رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'كليله و دمنه'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. [TABLE=width: 95%] [TR] [TD=class: HTitle, width: 100%, colspan: 2]بررسي عناصر زاهدانه و صوفيانه در كليله و دمنۀ بهرام شاهي[/TD] [/TR] [TR] [TD=colspan: 2] چکیده: [/TD] [/TR] [TR] [TD=colspan: 2]كتاب كليله و دمنه كه جزو آثار مهمّ منثور در ادبيّات فارسي محسوب مي شود، شامل داستان هايي است كه خوب و بد صفات اخلاقي را بيان مي كند. هم چنين، تعاليم ارزنده اي درباب سياست مداري به حاكمان و فرمان روايان مي آموزد. در ميان برخي از اين داستان ها، به نام زاهد و نيز مفاهيم و عناصر زاهدانه زياد برمي خوريم. برخي از اين موارد، در كليله و دمنۀ بهرام شاهي برجسته تر است و به احتمالي مي تواند از الحاقات ابوالمعالي باشد. سؤالي كه ممكن است به ذهن خطور كند، اين است كه علّت رسوخ عناصر زاهدانه در ميان حكايات كتابي كه ب هقصد آموختن تعاليم مربوط به زهد و تصوّف نوشته نشده است، چيست؟ براي رسيدن به پاسخي مناسب، لازم است سيري در اصل داستان هاي كليله و دمنه صورت بگيرد، زيرا ردّپايي از منشأ بروز حكاياتي با اشارات و مفاهيم زاهدانه را مي توان در آن متون سراغ گرفت. مشخصات مقاله:مقاله در 9 صفحه به قلم سميه جبارپور،منبع ادبيات ،شماره پياپي 196، ،سال هفدهم،، شماره در سال 4، بهمن، 1392، صفحه 45-53 دانلود مقاله[/TD] [/TR] [/TABLE]
  2. نویسنده : حميده سلطاني مقدم تعلیم، آموختن و یاد دادن است و وعظ و حکمت، پند دادن و اندرزگویی و معنی عرفان، شناخت خداوند یا وقوف به دقایق و رموز چیزی است که در مقابل علم سطحی قرار می­گیرد. شعر تعلیمی آن است که هدف سراینده­ي آن آموزش اخلاق و تعلیم اندیشه­های پسندیده مذهبی و عرفانی یا علوم و فنون باشد.[1] انواع شعر تعلیمی به­طور کلی دو نوع شعر تعلیمی در ادبیات ملل دیده می­شود: الف: شعر تعلیمی که موضوع آن خیر و نیکی است. ب: شعر تعلیمی که موضوع آن حقیقت و زیبایی معنوی است. در ادب فارسی شعر تعلیمی در هر دو نوع دارای بهترین نمونه­هاست بخش عمده­ای از ادب متعالی ما را شعر تعلیمی به وجود آورده است. اغلب آثار شاعران غیر درباری ما سرشار از زمینه­های تعلیمی است، حتی ادبیات درباری ما در موارد بسیاری مایه­های تعلیم اخلاق را داراست. اصطلاح شعر تعلیمی در زمان گذشته به نوعی از اشعاری که مسائل خاصی را تعلیم می­داد گفته می­شد، اما بعدها این اصطلاح مفهوم گسترده­تری پیدا کرد و شعری شد که هدف آن زمینه­ي عام و گسترده­تری را شامل می­شد. مثلا تعلیم بعضی از علوم و یا آن­چه به روش زندگی و آداب و رسوم اجتماعی و داد و ستد مربوط می­شد و یا شامل دعوت به تهذیب و اخلاق و دوری از زشتی بود. در ادبیات و شعر ما علاوه­بر این دو نوع، نوع دیگری از شعر تعلیمی وجود دارد که شاعران از آن در آموزش مسائل علوم مختلف استفاده کرده­اند و از این رهگذر منظومه­هایی در علوم پزشکی، ریاضیات، لغت، عروض و تاریخ به وجود آمده است از آن جمله است "دانش­نامه­ي میسری" (370 هجري) در طب، "نصاب­الصبیان ابونصر فراهی" (618 هجري) در علوم ادبی و لغت و عروض: به بحر تقارب تقرب نـمای بدین وزن مـیزان طبـع آزمای فعولن فعولن فعولن فعول چو گفتی بگو ای مه دلربای[2] نخستین شاعران حکمت و تعلیم اولین شاعری که قطعاتی در وعظ و حکمت از او باقی مانده "رودکی" شاعر قرن چهارم است که منظومه­ي "کلیله و دمنه" به او منسوب است از معاصران او نیز که به سرودن شعر تعلیمی روی آوردند می­توان به "شهید بلخی" "ابوشکور بلخی" و "دقیقی ­طوسی" اشاره کرد. "شاهنامه­ي فردوسی" با آن­که یک اثر حماسی است از نصایح و مواعظ و اندرز بی­بهره نمانده است. این پندها و وعظ­ها اغلب در پایان داستان­های غم­انگیز مرگ بزرگان و شاهزادگان دیده می­شود، مثلا در پایان غم­انگیز مرگ سیاوش: مدار ایچ تیمار با جان به هم به گیتی مده جان و دل را به غم که ناپایدار است و نـاسازگار چــنـیـن بـــود تـا بـود ایـن روزگـار[3] "کسایی مروزی" شاعر قرن چهارم و اوایل پنجم، نیز از مدیحه­سرایی توبه کرد و به شعر تعلیمی روی آورد. "ناصر خسرو قبادیانی" شاعر اواخر قرن پنجم را می­توان پیشوای شعر تعلیمی به شمار آورد که هدفش جز تعلیم و دعوت به اخلاق و تزکیه و تهذیب چیزی نبوده است. او با سرودن قصاید طولانی در وعظ و حکمت اعتقادات دینی و انتقادهای سخت و مستدل اجتماعی مشهورترین شاعر این قلمرو است.[4] از اوایل قرن ششم هجری "سنایی غزنوی" باب جدیدی را در سرودن اشعار حکیمانه و عارفانه باز می­کند. وی معانی حکمی و عرفانی را آمیخته با اندرز و نصیحت با عبارات فصیح و خیالات عالی و تعبیرات کم­نظیر همراه می­آورد. او در آثار مشهور خود مانند "سیرالعباد الی المعاد" "طریق­التحقیق" و "حدیقة­الحقیقه" در همان حال که به نکات عمیق عرفانی توجه دارد متمایل به وعظ و نصیحت در راهنمایی اجتماعی نیز هست. موقعیت سنایی در اشعار زاهدانه و حکیمانه موجب شده است که در میان شاعران اواخر قرن ششم بسیار مورد توجه و استقبال قرار بگیرد و گروهی از مشاهیر نظیر "جمال­الدین ­اصفهانی" و "خاقانی­ شروانی" در سرودن قصاید حکمی و "نظامی گنجوی" در مثنوی "مخزن­الاسرار" از او استقبال کرده­اند.[5] نظامی گنجوی بهترین شاعری است که بعد از سنایی در ایجاد منظومه­های حکمی و تعلیمی توفیق یافت. در پایان قرن ششم و اوایل قرن هفتم "عطار" با مثنوی­های ساده و آموزنده این نوع شعر را با قوت تمام ادامه داد که "منطق­الطیر" و "الهی­نامه" و "مصیبت­نامه" از آثار ارزشمند او در این زمینه است. وعظ و حکمت در قطعات نیز دیده می­شود که شاعران مسائل اجتماعی و حکمی را در نهایت شیوایی بیان می­کردند. از شاعران قطعه­سرا می­توان به "ابن­ یمین" و در عصر حاضر به "پروین اعتصامی" اشاره کرد. "سعدی شیرازی" شاعر قرن هفتم بزرگترین شاعر اخلاقی و اجتماعی ادب فارسی است که به نوعی بسیار برجسته و بارز سخنان خود را به وعظ و اندرز می­آراید. او نه تنها در گلستان خود که به نظم و نثر آمیخته بلکه در بوستان و قصایدش مسائل اخلاقی را با نظم و تحت عناوین مختلف و با ایراد امثال و حکایات دلنشین مطرح می­کند و در این راه بیشتر از هر شاعری اقبال و توفیق می­یابد.[6] از قرن هشتم هجری اشعار حکیمانه و وعظ و اندرز با نوع دیگر شعر یعنی عرفان آمیخته شد، چنان­که در آثار بعضی از شاعران جدا کردن عرفان و حکمت و پند از یکدیگر دشوار است. مثلا "حدیقة­الحقیقه" و "مخزن­الاسرار" نظامی مضامین متنوع و دلپذیری را در خود جای داده است. شاعر بزرگ دیگر این قرن "حافظ شیراز" است که از راه انتقاد دردهای زمان خود را درمان می­کند.[7] در قرون بعدی، دوره­ي صفوی یکی از دوره­های شعر تعلیمی است؛ ظهور دولت مذهبی آن هم شیعه مهم­ترین عاملی بود که باعث درخشش و اهمیت این نوع شعر در این دوره شد. از پیشگامان شعر تعلیمی این دوره "عرفی شیرازی" (999 هجري) است که در شعر او حکم و مواعظ بسیاری دیده می­شود. "صائب­ تبریزی" (1081 هجري) نیز مفاهیم تعلیمی و مذهبی بسیاری به تصویر می­کشد. در ادامه­ي شعر فارسی در دوران متاخر یعنی دوره­ي مشروطه افکار و عقاید اجتماعی جدید رونق گرفت تا آن­جا که گروهی از شاعران به انتقاد از اوضاع سیاسی و اجتماعی پرداختند که اشعار آنان در ایجاد اصلاحاتی که به تدریج در ایران صورت گرفت بی تاثیر نبود. "ادیب­الممالک­ فراهانی" "اشرف­الدین گیلانی" و "بهار" و "پروین اعتصامی" از زمره­ي این شاعران بودند.[8] [1]. رزمجو، حسین؛ انواع ادبی، مشهد، آستان قدس، چ سوم، 74 ، صص79ـ 84. [2]. رستگار فسایی، منصور؛ انواع شعر، شیراز، نوید شیراز، 80، ص377. [3]. شمیسا، سیروس؛ انواع ادبی، تهران، فردوس، 73، ص269. [4]. صفا، ذبیح الله؛ تاریخ ادبیات ایران، تهران، بی­نا، 57، ج1، ص99. [5]. رزمجو، حسین؛ پیشین، ص86. [6]. اسعاد، قندیل؛ فنون شعر فارسی، مترجم: فاطمه سوهان فکر، تهران، اندیشه، 1369، چ1، صص80ـ84. [7]. رستگار فسایی، منصور؛پیشین، ص404. [8]. صفا، ذبیح الله؛ پیشین، صص104ـ 124. منبع
×
×
  • اضافه کردن...