رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'قانون دوم ترمودینامیک'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. آیا مجادله فلسفی پیرامون ترمودینامیک, بیهوده است؟ آیا ممکن استبحثها و مجادلات فلسفی پیرامون چنین مباحثی که در حیطه و قلمرو فلسفه علم جای می گیرنداساساً پوچ و بیهوده باشند؟ صاحبنظران مکاتیب زبان شناسی علم تفسیر(Hermeneutics) نظیر پل ریکور و دوره اول ویتگنشتاین اعتقاد داشتند که مشاجرات فلسفی اصلاً درباره جهان نیستند وفقط نوعی بحث زبان شناسی هستند. در نتیجه برای آنها هرگونه فلسفه, بیشتر برای به دورافکندن فلسفه بود تا اینکه مثلاً در جهت تدوین مسائل فلسفه علم باشد. ویا طرفداران مکتب فرا استراکتورالیسم(post structuralism)و شخص میشل فوکو امکان مباحثی تحت عنوان فلسفه علم را باطل می دانند. پوزیتیویستها (positivists)نیز قدرت علم را تا حدی زیاد می دانند که نیاز به هرگونه فلسفه ای را باطل تلقی می کنند . از دیدگاه آنان این بحثها بیشتر, نوعی "خیالبافی فیزیکی" است. از این رو _ رودلف کارناپ_ که در تاریخ فلسفه علم معاصر به عنوان یک پوزیتیویست شناخته می شود پایان عمر متافیزیک را در 1930 نشان داد و هرگونه مجادله فلسفی در این زمینه را پوچ و بیهوده اعلام کرد. در اگزیستانسیالیسم دو دیدگاه رایج در این باب وجود دارد. اگزیستانسیالیست هایی نظیر هایدگر, طبیعت را موضوع تعمق فلسفی می دانند و در نتیجه به نوعی پرداختن به فلسفه علم را می پذیرند. در حالیکه مکتب اگزیستانسیالیسم ژان پل سارتر موضوع چنین بحث های فلسفی را خود آگاهی انسان می داند. در هر حال دیدگاههایمتفاوتی نسبت به حقانیت مباحث (Discourse) فلسفه علم وجود دارد. برخی این مجادلات را بیهوده و یا یک جدل بی حاصل صرفاً زبانی ارزیابی کرده اند و برخی دیگر پرداختن به این مسائل را جستجوی اساسی ترین پرسشهای فلسفی دانسته اند. موضوع این نوشتار تحلیل دیدگاههایی است که حقانیت مبحث فلسفه علم را پذیرفته اند. فلسفه علم از نظر آنچه نتایج فلسفی علوم است به بخشهای مختلفی تقسیم می شود. مسائل مرتبط با متافیزیک, مسائل معرفت شناختی(Epistemology) نظیر تئوری های شناخت و مبانی و پیش فرضهای فلسفی و دسته بندی موضوعشناخت بین عینیت و ذهنیت, یا مسائل ارزش شناختی(Axiology) و الی آخر. اما چگونگی شکل گیری تئوریهای علمی یکی از مهمترین موضوعات مورد توجه در فلسفه علم می باشد . مساله چگونگی شکل گیری تئوریهای علمی , مشتمل بر دونظریه اصلی میباشد _ یکی نظریه توماس کوهن(T.Kuhn) ودیگری نظریه کارل پوپرK.popper)) _نظریه توماس کوهن تحت عنوان نظریه سوبژکتیویستی یا ذهنیت گرایانه((subjectivity و همچنین نظریه کارل پوپرکه در کتاب دانش عینی objective knowledge بیان شده است بیشتر به نام نظریه ابژکتیویستی یا عینیتگرایانه(objectivity) شهرت دارد. کوهن اعتقاد داشت که "علوم بر مبنای پارادایم (paradigm) با سرمشق های معین جلو می روند. این سرمشق ها پیش فرض های قبول شده ای هستند که در حل مسائل مورد تحقیق , هیچگاه مورد تردید واقع نمیشوند". مثلاً در پارادایم نیوتنی , زمان و مکان مستقل از یکدیگر وجود خارجی داشته و نیرو در این سیستم برابر است با حاصلضرب جرم در شتاب. اما این پیش فرض های از پیش قبول شده بر دانش حضوری یا همان ادراک شهودی (Intuitive reasoning) تکیه دارند که چندان محل اطمینان و یقین نیست. از همین روست که امکان دارد سرمشقهای شهودی در پارادایم ها که در یک زمان کاملاً بدیهی بوده در زمان دیگراعتباری نداشته باشند. بعنوان مثالپس از ارائه نظریهنسبیت, " فرض فیزیک کلاسیک در مورد مطلق بودن همزمانی ,که بر مبنای بدیهیات اولیه و فرضهای پیش آزمونی قرار داشت" دیگر یک بدیهی بی نیاز از تحلیل محسوب نمی شود.توماس کوهن می گوید هرگاه تعداد زیادی از مسائل تحقیق, خود پارادایم را زیر سوال ببرند شرایط بحرانی پیش آمده و در این حالت به تدریج پارادایم جدیدی شکل می گیرد که جایگزین پارادایم قدیمی میگردد. (مثل جایگزینی تئوری نسبیت اینشتین به جای تئوری های مکانیک نیوتنی) . از این رو مطابق با نظریه ذهنیت گرایانه کوهن, واقعیت های عینی, هرگز نتایج تئوریک فلسفی به بار نمی آورند وبه بیان دیگر این ذهنیت است که برعینیت تقدم دارد. در ترمودینامیک با مفاهیمی نظیر مدل ایده آل سیکل کارنو یا سیکلهای معادل آن روبرو هستیم که گفته می شود هیچ نتیجه عینی در بر ندارند.و این درحالیست که عملی نبودن سیکلهای معادل سیکل کارنو , بیشتر از جنبه مواجهه با محدودیت عمل ابزارهای مورد استفاده می باشد نه ازاین بابت که مدلهای ذهنی مذکور, اساساً امکان عملی شدن نداشته باشند. بنابراین می توان تصور کرد که روزی انسان بتواندبر محدودیتهای سد راه عملی شدن برخی از مدلهای ترمودینامیکی, غلبه کند وتجارب بعدی تدریجاً به شکل گیری پارادایم جدیدی منجر شود و حتی اصول مسلمه ترمودینامیک کلاسیک نیز مورد تردید قرار گیرند. هیچ استبعادی ندارد روزیابزارها و سیستمهایی طراحی شوند که با ابداع روشهای خاص به نوعی ازمحدودیت و الزامقانون دوم ترمودینامیک راه گریزی پیدا شود. وشاید در آنصورتتحولات شگرفی در زندگی انسان بوجود بیاید . از این رو مجادله فلسفی پیرامون ترمودینامیک, بیهوده به نظر نمی رسد.
  2. Peyman

    Laws of thermodynamics

    The laws of thermodynamics form an axiomatic basis of thermodynamics. They define fundamental physical quantities, such as temperature, energy, and entropy, to describe thermodynamic systems and describe the transport and conversion of heat and work in thermodynamic processes. Classical thermodynamics describes the thermal interaction of systems individually in thermodynamic equilibrium. Non-equilibrium thermodynamics may be considered separately as an extension to classical theory using the tools of statistical thermodynamics which describes all systems as ensembles of microscopic states. The four principles, or laws, of thermodynamics are: The zeroth law of thermodynamics provides a basic definition of empirical temperature based on the principle of thermal equilibrium.The first law of thermodynamics mandates conservation of energy and states in particular that the flow of heat is a form of energy transfer.The second law of thermodynamics states that the entropy of an isolated macroscopic system never decreases, or, equivalently, that perpetual motion machines are impossible.The third law of thermodynamics concerns the entropy of a perfect crystal at absolute zero temperature, and implies that it is impossible to cool a system to exactly absolute zero. There have been suggestions of additional laws, but none of them achieve the generality of the accepted laws, and they are not mentioned in standard textbooks. The laws of thermodynamics have become some of the most important fundamental laws in physics and other sciences. Zeroth law Main article: Zeroth law of thermodynamics If two thermodynamic systems are each in thermal equilibrium with a third system, then they are in thermal equilibrium with each other. When two systems, each internally in thermodynamic equilibrium at a different temperature, are brought in diathermic contact with each other they exchange heat to establish a thermal equilibrium between each other. The zeroth law implies that thermal equilibrium, viewed as a binary relation, is a transitive relation. Thermal equilibrium is furthermore an equivalence relation between any number of system. The law is also a statement about measurability. To this effect the law establishes an empirical parameter, the temperature, as a property of a system so that systems in equilibrium with each other have the same temperature. The notion of transitivity permits a system, for example a gas thermometer, to be used as a device to measure the temperature of another system. Although the concept of thermodynamic equilibrium is fundamental to thermodynamics, the need to state it explicitly as a law was not widely perceived until Fowler and Planck stated it in the 1930s, long after the first, second, and third law were already widely understood and recognized. Hence it was numbered the zeroth law. The importance of the law as a foundation to the earlier laws is that it defines temperature in a non-circular logistics without reference to entropy, its conjugate variable. First law Main article: First law of thermodynamics Energy can be neither created nor destroyed. It can only change forms. In any process in an isolated system, the total energy remains the same. For a thermodynamic cycle the net heat supplied to the system equals the net work done by the system. The first law of thermodynamics states that energy cannot be created or destroyed; rather, the amount of energy lost in a steady state process cannot be greater than the amount of energy gained. This is the statement of conservation of energy for a thermodynamic system. It refers to the two ways that a closed system transfers energy to and from its surroundings – by the processes of heat and mechanical work. The rate of gain or loss in the stored energy of a system is determined by the rates of these two processes. In open systems, the flow of matter is another energy transfer mechanism, and extra terms must be included in the expression of the first law. The first law clarifies the nature of energy. It is a stored quantity which is independent of any particular process path, meaning it is independent of the system history. If a system undergoes a thermodynamic cycle, whether it becomes warmer, cooler, larger, or smaller, then it will have the same amount of energy each time it returns to a particular state. Energy is a state function and infinitesimal changes in the energy are exact differentials. All laws of thermodynamics but the first are statistical and simply describe the tendencies of macroscopic systems. They are only strictly valid in the thermodynamic limit when a system has many states. For microscopic systems with few particles the assumptions of thermodynamics become meaningless. The first law may be expressed by several forms of the fundamental thermodynamic relation: Increase in internal energy of a system = heat supplied to the system + work done on the system where U is the internal energy, Q is heat and W is work. The definition of the work is also often given in terms of the work performed by a system on its surroundings. This is a statement of conservation of energy. The net change in internal energy is the energy that flows in as heat minus the energy that flows out as the work that the system performs on it environment. This is also often stated as a definition of the amount of heat of a process: Heat supplied to a system = increase in internal energy of the system + work done by the system The definition of work and its sign is a matter of convention in particular fields of science. In either case, a resulting increase of the internal energy of a system is represented by a positive amount of work. The energy Q (heat) is the product of the temperature (T) and it conjugate variable entropy (S), Q = TdS, and similarly work is the product of pressure (p) with volume (V) change, W = -pdV. The internal energy then may be written as Second law Main article: Second law of thermodynamics When two isolated systems in separate but nearby regions of space, each in thermodynamic equilibrium in itself, but not in equilibrium with each other at first, are at some time allowed to interact, breaking the isolation that separates the two systems, and they exchange matter or energy, they will eventually reach a mutual thermodynamic equilibrium. The sum of the entropies of the initial, isolated systems is less than or equal to the entropy of the final exchanging systems. In the process of reaching a new thermodynamic equilibrium, entropy has increased, or at least has not decreased. In a few words, the second law states "spontaneous natural processes increase entropy overall." Another brief statement is "heat can spontaneously flow from a higher-temperature region to a lower-temperature region, but not the other way around." Entropy is increased also by processes of mixing without transfer of heat. A way of thinking about the second law is to consider entropy as a measure of ignorance of the microscopic details of the motion and configuration of the system given only predictable reproducibility of bulk or macroscopic behavior. So, for example, one has less knowledge about the separate fragments of a broken cup than about an intact one, because when the fragments are separated, one does not know exactly whether they will fit together again, or whether perhaps there is a missing shard. Solid crystals, the most regularly structured form of matter, with considerable predictability of microscopic configuration, as well as predictability of bulk behavior, have low entropy values; and gases, which behave predictably in bulk even when their microscopic motions are unknown, have high entropy values. This is because the positions of the crystal atoms are more predictable than are those of the gas atoms, for a given degree of bulk predictability. The entropy of an isolated macroscopic system never decreases. However, a microscopic system may exhibit fluctuations of entropy opposite to that stated by the Second Law (see Maxwell's demon and Fluctuation Theorem). Third law Main article: Third law of thermodynamics As temperature approaches absolute zero, the entropy of a system approaches a minimum. Ref: Wikipedia
×
×
  • اضافه کردن...