جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'معمار'.
26 نتیجه پیدا شد
-
دانلود پاورپوینت بیوگرافی و آثاردانیل لیبسکیند
Mahnaz.D پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در بیوگرافی معماران
پس از جنگ جهانی دوم در سال 1946 در لهستان متولد شد. در سال 1965 شهروند آمریکایی شد.وی در اسرائیل موسیقی خواند و در نیویورک مجری هنری شد. موسیقی را به جهت مطالعه معماری رهاکرده و درجه لیسانس معماری در کوپریونیون نیویورک در سال 1970 دریافت کرد. فوق لیسانس تاریخ و تئوری معماری در مدرسه تطبیقی دانشگاه ا*** در انگلستان در سال 1972 خواند. لیبسکیند در چند دانشگاه جهانی و بین الملی درس داده و سخنرانی کرده و دریافت کننده چندین جایزه مهم معماری بوده است. در حال حاضر کرسی فرانک گهری را در دانشگاه تورنتو دارد و در دانشگاه کالسروهه آلمان و دانشگاه پنسیلوانیا تدریس میکند. دانیل لیبسکیند معمار،معلم و تئورسین معماری میباشد. درسال 1989 برای اولین ماموریت ساختمانیش انتخاب شد، موزه جدید یهود در برلین. ٭ وی اعتقاد دارد که ساختمانها باید در مورد مکان، تاریخ و زمانشان باید اطلاعات بدهند که این اظهارات در موزه یهود که در سال 1999 تکمیل گردیده، نمایش داده شده است. این طراحی سمبلیک بازتاب سرنوشت شوم یهودیان زیر سلطه نازی میباشد. فرمهای زیگزاگ روی سطح موزه یادآور تکه های ستاره داود است. فایل پاورپوینت در انتهای این تاپیک برای دانلود قرار داده شده است- 6 پاسخ
-
- 4
-
- معمار
- معماری سبز
- (و 7 مورد دیگر)
-
معرفی آشنایی با دوستان معمار تالار نواندیشان
مهمان پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مسابقات و گفتگوهای معماری
با سلام به تالار نو اندیشان خوش آمدید بعد از رایزنی های فراوان با مدیران معمار دیگر تالار تصمیم گرفتیم تا تاپیکی برای معرفی و آشنایی کاربران معماری تالار بر پا کنیم که هم در آن دوستان به هم معرفی شوند و هم فضایی باشد برای آشنایی با دیگر دانشگاه و روش های تدریس مختلف اساتید در جای جای ایران ... لطفا دوستان در پست خود برای معرفی ، خود را به طور کامل معرفی کنند ... همچنین نام کاربری دوستان معمار در لیستی که در پست اول هست قرار داده می شود. لیست دوستان معمار تالار نواندیشان: 1. ebram0412 afsaneh521 .2 mahnaz.d .3 anastazia .4 sepide&alireza .5 gizmo .6 7. معمار67 سبز 8. pooran.mehr unforgiven .9 siamak asg.10 parikoochooloo.11 niaz.12 mini.13 Nomber_Van.14 15.*ملینا* 16.hami_sani sarai.17 !ala.18 from_hell .19 20. somaye.stormy 21. armin.eleman 22. sara_arch 23. elaheh 24. سـارا 25. hilda 26. Sepideh.mt 27. arash86 28. ven000s_68 29. bahar_68 و.............- 769 پاسخ
-
- معمار
- آشنایی با دوستان
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
تادائو آندو در 13 اكتبر 1941 ميلادي در اوزاكاي ژاپن ديده به جهان گشود، در سالهاي 69-1962 م . تعاليم خود آموخته و غير آكادميك خود را به عنوان يك معمار با سفرهاي آموزشي بهاروپا، آمريكا و آفريقا و مطالعه بر روي خانه هاي فرانك لويدرايت و كارهاي مدرنيسمقديمي (كلاسيك) تكميل كرد.افزايش كمي آثار او در سطح معماريهاي مسكوني، كليساها،موزه ها و مجتمع هاي تجاري بزرگ، و … با تكيه اي مداوم و تقريباً انحصاري بر ساختارهاي بتن مسلح بزرگ ونمايان است كه عظمت را در معماري او فزوني مي بخشد. او واسطه اي ميان شرق و غرباست، و بتن را ـ با اينكه از مواد جدايي ناپذير جنبش مدرن اروپاست ـ در جهت نشاندادن زيبايي شناسي شرقي به كار مي برد. اولين تمرين معماريش را در سال 69 م . دراوزاكا آغاز كردو تاكنون بيش از صد و پنجاه پروژه معماري را طراحي كردهاست.او از با نفوذ ترين معماران پست مدرن نسل دوم ژاپن محسوب مي شود. توجه عمده وي بر تفليق فرمهاي مدرن با مفاهيم و شيوه هاي سنتي ژاپن استوار است ؛ بهبيان دقيق تر، هدف او تغيير معناي طبيعت از گذرگاه معماري است. مصالح معماري آندو،بتن خام، خورشيد، آسمان، سايه و آب است يا به عبارت بهتر، فضا. تأكيد او بر ايننكته است كه استفاده كنندگان از بنا بايد طبيعت را تجربه و احساس كنند و اينها همهريشه در سنت منطقه اي زيستگاه او ـ كانزايي ـ دارد.عناصراصلي و متناقص معماري آندو عبارتند از نظم، مردم و احساسات انساني. او در معماريخود، به گونه اي متضاد آنها را با هم ارتباط مي دهد و ميان آنها تفاهمي ايجاد ميكند:فرم در برابر فرم و فضا، داخل در برابر خارج و طبيعتدر برابر هندسه .آندو از جذابيت فرم صرفنظر كرده و بر جذابيت فضا تأكيد ميورزد. او اعتقاد دارد كه فرم، از تأثير فضايي مي كاهد و در نتيجه، جذابيتمعماري را محدود مي كند..به اعتقاد او، ارحجيت دادن به فرم به معناي ارجحيتدادن به حس بينايي در ميان پنج حس و عدم توجه به عمق فضايي است. در نتيجه او درپي نفي فرم به مفهوم به كارگيري فرمهاي ساده و انكار ساده و انكار فرمهاي پيچيدهاست. (نفي تصوير صرفاً بصري در فضا). معماري او، معماري نفي و انكار است. او جامعهمدرن و جهاني بودن را نفي مي كند. اولين چيزي كه آندو نفي كرده، مفاسد جامعه مدرن وارزشهاي آن است. (براي مثال، مقولة راحتي) آندو راحتي مدرن را نفي كرده، تلاش ميكند ارتباط پويايي با جهان برقرار كند. او راحتي را از معماري خود دور مي كند و بهجاي آن امكان حضور انسان و طبيعت را در كالبد معماري اش فراهم مي سازد.او كارهايمتعددي تاكنون انجام داده است كه 8 اثر برترش كه اهداف و تفكرات او را به خوبي جلوهگر مي سازند را نام می بریم:-نمازخانة كوه روكو (كليساي باد)-كليساي روي آب-كليساي نور-معبد آب-خانه Raw -مجتمع تجاري تايمز 2-پروژه ناكانو شيما 2-موزه نائو شيما .ويژگي هاي شاخص معماري آندو، نظم، مردم و احساسات انسانياست. بنابراين، بر اساس الهاماتي كه او از اين سه عنصر گرفته، پروژههاي او را مي توان دسته بندي كرد. در معماري آندو، عناصر به شكلي متضاد با هم مرتبطمي شوند. بنابراين، فرم در مقابل فرم و فضا، داخل در برابر خارج و طبيعت در برابرهندسه قرار مي گيرد. به عبارت ديگر، معماري او حاصل ارتباطي است كه بين اين عناصروجود دارد. براي آشنايي و شناخت بيشتر، كارهاي آندو را بر اساس ساختار و كالبد بهسه بخش معماري يگانه انگاري، دو گانه انگاري و كثرت گرايي تقسيم بندي مي كنيم. آن دسته از كارهايي كه در شمار معماري يگانه انگاري قرار مي گيرند، داراي فرميخالص، طراحي واضح و فضايي قومي هستند. اين نوع معماري، بيشتر در خانه ها وكليساهاي كوچك ديده مي شود. در اين فضاها، با آرامشي روبرو مي شويم كه يادآور فضايسنتي چاپخانه هاي ژاپني است. در اين فضا، بر اساس ريتمي وحدت بخش، كل به جزء تبديلمي شود. اين ريتم، حتي در نور و سايه نيز تكرار مي شود. در معماري دو گانهانگار، آندو روش خاص خود را اعمال مي كند. به عبارتي، روش او از هيچ نوع معماريديگري تأثير نپذيرفته است. در آنجاست كه آندو از فرم بيضوي استفاده مي كند؛ وليدر معماري دو گانه انگار، فضا بر اساس نيروي پويا شكل مي گيرد. اين نيرو، از تضادبين فرم و فضا حاصل مي شود. در اين نوع معماري ـ بر خلاف معماري يگانه انگار كه فرمبر فضا غالب است ـ فرم و فضا داراي ارزش يكساني است و در اينجاست كه نوآوري هايآندو تجلي مي يابد. معماري كثرت گرايي آندو شاملتعداد زيادي از كارهاي او از سال 1985 به بعد مي باشد. اين معماري، با فرم هايمتنوعي كه داراي جهت گيريهاي مختلفي است، شناخته مي شود. در اينجا، تمركز فضايي كه در معماري يگانه انگار وجود داشت، متلاشي وپراكنده مي شود و بيشتر به سوي روشنايي و پويايي نيل مي كند. فرم از نظر بصري، سبكتر شده و پراكنده مي شود. بنابراين در طراحي، فضا از تركيبات مختلفي شكل مي گيرد. از اين روست كه در كارهاي آندو، روش ها و مقياس هاي متنوعي ديده مي شود. برخی از نظرات و دیدگاههای تادائو آندو: * نگاه انتقادی به معماری مدرن * احساس نگرانی برای آینده به خاطر وجود کامپیوترها ترس از اینکه خلاقیت را از معمار بگیرند ومعماری به یک فرمول برای تمام نقاط زمین انجامد. * اهمیت فوق العاده به طبیعت * در معماری بخشی وجود دارد که نتیجه یک استدلال منطقی است و بخش دیگری است که از مجرای احساس خلق می شود . همواره یک نقطه هست که این دو با هم طلاقی می کنند.من فکر نمی کنم معماری بدون این تلاقی بتواند خلق شود. * معماری خلق فضایی برای زیستن و به تفکر واداشتن * فرم از تاثیر فضایی می کاهد و در نتیجه جذابیت معماری را محدود می کند. * اهمیت به نور در فضای معماری * نور به زیبایی نمود می بخشد ، و باد و باران با تاثیری که بر بدن انسان می گذارند به زندگی رنگ و رو می دهند. معماری واسطه ای است که انسان را قادر می سازد تا حضور طبیعت را حس کند. * من با نشاندن طبیعت و نور متغیر در درون فرم های هندسی ای که از زمینه شهری شان بریده شده اند ، فضاهایی پیچیده می آفرینم. * آسمان قاب شده ، نور و سایه ایجاد می کند و به شخص القا می کند تا از معنای طبیعت بپرسد و به او کمک می کند تا عناصر ترکیبی فضا را درک کند. * به باور من سه عنصر برای تبلور معماری مورد نیاز است : مصالح واقعی مانند بتن اکسپوز و یا چوب رنگ نشده ، هندسه ناب ، طبیعت ؛ طبیعتی که از طریق انسان نظم داده شده و در تضاد با طبیعت آشفته است. * من می خواهم بناهای قوی و در عین حال آرامی بیافرینم که صدای آفریننده شان را بتوان شنید. * نور سرچشمه تمام هستی است . نور در همان حال که به سطح چیزها برخورد می کند ، به آنها شکل می دهد و با انباشتن سایه در پشت چیزها ، به آنها عمق می بخشد. * تابش یک دسته پرتو نور ، با نفوذ در سکوت ژرف آن تاریکی ، شکوه و ظلمت را به همراه می آورد
- 16 پاسخ
-
- 13
-
- tadao ando
- معمار
- (و 8 مورد دیگر)
-
سانتیاگو کالاتراوا آرشیتکت ٬ هنرمند و مهندس سانتیاگو کالاتراوا در ۲۸ ژولای ۱۹۵۱ در شهر والنسیا در کشور اسپانیا متولد شد.کالاتراوا یک نام اشرافی است که از شوالیه های قرون وسطایی گرفته شده است.خانواده کالاتراوا دارای صادرات کشاورزی وسیعی بودند که این امر در زمان دیکتاتوری ژنرال فرانکو بسیار نادر بود ودارای وضع مالی خوبی بودند. کالاتراوا دوران ابتدایی را در والنسیا گذراند و موقعی که ۸ سال داشت به مدرسه هنر و صنعت وارد شد در آنجا مهارتهای فرمی کشیدن و نقاشی کردن را یاد گرفت.وی دوران تحصیل خود را در والنسیا به پایان رساند و به پاریس رفت و در رشته بوم شناسی ثبت نام کرد ولی به زودی فهمید که علاقه ای به آن ندارد.او سپس به والنسیا باز گشت ودر دانشکده تکنیکهای ساختمانی والنسیا ثبت نام کرد.و تحقیقات تالیف هایی نیز در این دانشکده داشت.وی قانونهای محکم ریاضی و استفاده معماران قدیمی از ریاضی او را به سوی استفاده از این رشته در معماری سوق داد. از پروژه های اجرا شده کالاتراوا می توان از توسعه موزه هنر میلواکی (Milwaukee) ، پل معلق Sundial ، کالیف (Calif) و استادیوم المپیک تابستانی ۲۰۰۴ آتن نام برد.همچنین کالاتراوا در حال طراحی مرکز حمل و نقل مرکز تجارت جهانی “WTC”و برج”TurningTorso”سوئداست. فرم های کالاتراوا با عنوان “elemental and lyrical” خوانده می شود که شاید بتوان آن را در فارسی به “خالص و موسیقیایی” تعبیر کرد.سانتیگو کالاتراوا ، مهندس هنرمند معمار ، کسی که بلند پروازیهای شاعرانه ساختمانها و پل هایش کوله باری از تحسین بین المللی را به همراه داشته است . در دوم دسامبر امسال منتخب هیئت AIA جهت دریافت مدال طلا شد . این مدال بزرگترین افتخار این موسسه است که به شخصی اعطا می شود . دریافت مدال طلا یعنی تصدیق و برسمیت شناختن شخصی است که او کاری با پشتوانه با معنی که بیشترین تاثیر ماندنی را بروی تئوری و عمل را در معماری داشته است .کالاتراوا این هدیه را به همراه مدال از موسسه معماری آمریکا در یازدهم فوریه ۲۰۰۵ در محل ساختمان موزه بین المللی در واشنگتن DC دریافت داشته که این خود تاکیدی بر هنر معماری وی می باشد . ظرافت و سادگی فرمها و عناصر شاعرانه معماری کالاتراوا در سراسر گیتی شناخته شده و تحسین برانگیز است . همچنین در کار اخیر طراحی کلیسا مانند مرکز تجارت جهانی قطب حمل و نقل که با بودجه ۲ بیلیون دلاری در فضای بازی طراحی شده و ارتباط و هارمونی مناسبی که با ترنها ، مسافرین برون شهری و خطوط ترن زیرزمینی دارد مشابهت زیادی به سایت این مرکز تجارتی داده است . از طرف دیگر در سال ۲۰۰۴ ، میلیونها نفر از هارمونی خلق شده در المپیک بازیهای تابستانی در آتن به خاطر طراحی جامع و زیبای کالاتراوا ، و به خاطر طراحی تماشایی استادیوم المپیک و مجموعه آن، وی را تحسین کردند. از جمله کارهای اخیر برجسته کالاتراوا طرح توسعه موزه هنری میلواکه که از سال ۲۰۰۱ کار ساخت آن آغاز شده است می باشد که این نخستین ساختمان وی در آمریکا است. همچنین فرودگاه سوندیکا و بیلبو در سال ۲۰۰۰ و پل جیمز در دوبلین در سال ۲۰۰۳ و تالار کنفرانس تنریفه در سانتاکروز و جزیره قناری در سال ۲۰۰۳ و چندین پل زیبای دیگر در نقاط مختلف جهان . آخرین ساخته کالاتراوا ساختمان هنرها و علوم در شهر والنسیا می باشد . همچنین وی در حال حاضر مشغول طراحی مرکز سمفونی آتلانتا می باشد. در هر حال معماری وی الهام بخش و بیان کننده انرژی روح انسان و توسعه تخیل بشری است که ما را دلشاد و شگفت زده کرده و کار او که به شکل تندیسی با ساختار دینامیک که نشاندهنده روح انسانی در خلق محیطی برای زندگی ، بازی و کار ماست . ساخت پل ها کالاتروا این بومی اهل والنسیای اسپانیا ،کسی است که با گذشته غنی معماری قرون وسطی ای که به او به ارث رسیده ، در واقع آموزاننده رسمی آن دوران می باشد . او در زمان نوجوانی وقتی که اسپانیا در دیکتاتوری به سر می برد برای آسایش از محدودیت سفر کرد و این مسئله به او اجازه داد که مطالعاتش را در پاریس و سوئیس همچون یک بورسیه ادامه دهد . او فوق لیسانس خود را از والنسیا و دکترا را از ETH زوریخ دریافت کرد . کالاتراوا نخستین دفتر خود را در زوریخ تاسیس کرد که خیلی زود تحسین همگان را در طراحی پل برانگیخت . او کار خود را با طراحی پل باخ درودا و در سال ۱۹۸۴ برای بازیهای المپیک بارسلونا شروع کرد . از جمله شاهکارهای او در پل سازی ، پل زیبای آلامیلو در سال ۱۹۹۲ و پل بیلبائو در سال ۱۹۹۷ و پل آلامدا در سال ۱۹۹۵ می باشد . تاسیس دومین دفتر وی در پاریس در سال ۱۹۸۹ همزمان با طراحی ایستگاه فرودگاه لیون بود که در سال ۱۹۹۴ تکمیل و به بهره برداری رسید . همزمان با این کار او عمارت BCE را در تورنتو طراحی کرد . سومین دفتر او در والنسیا در سال ۱۹۹۱ با شروع کار بروی شهرک علم و هنر که یک مجموعه کامل فرهنگی است تاسیس شده است . موزه هنر میلواکه این موزه که در آمریکا واقع شده اولین ساخته این هنرمند در آن کشور می باشد . پس از ساخت این موزه بسیاری از هنرمندان آمریکا طراحی زیبای آن را ستودند و این مسئله خود بازشدن درهای جدیدی به روی هنرمند معمار گشود و در مجلات معماری و طراحی آمریکا مقالات بسیاری در مورد آن نوشته شد. این موزه در بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۱ ساخته شده است که در واقع یک مجموعه هنری کامل و بی نظیری می باشد . این موزه دارای عرفه های متنوع که سازه آن متحرک به صورت بادگیر روزنه دار با قابلیت باز و بسته شدن (Brise Soleil )و همچون یک پرنده بزرگ می باشد. برخی نیز آن را تداعی کننده کشتیهای قدیمی می دانند . از مشخصات جاذب این موزه قابلیت باز و بسته شدن آن است که طلوع و غروب خورشید در طول روز مهیا کننده سایه های زیبا در داخل موزه بوده که به راستی تجسم جذابیتهای شهرنشینی را به ما نشان می دهد . ساختمان اصلی موزه به طول ۱۳۴ متر و با عرض ۳۷ متر که ارتفاع تا سقف ۱۱٫۳ متر می باشد.
- 22 پاسخ
-
- معمار
- معمار اسپانیایی
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
[h=1]لئوناردو دا وینچی[/h] [TABLE=class: infobox vcard, width: 22] [TR] [TD=class: fn, bgcolor: #6495ED, colspan: 2, align: center]لئوناردو دا وینچی[/TD] [/TR] [TR] [TD=colspan: 2, align: center] [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]نام[/TD] [TD]لئوناردو دا وینچی[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]نام اصلی[/TD] [TD]لئوناردو دی سر پیرو دا وینچی[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]نام(های) دیگر[/TD] [TD]لئون دا[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]زادهٔ[/TD] [TD]۱۵ آوریل ۱۴۵۲ روستای وینچی، فلورانس، ایتالیای کنونی[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]درگذشت[/TD] [TD]۲ مه ۱۵۱۹ میلادی (۶۷ سال) آمبواز، پادشاهی فرانسه[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]ملّیت[/TD] [TD]ایتالیایی[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]رشته[/TD] [TD]دانشمند و نقاش و مخترع و زیستشناس[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]آثار برجسته[/TD] [TD]شام آخر مونالیزا مرد ویتورین[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]امضا [/TD] [TD][/TD] [/TR] [/TABLE] لئوناردو دی سر پیرو دا وینچی (۱۵ آوریل ۱۴۵۲ - ۲ مه ۱۵۱۹) دانشمند، نقاش، مجسمهساز، معمار، موسیقیدان، ریاضیدان، مهندس، مخترع، آناتومیست، زمینشناس، نقشهکش، گیاهشناس و نویسنده ایتالیایی دوره رنسانس بود. نبوغ او شاید بیش از هر چیز دیگری مورد توجه بوده است. لئوناردو معمولاً به عنوان نمونهٔ بارز یک مرد رنسانس معرفی میشود.[۱] از او به طور گسترده بزرگترین نقاش تاریخ یاد میکنند. عدهای نیز او را با استعدادترین شخصی میدانند که تا کنون در این جهان زندگی کرده است. دا وینچی را کهنالگوی «فرد رنسانسی» دانستهاند. وی فردی بینهایت خلاق و کنجکاو بود. او نظریات خود را در مجموعه یادداشتهایی که بالغ بر هزاران صفحه میباشند، ثبت کرده است. او طرحهای مبتکرانهای را برای ساخت سلاحهایی مانند توپهای بخار، ماشینهای پرنده و ادوات زرهی ارائه کرده بود، هرچند که بسیاری از آنها هرگز ساخته نشدند. دا وینچی اولین طراح هواپیما و صدها اثر معماری دیگر بهشمار میرود. یکی از طرحهای ابتکاری او لباس غواصی و زیر دریایی جنگی است. او همچنین مسلسل، تانک نظامی، ساعتی که به ساعت دا وینچی معروف است، کیلومترشمار و چیزهای دیگر را طراحی یا اختراع کرد و با استفاده از خط معکوس برای طراحیهای خود یادداشتهایی را نوشته است، که آنها را فقط در مقابل آینه میتوان خواند. شهرت جهانی دا وینچی بیشتر بهخاطر نقاشیهای شام آخر و مونالیزا است. مارکو روسکی دربارهٔ او میگوید: در حالی که گمانهزنیهای زیادی در مورد لئوناردو وجود دارد، چشمانداز او از جهان اساساً منطقی است و نه اسرار آمیز، و این که روشهای تجربی به کار گرفته شده او برای زمان خودش غیرمعمول بود.[۲] زندگی [h=3]دوران کودکی[/h] خانهٔ دا وینچی در کودکی نقاشی که به عنوان اولین کار دا وینچی شناخته میشود لئوناردو دا وینچی در سال ۱۴۵۲ در روستای توسکانی زاده شد. او فرزند نامشروع یک ثروتمند، با نام پیرو فرانسیسو دی انتونیو دا وینچی و یک زن دهقان به نام کاترین بود. بین ۱۴۹۳ و ۱۴۹۵ لئوناردو زنی به نام کاترین را در میان افراد وابسته به خود را در اسناد مالیاتی خود ذکر کرده است. زمانی که او در ۱۴۹۵ فوت کرد، لیست هزینههای مراسم تشییع جنازه نشان میدهد که این زن مادر او بود.[۳][۴][۵] در مورد دوران کودکی لئوناردو اطلاعات زیادی در دست نیست. او ۵ سال اول زندگی خود را با مادرش گذراند، سپس در سال ۱۴۵۷ نزد خانوادهٔ پدرش، پدربزرگ، مادربزرگ و عمویش زندگی کرد. پدر او با یک دختر شانزده ساله ازدواج میکند، همسر دوم پدرش لئوناردو را خیلی دوست میداشت اما در سن جوانی درگذشت.[۶] او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه دهکدهٔ محل سکونتش گذراند. با اینکه در مدرسه چندان موفق نبود، ولی شور و هیجان زیادی نسبت به طبیعت نشان میداد.[۷] دا وینچی به صورت غیررسمی هندسه و ریاضیات را نیز آموخت. وقتی او شانزده ساله بود پدرش برای بار دوم با دختر بیست سالهای به نام فرانسسکا لنفردینی ازدواج کرد.[۸] [h=3]دوران جوانی[/h] پرترهای از لئوناردو دا وینچی در دوران جوانی تعمید مسیح، یکی از آثار دا وینچی در کارگاه وروکیو او را به شاگردی به هنرکدهای در فلورانس فرستادند تا نزد آندرئا دل وروکیو (۱۴۳۵–۱۴۸۸)، که نقاش و پیکرتراش بود، آموزش ببیند. وروکیو از شهرت بسیاری برخوردار بود؛ به گونهای که ساخت بنای یادبود «بارتولومئو کولئونی»، سردار نظامی شهر ونیز را به او سپردند. در آتلیهای که قابلیت ساخت چنین شاهکارهایی را داشت، لئوناردوی جوان میتوانست چیزهای زیادی بیاموزد. بدون شک در آنجا با رموز فنی ریختهگری و کارهای فلزی آشنا شده و آموختهاست که چگونه با مطالعه و مشاهده دقیق مدلهای برهنه و پوشیده، تابلوها و تندیسهایی را پدیدآورد. شمار زیادی از نقاشان و پیکرتراشان خوب، از هنرآموزان کارگاه موفق «وروکیو» بودند، ولی «لئوناردو» بسیار بهتر از یک نوجوان با استعداد بود، به گونهای که در هفده سالگی در کار پیکر تراشی و سایر امور مربوط به آن به استاد ماهری تبدیل شده بود و قادر بود ابزارهای پیچیده و ماشینهای مورد نیاز را پدیدآورد.[۹] او همچنین به پژوهش دربارهٔ گیاهان و جانوران مختلف پرداخت تا بتواند از آنها در تابلوهایش استفاده کند؛ علاوه بر این، دانش گستردهای دربارهٔ نورشناسی، ژرفا نمایی و استفاده از رنگها کسب کرد. چنین آموزشی کافی بود که از هر نوجوان با استعدادی یک هنرمند برجسته بسازد. او پس از اتمام آموزش به شهر میلان رفت.[۱۰] لئوناردو در سال ۱۴۷۲ به عضویت گروه قدیس لوقا درآمد. مرکز این گروه یا اتحادیه، که عمدتاً از داروفروشان، پزشکان، و هنرمندان تشکیل شده بود، در بیمارستان سانتا ماریانوئووا بود. احتمالاً لئوناردو در آنجا فرصتی برای آموختن کالبدشکافی به دست آورد. در ۱۴۷۸ شورای شهر از او خواست نمازخانه سان برناردو در کاخ وکیو را نقاشی کند ولی بنا به دلایلی، این مأموریت را انجام نداد. لئوناردو در بسیاری از پروژههای مختلف برای لودویکو استخدام شد. از جمله آمادهسازی شناورها برای موقعیتهای خاص، طرحهایی برای یک گنبد برای کلیسای جامع میلان و یک مدل برای یک بنای تاریخی مربوط به ورزش سوارکاری بزرگ فرانچسکو اسفورزا که هفتاد تن برنز برای ریختهگری آن استفاده شد. این بنا برای چندین سال ناتمام ماند که برای لئوناردو غیرعادی نیست و در سال ۱۴۹۹ به پایان رسید.[۱۱] [h=3]دوران کهنسالی و مرگ[/h] آرامگاه دا وینچی در کلیسای سنت هابرت در شهر آمبویس، فرانسه مرگ لئوناردو دا وینچی اثر دومینیک انگر. دا وینچی اواخر عمر خود را در شهر واتیکان در ایتالیا سپری نمود مکانی که رافائل و میکل آنژ در آنجا فعالیت داشتند.[۱۲] در اکتبر ۱۵۱۵ فرانسوای اول (François premier)، پادشاه فرانسه، میلان را به تسخیر خود درآورد. در دسامبر همان سال لئوناردو به نزد فرانسوای اول و پاپ لئون دهم فراخوانده شد. به لئوناردو سفارش جدیدی برای ساخت یک شیر مکانیکی داده شد، شیری که میتوانست به طرف جلو گام بردارد و قفسه سینهاش را باز کرده و خوشهای از گلهای سوسن را نمایان سازد.[۱۳][۱۴] در سال ۱۵۱۵ به خدمت فرانسوا درآمد و در خانهای ییلاقی در کلوس لوس در نزدیکی اقامتگاه سلطنتی جای گرفت. او سه سال پایانی عمر خویش را به همراه ملزی شاگردش در آنجا گذرانید و حقوقی معدل هزار اسکودی (واحد پول آن زمان در ایتالیا) دریافت میکرد.[۱۵] دا وینچی در روز دوم ماه مه سال ۱۵۱۹ در حالی که تبدیل به یکی از دوستان صمیمی فرانسوا شده بود در کلوس لوس درگذشت. واساری اینگونه مینویسد که پادشاه سر دا وینچی را در هنگام مرگ در آغوش گرفت هرچند که این داستان عاشقانه و رومانتیک که بسیار باب طبع فرانسویان و بسیاری از هنرمندان است بیشتر به افسانه شبیهاست تا واقعیت.[۱۶][۱۷] واساری همچنین مینویسد که دا وینچی به هنگام مرگ تقاضای حضور یک کشیش برای اعتراف به گناهان میکند.[۱۸] بر طبق خواستهٔ او شصت فقیر تابوت او را حمل میکنند. او در کلیسای سنت هابرت تدفین میشود. ملزی به عنوان وارث او شناخته میشود و تمامی پولها، نقاشیها، وسائل و دیگر آثار او به ملزی تعلق میگیرد. البته لئوناردو شریک قبلی و قدیمیاش، سالای و همچنین خدمتکارش را فراموش نکرد و به هرکدام از آن دو، نصف تاکستان خویش را بخشید.[۱۹] [h=2]زندگی شخصی و روابط[/h] پرترهٔ ایزابلا دسته دا وینچی دوستان زیادی داشت که هم اکنون به خاطر زمینههای کاری و یا اهمیت تاریخ خود امروزه به نوعی شناخته شده هستند؛ اما با این حال به نظر میرسد که به جز ایزابلا دسته، دوستی صمیمی و نزدیکی با زنان نداشته است. دا وینچی در حالیکه به همراه ایزابلا به یکی از نقاط ایتالیا سفر کرده بود، از او پرترهای میکشد که به نظر میرسد قرار بوده طرح اولیهٔ یک نقاشی باشد که هم اکنون گم شده است.[۲۰] [h=3]گرایش جنسی و تأثیرات آن بر هنرش[/h] یحیای تعمید دهنده گذشته از دوستی و روابط او با دوستانش، دا وینچی زندگی خصوصی خود را پنهان نگاه داشته بود. گرایش جنسی او، به موضوعی برای تجزیه و تحلیل و حدس و گمان تبدیل شده بود. این روند در اواسط قرن ۱۶ شکل گرفت و در قرنهای ۱۹ و ۲۰ دوباره احیا شد، که مهمترین پژوهش در اینباره توسط زیگموند فروید انجام شدهاست[۲۱] بیشترین رابطهٔ دا وینچی، با دو پسر جوان که شاگردان خود او بودهاند یعنی سالای و ملزی بودهاست. ملزی احساس دا وینچی به او را عشق و شهوت بیان میکند. مدارک دادگاه سال ۱۴۷۶ نشان میدهد که وقتی دا وینچی بیست و چهار ساله بوده به همراه ۳ مرد دیگر تحت قوانین سودومی دوران رنسانس به همجنسگرایی متهم میشود اما بعدها از این اتهام تبرئه میشود.[۲۲] از آن تاریخ به بعد بحثهای زیادی پیرامون همجنسگرا بودن دا وینچی و تأثیرات آن بر آثارش، به ویژه وجود حالت دوگانهٔ مردانه و زنانه و شهوت مشهود در تابلوی یحیای تعمید دهنده و باکوس و دیگر آثار وی، بخصوص آثار آمیخته با شهوت وی شدهاست.[۲۳] [h=3]شاگردان[/h]جیان جیاکومو کاپورتی د اورنئو یا همان سالای از سال ۱۴۹۰ همراه با دا وینچی زندگی میکرد. تنها پس از گذشت یک سال از پیوستن سالای به دا وینچی، او لیستی از خرابکاریها و تخطیهای سالی فراهم کرد. لئوناردو او را دزد دروغگو کلهشق و دله خطاب کرد. پس از اینکه او دست کم پنج بار با پولهای دا وینچی فرار و آنها را صرف کارهایی همچون خرید لباس کرد.[۲۴] اما با این حال دا وینچی همواره نسبت به سالای رفتاری بسیار محبتآمیز داشت. سالای به مدت سی سال همراه با او زندگی کرد.[۲۵] سالای تعدادی از نقاشیهای خود را به نمایش گذاشت هرچند که جرجیو واساری یکی از نقاشان معروف ایتالیا عقیده داشت که دا وینچی فنون نقاشی را به خوبی به او آموخته است[۲۶] اما کارهای سالای نسبت به کارهای دیگر شاگردان دا وینچی از خلاقیت هنرمندانهٔ کمتری برخوردار بود. در سال ۱۵۱۵ او مدل کاملاً برهنهای از مونا لیزا را کشید و نام ان را مونا وانا نهاد.[۲۷] در سال ۱۵۰۵، دا وینچی شاگرد دیگری را به نام کنت فرانسیسکو ملزی اختیار نمود. کسی که ادعا میشود محبوبترین شاگرد در نزد وی بودهاست. او به همراه دا وینچی به فرانسه مسافرت کرد و تا آخر عمر دا وینچی در کنار او باقیماند. پس از مرگ دا وینچی تمامی کارهای او به ملزی رسید و او از آنها به خوبی نگهداری کرد.[۲۸]
- 8 پاسخ
-
- 3
-
- لئوناردو داوینچی
- مهندس
-
(و 11 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مهندس هوشنگ سیحون در سال ۱۲۹۹ و در خانواده اى اهل موسیقى به دنیا مى آید.پدر بزرگ او « میرزا عبدالله » بنیانگذار موسیقى سنتى و معروف به پدر موسیقى سنتى ایران بوده است و مادرش (مولود خانم) از نوازندگان تار و سه تار و معلم زنده یاد « احد عبادى »که دایى سیحون به حساب مى آید. او بعد از راهیابى به دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران استعداد خود را از نقاشى به معمارى توسعه مى دهد و به دعوت « آندره گدار» (رئیس اداره باستان شناسى وقت ایران) براى ادامه تحصیل راهى پاریس و دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) مى شود و حدود ۳ سال تحت تعلیم « اوتلو زاوارونى » به تکمیل دانش معمارى خود مى پردازد و در سال ۱۹۴۹ به درجه دکتراى هنر مى رسد. مهندس سیحون بعداز طراحى و اجراى آرامگاه بوعلى سینا (همدان ) پروژه هاى زیادى را طراحى و اجرا مى کند که از جمله آنها مى توان به مقبره عمرخیام (نیشابور)، مقبره کمال الملک (نیشابور)، مقبره و موزه نادرشاه افشار (مشهد)، مجلس شوراى ملى ، موزه توس (مقبره فردوسى )، کارخانه نخ ریسى کوروس اخوان، کارخانه آرد مرشدى ، سازمان نقشه بردارى کل کشور ، بانک سپه (توپخانه )، مجتمع آموزشى یاغچى آباد ، سینما آسیا، سینما سانترال ، کارخانه کانادادراى (زمزم فعلى ) در تهران و اهواز ، کارخانه یخ سازى کورس اخوان و حدود ۱۵۰ خانه و ویلاى خصوصى براى شخصیت هاى مشهور آن زمان اشاره کرد که تقریباً همه به اقتضاى کانسپتى که داشته اند از مصالح ساده و مقاوم محلى تشکیل شده اند و آموزه هاى کلاسیک بوزار پاریس در آنها پیاده شده است.سیحون همچنین در طول آن سالها عضو شوراى ملى باستان شناسى ، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مرکزى تمام دانشگاههاى ایران و کمیته بین المللى« ایکوموس» (Icomos) بوده و به مدت ۱۵ سال مسؤولیت مرمت تمام بناهاى تاریخى ایران را برعهده داشته است.از دیگر مسؤولیت هاى مهم این معمار و مهندس ایرانى، یکى هم ریاست دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران در یک دوره و سالها تدریس معمارى دراین دانشکده بوده است که در آن دوره شاگردان به نسبت موفقى تربیت مى شود.مهندس هوشنگ سیحون بیش از دو دهه است که در ونکوور (کانادا) زندگى مى کند و در آنجا به طراحى و نقاشى و تعلیم هنر مشغول است و هر از گاهى بزرگداشتى از سوى برخى مجامع خصوصى و دولتى و دانشگاهى خارج از کشور براى او برگزار مى شود. مهندس هوشنگ سیحون، معمار و طراحمعمار مقبره ها و یادهامتولد سال ۱۲۹۹ تهرانفارغ التحصیل دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهراندانش آموخته دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) درمعمارىرئیس دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران یک دورهتدریس معمارى در دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهرانعضو انجمن شوراى ملى باستان شناسى، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مرکزى تمام دانشگاههاى ایران و کمیته بین المللى «ایکوموس» (وابسته به یونسکو) پیش ازانقلابچاپ ۳ کتاب «معمارى سیحون» ، «نگاهى به ایران (نقاشى هاى سیاه قلم) و (نیم قرن آثار معمارى ونقاشى سیحون)»برگزارى نمایشگاهى مشترک با« پابلوپیکاسو » و « سالوادور دالى» در«ماساچوست» آمریکا ۱۹۷۲شهروند افتخارى فرانسهتهیه فیلمى درباره آرامگاه بوعلى سینا به کارگردانى امیرشمخانىداراى نمایشگاه دائمى در کلکسیون دانشگاههاى هاروارد، ام آى تى، دانشگاه واشنگتن و برکلىطراح و اجراى تعدادى از مهم ترین بناهاى یادبودى و صنعتى و شخصى درایران مانند آرامگاه بوعلى سینا (همدان)، مقبره عمرخیام نیشابور، مقبره و موزه نادرشاه (مشهد)، مقبره کمال الملک، بانک سپه تهران و… محمد شمخانى: تظاهرات معمارى مدرن و معاصر ایران آنقدر پراکنده و پوسته پوسته است که خیلى راحت نمى توان به صورت بندى آن پرداخت و از دوره یا دوره هاى مشخص سخن گفت. با استناد به همین آثار و آفرینه هاى جسته و گریخته و با نیت و درک و دریافتى تاریخى و تقویمى از این خط سیر نامنظم، اما کسانى آمده اند و آن را به ادوارى کوتاه برگردانده اند و تفسیرى از آن ارائه داده اند. به مدد چنین تفاسیرى است که مى توان مهندس» هوشنگ سیحون «را یکى از سرآمدان معمارى معاصر ایران و یکى از هنرمندانى دانست که در دوره اى خاص خوب درخشیده است.دوره اى را که سیحون درآن به آفرینش بناهاى یادبودى و یادواره اى مى پردازد، مهندس« نادر اردلان »در دانشنامه ایرانیکا، دوران « پیدایش نمادهایى از یک هویت ملى روزافزون» مى نامد و بناهاى خلق شده درآن را که« تصاویر گذشته اى افتخارآمیز مانند آرامگاههاى نوبنیاد یا بازسازى شده دانشمندان، شاعران و قهرمانان ملى » و… به شمار مى آمدند « اغلب کوچک و با طرح هایى هنرمندانه »و اجراهایى خوب برمى شمارد که « گواه تحصیلات طراحان ایرانى در پاریس قبل ازجنگ » جهانى دوم به حساب مى آید. نخستین اثرى که مهندس سیحون ازخود به جا گذاشته ، آرامگاه بوعلى سیناى همدان است که طرح آن در ۲۵سالگى و هنگام تحصیل در دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) ارائه مى دهد و درمسابقه اى که « انجمن آثار ملى» آن زمان به مناسبت بزرگداشت هزاره بوعلى سینا از سوى یونسکو برپا مى کند، جایزه اول را به دست مى آورد. جایزه اى که ساختن مقبره بوعلى سینا بود و ساختمانى که در ۲۸ سالگى او آغاز و در سى سالگى اش به پایان رسید. وقتى سال گذشته و در یک گفت وگوى اختصاصى از مهندس سیحون پرسیدم که : « چطور آن همه عبارت پراکنده ونمادها ونمودهاى تاریخى هم روزگار را دریک ساختار پلى فونیک گنجاندید، که در نهایت از آن یک صداى ارکسترال و هماهنگ به چشم و گوش بیننده برسد؟ » اوپاسخ داد: « آرامگاه بوعلى تنها یک آرامگاه یا مقبره نیست، بلکه آرامگاه یا مقبره جزئى ازکل است که یادبود بوعلى است. من خواسته ام با عوامل و عناصر معمارى چه از نظر شکلى وچه از نظر عددى ، از راه نماد و سمبل، شخصیت بوعلى را بیان کنم. و این موضوع در ایران یا سایر جاها معمول نبوده است. شکى نیست که براى هماهنگ کردن این عناصر ممارست و پیگیرى ومطالعه فراوان لازم است که در موقع خود سعى کرده ام کوتاهى نکنم. پس با یک نوع دانش فراگیر در ترکیب و تلفیق این عناصر کوشش خود را به کار برده ام تا چیزى به دست بیاید که در برابر دید شما است. این را هم بگویم که در تمام کارهایم جزئیات ، هر قدر بى اهمیت ،از ذهن من دور نبوده و به فراموشى سپرده نشده است ». در این گفت وگوى طولانى که قرار بود در کتابى بیاید مهندس سیحون در پاسخ به پرسشى که از او درباره توصیف چشم انداز کلى آثار نوستالژیک اش مى کنم، چنین مى گوید:« بارها و بارها به هنرجویان خودم که در حقیقت یاران هنرى من هستند گفته ام: ما از دو هزار و پانصد سال پیش تا به امروز پیشکسوتانى داشته ایم که براى ما بى اندازه گرامى و محترمند. رسالت، به ما حکم مى کند که امروز کارهایى را که در عالم معمارى وهنر از هر نوع انجام مى دهیم عمیقاً در جایگاهى باشند که درمقابل این پیشکسوتان خجل و شرمنده نباشیم. بنابراین با تمام وجود وعشق بى پایان دست به کار شویم تابه نتیجه مطلوب برسیم. به این کارها که نام بردید(آرامگاه بوعلى سینا، خیام، کمال الملک، نادرشاه و…) با خاطراتى پر از شور و هیجان نگاه مى کنم و به نظرم مى رسد که چقدر نگفته ها دارم که بایدگفته مى شد و افسوس که نیمه کاره ماند. در پدید آوردن این کارها هدفم ابداً تقلیدگذشته نبوده است، بلکه روح و جان ایران مطرح بوده است که با ابزار امروزى باید شکل مى گرفت وخودنمایى مى کرد.»او همچنین به این پرسش که « اگر مى خواستید با همان روحیه به معمارى بپردازید و مجبور به ترک ایران نمى شدید، پروژه بعدى تان چه بود وچه مى توانست باشد؟ » چنین پاسخ مى دهد:« در پاسخ این سؤال باید بگویم که موضوع یا پروژه خاصى مورد توجهم نیست. اما آنقدر ایده ها و حجم ها و شکلهاى متعدد در ذهنم مى جوشد و در حرکت است که گفتنى نیست و متأسفم چرا امکان پیاده کردن آنها روى خاک کشورم مقدور نیست. حیف و صدحیف. » این اواخر و بعد از دو دهه سکوت و سردرگمى، پیشنهادهایى دوباره به مهندس سیحون شد که به ایران بازگردد و به طراحى و اجراى آثار مونومنتال دیگرى بپردازد که او هرگز قبول نکرد و فکر کردن به ایران در غربت را به کلنجار رفتن درخاک کشورش ترجیح داد. یکى از آن پروژه هایى که خود من واسطه پیشنهاد آن به این مهندس ارجمند شدم، پیشنهاد طراحى موزه اى با روحیه ساختمانى آرامگاه بوعلى سینا در همدان بود که پذیرفت و اجراى آن را مشروط به نظارت من بر حسن اجراى طرح کرد، که این بار پیشنهاددهندگان نپذیرفتند و بهانه آوردند! وقتى از مهندس سیحون پرسیدم که« آیا هنوز خودتان را به لحاظ عاطفى یک شهروند ایرانى مى دانید یا نه؟ و آیا هنوز تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى این کشور برایتان مهم و جالب هست یا نه؟ »او در پاسخ به این آخرین پرسش ام چنین مى گوید:« افتخار مى کنم که ایرانى هستم و افتخار مى کنم که درموقع تولد، ایران عزیز به من این امکان را داده است که پایم را روى خاک مقدسش بگذارم. هیچ گله اى از هیچ کس ندارم و مى دانم بى مهرى ها قطعاً از روى عدم آگاهى نسبت به درون و ضمیر من بوده است.تمام تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى کشورم دقیقاً مورد توجهم مى باشند. کوچکترین تصرف، کوچکترین ناملایمتى، کوچکترین خرابى نسبت به آثار ایران آنچنان تأثیر نامطلوبى در قلبم مى گذارد که قادر به بیان آن نیستم.بعضى دخل و تصرفات در آثار اصفهان و یزد و سایر شهرها که پر از شاهکارها هستند شدیداً مرا متأثر و متأسف مى کند. به طورى که حس مى کنم یک قسمت از وجود ایرانم را مجروح کرده اند و زخم زده اند. به هر حال خودم را فدایى آن سرزمین مى دانم و برایش آرزوى پیشرفت و بارورى دارم. » یک بخشى از شهرت مهندس سیحون هم به نقاشى ها و به ویژه طراحى هاى او برمى گردد. نقاشى هایى که به نوعى از مینیاتور آغاز شده و در نهایت نیز بدان رسیده است. ماجراى این « فرگشت » را من در نقدى بر آثار او آورده ام و اینجا مجال پرداختن به آن نیست. یکى از مهمترین رویدادها در زندگى هنرى مهندس سیحون که دائم روى آن تأکید مى شود، نمایشگاه هاى مشترک سیحون و پابلو پیکاسو غول هنر قرن بیستم است. در نخستین نمایشگاه مشترک این دو هنرمند که در سالهاى دهه پنجاه در تهران و در گالرى دولتى« مهرشاه » برگزار مى شود، تنها یک بشقاب سرامیک خریدارى شده از آثار پیکاسو به نمایش درمى آید و باقى آثار مربوط و متعلق به سیحون است. برگزارى چنین نمایشگاه به اصطلاح مشترکى و آن هم با چنین عنوانى شاید در تاریخ هنر جهان بى سابقه بوده باشد! داستان نمایشگاههاى مشترک سیحون وپیکاسو به همان نمایشگاه معروف ختم نمى شود و بار دیگر در ماساچوست آمریکا و این بار با همراهى آثارى از سالوادور دالى برگزار مى شود. در این نمایشگاه انگار برخى از منتقدان آمریکایى چنان که مى گویند از کلاف هاى سردرگم سیحون و بافه هاى خط او استقبال مى کنند و از آنها به عنوان آثارى با ارزش و به یاد ماندنى یاد مى کنند.هوشنگ سیحون متعلق به سومین نسل معماران ایرانی است که تحصیلات خود را در اروپا انجام دادند . در همان سالهای ۲۵۰۷، هنگامیکه سیحون پس از پایان تحصیل در مدرسه بوزار پاریس به ایران آمده و شروع به کار کرد ” سبک بین المللی ” تا حد زیادی در میان معماران رواج یافته بود . در تهران به خصوص در محله های جدید شمال شهر بیش از پیش الگوهای این سبک بویژه در خانه سازی رعایت می شد .اما دانشکده هنرهای زیبای تهران از همان ابتدای تاسیس روش آموزش بوزار پاریس را برگزید و سیحون نیز خود فارغ التحصیل همین دانشکده بود .مدت یک ربع قرن ، آنچه که این معمار و معدود همکاران او در ایران ساختند و آموزش دادند ، سرمشق و نمونه کار نسل های بعدی معماران دانشگاه دیده ، حرفه ای های قدیمی و حتی بساز و بفروشها قرار گرفت . ازبناهای مجلل و تشریفاتی که دارای ارزش نمودگاری هستند تا ساختمانهای ساده کوچک در دورترین نقاط کشور هیچیک از این زبان معماری به دور نماندند.در دهه های بعد از جنگ جهانی دوم شیوه های معماری سنتی که عبارت بود از تکرار تعداد معدودی نمونه های اصلی معمارانه برای بناهای مختلف ، به خصوص در شهرهای بزرگ به کلی کنار گزارده شده بود .احداث خیابانهای سراسری و شبکه جدولی شهری بافت شهری سنتی را دچار دگرگونی اساسی کرده و قطعات مالکیت منظم و مستطیل شکل به وجود آورد .با این تغییرات ساختی در شکل شهر به دوران معماری درون گرا با حیاط مرکزی پایان داده شد و معماران به الگوی تک بناهای جدا از یکدیگر روی آوردند .بدینسان فضای تاریخی جای خود را به محیط جدیدی می داد که روحیه مدرنیزم (نوینگرایی ) در آن بیش از پیش دیده می شد .جهت اصلی معماری که در گذشته روی به سمت یک مرکز روحانی داشت جای خود را به معماری داد که به سمت تحول و آینده گرایش داشت . بخشهای مسکونی شبکه راسیونالیست شهری به وجود آوردند . و کاخهای دولتی و بناهای عمومی که نمودار تحکیم قدرت مرکزی و دولت بود بیشتر در فضاها و میادینی جای گرفتند که از ویژگیهای فضاهای شهری نئوکلاسیک بهره داشت . این دو جنبه معماری که یکی ضرورت ایجاد بناهای ساده و عملی بود و دیگری نیاز به نمایش ارزشها و مظاهر فرهنگی نظام زمانه ، زمینه مناسب خود را در دوگانگی آموزش بوزار در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم یافت .معرفی کار هوشنگ سیحون فرصتی است مناسب برای آنکه بتوان به جریان پیدایش و تحول معماری نوین در ایران و تاثیر مکاتب مختلف فرهنگی بر این معماری نگریست . بعد از جنگ جهانی دوم اروپا غرق در مسئله بحران مسکن بود .معماران در این فرصت روی به نظریه های فونکسیونالیستی که در سالهای بین دو جنگ تحول یافته بود آوردند و برای جبران خرابیهای حاصل از جنگ روی به امیدها و آرزوهای مدرنیزم آوردند . شهرها و محله ها به این ترتیب به سرعت ساخته می شد . ایران در آن هنگام آهسته آهسته گام در راه شهرنشینی متعادلی می گذاشت و به تدریج بناهای عمومی یعنی بناهای اداری ، خدمات عمومی گوناگون و بناهای تشریفاتی جای خود را در شهرها باز می کردند . مسکن جدید نیز از جانب گروهی اجتماعی محدود و روشنفکری ساخته می شد که در آن دوران آداب زندگی فرنگی را کم و بیش آموخته و میل بر ان داشت که تحول را از خانه خود آغاز نماید . در اروپا درست به عکس قدرت اقتصادی این گروه اجتماعی بعد از جنگ جهانی دوم رو به ضعف نهاده بود و الگوی ویلای وینی VIENNOISE سالهای بین دو جنگ جای خود را بیش از پیش به الگوی مسکن اجتماعی و یا به اصطلاح آپارتمان سازی می داد . چنانکه می دانیم الگوهای اخیر توانستند در سی سال بعد از جنگ سیمای شهرهای اروپایی و حومه ها را به کلی زیر و رو کنند . در ایران و بخصوص در تهران نه تنها گروه نوخواسته روشنفکر و متمکن بلکه آن دسته از شهرنشینان سنتی نیز که با افکار جدید تماس حاصل کرده بودند ، متمایل به ترک مرکز مسکونی و تجارتی شهر ( بازار و محله های اطراف آن ) شدند و به تدریج خانه های خود را در شمال شهر در دامنه کوه البرز بنا نهادند . در اختیار داشتن قطعات بزرگ زمین و نبودن یک بافت شهری پیشین برای شکل دادن به این قطعات موجب شد که محله های جدید تهران نه به صورت یک استخوان بندی شهری بلکه پیرو الگوهایی شبیه به حومه شهرهای آمریکا شکل بگیرند .در واقع باید پذیرفت که پس از بوجود آمدن محورهایی مانند سپه ، فردوسی و شاهرضا ، مکانهای شهری موفقی که قادر باشند مرکزیت و خصوصیات ویژه ای برای تهران تعریف کنند به وجود نیامد . مرکز شهر در محدوده ای که بین دو جنگ ایجاد شده بود باقی ماند و بخشهای مسکونی پراکنده در خارج آن شروع به شکل گرفتن کرد .درجریان این مهاجرت خطی به سمت دامنه البرز معمار تهرانی با مسئله تک خانه رو به رو بود ، تک خانه ای که هیچگونه گفتگوی معمارانه با یک بافت شهری موجود را در برابر خود نداشت .در حالیکه معماران فرنگ دیده نسل اول توانسته بودند تیپولوژی مسکن بسیار قوی شهری بوجود آورند و ” سبک بین المللی ” را با بافت جدولی تهران هماهنگ سازند ، معماری جدید سرچشمه الهام خود را د ر ویلای منفرد از نوع رایج حومه SUBURBIA در آمریکا یافت . اما در بناهای عمومی که ضرورتا ” در نقاط مرکزی شهر باید ساخته می شد معماران از الگوهای فونکسیونالیست پیروی کردند . استفاده از تکنولوژی ساختمانی جدید ، ایجاد فضاهای چند مصرفی و کاربرد زبان معماری راسیونالیست ، تیپولوژی جدید را برای بناهای عمومی به وجود آورد که به تدریج جای بناهای عممی پیش از جنگ راکه دارای روحیه نئوکلاسیک بودند گرفت . بناهای یادبود سومین گروه ساختمانهای این دوره بود و در حقیقت تنها فرصت کامل برای ابراز یک زبان صرف معمارانه . برای معمارانی که در مدرسه بوزار فرانسه آموزش دیده بودند کمتر این موفقیت پیش می آمد که بتوانند عظمت و ابهت زبان معاری را که در بوزار فرگرفته بودند درساختمانهای خود به کار گیرند . بناهای یادبود این فرصت را برای آنان فراهم آورد . اما باید به خاطر داشت که مونومانتالیزم بوزار با سبک آکادمیک پیش از جنگ که ملهم از جنبشهای معماری آلمانی سالهای اولیه قرن بیستم بود WERKBUND به کلی تفاوت داشت .بوزار بعد از جنگ نیز به کلی با بوزار قرن نوزدهم که پیرو سبکی تاریخی گرا بود تفاوتهایی پیدا کرده بود . عطف به جوهر تاریخ جای خود را عطف به عناصر شکلی تاریخ گذشته داده بود و در نتیجه عطف به عناصر شکلی متعلق به دورانها و سبکهای متفاوت ، این برداشت آزاد و التقاطی از دورانهای گذشته اصطلاحا ECLECTISME نامیده می شود .از آنجا که دیگر نظم هندسی بیانگر معنی و محتوی نظم معماری دوره معینی نبود و در عوض به مفاهیم مجردی مانند تناسب ، تقارن و غیره تقلیل یافته بود ، لذا معمار نیز امکان یافته بود که فانتزی های هندسی خود را آزادانه به کار اندازد .از سوی دیگر کتاب معروف لوکوربوزیه VERS UNE ARCHITECTURE تاثیر بسیاری در محافل معماری گذاشته بود و اهمیت تاریخ ، را به عنوان سرچشمه الهام زبان معماری به کلی ضعیف کرده بود . گرچه تاثیر این کتاب هرگز از درگاه بوزار به درون رخنه نکرد لیک در سست کردن پایه های تاریخ گرای بوزار نقش موثری را ایفاء کرد .بدین ترتیب زبان مونومنتال جدیدی در معماری بنا های یادبود و آرامگاهها نسج گرفت . ترکیب “( کمپوزیسیون ) غیر مترقبه نقشه به جای تکرار الگوی تثبیت شده تاریخی ، به کار بردن نشا نه های خارجی معماری سنتی ایران و استفاده التقاطی از تکنولوژی های گوناگون ساختمانی خصوصیات اصلی معماری مونومنتال این دوره را تشکیل می دهند .توجه اصلی معمار معطوف به ابداع شگردی ها و نوآوریها بود .مفهوم ” فضا ” در این معماری چندان جایی نداشت و در عوض ” تاثیرها ” EFFETS اهمیت بسیار یافتند . بدین ترتیب نما اهمیت خارق العاده یافت و مهمترین جنبه نمایشی بنا را به خود اختصاص داد .می بینیم که در این سبک ، تاریخ روابط ماهوی میان شکل ها و حجم های جای خود ]را[ به تاریخ موتیف ها MOTIFS داده است و معمار تمام کوشش خود را در راه ضبط و ترکیب موتیف های معماری های دوران گذشته به میل و ابتکارشخصی خود به کار برده است . بدین ترتیب ملاحظه می شود که در دوران خاصی بحرانی که معمار بوزار ناگزیر از تسلیم به نیازهای فوری و حیاطی جامعه و ساده کردن زبان هنری خود است بنای یادبود موضوع استثنایی و جالبی را تشکیل می دهد که معمار بتواند در آن به طریق اولی قوانین بازی خود را به کار اندازد ، قوانینی که در غیر این صورت اعتبار تاریخی خود را از دست داده بودند .معماری هوشنگ سیحون نیز از بیشتر این خصوصیات برخوردار است . ویلا ها ، بناهای عمومی شهری و بناهای یادبود سه فرصت جداگانه را برای کاربرد سه زبان مختلف برای او به وجود آوردند . ویژگی کار این معمار را باید در نحوه استفاده از مصالح دید . او نخستین معمار ایرانی بود که آهن و سیمان را به طور عیان در ساختمان به کار برد . وضوح ساخت و شهامت در بیان بی پرده آن که با بانک سپه و اداره پست آغاز شد در خانه ها نیز شکل خاص خود را یافت .کار سیحون از خانه دکتر بابک که از سبک بین المللی بی تاثیر نیست تا منزل خودش در دروس راه مشخصی را طی کرده است .وضوح ساخت ، یافتن حساسیت و سلیقه شخصی نسبت به ترکیب سنگ و آهن را باید در حقیقت موفق ترین بیان او از لحاظ مصالح دانست . سیحون در تحول بعدی خود و به سبب نگاهی که همواره به معماری ایران داشت ارزشهای دیگری را درکار خود گسترش داد .از آن جمله است استفاده از شکلها و عناصر معماری عامیانه ، استفاده از آجر نه تنها در پوشش بلکه هم چنین به منظورهای نمایشی و تزئینی و توجه به برخی جزئیات . باید معتقد بود که با وجود همه برداشتهای التقاطی و تنوع جویی ها ، کار سیحون همواره از نوع خلوص در کاربرد ماده ، برخوردار بوده است . خانه شمشک حد تکامل او درترکیب سنگ و چوب است . همچنانکه ساخت آجری خالص مجموعه آموزشی فرح نمودار پختگی سیحون در رسیدن به یک نوع کمال و حرفه در زبان آجر است .خلاصه زندگی نامهمتولد ۲۴۷۹ ( ۱۲۹۹) در تهرانتا سال ۲۴۹۹ (۱۳۱۹) مشغول تحصیل در دبستان و دبیرستان بوده است ( در تهران ) .در سال ۲۴۹۹ دیپلمه متوسطه گرفته است .از سال ۲۴۹۹ تا ۲۵۰۳ (۱۳۲۳) موفق به اخذ پایان نامه مهندسی در رشته معمار ی شد . بین سالهای ۲۵۰۴(۱۳۲۴) و ۲۵۰۸ (۱۳۲۸) در پاریس در دانشکده هنرهای زیبا در رشته معماری ادامه تحصیل داده و در همین سال به دریافت دیپلم معماری از دانشکده فوق موفق شده است .بلافاصله به ایران مراجعه نموده و با سمت دانشیار در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و مسئول یک کارگاه معماری مشغول تدریس شده است و ۵ سال بعد به مقام استادی ارتقاع یافته است در سال ۲۵۲۱(۱۳۴۱) به مقام ریاست دانشکده هنرهای زیبا انتخاب و مشغول انجام وظیفه شده است . بنیانگذاری رشته شهرسازی و رشته های موسیقی و تئاتر در دانشکده هنرهای زیبا و همچنین به وجود آوردن دفتر فنی دانشکده از اقدامات سالهای ۲۷-۲۵۲۱ (۴۷-۱۳۴۱) او است .در سال ۲۵۲۷ (۱۳۴۷) از سمت ریاست دانشکده و استادی دانشگاه هر دو استعفاء داد .در این سال در اولین انتخابات انجمن شهر تهران به عضویت انجمن شهر تهران در آمد و به عنوان رئیس کمیسیون شهرسازی در انجمن مشغول انجام وظیفه شد و در اواخر دوره چهارساله انجمن از سمت خود استعفاء داد و در دفتر شخصی خود مشغول ادامه کار شد . این دفتر از سال ۲۵۰۸ ( ۱۳۲۸) تاسیس شده است که تا هم اکنون به فعالیت خود ادامه میدهد و تمام آثار معماری مهندسی سیحون از همین دفتر طرح ریزی شده است .وی چند دوره پیاپی نیز به عنوان عضو و نایب رئیس و رئیس انجمن انتخاب شده است در شورهای متعددی از جمله شورای دانشگاه تهران ، شورای مرکزی دانشگاهها ، شورای عالی شهرسازی ، شورای عالی آثار باستانی و ابنیه تاریخی ، شورای عالی ارزشیابی ( وزارت علوم ) ، شورای ایکوموس و نیز در کمیسیون ها و کمیته های متعدد شرکت داشته است . عضو هیات امنای مدرسه عالی ساختمان و موسسات آموزشی فرح بوده و میباشد . فعالیتهای مفصلی در امر معماری کشور داشته است که به ترتیب زمانی شرح داده شده است .او در سمینارها و سخنرانیهای متعدد در نقاط مختلف ایران شرکت داشته است در شهرهای پاریس ، آکسفورد ، شیکاگو ، لوس آنجلس ، روم ، پالرم ، صوفیه ، آتن ، مسکو و دهلی نو در باب هنر و معماری سخنرانی نموده است .با اخذ نشانهای درجه ۳ همایون درجه ۱ آبادانی نشان هنر و نشان سپاس مفتخر شده است . در نقاط مختلف جهان آثار نقاشی او به نمایش گذاشته شده است .از جمله در تهران چند بار به صورت انفرادی و جمعی ، در آمریکا در دانشگاه سانتا باربارا به صورت انفرادی در دانشگاه ماساچوست به اتفاق پیکاسو وسالوادور دالی و در پاریس به صورت انفرادی کارهای نقاشی او هم اکنون در کلکسیون های شخصی علیاحضرت شهبانوی ایران و جمعی از هنر دوستان ایرانی و در فرانسه و در آمریکا در بعضی کلکسیونهای شخصی و در چهار دانشگاه مهم آمریکا در کلکسیون دانشکده مربوطه نگهداری می شود : دانشکده هاروارد ، دانشکده ام آی تی ، واشینگتن یونیور سیتی و برکلی .در اغلب روزنامه های داخلی و خارجی مقالات و عقاید او در باب معماری و هنر به چاپ رسیده است و در مورد کارهایش بحث شده است .کتابی تحت عنوان نگاهی به ایران در پاریس مشتمل بر یک قسمت از طرحهای سیحون چاپ شده ( ۱۹۷۳)
- 18 پاسخ
-
- 9
-
- مقبره و موزه نادرشاه (مشهد)
- مقبره کمال الملک
-
(و 19 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
- مقبره و موزه نادرشاه (مشهد)
- مقبره کمال الملک
- مقبره عمرخیام نیشابور
- مهندس هوشنگ سیحون دلداده ای دور از میهن
- معمار
- معماران ایرانی
- معماران بزرگ
- هوشنگ سیحون
- کارهای معمار هوشنگ سیحون
- کارهای هوشنگ سیحون
- آثار معماری
- آثار هوشنگ سیحون
- آثارمعمار هوشنگ سیحون
- آرامگاه بوعلى سینا (همدان)
- اسطوره معماری
- بانک سپه تهران
- درباره معمار هوشنگ سیحون
- درباره سیحون
- زندگی معمار هوشنگ سیحون
- زندگی نامه معمار
- زندگی سیحون
-
لودویگ میس ون در روهه (۲۷ مارس ۱۸۸۶ – ۱۷ اوت ۱۹۶۹) معمار آلمانی-آمریکایی، و سومین مدیر باوهاوس از ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳ بود. همکاران، دانشجویان، نویسندگان و دیگران معمولا او را توسط نام خانوادگی او یعنی میس مورد خطاب قرار می دادند.لودویش میس ون در روهه، در کنار والتر گروپیوس و لو کوربوزیه به عنوان استادان پیشرو در معماری مدرن شناخته میشوند. میس مانند بسیاری از معاصران خود به دنبال بنا نهادن یک سبک معماری ای بود که نمایانگر عصری جدید باشد درست مانند کاری که سبک های معماری کلاسیک و معماری گوتیک برای زمان خود انجام دادند.او یک سبک معماری قرن بیستمی تاثیر گذار را خلق کرد که دارای صراحت مفرط و سادگی بود. در ساختمان های کامل ساخته شده، او از مصالح جدید مانند فولاد صنعتی و صفحات شیشه ای برای تعریف فضاهای داخلی استفاده کرده است. او تلاش کرد که به سمت معماری ای برود که دارای حداقل چارچوب ساختمانی باشد و دارای یک تعادل در مقابل آزادی ضمنی جریان آزاد فضاهای باز باشد. او ساختمان های خود را معماری “پوست و استخوان ها” می نامید. او در جستجوی یک روش منطقی بود که باعث هدایت فرآیند خلاق طراحی معماری شود. او بخاطر استفاده از کلمات کوتاه کمتر بیشتر است و خداوند در جزییات است شهرت دارد. وی در آمریکا و بخصوص در موسسه فناوری ایلینوی آمریکا آثار مهمی از خود بر جای گذاشت. اوایل دوره زندگی میس در مغازه ی حکاکی بر روی سنگ و چندین شرکت محلی طراحی داخلی کار می کرد و سپس به برلین رفت و به دفتر طراح داخلی برونو پاول پیوست. او حرفه معماری خود را به عنوان یک کار آموز در کارگاه پیتر بهرنس بین سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۲ میلادی شروع کرد، جایی که او در معرض نظریه های رایج معماری و فرهنگ مترقی آلمان قرار گرفت او همچنین در کنار والتر گروپیوس و لو کوربوزیه کار می کرد. او همچنین به عنوان مدیر پروژه های ساختمانی سفارت امپراطوری آلمان در سن پترزبورگ تحت نظر پیتر بهرنس کار می کرد. استعداد او به سرعت شناخته شد و او با توجه به عدم تحصیلات رسمی دانشگاهی شروع به قرارداد بستن به صورت مستقل کرد. او کم گو، مشاوره گر و ار لحاظ جسمانی با ابهت بود. لودویش میس به عنوان قسمتی از یک تبدیل سریع از پسر یک کاسب به یک معمار که با فرهنگ ممتاز برلین کار می کند، نام خانوادگی خود را تغییر داد و نام خانوادگی مادر خود (ون در روهه) را که تاثیرگذار تر بود برگزید. او کار مستقل و حرفه ای خود را با طراحی ساختمان های طبقات مرفه جامعه با سبک سنتی محلی آلمانی شروع کرد. او پهنِ متناسب را، نظم عناصر موزون را و توجه به رابطه سازه های ساخته شده توسط انسان با طبیعت را و ترکیب های ساده ی حجم های مکعبی کارل فریدریش شینکل متعلق به سبک معماری نئو کلاسیک پروسی (Prussian Neo-Classical) در اوایل قرن ۱۹ را، در صورتی که در آن قرن درنظر نگرفتن گلچین بودن و درهم ریختگی سبک معماری کلاسیک به دلیل این که با عصر مدرن نامربوط است رایج بود، را می پسندید. از سنت گرایی به نوگرایی(مدرنیسم) بعد از جنگ جهانی اول میس در حالی که هنوز کار طراحی خانه هایی با فرهنگ سنتی را انجام می داد، شروع به انجام به یک سری فعالیت های آزمایشی موازی در زمینه سبک بین المللی کرد و ملحق به همتاهای پیش قراول خود در یک جستجوی طولانی برای یک سبک جدید برای یک دموکراسی صنعتی جدید شد. نقاط ضعف سبک سنتی از اوایل قرن ۱۹ میلادی توسط تئورسین های مترقی مورد حمله قرار گرفته بود. انتقاد افزاینده آن ها از سبک های تاریخی بعد از جنگ جهانی اول یک اعتبار قابل توجه بدست آورد که بیشتر به عنوان شکست در سبک رهبری سلطنتی اروپا در نظر گرفته می شد. معنی و مفهوم میس یک ماموریت مادام العمر و جاه طلبانه را دنبال می کرد، نه تنها برای ایجاد یک سبک معماری جدید بلکه برای ایجاد یک زبان معماری جدید که میتوانست عصر جدید فن آوری و تولید را به نمایش گزارد. او می دید که نیاز به یک معماری پرمعنی که هماهنگ با دوره ی او باشد، وجود دارد، درست مانند معماری گوتیک در عصر روح گرایی (spiritualism). او یک فرآیند طراحی منظم را با استفاده از اندیشه های منطقی برای رسیدن به اهداف معنوی خود به کاربرد. او معتقد بود که پیکربندی و نظم هر جزء معماری باید کمک به یک بیان پیوسته (unified expression) کند. میس با دقت شروع به مطالعه فیلسوفان و اندیشمندان بزرگ گذشته و حال کرد تا بتواند درک خود را از کیفیت و طبیعت عصری که او در آن زندگی میکند را افزایش دهد. میس احتمالا بیشتر از هر پیشرو دیگری در زمینه نوگرایی(مدرنیسم) از فلسفه به عنوان پایه ی کارهای خود استفاده کرده است. معماری میس با سطح بالایی از انتزاع ساخته می شد و توصیفات عمومی او از کارهایش فضای بیشتری را برای تفسیر باز میگذاشت. با این حال ساختمان های او در نظر یک فرد بسیار ساده و مستقیم می آید. مهاجرت به ایالات متحده موقیعت ها برای کار بعد از سال ۱۹۲۹ رو به کاهش نهاد، در اوایل دهه ی ۱۹۳۰ میس مدت کوتاهی را به عنوان آخرین مدیر باوهاوس که بی ثبات بود خدمت کرد البته به درخواست همکار و رقیب او والتر گروپیوس. بعد از ۱۹۳۳ فشار سیاسی حزب نازی میس را مجبور کرد تا مدرسه را که با بودجه دولت اداره می شد را ببندد. او در این سال ها ساختمان های بسیار کمی را ساخت (یکی از کار های او آپارتمان فیلیپ جانسون در نیویورک بود). سبک او از طرف نازی ها به این عنوان که “آلمانی” نیست، رد می شد. او ناامید و ناراحت و البته با بی میلی وطن خود را در سال ۱۹۳۷ ترک کرد زیرا او میدید که فرصت های او برای ساختن ساختمان به صفر می رسند. او انجام یک ساختمان مسکونی در وایومینگ ایالات متحده را قبول کرد و بعد از آن یک پیشنهاد به عنوان رییس یک دانشکده معماری شدن در شیکاگو را قبول کرد. حرفه او در ایالات متحده میس در شیکاگو، ایلینوی ساکن شد جایی که او به عنوان رییس دانشکده معماری دانشگاهی که بعد ها به موسسه فناوری ایلینوی تغییر نام داد، انتخاب شده بود. یکی از فواید قبول کردن این موقعیت آن بود که او می توانست کار طراحی ساختمان های جدید و همچنین نقشه کلی (master plan) محوطه دانشگاه را انجام دهد. تمام ساختمان های او که در دانشگاه انجام شده هم اکنون نیز پا برجا هستند.نام هنری : میسسبک(ها) :مدرن – بین المللی – مینیمالپروژههای معروف:ساختمان سیگرام – خانه فارنس ورث – نمایشگاه بین المللی بارسلوناجوایز:مدال طلای سلطنتی (۱۹۵۹) – مدال طلای اِی آی اِی (۱۹۶۰) – مدال آزادی رییس جمهوری (۱۹۶۳) گرد آوری شده توسط عباس ولدی
- 12 پاسخ
-
- 3
-
- seagram
- لودویگ میخائیل میس
-
(و 4 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
کتابخانه ی ملی ایران: Development of Housing and Urban Isfahan Headquarters
- 31 پاسخ
-
- 2
-
- موزه ی ملی آب
- معمار
- (و 8 مورد دیگر)
-
ریچارد راجرز، معمار ۷۳ ساله مستقر در لندن، از سوی بنیاد هایت، به عنوان برنده بیستونهمین دوره جایزه معماری پریتزکر، معرفی شد. راجرز که سیویکمین برنده پریتزکر به شمار میرود، پس از جیمز استرلینگ (برنده پریتزکر 1981)، نورمن فاستر (برنده پریتزکر 1999) و زاها حدید (برنده پریتزکر 2004)، چهارمین معمار از انگلستان است كه موفق به كسب این جایزه معتبر شده است، جایزهای كه اغلب از آن به عنوان نوبل معماری و عالیترین افتخار برای معماران یاد میشود. مدال برنزین پریتزکر به همراه جایزه 100000 دلاری آن، 4 ژوئن، طی مراسمی در Banqueting House لندن که در سال 1619 توسط Inigo Jones طراحی شده است، به وی اعطاء خواهدشد. به گفته توماس پریتزکر، رئیس بنیاد هایت، برگزاری مراسم اهدای جایزه در شهر محل سکونت راجرز، هیچ ارتباطی با انتخاب او به عنوان برنده جایزه امسال ندارد، چرا که مکان برگزاری مراسم اهدای جایزه پریتزکر، همواره پیش از انتخاب برنده توسط داوران تعیین میشود. هیأت داوران بیستونهمین دوره جایزه پریتزکر در بیانیه خویش، با اشاره به این نکته که ریچارد راجرز در طول زندگی حرفهای برجسته و بیش از چهلساله خویش، پیوسته و استوار، در پی تحقق عالیترین اهداف در معماری بودهاست، آوردهاند: «پروژههای کلیدی او نماینده لحظات تعیینکنندهای در تاریخ معماری معاصر هستند...» به اعتقاد آنان، ارائه ترجمانی بینظیر از شیفتگی جنبش مدرن به ساختمان به مثابه ماشین، گرایش به وضوح و شفافیت معمارانه، ترکیب فضاهای عمومی و خصوصی، و پایبندی به پلانهای انعطافپذیر که به نیازها و خواستههای پیوسته در حال تغییر کاربران پاسخ میدهند، مهمترین بنمایههای آثار راجرز به شمار میروند. ریچارد راجرز در سال 1933، در فلورانس ایتالیا به دنیا آمد. پدر او پزشک بود و مادرش علاقه زیادی به طراحی مدرن داشت. خانواده راجرز در سال 1938، همزمان با پدیدارشدن نشانههای آغاز جنگ جهانی دوم، به انگلستان بازگشتند. او در مدرسه AA لندن به تحصیل در رشته معماری پرداخت و مدرک فوقلیسانس خود را از دانشگاه Yale دریافت کرد. راجرز در این دانشگاه به همراه نورمن فاستر، همکلاسی خویش، از محضر بزرگانی همچون پل رودلف که رئیس مدرسه معماری بود و جیمز استرلینگ بهره جست. همچنین او در آنجا علاقه زیادی به فرانک لویدرایت پیدا کرد، تا جایی که از او با عنوان my first god یاد میکند. راجرز پس از مدتی کار برای Skidmore, Owings & Merrill در نیویورک، به انگلستان بازگشت تا نخستین فعالیت حرفهای معماری خویش را به همراه نخستین همسرش، Su Brumwell، نورمن فاستر و Wendy Cheeseman، در قالب گروهی کوتاهعمر بنام Team 4 که فعالیتش تنها تا سال 1967 ادامه یافت، شروع کند. از سال 1971 نیز، با پروژه مرکز ژرژ پمپیدوی پاریس، شراکت او با رنزو پیانو شروع شد که این همکاری تا سال 1978 ادامه داشت. راجرز در حال حاضر رئیس Richard Rogers Partnership است، شرکتی که آن را در سال 1977، در لندن تأسیس کرد و هماینک دارای دفاتری در بارسلون، مادرید و توکیوست. نام این شرکت، از ماه آینده، برای به رسمیت شناختن کار دو همکار جوان آن، Graham Stirk و Ivan Harbour، به Rogers, Stirk, Harbour & Partners تغییر خواهد یافت. ریچارد راجرز که از سال 1996، با کسب مقام اشرافی، به لرد راجرز ملقب گشته، در طول سالهای متمادی زندگی حرفهای خویش، موفق به دریافت تعداد زیادی از جوایز معتبر معماری شده است که از جمله مهمترین آنها میتوان به مدال طلای انستیتو سلطنتی معماران بریتانیا (RIBA) در سال 1985، و نیز شیر طلایی بیینال 2006 ونیز اشاره کرد. . . مرکز ژرژ پمپیدو پاریس 1971(با همکاری رنزو پیانو) نویسنده:سحر خیزی
- 12 پاسخ
-
- 5
-
- lloyd's building
- uk londen millenium dome
- (و 4 مورد دیگر)
-
گشت و گذار در فضای مجازی، موجب شده است که بتوانیم با معماران سایر نقاط جهان و کارهای آنها آشنا شویم و صد البته چیزهای فراوانی بیاموزیم، رویکردهای متفاوتی را مشاهده کنیم و... با "نیل دنری" آمریکایی و کارهایش، یکی دو سالی است که بواسطه همین دنیای مجازی آشنا شدهام. کارهای او به نظر من دارای جذابیت خاصی است، به زبان خودمانی "دنری" است، از جنس اوست و متفاوت، یعنی "رم کولهاسی"، "حدیدی" یا ...، شبیه هیچ کس نیست، تکنولوژی در معماری او هست ولی معماریش "فاستری" نیست، رد پای سایر بزرگان در کار او وجود ندارد. او در اسلوب و چارچوب خاص خود کار میکند، گاهی کارهای او رنگ و بوی طراحی صنعتی میدهد. بیشتر اوقات، سطح و پوستههای یکدست و سفید او حجم شیشهای را در بر میگیرند، دتایلها، به ظرافت خاصی اجرا میگردند، گوشههای نرم و زوایایی که هیچگاه 90 درجه نمیشوند، در کار او به چشم میخورند.
- 6 پاسخ
-
- 2
-
- alan neil denari
- alan voo house
-
(و 6 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
نادر اردلان معماری پرکار محقق و معلمی تواناست او در ایران متولد شد و در سن هفت سالگی همراه خانواده اش به ایالات متحده امریکا سفر کرد او ۱۸ سال از زندگی اش را به تحصیل در امریکا گذرانده و کارش را با اسکیدمور اونیگز مریل در سانفرانسیکو آغاز کر و در سال ۱۹۶۴ به ایران بازگشت و به دنبال آن موقعیتی را به عنوان ریاست بخش معماری شرکت نفت در میادین نفتی ایران پذیرفت او به همراه خانواده اش به مسجد سلیمان رفت جایی که اولین چاههای نفت در خرابه های معابد زرتشتیان کشف شده بوند او در آنجا مدت ۲ سال ساختمانهای زیادی را طراحی کرد . نادر اردلان مقدار زیادی از آگاهی اکولوژیکی خود را در طی همکاری نزدیک با یان مک هارگ که کتاب طراحی با طبیعت را به رشته تحرر در آورده پرورش داده تجربه او با اکولوژی به مدت جهار سال الی پنج سال تجربه هیجان آوری بود که اداره محیط زیست به او و یان مک هارگ ماموریتی برای طراحی پارک محیط زیستی در تهران ماموریت داد از جمله تاثیر گذار ترین معلمان او می توان به لویی کان اشاره کرد که در سالهای تحصیل او کان برخی از مهمترین کارهایش را می ساخت نادر اردلان بعد از مدتی با لویی کان کارش را شروع کرد این کان بود که توصیه نامه هایی را با انتشارات دانشگاه شیکا گو نوشت که حس وحدانیت می باید چاپ شود . تفکرات کان د رابره اعتدال و غیر اعتدال خصوصا تا زمانی که به کارش در ایالات متحده و هند و بنگلادش مربوط بود اثر شدید و مهمی در تفکر طراحی نادر اردلان داشت و تاثیر غیر اعتدال بود که او آن را در فرهنگ ایرانی و طی مطالعه اجمالی موسیقی – صنایع -ادبیات – شعر – طراحی باغ- و در نهایت معماری گذشته ایران کشف کرد. محیطهای بسیار گرم و خشک و نیمه مرطوب بود که سر آغاز اندیشیدن اردلان درباره معماری سازگار با محیط شد . او به زودی نارسایی تحصیلات امریکایی خود را یاف که برای به عهده گرفتن طراحی مناسب با فرهنگ آماده نساخته بود . در آن زمان رومن گیرشمن –باستان شناس بزرگ فرانسوی در خرابه های معابد آتش زرتشتیان مشغول حفاری بود و اساسا روی ساختمانها وسایتهای هخامنشیان و ساسانیان کار می کرد نادر اردلان در انتها و در ترسیم پلانهای بعضی از یافتها به گیرشمن کمک کرد . البته بعد ها کمک های شایان نادر اردلان در طراحی موزه هنرهای معاصر تهران به کامران دیبا را نمی توان از خاطر برد . او هر گز به مطالعه معماری ایران در یک دوره تاریخی مبادرت نکرد او به سرتاسر این چشم انداز علاقهمند بود او از غارهای خطی شمال ایران تا مارلیک (قرن نهم تا هفتم قبل از میلاد )شروع کرد و بقایای خارق العاده ای در اصفهان و کاشان دوره اسلامی رسید و بعد از آن دوره قاجار و به ویژه ساختمانهاییکه مادر بزرگ او در آنها زندگی میکرد و آنجا بزرگ شده بود . در سالهای ۱۹۷۰ بود که او در دانشگاه تهران تدریس میکرد و در آن سال بود که به فکر راه انداختن چند کنفرانس بین المللی افتاد او در سال ۱۹۷۰ اولین کنگره بین المللی معماران در ایران و در اصفهانبا کمک چند نفر از دوستانش در حرفه معماری و همکاری وزارت مسکن و شهرسازی ایران شکل گرفت مهمانان این کنفرانس : لویی کان – پال رودولف- باک مینستر فولر – و جمعی از مغزهای عالی را به مشارکت دعوت کرد موضوع کنفرانس نمایش امکان بالقوه تقابل خلاق بین سنت و تکنولوژی بود اما تلاشهای بی پایان نادر اردلان چهار سال بعد در پرسپولیس هم ادامه داشت و او چنین گردهمایی را در شهر پارسه برپا کرد . ماندالا در سال ۱۹۷۲ برای انجام سک معماری بر اساس موضوعات و تحقیقاتی که او با آن مرتبط بود شکل گرفت . ماندالا از این رو انتخاب شد که ایده کلمه یکپارچه کردن دوباره اجزا با کل بود اردلان در این رابطه چنین می گوید : جامعه ای را تصور میکردیم که تاریخ افکار و معماری آن گسسته شده بود و باید دوباره در یک سنتز جدید گذاشته می شد در گسترش این ایده سنتز های هماهنگ سنت و تکنو لوژی هم از طریق انتشارات و هم کار ساختمانی در حال ایجاد یک همکاری خاصه برای آن زمان بودیم . معماری ایران امثال نادر اردلان را کم داشته مهره هایی که می باید به جستجوی تاریخ ایران و تاریخ معماری ایران می پرداختند و این گوهر بی مانند را به نسل های بعدی میدادند کم کاری کردند نسل امروز که نگارنده خود جز این نسل است با معماری پر از چالشی به نام معماری ایران رو به روست . براستی چرا اینگونه ایم؟ مدتهاست که دلخوشی مان چند بنا از اجدادمان شده . نه معماری امروز آن قوام دیروز را دارد نه شکوه آن را . ای کاش مهرهایی چون نادر اردلان پیشتر ها در آسمان معماری ما ظهور پیدا میکردند و می درخشیدند و درخشیدنشان همچنان ادامه دار بود بعد از نادر اردلان و عبدالحمید اشراق همچنان ستاره ها پر فروغ تر از دیروز سر بر می آوردند . برگرفته شده از سایت : [Hidden Content]
- 1 پاسخ
-
- 5
-
- مصاحبه ای با نادر اردلان
- معمار
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
خب ... از عنوان تاپیک معلومه که سئوال چیه حالا حاضری با یه معمار ازدواج کنی؟ آره یا نه
-
لوئی کان یک ماه قبل از مرگش در تهران بود تا به همراه کنزو تانگه بر روی یک پروژه عظیم بیندیشند(توسعه شهرسازی محله عباس آباد تهران).او به ایران آمده بود که محیط را حس کند و احتیاجات را قبل از آنکه دست به طرحی بزند،درک کند. لوئی کان در میان صحبتهایش گفته بود که دلش می خواهد ادعا کند که در رگهایش مقداری خون ایرانی جریان دارد، خونی که از طرف نسل مادرش که همجوار ایران در روسیه زندگی کرده است به او رسیده است. لوئی کان نه در قالب معماری ارگانیک رایت جای می گیرد و نه در قالب معماری مدرن لوکوربوزیه و میس، بلکه وی در پی آن بود که معماری را، به راهی اساسی، برای خود دوباره تعریف کند.وی شخصیتی طوفانی و متکبر نداشت، یا به بیانی دیگر بتهوون عالم معماری نبود و با سادگی فروتنانه ای سخن می گفت و می زیست. لوئی کان به سال ۱۹۰۱ در جزیره “ازل” در استونی که در آن هنگام جزئی از امپراطوری روسیه بود تولد یافت.پدر او “لئوپلد” که کارش ساختن شیشه های رنگین بود و مادرش “برتا” که هارپ می نواخت به سال ۱۹۰۵ به ایالات متحده مهاجرت کردند و در فیلادلفیا ساکن شدند.پدرش مغازه شیرینی فروشی کوچکی باز کرد، اما زندگی برای خانواده “کان” مانند بسیاری از مهاجرین دیگر در آن زمان، در سرزمین تازه مشکل بود و این خانواده با گرسنگی بیگانه نبود. وی از همان اوان جوانی در رسم و نقاشی دارای استعداد فوق العاده ای بود و در چندین مسابقه از حریفان خود پیشی گرفت. قبل از آنکه دبیرستان خود را به پایان برساند می دانست که در آینده چه رشته ای را دنبال خواهد کرد و با ورود به دانشگاه پنسیلوانیا در رشته معماری آغاز به تحصیل کرد تا آنکه به سال ۱۹۲۴ از دانشکده هنرهای زیبای این دانشگاه فارغ التحصیل شد. در مدرسه، وی بیشتر به شیوه “بوزآر” (مدرسه هنرهای زیبای پاریس) که شیوه معمول آن زمان در دانشکده های هنر و معماری ایالات متحده بود، تعلیم یافت.قرینه سازی، فضاهای بزرگ و حجم های هندسی متوازن عواملی بود که در آن زمان وی را از پیوستن به نهضت های در حال توسعه مکاتب مدرن معماری باز داشت.وی به شیوه “بوزآر” به عنوان مقدمه ای برای توصیف روح معماری ، میاندیشید. وی در رابطه با نقش معمار به عنوان یک هنرمند گفته است: ” خلق هنر بر آوردن یک نیاز نیست، بلکه آفریدن یک نیاز است.” برگرفته شده از سایت : [Hidden Content]
- 9 پاسخ
-
- 6
-
- louis kahn
- لوئی کان
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
با سلام و درود فراوان خدمت دوستان گل خودم در این تاپیک قصد این را داریم تا جملاتی بزرگ از معماران بزرگ را قرار دهیم ... لطفا برای هر جمله شماره مشخص را قرار دهید و جملات را طبق شماره قرار دهید. تشکر فراوان
- 64 پاسخ
-
- معمار
- بزرگان معماری
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
تجدید خاطره ای با فیلیـــــــپ جانســــــون
Mahnaz.D پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در بیوگرافی معماران
جهان جای گذر است و زمان خیلی سریعتر از آنچه که ما میپنداریم میگذرد. دو سال پیش درست در چنین روزی یعنی 25 ژانویۀ 2005 جامعۀ معماری با فیلیپ جانسون وداع نمود. فیلیپ جانسون که بود ؟ فیلیپ جانسون در سال 1906 در کلیولند ایالت اوهایوی آمریکا به دنیا آمد و در طی دوران به یکی از قدرتمندترین معماران عصر بدل گشت. او نه تنها یک معمار بود، بلکه یک مورخ، نویسنده، منتقد، مدیر موزه و... نیز بود. در سال 1949، پس از گذشت سالیانی که به عنوان اولین مدیر موزۀ هنرهای مدرن در بخش معماری به کار خود ادامه میداد، خانهای شخصی برای خودش در New Canaan واقع در Connecticut طراحی نمود، همان موضوع پایان نامهاش نیز بود و به خانۀ شیشهای معروف گشت. او نشان افتخارآمیز مدرسۀ بینالمللی معماری را برای نمایشگاهی در MOMA دریافت نمود. جانسون اولین ملاقات میس وندرروهه و لوکور بوزیه را به کشورش ترتیب داد. جانسون و میس آپارتمان نیویورک را طراحی نمودند، و بعدها وی تمایل خود را برای همکاری با میس در مورد ساختن آسمان خراش سیگرام نشان داد. وی در دهۀ 50 در نحوۀ نگرش خود تجدید نظر نمود، اوج این مسأله در کار جنجالی و بحث برانگیز آن دوره، به نام ادارۀ کل AT&T بود، که اکنون به آن قلۀ Chippendale میگویند و در نیویورک واقع است. در سال 1967 با گروه معماری جان بورگی شروع به همکاری نمود و این همکاری تاسال 1987 ادامه داشت و محصول این 20 سال خالی از شگفتیها نبود. در سال 1979 اولین جایزۀ پریتزکر به وی اهداء شد، در متن تقدیر از او چنین گفتند)): به خاطر توانمندی و استعدادش در کار و نحوۀ نگرش و تعهد وی در ساختههایش، ثابت قدم بودن و کارهای عامالمنفعهای که در راستای اهداف انسانی و محیط زیستی است این جایزه به وی اهداء میگردد، او همچنانکه یک منتقد و مورخ است، مبارزی در صحنۀ معماری مدرن نیز میباشد، که تصمیم بر طراحی بزرگترین بناها گرفته است. فیلیپ جانسون شروع افتخار آمیزی برای پنداری 50 ساله است و انرژی و روح تازهای را در کالبد تعداد بیشماری از موزهها، تئاترها، کتابخانهها، خانهها، باغها وساختارهای سازمانی دمیده است.))، در همین مراسم فیلیپ جانسون سخنرانی نیز نمود که خواندن آن خالی از لطف نیست. از سال 1989، جانسون تقریباً بازنشسته شد، او بیشتر اوقات خود را صرف پروژههای شخصی خود میکرد، اما هنوز هم به عنوان مشاور با گروه معماری جان بورگی همکاری داشت. جزو آخرین کارهای وی طراحی مدرسۀ جدید هنرهای زیبا در کالج استون هیل واقع در گرینزبورگ ایالت پنسیلوانیا بود.- 9 پاسخ
-
- 5
-
- philip cortelyou johnson
- فیلیـــــــپ جانســــــون
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
شیخ بهاء الدین ، محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند بنام دوره صفویه است. اصل وی از جبل عامل شام بود. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام بسوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید. مرگ این عارف بزرگ و دانشمند را به سال ۱۰۳۰ و یا ۱۰۳۱ هجری در پایان هشتاد و هفتمین سال حیاتش ذکر کرده اند.وی در شهر اصفهان روی در نقاب خاک کشید و مریدان پیکر او را با شکوهی که شایسته شان او بود ، به مشهد بردند و در جوار حرم هشتمین امام شیعیان به خاک سپردند. شیخ بهایی مردی بود که از تظاهر و فخر فروشی نفرت داشت و این خود انگیزه ای برای اشتهار خالص شیخ بود.شیخ بهایی به تایید و تصدیق اکثر محققین و مستشرقین ، نادر روزگار و یکی از مردان یگانه دانش و ادب ایران بود که پرورش یافته فرهنگ آن عصر این مرز و بوم و از بهترین نمایندگان معارف ایران در قرن دهم و یازدهم هجری قمری بوده است. شیخ بهایی شاگردانی تربیت نموده که به نوبه خود از بزرگترین مفاخر علم و ادب ایران بوده اند، مانند فیلسوف و حکیم الهی ملاصدرای شیرازی و ملاحسن حنیفی کاشانی وعده یی دیگر که در فلسفه و حکمت الهی و فقه و اصول و ریاضی و نجوم سرآمد بوده و ستارگان درخشانی در آسمان علم و ادب ایران گردیدند که نه تنها ایران ،بلکه عالم اسلام به وجود آنان افتخار می کند. از کتب و آثار بزرگ علمی و ادبی شیخ بهایی علاوه بر غزلیات و رباعیات دارای دو مثنوی بوده که یکی به نام مثنوی “نان و حلوا” و دیگری “شیر و شکر” می باشد و آثار علمی او عبارتند از “جامع عباسی، کشکول، بحرالحساب و مفتاح الفلاح والاربعین و شرع القلاف، اسرارالبلاغه والوجیزه”. سایر تالیفات شیخ بهایی که بالغ بر هشتاد و هشت کتاب و رساله می شود همواره کتب مورد نیاز طالبان علم و ادب بوده است. تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه ای تیره غمت را دل عشاق نشانه جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه رفتم به در صومعه عابد و زاهد دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد در میکده رهبانم و در صومعه عابد گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه روزی که برفتند حریفان پی هر کار زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار من یار طلب کردم و او جلوه گه یار حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار او خانه همی جوید و من صاحب خانه هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو در میکده و دیر که جانانه تویی تو مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو مقصود تویی …کعبه و بتخانه بهانه بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید دیوانه منم ..من که روم خانه به خانه عاقل به قوانین خرد راه تو پوید دیوانه برون از همه آئین تو جوید تا غنچهء بشکفتهء این باغ که بوید هر کس به بهانی صفت حمد تو گوید بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه بیچاره بهایی که دلش زار غم توست هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست امید وی از عاطفت دم به دم توست تقصیر “خیالی” به امید کرم توست یعنی که گنه را به از این نیست بهانه “شیخ بهایی” بهاء الدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثی همدانی عاملی جبعی (جباعی) معروف به شیخ بهائی در سال ۹۵۳ ه.ق ۱۵۴۶ میلادی در بعلبک متولد شد. او در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه در روستایی به نام “جبع” یا “جباع” می زیسته و از نژاد “حارث بن عبدالله اعور همدانی” متوفی به سال ۶۵ هجری از معاریف اسلام بوده است. ناحیه “جبل عامل” همواره یکی از مراکز شیعه در مغرب آسیا بوده است و پیشوایان و دانشمندان شیعه که از این ناحیه برخاسته اند، بسیارند. در هر زمان، حتی امروزه فرق شیعه در جبل عامل به وفور می زیسته اند و در بنیاد نهادن مذهب شیعه در ایران و استوار کردن بنیان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجری به بعد یاری بسیار کرده و در این مدت پیشوایان بزرگ از میان ایشان برخاسته اند و خاندان بهائی نیز از همان خانواده های معروف شیعه در جبل عامل بوده است. بهاءالدین در کودکی به همراه پدرش به ایران آمد و پس از اتمام تحصیلات، شیخ الاسلام اصفهان شد. چون در سال ۹۹۱ هجری قمری به قصد حج راه افتاد، به بسیاری از سرزمینهای اسلامی از جمله عراق، شام و مصر رفت و پس از ۴ سال در حالی که حالت درویشی یافته بود، به ایران بازگشت. وی در علوم فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت، مجموعه تألیفاتی که از او بر جای مانده در حدود ۸۸ کتاب و رساله است. وی در سال ۱۰۳۱ ه.ق در اصفهان درگذشت و بنابر وصیت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام جنب موزه آستان قدس دفن کردند.
- 11 پاسخ
-
- 1
-
- مسجد امام
- مسجد امام اصفهان
-
(و 8 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
نادرخلیلی.....جادوی معماری باد و خاک و آتش
Mahnaz.D پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در بیوگرافی معماران
نادرخلیلی متولد سال1317 تهران و در 5 مارس سال2008 میلادی در کالیفرنیا درگذشت. او تحصیلات و تجربیات خود را در ایران، ترکیه و آمریکا کسب کرد. بدونتردید خلیلی یکی بزرگترین معماران معاصر جهان است. وی با استفاده از روشهای سنتی در مدرنترین عرصه معماری جهان توانست تأثیر شگرف به وجود آورد. هنگامی که در 5 دیماه سال 82 بم لرزید، خلیلی برای بازسازی این شهر به ایران آمد. طرح خلیلی برای بازسازی شهر بم اگرچه بسیار اصولی و قابل توجه بود، اما هیچگاه نتوانست به اجرا درآید. اما پس از چندی شیوه طراحی و بهرهگیری از مصالح بومی و منطقهای خلیلی مورد توجه معماران جوان کشور قرار گرفت. در حال حاضر نیز دستاوردهای خلیلی در کشور مورد توجه برخی قرار گرفته است و روش او وارثانی امین یافته. مردی که توانست با الگوهای بومی معماری ایرانی، روشهای نوینی در معماری جهان به وجود آورد، همچنان برای بسیاری از ایرانیان ناشناخته است انگار. مسابقه دو میان بچهها در یک پارک عمومی، نقطه عطفی در زندگی او بود. در جریان یکروز تفریحی در یکی از پارکهای تهران، تعداد زیادی از بچهها، از جمله پسر او، شروع به مسابقه دو کردند. او میگوید: «والدین، بچهها را تشویق میکردند که سریعتر بدوند تا در مسابقه برنده شوند.» پسر 5/4 ساله او، که کوچکترین دونده هم بود، چند دور از مسابقه را باخت. -
دکتر عطااله امیدوار ، متولد سال 1325 در بافت کرمان است. او معمار، شهرساز، عکاس، فیلمساز ، نقاش و کارشناس هنری است و در زمینه های مختلف هنری فعالیت دارد تا جایی که آثار او در ایران و خارج از کشور به نمایش گذاشته شده است . امیدوار که او را به حق و انصاف می توان یکی از معماران هنرمند ایرانی نامید ، اگر چه در معماری نیز ردپای خودش را گذاشته و به اصطلاح ایه برادری خود را خوانده است ، اما در هنر های دیگر نیز دستی دارد . این دست داشتن البته حالا تا جایی پیش رفته که انکار او را مشکل می کند . پایه و مایه همه ی این هنرورزی ها هم همان نظریه معروف هنرمند است که از معماری سنتی و کلاسیک ایران می آید و در چشم انداز معاصر می نشیند. این نظریه که گویا موضوع پایان نامه دکترای امیدوار در فرانسه نیز بوده و تایید خود را از بسیاری از بزرگان معماری کشورمان گرفته ، همان طرح و تئوری «نقش غلط در معماری ایران» است. طبق این نظریه ، در همه ی چیزهایی که ما به ضاهر نظمی می بینیم ، هنوز درجه ای از بی نظمی وجود دارد . امیدوار بنا به این نظریه گسترده ، تا کنون تابلو های زیادی خلق کرده ، که نمود و باز نمود آن را در آفرینه های معماریش نیز می بینیم. اما این هنرمند معاصر زندگی پر فراز و نشیبی هم داشته که صورت بندی آن در چند سطر و یک متن کوتاه کمی مشکل می نماید . با این همه وی سال های پیش تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش (بافت) و تحصیلات دوره متوسطه را در کرمان و مدرسه دارالفنون تهران گذراند و به پایان رساند . این تحصیلات مقدمه ای شد تا در سال 1345 سر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در بیاورد . جایی که چند سال بعد و در سال 1351 با درجه ممتاز از آن فارغ التحصیل شد . در آثار او همیشه شاخصه های هنر نقاشی ایرانی که عبارتست از « تکرار، ریتم ، قرینه، توازن، تقارن و هارمونی اشل » که لازمه هنر تصویری چندین هزار ساله است به چشم می خورد که «نقش غلط» اوج این تصاویر است . آثار او زیبا ، شاد و سرشار از زندگی ، رنگ و ترکیب بندی هستند.کارهای نقاشی دیجیتال او بسیار بدیع است و تاکنون در هیچ جای دنیا به این ترتیب دیده نشده ؛ به طوری که اساتیدی چون استاد پرویز موید عهد ، کارهای او را بی نظیر می دانند. مشاغل و مسئولیت های گذشته • مدرس گروه معماری دانشکاه آزاد تبریز • مدیر عامل شرکت مشاور معماری اتپ • عضو موسس کانون هنر های تزئینی • عضو هیات داوران مسابقات عکاسی تهران و مشهد فعالیت های حرفه ای • مشارکت در طرح مرکز همایش صدا و سیما ، مشاور موژدار و همکاران • طراحی و اجرای دفتر کار سفیر امارات عربی در تهران • طراحی و اجرای ساختمان تشریفات حرم امام خمینی • طراحی و اجرای محوطه و ورودی مجتمع ساختمان های شاهگلی شهرک غرب ، تهران • طراحی سرامیک و آینه کاری ساختمانهای مسکونی و اداری سایر فعالیت ها -فعالیت در زمینه موسیقی آواز و گرافیک -شرکت در مسابقات معماری -تهیه فیلم های کوتاه و مستند -عکاسی معماری , شهری و ماکت -برگزاری نمایشگاه فرهنگ و هنر و بازسازی ابنیه باستانی استان فارس، شیراز
- 2 پاسخ
-
- 3
-
- معمار
- دکترعطااله امیدوار
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
نقد و بررسی بررسی معایب ومزایای همسر(خانوم)معمارداشتن
peyman sadeghian پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مسابقات و گفتگوهای معماری
با سلام ودرود خدمت شما کاربران محترم معماری تو این چند وقت که دارم تو نت فعالیت میکنم ورشته های مختلف درسی ودانشگاهی رو میبینم ،گرایش بانوان به معماری خیلی زیاد هست .خوب مسلما بانوان نمیرن این رشته که بعداز تحصیلات تو خونه بشینند.اما چیزی که هست اینه که این رشته درسته مزایای زیادی داره مثل جایگاه اجتماعی خوب ،فرصتهای شغلی مناسب ودرآمد بالا،اما خیلی زمانگیر هست وتقریبا بیشتر وقت یک فرد در طول روز صرف کارش میشه.خودتون بهتر میدونید دیگه من چی دارم میگم؟خوب همه خانومهای معمار که نمیتونند همسر معمار انتخاب کنند میخوام از خودتون بپرسم: اول اینکه یه خانوم معمار شاغل به نظر شما چطور میتونه در زندگی زناشوییش تعادل ایجاد کنه که هم به کارش برسه هم به زندگی شخصیش؟ دوم اینکه یه آقایی اگه عاشق یه خانوم معمار بشه چه توصیه هایی براش دارید؟ نکته:سوال من کاملا جدی هست پس لطفا بدون غرض ورزی یا تعصب جنسیتی پاسخ دهید ممنونم- 52 پاسخ
-
- 43
-
- معمار
- معماروزندگی زناشویی
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
کامران طباطبایی دیبا از معماران صاحب سبک در معماری مدرن و معاصر ایران است که همه ی علاقه مندان به هنر، در این سرزمین ، با سازه های معروف او ( موزه هنر های معاصر تهران ، فرهنگسراو پارک نیاوران ، فرهنگسراو پارک شفق و...) آشنا هستند . معمار و شهرسازو نقاش متولد سال ۱۳۱۷ تهران فارغ التحصیل رشته معمارى و شهرسازى دانشگاه هاروارد واشنگتن۱۹۶۳ شركت در نمایشگاه نقاشى بى ینال ونیز ۱۹۶۱ شركت درنمایشگاه نقاشى بى ینال پاریس ۱۹۶۳ برپایى نمایشگاه نقاشى در گالرى رئالیته آمریكا ۱۹۶۲ شركت در دومین كنگره معمارى ایران ۱۳۵۱ بنیانگذار دفتر مهندسین مشاور داض (قبل ازانقلاب) شركت درمسابقه معمارى بنیاد آقاخان و دریافت جایزه به خاطر معمارى شهرك شوشتر طراحى و اجراى آثارى چون موزه هنرهاى معاصر تهران، پارك و فرهنگسراى شفق، دفتر مخصوص ملکه ایران ، پارك وفرهنگسراى نیاوران، منزل مسكونى (موزه) پرویز تناولى، نمازخانه جنب موزه فرش، مسجد جندى شاپور، شهرك شوشتر، ویلاى «پیرونه» (اسپانیا)، ویلاى «اسپارتینا» (اسپانیا) و چندین اثر دیگر در ایران و اروپا و آمریكا ۱۳۸۳- ۱۳۴۵ اقامت دائمى در اسپانیا در سال هاى پس ازانقلاب یكى از مراكز فرهنگی و هنرى كه در چندسال اخیر بسیارموردتوجه و بازدید قرار گرفته و رفته رفته به كاربرى اصلى خود نزدیك شده، موزه هنرهاى معاصر تهران است كه بخش بزرگى از جذابیت آن، به بناى ماندگار آن مربوط مى شود. این ساختمان در تهران خویشاوندان دیگرى نیز دارد كه با كمى دقت از سایر سازه هاى مطرح و معروف متمایز مى شود. "دفتر مخصوص " ملکه ی ایران در سال هاى پیش از انقلاب، فرهنگسراى نیاوران و منزل (موزه) «پرویز تناولى» (درنیاوران) از دیگر بناهایى هستند كه خیلى سریع و با صراحت هم خونى خود را با موزه هنرهاى معاصر بازگو مى كنند.بالاى بناهاى نامبرده و پایین همه آنها تنها نام و امضاى یك نفر وجوددارد، كه آن هم «كامران دیبا» ازمعماران مدرن ایران و یكى از چهره هاى شاخص نسل دوم معمارى معاصر ماست. منبع
-
خداوند زیباست; گپی با استاد محمد حسین زُمرشیدی
Mahnaz.D پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در بیوگرافی معماران
خداوند زیباست اشاره: استاد محمد حسین زُمرشیدی ازپیشکسوتان هنر معماری و از اساتید برجسته معماری سنتی ایران است. 21 کتاب در زمینه عمران، 10 کتاب در زمینه معماری و 25 مقاله در زمینه های فوق، حاصل کار وی است. استاد زُمرشیدی در حال حاضر استاد ممتاز دانشگاه شهید رجائی، عضو فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی واز چهره های ماندگار کشورمان می باشد. از کُتب موفق ایشان می توان به " مسجد در معماری ایران " ، " طاق قوس در معماری ایران" ، " نقش آجر و کاشی در نمای مدارس" ، " معماری ایرانی و مصالح شناسی سنتی "، " رسم فنی و نقشه کشی سنتی " و پیوند و نگاره در آجر کاری اشاره نمود. گفتگوئی با این استاد برجسته داشته ایم ؛ استاد، چگونه به هنر معماری سُنتی روی آوردید؟ شغل پدرم بنائی و معماری بود. من نیز پس از گذراندن دوره ابتدایی، خود به خود به شغل وی علاقمند شده و همراه پدرم در بُقعه خواجه ربیع مشهد که یکی از آثار بسیار ارزشمند ایران می باشد، به فراگیری رموز معماری سنتی پرداختم. در آن زمان روزها کار می کردم و شب ها در مدارس شبانه درس می خواندم. مدتی هم کار بنائی انجام دادم. سپس به تهران آمده و در هنرستان صنعتی تهران (ایران وآلمان سابق) به عنوان استاد کار آموزشی به تدریس عملی رشته ساختمان پرداختم. مدتی هم هنرجوی شبانه رشته ساختمان بودم که در این رشته فارغ التحصیل شدم. در سال 1350 بود که در بین شرکت کنندگان اخذ بورسیه آلمان نمره ممتاز را کسب نمودم و عازم آلمان شدم و در رشته عمومی ساختمان و تربیت دبیر فنی، فارغ التحصیل شده و سپس به تهران بازگشتم و تاکنون کتب و مقالات بسیاری در زمینه معماری تألیف نموده ام.- 4 پاسخ
-
- 3
-
- محمد حسین زُمرشیدی
- معمار
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
آسانسوری در نیویورک که گالری هنری است،معمار نورمن فاستر
Mahnaz.D پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معماری جهان
در جایی که وسعت فضا در نیویورک ارزشمند است، معماران باید مرزهای طراحی و خلاقیت هایشان را گسترش دهند. ساختمانی جدید در مسیر بوری Bowery ،مربوط به شرکت فاستر و همکارانش ، فضای باریکی در خلال استفاده برجسته از آسانسور است که غالبا نادیده گرفته شده است.گالری اسپرون وست واتر Sperone Westwater Gallery ،فقط از طرف فضای ورودی25 پا و در عقب ساختمان تا 100 پا ادامه پیدا کرده، بنابراین ساخت وضعی تماثیل گونه تقریبا غیر ممکن به نظر می رسد. و برای یک گالری هنری، ورودی بزرگ الزامی است.بنابراین نورمن فاستر Norman Foster و گروهش از آسانسوری مرکزی به عنوان قسمتی از فضای نمایشگاهی این گالری استفاده کردند. آسانسور به یک اتاق متحرک 12*20 فوتی تبدیل شد که به پنج طبقه ای که در آنجا آثار هنری نمایش داده خواهد شد، متصل شده .به گفته ی این شرکت، اتاق به بازدیدکنندگان اجازه خواهد داد که به تدریج بین سطوح حرکت کنند و یک نمای برجسته در مسیر بوری Bowery ایجاد خواهد شد. همچنین اتاق متحرک می تواند،به عنوان فضای اضافی عمل کند. با توقف اتاق متحرک در صورت لزوم، فضا را می توان گسترش داد و آسانسور و پلکانی جداگانه برای دسترسی جایگزین خواهد شد. برای این گالری، هنر آن چیزی نیست که روی دیوارهاست، هنر آن چیزی است که دیوارها خود بیانگر آنند.- 4 پاسخ
-
- معمار
- نورمن فاستر
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
ائه آئولنتی، متولد 1927 در ایتالیا، معمار، طراح و معمار منظر، در سال 1954 از دانشگاه پلی تکنیک میلان فارغ التحصیل شده است. او بسیاری از خانه ها، باغ ها و تزئینات داخلی، طراحی مبلمان، المان های روشنایی و صحنه های تئاتر را طراحی کرده است. زیبایی سخت گیرانه را می توان واژه کلیدی کار او دانست. او همواره بهترین و مناسب ترین چیزها را برای هر موقعیتی انتخاب می کند: شکل، مصالح، رنگ. زیبایی در این جنبه خود، به نوعی اقتصاد و مقرون به صرفه بودن نیز توجه می کند. مداخله های او نیز تا حد ممکن بسیار مختصر و محجوبانه است. او در مورد طراحی المان های روشنایی می گوید: "من هرگز به یک المان روشنایی به چشم یک روشنایی تکنیکی یا چیزی شبیه به ماشین تولید نور نگاه نمی کنم؛ بلکه به دنبال فرم هایی در ارتباط متوازن با مفاهیم و زمینه ای که در آن خلق می گردند؛ هستم. " او یکی از معدود زنان معماری است که مسئولیت کامل را در طراحی یک پروژه می پذیرد. او ظرافت زنانه را با حاکمیت بر کل فرآیند تولید محصول پیوند داده است. برای آئولنتی، معماری هنر و ساختن علم است. عشق به طبیعت و اعتماد به مهندسی، شخصیت او را تشکیل می دهند. به اعتقاد او مسئله اصلی برای یک طراح، تفسیر محدوده های یک پروژه است. او به واسطه طراحی برخی از مهم ترین موزه های دنیا معروف گردید؛ که در میان آنها پلازا گراسی (86_1985) در ونیز، موزه اورسِی (86_1980) و گالری هنر مدرن در مرکز پومپیدو (85_1982) در پاریس از آن جمله اند. موزه اورسی - طراحی به سرپرستی گائه آئولنتی او همواره قبل از اینکه اولین حرکت را نشان بدهد مکان کار خود را مورد بررسی و سنجش قرار می دهد. حتی در پروژه های مربوط به المان های نوری خود، همواره به فضای معمارانه ای که این عناصر در درون آن قرار خواهند گرفت، توجه می کند. چوب و آجر مصالحی هستند که او کار کردن با آنها را ترجیح می دهد. در طراحی مبلمان، او از قابلیت خود در بررسی مدل های قدیمی، تفسیر آنها و تبدیل آنها به اشیاء کاملاً نوین دارای نشانه های سبک شخصی کار خود سود می برد. مبلمان های طراحی شده توسط آئولنتی در ایتالیا و سایر ممالک دنیا به نمایش گذارده شده اند. علاوه بر این، او نمایشگاه های خوبی را برای دیگران طرح ریزی کرده است؛ که از جمله آن می توان به نمایشگاه سیّار اولیوتی اشاره نمود که در پاریس بارسلونا، مادرید، ادینبورگ و توکیو به نمایش گذارده شد. برگرفته شده از : [Hidden Content]
-
- 2
-
- gae aulenti
- معمار
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
(به انگلیسی: Eero Saarinen) متولد ۱۹۱۰-۱۹۶۱، معمار برجستهٔ فنلاندیتبار آمریکایی بود.او که در زمان زندگیاش از سوی معماران همدوره نادیده گرفته میشد و گاه مورد تمسخر قرار میگرفت امروزه به عنوان یکی از استادان معماری آمریکایی سدهٔ بیستم بهشمار میآید.او پسر الیل سارینن، معمار اروپاییست. یادبود توسعه ملی جفرسون از آثار مهم اوست. ساختمان پایانهٔ شمارهٔ پنج فرودگاه بین المللی جان اف کندی نیویورک ایرو سارینن در سال ۱۹۱۰ در فنلاند متولد شد و در سال ۱۹۲۳ زمانی که ۱۳ سال داشت به همراه خانواده به ایالات متحده مهاجرت کرد ارو حرفه خود را با استعدادهای قابل ملاحظه ای شروع کرد .پدرش الیل سارینن(۱۹۵۰-۱۸۷۳) معمار معروف و بزرگی و شناخته شده بود واولین رئیس آکادمی هنر میشیگان جایی که در اونجا تدریس هم می کرد بود وارو نیز تحت نظارت پدرش درس می خواند و از نمونه کارهایش ایستگاه قطار هلسینکی و بسیاری دیگر از ساختمانهای برجسته فنلاند بود و یادبود توسعه ملی جفرسون از آثار اوست. مادرش لوئیس (۱۹۶۸-۱۸۷۹) طراح پارچه و لباس و مجسمه ساز بود و همچنین خواهرش لیزا (۱۹۷۹-۱۹۰۵) طراح داخلی بود . نمونه کار پدر ارو طراحی پردیس Cranbrook در حومه دیترویت معیار مهمی در حرفه ارو بود او اعنقاد راسخ به اینکه معماری باید کل محیط زیست را در بربگیرد داشت و درکنار کارهایش از منظره و اشیای تزئینی به عنوان مدل کمک می گرفت و درآکادمی پاریس (۱۹۳۰-۱۹۲۰) به تحصیل مجسمه سازی می پرداخت وتحصیلات معماری خود را در دانشگاه ییل (۱۹۳۱ -- ۱۹۳۴) گذراند و در سال ۱۹۳۴ &۱۹۳۵ به اروپا بورسیه شد.
-
جیمز کارپنتر یک هنرمند، معمار و از همه مهمتر یک کارشناس نابغه در استفاده از شیشه و نور است. او به خاطر طرح های شگفت انگیزش که ساختارهای نامرئی را مرئی و نمایان میکند شناخته میشود. استودیوی طراحی او در نیویورک قرار دارد. چیزهای زیادی درباره منهتن نیویورک میتوان گفت. اینجا مرکز سرمایه و تجارت جهان است و محلی که شاهد بروز حوادث تروریستی در 11 سپتامبر بود. اما جیمز کارپنتر ترجیح میدهد که درباره کیفیت نور در منهتن صحبت و کار کند. جایی که نور در آن از دیدگاه وی حالتی شگفت انگیز ایجاد میکند. این روزها، این هنرمند نیویورکی همکاری گسترده ای با برخی از بهترین و شناخته شده ترین معماران جهان مینماید تا با دانش و هنر خود ماهیت نور را در داخل و اطراف ساختمانهای آنها تغییر دهد. از جمله این معماران مطرح میتوان به نورمن فاستر Norman Foster""، اسکیدمور،اوینگس و مریل"Skidmore Owings and Merrill" ، ریچارد میر "Richard Meier"و نیکولاس گریمشا "Nicholas Grimshaw" اشاره کرد.