جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'فروش'.
26 نتیجه پیدا شد
-
منبع : تیم مشاوران مدیریت ایران IranMCT حتما در مهمانی، تاکسی یا بازار ، در خصوص کمبود درآمد و عدم فروش کالا و خدمات به علت شرایط بد اقتصادی ( شرایط نامناسب اقتصادی ) از افراد متعدد، چیزهایی شنیده اید و یا خودتان دچار این مشکل شده اید. همه میگویند، مشتری نمیخرد. اما باید گفت این وضعیت ارتباطی به وضعیت اقتصادی ندارد، بلکه کاملا به شرایط روحی و ذهنی شما مرتبط است. شرایط اقتصادی بر همه اثر میگذارد. آیا تقاضا صفر شده است ؟ اگر نه، چرا شما نمی فروشید ؟ اگر شما یکی از این فروشندگانید ، هفت مورد زیر را مطالعه نمایید، شاید تاثیر شرایط بد اقتصادی بر شما حداقل ، بی اثر و یا حتی مثبت گردد. ۷ نکته برای افزایش فروش در شرایط بد اقتصادی اجازه ندهید که شرایط اقتصادی ، بهانهای برایتان باشد. بعد از یک روز سختکاری و شاید چند تماس ناخوشایند ، بهانه نمودن شرایط بد اقتصادی بسیار آسان است. اگر این از شما شنید شود، مطمئن باشید که حتما فروشتان کمتر نیز خواهد. در شرایط بد اقتصادی در این وضعیت در حدود ۳۷ درصد تماس فورا از سوی مشتری قطع میگردد. فروشندگان باید تلاشهای خود را برای تماس تلفنی و حضوری افزایش دهند ، البته باید انگیزه برای تلاش بیشتر و هوشمندانهتر نیز به فروشندگان داده شود. اگر زود خسته شوید و عقبنشینی نمایید، حتما به کسبوکارتان سقوط آزاد به سمت نابودی خواهد داشت. مطمئن باشید با تلاش بیشتر و هوشمندانه ، کسبوکارتان بهبود پیدا خواهد نمود. یک ضرب مثل جالب لهستانی وجود دارد که میگوید : اگر با مسائل و مشکلات با سختی برخورد نمایید، سختیها به راحتی خواهند رفت. روش فروش خود را بهتر نمایید وقتی تعداد فرصتهای فروش و مشتریان بالقوه کم میگردد، باید در داشتههای خود بازنگری نمایید تا با همین داشتههای به شرایط بهتری دست یابید. باید این بهبود در حوزه فروش اتفاق افتد. کتاب و مقاله غیرفارسی بخوانید و به فایلهای صوتی در حوزه مدیریت گوش دهید و یا از یک مشاوره مدیریت حرفهای کمک دریافت نمایید. این راهکارها در شرایط بد اقتصادی به بسیاری از فروشندگان و شرکتهای فروش محور کمک بسیاری نموده است. اکنون زمان تبدیلشدن به فروشنده حرفهای و آموزش فروشندگی حرفهای تا مهارتهای فروش خود ارتقاء دهید. اخلاق حرفه ای و مناسب فروش را حفظ نمایید اخلاق حرفهای مهمترین ابزار جنگی فروشنده در انبار مهمات وی است که همیشه باید تیز و در دسترس باشد. دیگر زمان آن نیست که در گوشهای جدول حل نمایید، در اتاق را ببندید و چرت میان وعده بزنید، پیامها و ویدیوهای طنز ارسالی به تلگرام را چک نموده و به بهانه سیگار کشیدن سازمان را چندین بار ترک نمایید. اکنون زمان آن است که پارچههای روی تجهیزات مغز فروشنده و مدیر کنار زده شود. پارچههایی که برای ترک آرام میدان مبارزه چندی است که روی مغزشان کشیدهاند ، این پارچه را کنار زده و آن را به جنبوجوش وا دارید. ایدههای جدید را باید خلق نمایید. اگر در خلق ایده مشکلدارید از یک مشاوره بازاریابی کمک دریافت نمایید. هر آنچه موجب الهام ، انگیزه، مثبت اندیشی و خوشبینی است را پیدا نمایید . مثبت باشید و با افراد مثبت در ارتباط باشید و بر اهداف تاکید نمایید. قیمتگذاری را هدفمند و برای محصولات و خدمات ارزش بیآفرینید در شرایط بد اقتصادی همگان به دنبال قیمت پایین هستند و تمرکز مدیران غیرحرفهای بر کاهش قیمتها برای افزایش فروش است. سوال اینجاست که چه باید انجام داد که محصولات و خدمات شما بهتر از رقبا به نظر آید و با استقبال بیشتری مواجه شود. این همان ایجاد ارزش است. فایده اصلی کسبوکارتان برای مشتری چیست ؟ اگر یک کسبوکار محلی دارید، آیا این تغییرات قیمتی شما برای بلندمدت است ؟ آیا میتوانید با سرعت بیشتری به درخواست مشتریانتان پاسخ دهید؟ باید مزایای اصلی را برجسته نمود ، تا جایی که امکان دارد آنها را تقویت نمایید، سعی نمایید که بر اساس مدل ROI بازاریابی خود عمل نمایید . ایجاد ارتباط ارتباط مستقیم با فروشنده دلیل شماره یک هر فردی برای انجام معامله با یک شرکت خاص است. بسیار دیدهایم که فروشنده در خصوص تشریح محصولات و خدمات ، مشتری را من کوب مینماید اما همچنان مشتریان بالقوه از رقیب شما خرید مینمایند زیرا قبلا با رقیب شما کوه رفته و او را میشناسد. ارتباطات بسیار مهم است، در بسیاری موارد از بسیاری چیزها مهمتر است، پس تنها بر این تاکید نکنید که همواره در دسترس باشید و کاری انجام دهید که مشتری بالقوه نام شما را به یاد داشته باشید ، بلکه باید به گام بعدی بروید و آن ایجاد رابطه قویتر با مشتریان است. بازگشت به نکات و استراتژی کلیدی و اساسی شرکت زمان آن است که ارتباط با مشتری را نزدیک و رودررو نمایید . نامه دستنویس ارسال نمایید، تماسهای واقعی را جایگزین ارتباط ایمیلی و پیامهای شبکههای اجتماعی نمایید. هدف باید لمس قلب و احساس مشتری باشد، در شرایط بد اقتصادی باید تماسها عمیقتر شود. به یاد داشته باشید، شما باید مسئول موفقیت خودتان باشید. فرض نمایید که ۵ سال گذشته است و کسبوکار شما در نقطهای جدید است ، سوال این است : کجا ؟ اگر به دنبال چیزی در خارج شرکت خودتان هستید ( مثل شرایط بد اقتصادی ) که موفقیت یا شکست خود را بر گردن آن بی اندازید، باید بدانید که افسار سرنوشت و دستیابی به موفقیت از دستتان بیرون رفته. پس باید بدانید که موفقیت در دستان و کنترل شماست و به شما متکی است. اگر یک هدف قوی و پایدار داشته باشید و جایی که این کسبوکار باید به آنجا برود را تعریف نموده باشید، صرفنظر از وضعیت اقتصادی ، حتما کسبوکارتان به جایی که باید برود، خواهد رفت. به خاطر داشته باشید که شما ۱۰۰% مسئول و پاسخگو برای موفقیت خود خواهید بود. با تجربه چندین سال کار در وضعیت بد اقتصادی ایران و اروپا ، به جرئت عرض مینمایم که اگر نکات فوق را در نظر بگیرید، با افزایش فروش در شرایط بد اقتصادی روبر خواهید بود و کسبوکارتان بهبود خواهد داشت. حتی این نکات در زمان وضعیت خود اقتصادی نیز جواب لازم را حاصل و نتیجه کسبوکار را چندین برابر مینماید. فقط سختتر، هوشمندانهتر و هدفمندتر باید کار نمایید. منبع : راههای افزایش فروش در شرایط بد اقتصادی
-
مقاله ۵ گام برای طراحی استراتژی فروش موفق و موثر
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
استراتژی فروش موفق و موثر در این مقاله در خصوص علائم و دلایل شکست استراتژی فروش توضیح خواهیم داد و سپس به بیان راهکارهایی برای تیم مدیران اجرایی سازمان در جهت دستیابی به یک استراتژی فروش موفق و موثر خواهیم پرداخت. علائم یک استراتژی فروش ضعیف فقدان همکاری این آفت بسیاری از سیستمهای فروش است ، مدیر فروش تنها نقش بازی مینماید [ نقش ادم و پاسخگو ] و فروشندگانش نیز از سر ناچاری با وی کار مینمایند. هیچکس در این سازمان همکار واقعی نیست و هدف کارکنان، داشتن بیمه ، یک حقوق ماهانه است. بنابراین هیچ ارزشی نیز به مشتری منتقل نمیشود. اولویتهای کاری بسیار کارکنان تیم فروش مانند یویو در حالا رفتوبرگشت هستند ، سازمان سرشار از استرس است، همه کارها در اولویت هستند و هیچ کاری ۱۰۰٪ تمام نمیشود. نارضایتی داخلی و خارجی سازمان بالاست. فروشندگان به درستی نمیدانند که کدام کار واقعا در اولویت است. فقدان حمایت مدیر اجرایی حمایت مدیرعامل از کارکنان یک ماموریت کلیدی برای مدیرعامل است. مدیرعامل باید مدیران رده پایین را حمایت کامل نماید تا کارکنان به تغییرات و پیادهسازی فرایندها متعهد باشند. مدیر تمام نارضایتی را گوش میدهد ، اما تغییری صورت نمی پذیرد. این کارکنان را بیشتری عصبی نموده و مجب بی توجهی به مشکلات سازمان مینماید. عدم شفافیت در اطلاعات هیچ تقویتی ( انگیزشی) از سوی مدیران فروش و بازاریابی وجود ندارد. یک پیام شفاف از سوی مدیران اجرایی خطاب به کارکنان نیز سبب ایجاد انگیزه و تمرکز کارکنان میشود ،اما از آن نیز دریغ میکنند. در میان بازار شایعات داغ میگردد. عدم وضوح در برنامههای آتی و حرفهای درگوشی که مستخدمین شرکت از یک اتاق به اتاق دیگر میبرند ، تنها موجب سردرگمی و استرس کارکنان است.ت. موارد فوق موجب ۷۰% شکستهای استراتژی فروش سازمانهاست چهار گام برای ساخت یک استراتژی فروش موفق وموثر گام اول پیادهسازی یک استراتژی فروش : تحلیل اطلاعات فروش اول باید متوجه شوید که کارکنان فروش چگونه اطلاعات را جمعآوری مینمایند. باید متوجه شوید که فروشندگان شما چه اطلاعاتی را علیه رقبا در اختیاردارند. به هر صورت در زمان معرفی محصول باید بدانند که محصولات و خدمات رقبا چه مشکلی و یا مزایایی دارند، در این حالت میتوانید نقاط ضعف و قوت خود فروشندگان بیابید. اکنون باید مشکل موجود در حوزه جمعآوری اطلاعات را کشف نموده باشید. گام دوم پیادهسازی یک استراتژی فروش : لیست اولویتهای فروش خود را تعیین نمایید. باید از تمام دادهها، ابزار، تجربیات و مهارتهای سازمان در جهت تعیین لیست اولویتهای فروش برای اثرگذاری هرچه بیشتر بر درآمد استفاده نمایید.لیست بر اساس ارزش و سختی کار باید تهیه شود. گام سوم پیادهسازی یک استراتژی فروش : طرح یک برنامه. این قسمت بیشتر در خصوص توانایی رهبری مدیریت عالی سازمان است. استراتژی اجرایی سازمان در اینجا پررنگ میشود. باید بهصورت مشخص و شفاف دست به تعیین اهداف کلان، اهداف کوتاهمدت، برنامه ارتباطی ، شاخصها و مالکیتهای تصمیم گرفته شود. این یک نقشه مسیر برای تشخیص راهدست و دستیابی به نتایج صحیح است. گام چهارم پیادهسازی یک استراتژی فروش : شروع یک برنامه فروش برنامه از روی کاغذ باید به عرصه حضور بیاید. اهداف را با کارکنان به اشتراک گذاشتهاید و تاثیر این اهداف بر ذینفعان را مشخص و معرفی نمودهاید. این اولین گام برای برقراری ارتباط سازمان با دیگران و پذیرفتن شدن برنامههای توسط افراد خارج از سازمان است. نویسنده : دکترسیدرضاآقاسیدحسینی ۵ گام برای طراحی استراتژی فروش موفق و موثر -
۴ بعد اصلی فروشندگی حرفهای – خصوصیات فروشنده حرفهای را بشناسیم
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
فروشنده حرفهای هر فردی در طول روز در حال تبادل ، معامله و فروش است : فروش احساس ، فروش علم ، فروش تجربه ، فروش جایگاه اجتماعی ، فروش … هنگامی که سخن از فروشنده پیش میآید ، غالبا فروشنده سوپرمارکت ، کتابفروشی ، سبزی فروشی ، نانوایی را به یاد میآورید . تمام مواد فوق از نوع فروش محصول هستند ، حالآنکه یک مشاور حقوقی ، مشاوره مدیریت یا مشاور املاک، مهندس معمار یا مهندس عمران ، نصاب کولر ، فروشنده بیمه ، نویسنده فیلمنامه ، مترجم و حتی یک گورکن یک فروشنده هستند. فروشندهی محصولاتی که دارند ، کارهایی که میتوانند انجام دهند / دانش که ذهن خویش دارند. پس همه فروشندهایم. فروشنده حرفهای کسی است که توان و تمایل کافی برای انجام عملیات فروش را بر اساس برنامه مشخص و هدفگذاری شده دارد. فروشنده حرفهای باید تمایل داشته باشد. فردی که از سر ناچاری و به عنوان آخرین راهحل ممکن ، فروشندگی را انتخاب نموده است ، هرگز یک فروشنده حرفهای نخواهد شد ، او نهایتا یک فروشنده متوسط میشود. فروشنده حرفهای باید توان (فکری) داشته باشد. فردی که توان فکری لازم را نداشته باشد ، هرگز نمیتواند فروشندهای حرفهای گردد، زیرا فروش، ترکیبی از علم و هنر است. علم و هنر هر دو به آموختن و عمل نیازمندند. ریشه هنر در خلاقیت است ، اگر توان ذهنی فرد پایین باشد، حتما خلاقیت در سطح مطلوبی نخواهد بود. ریشه علم در مطالعه است، اگر توان ذهنی فرد پایین باشد، حتما در آموختن مطالب جدید و گاه پیچیده در خواهد ماند و از آن فرار خواهد نمود. نکات مهم برای تبدیلشدن از یک فروشنده معمولی به یک فروشنده حرفهای : ۱- فروشنده حرفهای باید “ظاهری مناسب” داشته باشد. ظاهر فروشنده شامل صدا و پوشش مناسب باشد . باید لحن ، ادبیات ، نحوه پوشش فرد با شغل متناسب باشد. برای مثال: در یک کلینیک زیبایی ، کارشناس فروش تلفنی مردی حضور داشت که سابقه کار وی در آژانس مشاور املاک بود ، در زمان تماس تلفنی با بیماران همچنان در حال نشان دادن آپارتمان آفتابرو بود. یا در شرکت عمرانی، مدیر بخش سازه ، برای برگزاری جلسهای در محل کارگاه کارفرمایی، با کت و شلوار رسمی حاضرشده، در مقابل مسئول کارگاه حتی به وی اجازه ورود به محل کارگاه را نداده است. ظاهر مناسب و متناسب نشانه یک فروشنده است. ۲- فروشنده حرفهای باید “شخصیت شناسی در مذاکره” را بداند. تمام فالگیران، دعانویسان و رمالهای موفق و سرشناس ، همگی دارای خصوصیت مشترک هستند، آنان شخصیت شناسان خوبی هستند. بر اساس نحوه ایستادن ، نشستن و پاسخ به سوالات وی ، استراتژی پاسخ خود را تنظیم و بهترین پاسخ را برای شما فراهم میآورند . پاسخی که بهاندازه کافی متقاعدکننده باشد. یک رمال که هیچ و پوچ درامد کسب میکند یک فروشنده حرفه ایست. برای اینکه فروشنده حرفهای باشید باید شخصیت شناس خوبی باشید. بسیار دیدهام که فروشندههای غیرحرفهایای که تنها ادعای حرفهای بودن دارند ، تنها قادر به فروش محصولات و خدمات به قشر خاصی از مشتریان هستند ، زیرا با همگان به یک نوع برخورد مینمایند. او همان یک روش را میداند ، فروخته شدن اجناس در فروشگاه وی کاملا بر اساس چند کلمه استوار است: احتمال ، شانس ، قسمت ، قضا و قدر. شخصیت شناسی مشتری موجب میگردد که برای برخورد با هر فردی یک استراتژی مناسب داشته باشیم و به جای شانس از علم ، تجربه و مهارت استفاده نماییم. توجه : لطفا بعد از خواندن این بخش (مورد ۲) برای به دنبال روانشناس آموزش فروشندگان خویش نباشید. آموزش شخصیت شناسی مشتری ، یک دانش بینرشتهای ( مدیریت + روانشناسی) است و کار یک روانشناس نیست. ۳- فروشنده حرفهای باید به “اصول فنون مذاکره فروش” تسلط داشته باشد. – اصول و مذاکره فروش با اصول فنون مذاکره بینالمللی کمی متفاوت است. در مذاکره فروش ما به دنبال رسیدن به نتیجه در حداقل زمان ممکن با انتخاب صحیح یک یا نهایت دو تکنیک ( از بین صدها تکنیک) هستیم ، انتخاب صحیح تکنیک مذاکره و سپس اجرای درست آن برای دستیابی سریع به نتیجه مورد انتظار ، کاری ساده نیست. انتخاب درست تکنیک خود ریشه در مرحله قبل ، یعنی شخصیت شناسی مشتری دارد. – در اصول و فنون مذاکره بینالمللی ، زمان و مشاوره کافی در دسترس است و تکنیکها و سناریوهای ساده و یا بعضا پیچیدهای مدنظر قرار خواهد بود ، نتیجه این نوع مذاکرات گاه در میانمدت و یا بلندمدت حاصل میشود. فروشنده حرفهای باید بتواند از طرف سازمان خویش با مشتری وارد مذاکره شود. وی باید علاوه بر داشتن تسلط بر تکنیکهای مذاکره ، دارای خلاقیت و زیرکی کافی باشد. ۴- فروشنده حرفهای باید در مقابل سازمان خود ” پاسخگو” باشد فروشنده حرفهای اگر برای یک فروشگاه یا سازمان در حال کار است، باید بداند که او بخشی از یک ساختار است. احترام به ساختار از سوی کارکنان و مدیریت، موجب دوام آن ساختار خواهد بود. فروشندهای که به بهانه درصد بالای فروش خویش ، به سازمان خود پاسخگو نیست ، در نوشتن گزارشهای خود کوتاهی مینماید ، غیبت یا تاخیر بدون توجیه دارد ، حتما یک فروشنده حرفهای نیست.برخی سازمانها با چنین فروشندگانی به گونه برخورد مینمایند که فروشنده به فردی سرکش و لوس تبدیل میگردد. تو گویی که انگار رگ حیات و ممات این سازمان در زیر تیغ تیز این فروشنده است و فروشنده به نکته پی برده و از آن سوءاستفاده مینماید. چنین سیستم فروشی و چنین فروشندهای هردو ناکارآمد و غیرحرفهای هستند. اگر نکات فوق در هنگام استخدام فروشنده یا تعدیل نیروی فروش مدنظر باشد ، سازمان در تصمیم گیری درست یاری خواهد نمود. منبع نویسنده : "دکترسیدرضاآقاسیدحسینی" -
آموزش آموزش فروش : تغییر نگرش در فروش چیست و چگونه موجب افزایش عملکرد فروش میشود ؟
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
نویسنده : دکترسیدرضاآقاسیدحسینی تیم مشاوران مدیریت ایران تکنیکهای فروش حرفهای شاید تاکنون به کتابی در حوزه فروش نیز نگاهی انداختهاید ولی نهایتا آن را کاربردی نیافتهاید. اما اگر این کار را انجام ندادهاید، چیزی از دست ندادهاید ، زیرا محتوای کتابهای فروش یا بسیار قدیمی هستند و یا اصلا کاربردی نیستند. حالا شمای فروشنده و یا مشاور که این کتاب را میخوانید ، حتما اطلاعات جدیدی دریافت نمینمایید. کتابی خویی است که موجب تغییر نگرش در فروش سازمان شما گردد. برای مثال پیشتر طی مقالهای با مثال و تفضیل بیان نمودیم که برخی مدرسین حوزه فروش هنوز تکنیکهای فروش منسوخشده دهه ۸۰ را در کلاسهای خود آموزش میدهند. برای افزایش میزان مشتریان راغب و مشتری بالقوه باید این تکنیکها اصلاح و گاه حذف شود. سوال منطقی این است : تکنیکهای فروش اثربخش کدام ها هستند ؟ درصورتیکه تسلط کافی به زبان انگلیسی دارید، پیشنهاد میدهیم که به کتابهای مرتبط با فروش به روش ان ال پی NPL ( هیپنوتیزم پنهان / برنامهریزی-عصبی کلامی ) که با دید علمی نوشته است، نگاهی بی اندازید. این کتابها به تکنیکهای فروش بسیاری اشاره نموده است که هر فرد با همسوسازی این تکنیکها با شخصیت و نوع فروش خود ، میتوان بر نیازها و احساسات مشتریان اثر گذارد. دقت نمایید که این کتابها به شما مسیر درست را نشان میدهند و نه همهچیز را . زیرا مؤلفین بینالمللی ، بر اساس فرهنگ مصرف کشور خویش آن را تألیف نمودهاند و برخی از نکات را باید برای ایران بومی نمود. حال قصد داریم تا به برخی از موثرترین تکنیکهای فروش به روش NPL را شرح دهیم. این روشها بر به دنبال تغییر نحوه فروش شما هستند. زیرا اگر قرار بود روشهای فروش کنونی شما پاسخگوی اهداف شما باشند، باید تاکنون نتیجه مورد نظر حاصل میشد، پس باید تغییری ایجاد شود. این تغییر در محصولات نیست، بلکه در مغز فروشنده است. تغییر در روش و نگرش فروش را ” تغییر در نحوه بیان ، مفهوم و طرح ” یا اصلاحا Reframing میگوییم. شما میتوانید بخشی از آن را در فرایند فروش در حوزه روش سوال پرسیدن ، دستیابی به اهداف و بستن قرارداد استفاده نمایید. Reframing دقیقا با تغییر در نحوه بیان ، مفهوم و طرح به دنبال افزایش عملکرد فروش است. تکنیکهای فروش به فروشنده کمک مینماید تا با تنظیم باور یا شیوه تفکر مشتری بالقوه با فرایند فروش ، اشتیاق مشتری به خرید و وفادار شدن، ایجاد نماید. در مرحله پرسش ، شما به دنبال درک نیاز مشتری بالقوه هستید. با استفاده از “تغییر در نحوه بیان ، مفهوم و طرح” بهراحتی قادرید تا اشتیاق و باور مشتری خود را شناسایی و آن را تحریک نمایید تا منجر به خرید شود. سوال پرسیدن ، کلید موفقیت فروش بهترین روش برای درک نیاز و میل مشتری پرسیدن یک سوال ساده است : چرا ؟ البته که نمیشود که این سوال را مستقیما از مشتری پرسید، بلکه راههای زیرکانه و حرفهای بسیاری برای ارائه این سوال وجود دارد. فرض که مشتری به دنبال خرید اتومبیلی جادارتر از اتومبیل قبلی خود باشد : فروشنده میتواند بپرسد : برای اینکه متوجه شوم دقیقا دنبال چه ماشینی هستید، میتوانم بپرسم که چرا ماشین جادارتر برای شما اینقدر مهم است؟ اگر مشتری به سوال شما پاسخ دهد، دقیقا مانند دو کودک در راه مدرسه ، شروع به مکالمه و انتقال اطلاعات خواهید نمود . آنجاست که باید سلولهای خاکستری مغز فروشنده شروع به آواز خواندن نماید و سریعا با یک بیان شیوا ، مشتری را به خرید سوق دهد. در برخی موارد یک کلمه اشتباه فروشنده موجب تغییر بازی شده و مشتری از دست میرود. برای مثال کافی است که از کلمه سرمایهگذاری به جای هزینه استفاده نماید ، در این حالت مشتری نیز به این فکر مینماید که هرچه سرمایهگذاری بیشتر باشد ، حتما بازگشت سرمایه آن بزرگتر خواهد بود. در این حالت به صورت خودکار اعتراض مشتری با قیمت بالای محصول تعدیل و سرکوب میگردد. فرض که مشتری رنگ محصول را دوست ندارد. یکی از جملاتی که میتوان از دنیای هیپنوتیزم پنهان کشید و گفت این است : “مسئله رنگ نیست ، مسئله این است گه این رنگ چه تاثیری بر عملکرد محصول دارد . این رنگ راحتتر تمیز میگردد و نگهداری آن را سادهتر مینماید، بسیار ظریف است و با ظرافت درونی شما نیز هماهنگ است”. یا اینکه میتوان گفت: من قبول دارم که رنگ آن زیاد خوب نیست اما در عوض این فواید را دارد ( آنها میشماریم ). تکنیکهای فروش و ترغیب مشتری تکنیکهای فروش ما را در ترغیب مشتری به اتخاذ یک تصمیم خاص یاری میدهد. با بهرهگیری از تکنیکهای فروش به روش NPL ( هیپنوتیزم پنهان ) به راحتی قادریم که مشتری به تصمیمگیری خاصی وادار نماییم (تصمیمی که به صلاح دو طرف باشد). فرض که مشتری از قبل تصمیم خرید را گرفته باشد، در این صورت باید با سوالی ، تمرکز مشتری برای خرید خود بیشتر نمایید. برای مثال میتوان در برای انتهای مرحله فروش ، بدون توجه به اینکه چه میخواهد، دو انتخاب به وی دهید، انتخاب بین رنگ سفید و سیاه / پرداخت نقدی با چک . این نوع سوالات نشان میدهد که شما از پیشفرض را بر این گذاشته اینکه مشتری خرید را انجام داده است. ایجاد تغییر در نحوه تفکر مشتری خیلی سخت نیست، اما این یک روش علمی است و هر تکنیکی جا و مشتری خود را مطلبد ( هر تکنیک فروش باید با هر مشتری تطبیق داده شود). برای همین است که در دورههای بینالمللی مثلا در بیزینس اسکول هایی معتبری نظیر لندن ، هاروارد ، نیوکاسل ، سیتی و اس پی جین ، پیش از شروع ورکشاپ آموزش فروشندگی حرفهای بر اساس NLP ، ابتدا دوره شخصیت شناسی مشتریان برگزارشده و بعد تکنیکهای فروش حرفهای آموزش داده میشود. با توجه به اینکه در فرایند فروش، خلاقیت فروشنده بسیار حائز اهمیت است، عملا افرادی که خوشفکر نبوده و از ضریب هوشی عاطفی و ضریب هوشی عقلایی بالایی برخورد نیستند، مناسب این جایگاه نیستند. منبع : آموزش فروش : تغییر نگرش در فروش چیست و چگونه موجب افزایش عملکرد فروش میشود ؟ -
مقاله تاثیر استخدام فروشنده حرفهای بر افزایش فروش
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
فروشنده حرفهای چگونه بر نرخ بازگشت سرمایه اثرگذار است ؟ تیم مشاوران مدیریت ایران : نویسنده : دکترسیدرضاآقاسیدحسینی شاید مقاله پیشین تیم مشاوران مدیریت ایران در خصوص قانون پارتو یا اصل پارتو ۸۰/۲۰ را مطالعه نموده باشید، اما برای یادآوری : اصل ۸۰/۲۰ پارتو بیان مینماید که ۸۰% فروشندگان شما حتما جز فروشندگان آماتور و نیمهحرفهای هستند و تنها ۲۰۰% آنان جز فروشندگان حرفهای هستند. این فروشنده حرفهای است که بار فروش سازمان را به بردوش میکشد. ۸۰% نتایج فروش، ناشی از تلاش ۲۰% فروشندگان است. اینکه بهدرستی تشخیص دهیم کدام فروشنده حرفه ای و کدام فروشنده غیرحرفهای است ، اولین گام برای رفع مشکلات موجود در یک سازمان فروش است. اعداد به شما خواهد گفت که چه اقداماتی ضروری هستند. به نتایج فروشندگان خود توجه نمایید. سطح سرعت رشد فروش بین دو دهک بالایی و دو دهک پایین فروش را تعیین نمایید. این نشاندهنده متوسط فروش انجامشده است. مدیران تا زمانی که به اعداد و هزینههای فروشنده بد ( فروشنده غیرحرفهای ) توجه ننمایند (البته اگر بدانند که این اعداد کجاست ؟) همچنان به استفاده از آنان در تیم فروش خود ادامه میدهند و این تا زمانی ادامه پیدا مینماید که مدیر احساس خطر نموده و شرایط کار خود را بحرانی ببیند. از خود میپرسند : چرا این فروشندهها مثل قبل کار نمیکنند ؟ شاید بازار خراب است ؟ شاید باید نیروی جدید استخدام کنم ؟ شاید این بازار دیگر جواب نمیدهد ؟ … اما هرگز از خود نمیپرسند که شاید من از ابتدا در اشتباه بودم و تازه نتایج آن اشتباهات از پرده بیرون افتاده است. در مدیریت بحران میگوییم : اولین قدم در مدیریت بحران ، قبول وجود بحران است. اگر به دنبال فروشنده خوب یا فروشنده عالی ( فروشنده حرفهای ) هستید ، باید بدانید که هدف بزرگ و عالی در سر دارید، اما حداقل از فروشندگانی که در دو دهک پایینی سطح فروش سازمانتان هستند ، دوری جویید ( بدترین بدترینهای فروشندگان ) . فروشنده بد حتما بر افزایش هزینه های فروش تاثیر دارد. اقدامات اصلاحی برای افزایش نرخ بازگشت سرمایه برای افزایش نرخ بازگشت سرمایه ROI تصمیمات بسیاری میتواند گرفت . از جمله استخدام نیروهایی فروشی که توانایی فروش با نرخ ثابتی را داشته باشند. این فروشندگان جز همان ۲۰% بالایی در ردهبندی فروشندگان هستند. همچنین این اقدامات نیز مفید است : کاهش هزینه های گردش مالی ، اجتماعی شدن سازمانی (تطبیق با فضا و فرهنگسازمانی) ،کاهش هزینه آموزشهای غیرضروری تقویت رابطه با مشتری ( افزایش سطح حفظ مشتری ) تمرکز مدیر فروش برای ظرفیتهای موجود به جای مشکلات از بین موارد فوق، کاهش هزینههای گردش مالی برای بسیاری از مدیران راحتتر است، زیرا اعداد و ارقام آن ملموس است. اما مدیران حرفهای بر میزان فروش از دست رفته ناشی از حضور یک فروشنده بد در سازمان تمرکز مینمایند و سعی دارند تا این نرخ را با حذف این فروشندگان افزایش دهند. در شرکتهای ایرانی به تجربه دیدهایم که با تعدیل اینچنین فروشندگانی و استخدام یک فروشنده ، در حدود ۱۵ تا ۳۰ درصد ، میزان فروش مجموعه افزایشیافته است. فروشنده متعهد یا فروشنده علاقهمند ؟ فروشنده علاقهمند ، کاری که مناسب برای سازمان است را انجام میدهد. فروشنده متعهد ، خود را محکوم به انجام کاری میداند که به او سپرده میشود. شما کدامیک هستید ؟ چگونه تعداد فروشنده حرفهای خود را بیشتر نمایید ؟ نکته کلیدی برای افزایش کیفیت استخدام فروشندگان حرفهای ، جدی بودن در استخدام فروشنده حرفه ایست. قدم بعدی این است که بدانید که فروشنده حرفهای کیست و چرا ؟ شما باید بدانید که چه عواملی فروشنده شما را به فروشنده حرفهای تبدیل نموده است. دو گام زیر شما را یاری مینماید : فروشندگانی که در ۲۰ درصد بالایی سازمان قرار گرفته و میزان فروش آنها را در تعیین نمایید. با کمک یک مشاور حرفهای در حوزه فروش ، شاخصهای یک فروشنده حرفهای برای کسبوکار خود را تعیین و مکتوب نمایید. بهعنوان مشاوران حرفهای در حوزه فروش و بازاریابی پیشنهاد میدهیم که برای ارزیابی اعضای تیم فروش حتما از کارت امتیازی متوازن استفاده نمایید. منبع : تاثیر استخدام فروشنده حرفهای بر افزایش فروش تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.-
- فروش
- افزایش فروش
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مقاله آموزش فروشندگی : شش خصوصیت فروشنده حرفهای
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
تیم مشاوران مدیریت ایران : نوشته شده توسط : دکترسیدرضا آقاسیدحسینی فروشندگی حرفهای ، امری ضروری و مایه حیات هر شرکتی است که از طریق فروش و فروشندگی ، کسب درامد مینماید. فروشندگی حرفهای موجب موفقیت شرکت خواهد شد، اگر فروشندگان سازمان نه فقط در حرف بلکه در عمل نیز حرفهای باشند. اما چگونه باید عمل یک فروشنده را مورد قضاوت قرارداد ؟ چگونه میتوان یک فروشنده را حرفهای و یا یک نیروی فروش متوسط یا ضعیف نامید ؟ شش خصیصه یک فروشنده حرفهای ۱- آگاهی از مشخصات محصولات یکی از مشکلاتی که در بسیاری از شرکتها در زمان آموزش فروشندگی حرفهای و یا مشاوره فروش با آن مواجه میشویم، عدم تسلط و عدم شناخت محصولات و خدمات توسط فروشندگان سازمان است. این نقیصه حتی در برخی فروشندگان باتجربه سازمانها دیده میشود. این روزها ، جهان فروش با سرعت زیادی در حال رقابت است ، شناخت صحیح محصولات و خدمات ضرورت این رقابت است. فروشندهای که شناخت کافی از محصولات و خدمات نداشته باشد ، حتما به درستی معرفی محصول را انجام نمیدهد. فروشنده و اعضای تیم فروش باید اطلاعات کافی و مناسب را دریافت و مطالعه نماید. فروشنده باید بتواند در میدان سخت رقابت زنده بماند و راهحل خنثی نمودن تهدید محصولات و خدمات رقبا را بداند. همچنین باید در خصوص رقبا و نحوه مقایسه آنها بداند. فروشنده باید به عنوان بخشی از تیم فروش ، نقش خود را در کمک به فروش سازمان با افزایش دانش خویش ، ایفا نماید. ۲- قدرت پرسش برای اینکه فروشندهای حرفهای باشد، باید بیاموزد که چگونه باید با مشتری به درستی گفتگو نمود. مهمترین وظیفه فروشنده در زمان مکالمه ، سوال پرسیدن است. پرسیدن سوال مناسب خود یک هنر است. مهارت سوال پرسیدن از مهارتهای مذاکره است. سوالات به فروشنده کمک مینماید تا اطلاعات ارزشمندی از مشتری کسب نماید. فروشنده حرفهای باید در خصوص بودجه مشتری، ترجیحات و سلایق و زمان و سایر مسائل اطلاعات کافی دریافت نماید.این موارد جز چیزهایی نیستند که خریدار به راحتی به فروشنده بیان نماید ، مگر آنکه در زمان مکالمه از مشتری سوال شده باشد. ۳- درک نیاز مشتری درک نیاز مشتری ، مهمترین وظیفه فروشنده است. قبل از فروش هر چیزی ، فروشنده باید بداند که خریدار به دنبال چه چیزی است، برای اینکه بداند این نیاز چیست ، باید از مشتری سوال نمایید. فروشنده باید بفهمد که چرا خریدار به دنبال خرید یک محصول خاص است و چرا باید ان را بخرد ؟ ۴- استعداد ایجاد رابطه توانایی ایجاد ارتباط خوب با مشتری ، برای فروشنده بسیار ضروری است. ایجاد رابطه امری ضروری برای ایجاد حس اعتماد در مشتری است. مردم چیزی را نمیخرند، مگر آنکه به فروشنده و به چیزی که میگوید اعتماد پیدا نمایند. برای همین است که در فرایند برندسازی، ایجاد هاله اعتماد و اعتبار پیرامون برند بسیار ضروری است. با ایجاد حس اعتماد در مشتری، به ایجاد بلندمدت با وی اطمینان پیدا خواهید نمود. ۵- توانایی تحمل چالشهای فروش فروش یک فرایند ناپایدار و فرار است. یک روز خیلی مساعد ولی روز بعد ممکن است که خیلی تیرهوتار باشد. هرروز متفاوت است – یک چالش و ماجرای جدید هرروز پیش روست. فروشنده با منعطف باشد، فروشنده باید خود را با هر تغییر هماهنگ نموده تا با فضای کسبوکار منطبق گردد. ۶- راستگو و مشتاق یک فروشنده حرفهای عاشق کاری است که انجام میدهد، اگر نباشد، نمیتواند کارش را ادامه دهد.اگر فروشنده علاقه به کارش نداشته باشد، مشتری متوجه میشود و از خود میپرسد : چرا من باید از او کسی بخرم که خود اعتقاد و اشتیاقی به کاری که انجام میدهد، ندارد ؟ اگر عاشق کاری باشد، تکتک سلولهای بدنتان ، علاقه به آن را فریاد میزند. مطالب مرتبط: ۷ عامل عدم موفقیت دوره آموزش فروشندگی حرفهای اهمیت آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای : چگونه فروش تلفنی را بهبود دهیم چرا آموزش فروش حرفهای، نیاز یک سازمان است منبع : آموزش فروش : شش خصوصیت فروشنده حرفهای تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.-
- فروش
- فروشنده حرفهای
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مقاله آموزش فروش : یک مدیر فروش توانایی مدیریت چه تعداد فروشنده را دارد ؟
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
چه تعداد فروشنده ؟ سوال اساسی بیشتری مدیران سازمانهایی که در حال تشکیل تیم فروش هستند و یا تیم فروش کنونی آنها از کارایی و اثربخشی لازم را برخور دار نیست : – سوال : یک مدیر فروش توانایی مدیریت چه تعداد فروشنده را دارد ؟ – پاسخ : “بستگی دارد”. زیرا متغیرهای بسیاری در این بازی نقش دارند. برخی از متغیرهای مهم و اثرگذار در توانایی مدیریت یک مدیر فروش عبارتند از : حقوق و پاداش فروش برنامه حقوق و پاداش فروش ، یکی از متغیرها است. ما در اکثر سازمانهای ایرانی با مشکل نبود یک برنامه مدون و حسابشده برای پرداخت حقوق و پاداش فروشندگان مواجه شدهایم. در تیم مشاوران مدیریت ایران ، بر این عقیدهایم که تنوع برنامههای جبران خدمات برای فروشندگان میتواند بر کیفیت و کمیت نتایج مدیران فروش اثر مستقیم گذارد. مثال: اگر شرکتی دارای برنامههای پاداش فروش صد درصد داینامیک (بر اساس یک فرمول مشخص ) باشد، باید این اطمینان خاطر را بدهیم که تیم فروش آن شرکت با تعداد فروشنده کمتر و اثربخشی بیشتر از رقبا عمل خواهد نمود. زیرا که برنامههای منعطف پاداش فروش ، حتما سبب افرایش کارایی و اثربخشی نیروی فروش خواهد بود، در نتیجه هر فروشنده هرگونه کمبود ناشی از نبود نیروی فروش را با آغوش باز جبران مینماید. از جنبه دیگری نیز میتوان این مسئله را تحلیل نمود، اگر برنامه پاداش فروش در سازمانی تا حدود ۱۰۰% منعطف باشد، هر فروشنده به سطحی از خود مدیریتی و خودآگاهی خواهد رسید که کمترین میزان چالش با مدیر فروش خویش را خواهد داشت. در این حالت به تجربه میتوان گفت که در چنین سازمانی یک مدیر فروش به راحتی میتواند ۱۷ الی ۲۰ نیروی فروش را مدیریت نماید. از سوی دیگر، اگر حقوق ثابت به اعضای تیم فروش داده میشود ، در این حالت به ازای هر کمبود و ضعف در عملکرد مدیر فروش ، استخدام یک نیروی جدید ضروری میگردد. در چنین سازمانی، مدیریت فروش توانایی مدیریت ۶ الی ۸ فروشنده را دارد. اما این یکی از چندین متغیر اثرگذار بر مدیریت فروش است. تماس یکی دیگر از متغیرها “تماس” است. متغیر تماس به معنای میزان مواجهه و تعداد دفعات رودررو شدن فروشنده با مدیر فروش و کار با یکدیگر است. هرچه نرخ تماس پایینتر باشد ، به این معناست که یک مدیر فروش تعداد نیروی فروش کمتری را میتواند مدیریت نماید. مثال : شرکتی که فروش تلفنی انجام میدهد و فروشندگانش همگی در یک اتاق بزرگ و پشت چندین کانتر مجزا کار مینمایند و مدیر فروش مستقیم کنار آنهاست و دائما مشکلات با مدیر فروش هماهنگ و برطرف میگردد ، دارای نرخ تماس بالایی است در نتیجه ، تجربه نشان داده است که مدیر فروش میتواند بین ۱۲ تا ۱۶ فروشنده را مدیریت نماید. اما شرکتی که چندین دفتر فروش پراکنده دارد و مدیر فروش از راه دور فروشندگان را کنترل و سرپرستی مینماید ، نرخ تماس پایینی داشته و در این حالت مدیریت فروش در حدود ۶ تا ۸ نفر را میتواند مدیریت نماید. ارزیابی یکی دیگر از متغیرها “ارزیابی” است. متغیر ارزیابی به معنای میزان سنجش عملکرد و تحلیلی فعالیتهای تکتک فروشندهها میباشد. این شاخص برای تعیین تعداد نیروی فروش به ازای یک مدیریت فروش ، بسیار پیچیده و چالشبرانگیز است. مثال : ارزیابی یک تیم فروش بر اساس کل فروش خالص در یک منطقه مشخص در طول یک ماه صورت میپذیرد. در مقابل در شرکتی که تمام اقدامات، پیگیریها ، نتایج و تماسها باید بلافاصله در سیستم آنلاین و تحت یک ERP ثبت و ضبط گردد ، ارزیابی بر اساس دادههای بسیار موثق و جزئی صورت میپذیرد. برای مقایسه دو حالت فوق باید گفت که در شرکتی که حضور سیستمهای پشتیبان آی-تی محور، کمرنگ است، حتما مدیر فروش باید تعداد کمتری نیروی فروش را مدیریت نماید در مقابل شرکتی که کاملا آی-تی محور ، مدیر فروش حتما میتواند تعداد بیشتر را مدیریت نماید. همانطور که اشاره شد، تعداد متغیرها زیاد است، در ادامه تعداد دیگری از این متغیرها را معرفی مینماییم . آموزش فروش و یا فقدان آن در بین فروشندگان آموزش فروش و یا فقدان آن برای مدیریت فروش انتظارات از فروشنده انتظارات از مدیر فروش داشتن تجربه مرتبط با فروش یا کمبود آن در نزد فروشنده طول مدت چرخه فروش پیچیدگی فرایند فروش ارتباط بین میزان حجم ریالی فروش با پرداخت صورت پذیرفته به فروشنده حالا هرکه از شما پرسید چه تعداد نیروی فروش را میتوان مدیریت نمود باید بگویید ؟ نوشته شده در سایت : تیم مشاوران مدیریت ایران منبع : یک مدیر فروش توانایی مدیریت چه تعداد فروشنده را دارد ؟ مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم بوده و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد. -
نویسنده : دکترسیدرضاآقاسیدحسینی تیم مشاوران مدیریت ایران : نتیجه تحقیقات نشان داده که 53% از مشتریان، تا پیش از پایان فرایند فروش ، فکر و عقیدهشان در خصوص برند ، محصولات و خدمات شرکت، شکلگرفته است. واقعیت این است که مشتریبالقوه Prospect همواره به دنبال کوچکترین بهانه برای صرفنظر نمودن از محصولات یا خدمات مدنظرش است. اگر برخورد اعضای تیم فروش با خریدار مناسب نباشد، احتمال اینکه مشتری برند را رها کند بسیار زیاد است. اعضای تیم فروش تحتفشار زیادی برای افزایش سطح عملکرد خویش هستند. اما حتی گاه فروشنده حرفهای نیز دچار اشتباه میشود. برخی از این اشتباهات میتواند موجب از دست رفتن مشتری بالقوه ، طفره رفتن از بستن قرارداد و یا یک فرصت تجاری را خراب نماید. چگونه باید از این اشتباهات جلوگیری نمود ؟ اشتباه فروشنده در ادامه به بررسی 10 اشتباه فروشنده و نحوه برخورد با هریک خواهیم پرداخت : 1- زیاد حرف زدن فروشنده راهحل : تمرین گوشدادن فعال فروش ؛ فرایند گوشدادن فعال به مشکلات و نیازها مشتری و کمک به حل آنهاست. برعکس تصور عامه مردم، فروش حرفهای و فروشندگی حرفهای فقط در حرف زدن نیست، بیشتر با گوش دادن متبلور میگردد. اگر فروشنده زیاد حرف بزند و با واقع به مشتری بالقوه گوش ندهد، شاید موجب ایجاد حسی بدی در مشتری گردد. بسیاری از فروشندگان فشار وارد مینمایند اما فراموش میکنند که باشد کمی هم گوش کنند. تحقیقات نشان داده نسبت گوش دادن به صحبت کردن در بین فروشندگان غیرحرفهای در حدود 70 به 30 است. 2- تلاش برای فروش به همه راهحل : ارزش داشتن کیفیت در مقابل کمیت لزوما محصولات و خدمات یک برند، مناسب همه نیست، و تلاش برای فروش به همه، تنها تلف نمودن زمان سازمان و فروشنده و مشتری بالقوه است. در مقابل، مشتریان بالقوهای را باید جست که نیاز و خواسته آنان با تولیدات ما منطبق باشد. بر اساس قیف فروش : هرچه مشتریان هدف را دقیق انتخاب نماییم، شانس موفقیت ما به دستیابی رسیدن به تعداد بیشتری از مشتریان بالفعل در انتهای مسیر فروش بیشتر است. با این نحوه نگرش ، تلاشهای فروشنده تاثیر بیشتری خواهد داشت. 3- شکست در تحقیقات راهحل : شخصی و منحصربهفرد نمودن استراتژی فروش باید فرایند خرید با توجه به چالشها و اولویتهای مشتری تا حدودی شخصیسازی گردد، باید در خصوص مشتریان بالقوه بهدرستی تحقیق نمود : چه کسانی هستند، چه صنعتی ، نیازها و انتظارات ، ... استفاده از اطلاعات در جهت شخصیسازی استراتژی فروش. فرایند شخصیسازی استانداردهای فروش به معنای بهروزرسانی نام ، شماره تماس و یا لوگوی بالای فایلهای پاورپوینتها شما نیست. اگر به شعور مخاطب احترام گذارید و فکر نکنید که مردم بیشعورند ، درنتیجه متوجه میشوید که مردم تفاوت ارسال ایمیل بهصورت انبوه و ارسال ایمیل بهصورت شخصیسازیشده را متوجه میشوند. بر اساس نتایج تحقیق شرکت Forrester : مشتریان معتقدند که تنها 13% فروشندگان کاملا متوجه نیاز و مشکلات مشتریان خود شده و به دنبال راهحلی برای آنها هستند. شاید بهتر است معنی " فرایند شخصیسازی استانداردهای فروش" را تشریح نمایم قبل از اینکه کار به تغییر شماره تلفنهای فروشنده بکشد . فرایند شخصیسازی استانداردهای فروش به معنای تطبیق محتوا، پیامها و استراتژی منطبق بر نیاز و مشکلات اشخاص است. ابزارهای گوناگونی برای توانمندسازی فروش میتوان برای پیشبینی آماری آنچه محتوای مورد نیاز استفاده نمود. 4- رویا پردازی برای مشتری راهحل : دروغ نگفتن؛ فروش ارزش هرگز به مشتری بالقوه و مشتری بالفعل خود دروغ نگویید. عدم صداقت تنها برای دستیابی به فروش بیشتر در کوتاهمدت ، حتما به ایجاد یک رابطه بلندمدت نیم انجامد ، و هرگز این روش فروش ما را در تبدیل مشتری به مشتری وفادار و دارای طول عمر زیاد نخواهد شد. اگر محصول شما توانایی برآورده نمودن قولی که به مشتری داده است را نداشته باشد ، مطمئن باشید که مشتری سریع میفهمد. دروغ ، زنگار اعتبار فروشنده و برند است. در مقابل فروشنده باید بتواند بهروشنی ارزش محصولات و خدمات خود را بر اساس موقعیت ویژه هر کسبوکار یا فرد معرفی نماید. اگر قادر به تعیین ارزش مشتریان بالقوه خود نیستید ، حتما قادر به تطبیق خود با آنان نخواهید بود. 5- با آموزش و تقویت مهارتهای فروش مخالف بودن راهحل : پذیرش نظرات مربی فروش، خود را ارزیابی نمودن همه ما تحتفشار روزانه کاری خود هستیم، برای برخی دستیابی به مهارت جدید در کار و یا بهروزرسانی مهارتهای قدیمی بسیار سخت است. فروشنده حرفهای همواره دنبال بهبود عملکرد و آموختن مهارت جدید است. همواره راههای بسیاری برای آموختن است : از یک همتیمی ، مشاوره با مدیریت فروش و ارزیابی عملکرد خویش. باید هر فروشنده هرکدام از فروشهای چند وقت اخیر خود را شخصا تحلیل کرده و از خود بپرسد چرا این کار و چرا آن کار را انجام داده یا نداده ، استراتژی خود برای برخورد موارد مشابه آتی بیان نماید. 6- عدم توجه به نظر مشتری راهحل : ایجاد ارتباط موثر با مشتری معمولا مشتریانی که بهسادگی مشتری میشوند، خرید مجدد را انجام خواهند نمود. هزینه جذب مشتری جدید، در حدود 6 تا 7 مرتبه بیشتر از هزینه حفظ مشتری کنونی است، این حقیقی است که بر اهمیت توسعه روابط تاکید مینماید. فروشنده باید به عنوان فردی قابلاعتماد با مشاوری معتمد شناخته شود، فروشنده باید حلال مشکلات باشد، نه اینکه فقط به فروش فکر کند. در بازار B2B شرکتها به دنبال فروشندهای هستند که فضای کسبوکار و چالشها پیرامون را درک نماید. یکی از بهترین روشهای ایجاد ارتباط، ارائه پیشنهادی ارزشمند به مخاطب است. فروشنده باید نشان دهد که مشکلات را میفهمد، در خصوص کسبوکار ارائه عقیده کارشناسی نماید ، پیشفرضهای مرتبط با محصولات و خدمات را تغییر دهد. در واقع تیم فروشی که بتواند به محصولات و خدمات پیشنهادی به مشتری بالقوه خویش، ارزشی بی افزاید، شانس فروش آن دو برابر است. 7- داده و اطلاعات را علیه عملکرد خویش دانستن راهحل : تقویت توانایی و مهارتهای تحلیلی نتایج تحقیقات نشان داده که فروشندگان در حدود 50 روز کاری خویش را صرف اموری غیر مرتبط با ماهیت اصلی فروش سازمان مینمایند. با در نظر داشتن دادهها، فروشنده میتواند فعالیت و تلاشهای فروش را بهبود داده ، بهرهوری فروش را افزایش دهد ، اثربخشی فروش را زیاد مینماید و نهایتا تعداد دفعات خرید مجدد را افزایش دهند. درواقع فروشندگانی که از "تحلیل اطلاعات فروش" برای رسیدن به اهداف فروش بهره میبرند، 4 برابر سریعتر از فروشندگان سنتی و غیرحرفهای، به اهداف خویش دست خواهند یافت. پیش از شروع ارزیابی ، باید دقیقا بدانید که چه چیزی را باید ارزیابی نمود، چرا ارزیابی اهمیت دارد ، چطور بر استراتژی فروش یا فرایند فروش تاثیر خواهد گذاشت . شاخص KPI را تعیین کنید، چهکاری باید و چهکاری نباید انجام شود و چه قسمتهایی باید بهبود یابد. معیارهایی که اثر مهمی بر موفقیت فروش خواهد داشت و اینکه چطور باید محتوای درست را در زمان مناسب به مشتری برسانید و چه چیزی آن را بهبود میبخشد. منبع : اشتباهات فروشندگان
-
مقاله قیف فروش و مشتریان راغب Sales Funnel & Leads
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
تیم مشاوران مدیریت ایران : نویسنده : دکترسیدرضاآقاسیدحسینی مدیران بازاریابی، زمانی زیادی را صرف فعالیتهای بازاریابی درونگرا برای افزایش میزان ترافیک روی سایت مینمایند، مانند: سرمایهگذاری روی سئو سایت، رهبری افکار مخاطبین، نمایشگاهها، وب برندینگ ، مطالب وبلاگ، شبکههای اجتماعی و تبلیغات آنلاین. آگاهسازی، برقراری ارتباط مناسب با مشتری و سپس پیگیری فرایند ارتباطی، پایه و اساس قیف فروش Sales Funnel برای مدیریت، حمایت و توزیع مناسب مشتری راغب Lead هستند.توجه نمایید که گاه از واژه خطوط لوله فروش Sales Pipeline نیز به جای قیف فروش مورد استفاده واقع میشود. قیف فروش هر کسبوکاری دارای یک بازار هدف Target market میباشد. تعداد بسیاری از افراد حاضر در یک بازار ممکن است با برند کسبوکار ناآشنا باشند، در این حالت ما با افراد ناآگاه از برند Unaware مواجه خواهیم بود. با فعالیتهایی نظیر بازاریابی و تبلیغات، اطلاعات کافی به افراد بازار هدف منتقل نماییم، آگاهی افراد از برند ما افزایش میابد. مخاطبین اکنون آگاه Aware هستند و اصطلاحا مشتری بالقوه Prospect محسوب میگردند. هرچه میزان آگاهی از برند بالاتر باشد، تعداد بیشتری از افراد به مسیر انتهایی قیف فروش نزدیک خواهند شد. منبع : قیف فروش و مشتریان راغب Sales Funnel & Leads ---- iranmct.com --- تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.-
- leads
- sales funnel
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مقاله تله فروش چیست و چگونه باید با آن مقابله نمود ؟
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
تیم مشاوران مدیریت ایران : همواره یک سوال اساسی دغدغه ذهنی مدیران فروش حرفهایست : آیا عملکرد دپارتمان فروش من در بالاترین سطح نسبت به سایر شرکتهای مشابه و رقیب است ؟ اگر عملکرد واحد فروش سازمانتان در سطح مناسبی نیست، نکات زیر به بهبود آن کمک خواهد نمود. تحقیقات ما در شرکتهای صنعتی و بازرگانی نشان میدهد که اختلاف میان عملکرد قوی و عملکرد متوسط در واحد فروش سازمانها در یک صنعت مشابه، ناشی از اختلاف بین فرهنگ پاسخگویی و نتایج حاصل از آن است. در این تحقیق به کشف چندین "تله فروش" یا "دام فروش" نائل شدیم. تلههایی که از بهینه شدن فروش و افزایش بهرهوری فروش سازمان توسط مدیریت فروش آن جلوگیری مینماید. تله فروش در اکثر سازمانها به چشم میخورد. یافتن تله فروش و خنثیسازی آن، مهارت و هنر یک مدیر فروش کارآمد است. در ادامه به تشریح 3 تله فروش و روش برخورد با آن خواهیم پرداخت. این مطالب را بهکاربرده یا با مدیران خود به اشتراکگذارید. تله فروش 1 : تمرکز بر نتایج پارملر (گلف باز حرفهای) درجایی گفته بود " خیلی مضحک بود، هرچه من بیشتر تمرین میکنم تا بهتر ضربه بزنم، خوششانستر میشوم "، به این معنا که من با کلی تمرین سعی دارم که بهترین عملکرد را نشان دهم، اما با بهتر شدن نتایجم، دیگران میزان خوششانسی من را بالا میبرند بهجای اینکه از تمرینات پرفشار من نیز یاد کنند، زیرا اینان تنها به نتایج حاصله توجه دارند و من را با آن قضاوت مینمایند. دقیقا این مسئله در فروش نیز صادق میباشد، هرچه تعداد مشتریان یک تیم فروش بالاتر رود، میزان خوششانسی آن تیم در نزد تیمهای شرکتهای رقیب بالا میرود، حالآنکه افزایش تعداد مشتریان، نتیجه تلاش بیشتر فروشندگان آن تیم بود.اگر تلاش بیشتر شود، فروشنده به تعداد بیشتری از مشتریان بالقوه برخورد نموده و درنتیجه احتمال برخورد وی با مشتری آماده خرید افزایش مییابد. آیا شانس در اینجا محلی از اعراب دارد ؟ فروش، هرگز اتفاقی نیست. فروش نتیجه فعالیت، تمرکز و مدیریت فرایند فروش است. فعالیت، یکشاخص ارزیابی عملکردپیشرو میباشد. فعالیت، از طریق اندازهگیری حجم خالص فعالیتهای پیرامون کشف مشتریان بالقوه، صورت میپذیرد (مانند : تماس تلفنی با مشتریان بالقوه، پروپوزالهای ارسالشده، شبکهسازی، فروش از طریق شبکههای اجتماعی، جلسه با مشتریان، ... ). اما کیفیت عملکرد در هر فعالیت نیز بسیار مهم خواهد بود. از طریق افزایش مربیگری مستقیم، برگزاری جلسه با تکتک فروشندهها و بررسی مجدد فرایندهای فروش، مدیریت فروش افزایش کیفی و کمی فروش را تضمین نماید. منبع : iranmact تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.-
- 1
-
- فروش
- آموزش فروش
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
تیم مشاوران مدیریت ایران: اهمیت آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای برای سازمان نقش و جایگاه آموزش فروش حرفهای در سازمانتان چیست ؟ آیا فقط "خوب است که باشد" یا "باید" در سازمان باشد ؟ آیا آموزش فروش یک کار تجملی محسوب میگردد که هر وقت بودجهای بود آن را در فهرست کارهایمان قرار دهیم و یا باید جزئی از برنامهریزی استراتژیک در مسیر دستیابی به اهداف عالی سازمان باشد؟ آیا عناوین و مطالب آموزش فروش با نیاز سازمان، توانایی مالی، استعداد نیروی انسانی و بودجه اجرایی سازمان منطبق است ؟ برخی مدیران، آموزش را اتلاف زمان میدانند و اعتقاددارند که نیروی فروش باید در حین کار و با کسب تجربه، همهچیز را بیاموزد. از سوی دیگر سازمانهایی هستند با برگزاری دورهای آموزشی و فرستادن فروشندگان به سمینارهای علمی در حال اتلاف پول و انرژی خود هستند. هر دو مورد فوق اشتباه است. یادگیری نیروی فروش بر اثر آزمونوخطا هزینههای جبرانناپذیری برای سازمان در پی خواهد داشت. چه مشتریان وفاداری که با اشتباه یک فروشنده غیرحرفهای از برند رنجیدهخاطر شده و چه مشتریان جدیدی که دیدگاهشان نسبت به سازمان منفی شده خواهد شد. البته "دلایل عدم موفقیت دوره آموزش فروش" بسیارند. دوره آموزشی باید برای هر سازمانی جداگانه همخوان (Customize) گردد. هنگامیکه مطالب آموزشی، برای کارکنان یک اتوشویی، یک شرکت فنی و یک آژانس املاک، دقیقا مشابه باشد، پس یک نسخه آموزشی ثابت برای تمام کسبوکارها پیچیدهایم. آیا این امکان دارد؟ اگر مطالب آموزشی به کلیگویی بپردازد، پس آموزش عمومی و نه حرفهای و نه تخصصی است. آموزش عمومی در کتابها نیز وجود دارد، پس چرا سازمان برای آموزش عمومی با اثربخشی پایین، بودجه بالایی تخصیص میدهد ؟ اهمیت آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای برای نیروی فروش 1- آموزش فروش سبب افزایش درآمد بخش فروش؛ عامل اصلی تولید پول در سازمان بوده و تقریبا بقیه بخشها، پشتیبان عملیات فروش هستند. در یک فضای کسبوکار رقابتی، همه رقبا سخت به دنبال جلب نظر مشتریان بهسوی برند خویش هستند. تعهد فروشنده به ارائه محصول مناسب، به مشتری مناسب و در زمان مناسب بسیار ضروریست. با آموزش صحیح فروشندگان، هرگونه اتلاف زمان توسط فروشنده حذف میگردد. شاید محصول شما بهترین محصول بازار باشد، اما آیا به بهترین شیوه و در بهترین زمان به مشتری معرفی میگردد؟ 2- آموزش فروش موجب افزایش آگاهی از محصول آگاهی و اطلاع از محصولات و خدمات خود و رقبا بسیار ضروری است. یک فروشنده غیرحرفهای و تازهکار باید اطلاعات کافی در خصوص چیزی که میفروشد داشته باشد. در برخی موارد، محصولات و خدمات دارای ویژگیهایی میباشد که حتی برخی فروشندگان باتجربه نیز از آن ویژگی اطلاع نداشته و یا از تاثیر آن بر فرایند فروش بیاطلاع هستند. مربی فروش به دنبال کشف این ویژگیها در طی دورهفروش است، آنها را گوشزد و نحوه استفاده از آنان در معرفی محصول را آموزش میدهد. 3 – آموزش فروش سبب انطباق رویه آموزش فروش، تشریح عناصر حیاتی فروش است : رویه فروش، مشتری بالقوه، مشتری بالفعل ، کشف نیازها، ارائه راهحلها و پایان بخشیدن به عملیات فروش. قوانین و مقررات فروش با توجه به خصوصیات سازمانها، مدنظر قرار داده میشود. مثال: فروشندگان بیمه باید قوانین کلی کشور در حوزه بیمه نیز توجه نمایند. 4- آموزش مهارتهای فروش فروش هم علم و هم هنر است، زیرا نیاز به مهارت تحلیل آماری و خلاقیت شخصی دارد. با آموزش مهارتهای فروشندگی حرفهای، فروشنده با نحوه معرفی حرفهای محصولات و خدمات آشنا شده، روش درک صحیح نیاز مشتری را فراگرفته و چگونگی متقاعدسازی مشتری را میآموزد. این امر سبب افزایش تعداد مشتریان و درآمد سازمان خواهد بود. 5- آموزش فروش موجب ایجاد انگیزه در تیم فروش فروشندگی شغلی پرفشار است و بهراحتی موجب ناامیدی و سرخوردگی فروشنده میگردد. آموزش فروش بهعنوان ابزار تزریق انگیزه به فروشنده بهکاربرده میشود. اگر دوره آموزش فروش بهصورت ورکشاپ عملیاتی (کارگاه آموزشی) برگزار گردد و تکتک فروشندگان مشارکت عملی داشته و مورد تحلیل عملکردی، رفتاری،گفتاری و علمی قرار گیرند، هر فروشنده از اهمیت نقش خود در سازمان و در تعامل با دیگر اعضای تیم فروش آگاه خواهد شد و از سوی دیگر، مدیران به میزان تمرکز تیم فروش بر اهداف و نقاط ضعف و قوت تیم خود اشراف پیدا مینمایند. ایجاد انگیزه در کارشناس فروش موجب افزایش بهرهوری فروش خواهد شد. 6- اطمینان از رعایت اخلاق و ارزش سازمان با افزایش سطح اهداف فروش، ریسک چشمپوشی فروشندگان از رعایت اخلاق و ارزش سازمان نیز بیشتر میشود. مدیریت در جهت حفظ موفقیت سازمان در بلندمدت، باید نسبت به احترام کارکنان به دستورالعملهای اخلاقی و ارزشی سازمان، اطمینان خاطر حاصل نمایید، بنابراین در دوره آموزش فروش باید به استانداردهایی ازایندست اشاره و بر ضرورت احترام به آن تاکید نمود. وظیفه آموزش فروش بهاختصار : افزایش بهرهوری و کار آیی فروشنده کمک به ارزیابی توانمندیهای یک فروشنده افزایش نرخ بازگشت سرمایه ROI آموزش فروش یک سرمایهگذاری است. سرمایهگذاری تضمین ثبات و رقابتپذیر بلندمدت سازمان را به دنبال دارد. موجب ایجاد انگیزه شده و دانش نیروی فروش را به توجه به محصولات شرکت و رقبا، بهروزرسانی مینماید. منبع : اهمیت آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم بوده و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.
-
- فروش
- آموزش فروش
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مقاله نقش رنگ در برندسازی و فروش (مطالعه موردی برند Tiffany )
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
نویسنده : دکترسیدرضاآقاسیدحسینی تیم مشاوران مدیریت ایران : رنگ برند، قسمت جداییناپذیر برندسازی و برندینگ و بخش مرکزی شخصیت برند است و اگر در بلندمدت و بر اساس یک الگوی مشخص و پایدار به کار گرفته شود، عامل هویتدهنده برند خواهد بود. هنگامیکه رنگسازمانی با در نظر داشتن استانداردهای مدیریت برند منجمله تداعیات رنگ در ذهن مخاطب، انتخاب شود، حتما برای محصولات و خدمات مختلف باید رنگهای متفاوتی در نظر گرفت. رنگی که مورد انتظار مشتری و بازار ان سازمان باشد. رنگ به سازمان کمک میکند تا در میان رقبا شناخته شود. رنگ باید به مشخصترین عامل شناسایی برند تبدیل گردد. به برندهایی نظیر: ایرانسل، ودافون،گوگل فکر نمایید. رنگ برند حتما باید در لوگو دیده شود، مثل رنگ آبی در توییتر ، رنگ قرمز در تارگت یا رنگ سبز فسفری در جای پنجه هیولا در نوشابه انرژیزای مانستر. شرکتهایی که دارای محصولات مصرفی بستهبندیشده ( مخصوصا محصولات تند مصرف FMCG) هستند، در خصوص رنگ برند و لوگوی خود بسیار حساس بوده و آن قلب استراتژی بستهبندی خود میدانند. رنگ بنفش شکلات Cadbury ، رنگ قرمز کوکاکولا، رنگ صورتی باربی، همه جز نوع شرکتها هستند. آیا رنگ میتواند بیانگر ارزش و قدرت برند باشد ؟ اگر برندهای فوق، نام و لوگوی خود را از روی بستهبندی برداشته و فقط ویژگیهای برند خود در رنگ و بستهبندی محصولات استفاده نماید، آیا همچنان مخاطبان بینالمللی، آن تشخیص میدهند ؟ برندسازی با امضای رنگ برند برند .The Tiffany & Co که با رنگ پانتون 1837 ثبتشده (شرکت رنگ پانتون)، متعلق به شرکت تولیدکننده جوهرات در نیویورک است. پانتون به احترام سال روز تاسیس تیفانی در چنین تاریخی، رنگ آبی فیروزهای خیلی کمرنگ 1837 را از لیست کد رنگهای خود خارج نمود و آن را متعلق به شرکت تیفانی میداند. تقریبا در تمام دنیا این رنگ خاص را با نام رنگ آبی تیفانی Tiffany Blue میشناسند . این جواهری سازی، "امضای برند بر بستهبندی" را بهصورت یک جعبه آبیرنگ تعریف نموده است. دور جعبه یک روبان سفیدرنگ پیچیده میشود ولی گرهزده نمیشود، با کشیدن یکسوی پاپیون روی جعبه، ناگهان کل روبان باز میشود، که بخشی از مشخصه بستهبندی تیفانی میباشد. روبان بستهبندی همواره سفیدرنگ است و تنها در تعطیلات رنگ قرمز آن استفاده مینمایند. نام تجاری .The Tiffany & Co تنها با فونت Baskerville Old Face بر بستهبندیهایش شناخت میشود. برخی از صاحبنظران دنیای برند معتقدند، اکنون این بستهبندی با رنگ خاصش بهاندازهای شناختهشده که دیگر درج نام برند بر روی آن ضرورتی ندارد. اما من با اینان مخالف، زیرا که نوشتن نام برند بر محصول به خاطر تاکید دوباره بر وضعیت، کیفیت و مطلوبیت نام تجاری است. با گذشت سالیان، تیفانی به تجربه دریافته که برند و ارزشی که قصد انتقال به مشتری دارد توسط بستهبندی آبی رنگش انجام میشود، که بیشک مطلوبترین بستهبندی در جهان را دارد. نکته جالب : تجربه داشتن یک محصول در این بستهبندی در پایان عملیات خرید اتفاق میافتد. زیرا که مشتری با تجربیات دیگران به فرایند تصمیمگیری خرید وارد میگردد و تنها زمانی که خرید انجام میپذیرد به تجربه مشابه دست پیدا مینماید. با توجه بااینکه شخصا در دنیای برندینگ مشغول بکار هستم، میدانم که چهکاری سخت است، موکول نمودن تجربهای زیبا از خرید به پایان فرایند تصمیمگیری. این امر خطیر را رنگ و بستهبندی تیفانی بهخوبی انجام میدهد. زیرا تجربه زیبای خرید تازه هنگامی آغاز میشود که فرد بستهبندی آبی را در دستان شما میبیند و به شوق یک جواهر باکیفیت، حتی پیش از باز کردنش، بسیار شاد و خوشحال میگردد. در میان هزاران انتخاب، رنگ و بستهبندی تیفانی عامل اصلی فروش چشمگیر برند است. تاثیر رنگ چه اتفاقی میافتد، که مشتری برخی برندها را بر برخی دیگر، ترجیح میدهد؟ درواقع میتوان گفت که برندهای معتبر، تصویری هیجانانگیز از خود در نظر مشتری ایجاد مینمایند. هیچچیز بهاندازه یک بستهبندی درست قادر به ایجاد هیجان دیداری در مشتری نیست. انتخاب بستهبندی صحیح، حتما عامل تحکیم برند و دعوت مشتری به تعامل با برند خواهد بود ساختار و شکل بستهبندی، رنگ، نحوه نگارش و فونت مطالب روی بستهبندی و تصاویر بکار گرفتهشده، باید باهم همخوان و نماینده یک برند و تنها یک برند باشد و باید بتواند در چند لحظه توجه مشتری را جلب و رابطه عاطفی با وی ایجاد نماید. نتایج تحقیقات دکتر برونو از دانشگاه نیویورک نشان داده که مردم، 10% چیزی که میشوند را به یاد میآورند، 20% چیزی را که در موردش میخوانند، 80% چیزی را که میبینند. نتایج تحقیقی دیگر در حوزه بازاریابی نشان داده که 80% اطلاعات تصویری باقی مانده در ذهن افراد، مرتبط با رنگ میباشد. رنگ تاثیر فوری بر احساس مشتری میگذارد. برندها به دنبال رنگی هستند که بیانگر شخصیت برندشان باشد. انتخاب رنگ برند بر اساس سلیقه مدیرعامل یا مدیر بازاریابی سازمان نباید باشد بلکه باید ناشی از گزارش یک تحقیق بازار مناسب باشد. منبع : نقش رنگ در برندسازی و فروش (مطالعه موردی برند Tiffany ) تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد. -
مقاله چهار نوع فروشنده : کدام فروشنده مناسب سازمان شماست؟
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
نوشته شده توسط دکترسیدرضاآقاسیدحسینی تیم مشاوران مدیریت ایران: استخدام بهترین فروشنده یکی از مشکلات اساسی تمام کارآفرینان، مدیران بازاریابی و فروش است. استخدام فروشنده با دو سوال همراه است : 1- چطور یک فروشنده بیابم ؟ 2- بهترین فروشنده برای سازمان من چه خصوصیتی دارد؟ پاسخ مناسب به این سوالات سبب انتخاب فروشنده مناسب میگردد. فروشندهای که البته در عمل خوب باشد و نه بر روی کاغذ، زیرا برخی از جویندگان کار، نحوه نوشتن یک رزومه کاری حرفهای خوب را میدانند و تنها بر روی کاغذ عالی هستند. انتخاب درست در نهایت موجب صرفهجویی زمانی و مالی است. برای تشخیص بهترین و مناسبترین فروشنده، ابتدا باید مشتریان خود را دستهبندی نمایید، از خود بپرسید: چه کسی هستید، چه میفروشید و چه نوع خریداری برای شما خریدار ایدهآل است. آیا این خریدار ایدهآل، آمادگی خرید محصولات شما را دارد؟ آیا این نوع مشتری، برای بلندمدت، مشتری ما خواهد بود و یا در کوتاهمدت ؟ اگر این مشتری برای مدتی برای خرید به ما مراجعه ننمود،چگونه این مشتریان را به خرید مجدد متقاعد نماییم. انتخاب این مشتریان بر اساس ارزش انتقالی محصولات است یا قیمت ؟ آیا شهرت مشتریان بالقوه باشهرت شما همخوانی داشته و در یک راستا است ؟ آیا مشتریان با کارکنان شما با احترام برخورد مینمایند ؟ پس از پاسخ به تمام سوالات فوق، حال میدانید که مشتری شما چه کسانی است، بنابراین باید برای این نوع مشتری، فروشنده خود را انتخاب نمایید. با شناخت نوع مشتری، فروشندهای که قادر به جذب و فروش محصولات شما به این نوع مشتری است را بیابید. پیشتر در مقالهای فروشندگان را به دو تیپ شخصیتی در بین فروشندگان : فروشنده شکارچی و فروشنده کشاورز تقسیم نمودهایم، اکنون به تکمیل آن مطلب خواهیم پرداخت. چهار نوع فروشنده وجود دارد، بر اساس چرخه عمر کسبوکار خویش، باید یک، دو و یا هر چهار نوع فروشنده را در تیم فروش خود داشته باشد. چهار نوع فروشنده : 1- فروشنده شکارچی (فروشنده صیاد): هنگامیکه قصد خردهفروشی یک محصول گرانقیمت نظیر ساختمان، خودرو و یا سیستم نرمافزاری را دارید(تعداد محصول کم و حاشیه سود بالا) ، این نوع فروشنده انتخاب مناسبی است. فروشنده شکارچی پس از پیدا نمودن طمع اصلی (صید ایدهآل)، زمان زیادی صرف پایان بخشیدن به معامله مینماید. اما این فروشنده انتخاب مناسبی برای ایجاد یک رابطه بلندمدت و ریشهدار با مشتریان نیست. 2- فروشنده کشاورز: توانایی این فروشنده در ایجاد رابطه بلندمدت بین شرکت و مشتری است. اگر علاقهمندید که مشتریانتان دائما با شما در ارتباط باشند تا بتوانید محصولات جدید را نیز به آنان پیشنهاد نمایید، فروشنده کشاورز بهترین انتخاب برای شماست. 3- فروشنده پیشآهنگ (فروشنده پیشقراول): هنگامی قصد توسعه بازار و رفتن به حضور در بازارهای جدید را دارید، حتما وسوسه خواهید شد که فروشندههای حرفهای خود را در ابتدای کار و برای افزایش سهم بازار در آن نقاط جغرافیایی به آنجا منتقل نمایید. اما هنگامیکه فروشنده به خصوصیات آن بازار جدید، آشنایی ندارد؛ بهتر است که یک پیشآهنگ از همان منطقه استخدام نمایید. بهتر آن است که این فروشنده از بین فروشندگان یکی از رقبا اصلی خود از همان منطقه بهعنوان سرپرست فروش دفتر جدید، استخدام گردد. 4- فروشنده چوپان(فروشنده گلهدار): اگر قصد توسعه محصولات و معرفی محصول جدید دارید، شما به یک فروشنده چوپان نیاز دارید، کسی که در حوزه کاری شما، چهره شناختهشدهای است و اطلاعات کافی در خصوص ماهیت بازار و رقبا دارد. این فروشنده میتواند یک دسته از خریداران را مانند یک گله به دنبال خود کشیده و بهسوی محصول جدیدتان هدایت نماید. پس از انتخاب مناسب نوع فروشنده، روند استخدام را بهصورت حرفهای با ارزیابی عملکرد و کارت امتیازی وی انجام دهید. تعداد زیادی مصاحبه انجام دهید، حتما با معرفان فرد نیز ارتباط داشته باشید. هرگز کارجویان را فروشندگان قبلی خویش مقایسه ننمایید. حتما با سرپرست فروش در خصوص این فروشنده، مشورت ننمایید. حتما به رفتار،گفتار، استعداد و تجربه وی توجه کامل نمایید. منبع : چهار نوع فروشنده : کدام فروشنده مناسب سازمان شماست؟ تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد. -
مقاله آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای : چگونه فروش تلفنی را بهبود دهیم
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
نوشته شده توسط دکترسیدرضاآقاسیدحسینی نوشته شده توسط دکترسیدرضاآقاسیدحسینی تیم مشاوران مدیریت ایران : بسیاری از مدیران "فروش تلفنی" را مانند لنگر کشتی برای سیستم فروش خود میدانند که راهی برای تثبیت فروش در دریای پرتلاطم کسبوکار است.اما یکی از مسائلی که بسیاری از مدیران، استقرار سیستم فروش تلفنی را ترسناک دانسته و به نتایج آن ایمان ندارند، ترس از پاسخ نه و قطع ارتباط تلفنی توسط مخاطب (مشتری بالقوه) است. نمیتوان گفت که هیچگاه پاسخ منفی گرفته نمیشود و مکالمه قطع نمیگردد، اما با یک رویکرد مناسب و حرفهای باید از این اتفاق بهسرعت درس گرفت و برای تماسها آتی، برنامهریزی جدید صورت پذیرد. یک ضربالمثل میگوید : برای کسب موفقیت بلندمدت، رنج کوتاهمدت را باید تجربه گردد و یا به قولی دیگر : تلاش نکنی، چیزی به دست نمیآوری No Pain , No Gain در بسیاری از منابع و دورههای آموزش فروش به فروشندگان آموزش داده میشود که "باید چه چیزیهایی در تماس تلفنی گفته شود" اما تجربه عملی و علمی خود در اختیارتان قرار میدهم، ارائه پاسخ به 2 سوال زیر، هر دوره آموزشی را به واقعیت بیرونی و نیاز حقیقی بازار نزدیکتر مینماید: 1- فروشنده حرفهای چه چیزی را نباید بگوید. 2- فروشنده حرفهای چه زمانی نباید تماس بگیرد. دقت نمایید : اگر عکسالعمل مخاطب (قطع نمودن مکالمه یا پاسخ ندادن به تماس) برای کسبوکار ما عکسالعملی منفی محسوب میشود، پس برای کم شدن تعداد این عکسالعملهای منفی باید به دنبال پاسخی برای سوالات منفی باشیم ( چه نباید بگوید / چه زمانی نباید تماس گیرد) . اما اگر فقط و فقط به دنبال پاسخی برای سوالات مثبت باشیم ( چه بگوییم / چه زمانی بگوییم)، حتما به بیراه رفتهایم و تعداد تماسهای ازدسترفته کم نخواهد شد. شایانذکر است که پاسخ به سوالات فوق نیز در هر نوع کسبوکار متفاوت است و یک نسخه واحد ندارد، پس تجربه فرد آموزشدهنده در این بخش بسیار حیاتی است. پس از یک تماس ازدسترفته، بهجای ناامید شدن و سرزنش محصول و خدمت و یا فرایند و سیاستهای فروش سازمانتان، از خود سوال نمایید : در تماس بعدی، چگونه باید باشم، تا جواب منفی دریافت ننمایم ؟ پیش از شروع فروش تلفنی، برخی نکات بسیار مهم که هر فروشنده حرفهای باید بدان توجه داشته باشد را ارائه مینماییم : 1- آغازین کلام در مکالمه تلفنی حرفهای با گفتن یک سلام، بدون نفس کشیدن، فورا شروع به معرفی محصول و خدمت ننماید، اجازه دهید و فرد مقابل هم به شما پاسخ دهد. نوع سلام کردن(اولین کلمه در شروع مکالمه تلفنی) باید رسمی باشد. فروشندهای حرفهای اما متفاوت باشید. مثل : درود بر شما / درود / جناب آقای / سرکار خانم / صبحبهخیر . 2- معرفی خود و شرکت "من رضا هستم از تیم مشاوران مدیریت ایران. ما یک شرکت مشاوره مدیریت بینالمللی هستیم و هدفمان کمک به کسبوکار شماست ". معرفی باید کلی و ساده باشد. در این مرحله محصولات و خدمات خود را تشریح ننمایید، در غیر این صورت، مخاطب به شما خواهد گفت: تشکر، فعلا نیازی نداریم و تماس قطع میگردد. با معرفی عمومی خویش، علاقه و کنجکاوی فرد مخاطب به باقی ماندن در مذاکره تلفنی حفظ و طول مدت مکالمه افزایش میابد. 3- قدردانی سریع یک قدرانی بهموقع و مناسب، باعث خواهد شد تا مشتری بالقوه، زمان بیشتری در مکالمه بماند، حتی در روزهایی که مشغله کاری وی بالاست. باید اشاره نمایید که قصد اتلاف زمان وی را ندارید. " جا داره از اینکه تماس من را پاسخ داده از شما تشکر نمایم، فقط چند لحظه از زمان پرارزشتان را اختیارم قرار دهید/ در چند لحظه و بهطور خلاصه خدمتتان عرض کنم" اینگونه نگویید : میتونم چند لحظه وقتتون را بگیرم ؟! اینگونه پرسش، به مخاطب اینگونه تداعی میشود که : این فرد میخواهد وقت مرا تلف کند / بهرایگان سوال بپرسد / به من چیزی که نمیخواهم بفروشد. پس بهترین پاسخ نه گفتن است. 4- بیان هدف از تماس بهترین شیوه، بیان هدف از تماس در قالب یک سوال است. "اگر راهکاری داشته باشم که بتوانید هزینه تولید محصول را کاهش و بهرهوری خود را افزایش دهید، آیا راهکارم برایتان جذاب است ؟" بهصورت منطقی، پاسخ بیشتر مخاطبان مثبت است. در این لحظه است که با چند پرسش حرفهای دیگر باید به تعیین زمان قرار ملاقات و ارائه اطلاعات بیشتر دستیافته و یا فرایند فروش را آغاز نمایید. اما هنوز محصولی فروش نرفته است. تا این مرحله فقط و فقط نتایج مثبت عملکرد محصول یا خدمتتان را به وی فروختهاید. 5-1 شروع فرایند فروش برای بازار B2C درصورتیکه محصول شما صرفا از طریق فروش تلفنی صورت میپذیرد و نیاز به مراجعه حضوری به دفتر خریداری (به علت بعد مسافت/ محدودیتهای نیروی فروش/ شناخت کافی مشتری / عدم توجیه مالی) وجود ندارد، باید بلافاصله بعد از پاسخ مثبت اولیه مشتری، فرایند فروش را با تشریح مختصری از محصول، کشف نیاز مشتری و جمعبندی لیست سفارش مشتری به نقطه پایانی هدایت نمود. 5-2 تعیین زمان جلسه برای بازار B2B اگر فروش شما به مشتری بالقوه شرکتی (بازار B2B) است، حال که یک زمان برای جلسه خود گرفتهاید، قادرید که در خصوص محصول یا خدمات خود، یک پرزنتشن کامل داشته باشید(اینجاست که حقانیت شما اثبات میگردد). 6- از زمانی که برای ملاقات حضوری داده شد، قدردانی نمایید در پایان مرحله 5-2 ، باید در خصوص کل مذاکره، زمان و مکان ملاقات یک جمعبندی فوری و مختصر انجام دهید. به وی بگویید که از زمانی که در اختیار شما قرار داده است حتما به بهترین شکل استفاده خواهد شد.اطلاعات تماس خود را اینگونه به وی دهید: اگر سوالی تا پیش از زمان جلسه به ذهنشان خطور نمود، میتواند با من به شماره ... تماس حاصل فرمایید. 7- پیگیری وظیفه فروشنده فقط تماس گرفتن نیست.فروشنده باید مشتری خود را مورد پیگیری قرار داده و تماس خود را با وی حفظ نماید. اگر قرار ملاقات فروشنده چندین روز آینده است، بلافاصله با ارسال یک نامه، تاییدیه زمان جلسه را برای وی ارسال نمایید. از زمان جلسه، فردای همان روز است، از طریق ایمیل این تاییدیه را برای وی ارسال نمایید. کوتاه و مختصر، داستانسرایی نکنید منبع : آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای : چگونه فروش تلفنی را بهبود دهیم تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.-
- فروش
- فروشندگی حرفهای
- (و 5 مورد دیگر)
-
مقاله چگونه باید فروشنده از پایان فرایند فروش نترسد
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
نوشته شده توسط دکترسید رضا آقا سید حسینی تیم مشاوران مدیریت ایران : چگونه فروشنده از فروش نترسد ؟ با خواندن تیتر " چگونه از فروش نترسیم" یا " چگونه از فروختن نترسیم" حتما به این فکر منمایید که "مگر فروش هم ترس دارد" . باید خاطر نشان نمایم که پاسخ مثبت است. بر اساس اصل پارتو 80/20 : - در حدود 20 درصد فروشندگان یا حداقل افرادی که نام خود را فروشنده گذاشتهاند، به فروش و مورد معامله خود بسیار شک داشته و از فرایند فروش میترسند. - در حدود 60 درصد از فروشندگان در شروع و ادامه فرایند فروش مشکلی ندارند ولی در پایان بخشیدن به فرایند فروش و یا قیمت دادن و حتی دریافت وجه مشکلدارند . - در حدود 20 درصد فروشندگان که آن را "فروشنده حرفهای" مینماییم، از شروع عملیات فروش و پایان دادن به فرایند فروش ترس خاصی نداشته و بهخوبی وجه مدنظر را برای کالا و یا خدمت خود از خریدار دریافت مینمایند. در باره این اصل اینجا بخوانید : goo.gl/LXpe36 فروشندهای که ترسیده : کف دستش عرق میکند، احساس میکند قلبش در حال ایستادن است. دهانش خشک میشود. عصبی شده و روی شانههایش احساس سنگینی میکند . عضلات کمرش سفت و یا انگشتان پایش در کفش به یکدیگر فشرده میشود. احساس میکند که درون معدهاش 10 نفر در حال قایقرانی هستند و در مغزش طبل میزنند. به کلماتی که میگوید خیلی فکر میکند و بسیار نگران است که مبادا بهاشتباه از کلمه نادرستی استفاده نماید. شاید دیدن این موارد در یک سخنران غیرحرفهای که باید در مقابل چند هزار نفر سخنرانی کند و یا فردی که قرار است از دختری خاستگاری نماید، قابلتصور باشد اما این در خصوص کسی که نام خود را فروشنده گذاشته و حتی در جمع همکارانش، خود را "فروشنده حرفهای" میداند، بسیار دردآور است. کسی که فروشنده حرفهای است، پس شغلش فروش است، آیا این قابلتصور است؟ چرا اینهمه احساس ؟ فروش، شیوه سختی برای کسب درآمد است. فروش کاری پر از انتظار، اعتبارسنجی،گزارش،ارائه پیشنهاد و توصیف کالا و خدمات است. در هر مرحله از فرایند فروش، ممکن است که بخشی از کار درست پیش نرود و یا به یک فاجعه بی انجامد. انتظاراتی که در فروشنده وجود دارد میتواند موجب هیجانش برای فروش گردد، اما از سوی دیگر با کوچکترین بازخورد منفی از فروش، میتواند باعث سرخوردگی وی گردد، حتی ممکن است که فکر کند که این محصول یا خدمت قابلفروش نیست. اما اگر همهچیز در فرایند فروش خوب پیش برود، حتما به قسمت پایانی فروش که همان دریافت وجه است، خواهد رسید. اما اگر نتواند مشتری را بهدرستی به مرحله پایانی ببرد، حتما احتمال گرفتن جواب "نه" بسیار زیاد است. اینجاست که ترس ایجاد میشود. درباره چهار راه تبدیل جواب "نه" به "بله" اینجا بخوانید : goo.gl/GHq1as سوال بسیاری از کارشناسان فروش در سازمانهای مختلف این است : هنگامیکه زمان بستن معامله و دریافت وجه آن میشود؟ چگونه باید درخواست وجه را بیان و چگونه باید فرایند تصمیمگیری مشتری را رصد نماییم تا به پاسخ منفی مشتری نرسیم؟ همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، بسیاری از فروشندگان، از ترس دریافت جواب نه، از قسمت پایانی فروش متنفرند و از رسیدن به آن مرحله تا جایی که امکانش باشد خودداری مینمایند، زیرا که "پرونده فروش در حال پیگیری" را بهتر از یک "پرونده فروش بستهشده" میدانند، باوجودآنکه که زمان خود و سازمان به بطالت میگذرانند. نحوه نگرش متفاوت : ترس از رسیدن به مرحله پایانی فروش، ناشی از نحوه نگرش فروشنده به فرایند فروش است. اگر مرحله پایانی مذاکره فروش را شروع نمودهاید، حتما به یاد داشته باشید که بیشازحد توان سازمان و خصوصیات محصولات و خدمات خود، به مشتری قول ندهید و با ریسک کمفروشی را به جان نخرید. فروشنده نباید به فروش بهعنوان یک دام برای مشتری بنگرد و منتظر باشد که مشتری با به دام افتادن در آن ، دیگر قادر به خروج و نه گفتن نباشد. اگر اینگونه فکر کند، پس هرگاه مشتری به وی پاسخ منفی دهد، از دام و دام گذاری خود متنفر شده و فروش را کاری بیهوده خواهد شمرد. حالآنکه فروشندهای که خصوصیت یک شکارچی حرفهای دارد، باید ریسک فرار صید از دام را نیز پذیرفته و توقعی منطقی از خود و روشهای صیادی خود داشته باشد. درباره "دو نوع شخصیت در بین نیروهای تیم فروش : شکارچی یا کشاورز ؟" اینجا بخوانید : goo.gl/J0eLoY اگر حتی راهی برای کوتاه کردن فرایند فروش و رسیدن سریع به مرحله پایانی پیدا نمودهاید، حتما احتمال دادن قولی که توان انجامش را ندارید، بالا خواهد رفت. در این صورت آیا ترس و اضطراب فروشنده از رسیدن به مرحله پایانی، بالا نخواهد بود ؟ رسیدن به مرحله پایانی فروش و دریافت وجه از مشتری، پایان همهچیز نیست. یکی از دلایل ترس فروشندگان غیرحرفهای از پایان فرایند فروش این است که فکر مینمایند که با فروختن و دریافت وجه، همهچیز تمامشده است. زیرا فروش، آغاز راه است و بعد از فروختن است که شما دارای مشتری شدهاید. حال آنکه مشتری میتواند با بیان تجربیات مثبت خود، تاثیر مناسبی بر آینده کسبوکار شما بگذارد. ممکن است مشتری وفادار شده و به خرید مجدد بازگردد. پس با پایان یک فروش، باید یک "مشتری جدید" ایجادشده باشد. درباره "چگونه مشتریان را به خرید مجدد متقاعد نماییم ؟" اینجا بخوانید : goo.gl/8dvj6v سه نوع عدم پذیرش : جالب است که بدانید تا پیش از رسیدن به پایان فرایند فروش و دریافت وجه آن، باید " 3 عدد بله" از مشتری دریافت نمایید. اگر پاسخ نه دریافت نمودید، حتما پاسخ مناسبی برای پرسشهای مشتری ارائه ننمودهاید و یا ارزش مناسب و کافی، پیرامون محصولات و خدمات ایجاد ننمودهاید. بسیاری از فروشندگان غیرحرفهای در زمان دریافت اولین پاسخ نه، فرایند فروش را رها کرده و از موقعیت فروش با دلسردی و خشم فرار مینمایند. پیشتر در مقالهای تحت عنوان "هفت راه افزایش بهرهوری فروش" به نتایج یک تحقیق اشاره نمودیم که نشان میدهد که 80% فروشهای انجامشده، در بازهای بین تماس دوم تا پنجم حاصل میگردد، اما فقط 20% از فروشندگان به تماس سوم میرسند. این همان فروشنده حرفهای است. چه موقع صرفنظر باید نمود ؟ همانطور که به فروشنده آموزش میدهیم که چگونه باید فروش را پیگیری نماید، باید در مورد زمان مناسب و منطقی دست کشیدن از پیگیری فرایند فروش نیز به وی مشاوره دهیم. اگر در نحوه برقراری ارتباط با مشتری و معرفی محصولات و خدمات خود مشکلی نداشته و همهچیز از دید فروشنده و مدیر فروش صحیح به اجرا درآمده است، ولی پاسخ منفی یا "علاقهای ندارم" از سوی مشتری رسیدهاید، اکنون زمان آن است که گامی بهپیش بردارید، زیرا پیگیری با استراتژی کنونی، جواب نمیدهد و مخاطب به مشتری تبدیل نمیشود.پس سعی نمایید که برای مدتی مخاطب را رها نموده و استراتژی جدیدی اتخاذ نمایید. اضطراب و ترس در این مرحله نیز به وجود میآید، زیرا که فروشنده تمام تلاش خود را بکار بسته (البته تصور میکند) و بااینوجود، فروش به مرحله پایانی نرسیده است. از خود میپرسد : حتما چیزی در محصولات و خدمات دیگران است که ما آن را نداریم. و یا کلا این محصول در این زمان، اساسا دیگر فروش نمیرود و ناگهان تمام مرغهای همسایه غاز میگردند. این در حالی است که یک فروشنده حرفهای همان محصولات و خدمات را در همان زمان فقط به روشی دیگر میتواند بفروشد. در پایان باید بگویم. هیچ فروشندهای حرفهایی نیست که بتواند ادعا نماید تمام مشتری بالقوهای که به مراجعه نمودهاید، به مشتری بالفعل تبدیل و فرایند فروش را خاتمه داده است. این فروشنده حرفهای میداند که برای رسیدن به حداکثر میزان فروش باید فشار ناشی از ترسها را از روی شانههایش برداشته و در طی فرایند فروش آرامش خود را حفظ نماید. منبع : چگونه باید فروشنده از پایان فرایند فروش نترسد تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.-
- 1
-
- فروش
- مدیریت فروش
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
نوشته شده توسط دکترسید رضا آقا سید حسینی تیم مشاوران مدیریت ایران : در این مطلب به اهمیت و کارکرد روانشناسی فروش Sales Psychology در اصول و فنون مذاکره فروش اشاره خواهم داشت و قصد دارم تا اجزای اساسی و موثری که موجب تحریک و متقاعد نمودن مشتری به خرید است را به 3 دسته تفکیک و هر جزء را تشریح نمایم. مهم نیست که چیزی که میفروشید یک محصول، خدمت و یا حتی یک ایده باشد. مهم این است که در بین لیست بلندی که از عوامل تاثیرگذار بر فروش وجود دارد، این سه مورد دارای الویت اساسی است. اگر حتی فقط یکبار تجربه فروش چیزی را داشته باشید، حتما این کلیدهای روانشناسانه فروش را بکار گرفتهاید. یکی از اهداف مدیر بازاریابی و مدیریت برند سازمان، آگاه نمودن مشتری از این سه جز در زمان انتخاب و خرید است. پس اگر در فروش موفق هستید حتما بر این موارد خوب کارکردهاید و یا اگر ناموفق بودهاید باید بر این 3 جزء تمرکز نمایید. 1- احساس : اولین کلید موفقیت در فروش کل داستان فروش در خصوص فرایند تصمیم سازی است(دقت کنید تصمیم سازی با تصمیم گیری متفاوت است). فروش عبارت است از تصمیم مشتری در خصوص انتقال وجه نقد یا توافقی در مورد پرداخت پول در ازای دریافت یکچیز است. اتخاذ این تصمیم مورد بررسی احساس واقع میگردد. اگر حس خریدار در همان ابتدا از این خرید مثبت باشد، کل فرایند تصمیم، سریع به جلو حرکت میکند. یک فروشنده حرفهای باید بتواند هنگامیکه مشتری در کانال احساسی در حال حرکت است، این احساسات را هدایت نماید. فروشنده حرفهای برای آنکه بتواند به پول مشتری دست یابد، باید بداند که "انتظار مشتری" نیاز به درک و لمس یک چیز مشخص و واضح از سوی وی دارد، پس باید جملات خویش را بهگونهای تنظیم نماید که قادر به تحریک احساس مشتری باشد. اگر جملات فروشنده، خالی از تحریکات حسی باشد، این جملات هر کار بهجز جلب موافقت خریدار را انجام خواهند داد. بسیاری فکر میکنند که تمام تصمیماتشان عقلایی و منطقی انجام میشود و قادرند احساسات خود را کنترل کنند. اینگونه افراد نیز در هنگام خرید بر اساس احساس خرید کرده و نه بر اساس واقعیات و منطق. این مطلب را به مدیران بسیار گوشزد نمودهام، برخی از آنان که بسیار عجول، محاسبهگر و سودجوی محض بودهاند، هنوز جمله تمام نشده، بلافاصله تصمیم میگیرند تا فروشندهای استخدامکننده که بتواند دکمه قلیان احساسات مشتری را فشار داده تا پول سرازیر شود. اما به این نکته توجه ندارند که فروشنده باید بداند که این دکمه کجاست . زیرا این دکمه در افراد مختلف، جایگاه متفاوتی دارد. 2- اعتماد – دومین کلید موفقیت در فروش این کلمه در هر کسبوکاری بسیار تاثیر گذار و مافوق آن چیزی است که مدیران برخی سازمانها فکر مکنند. اعتماد نیاز به بستر و ابزارهایی برای ساختهشدن دارد. هرکس به دنبال ایجاد حس اعتماد بر کسبوکار خویش است. اما در اکثر موارد این شعار بیش نیست. وقتی همه بر ایجاد اعتماد تمرکز نمایند، این بدین معناست که باید به دنبال یادگیری نحوه ایجاد اعتماد باشیم، پس موفقیت سازمان باید در گرو اعتمادسازی باشد، پس اینکه که کدام برند سریعتر توانسته از سایر رقبا اعتماد را ایجاد کند، اهمیت بالایی پیدا مینماید. هنگامی از اعتماد در فروش بحثی مطرح میگردد، بلافاصله باید به توافق اشاره نمود. توافق عبارت است یک وضعیت ارتباطی بین افراد که بر بستر اعتماد شکلگرفته و ما را قادر به فروختن خواهد نمود. پس از توافق است که فروشنده از فروش خود مطمئن شده و نفسی خواهد کشید. یک فرمول مشخص برای توافق وجود دارد. فرمولی که به فروشنده اطمینان میدهد که جملاتش توسط مشتری درک شده است و هموار موردعلاقه و اعتماد مشتری خواهد بود. این دو مورد برای فروشنده یک جذبه تجاری ایجاد نموده و نهایتا موجب ایجاد هاله علاقه و اعتماد برند خواهد شد. در پایان تمام این استعلام قیمت گرفتنها و مقایسه نمودنها، افراد با کسانی تجارت میکنند که به آنها علاقه داشته باشند. شاید تصور کنید که این بسیار ساده است، زیرا که هماکنون برخی از مشتریانم به من علاقه دارند. اما بقیه مشتریانت چطور؟ یک فروشنده حرفهای باید انعطاف کافی در جهت ایجاد توافق با سایر مشتریان را داشته و بر شکلدهی حس علاقه دوطرفه و اعتماد پایدار، تمرکز نماید. 3- منطق - سومین کلید موفقیت در فروش هنگامیکه تصمیم عقلایی گرفته میشود، منطق خود را نشان میدهد. در سطرهای بالاتر اشاره نمودم که در زمان تصمیمگیری برای خرید بر احساسات استوار است که بخش ناآگاه مغز با آن درگیر میشود، اما به منطق و تحلیل منطقی نیز نیازمند است . زیرا وقتی پای پول به میان میآید، بعد از تمام احساسات، زمان حسابوکتاب فرامیرسد، این عمل در بخش آگاه مغز پردازش میگردد. پس مشتری با احساسات فرایند تصمیم خرید را آغاز و با ترکیبی از احساس و منطق به خرید ادامه میدهد. هر فرد داری دو لیست خرید است، لیست رویایی (لیستی از محصولاتی که میخواهد) و لیست منطقی (لیستی از محصولات که تقاضا دارد). فروشنده حرفهای سعی دارد که لیست منطقی خریدار را کشف و در میان این لیست به وی مشاوره منطقی دهد. این فلسفه خدمت به مشتری است منبع : روانشناسی فروش : 3 کلید موفقیت در فروش تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
-
- فروش
- کلید روانشناسی فروش
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
نوشته شده توسط دکترسیدرضاآقاسیدحسینی تیم مشاوران مدیریت ایران : هنگامیکه از موفقیت یک کسبوکار صحبت به میان میآید اولین سوالی که مطرح میشود که شاید یکی از این جملات زیر باشد : چقدر میفروشید ؟ سهم بازارتان چه میزان است ؟ چه تعداد مشتری وفادار دارید ؟ اگر دقت نمایید، تمام این سوالات بهنوعی به مدیریت بازاریابی و فعالیتهای بازاریابی و فروش برمیگردد. حال اگر در مدیران فروش از سازمانهای مشابه در جلسه در کنار هم حضورداشته باشند، تمام این گفتگوهای آنان یا در خصوص وضعیت بازار است و یا در خصوص میزان بهرهوری فروش واحد فروششان است. بر اساس تحقیق موسسه The Bridge Group ، بهرهوری فروش اولین چالش حدود 65% شرکتهایی است که در بازار B2B حضور دارند. بنابراین؛ بهینهسازی بهرهوری فروش یکی از مهمترین جنبههایی است که باید با تمرکز بر کارایی، اثربخشی و بهرهوری نیرویهای فروش به دنبال دستیابی به بالاترین سطح فروش و درآمد باشیم. بهرهوری فروش Sales Productivity چیست ؟ اول اینکه بهرهوری فروش چیست و چرا باید به آن اهمیت داد ؟ بهرهوری فروش به معنای به حداکثر رساندن فروش و حداقل کردن مخارج (مانند هزینه، تلاش و زمان) است. بر اساس قاعده پارتو (اصل پارتو ) 20/80 ، تنها 20% اعضای تیم فروشندگان سازمان بهترین و موثرترین عملکرد را داشته و غالبا به اهداف فروش تعیینشده دستیافته و گاها آن را پشت سر میگذارند. اغلب اوقات، بهینه نمودن بهرهوری فروش فقط با سادهسازی جریان فروش و یا حذف فرایندههای غیرضروری فروش، صورت میپذیرد. چند آمار کلیدی به چند آمار کلیدی در مورد بهرهوری فروش در بازار B2B توجه نمایید. 2/3 (دوسوم) فروشندگان در دستیابی به اهداف سالیانه فروش خود شکست میخورند. (منبع : Aberdeen) اغلب فروشندگان در طول سال، در حدود 50 روز کامل از فعالیتهای اصلی فروش سازمانشان به دلایلی مختلف دور هستند ( منبع : Domo ) 80% فروشهای انجامشده، در بازهای بین تماس دوم تا پنجم حاصل میگردد، اما فقط 20% از فروشندگان به تماس سوم میرسند . این همان فروشنده حرفهای است. (منبع : Thunderhead) بهطور متوسط هر فروشنده در طول یک هفته، احتیاج به اطلاعات 300 مشتری بالفعل دارد. (منبع : Implisit ) همه مدیران فروش با یک جمله عذابآور فروشندگانشان شکنجه میشوند : وظایف زیاد است و زمان کم. اما نترسید. حتما این مشکل غیرقابلحل نیست. اما چگونه باید بهرهوری فروش را افزایش دهیم ؟ شاید برایتان جالب باشد که تحقیقات در اروپا و آمریکای شمالی نشان میدهد که بهرهوری فروش در صنایع، روزبهروز در حال کاهش است. اما بااینحال، سازمانها در حال رشد و تقویت تیم فروششان و به دنبال اهداف فروش تهاجمی هستند. آنان به دنبال استفاده از نتایج بهترین و موفقترین تجربیات سایر شرکتها بوده و سعی دارند تا اثربخشترین ابزارهای فروش را بهکارگیرند. در ادامه به معرفی 7 راه افزایش بهرهوری فروش میپردازیم : 1- آموزش موثر نیروی فروش اگر یک تحقیق کوچک در خصوص دوره آموزش فروشندگی حرفهای (آموزش ضمن خدمت) انجام دهید، خواهید دید که باید چندین میلیون تومان و چندین ماه را صرف آموزش فروشندههای خود نمایید. این یک سرمایهگذاری است ، هرچند که غالب دورههای آموزشی به موفقیت تیم فروش نمیانجامد (7 عامل عدم موفقیت دوره آموزش فروشندگی حرفهای ) و بر اساس تحقیقات ما ، طی چند هفته 87% مطالب فراموش میگردد و افراد تیم به نقطه اول بازمیگردند. آموزش فروشندگان در خصوص عملکرد پیچیده محصولات یا ارائه سریع خدمات و حفظ سطح مشخصی از دانش در تمام طول سال، کافی نیست. بلکه باید آموزش اصول و فنون تکنیکهای مذاکره و تکنیکهای فروشندگی حرفهای به دنبال افزایش رادمان(بهرهوری) فروش و کاهش زمان مذاکره فروش بود. با آن روش در حدود 30 تا 40 درصد از اتلاف زمان جلوگیری میگردد. تحقیقات نشان میدهد که 55% کسانی که زندگی خود را از طریق فروش یک کالا یا خدمت میگذرانند، مهارتهای صحیح فروشندگی حرفهای برای رسیدن موفقیت را ندارند، کمتر از 45درصد شرکتها دارای برنامه مدون برای آموزش مستمر نیروهای فروش خود هستند. یک برنامه مدون و مستمر آموزشی، موجب افزایش 50 درصدی در نتایج حاصل از فروش خواهد شد. 3/2 فروشندگانی که پایینتر حد مورد انتظار هستند، از طریق مربیگری و راهنمایی به حد خوبی از عملکرد خواهند رسید. 2- استقبال از اتوماسیون (خودکار سازی) کمتر از 3/1 فروشندگان، زمان خود را صرف فروش محصول یا خدمات اصلی سازمان مینمایند. باقی افراد تیم فروش بیشتر زمان خود را صرف کارهای غیرضروری، تکراری و نامرتبط مینمایند. کارهای جزئی و اما زمانگیری مانند واردکردن اطلاعات به پایگاه اطلاعاتی را کاهش و یا حذف نمایید و فرایندها را به سمت اتوماسیون (تحت نرمافزار) ببرید. فرایندهای دریافت و ارسال اسناد و مدارک را از حالت کاغذی به حالت ایمیل برده و به پاسخ سریعتر به مشتری کمک نمایید. شرکتهایی که جریان اطلاعاتی درون واحد فروش را بر بستر نرمافزار CRM مدیریت مینمایند در حدود 33% کارایی بالاتری دارند. 3- ایجاد هماهنگی و تعادل بین بازاریابی و فروش غالبا در شرکتهایی که در بازار B2B فعالیت دارند و بازاریابی و فروش آنان در غالب بک واحد عمل میکنند ، دارای مشکلات متعددی میباشند، تحقیقات موسسه Forrester نشان میدهد که 8% از شرکتهای حاضر در بازار B2B دارای تعادل بین بازاریابی و فروش هستند. همواره معتقدم که فقدان ارتباطات مناسب بین بخش فروش و بازاریابی، سبب ایجاد برنامه تخفیف، از دست رفتن فرصتها و کاهش درامد محصول یا خدمت به جای ارزشآفرینی است. ایجاد تعادل بین شاخصها و اهداف مشترک بازاریابی و فروش، موجب افزایش 25درصدی در نتایج فروش و افزایش 15درصدی در نرخ موفقیت مذاکره فروش و نیز نرخ رشد سه-ساله شرکت 27% افزایش مییابد، تمام این آمار بر نیاز سازمان به همکاری و همیاری بین بازاریابی و فروش تاکید مینمایند. 4- تولید محتوای مناسب در زمان مناسب در حدود 30% زمان فروشندگان حرفهای بر جستجوی برای محتوا و یا تولید محتوا (اطلاعات، گزارش و تحلیلها) میگذرد. درحالیکه 70% محتوای تولیدشده توسط بازاریابی، هرگز توسط تیم فروش مورداستفاده واقع نمیشود. اما چرا ؟ زیرا فروشندگان نمیتوانند اطلاعات مورد نیاز خود را در بین محتوای تولیدشده توسط بازاریابی پیدا نمایند. به این معنا که عمدهی محتوای تولیدشدهی آنان دوای درد تیم فروش نیست. تاثیر محتوا بر موفقیت در بازار B2B در حدود 95 درصد است. صرف زمان تیم فروش برای دستیابی به این اطلاعات یک کار بیهوده نیست اما همزمان ممکن است بسیاری از فرصتهای فروش از بین میرود. تیم فروش باید بداند برای افزایش بهرهوری محتوا، در چه زمانی و چه محتوایی استفاده شود. 5- اجتماعی باشید قدرت فروش بر بستر شبکههای اجتماعی میتواند به کمک نیروهای فروش آید تا اطلاعات بیشتری از خریداری و سلایق آنان به دست آید. فروشندگان میتوانند از شبکههای اجتماعی فارسی یا انگلیسیزبان بهعنوان بخشی از فرایند فروش استفاده نمایند. به عنوان بستری برای شبکهسازی یا تبدیل مشتری بالقوه به بالفعل و یا حتی خدمات پس از فروش میتواند مورداستفاده قرار گیرد. 6- ارزیابی شاخصههای کلیدی ارزیابی سطح فروش بسیار ساده است – زیرا میزان درامد حاصلشده، قابلاندازهگیری است و این یک شاخص اندازهگیری موفقیت تیم فروش است. اما ارزیابی فروش (عملیات فروش) بسیار چالشبرانگیز است. بسیاری از شرکتهای بهصورت مستمر بهرهوری فروش خود افزایش نمیدهند، زیرا که آنان بهصورت مستمر عملکرد و نتایج حاصل را رصد نمینمایند. میتواند شاخصها یا معیارهایی مانند تعداد مکالمات، تعداد مکالمات موفق، طول مدتزمان فروش مجدد به یک مشتری، مدتزمان مکالمه و تعداد دفعات مذاکره حضوری در نظر بگیرید. از داشبوردهای مدیریتی برای ایجاد نمودارهای تصمیمگیری استفاده نمایید. دادههای مناسب را جمعآوری و به اطلاعات کاربردی تبدیل نمایید تا بتوانید از این اطلاعات به فرصتهای پنهان دست پیدا نمایید. 7- بر ابزار و تجهیزات مناسب سرمایهگذاری نمایید بر اساس مطالب بالا، استخدام و آموزش نیروی فروش برای تقویت تواناییهای فروشنده بسیار مهم است. اما این فروشندگان به ابزار صحیح فروش نیز نیاز دارند.این ابزارفروش است که آنان را در انجام صحیح، کارآمد و اثربخش وظایف فروش یاری میرساند. یکی از مهمترین ابزارهای در اختیار فروش، همان نرمافزار مدیریت ارتباط با مشتری CRM است. اما این تنها ابزار نیست، بسیاری از سایتها، خدماتی را تحت وب و یا تحت اپ موبایل ارائه مینمایند که میتواند بهعنوان یک ابزار کمکی حتی درون همان CRM آورده و بکار گرفت. مثل، پنل اس.ام.اس، ارسال ایمیل انبوه و .... نکته پایانی آنکه : بهبود روحیه کارکنان باعث بهبود بهرهوری میشود. یادتان باشید که فروشندگان خوشحال نهفقط 31% بهرهوری فروش را افزایش خواهند داد بلکه 37% میزان فروش را افزایش میدهند. منبع : 7 راه افزایش بهرهوری فروش تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
-
- 1
-
- فروش
- افزایش بهرهوری فروش
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مقاله 6 دلیل کاهش و یا عدم موفقیت در فروش (کالا و خدمات به 4 دلیل به فروش نمیروند)
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
تیم مشاوران مدیریت ایران : در سازمانی که دچار مشکل فروش در کالا و خدمات خود شده است، اگر از مدیرعامل یا مدیر فروش سازمان در مورد علت آن سوال نماییم، اولین چیزی که بیان مینماید " خراب بودن شرایط بازار و اقتصاد " یا " رکود ایجادشده از فلان سال" یا " تغییر فشن" خواهد بود. آیا شما نیز دچار مشکل در فروش کالا و خدمات خود هستید و همین موارد را بیان مینمایید ؟ در چنین مواقعی همه پشت یک تحلیل و تفسیر پنهانشده و همه بهانههایی برای فقدان فروش و یا شکست کسبوکار خود فراهم میآورند. در اصل اینگونه افراد عوامل خارجی را بهانهای برای نرسیدن به اهداف خود قرار دادهاند. نکته : هنگامیکه یک کالا فروش نمیرود، 4 دلیل عمده دارد : 1- عمر فروش کالا تمامشده است. به این معنا که دیگر نیاز عمده مشتریان را برآورده نمینماید. شاید تکنولوژی جدیدی جایگزین آن محصول شده است. مثل دوربین دیجیتال بهجای دوربین عکاسی دارای نگاتیو. - آیا مقصر تکنولوژی است ؟ 2- محصول بهدرستی به بازار هدف معرفی نشده است . - آیا بازار هدف مقصر است ؟ 3- محصول بهدرستی برای بازار هدف انتخاب نشده است. - آیا بازار هدف مقصر است ؟ 4- افراد و امکانات فروش محصول برای بازار هدف به دسترسی بررسی و برنامهریزی نشده است. - آیا بازار هدف مقصر است ؟ در تمام موارد فوق، چه کسی باید سرزنش شود، مدیر یا شرایط بازار ؟ اگر در یک شرایط اقتصادی خوب شما 100 قلم از یک محصول را فروختهاید و در شرایط رکود یک عدد از آن را نمیتوانید بفروشید، در بدترین حالت ممکن، فرض که کل تقاضای بازار این محصول 90% کم شده است، بازمیبینیم که 10% بازار هنوز تمایل به خرید این محصول را دارند. شما چه سهمی از همین این 10% باقیمانده را دارید؟ جواب شما یک "هیچی" بزرگ است. چرا ؟ اگر شما در فروش موفق نیستید و هرروز در مورد آن ناله و شکایت میکنید، پس روی سخنم با شماست . به این سوال چالشبرانگیزم پاسخ بده : کدامیک از اعمالی که انجام دادهای یا انجام ندادهای سبب شده است تا به این وضعیت دچار شوی ؟ از خود یا تیم فروشتان سوال کنید، حتما جوابهای بسیاری برای آن وجود دارد. 1- کجا برنامه یا عملی را به تعویق انداختهاید ؟ یکی از رایجترین دلایل شکست در فروش همین به تعویق انداختن است. مدیر همواره به دنبال " بهبود اوضاع" است. مدیر در حال غرق شدن در بدهیهای خویش است اما همچنان اصرار دارد که به این فکر میکند که حتما روزی خواهد رسید که شرایط بهتر شده و بعد فلان کار را انجام میدهد و آن روز همهچیز متفاوت خواهد بود. باید بدانید که هیچ بهتر از حالا نیست. باید هماکنون اقدام نمایید تا حتی اگر روزی واقعا اوضاع بهتر شد، شما از بقیه که ایستادهاند یک گام جلوتر باشید. رقبای بزرگ شما نیز در شرایط بهتر اقتصادی بیش از این به کسبوکارتان فشار میآورند. بهقولمعروف هر جا که بروی آسمان همین رنگ است. 2- کجا در فرایند پی گیری دچار تزلزل شدهاید ؟ اغلب افراد شروعکنندگان خوب و پایان دهندگان ضعیفی هستند. بسیاری از شکستها ناشی از عقبنشینی و دلسردی افراد در همان نقطه شروع است. باید بدانید که هیچچیز جایگزین پیگیری فروش نخواهد بود. 3- چگونه اهداف را در زندگی و کار خود تعریف نمودهاید. تاکنون با هر آنکسی که در کسبوکار و فروش خود موفق بوده، آشنا شدهام، دریافتم که برای این سوال یک پاسخ بسیار مناسب دارد و دقیقا میداند که چرا در این مسیر گام برمیدارد. این به این معنا نیست که فقط به موفقیت حرفهای دستیافته و در آنجا متوقفشده باشند بلکه برنامهای شفاف برای استفاده از این موفقیت در سایر مسیرهای زندگی نیز دارند. اما بسیار از افراد در حال شکست خوردن نیز آشنا شدهام که تنها حضور دارند برای اینکه باشند و اصلا هدف مشخصی ندارد. چندی پیش با مدیر سازمانی در حوزه واردات و فروش تلفنی آشنا شدم. بهتازگی قیمتهای خود را بسیار پایین از قیمت متعارف بازار آورده بود. از وی پرسیدم هدفت از این فروش حتی با ضرر چیست. وی اشاره کرد شرکت رقیبش، شریک قبلی وی بوده و اکنون تنها هدفش نابود ساختن کسبوکار رقیب است. حتی به قیمت ورشکست شدن خودش. 4- چگونه برند شخصی خود را تقویت و توسعه میدهید ؟ فردی که برای دیگران جذابیت شخصیتی ندارد موفقیتی در فروش نیز کسب نخواهد نمود، زیرا موجب دفع مشتری میگردد. هنگامیکه شما صداقتتان را نشان میدهید، مردم بهسوی شما جذبشده و یا از شما دوری مینمایید. پس بهعنوان یک مدیر باید روی برندینگ شخصی Personal Branding و شاخصههای شخصیتی Personality characteristics خود برنامهریزی و آن را تقویت نمایید. 5- چه میزان به خودتان ایماندارید ؟ آیا به توانهایی خود در خصوص فروش باور دارید؟ اگر به سطح مطلوبی از فروش دست پیدا ننمودهاید، شاید یکی از علل آن عدم باور به تواناییهای خودتان است. شاید برخی از ابعاد توانایی خود را بشناسید اما باقی این تواناییها در زیر تودهای از گردوخاک مدفون شدهاند. به تواناییهای خود باور داشته باشید زیرا که بر رسیدن و یا نرسیدن به اهدافتان تاثیرگذار است. 6- در چه مواقعی بیشازحد محتاط بودهاید ؟ اگر در مورد تمام فرصتهای کسبوکار پیش آمده بسیار محتاطانه برخورد مینمایید ، این بدان معناست که حتی ریسک منطقی را نیز نمیپذیرید. در این حالت این فرصتها توسط دیگران بکار گرفته شده و شما از آن محروم میشوید. همانطور که احتیاط زیاد نادرست است، سهلانگاری و عدم احتیاط نیز بسیار خطرناک است. به یاد داشته باشید، زندگی همان انتخابهایی است که پیاپی در طی روز صورت میپذیرد. موفقیت در فروش تماما مرتبط با روانشناسی و برداشت مناسب از موقعیت خود و مشتری است. نوشته شده توسط : دکترسیدرضاآقاسیدحسینی منبع : 6 دلیل کاهش و یا عدم موفقیت در فروش تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد. -
9 جمله یا عبارت که میتواند به فروش بیشتر کمک نماید
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
تیم مشاوران مدیریت ایران : هنگامیکه در بحث بازاریابی و فروش به ارائه مطالبی در خصوص تکنیکهای فروشندگی حرفهای و علل عدم موفقیت آموزشهای فروشندگی حرفهای اشاره مینماییم. اغلب فروشندگان این سوال مطرح مینمایند : به مشتری چه بگویم تا راضی به خرید شود ؟ چه جملاتی میتواند روی مشتری تاثیری بیشتری بگذارد ؟ کدام عبارت برای فروش بیشتر مناسب است ؟ پس برای رسیدن به پاسخ سوالات فوق به مطالعه مطلب زیر توجه نمایید. فروش یک چالش بزرگ ولی شیرین برای فروشنده حرفهای است.در بسیاری از موارد ، نقطه تمایز برند شما از برند رقیب تنها در نحوه بهکارگیری جملاتی است که توسط فروشنده در طول مدت مذاکرات فروش به کار گرفته میشود. هرچه این جملات دارای عمق معنایی و قدرت تمایز بالاتری باشد، به همان میزان برندتان متمایزتر خواهد شد. اغلب فروشندگان تنها یکمرتبه فرصت مذاکره و ارائه محصول را دارند، پس باید از جملاتی استفاده نمایند که مشتری را فورا زمینگیر نماید. مانند شکارچی که دقیق به قلب هدف خود شلیک نموده است و جایی برای تردید باقی نگذاشته است (تیم مشاوران مدیریت ایران حامی محیطزیست است و شکار را ناشایست قلمداد مینماید) پس فروشنده به مشتری نشان میدهد که چرا باید از ما خرید نماید. به 9 جمله یا عبارت زیر توجه نمایید که میتواند یک مزیت رقابتی در راه رسیدن به فروش بیشتر باشد. 1- چطور میتونم کمکتون کنم ؟ این یک جمله بسیار ساده است. به مشتری این پیام را القاء مینماید که ما به دنبال رفع نیاز مشتری پیش از توجه به مشکلات سازمان هستیم. هرچند این جمله در بستن قرارداد و فروش محصول یا خدمات بسیار خوب عمل مینماید اما یادمان باشد که باید در جایی درست و به دلیلی موجه از آن استفاده نماییم. این سوال برای اطلاع از نیازها ی مشتری و ارائه یک راهکار برای آن نیاز از سوی سازمان است، پس باید برای پاسخ مناسب آماده باشید. اما اگر کلا در فکر ارائه کمک به مشتری نبوده و برنامهای نیز برای آن نیز ندارید، از استفاده از این جمله بپرهیزید. 2- از کی متوانیم شروع کنیم ؟ این همانجایی اتفاق میافتد که اصطلاحا به آن " فرض فروختن" میگویند. به این معنا که فروشنده حرفهای زمانی که متوجه میشود که از نظر روانی فروخته است، با بیان این جمله به دنبال فروش فیزیکی و رسیدن به مرحله پایان فروش است. 3- اگر امروز خرید کنید، مزیتهای اضافی خرید نیز شامل خریدتان خواهد شد. اگر قبلا از تکنیکهای فروش به هنگام و بعد از فرایند فروش استفاده ننمودهاید این جمله همان عملکرد را خواهد داشت. بسیاری از مشتریان به خرید یک کالا علاقه نشان دادهاند اما به علت ارزش درک شده مشتری از محصول perceived value و سادگی درک محصول و توانایی مقایسه قیمتی، به فاز خرید وارد نمیشوند و در مرحله تطبیق باقیمانده و از خرید صرفنظر مینمایند. پس شرکت باید ارزشهایی بیش از قیمت پرداختی به مشتری ارائه دهد. با ایجاد محدودیت زمان و ارائه ارزشهای پیشنهادی جذاب، مشتری را به خرید فوری و دریافت پاداش ترغیب مینماییم. 4- تشکر شکی نیست که افراد علاقهمند به تحسین شدن هستند. اما چند مرتبه در ضمن فروشتان فراموش کردید که از مشتری تشکر نمایید ؟ برخی از فروشندگان بسیار مودب و عالی هستند اما تشکر از مشتری را فراموش مینمایند. فروشنده غیرحرفهای، خرید را وظیفه خریدار دانسته و تشکر و قدرانی از مشتری را چیزی اضافه و موجب پررویی مشتری میدانند. 5- در پاسخ به سوال شما باید بگم .... اگر محصولتان را بهخوبی نمیشناسید، حتما تعداد مشتریانی که تمایل به خرید از شما دارند، بسیار کم است. خیلی ساده است. اگر برای خرید یک محصول گرانقیمت به فروشندهای بیاطلاع مراجعه نمایید و در پاسخ به سوالات شما آسمانوریسمان ببافد و نهایتا پاسخ درستی به شما ندهد، قطعا ریسک خرید را بر عهده نمیگیرید. 6- به دنبال چه چیزی میگردید؟ مشتری برای حل یک مشکل و یا پاسخی به یک نیاز، خرید مینمایند. فروشنده حرفهای باید بداند که مشتری چه مشکلی داشته و از طریق چه چیزی این مشکل حل میگردید. پس اطلاعات از مشتری دریافت و مطابق با نیاز وی محصول یا خدمات ارائه نمایید. 7- از چه نتایجی باید بر حذر باشید. اگر پاسخی برای سوالات مشتری ندارید، حتما مشکلات وی را نیز نمیتوانید حل کنید. اگر فردی به خرید علاقهمند است، اما بیهیچ دلیلی از تصمیم خود عقبنشینی مینماید، از آن فرد دلیل انصرافش را جویا شوید. شاید به توانید با ارائه یک پاسخ درست، شک و تردید وی را از بین ببرید. 8- همه نیازها و ترجیحات شما را مدنظر دارم، من این دو محصول را به شما پیشنهاد میکنم. محصول A را میخواهید یا محصول B را ؟ این نیز یکی از مفروضات اتمام خیالی فروش است و فرض بر این است که فروش انجامشده و فقط مشتری را آزاد میگذاریم که انتخاب کند، البته انتخاب از بین گزینههای ارائهشده توسط ما. در این هنگام مشتری تنها در خصوص احتمال خرید محصول صحبت نمینماید بلکه به علاقهمندی خود به بردن یک محصول به خانه اشاره مینماید. 9- من بسیار ناراحت میشوم که ببینم شرکت شما با انتخاب یک محصول اشتباه دچار مشکل شده است. شاید با توجه به توضیحاتی که ارائه مینمایم از بروز یک مشکل اساسی، جلوگیری شود. ایجاد حس ترس و یا ریسک در افراد بیش از تحریک سایر حسها میتواند به فرد انگیزه دهد. البته باید دقت نمایید که چگونه و کجا از این جمله استفاده باید گردد. اگر بتوانید با استفاده از این تکنیک به مشتری القاء نماید که چرا باید اکنون خرید نماید، حتما به فروش قطعی خواهید رسید. در پایان باید اشاره نمایم که زبان فروشنده قلممویی که با مطالعه و دقت میتواند نقاشی بهتری به نام مذاکره فروش را کشیده و مدیر خود را به تحسین وا دارد. پس با استفاده از جملات، عبارات و کلمات فاخر، در مکان و زمان مناسب، فروش را حرفهای انجام دهید. منبع : 9 جمله یا عبارت که میتواند به فروش بیشتر کمک نماید تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد. -
تاثیر تبلیغات بر بازار فروش امروزه توليد و ارائه كالا به تنهايي كافي نيست زيرا فعاليتهاي در حال توسعه تغيير كرده است و در يك محيط رقابتي بايستي مشتريان را جذب نمود. تبليغ بخشي از بازاريابي موفقيت آميز به حساب مي آيد و شركتهاي موفق به ويژه در امر صادرات، به موازات ارتقاي كيفي محصولات خود به دنبال طراحي و به كارگيري سيستمهاي بازاريابي پويا و مؤثر مي باشند. تبليغ به شما كمك مي كند تا مشتريان كنوني را نسبت به خود وفادار ساخته يا بازارهاي جديدي را براي خود برگزينيد. يكي از جنبه هايي كه به كمك آنها ديدگاه مشتريان نسبت به شركت شما شكل مي گيرد شيوه هاي تبليغاتي شماست. براي انجام تبليغات، ابزارها و شيوه هاي مختلفي وجود دارد كه در مطالعه حاضر مورد بررسي قرار گرفته و مزايا، معايب و راهكارهاي اجرايي صحيح آنها ارائه گرديده است. رسانه هاي تبليغي نيز همچون ساير علوم به سرعت در حال تغيير و تحول هستند. در مرحله معرفي كالا، آگهي هاي تجاري (به ويژه رسانه هاي ارتباطي انبوه مانند اينترنت) و روابط عمومي براي ايجاد آگاهي و علاقمند كردن مشتري بسيار مناسب اند زيرا اينترنت شناسايي مشتريان را با جمع آوري و تجزيه و تحليل ويژگيهاي آنها آسان مي كند. در حال حاضر انتخاب هر كدام از راهبردها مي تواند موفقيت آميز باشد به شرط آنكه به صورت مؤثر به كار گرفته شود. در هر صورت نمونه مؤثر، تركيبي از راهبردها خواهد بود كه بهتر بتواند به نيازهاي بازار و مشتريان نزديك شده و پاسخگوي آنها باشد. جایگاه تبلیغات در بازاریابی كاتلر معتقد است بازاریابی فرایندی اجتماعی و مدیریتی است كه به وسیله آن افراد و گروهها از طریق تولید و مبادله كالا با یكدیگر، به امر تامین نیازها و خواسته های خود اقدام می كنند(كاتلر وآرمسترانگ،2001). در واقع بازاریابی به دنبال تامین و ارضای نیاز است كه شركت های موفق را از ناموفق متمایز می سازد. بنابراین بازاریاب ها باید همواره به دنبال آن باشند كه بررسی كنند كه به چه صورتی می توانند بهتر، بیشتر، سریعتر، دقیقتر و در نهایت با كیفیت متناسب، به مردم، كالا، توام با خدمت ارایه نمایند(محمدیان1382). امروزه مصرف كنندگان به گروههای مختلف تقسیم شده اند. در بازار سلیقه های متفاوتی وجود دارد و این سلایق دایماً دستخوش تغییر و تحول است. هزینه های زیادی صرف تبلیغات و ترویج می شود. برای دستیابی به جایگاه مناسب در بازار وكسبِ موفقیت، لازم است عوامل مختلفی دست به دست هم دهند. عواملی كه در بازاریابی دخیل می باشند در دهه 1960 توسط جروم مك كارتی آمیزه بازاریابی یا اجزای بازاریابی(Marketing Mix) نامگذاری شد. جروم مك كارتی آمیزه بازاریابی را مركب از چهار عامل عمده "كالا(Product)، قیمت(Price)، توزیع(Place)،ترفیعات(Promotion) و ترویج " پیشنهاد كردكه به طور سنتی این چهار عامل را تحت عنوانP4 عبارت است از هر نوع اقدامی كه شركت بتواند برای كالای خود و به منظور تحت تاثیر قرار دادن تقاضا، انجام دهد. اگرچه فعالیتهای گسترده و گوناگونی در شكل گرفتن آمیزه بازاریابی موثر است، رده بندی P4 از این جهت به وجود آمده تا بتوان كل جنگل را از فراز درختان آسانتر دید(محمدیان و آقاجان،1381). اجزای بازاریابی و تعیین جایگاه تبلیغات در آن هر چند كه در دیدگاههای مختلف Pهای دیگری همچون مردم (People)، بسته بندی (Packaging)، قدرت (Power)، برنامه ریزی (Programming)، و متقاعد سازی (Persuasion) و... به این آمیزه افزوده شدند و صاحبنظران عنوان كردند كه P های دیگری نیز وجود دارد كه در این سیستم (سیستم بازاریابی) اثرگذار است، ولی ساماندهی آن برای اولین بار تحولی در این شاخه از علم ایجاد نمود. با توجه به اینكه بحث پیرامون جایگاه تبلیغات در بازاریابی است، با در نظر گرفتن Pهای سنتی خدشه ای به موضوع وارد نمی شود، پس به بررسی جدول ارایه شده می پردازیم. در جدول فوق می بینیم كالا، قیمت، توزیع و ترویج فروش مجموعه عواملی هستند كه به تعبیر مك كارتی در بازاریابی نقش اساسی دارند و تولید كننده می تواند آنها را در كنترل خود داشته باشد. یعنی تولید كننده می تواند بر كالا (تنوع محصول، كیفیت، طراحی، ویژگی نام تجاری، بسته بندی، اندازه، خدمات، تضمین ها، مرجوعی ها)، قیمت كالا (فهرست قیمت های فروش، تخفیف ها، كسورات، زمان پرداخت، شرایط اعتبار)، توزیع (كانالهای توزیع، پوشش كالا، جوركردن كالا، محل عرضه كالا، حمل و نقل)، ترویج (تبلیغات، روابط عمومی و عمومی سازی، فروشندگی شخصی، پیشبرد فروش، بازاریابی مستقیم) اثر گذار باشد. در این جدول یكی از Pها ترویج است. ترویج كه به تعبیری به عنوان حلقه ارتباطی با مشتری است نقش بسیار مهمی در بازاریابی ایفا میكند. اگر نظام بازاریابی سازمان را به مثابه یك تیم فوتبال فرض كنیم، آمیزه ترویج و در راس آن تبلیغات، مهاجمان این تیم محسوب می شود (محمدیان،1382). پس برای موفقیت تبلیغات لازم است مجموعه عوامل موثر در بازاریابی (مهاجمان تیم) همكاری داشته باشند تا بتوانیم به نتیجه مطلوب كه همانا موفقیت در فروش است دست یابیم. ضعف هر یك از این عوامل، منجر به ایجاد خدشه در كل سیستم می شود. عوامل موثر در ترویج عبارتند از: 1. تبلیغات : هرگونه ارایه و عرضه ایده ها، كالاها یا خدمات كه یك واحد تبلیغاتی، فرد یا موسسه انجام دهد كه مستلزم پرداخت هزینه باشد (كاتلر،2002)(محمدیان،1379). 2. روابط عمومی: ایجاد مناسبات مطلوب با جوامع مختلفی است كه با شركت سروكار دارند از طریق كسب شهرت خوب، ایجاد تصویر ذهنی كلی مطلوب و برخورد مناسب، با برطرف كردن مسایل، شایعه ها، حرف وحدیث ها و وقایع نامطلوب (كاتلروآرمسترانگ،2001)(محمدیان،1382). 3. پیشبرد فروش: محرك های كوتاه مدت برای تشویق یا خرید محصول و خدمات (محمدیان،1382). 4. فروشندگی فردی: فرایند فروش به شكلی كه شامل ارایه حضوری و فرد به فرد یك كالا از یك فرستنده به یك خریدار است (بون و كرتز،2002)(محمدیان،1382). 5. بازاریابی مستقیم: استفاده از ارتباط مستقیم در جهت رسیدن به مصرف كننده و مخاطب، عمدتاً از طریق بهره گیری از شیوه های نوین ارتباطی (بون و كرتز، 2002). برای موفقیت در هر یك از عوامل ترویج لازم است سایر عوامل را نیز به كار بگیریم. ابزارهای گوناگونی در ترویج موثر هستند كه بكارگیری آنها در جای مناسب می تواند ما را به نتیجه مطلوب برساند. در كشور ما، در اذهان عمومِ مردم، بسیاری از ابزارهای پیشبرد فروش و روابط عمومی، فروشندگی شخصی و بازاریابی مستقیم، به عنوان تبلیغات جای گرفته است. باید توجه داشت كه جایگاه تبلیغ به عنوان یكی از عناصر مهم ترویج یا به زعم دكتر محمدیان به عنوان مهاجم تیم فوتبال بسیار ملموس تر از سایر عوامل است. تمايز بين اهداف تبليغات و بازاريابي زماني كه افزايش ميزان فروش، هدف نهايي تبليغات، بازاريابي كالاها و خدمات مصرفي شده، تمايز ميان اهداف تبليغات و بازاريابي در پرده ابهام قرارگرفته است. تبليغات (كه بخشي از بازاريابي است) بيشتر بر جنبه تاثير رواني، يعني »ترجيح دادن برند« تكيه دارد. علاوه بر آن، بازاريابي تمام بخشهاي ديگر فعاليت فروش، (ازجمله تبليغات) را پوشش مي دهد. هريك از اين دو فعاليت بخشي از روند حركت كالا (يا خدمات) از مكان توليد تا محل مصرف به شمار مي آيد. در سال 1931 مديرعامل كوكاكولا (وودروف WOODRUFF )صحنه را براي رشد عظيم كوكا آماده كرد و هدف بازاريابي خود را قراردادن »كوكاكولا دردسترس هركس كه خواهان آن است« اعلام كرد. اين نمونه يكي از مثالهاي كلاسيك براي تركيب عناصر رفتاري بازاريابي با تاثيرات رواني تبليغات است. اين سوال كه »هدف تبليغاتي شما چيست؟« هزاران بار به وسيله كساني كه تبليغات را مي آفرينند يا آن را تاييد مي كنند پرسيده شده و بازهم پرسيده خواهدشد. بسياري از شركتها جواب حاضر و آماده اي براي آن دارند. درصورتي كه با يك نگاه دقيق تر مي توان دريافت كه پاسخهاي آنان بيش از آنكه به اهداف مشخص تبليغاتي مربوط باشد، به اهداف بازاريابي ارتباط پيدا مي كند. پـــرواضح است كه تبليغات به تنهايي نمي تواند همه ابعاد فعاليت فروش (4P)را پوشش دهد. پس اولين قدم اين است كه مشخص كنيم يك شركت از تبليغات چه چيزي را انتظار دارد. محل قرارگرفتن تبليغات در جدول آميزه بازاريابي (جدول 1) جايگاه فيزيكي آن را نشان مي دهد. تبليغات زير مجموعه اي از (فروش انبوه) است كه خود زير (ارايه محصول) قرار مي گيـــرد. نكته مهم اينجاست كه تبليغات نمي تواند وظيفه اين چهار بخش را به تنهايي انجــام دهد اما درصورتي كه هدفمند باشد، مي تواند بر پيشرفت هر چهار عنصر اثرگذار باشد. يك هدف تبليغاتي، موردمشخصي از ارتباط با مخاطب تعيين شده، در يك دوره زماني معين است. اهداف را مكتوب كنيد: از افراد متعددي در يك شركت تبليغاتي بخواهيد كه اهداف تبليغات را براي مشتري خود بنويسند، همين را نيز از مديـــران محصــــول و فروش مشتري (آگهي دهنده) بخواهيد. تعجب نكنيد- عموماً همه به كوششهاي بازاريابي اشاره كرده اند، نه نقش منحصربه فرد تبليغات در بازاريابي- براي بسياري از مديران نوشتن اهداف تبليغات كار دشواري به نظر مي رسد و اگر شما اين مجموعه را گردآوري كنيد به نظرات گوناگوني برمي خوريد. مدير فروش به حتمال زيـــاد مي خواهد تبليغات وسيله اي براي فروش بيشتر كالاها در ماه آينده باشد، درحالي كه مدير بازاريابي مي خواهد تبليغات بر روي خلق امتياز براي نام تجاري تاكيد كند. مدير عامل شركت ممكن است تبليغات را نيرويي بداند كه نام سازمان و شهرت آن را بر سر زبانها بيندازد اين عقايد به همين ترتيب ازسوي افراد مختلف، به صورتهاي گوناگون ارائه مي شود.
-
[h=2]11 استراتژي و تاكتيك موفق بازاريابي[/h] هر يك از اين فنون يازده گانهي كارساز در بازاريابي مبتني بر يك استراتژي يا تاكتيك اثبات شدهي بازاريابي براي رسيدن به فروش بيشتر است. 1. مشتري شما كالا يا خدمتتان را ميخرد تا پس از خريد احساسي خوشايند داشته باشد. در اقتصاد خرد به اين احساس خوشايند پس از خريد «مطلوبيت يا utility» گفته ميشود كه البته درجهها و سطوح مختلفي برحسب رضامندي مشتري دارد. بنابراين همواره اين مطلب را هنگام تهيه تبليغات، صفحات وب يا استفاده از ديگر ابزار فروش در نظر داشته باشيد. به منظور افزايش حس رضايتمندي و خشنودي مشتري هنگام تجربهي خريد از محصولات شما، بايد ازتصاوير و كلمات زنده، پرشور و هيجان، داراي نشاط و سرزندگي و همچنين واضح استفاده كنيد. اين امر باعث تقويت و فزوني ميل آنها به خريد كالا يا خدمت شما ميشود و آنها را تحريك ميكند تا همين حالا آن محصول يا خدمت را خريداري كنند. 2. همواره تبليغات، آگهيها و روشهاي جديد بازاريابي را امتحان كنيد. حتي روشهاي قديمي را نيز كه هرگز مورد استفاده قرار ندادهايد، تست كنيد. بهترين و مطمئنترين روش اين است كه 80% بودجهي تبليغات را به روشهاي مطمئن و اثبات شده و 20% بقيه را به روشهاي جديد اختصاص دهيد. بيشتر كسب و كارها بدون توجه به موقعيت متغير بازار و رقابت فشرده از همين فرمول استفاده ميكنند. 3. اندازه تبليغات را كاهش دهيد تا بتوانيد با همان بودجه تبليغات بيشتري انجام دهيد. اگر تبليغات كوتاه شما در مقايسه با تبليغات طولاني و بلند پاسخ مناسبتري داد و درآمد بيشتري در مقايسه با هزينههاي شما نصيبتان كرد، تعجب نكنيد. يكي از موثرترين و بهترين تبليغاتي كه تا امروز استفاده شده، فقط 11كلمه بوده است. 4. بهترين و كوتاهترين تبليغ يا آگهي خود را بر روي كارت پستال چاپ كنيد وآن را براي تمام مشتريان احتمالي در بازار هدفتان پست كنيد. مردم زماني يك كارت پستال را ميخوانند كه پيام آن كوتاه و مختصر باشد. يك تبليغ، آگهي يا پيام كوتاه بر روي كارت پستال به اين صورت ميتواند حجم بالايي از ترافيك مشتريان را به سمت وب سايت شما بكشاند و در نتيجه با اين هزينهي اندك فروش را به نحو چشمگيري افزايش دهد. 5. كلمات، واژگان و جملههاي كوتاه، پرانرژي و تحريكآميز، مشتريان احتمالي را نسبت به خواندن تبليغات بعدي شما علاقهمند و پابرجا نگه ميدارد. حتي اگر مشتري به هر دليلي در حال حاضر از شما خريد نكند، اما آگهي شما برايش جذاب باشد، مطمئن باشيد همچنان منتظر آگهيهاي جديد شما خواهد بود و در نهايتً اقدام به خريد ميكند. بنابراين با دقت و حوصله، كلمات و عبارات خستهكننده و بيرمق و خالي از احساس را از تبليغات خود حذف كنيد و از كلمهها وعبارتهاي روح بخش، با بار انرژي مثبت و سرزنده استفاده كنيد. براي نمونه به جاي استفاده از عبارت «محصول ما سودمند است و گران نيست»، از عبارت «محصول ما سريع و آسان است و شما 99 دلار كمتر ميپردازيد»، استفاده كنيد.
- 1 پاسخ
-
- فروش
- مدیریت بازرگانی
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مهمترین عامل در زمینه بهبود در سیستم های بازاریابی و فروش آموزش و تربیت پرسنل متخصص در زمینه بازاریابی و فروش می باشد این آموزشها شامل موارد زیر می باشد: • شیوه های درست تبلیغات • اصول مذاکره صحیح • اصول بازاریابی اثربخش • نحوه فروش حضوری • مدیریت فروش روشهای فروش را می توان از منظرهای مختلفی بررسی کرد که گاه به دلیل عدم دسته بندی مناسب، گستردگی مسئله به حدی می رسد که عنان کار از اختیار خارج می شود. برای آنکه بتوانیم مدیریت مناسبی بر فروش داشته باشیم ابتدا روشهای فروش را به دو دسته تقسیم می کنیم. [h=3]1- روشی که مردم به سمت ما بیایند:[/h] این روش غالبا از طریق تبلیغات صورت می گیرد و به جای آنکه فرد خاصی مورد بازاریابی قرار بگیرد جامعه ای مورد بازاریابی قرار می گیرند تا بخشی از آنان به سمت ما بیایند. اگر کمی از جامعه شناسی مسلط باشید می توانید درصد بیشتری از مردم را به مست خود جذب کنید و سپس خدمات و محصولات خود را ارائه کرده و آنان را به مشتریان خود بدل کنید. [h=4]2- روشی که ما به سمت مردم برویم:[/h] این روش غالبا به نام ویزیتوری شناخته شده است که بیشتر از دو روش تلفن و مراجعه حضوری پیروی می کند. در این روش روانشناسی فردی مردم بسیار اهمیت می یابد، چرا که در این سبک ویزیتور باید بتواند صحبتها و بیانات خود را مطابق سلائق شنونده اش تغییر دهد به طوری که از هدف اصلی که همانفروش محصول یا خدمات است دور نشود. هر کدام از این دو روش سختی های خاص خود را دارد که اولی را محتاج علم جامعه شناسی می گرداند و دومی را مدیون روانشناسی. در اولی باید بدانید که کلیت مردم از چه خوششان می آید و در دومی آن شخص خاص هدف است و باید او را درست شناخت. چهار روش برای فروش سریع اگر می خواهید فروشتان افزایش یابد ، باید همواره بدنبال راه هایی جدید برای بازاریابی و فروش باشید. بعضی از این روشها در دراز مدت باعث افزایش فروش می شوند. حال به چهار روش اشاره می کنیم که باعث افزایش سریع فروش می شوند. اگر کسب و کاری را شروع کرده اید و مشتریانی دارید ، بنابرین فروش شما قابل افزایش است. نکته مهم آن است که از روشهای مناسب برای افزایش فروش استفاده کنید. بعضی از این روشها بلافاصله فروش را افزایش می دهند. حال به چهار روش اشره می کنیم. ۱-چیزی با ارزش به مشتریان بدهید که برای شما هزینه زیادی نداشته باشد. شما می توانید برای محصولات خود یک جایزه در نظر بگیرید و برای مدتی محدود به تمام کسانی که از شما خرید می کنند آن جایزه را نیز ارائه کنید. جایزه می تواند یک کتاب الکترونیکی کوتاه بصورت PDF باشد که پس از هر خرید ، به آدرس ایمیل مشتری فرستاده شود. مثلا اگر مخلوط کن می فروشید می توانید راهنمایی تهیه کنید و طرز تهیه چندین نوشیدنی میوه را که با مخلوط کن قابل تهیه است برای مشتری ارسال کنید. اینکار برای شما هزینه چندانی ندارد و باعث افزایش فروش خواهد شد. اگر محصولاتی را می فروشید که کار با آنها خیلی ساده نیست ، می توانید طرز استفاده از وسیله را توضیح داده و آنرا بصورت صوتی ذخیره کنید. سپس راهنمای صوتی را بر روی سی دی به مشتریان بدهید. مطمئن باشید مشتریان برای افراد دیگر نیز ، از کسب و کار شما صحبت خواهند کرد. نکته مهم آن است که به مشتریان یادآوری کنید که شرط تعلق جایزه به آنها آن است که خرید آنها تا قبل از تاریخ مشخصی انجام پذیرد. بدین ترتیب فروش شما بلافاصله افزایش خواهد یافت. ۲- به مشتریان غیرفعال بفروشید. در هر کسب و کار ، مشتریانی وجود دارند که دیگر خرید نمی کنند. طبق نظرسنجی که در آمریکا صورت گرفته ، مهمترین دلیل آن قطع ارتباط بین فروشنده و مشتری می باشد. پس در ارتباط بودن با مشتریان کلیدی مهم برای فروش بیشتر است. فهرستی از مشتریان غیرفعال تهیه کنید و سپس برای آنها یک کارت پستی بفرستید و به آنها یادآوری کنید که برای شما باارزش هستند. همچنین می توانید یک فروش ویژه برای آنها در نظر بگیرید تا دوباره به مشتریان فعال شما بپیوندند. راه دیگر آن است که با آنها تماس بگیرید تا محصولات جدید را به آنها معرفی کنید. همیشه بخاطر داشته باشید که فروش به مشتریانی که حداقل یکبار از شما خرید کرده اند بسیار آسانتر از فروش به مشتریان جدید است. بنابراین همیشه با مشتریان ارتباط داشته باشید و حتی اگر آنها برای مدتی از شما خرید نمی کنند ، باز با آنها تماس گرفته و ارتباط خود را با آنها حفظ کنید. ۳-هیچگاه تخفیف ندهید! تخفیف یکی از هزینه های پنهان هر کسب و کاری است که در غالب موارد به آن اهمیت داده نمی شود. بجای دادن تخفیف ، کالایی را معادل مقدار تخفیف به مشتری هدیه بدهید. مثلا اگر کالایی را ده هزار تومان می فروشید و مشتری تقاضای تخفیف می کند ، به او یک کالای هزار تومانی جایزه دهید. با اینکار بجای یک کالا دو کالا فروخته اید و نکته مهم دیگر آن است که کالای هزار تومانی برای شما هزینه ای کمتر از هزار تومان دارد. لذت تخفیف گرفتن خیلی زود به فراموشی سپرده می شود ، ولی هدیه تا مدتها در ذهن مشتری می ماند و بهانه ای برای تعریف این موضوع به دیگران می شود. بنابرین به تفیف بعنوان هزینه و ضرری جدی برای کسب و کارتان نگاه کنید. ۴- هنگامی که مشتری محصولی را می خرد ، محصولی دیگر نیز به او پیشنهاد کنید. یکی از یافته های جالب من در زمینه بازاریابی ، مشاهده حالتی بنام “حالت خرید“ است. مشتری معمولا در ابتدا در حالت دفاعی است، سئوالات زیادی می پرسد ، از محصول ایراد می گیرد و وقتی بلاخره قانع شد که محصولی را بخرد ، وارد “حالت خرید” شده است. در این زمان خیلی راحت می توان محصولات دیگری به او فروخت. همین موضوع باعث می شود که وقتی شخصی یک دوربین عکاسی خرید ، بتوان به او یک کیف ، باتری اضافی و سه پایه و … فروخت. مشتری برای خرید محصولات بعدی مقاومت نمی کند و وسواس زیادی نشان نمی دهد. بنابرین هرگاه مشتری کالایی را سفارش داد ، کالاهای مرتبط دیگری را به او توصیه کنید. هیچگاه پیشداوری نکنید که چون مشتری در خرید اول مقاومت زیادی نشان داده ، پس کالاهای دیگر نخواهد خرید. مدیریت فروش چیست و چگونه انجام می شود؟ فروش:كمك كردن به مشتری به منظور خرید چیزی كه آنرا برای رفع نیازهای خود می خواهد sale management هدف تمام شرکتهای انتفاعی، افزایش فروش سودآور از طریق ارضای نیازها و خواسته های بازار و مصرف کنندگان در بلندمدت است. مدیریت فروش در رسیدن به این هدف نقش مهمی را در مجموعه فعالیتهای بازاریابی ایفا می کند. فروشندگان امروز بیش از گذشته قدرتی پویا در دنیای تجارت محسوب می شوند و تلاشهای آنها اثر مستقیم بر فعالیتهای متنوع و مختلف شرکت دارد.آنها محصولات شرکت را به مشتریان معرفی می کنند، سفارشات فروش را که منجر به ارسال محصولات برای مشتریان می شود دریافت می کنند. موقعیت محصولات شرکت را در بازار حفظ می کنند، وضعیت رقبا را ارزیابی می کنند و نهایتاً زمینه های موفقیت و پیشرفت شرکت را فراهم می آورند. شرکتها برای فروش محصولات خود شیوه مناسبی را اتخاذ می کنند. آنها یا از فروشندگان مستقیم خود برای فروش استفاده می کنند و یا برای این منظور از فروشندگان قراردادی استفاده می کنند. در هر دو شیوه، مدیران فروش بایستی مدیریت بر فروش و نیروی فروش را جدی بگیرند... مدیریت فروش (Sale Management) مقدمه هدف تمام شركتهای انتفاعی، افزایش فروش سودآور از طریق ارضای نیازها و خواسته های بازار و مصرف كنندگان در بلندمدت است. مدیریت فروش در رسیدن به این هدف نقش مهمی را در مجموعه فعالیتهای بازاریابی ایفا می كند. فروشندگان امروز بیش از گذشته قدرتی پویا در دنیای تجارت محسوب می شوند و تلاشهای آنها اثر مستقیم بر فعالیتهای متنوع و مختلف شركت دارد.آنها محصولات شركت را به مشتریان معرفی می كنند، سفارشات فروش را كه منجر به ارسال محصولات برای مشتریان می شود دریافت می كنند. موقعیت محصولات شركت را در بازار حفظ می كنند، وضعیت رقبا را ارزیابی می كنند و نهایتاً زمینه های موفقیت و پیشرفت شركت را فراهم می آورند. شركتها برای فروش محصولات خود شیوه مناسبی را اتخاذ می كنند. آنها یا از فروشندگان مستقیم خود برای فروش استفاده می كنند و یا برای این منظور از فروشندگان قراردادی استفاده می كنند. در هر دو شیوه، مدیران فروش بایستی مدیریت بر فروش و نیروی فروش را جدی بگیرند. مدیریت فروش چیست ؟ مدیریت فروش از مباحثی است كه در سالهای اخیر مطرح شده و بیشتر به برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و كنترل نیروی فروش تاكید می كند. برای درك و اهمیت مدیریت فروش، ابتدا باید مشخص كرد فروش چیست ؟ فروش عبارتست از كمك كردن به مشتری به منظور خرید چیزی كه آنرا برای رفع نیازهای خود می خواهد. فروش عبارتست از فرآیندی كه دارای سه مرحله زیر است: 1. درك نیازهای مشتری 2. ارائه راه حلی برای رفع این نیازها 3. كسب رضایت مشتری كالاها و خدمات توسط شركتها تولید شده و روانه بازار می گردند و با انجام عملیات فروش توسط فروشندگان بدست خریداران رسانده می شوند. فروشندگان نقش پل ارتباطی بین تولید كننده و مصرف كننده را بازی می كنند، لذا فعالیتهای فروشندگان میبایست توسط مدیران فروش به نحوی مقتضی، برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و كنترل شود. وظایف مدیر فروش چیست؟ اساساً وظایف مدیر فروش نیز همانند هر مدیر دیگری شامل برنامه ریزی، سازماندهی، گزینش نیروی انسانی و انگیزش، هدایت و كنترل نیروهای تحت سرپرستی خود می باشد. مدیر فروش باید اهداف فروش را مشخص كند و این اهداف را با اهداف بازاریابی و اهداف كل شركت هماهنگ سازد. بعبارت دیگر، اهداف بازاریابی شركت به اهداف فروش تبدیل می شوند. اهداف فروش نیز حجم فروش را با توجه به هر خط تولید تعیین می كند. اهداف فروش را می توان برحسب مبالغ فروش یا واحدهای فروش رفته تعیین كرد. این اهداف را می توان برحسب مناطق فروش، انواع مصرف كنندگان و دوره های زمانی نیز تقسیم بندی كرد. بعلاوه اهداف را می بایست همواره ارزیابی، نظارت و كنترل كرد و در صورت لزوم آنها را تعدیل نمود، تا از طریق فروش، سودكافی حاصل گردد. مدیر فروش همچنین بخشی از اوقات خود را جهت رسیدگی به موارد زیر اختصاص می دهد. 1) گزینش و استخدام افراد مورد نیاز برای تكمیل نیروی فروش 2) فراهم نمودن امكانات جهت آموزش كافی برای نیروی فروش خود 3) اطمینان از اینكه سیاستها و برنامه های حقوق و دستمزد موجب انگیزش جهت فروش بیشتر در پرسنل فروش می شود. 4) ارزیابی هر چند وقت یكبار از عملكرد نیروی فروش در زیر هر یك از وظایف مدیران فروش را به تفكیك در حوزه عملیات مدیریت فروش مورد بررسی قرار گرفته است. • برنامه ریزی مدیران فروش در عملیات خود ابتدا بایستی به برنامه ریزی فروش بپردازند. فرایند برنامه ریزی عبارتست از مجموعه ای از تصمیمات به هم پیوسته كه در نهایت تصویر تمام نمایی از مراحل عملیات به دست می دهد. البته لازم به یادآوری است كه برنامه ریزی فروش باید به دقت با برنامه ریزی كلی شركت هماهنگ و در قالب چهارچوب آن باشد. اهمیت برنامه ریزی به معنای تفكر پیشاپیش و پیش بینی راه حلهای احتمالی آینده است. یكی از اهرمهای عالی برنامه ریزی فروش كه مورد استفاده مدیران فروش می تواند قرار گیرد، تدوین بودجه دقیق فروش و هزینه های توزیع و فروش، تعیین مناطق فروش و ایجاد سهمیه های فروش برای فروشندگان می باشد. برای تدوین بودجه فروش می بایستی مدیران فروش دست به پیش بینی فروش بزنند. پیش بینی فروش یك تخمین از فروش های نقدی یا واحدهای فیزیكی بر پایه یك دوره زمانی معین در آینده تحت یك برنامه بازاریابی طراحی شده و مجموعه مفروضاتی از شرایط و عوامل محیطی می باشد. اساساً پیش بینی و بودجه فروش پایه و اساس تمامی برنامه ریزی های عملیاتی یك شركت را تشكیل می دهد • سازماندهی دومین وظیفه مدیر فروش سازماندهی است كه كاری بس دشوار و حساس و نسبت به مسائل موجود در فعالیتهای تجاری و بازرگانی، نیازمند دانش و تجربه بالا است. سازماندهی در صورتی به درستی انجام می شود، كه فرایند طرح ریزی به دقت انجام شده و اهداف شركت بطور اعم و اهداف بخش فروش بطور اخص مشخص شده باشد. مدیر فروش باید به خوبی بخش خود را سازماندهی كند تا به نحو مطلوب و موثری وظایف متعدد و متنوع بخش فروش به انجام رسد. زمانی كه ساختار سازمانی بخش فروش به خوبی طراحی شود، خطوط گزارش دهی و روابط كاری، مسئولیتها و اختیارات، تفویض اختیار، روشها وكنترل ها مشخص خواهد شد. مجموع این عوامل موجب می گردد تا تیم فروش با یكدیگر به خوبی همكاری نموده و در جهت اهداف شركت به نحو موثری حركت نمایند. • تامین نیروی انسانی فروش عملی است كه به نیروی انسانی نیاز دارد و خدمات كامپیوتری نمی تواند آنرا از انسان بی نیاز كند. چنانچه قرار باشد عملیات فروش به نحو مطلوبی صورت گیرد، در درجه اول توانائی ها، دانش، معلومات و كوشش جمعی افراد استخدام شده در بخش فروش اهمیت مییابد. موفقیت آمیز بودن عملیات فروش به انتخاب و گزینش صحیح فروشندگان بستگی دارد و بنابراین مدیر فروش باید به امر انتخاب و به كارگیری، آموزش و سیستم پرداخت حقوق و مزایای فروشندگان توجه زیادی مبذول دارد. مدیر فروش برای تامین نیروی انسانی مورد نیاز به برنامه ریزی نیاز دارد تا از طریق آن بتواند نیروی متخصص مورد نیاز خود را به نحو مطلوب انتخاب كند یكی از مسائل مهم در برنامه ریزی نیروی انسانی، مسئله آموزش نیروی انسانی است. مدیران فروش با برگزاری دوره های آموزشی مختلف سعی می كنند كه شناخت فروشندگان از ساختار شركت، محصولات، اهداف و برنامه ها، مشتریان و شیوه های فروش افزایش یابد. • هدایت وظیفه دیگر مدیر فروش، اداره و مدیریت بر نیروی فروش است. او باید نیروهای انتخاب شده برای پست های مختلف بخش فروش را به گونه ای هدایت كند كه به نحو مطلوبی انتظارات شركت را تحقق بخشند. اصولا مدیران فروش با تخصیص مناطق فروش و سهمیه فروش برای فروشندگان می توانند فرایند عملیات فروش آنها را هدایت كنند. مناطق فروش عبارتست از حوزه جغرافیایی تخصیص داده شده به فروشنده جهت انجام فعالیتهای فروش. سهمیه فروش نیز عبارتست از تخصیص بخشی از فروش كل شركت به یك فروشنده یا یك منطقه خاص. • كنترل برای اطمینان از اینكه فعالیتهای نیروی فروش در چهارچوب برنامه ریزی انجام شده صورت می پذیرد، از عنصر كنترل در فرایند مدیریت فروش استفاده می شود. كنترل به معنای مقایسه نتایج بدست آمده با نتایج مورد انتظار و بررسی علل مغایرت آنها است. فرایند مدیریت فروش بطور كلی فرایند مدیریت فروش شامل 5 مرحله زیر است: 1-تعریف و ایجاد پایگاه اطلاعاتی به منظور جمع آوری اطلاعات مربوط به فروش در این گام با مطالعه داده های مربوط به فروش محصولات مختلف شركت، پایگاه اطلاعاتی تعریف و ایجاد می شود. در این پایگاه كلیه اطلاعات لازم جمع آوری می شود. 2-تحلیل اطلاعات و بدست آوردن روندهای مختلف در این مرحله با انجام تحلیل های مختلف بر روی داده های فروش روندهای مختلف بدست می آید. در این گام از تكنیك های مختلف آماری جهت تحلیل اطلاعات استفاده می شود. 3-پیش بینی فروش های آتی براساس روندهای قبلی در اینجا براساس روندهای قبلی، میزان فروش های آتی تخمین زده می شود. اهداف بازاریابی شركت نیز در تعیین این میزان دخیل می باشند. 4-تعیین سهمیه و مناطق فروش در این گام بازار هدف شركت به مناطق مختلف تقسیم شده و بر اساس این مناطق سهمیه فروش تعیین خواهد شد. 5- تعیین تعداد فروشندگان و عاملین فروش در مرحله پایانی تعداد فروشندگان و عاملین فروش بر اساس سهمیه های فروش تعیین می شوند. چهار اشتباه فرايند فروش طراحي فرايند، تكنيكي براي ايجاد چشمانداز و زباني مشترك براي بهبود نتايج كسب و كار است. با اين حال، رهبران سازمانها اغلب اشتباهاتي دارند و ظرفيت طراحي فرايند را دستكم ميگيرند. براي مثال، يكي از پيامدهاي اين اشتباهات، عدم توجه فروشندگان به فرايند و عمل در خارج از سيستم است. معمولا چهار اشتباه زير مانع موفقيت طراحي فرايند فروش ميشود. در اين مقاله، پيامدهاي اين اشتباهات در طراحي فرايند فروش توصيف شده و راههاي غلبه بر آنها بررسي شده است. 1. درختان را ميبينيد، اماجنگل را فراموش ميكنيد واحد فروش شركتي زمان زيادي را صرف تهيه فرايند فروش كرد، اما اين فرايند بسيار پيچيده و استفاده از آن تقريبا غيرممكن بود. اين طرح مثل اكثر تلاشهاي طراحي فرايند فروش بود. اغلب متخصصان نيز طرحهاي مشابهي تهيه ميكنند و برگههاي زيادي را با لوزيهاي تصميم و جزئيات پيچيده ديگر پر ميكنند. چنين طرحهايي مشكلات زير را دارند: · بسيار جزئي هستند و اطلاعات آنها بيش از آن است كه يك نفر بتواند از آنها بهره ببرد. · اهميت فعاليتها را يكسان فرض ميكند، در حالي كه چنين چيزي واقعيت ندارد. به اهداف در طراحي فرايند فروش توجه كنيد حتي اگر اعضاي تيم درباره چگونگي رسيدگي به حسابها اختلاف نظر داشته باشند، در مورد رسيدگي به حسابها توافق دارند. به اين ترتيب، برخي اختلافنظرها در مورد نحوه رسيدن به هدف وجود خواهد داشت، اما افراد به تدريج به سمت توافق حركت ميكنند و رسيدن به اهداف راحتتر ميشود. اهداف با مرز واحدها منطبق نيستند. فردي ممكن است در تمام مراحل حضور داشته باشد. اين امر، به ارتباط و همكاري بيشتر كمك ميكند و طرحهاي فرايند را به چهارچوبي براي مسئوليت تبديل ميكند. مسئله مهم ديگر، لوزيهايي است كه نشان ميدهند چه زماني يك نفر (فروشنده) بايد تصميم بگيرد. در عمل افراد ميتوانند تصميم بگيرند از شخص ديگري خريد كنند، تا سال بعد منتظر بمانند، يا غيرمنتظره تماس بگيرند و اعلام نياز كنند. شناسايي و ارزيابي زمان تصميمگيري اطلاعاتي حياتي براي بهبود فرايند فراهم ميكند. 2. به جاي مشتري به خريدار توجه ميكنيد مدير اجرايي شركتي در پاياننامه كارشناسي ارشد خود مطالبي را درباره شيوه كار فروشندگان از مديران فروش شركت جمعآوري كرد و آنها را سر و سامان داد. استادان دانشگاه، تحليل جامع وي را پذيرفتند، اما كار طاقتفرساي وي سودي براي سازمان نداشت. در طرح وي هدف هر مرحله نيز مشخص شده بود. اما معلوم نبود كه اين فعاليتها براي چه كسي ارزش ميآفريند؟رويهها از نگاه مديران سازمان مهم هستند، اما براي مشتري ارزشي ايجاد نميكنند. چگونه براي مشتري ارزش بيافرينيد فرايندهاي فروش موفق براي مشتري ارزش ميآفرينند. واگذاري وظيفه طراحي فرايند به مديري كه تجربه فروش يا بينش اجرايي ندارد به شركت جنبوجوشي بيثمر ميدهد. طي طراحي فرايند فروش بايد توجه خود را بر مهمترين پرسش ماموريت واحد فروش حفظ كرد. چگونه براي مشتري ارزش واقعي خلق كنيد؟ بايد مشخص كنيد چگونه هر مرحله براي مشتري ارزش ميآفريند. اگر نميتوانيد اين كار را بكنيد، آن مرحله را در خدمت هدف ديگري قرار دهيد. هر كاري كه براي يافتن، كسب و حفظ مشتري انجام ميدهيد بايد ارزش مشخصي براي مشتري ايجاد كند. هيچگام مطمئنتري براي رشد كسب و كار وجود ندارد. ارزش مشتري اولين سد در مقابل بازارهاي متغير، رقابت و فناوري است. 3. پولتان را دور نريزيد واحد آموزش و توسعه شركتي بزرگ، ميليونها دلار صرف توسعه برنامه آموزش فروشي بر ارزشهاي فرهنگ سازماني كرد. اين برنامه از نظر توسعه سازماني عالي بود و اهداف مفهومي شركت را به روشني بيان ميكرد. برنامه مزبور براساس مواد آموزشي موجود، فروشندگاني ماهر تربيت ميكرد. عبارتهايي نظير: از شبكه روابط استفاده كنيد، تصميمگيري را تسهيل كنيد يا تعهدات مشترك را تقويت كنيد به كار فروشندگان نميآيد. در عمليات فروش واقعي مراحل ارزيابي وجود ندارد و فقط در برنامههاي آموزشي از آنها نام برده ميشود. فروشندگان در حين كار از روش فروش مطلع ميشوند و از آموزش چيزي ياد نميگيرند. در نهايت نيز شركت مزبور، نظام ارزيابي خود را بدون توجه به چارچوب برنامه آموزشي تهيه كرد. ابزار، مهارتها و ارزيابي نتايج را با فرايند ادغام كنيد استراتژيهاي بازاريابي و سنجش كيفيت بايد با توجه به چرخه اقتصادي محصولات تغيير كند. معيارها شاخصهايي قوي براي تغييرات بازار ايجاد ميكنند و به فروشندگان امكان پاسخگويي به اين تغييرات را ميدهند. در ضمن، سازمان ميتواند به كمك معيارها، گلوگاهها و نقاط ضعف خود را ارزيابي كند و منابع را اثربخشتر تخصيص دهد. براي مثال، اگر بازاريابي نتايج خوبي ندارد، افزايش تعداد فروشندگان يا خريد خدمات آموزشي گرانقيمت سودي براي سازمان نخواهد داشت، بلكه بايد فرايند بازاريابي را به گونهاي بهبود داد كه نتايج مطلوبي ايجاد كند. 4. راهحل ديگران را ميخريد فرايند فروش اغلب به صورت آموزش فروش يا مديريت روابط مشتري مطرح ميشود. اين روشها در صورتيكه از آنها استفاده مناسبي شود مفيدند، اما در عين حال معايبي نيز دارند. در واقع آموزش فروش خوب به فروشندگان كمك ميكند تا به اهداف برسند اما فروشندگان مثل ساير افراد از محيط تاثير ميگيرند. اگر محيط تغيير نكند، رفتارها به وضعيت سابق باز ميگردند. با اين حال، مديران فروش به تاثير ناسازگاري محيط فروش سازمان و فرضيات برنامه آموزش فروش توجه ندارند و هر سال ميليونها دلار صرف برنامههاي آموزشي نامناسب ميشود. وقتي شركتي از مديريت ارتباط با مشتريان استفاده ميكند بايد كسب و كارش را با آن سازگار كند. مديران فكر ميكنند همه ميدانند كسب و كار آنها چگونه كار ميكند و هر كسي ميتواند جزئيات را طراحي كند. اگر افراد درون سازمان نتوانند طرح معقولي از فرايند فروش تهيه كنند، چگونه ميتوان انتظار داشت فرضيات افرادي بيرون از سازمان درست باشد؟ مديريت ارتباط با مشتريان به معناي اجراي استراتژيهاي كسب و كار مشتريمدار است، باعث طراحي مجدد فعاليتهاي وظيفهاي ميشود و نيازمند مهندسي مجدد فرايندهاست. فناوريهاي مديريت ارتباط با مشتريان اجراي آن را به عهده ندارد بلكه از آن حمايت ميكند. مديريت ارتباط با مشتريان بسيار قوي است. براي مديريت ارتباط با مشتريان بايد به پرسشهايي مثل چگونه براي مشتري ارزش ايجاد كنيم؟ و چگونه ارزشي را كه ايجاد كردهايم ارزيابي كنيم؟ پاسخ بدهيم. اگر مديران سازمان مسئوليت پاسخها را به عهده نداشته باشند، تلاش آنها به دليل محيط نامناسب سازماني شكست ميخورد. كاركنان را در طراحي فرايند و تعريف مشكلات و راه آنها مشاركت دهيد برنامههاي آموزشي و نرمافزارها ابزار ارزشمندي براي حمايت از فرايند فروش هستند، اما فرايند فروش را نميتوان از فردي ديگر كپي كرد. نگاه كاركنان بايد در فرايند فروش لحاظ شود. رهبران سازمان فروش بايد چشماندازي مشترك داشته باشند و آن را اجرا كنند. طراحي فرايند،ابزاري مناسب است كه كاركنان را به خلق و رسيدن به چشماندازي مشترك تشويق ميكند. جمعبندي بهترين فروشندگان هر سازماني اغلب فارغ از عواملي كه در فرايند فروش يا مديريت ارتباط با مشتري مطرح است عمل ميكنند. آنها براي گرفتن سفارش از اين رويهها عدول ميكنند. اكنون زمان آن رسيده است كه يكي از راههاي سنتي رهبراني كه با جار و جنجال تيمهاي فروش را هدايت ميكنند و به موانع داخلي بيتوجه هستند به چالش كشيده شود. طراحي فرايند كه با همكاري تيمي انجام ميشود، در تمام مراحل به مشتري توجه دارد و ابزاري قوي براي غلبه بر اين موانع است. خلاصه اينكه طراحي فرايند فروش مزاياي زير را براي سازمانهاي مشتريگرا دارد و به پيشرفت در عملكرد فروش سازمان كمك شاياني ميكند: · به شريان حياتي مشتري دست پيدا ميكند. · ارزش واقعي ايجاد ميكند و فروشندگان مجبور نيستند خارج از سيستم عمل كنند. · به درك و پذيرش تغييرات سازماني وظايف كمك ميكند. · چارچوبي براي ارزيابي اهدافي كه كاركنان تعيين كردهاند، فراهم ميكند.
-
- 2
-
- فروش
- فروش رایگان
-
(و 6 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
نيم ميليارد تومان در ده روز ، فروش «خوابم مياد»
shadmehrbaz پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در خبرهای سینما و تلوزیون
خبر خوش رونق گيشهها با فيلم رضا عطاران در شرايطي كه سينماي ايران روزهاي خوشي را نميگذراند، باعث شد تا اميد و رونقي هر چند مقطعي به سالنهاي خلوت اين روزها بيايد. پس از ركود و بيرونقي گيشه سينماها از ابتداي سال، «خوابم ميآد» اولين ساخته رضا عطاران توانسته فروش چشمگير و اميدواركنندهاي داشته باشد. اين رقم فروش هم در شرايطيست كه سينما آزادي به عنوان پرفروشترين سالن اين سالهاي سينماي ايران را به دليل اتفاقهاي عجيب اين روزها در اختيار ندارد و آمار فروش فيلم بدون اين سينما محاسبه ميشود. در آمار و ارقام سينماهاي تهران، «خوابم ميآد» رضا عطاران توانسته در هفته اول اكران خود به فروش 320 ميليون توماني دست پيدا كند. اين ركورد فروش در مقايسه با هفته اول «ورود اقايان ممنوع» - فيلم پرفروش همين ماه در سال گذشته - حدود صد ميليون تومان بيشتر بوده و احتمال عبور از ركورد سه ميلياردي آن هم ميرود. «خوابم میآد» ساخته رضا عطاران اكنون پس از گذشت 10 روز از اکران خود با در اختیار داشتن ۲۸ سینما، 500 میلیون تومان فروش داشته است.-
- 4
-
- فروش
- خوابم میاد
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
به نظر می رسد این فناوری روز به روز نقش بیشتری در زندگی ما بازی خواهد کرد. این بار شرکت قفل سازی Yale قصد دارد برای بالا بردن امنیت و راحتی بیشتر، از این تکنولوژی در باز کردن قفل در استفاده کند. شما میتوانید با استفاده از گوشی موبایلتان به راحتی قفل در را باز و بسته کنید. فقط کافی است موبایلتان را در نزدیکی قفل گرفته و منتظر پاسخ بمانید. NFC با استفاده از تکنولوژی کلیدهای الکترونیکی، اطلاعات را از گوشی به قفل فرستاده و در صورت تائید، قفل مورد نظر باز میشود. به گفته ی طراحان این محصول، برای استفاده از این قفل ها کار دشواری پیش رو ندارید، فقط باید اپلیکیشن مخصوص آن را روی موبایل خود نصب کنید و مطمئن باشید راه امنی برای این کار در نظر گرفته شده است. البته باید بدانید که هنوز هیچ اطلاعاتی برای فروش جزئی آنها در دسترس نیست و فعلا هم مدل های محدودی از تلفن های همراه به NFC مجهز هستند. بنابراین اینطور که به نظر می آید در حال حاضر انگیزه زیادی برای استفاده ی هرچه زود تر از این محصول وجود ندارد.
-
عکسی از جنین که 8 میلیون نسخه فروش کرد!!!!!!!!
EN-EZEL پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در بایگانی آتلیه عکاسی
عکسی از جنین که 8 میلیون نسخه فروش کرد!!!!!!!! لنارت نیلسون از عکاسان مشهوری است که کتاب مشهور “کودکی به دنیا میآید” به همراه عکسهایی شگفت انگیز از جنین قبل از متولد شدن توسط وی منتشر شده است. انتشار آثار وی در مجله لایف سال 1965 باعث به فروش رفتن هشت میلیون نسخه از این مجله شد. وی برخی از آثار شگفت انگیز خود را با کمک لنز ماکرو و برخی دیگر را با کمک اندوسکوپ به ثبت رسانده است. همچنین فناوری میکروسکوپ های الکترونی به وی در ثبت تصاویر بسیار کوچک کمک فراوانی کرده است.