیز دیگری پر کرده، به خودتان بگویید: «حواست را جمع کن و به کنفرانس توجه کن.» به هر حال تا حدی که ممکن است اجازه ندهید تمرکزتان به هم بریزد. و دوباره این هشدار را پیش خودتان تکرار کنید: «حواست را جمع کن.» هنگامی که افکار مزاحم خود را پیدا کردید، کمکم با تکنیک «حواست را جمع کن» به حال بر میگردید. اگر یک شخص معمولی باشید، ممکن است این عمل را صدها بار در هفته انجام دهید. ولی طی روزهای آینده مدت زمانی که افکار خاصی در ذهن شما میماند، طولانیتر میشود، یا به عبارت دیگر تمرکزتان در مورد موضوعی خاص بالا میرود. بنابراین باید صبور باشید تا شاهد پیشرفتهای خود در این زمینه باشید. روش عنکبوتی این روش نیز یکی دیگر از تکنیکهایی است که پایه و اساس تمرکز است و به شما کمک میکند تا تمرکز داشته باشید و از حواسپرتی جلوگیری کنید. اگر تار عنکبوتی را تحریک کنید، تار تکان میخورد و عنکبوت نسبت به جنبش تار، از خود واکنش نشان داده و میخواهد علت حرکت را بیابد، ولی وقتی چندین بار این عمل را تکرار کنید، خواهید دید که عنکبوت، دیگر نسبت به حرکت تار هیچ عکسالعملی از خود نشان نمیدهد و متوجه میشود که حشرهای به دام او نیامده است. این روش را یاد گرفته و ذهن خود را پرورش دهید و در برابر حواسپرتی تسلیم نشوید. وقتی کسی داخل اتاق میشود یا وقتی در با صدای بلند به هم میخورد، نباید به خودتان اجازه دهید که حواستان پرت شود. شما باید تمرکزتان را برای هدفی که در ذهن دارید، حفظ کنید. بهطور مثال در یک کنفرانس کلاسی اجازه دهید که دیگران جلوی شما حرکت کنند و سرفه کنند، بدون اینکه به آنها نگاه کنید فقط بین خودتان و کنفرانس، تونل ارتباطی ویژهای ایجاد کنید و بگذارید دیگران از این تونل خارج باشند. و یا وقتی که با کسی صحبت میکنید، حواستان فقط به او باشد و به صورتش نگاه کنید و از حرفهایی که میزند یادداشت بردارید. بگذارید همهچیز از ذهنتان خارج شود و به هیچچیز جز او توجه نکنید. فرصتی برای افکار مزاحم در طول روز، زمان ویژهای را به فکر کردن درباره مسایلی که به ذهن شما خطور میکنند و تمرکزتان را به هم میزنند اختصاص دهید. بهطور مثال ساعت 4:30 تا 5 بعدازظهر زمانی است که شما میتوانید به این افکار بپردازید. هنگامی که این افکار مزاحم در طول روز به ذهن شما خطور کرد و باعث نگرانی شما شد، به یاد آورید که زمان ویژهای را برای آنها در نظر گرفتهاید و اجازه دهید که از ذهن شما خارج شوند. کسانی که از این روش استفاده کردهاند، توانستهاند 35 درصد از افکار مزاحم را در طول 4 هفته در خود کاهش دهند. این تغییر بزرگی است. گامهای اساسی این روش عبارتاند از: 1- زمان ویژهای را هر روز به این افکار اختصاص دهید. -2 وقتی افکار مزاحم وارد ذهن شما شدند، بدانید که زمان خاصی را برای فکر کردن به آنها گذاشتهاید. 3- با تکنیک «حواست را جمع کن» هم میتوانید این افکار را از ذهن خارج کنید . 4- به خودتان اطمینان بدهید که در زمان مخصوصی حتمن به این افکار مزاحم که تمرکز شما را بر هم میزنند، فکر خواهید کرد.
-
- 1
-
- مقالات روانشناسی
- موفقیت
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مقدمه یک اختلال یادگیری، اختلالی عصب زیست شناختی است که از یک مشکل جدی در خواندن، حساب کردن و یا کلمهبندی نوشتن به وجود میآید که انتظار نمیرود به یک فرد عادی نسبت داده شود. یک اختلال یادگیری نه یک اختلال یادگیری است ونه به وسیله ی یک اختلال هیجانی ایجاد میشود. اگر درست ارزیابی نشود تأثیر بالقوهای روی عملکرد ناسازگارانهی فرد دارد و در حوزههای چندگانهی زندگی ضعف ایجاد مینماید. وقتی فردی مظنون به اختلال یادگیری میشود، یک ارزشیابی عصب روانشناختی تواناییها ضروری است تا منبع مشکل را به علاوه در حوزههای توانایی عصب روانشناختی تعیین کند که میتواند به عنوان پایهای برای فنون جبرانی و اختیارات درمانی باشد. اختلال یادگیری چیست؟ یک اختلال یادگیری به وسیله متخصصان بهداشت روانی و پزشکی به عنوان یک اختلال عصب زیست شناختی و یا اختلال پردازش زبان تشخیص داده شده که به وسیله عملکرد مغز به وجود آمده است. یکی از پیامدهای ناکارآمدی مغز شیوهای که افراد مبتلا به اختلال یادگیری اطلاعات را کسب کرده و پردازش میکنند که از عملکرد عادی و قابل انتظار برای کودک یا بزرگسالی که میتواند بدون مشکل جدی یاد بگیرد، متفاوت است. یک اختلال یادگیری ممکن است از لحاظ علمیدر حوزههای شناسایی کلمه، ادراک خواندن، حساب کردن، استدلال کردن، هجی کردن ویا کلمهبندی نوشتن به وجود آید. یک اختلال یادگیری غالبا وابسته به عملکرد غیرعادی مغز به علاوه در حوزه گفتار است. یک اختلال یادگیری که در زمینه علمیتشخیص داده شده است ممکن است در زمینههای دیگر نیز اختلال ایجاد کند. به طور مثال فعالیتهای روزمره یک فرد در خانه ممکن است از ناتوانی بالقوه حافظه، استدلال و یاحل مساله تاثیر بگیرد و وابسته به مشکل عصب زیست شناختی باشد. به علاوه ممکن است تاثیر نامطلوبی بر ارتباطات اجتماعی بگذارد زیرا که ضعف فرایند شناختی فرد باعث میشود که او در فکر کردن و یارفتار دچار اشتباه ویا دچار کج فهمیرفتار دیگران گردد. اختلالات یادگیری ممکن است با حالتهای مختلف adhd (اختلال بیش فعالی همراه به نقص توجه)، اختلالات رفتاری، ناتواناییهای حسی یا دیگر شرایط کلینیکی یا عصبشناختی هم زیستی داشته که شامل بیماریهای سلولهای داسی شکل، دیابتها، کموزنی در هنگام تولد، جراحی قلبی نئوناتال، سرطان خونی، تورم لنفاوی حاد و هیدرو سفالها میشود1. با وجود این به علت ضعف عملکرد و یا مشکلات اجتماعی، مبتلا بودن به اختلال یادگیری باعث افسردگی واضطراب میشود. اما این اختلال نه یک اختلال یادگیری است و نه به وسیله ی یک اختلال هیجانی به وجود میآید2. ریشههای اختلال یادگیری انواع زیادی از عملکردهای غیرعادی مغز وجود دارند که میتوانند منجر به یک اختلال یادگیری شوند که تاکنون تغییرات و علل آن شناسایی و طبقهبندی نشدهاند. به طور مثال نارساخوانی از اختلالات یادگیریای است که روی خواندن و هجی کردن تأثیر میگذارد. تحقیقات نشان داده است که عملکرد غیر عادی مغز در پردازش زبانی- شنیداری (مثل پردازش صداشناسی نامگذاری سریع اتوماتیک) در تعداد زیادی از افراد مبتلا به نارسا خوانی دیده شده است3. شواهدی وجود دارد که نشان میهد که نامگذاری اتوماتیک و سریع و پردازش صدایی هسته ی پردازشهایی هستند که مهارتهای خواندن را پیش بینی میکنند1. گرچه بعضی افراد درسیستم دیداری مغزشان ساختار متفاوتی دارند2. تأثیرات نواقص ویژه ی دیداری بر روی یادگیری ممکن است به مهارتهای دیگر بسط یابد. اختلال ریاضی اختلال یادگیری ای است که روی محاسبه ی ریاضیات و حل مساله تأثیر میگذارد. تحیقات گوناگونی در حال انجام است که تعیین میکند انواع مختلف عملکرد غیر عادی مغز است که منجر به اختلال یادگیری میشود. تحقیق اختلال ریاضی که از تصویر عصبی استفاده میکند به گستردگی تحقیق نارساخوانی نیست. ولی به هر حال مطالعات عصب شناختی به وضوح انواع ناکارآمدیهای مغز را به اثبات رسانده است3. نیاز به ارزشیابی مناسب ملاکهای تشخیص یک اختلال یادگیری همزمان با تغییر تدابیر آموزشی و یافتههای تحقیق تغییر میکنند. با وجود اینها این حقیقت که یک اختلال یادگیری نمایانگر عملکرد غیرعادی مغز است بحثی در آن نیست. بنابراین وقتی فردی درمدرسه و در زندگی روزمره با مشکل مواجه است مظنون به یک اختلال یادگیری میشود که یک ارزشیابی از تواناییهای عصب روان شناختی او ضروری است تا نشان دهد که کدام عملکردهای مغز آن طوری که انتظار میرود کار نمیکنند و کدام عملکردهای مغز به قدر کافی کار نمیکنند. یک ارزشیابی عصب روان شناختی میتواند دامنه ی مورد نیاز ارزیابی عملکرد خاصی که اغلب در اختلال یادگیری مورد بحث است را فراهم کند مثل توجه به تواناییهای حسی - حرکتی. ارزیابی گسترده ی به دست آمده به وسیله ی یک ارزشیابی عصب روان شناختی امکان تشخیص نقاط ضعف و قوتی را که هر دو برای تعیین حوزههای مداخله مهماند فراهم مینماید. اندازه گیری پاسخها برای مداخله و رویکردهای تشخیصی متداول درامریکا نمیتواند جانشین یک ارزشیابی عصب روان شناختی جامع شود. اطلاعات پایهای در رابطه با توانایی دیداری و کلامی میتواند از یک آزمون جامع هوشی(iq)تفسیر شده توسط یک متخصص واجد شرایط به دست آمده باشد. مدارس دولتی متخصصانی را که واجد شرایط اجرا و تفسیرآزمونهای هوشیاند استخدام میکنند. اگر چه مدارس خصوصی و دانشگاهها متخصصان تعلیم دیده برای اجرا و تفسیر آزمونهای هوشی را استخدام نمیکنند. علاوه بر اینکه استخدام آنها توسط این مدارس کار کاملاً عجیبی است. با ملاحظهی متخصصان واجد شرایط استخدام شده در مدارس دولتی باز هم ارزیابی آنان در مدرسه ای معین قابل اطمینان نیست. بنابراین باید این شغل را مورد به مورد و مدرسه به مدرسه مورد بررسی قرار داد. همانطور که متخصصان خوب پزشکی باید خارج از شبکه ی مراقبتهای اولیه ی بهداشت جستجو شوند، متخصصانی هم که برای اجرای آزمون ارزشیابی روانشناختی آموزش دیدهاند بهتر است در ارزشیابی و مراقبت از کودکان و بزرگسالانی که در مدرسه یا دانشگاهشان متخصص ندارند، تجربه داشته باشند. آزمونهای محدود که فقط از آزمون iq و ارزیابی سطوح پیشرفت تحصیلی تشکیل میشود، اطلاعات کافی از کارکرد مغزی کودکان یا بزرگسالان فراهم نمیکند تا بالاترین سطح مراقبت استاندارد و مداخلههای هدفمند فراهم گردد. در یک فرد مبتلا به اختلال یادگیری ارزشیابی عصب روانشناختی ممکن است به عنوان یک ضرورت پزشکی برای اهداف مورد بررسی و روشن کارکردهای مغزی باشد. اگر شرایط پزشکی دیگر وجود داشته باشد ارزشیابی عصب روانشناختی فوق العاده مهم است، اما اگر این شرایط هم نباشد باز ارزشیابی عصب روان شناختی اهمیت دارد. مجریان دور اندیش بیمه توصیه کرده اند تا تعیین کنند که آیا خدمات ضروری میتواند به وسیله ی یک متخصص واجد شرایط در مدرسه ی خصوصی ارایه شود. یک اختلال یادگیری اختلالی مزمن و مادام العمر است. تأثیراین ناتوانی میتواند روی عاطفه، آموزش وعملکرد حرفهای با توجه به شرایط زندگی، ارتباطات میان فردی و نقاط ضعف و قوت فردی و به علاوه تأثیر روی جامعه مهم باشد. کودکان مبتلا به اختلال یادگیری در مدرسه عملکرد بدی دارند و انتظار نمیرود که بتوانند دیپلم بگیرند. اختلال یادگیری میتواند تأثیر نامطلوبی روی عملکرد شغلی در بزرگسالی داشته باشد. شناسایی به موقع این محدودیتها و تواناییهای عصب روان شناختی میتواند آموزش، شغل و طرحهای درمانی را تسهیل کند. در هر صورت باید ارزشیابی مناسب صورت گرفته باشد1.
- 7 پاسخ
-
- 1
-
- مقالات روانشناسی
- ملاکهای تشخیص یک اختلال یادگیری
-
(و 18 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
- مقالات روانشناسی
- ملاکهای تشخیص یک اختلال یادگیری
- ناتواني هاي حافظه و راهبردهاي آن
- هایبوگلیسیمی و کم کاری تیروئید
- یک ارزشیابی عصب روانشناختی
- آزمون جامع هوشی(iq)
- انواع اختلالات
- اجرا و تفسیر آزمونهای هوشی
- اختلال یادگیری چیست؟
- اختلال استرس بعد از تروما
- اختلالی عصب زیست شناختی
- اختلالات یادگیری
- اختلالات در ترشحات داخلی مادر
- تفسیرآزمونهای هوشی
- تدریس ناکافی و ناصحیح
- درمان اختلال يادگيري با دارو
- رفتاردرمانی
- روانشناسی اختلال رفتاری
- عوامل فیزیولوژیک مؤثردر بروز اختلالات یادگیری
- عوامل مؤثر در بروز ناتوانيهاي يادگيري (سبب شناسي)
-
زبان بدن در مصاحبه کاری زبان غیر لفظی و یا گفتار بیصدا همان زبان بدن است در ارتباطات و انتقال اطلاعات تنها ۷% محتوای کلام این وظیفه را بر دوش می کشد و عمده اطلاعات بصورت ۵۵% از زبان بدن و ۳۸% لحن و نحوه ابراز کلام انتقال می یابد. در مصاحبه کاری میتوان حرفه ای بودن را از طریق کلام و رفتار نشان داد. زمان مصاحبه است و قلب چنان میتپد که میخواهد از سینه خارج شود، دانه های عرق روی پیشانی نشسته و افکارمغشوش است. یک ضرب المثل قدیمی میگوید :”مشکل از آنچه گفته می شود نیست نیست، بلکه در شیوه بیان کردن آن است.” و این واقعیتی است که حتی وقتی چیزی گفته نمی شودهم صادق است. از آنجایی که سرنخهای موجود در رفتار و زبان بدن ، حاوی پاسخهای مهم و مختصر بوده و هنگامی که در حالت نگران و اضطراب بودن نمیتوان شوق و تمایل را ابراز کرد، زبان بدن میتواند بیانگر احساسات باشد. با همان کلام اول می توان راه برای نفوذ را باز کرد کارهایی که قبل از مصاحبه انجام می گیرد: خواندن اخبار و اطلاعات مربوط به شرکت،و داشتن اطلاعات در مورد کار شرکت و تمرین روی پاسخ های احتمالی،دقت در انتخاب لباس ( رنگ سرمه ای انتخاب اول دیدارهای رسمی است ) بهتر است از لباسهای اسپرت خودداری شود. عده ای از مسئولان کارگزینی و مدیران مدعی هستند که در عرض ۳۰ ثانیه و حتی کمتر، میتوانند یک کاندیدای مناسب برای کار پیشنهادی را تشخیص دهند، که طبعا مقدار بسیار زیادی از این تشخیص، برپایه ظاهر شخص و زبان بدن اوست. هنگام ورود به اتاق مصاحبه نباید در حال مرتب کردن کراوات یا بالا کشیدن شلوار و صاف کردن دامن بود. این کارها باید قبل از ورود انجام شود.هنگام دست دادن مراقب بود که دستها مثل “ماهی مرده” نباشد، محکم و با اعتماد به نفس دست داد و درموقع سلام در چشمان طرف مقابل نگاه کرد. آنچه میتوان انجام داد یا از آن ها دوری کرد اگرفرد روی صندلی به جلو و عقب تاب بخورد، پای خود را بلرزاند، با انگشتان خود ضرب گرفته و بدن خود را بخاراند، درست مانند کارمندی به نظر میرسد که نمیتواند حتی برای چند دقیقه متمرکز باقی بماند. و کسی چنین کارمندی را نمیخواهد. اجتناب از موارد ذیل • پس سر یا گردن را مالیدن، حتی اگر واقعا دچار گرفتگی گردن وجود داشته باشد. چنین حرکتی نشانه بی علاقه گی است . • بینی را لمس کردن یا مالیدن. چنین کاری علاوه بر اینکه چندان مودبانه نیست، موجب میشود که فرد کاملا صادق و روراست به نظر نرسد. • دست به سینه نشستن. این حرکت ظاهری غیر دوستانه و غیر متعهدانه به فرد میدهد. • پاهای روی هم انداخته و با بیخیالی پایی را رویی پایی لرزاندن ، اینکار توجه شخص مقابل را منحرف کرده و در ضمن نشانه میزان ناراحتی و نا امنی است. •اگر بدن فرد به سمت درب متمایل باشد. به این ترتیب به نظر میرسد که فرد هر لحظه آماده فرار است. • در حالت نشسته قوز کردن، این حالت فرد را بی علاقه و بدون آمادگی نشان میدهد. کارهای که در مصاحبه انجام می گیرد • با پشت صاف نشتن و اندکی به جلو خم شدن. علاوه بر اینکه این حالت نشان دهنده علاقه و توجه به این گفتگوست، تنظیم بدن فرد با شخص مصاحبه کننده، نشانه تحسین و موافقت با اوست. • حفظ حالت علاقمند چهره ، اشتیاق را نشان می دهد. به موقع سر تکان دادن و حرکاتی متناسب با آنچه شنیده می شود مهم است. • فاصله مناسب بین فرد و طرف مقابل ( مصاحبه کننده) ضروری است . فاصله ایمن از طرف مقابل حداقل ۵۰ سانتیمتر است. • استفاده از ادوکلن و عطریات محدود باشد. بسیاری از افراد نسبت به عطریات حساسیت دارند. اگر از هر لحاظ مناسب بوداما موجب سردرد مصاحبه کننده شد، همه چیز خراب خواهد شد. • اگرقرار است فرد درآن واحد با بیش از یک مصاحبه کننده روبروباشد ، مراقب باشد که نگاه در حین پاسخ دادن به کسی که ازاو سوال کرده است، لحظاتی نیز متوجه شخص دیگر شود و سپس دوباره به سمت نفر اول برگردد. فقط مراقب بود که مانند تماشاچی تنیس به نظر نرسد. • همیشه امکان وقفه در مصاحبه وجود دارد. در چنین مواقعی، از خیره شدن به مصاحبه گر که در حال انجام کاری فوری است، خودداری شود و با اشاره او را متوجه کرد که در صورت لزوم، میتوان بیرون منتظر باقی مصاحبه بود. • در انتهای مصاحبه، حتی در زمانی که مصاحبه تلفنی است ، ایستادن و لبخند زدن کارکرد بالایی دارد. ایستادن موجب افزایش میزان هوشیاری شده و موجب میشود که با تمرکز بیشتری به گفتگو ادامه داد و هنگام خداحافظی از تعارفها و جملات بی ربط خودداری کرده و موقرانه خداحافظی کرد. پس از چند پرسش و پاسخ فکر شده و سنجیده با شخص مصاحبه کننده، کار تقریبا تمام میشود، اما همچنان باید خونسردی حفظ شود. دست دادن هنگام خداحافظی باید به همان قدرت و اعتماد بنفس ابتدای کار باشد. این حالت را در طی خروج از دفتر و ساختمان شرکت و ورود به خیابان حفظ شود. هنگامی که فرد سوار اتوموبیل یا تاکسی شده و یا فاصله مناسبی از محل دور شد، میتوانید بدن خود را رها کند.به هر حال( موفقیت ،موفقیت می آورد ) نویسنده : افتخار حمیدی افتخار حمیدی روانشناس زبان بدن در مصاحبه کاری زبان غیر لفظی و یا گفتار بیصدا همان زبان بدن است در ارتباطات و انتقال اطلاعات تنها ۷% محتوای کلام این وظیفه را بر دوش می کشد و عمده اطلاعات بصورت ۵۵% از زبان بدن و ۳۸% لحن و نحوه ابراز کلام انتقال می یابد. در مصاحبه کاری میتوان حرفه ای بودن را از طریق کلام و رفتار نشان داد. زمان مصاحبه است و قلب چنان میتپد که میخواهد از سینه خارج شود، دانه های عرق روی پیشانی نشسته و افکارمغشوش است. یک ضرب المثل قدیمی میگوید :”مشکل از آنچه گفته می شود نیست نیست، بلکه در شیوه بیان کردن آن است.” و این واقعیتی است که حتی وقتی چیزی گفته نمی شودهم صادق است. از آنجایی که سرنخهای موجود در رفتار و زبان بدن ، حاوی پاسخهای مهم و مختصر بوده و هنگامی که در حالت نگران و اضطراب بودن نمیتوان شوق و تمایل را ابراز کرد، زبان بدن میتواند بیانگر احساسات باشد. با همان کلام اول می توان راه برای نفوذ را باز کرد کارهایی که قبل از مصاحبه انجام می گیرد: خواندن اخبار و اطلاعات مربوط به شرکت،و داشتن اطلاعات در مورد کار شرکت و تمرین روی پاسخ های احتمالی،دقت در انتخاب لباس ( رنگ سرمه ای انتخاب اول دیدارهای رسمی است ) بهتر است از لباسهای اسپرت خودداری شود. عده ای از مسئولان کارگزینی و مدیران مدعی هستند که در عرض ۳۰ ثانیه و حتی کمتر، میتوانند یک کاندیدای مناسب برای کار پیشنهادی را تشخیص دهند، که طبعا مقدار بسیار زیادی از این تشخیص، برپایه ظاهر شخص و زبان بدن اوست. هنگام ورود به اتاق مصاحبه نباید در حال مرتب کردن کراوات یا بالا کشیدن شلوار و صاف کردن دامن بود. این کارها باید قبل از ورود انجام شود.هنگام دست دادن مراقب بود که دستها مثل “ماهی مرده” نباشد، محکم و با اعتماد به نفس دست داد و درموقع سلام در چشمان طرف مقابل نگاه کرد. آنچه میتوان انجام داد یا از آن ها دوری کرد اگرفرد روی صندلی به جلو و عقب تاب بخورد، پای خود را بلرزاند، با انگشتان خود ضرب گرفته و بدن خود را بخاراند، درست مانند کارمندی به نظر میرسد که نمیتواند حتی برای چند دقیقه متمرکز باقی بماند. و کسی چنین کارمندی را نمیخواهد. اجتناب از موارد ذیل • پس سر یا گردن را مالیدن، حتی اگر واقعا دچار گرفتگی گردن وجود داشته باشد. چنین حرکتی نشانه بی علاقه گی است . • بینی را لمس کردن یا مالیدن. چنین کاری علاوه بر اینکه چندان مودبانه نیست، موجب میشود که فرد کاملا صادق و روراست به نظر نرسد. • دست به سینه نشستن. این حرکت ظاهری غیر دوستانه و غیر متعهدانه به فرد میدهد. • پاهای روی هم انداخته و با بیخیالی پایی را رویی پایی لرزاندن ، اینکار توجه شخص مقابل را منحرف کرده و در ضمن نشانه میزان ناراحتی و نا امنی است. •اگر بدن فرد به سمت درب متمایل باشد. به این ترتیب به نظر میرسد که فرد هر لحظه آماده فرار است. • در حالت نشسته قوز کردن، این حالت فرد را بی علاقه و بدون آمادگی نشان میدهد. کارهای که در مصاحبه انجام می گیرد • با پشت صاف نشتن و اندکی به جلو خم شدن. علاوه بر اینکه این حالت نشان دهنده علاقه و توجه به این گفتگوست، تنظیم بدن فرد با شخص مصاحبه کننده، نشانه تحسین و موافقت با اوست. • حفظ حالت علاقمند چهره ، اشتیاق را نشان می دهد. به موقع سر تکان دادن و حرکاتی متناسب با آنچه شنیده می شود مهم است. • فاصله مناسب بین فرد و طرف مقابل ( مصاحبه کننده) ضروری است . فاصله ایمن از طرف مقابل حداقل ۵۰ سانتیمتر است. • استفاده از ادوکلن و عطریات محدود باشد. بسیاری از افراد نسبت به عطریات حساسیت دارند. اگر از هر لحاظ مناسب بوداما موجب سردرد مصاحبه کننده شد، همه چیز خراب خواهد شد. • اگرقرار است فرد درآن واحد با بیش از یک مصاحبه کننده روبروباشد ، مراقب باشد که نگاه در حین پاسخ دادن به کسی که ازاو سوال کرده است، لحظاتی نیز متوجه شخص دیگر شود و سپس دوباره به سمت نفر اول برگردد. فقط مراقب بود که مانند تماشاچی تنیس به نظر نرسد. • همیشه امکان وقفه در مصاحبه وجود دارد. در چنین مواقعی، از خیره شدن به مصاحبه گر که در حال انجام کاری فوری است، خودداری شود و با اشاره او را متوجه کرد که در صورت لزوم، میتوان بیرون منتظر باقی مصاحبه بود. • در انتهای مصاحبه، حتی در زمانی که مصاحبه تلفنی است ، ایستادن و لبخند زدن کارکرد بالایی دارد. ایستادن موجب افزایش میزان هوشیاری شده و موجب میشود که با تمرکز بیشتری به گفتگو ادامه داد و هنگام خداحافظی از تعارفها و جملات بی ربط خودداری کرده و موقرانه خداحافظی کرد. پس از چند پرسش و پاسخ فکر شده و سنجیده با شخص مصاحبه کننده، کار تقریبا تمام میشود، اما همچنان باید خونسردی حفظ شود. دست دادن هنگام خداحافظی باید به همان قدرت و اعتماد بنفس ابتدای کار باشد. این حالت را در طی خروج از دفتر و ساختمان شرکت و ورود به خیابان حفظ شود. هنگامی که فرد سوار اتوموبیل یا تاکسی شده و یا فاصله مناسبی از محل دور شد، میتوانید بدن خود را رها کند.به هر حال( موفقیت ،موفقیت می آورد ) نویسنده : افتخار حمیدی
-
- مقالات روانشناسی
- مصاحبه شغلی واسترس
- (و 4 مورد دیگر)
-
شرح بيماري اختلالات شخصيت گروهي از حالات رواني كه بيماري نبوده، بلكه شيوههاي رفتاري هستند. خصوصيات اين اختلالات عبارتند از الگوهاي رفتاري نسبتاً ثابت، انعطافناپذير و ناسازگار كه به بروز مشكلاتي در ارتباط برقرار كردن با ديگران و مشكلات شغلي و قانوني منجر ميگردد. افراد دچار اين حالات تصور ميكنند كه الگوهاي رفتاريشان طبيعي و صحيح است. علايم شايع پارانوييد ـ داراي شك و بياعتمادي غيرمنطقي نسبت به ديگران؛ در زمينه بياعتمادي، داراي حالت تدافعي و حساسيت بيش از حد نسبت به ديگران هستند. اسكيزوييد و اسيكزوتيپال ـ از نظر هيجاني سرد هستند؛ در برقراري ارتباط با ديگران مشكل دارند. گوشهگير، خجالتي، خرافاتي و از نظر اجتماعي منزوي هستند. جبري ـ كمالگرا، داراي عادت خشك، و مردد بوده و نيازهاي طبيعي خود را مهار ميكنند. نمايشي (هيستريونيك) ـ وابسته، فاقد بلوغ فكري، زودرنج، عاطل و باطل، دائم خواستار تشويق و توجه ديگران بوده و با ظواهر يا رفتار خود با ديگران ارتباط برقرار ميكنند (جلب توجه ميكنند.( خودشيفته (نارسيستيك) ـ داراي يك حس خودباوري بيش از حد بوده، شيفته قدرت هستند؛ نسبت به ديگران بيعلاقه هستند. خواستار توجه ديگران بوده و احساس ميكنند كه سزاوار توجه ويژه هستند. دوري گزين ـ ترس و واكنش بيش از معمول نسبت به ردشدن؛ اعتماد به نفس پايين؛ از نظر اجتماعي گوشهگير و وابسته هستند. وابسته ـ غيرفعال، بيش از حد پذيراي نظرات ديگران، ناتوان در تصميمگيري؛ فاقد اطمينان هستند. بيتفاوت ـ مهاجم ـ سرسخت، بدخلق و قهركننده، ترسان از صاحب اختيار بودن، و سهلانگار هستند؛ هميشه كارها را به تعويق انداخته، استدلالي بوده و به سختي از ديگران كمك پذيرفته يا عقايد خود را كنار ميگذارند. ضداجتماعي ـ خودپسند بيعاطفه، بينظم و بيقاعده، تحريكپذير و بيپروا هستند؛ از تجارب درس عبرت نميگيرند و در تحصيل و كار ناموفقند. بينابيني ـ تحريكپذير، داراي شخصيت ناپايدار و تغيير شخصيتي هستند؛ احساسات خود از جمله خشم، ترس و احساس گناه را نابجا بروز ميدهند؛ نميتوانند خود را كنترل كنند؛ مشكلات هويت دارند؛ ممكن است اقدام به خودزني كنند (ايجاد جراحت يا سوزاندن قسمتي از بدن براي كاهش تنش خود) و گاهي دست به خودكشي ميزنند. علل ناشناخته است. فرضيههاي موجود در اين زمينه نقش عوامل زيستشناختي، تكامل اجتماعي و رواني را مطرح كردهاند. عوامل تشديد كننده بيماري سابقه سوءرفتار ديگران با فرد در كودكي سابقه خانوادگي اختلالات خلقي پيشگيري رفتار سالم پدر و مادر با كودك عواقب مورد انتظار درمان براي برخي بيماران مؤثر بوده و يك تغيير تدريجي در شخصيت و رفتار به همراه دارد. براي ساير بيماران، درمان نقش نگهدارنده داشته و در مورد برخي بيماران عاقبت درمان نااميدكننده است. عوارض احتمالي مشكل در حفظ شغل و ارتباط با ديگران؛ اضطراب و افسردگي سوءمصرف داروها عدم پايبندي به درمان خودكشي درمان اصول كلي اقدامات تشخيصي ممكن است شامل مشاهده علايم بيمار توسط سايرين باشد. - در اين موارد و بررسي سابقه طبي، سابقه رفتاري، معاينه فيزيكي و ارزيابي روانشناختي توسط فرد درمانگر لازم است. - درمان اين اختلالات مستلزم اعتقاد متقابل بين درمانگر و بيمار است. تحقق اين امر ممكن است مشكل باشد، زيرا در اين اختلالات اغلب انگيزه دريافت درمان مربوط به اطرافيان بيمار است نه خود بيمار. - درمان روانشناختي ممكن است شامل خانواده درماني و گروه درماني، موقعيتهاي زندگي گروهي و گروههاي خودياري باشد. روشهاي تغيير رفتار با يادگيريي مهارتهاي اجتماعي، تقويت رفتارهاي به جا، محدودكردن رفتارهاي نابجا، يادگيري بروز احساسات، تحليل شخصي از رفتار و مسؤوليتپذيري در مورد رفتارها در ارتباط است. داروها هيچ دارويي براي علاج يا درمان اختلالات شخصيتي وجود ندارد، ولي ممكن است داروهايي براي درمان بيماريهاي همراه تجويز شدند، مثلاً: داروهاي ضدافسردگي براي افسردگي؛ داروهاي ضداضطراب داروهاي ضدروانپريشي (سايكوژ( فعاليت در زمان ابتلا به اين بيماري محدوديتي وجود ندارد. رژيم غذايي رژيم خاصي نياز نيست. درچه شرايطي بايد به پزشك مراجعه نمود؟ اگر شما يا يكي از اعضاي خانواده تان داراي علايم اختلالات شخصيتي باشيد. - اگر علايم پس از شروع درمان تدام يافته يا بدتر شود. -اگر دچار علايم جديد و غير قابل توجيه شده ايد. داروهاي تجويزي ممكن است با عوارض جانبي همراه باشند.
-
- 1
-
- مقالات روانشناسی
- اسكيزوييد و اسيكزوتيپال
- (و 3 مورد دیگر)
-
تحقیقی از"ريچارد وايزمن"روانشناس دانشگاه هارتفورد شاير .
spow پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات و دانستنی های روانشناسی
تحقیقی از"ريچارد وايزمن"روانشناس دانشگاه هارتفورد شاير . چرا برخی از مردم بیوقفه در زندگی شانس میآورند درحالی که سايرين هميشه بدشانس هستند؟ مطالعه برای بررسی چيزی که مردم آن را شانس میخوانند، ده سال قبل شروع شد میخواستم بدانم چرا بخت و اقبال هميشه در خانه بعضیها را میزند، اما سايرين از آن محروم میمانند به عبارت ديگر چرا بعضی از مردم خوششانس و عده ديگر بدشانس هستند؟ آگهیهايی در روزنامههای سراسری چاپ کردم و از افرادی که احساس میکردند خوششانس يا بدشانس هستندخواستم با من تماس بگيرند صدها نفر برای شرکت در مطالعه من داوطلب شدندو در طول سالهای گذشته با آنها مصاحبه کردم، زندگیشان را زير نظر گرفتم و از آنها خواستم در آزمايشهای من شرکت کنند نتايج نشان داد که هرچند اين افراد به کلی از اين موضوع غافلند ، کليد خوششانسی يا بدشانسی آنها در افکار و کردارشان نهفته است برای مثال ، فرصتهای ظاهرا خوب در زندگی را در نظر بگيريد افراد خوششانس مرتبا با چنين فرصتهايی برخورد میکنند، درحالی که افراد بدشانس نه با ترتيب دادن يک آزمايش ساده سعی کردم بفهم آيا اين مساله ناشی از توانايی آنها در شناسايی چنين فرصتهايی است يا نه به هر دو گروه افراد خوش شانس و بدشانس روزنامهای دادم و ازآنها خواستم آن را ورق بزنند و بگويند چند عکس در آن هست به طور مخفيانه يک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قراردادم که میگفت : اگر به سرپرست اين مطالعه بگوييد که اين آگهی را ديدهايد ، 250 پوند پاداش خواهيد گرفت اين آگهی نيمی از صفحه را پر کرده بود و به حروف بسيار درشت چاپ شده بود با اين که اين آگهی کاملا خيره کننده بود، افرادی که احساس بدشانسی میکردند عمدتا آن را نديدند، درحالی که اغلب افراد خوششانس متوجه آن شدند مطالعه من نشان داد که افراد بدشانس عموما عصبیتر از افراد خوششانس هستند و اين فشار عصبی توانايی آنها درتوجه به فرصتهای غيرمنتظره را مختل میکند در نتيجه، آنها فرصتهای غيرمنتظره را به خاطر تمرکز بيش از حد بر ساير امور از دست میدهند برای مثال وقتی به مهمانی میروند چنان غرق يافتن جفتبینقصی هستند که فرصتهای عالی برای يافتن دوستان خوب رااز دست میدهند آنها به قصد يافتن مشاغل خاصی روزنامه را ورق میزنند واز ديدن ساير فرصتهای شغلی باز میمانند افراد خوششانس، آدمهای راحتتر و بازتری هستند، در نتيجه آنچهرا در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آنچه را در جستجوی آنها هستند میبينند تحقيقات من در مجموع نشان داد که آدمهای خوشاقبال براساس چهار اصل برای خود فرصت ايجاد میکنند اول : آنها در ايجاد و يافتن فرصتهای مناسب مهارت دارند دوم : به قوه شهود گوش میسپارند و براساس آن تصميمهای مثبت میگيرند سوم : به خاطر توقعات مثبت، هر اتفاقی نيکی برای آنها رضايت بخش است چهارم : نگرش انعطافپذير آنها، بدبياری رابه خوشاقبالی بدل میکند در مراحل نهايی مطالعه، از خود پرسيدم آيا میتوان ازاين اصول برای خوششانس کردن مردم استفاده کرد؟ از گروهی از داوطلبان خواستم يک ماه وقت خود را صرف انجام تمرينهايی کنند که برای ايجاد روحيه و رفتار يک آدم خوششانس در آنها طراحی شده بود اين تمرينها به آنها کمک کرد فرصتهای مناسب را دريابند به قوه شهود تکيه کنند، انتظار داشته باشند بخت به آنها رو کند و در مقابل بدبياری انعطاف نشان دهند يک ماه بعد، داوطلبان بازگشته و تجارب خود را تشريح کردند نتايج حيرت انگيز بود : هشتاد درصد آنها گفتند آدمهای شادتری شدهاند، از زندگی رضايت بيشتری دارند و شايد مهمتر از هر چيز خوششانستر هستند و بالاخره اين که من عامل شانس را کشف کردم چند نکته برای کسانی که میخواهند خوشاقبال شوند: به غريزه باطنی خود گوش کنيد، چنين کاری اغلب نتيجه مثبت دارد با گشادگی خاطر با تجارب تازه روبرو شويد و عادات روزمره را بشکنيد هر روز چند دقيقهای را صرف مرور حوادث مثبت زندگی کنيد این قصه را بخوانید : زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبابکشی کردند روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایهاش درحال آویزان کردن رختهای شسته است و گفت: لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید احتمالا باید پودر لباسشویی بهتری بخرد همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت هربار که زن همسایه لباسهای شستهاش را برای خشک شدن آویزان میکرد، زن جوان همان حرف را تکرار میکرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: یاد گرفته چطور لباس بشوید. ماندهام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده ؟ مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم وپنجرههایمان را تمیز کردم! زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده میکنیم ، آنچه میبینیم به درجه شفافیت پنجرهای که از آن مشغول نگاهکردن هستیم بستگی دارد قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم : آیا آمادگی آن را داریم که به جای قضاوت کردن فردی که میبینیم ، در پی دیدن جنبههای مثبت او باشیم؟ جمله روز : زندگي تاس خوب آوردن نيست، تاس بد را خوب بازي کردن است-
- مقالات روانشناسی
- تحقیق روانشناسی
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :