جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'اقتصاد معدن'.
2 نتیجه پیدا شد
-
مقدمه هندوستان بزرگترين توليدكننده آهن اسفنجي در جهان است. كل ظرفيت ناخالص اين كشور حدود 30 ميليون تن در سال است كه تقريبا 80 درصد آن توسط واحدهاي زغالي بهرهبرداري ميشوند. بهزودي 12 ميليون تن ديگر به ظرفيت اين واحدهاي زغالي افزوده خواهد شد. براي توليد اين ميزان آهن اسفنجي مورد نياز به 50 ميليون تن سنگآهن مرغوب نياز است كه بهدليل مصرف بالاي آن توليدكنندگان بالاجبار به عيار پايينتر سنگآهن يعني 63ـ62 درصد روي آوردهاند. استفاده از سنگآهن با عيار پايين هزينه توليد را بالا بوده و در نتيجه توليد مواد زائد آن نيز افزايش يافته و از راندمان كوره ذوب كاسته است و در نهايت مصرف انرژي نيز به ازاي توليد هر تن فولاد مذاب افزايش يافته است. با توجه به رشد بيسابقه تقاضاي فولاد هند و چين، تقاضا براي سنگآهن مرغوب روزانه افزايش يافته و از ذخاير معدني آن با سرعت بيشتري كاسته شده و در نتيجه نياز به واحدهاي تغليظ و آگلومراسيون لحظه به لحظه افزوده ميشود. روشهاي مختلف تغليظ و بهدنبال آن آگلومراسيون، جنبه فني اقتصادي آن و روش بهينه تبديل مواد اوليه به مواد تغذيهاي در هند در اين مقاله مطرح شده است. تغليظكنندهها هدف از تغليظ سنگآهن رسيدن به يك كيفيت و عيار لازم براي تغذيه كوره است. اين فرآيند براي انواع مواد تغذيهاي طراحي ميشود كه پس از انجام تستهاي متعددي بهدست ميآيد. بنابراين هزينه كارخانه و تجهيزات با توجه به نيازها متغير خواهد بود. بايد اقتصاديترين كارخانه را انتخاب كرد كه بتواند مواد تغذيهاي متفاوتي را مصرف كرده تا پس زدن آن حداقل باشد. بهطور در طي آتشباري و عمليات سايزبندي سنگآهن 35 درصد نرمه (fines) توليد ميشود و 15 درصد تا 25 درصد لجن در واحد شستوشو ايجاد ميكند. لجن در سد باطله بهعنوان مواد باطله تهديدي است براي محيطزيست. سنگآهن نرمه معمولا ماهيتا لاتريتيك (Lateritic) بوده و از نظر كانيشناسي هماتيت و goethite است. سنگآهن و لجن حدودا داراي 58 درصد آهن، مقدار بالايي آلومينا (بالاي 8 درصد) و سيليكا (8 درصد) است. معمولا از نظر كيفي عيار سنگآهن براي تغذيه اكثر كارخانهها 64 درصد آهن است. افزايش يك درصد عيار سنگ تغذيه 2 درصد بهرهوري چدن مذاب را افزايش داده و نياز به كك را تا 8/1 درصد در كورهبلند كاهش ميدهد. يك مطالعه موردي در خصوص نحوه فرآيند تغليظ سنگهاي باطله در استان اوريسا هند بهشرح زير انجام شده است. شستوشو و سايزبندي اندازه سنگآهن خام 30ـ0 ميليمتر و داراي مقدار زيادي خاك رس چسبنده است كه به آن چسبيده است. اين سنگهاي باطله نياز به يك سري پيش عمليات براي حذف رس (مواد معدني باطله) چسبيده به بدنه آن را دارد. اين كار از طريق شستوشو انجام ميشود. مشكل بتوان براي شستوشو در زماني كه روش پراكندگي و تهنشيني (dispersion-cum-settling) بهكار گرفته ميشود و از عوامل فعال سطحي استفاده ميشود آب معمولي مصرف كرد. تجهيزات استفاده شده براي شستوشوي سنگآهن شامل دستگاههاي ردهبندي، دستگاه شستوشوي Log، دستگاه شستوشوي بشكهاي و دستگاه شستوشوي غربالي هستند. در حالي كنوني از دستگاه شستوشوي غربالي استفاده ميشود. مواد تغذيه شونده به غربالي با مشخصات 30ـ0 ميليمتر ريخته ميشود و سايز بزرگ 15+ ميليمتري توسط يك آسياب مخروطي به ذرات 15ـ0 ميليمتري خرد ميشود. سپس اندازه 15ـ0 ميليمتري به يك دستگاه ردهبندي اسپيرال تغذيه ميشود تا به ذرات 21/-0 ميليمتري بهعنوان لجن سرريز تبديل شود. اين لجنها به يك تغليظكننده با درجه بالا پمپ ميشود تا آب گردشي آن بازيافت شود. پس از آن خروجي دستگاه ردهبنديكننده به يك غربال ريخته ميشود تا ذرات 5/1 ميليمتري آن را جدا كند. اندازههاي سرزير 15ـ5/1 ميليمتري از غربال به يك جيگ (Jig) ضرباني هوايي ريخته مي شود تا عيار سنگ از طريق جداسازي ثقلي افزايش پيدا كند. سنگآهن با سنگيني بالاتر تهنشين شده و به يك غربال خشك با 5 ميليمتر اندازه ريخته ميشود تا كنسانترهاي 5ـ5/1 ميليمتري و 15ـ5 ميليمتري توليد كند. ذراتي به ابعاد 5/1ـ21/0 ميليمتري به حوضچه قبل از صاف شدن ريخته شده و سرريز حوضچه به تعدادي هيدروسيلكون پمپ ميشود. آب سرريز هيدروسيكلون به يك جيگ ريخته ميشود و لجن غليظ رسوب كرده به يك غربال لجن با فركانس بالا تغذيه ميشود تا ذرات ريز آن جدا شده و آب آن بازيافت گردد. اين ذرات ريز مجددا نسبت به وزن خود به يك تغليظكننده با درجه بالا ريخته ميشود. لجن قبل از تصفيه كه در زير رسوب كرده است به يك ردهبنديكننده اسپيرال با سرعت آهسته (sssc) ريخته ميشود تا آب نرمه كمتر شود. سنگ گريد 15ـ5/1 ميليمتري تا 55+ درصد آهن به 63 درصد آهن با كل بازيافت 43 درصدي بهبود مييابد. بازيافت 15ـ5 ميليمتري 33 درصد و 5ـ5/1 ميليمتري 10 درصد است. آسياب و جداسازي مغناطيسي نرمهها اندازه تغذيه كمتر از 5 ميليمتري را نميتوان در كوره آهن اسفنجي و كوره بلند استفاده كرد. بنابراين نرمههاي 5ـ ميليمتري وارد مرحله آسياب مقدماتي ميشود تا اندازه آن به 5/0ـ ميليمتر كاهش پيدا كند. اين محصول 5/0 ميليمتري مجددا به يك جداساز مغناطيسيتر با شدت بالا (WHIMS) تغذيه ميشود تا با فرآيند بعدي نرمه سنگآهن با عيار 65 درصد بهدست آيد. اين محصولات با عيار بالا پس از عبور از WHIMS براي آسياب نهايي و براي تهيه كنسانتره گندله با شكل هندسي مورد نظر آماده ميشود. WHIMS ميتواند مواد معدني مانند هماتيت را كه از نظر مغناطيسي ضعيف بوده را جدا كرده و حتي تغذيه آن بسيار ريز است. اين آسياب توسط آسياب توپي يا آسياب صفحهاي (Rod Mill) يا توسط پرس غلطكي (Roller Press) انجام ميشود. مواد پسزده توسط دستگاه تغليظكننده جدا شده و بيرون ريخته ميشود. با كشف يا ابداع تكنولوژي تغليظكننده خميري سطح لازم براي رفع لجن كاهش يافته و بازيافت آب در گردش به حداكثر ميرسد. هزينه سرمايهاي توليد يك واحد تغليظ 5 ميليون تني تقريبا 152 كرور روپيه خواهد بود كه سهم تجهيزات و ماشينآلات از اين مبلغ 90 كرور روپيه است. گندلهسازي گندلهسازي نوعي فرآيند آگلومراسيون است كه مواد معدني پودر شده توسط چسب بهصورت توپهاي كوچكي درميآيد. گندلهسازي يك تكنولوژي رايجي است كه محصولات آن در توليد آهن اسفنجي و نيز توليد فولاد در كوره بلند استفاده ميشود. در اين فرآيند از پودر سنگآهن بهصورت اقتصادي استفاده ميشود. توليد گندله توسط يك ديسك يا غلتك صورت ميپذيرد كه پودر سنگآهن توسط چسب بنتونيت و سنگ آهك (گدازنده) درهم غلت خورده و تا حدي نيز آب بدان اضافه ميشود. سپس اين گلولههاي سبز خشك ميشوند، پيش گرم شده و در شرايط گرمايي و آتمسفر اكسيداسيون سخت ميشوند و سپس بهدقت خنك ميشوند تا تركي در آنها ايجاد نشود. مشكل اين فرآيند سخت كردن گندلهها از طريق گرمادهي است تا بتوان به حداقل استحكام 30 كيلوگرم براي هر گندله برسد. شرايط گرمايي 130ـ120 كيلوكالري بر هر كيلوگرم است. منابع گرمايي ميتواند نفت و گاز يا زغالسنگ وارداتي كم خاكستر باشد. ميزان درجه حرارت لازم براي مقاومسازي 1300 درجه بوده و براي اقتصادي بودن اين فرآيند بايد از سوخت مناسبي استفاده كرد. سه نوع تكنولوژي براي مقاومت گرمايي بهكار گرفته ميشود كه يكي تكنولوژي كوره شافتي، آسياب نوساني يا فرآيند آسياب مستقيم (straight grate process) فرآيند كوره آسيابي (grate-kiln process) هستند. كوره شافتي براي گندلههاي مغناطيسي متناسبتر است و هزينه سوخت براي ايجاد سختي گرمايي افزايش مييابد. مزيت عمده آن كنترل زونها يا قسمتهاي حرارتي مختلف است كه ميتوان به رژيمهاي لازم دست يافت. آسياب سايشي نوساني نوع تكامل يافته ماشين آگلومراسيون (Sintering) است كه براي خشك كردن، پيش گرمايي آتشزني (Firing) و خنك كردن گندله در يك واحد تنها مناسب است و داراي مناطق حرارتي مجزاي واحد و كنترل درجه حرارت مختلف براي انواع سنگها است. متداولترين فرآيند كوره آسيابي (grate-kiln) است. خشك كردن، پيش گرمايي و اكسيداسيون در واگن يا اتاقك آسياب انجام ميشود. گندلهها در كوره چرخشي شعلهور ميشوند. گندلههاي گرم در خنككننده گردشي يا خنككننده استوانهاي خنك ميشود. هواي گرم از تجهيزات مختلف براي كاهش هزينهها مجددا استفاده ميشود. با توجه به اينكه واحدهاي حرارتي از هم جدا هستند كنترل حرارتي كوره آسيابي آسان است. معمولا گندلهسازيها از گاز كوره بلند بهعنوان سوخت اصلي استفاده ميكنند و كنسانتره بهصورت تراز كارخانه گندلهسازي به كارخانه فولادسازي حمل ميشود. در حال حاضر واحدهاي گندلهسازي را در نزديكي معادن ميسازند تا از خاكستر روغن و زغال بهجاي گاز كوره بلند استفاده شود. چين توانسته است با موفقيت تكنولوژي زغال كم خاكستر (كمتر از 12 درصد) را ابداع كرده و آن را در كوره آسيابي آتش ميزنند. طراحيهاي واحدهاي گندلهسازي استاندارد داراي ظرفيتهاي بالاتري است اما نياز روز به واحدهاي كوچكتر است، طراحي مدولهاي جديد كوچكتر كه امروزه ساخته شدهاند داراي ظرفيتهاي 3/0، 6/0 و 2/1 ميليون تن در سال هستند. نتيجه هند فقط 9 درصد ذخيره سنگآهن جهان را در اختيار دارد و در حال حاضر سنگآهن نرمه نامرغوب خود را صادر ميكند و در آينده خود واردكننده سنگآهن مرغوب خواهد بود و آينده صنعت فولاد اين كشور بستگي به شرايط احداث واحدهاي تغليظ و آگلومراسيون و واحدهاي گندلهسازي در آن دارد. مترجم: علي غفوري منبع: Worldsteel نشریه معدن و توسعه 265
-
- 3
-
- فنی و اقتصادی
- فرآوری
- (و 11 مورد دیگر)
-
lمقایسه نقش بخش نفت و گاز با بخش معدن در اقتصاد ایران
XMEHRDADX پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اخبار مهندسی معدن
مقدمه موضوع مقايسه نفت و گاز (ئيدروكربورها) از يكسو و ديگر ذخاير معدني از سوي ديگر در نظر اول يک قياس معالفارق بهنظر ميرسد که اي بابا، اين چه مقايسهاي است؟ مقايسه رودخانه است با قطرات باران. مقايسه بخش نفت و گاز با ديگر مواد معدني، بهظاهر و در يك نگاه سطحي و گذرا، مقايسه فيل و فنجان است. اگر بهصورت آماري از مردم پرسش شود كه كداميك از اين دو بخش، مهمتر است پاسخ روشن و قاطع اين است كه طبعا بخش نفت و گاز مهمتر است و نفس پرسش را بيمعني و لوث ميكند. در عين حال من ميخواهم در پاسخ به اين پرسش كمي عميقتر بينديشم. شايد بشود با تشريح وضع موجود در تعريف هدف و نقشه راه، براي اقتصاد در دهههاي آينده کشور قدمي برداشت. مزيتهاي نسبي ئيدروكربور (نفت و گاز) کشور در زمان حال و آينده نزديک 1. روي نفت وگاز سرمايهگذاري زيادي شده، اکتشاف و استخراج نفت و گاز در مراحل بلوغ خود است و سابقه تاريخي دارد. اقتصاد كشور روي نفت و گاز پايهگذاري شده و استخراج و توليد و فروش آن سهلالوصول است. 2. مقدار ذخاير كشف شده فعلي نفت و گاز ايران باعث شده كه ميزان منابع مالي استحصال شده از نفت و گاز، نسبت به ساير ذخائر معدني در جايگاه بسيار بهتري قرار گرفته باشد. 3. مشتقات نفت و گاز، يعني پتروشيمي و مواد پاييندستي مشتق شده از نفت و گاز از عوامل مهم مزيت فعلي نفت و گاز، نسبت به ساير مواد معدني است. 4. نقش نفت و گاز در زندگي روزمره انسان بيشتر از تكتك ساير مواد معدني است. يکي از کارشناسان بخش معدن که عمري را در اين بخش خدمت کرده ميگويد «اگر نفت (ئيدروكربور) را در يك كفه ترازو و بقيه توليدات معدني كشور را در كفه ديگر بگذاريم کفه بقيه مواد معدني به آسمان پرتاب ميشود!!» 5. در كشورهاي نفت خيز (غني از ئيدروكربور) مزيتهاي مشروحه درباره هيدروكربور، نسبت به ساير مواد معدني بيشتر احساس ميشود. در صورتيكه در يك كشور غيرنفتي، چنين احساسي وجود ندارد. البته در بعضي از كشورهاي جهان، بعضي از مواد معدني حكم ئيدروكربور در كشورهاي نفتي، مثل ايران و عربستان را دارند. مثلا شيلي با مس، بوليوي با قلع، استراليا و کانادا با مواد معدني و صنايع معدني مبتني بر آنها، هسته اقتصادي خودشان را تعريف ميکنند. 6. اينكه ذخائر نفت و گاز ما رو به پايان ميرود نه صحيح است و نه توجيه قانعكنندهاي براي اينكه اهميت آن در آينده كم ميشود. زيرا چنين نيست و پتانسيل طبيعي نفت و گاز كشور ما بالاست و هنوز پتانسيلهايي در انتظار اكتشاف هستند. هنوز بازيابي ذخائر كمعيار نفت در انتظار پياده شدن تكنولوژيهاي نوشناخته شده و شناخته نشده است. 7. اينكه درآمد حاصل از بخش نفت و گاز، در مقابل ارقام درآمد حاصل از بخش معدني غير از نفت و گاز، ارقام نجومي است واقعيت غيرقابل انكاري است. 8. اينكه صنايع و توليدات پائين دستي نفت و گاز، بسيار متنوع و گسترده هستند نيز واقعيت غيرقابل انكاري است. 9. اينكه اساس اقتصاد كشور ما بر درآمد حاصل از نفت و گاز است واقعيتي اثبات شده است. 10. اينكه چرخهاي صنعت جهان، از جمله كشور خودمان در عصر حاضر، عمدتا با انرژي نفت و گاز ميچرخند نيز بديهي است. اگر از هياهوي تبليغاتي جهاني بگذريم بايد گفت که اين روند، حداقل در دو سه دهه آينده نيز ادامه خواهد داشت. مزيتهاي نسبي مواد معدني غيرئيدروكربور در مقايسه با ئيدروكربورها در آينده دورتر 1. خروج از تك محصولي و عدم گرفتاري در دام كنترلكنندههاي بازار نفت و گاز (فرار از انحصارطلبي خريداران). 2. پراکنش محيط اشتغال، امكانات زيربنائي، فرهنگ صنعتي و ديگر مظاهر شهرنشيني در اقصي نقاط كشور (جلوگيري از ايجاد حلبيآبادها در اطراف كلانشهرها) و انتقال و پراكنش تكنولوژي و آموزش، به تمامي سطح كشور، به جاي تمركز خوشهاي در اطراف شهرها و مناطق صنعتي. 3. ايجاد اشتغال در نزديكي زادگاه مردم و جلوگيري از مهاجرتهاي بيرويه 4. ايجاد تنوع در تخصّصهاي بين جوانان تحصيلکرده کشور 5. بهرهبرداري از انواع مواد معدني را با سرمايههاي كوچك و متوسط (در مقايسه با نفت و گاز) ميتوان راهاندازي كرد. در صورتيكه بهرهبرداري از ذخاير نفت و گاز، با سرمايههاي 10 تا 1000 برابر ساير مواد معدني امكانپذير است. تجزيه و تحليل 1. بررسي وضعيت موجود اگر از مردم درباره نقش نفت و گاز در سرگذشت و وضع موجود کشور سوال شود احتمالا خواهند گفت که: كشورهاي نفت و گازدار جزو كشورهاي ثروتمند به حساب ميآيند. در حال حاضر نقش ذخاير معدني ديگر، در حدي نيست كه با نفت و گاز مقايسه شود. كشورهاي ديگر، بيشتر خريدار نفت و گاز ما هستند تا ساير مواد معدني. صنايع زيردستي نفت و گاز بسيار متعدد است. انرژي، در گردش چرخ جامعه، نقش مهمتري نسبت به ساير مواد معدني خام دارد. ليکن مجموعه مواد معدني در مقايسه با نفت و گاز چه وضعي دارند؟ در عصر حاضر موضوع نفت و گاز، با سرگذشت و سرنوشت فرهنگي ـ اجتماعي ما عجين شده است. البته نقش اقتصادي آن نيز بسيار پررنگ است. 2. بررسي وضعيت ايدهآل و آينده دورتر نفت، دائمي نيست و روزي تمام ميشود. لذا شايسته است از هماکنون به فکر بهرهبرداري از ساير ذخاير معدني نيز باشيم (اعم از مواد خام وانرژي) . اينكه اقتصاد كشور ما متکي به نفت و گاز است امري طبيعي است. هر كشوري بر اساس ذخاير معدني داراي مزيت نسبي است و حركت اقتصادي خود را تنظيم كرده است. اينكه كشور ما تكمحصولي است و به اين جهت تابع خريدار نفت و گاز هستيم و بازار فروش ما تحت كنترل خريدار است، واقعيتي مسلم است. اينكه نفت و گاز، به يك سلاح سياسي تبديل شده و البته تيغي دو لبه است، واقعيتي محرز است. اينكه نفت در طول سده اخير، چند بار مسير سياسي و رژيم حكومتي كشور ما را تغيير داده و به ملت ما آسيب رسانده نيز واقعيتي در خور توجه و بررسي است. متاسفانه بيشتر از لبه خود برّان و بر عليه خودي استفاده شده است. تيغ در دست خودي بوده، ولي بر عليه خودي به كار رفته است. اينكه نفت و گاز، با ارزش افزودهاي كمتر، (و با ارزش در دل زمين بيشتري) نسبت به ساير مواد معدني، به كالاي قابل فروش و صدور از كشور تبديل ميشود نيز امري بديهي است. توجه شود كه مفهوم اقتصادي ـ اجتماعي اين واقعيت اين است كه كارنكن ـ پول بگير و يا اينكه اي ملت! تو پسر حاجي هستي! بنشين و ارث پدر را بخور. چرا كار كني؟! تو كه داري؟! طيف وسيعي از صنايع كشور، اعم از صنايع مادر و سنگين، صنايعي كه خود در زنجيره توليد، توليدكننده مواد خام براي صنايع پاييندستي هستند در انتظار دريافت ماده معدني بهعنوان ماده خام و انرژي خود هستند. فراموش نشود كه نفت و گاز، يعني هيدروكربور، خود يك ماده معدني است. اظهارنظر 1. براي نفت و گاز (ئيدروکربورها) بيش از يک قرن است که فعاليت اکتشاف، بهطور سيستماتيک و با بودجه مناسب در جريان است. آيا مطمئن هستيم که اگر براي ذخائر معدني ديگر، اعم از مواد خام و انرژي فسيل (حداقل 62 نوع) نتيجه معادل درآمد حاصل از نفت و گاز بهدست نخواهد آمد؟ 2. در مورد بخش نفت و گاز، از همان ابتدا يعني از زمان دارسي، مطالعات و عمليات اکتشافي را جدي گرفتيم (از نظر فني، برنامهريزي، بودجه، آموزش و غيره). بعد از آن نتايج درخشان بهرهبرداري از آن را ديديم. در مورد ديگر مواد معدني، متاسفانه اينگونه برخورد نشده است. بلکه اول مثلا به فکر ايجاد کارخانه ذوبآهن، کارخانه سيمان، صنايع شيشه، سراميک و غيره ميافتيم و سپس درباره اکتشاف مواد معدني آنها برنامهريزي ميکنيم و يا اصلا برنامهريزي هم نميکنيم (شيپور را از سر گشادش زده و ميزنيم). ديگر اينکه براي مواد معدني غير نفت و گاز، معمولا نقش اکتشاف و اصولا سهم مواد معدني در کل پروژههاي صنايع معدني، کم رنگ ديده ميشود (مقطعي، موضعي، کم بودجه، کم تخصص، کم متولي و بياهميت). چه بايد بکنيم اولين و مهمترين کار اينست که مسئولان و تصميمگيران اقتصاد کلان کشور و سپس نخبگان و نهايتا جامعه را بهاهميت نقش معدن و ذخائر معدني غيرنفتي در آينده متوجه کنيم. دوم اينکه ما از تصميمگيران انتظار نداريم براي آينده دور (سه دهه تا پنج دهه آينده) تصميم بگيرند. چون آنها مشغله روزمره زيادي دارند. ما از تصميمسازان ميخواهيم تصميم بسازند و از تصميمگيران ميخواهيم به حرف آنها توجه کنند و در صورتيکه صلاح بدانند درباره آنها تصميم بگيرند و دستور به اجرا بدهند. سوم اينکه بخش معدن در اجراي مقررات جاري و در تقابل با بخشهاي منابع طبيعي، محيطزيست و سازمان ميراث فرهنگي، گرفتار فشارهاي زيادي است. اين فشارها معمولا در اثر عدم توجه مجريان قوانين مذکور، بهوجود آمده است. شايسته است که مسئولان محترم وزارت صنايع و معادن و منابع طبيعي و محيطزيست، براي تسهيل اجراي قوانين مربوطه، هماهنگي و مساعدت بيشتري داشته باشند. گروه پژوهشي زرنه اکتشاف تهيه و تنظيم: دکتر مرتضي مومنزاده-
- 1
-
- مقایسه نفت و گاز و معدن
- مهندسی معدن
-
(و 5 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :