جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'ماهيت'.
1 نتیجه پیدا شد
-
جوشکاری با لیزر (بخش 1) ماهيت نور واژه ليزر از حروف اول كلمات عبارت "Light Amplification By Stimulated Emission of Radiation" تشكيل شده است. بنابراين پي بردن به چگونگي عمل ليزر، ويژگيهاي تابش ليزرها و كاربردهايش منوسط به آگاهي بيشتر از نظريههاي حاضر در مورد ماهيت نور است. به طور يقين يونانيها اولين كساني بودند كه كوشيدند طبيعت نور و چگونگي ديدن را توضيح دهند. بعد از آن ظهور علوم تجربي دو نظريه مترادف را به ارمغان آورد. يكي از آنها عبارت بود از نظريه ذرهاي نيوتن كه نور را متشكل از باريكهاي از ذرات ميدانست كه تابع قوانين حركت ميباشند و ديگري نظرية موجي هوك و هويگنس كه طبيعت موجي را براي نور پيشنهاد كردند. هر نظريهاي راجع به نور كه پذيرفته شود بايد قادر باشد كه پديدههائي مانند: انعكاس، شكست، پراش و تداخل نور را توضيح دهد. پراش واژهاي است كه به توانايي خمش به دور گوشهها[1] تا حد معيني اطلاق ميگردد، به طوري كه حتي وقتي كه يك چشمه نقطهاي نور به كا ربرده شود، سايه لبههاي يك جسم كاملاً تيز نيست. اگر نور به خط مستقيم سير مينمود، لازم بود كه سايه لبهها كاملاً تيز باشد، يعني حركت غير مستقيم نور در اين آزمايش نشان داده ميشود. پديده تداخل مربوط به وقتي است كه نور از دو يا چند چشمه همدوس تركيب شوند و نواحي تاريك و روشن متناوبي را تشكيل دهند، اين نواحي را فريز[2] ميگويند. هر دو نظريه قادر بودند بعضي از پديدههاي ذكر شده را به حساب آورد، براي مثال پديده تداخل نور كه اولين بار توسط يانگ در سال 1801 ارائه شد فقط با درنظر گرفتن نظرية موجي نور قابل توضيح است. در آزمايش يانگ نور از يك چشمه نقطهاي به پردهاي كه داراي دو روزنه است ميتابد و اين دو به مانند دو چشمه نقطهاي جديد عمل ميكنند. نور خارج شده از دو چشمه امواج كروي منتشر ميكند و جبهههاي موج با هم تلاقي ميكنند. نورهاي تلاقي كرده روي پرده دومي نوارها يا فريزهاي تداخلي را شكل ميدهند. نوارهاي روشن وقتي تشكيل ميشوند كه دو يا چند موج به طور همفاز با هم جمع شوند و تاريكي وقتي به وجود ميآيد كه موجها در فاز مخالف باشند و همديگر را خنثي كنند. يانگ اين وضعيت تقويت و تضعيف و يا نوارهاي روشن و تاريك را تداخل نور ناميد. هر نقطه دلخواه روي پرده به فاصله D1 و D2 از دو روزنة P1 و P2 قرار دارد اگر اين نقطه روي پرده جا به جا شود طبيعي است كه فاصلههاي D1 و D2 تغيير ميكنند و اختلاف فاز امواجي كه به اين نقطه ميرسند، تغيير مييابد. اگر اين اختلاف فاز صفر و يا 2p و يا 4p و ... باشد در اين نقطه نوار روشن خواهيم داشت. به راحتي ميتوان اختلاف راه بين محل مورد نظر را از دو روزنه برحسب l به دست آورد. بديهي است اگر اختلاف راه دو مسير مضرب صحيحي از طول باشد در آن محل نوارهاي روشن تشكيل پديده پراش را ميتوان با توجه به اصل هويگنس و ايجاد موجكهاي ثانوي توضيح داد. هويگنس به منظور توضيح دادن چگونگي انتشار غير مستقيم الخط نور فرض كرد كه هر نقطه روي سطح موج بمانند يك چشمه جديد نور عمل ميكند، كه امواج كروي منتشر مينمايد. پس از زمان كوتاهي، جبهه موج جديد سطحي است كه مماس بر همه موجكهاي ثانوي است. نشان دادن اين موجكها آسانتر از توضيح آنها با كلمات است. جبهه موج مكان هندسي نقاطي است كه همفاز باشند از اين رو (براي مثال) جبهه موج يك چشمه نقطهاي شكل سطح كروي است (با فرض اينكه محيط اطراف چشمه از نظر نوري همگن باشد). با چند آزمايش ساده به اين نتيجه ميرسيم كه با ديافراگم كوچكتر پراش بيشتري داريم. مشاهده ميكنيم كه نظرية موجي نور به سادگي پديده تداخل و پراش نور را توضيح ميدهد، در حالي كه نظريه ذرهاي نور قادر به توضيح آن نيست. يانگ قادر بود كه پديدههاي ديگري مانند تشكيل رنگها در حباب صابون يا لايههاي نازك روغن روي زمين مرطوب را برحسب نظريه موجي با مرتبط ساختن رنگهاي متفاوت نور با طول موجهاي مختلف توضيح دهد. او همچنين پيشنهاد كرد كه پلاريزاسيون نور فقط به دليل عرضي بودند امواج نور اتفاق ميافتد و از اين رو نتيجه ميشود كه ارتعاشات امواج نور بر امتداد انتشار آنها عمود است، برخلاف حالتي كه صوت در سيالات دارد، امواج صوتي طولي هستند و امتداد ارتعاش ذرات محيط در امتداد انتشار موج صوتي است.