جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'استرس'.
9 نتیجه پیدا شد
-
یکی از منابع استرس، تعارضات بینفردی است و مدیریت این تعارضات میتواند به کاهش استرس کمک کند. چه کارهایی برای مدیریت تعارض میتوانیم انجام دهیم؟ حل تعارض بینفردی.pdf
-
استرس به سیستم برنامهریزی شده انسان خلل وارد میکند و منجر به افسردگی میشود، برای کنترل استرس ۱۱ بار تنفس عمیق، باز و بسته کردن مشتها، آبدرمانی، پیادهروی در چمن و شنیدن موزیک آرامبخش توصیه میشود. حمید بابایی لاکئی روانشناس در گفتوگو با فارس، با بیان اینکه تمام سیستم درونی انسان برنامهریزی شده است و هر جریانی که به آن خلل وارد کند موجب استرس یا فشار بر فرد میشود، اظهار داشت: فشارها و تنشهای درونی مانند نزاعها، رنجشها، کینهها و زخمزبانها میتواند سیستم برنامهریزی شده انسان را برهم بزند. همچنین برخی مسائل بیرون مانند مشکلات شغلی، فکری و... میتواند سیستم برنامهریزی شده انسان را منفجر کند. این متخصص حوزه بهداشت روان تصریح کرد: استرس میتواند منجر به افسردگی فرد شود افسردگی چند نوع است برخی افسردگیها خفیف هستند و فرد مبتلا از امور لذتبخش لذت نمیبرد. مثلاً فرد از شنیدن صدای موسیقی، دیدن تصویری لذتبخش یا گرفتن هدیهای خوشحال نمیشود که این میتواند استرس او را تشدید کند. وی افزود: نوعی دیگری از افسردگی با پناه بردن به مشروبات الکلی و قرصهای روانگردان همراه است و در نوع شدیدتر فرد علاوه علاوه براینکه از امور لذتبخش لذت نمیبرد نیاز به دارو درمانی و روان درمانی دارد و دچار مشکلات جسمانی میشود که منشأ آن روانی است. در این نوع افسردگی فرد مبتلا میل زیادی به تنها بودن دارد و خود را مقصر اموری میداند که به وجود آمده است. این افراد مدام خوددرگیری ذهنی دارند. بابایی لاکئی گفت: در افسردگی خیلی شدید نیز فرد تصمیم میگیرد به خود صدمه بزند که در پارهای موارد این رفتار برای گدایی محبت است. * چند تکنیک برای کاهش استرس/ 11 بار تنفس عمیق این روانشناس با بیان اینکه چندین روش برای کاهش فشارها و زخمهای روحی وجود دارد، اظهار داشت: تحقیقات نشان میدهد که 11 بار تنفس عمیق میتواند حال فرد را موقع قرار گرفتن در شرایط تنشزا بهبود بخشد. نکته مهم این است که سه یا چهار تنفس عمیق نمیتواند استرس را کنترل کند و تعداد تنفس باید حتماً 11 بار باشد. همچنین تنفس باید به گونهای باشد که فرد از راه بینی هوا را وارد دستگاه تنفسی خود کند و از آن را از دهان خارج کند. مشتهای خود را باز و بسته کنید این متخصص حوزه بهداشت روان ادامه داد: یکی دیگر از تکنیکهایی که در کنترل استرس مؤثر باشد باز و بسته کردن مشتها است. به گونهای که دستها قرمز شود. همچنین میتوان همراه با این باز و بسته کردن این دستها نفس عمیق کشید. * آب درمانی روشی برای کنترل استرس بابایی لاکئی اظهار داشت: آب درمانی روشی است که میتواند در کنترل استرس موثر باشد نوشیدن یک لیوان آب، دوش گرفتن یا مرطوب کردن صورت و پشت گردن همراه با تنفس نقش مؤثری در کنترل استرس دارد. پیادهروی روی چمن و شنیدن موزیک آرامبخش را فراموش نکنید این روانشناس گفت: راه رفتن روی چمن و تماشای همزمان سبزه، پرنده و گلها و شنیدن موزیک آرامبخش نیز میتواند در کنترل استرس مؤثر باشد. * استرس مانند زیرنویس تلویزیون است این متخصص حوزه بهداشت روان خاطرنشان کرد: تمام جریانات ذهن مانند تلویزیونی میماند که استرس مانند زیرنویس است که بر صفحه آن نقش میبندد اگر موقع تماشای تلویزیون به زیرنویس آن توجه کنیم کل صفحه را از دست میدهیم برای اینکه استرسها نتوانند آنقدر ما را تحت تأثیر قرار دهند که از سایر امور زندگی بازبمانیم میتوانیم لحظه وقوع استرس مغز خود را به صحنهای زیبا، خاطرهای خوش یا دیدار دوستی مهربان هدایت کنیم.
-
معجزه سکوت در مبارزه با افسردگی
Dreamy Girl پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اختلالات و بیماری های روانی
معجزه سکوت در مبارزه با افسردگی/ ارتباط سر وصدا و زندگی بدون استرس سر و صدا و شلوغی بیش از اندازه بر زندگی روزمره تاثیر قابل توجهی داشته و سلامت جسمی و روحی ما را در معرض خطر قرار می دهد. پیرامون ما توسط صداهای گوناگونی در محیط اطرافمان احاطه شده است، از بوق ممتد خودروهای در حال عبور گرفته تا صدای چرخش ماشین لباسشویی و صدای هدفون اطرافیانمان همه و همه باعث از میان رفتن آرامش ما می شوند. - - از آنجایی که سر و صدای محیط اطراف ما قابل مشاهده نیست اثرات زیانبار آن را روی سلامتی خود احساس نمی کنیم. به گزارش سازمان سلامت جهانی ۴۰ درصد جمعیت اروپا در طول شب در معرض بیش از ۵۵ دسی بل صدای بلند قرار دارند. این میزان نویز و سر و صدا باعث ایجاد اثرات ناخوشایندی بر خواب افراد، تمرکز و خلاقیت آنها و همچنین باعث افزایش فشار خون و مشکلات قلبی می شود. با مطالعات انجام شده روی بیش از ۲۰۰۰ نفر در دپارتمان محیط زیست امور شهری مشخص شد بیش از ۷۶ درصد افراد احساس می کنند که سر و صدای موجود به میزان بسیار زیادی در کیفیت زندگی آنها موثر است، همچنین اغلب این افراد معتقدند که هیاهوی محیط کارشان باعث کاهش کارایی آنها در محل کارشان می شود. نشستن در محیطی آرام و ساکت قبل از صرف صبحانه چه در محیط کار و چه در منزل یکی از کارهای بسیار موثر در کاهش اثرات سر و صدای محیط اطراف ماست. بعلاوه یوگا و مدیتیشن باعث کمتر شدن استرس افراد، فشار خون، دردهای مزمن و خواب راحت می شود. محققان و متخصصان علم پزشکی طی سالیان اخیر بارها معجزه درمانی سکوت در کاهش استرس و مبارزه با پریشانی و افسردگی را یادآوری کرده اند. قرار گرفتن در محیطی آرام باعث می شود تا بتوانیم عمیق تر به خود و اطرافیانمان بیندیشیم و با شناخت و درک بهتر از خود و محیط اطرافمان عملکرد بهتری در فعالیت های روزانه داشته باشیم.-
- مبارزه با افسردگی
- استرس
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
استرس و افسردگی ارثی است/ عوارض اضطراب کودکان
Dreamy Girl پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اختلالات و بیماری های روانی
استرس و افسردگی ارثی است/ عوارض اضطراب کودکان این ۳ ناحیه شامل اوربیتوفرانتال کورتکس مغز که پشت پیشانی قرار دارد، آمیگدالا که بادامی شکل بوده و در قسمت مرکزی مغز واقع شده و شامل احساس ترس و عاطفه است و سومین ناحیه سیستم لیمبیک مغز است که در قسمت تحتانی آن قرار دارد. طبق یک مطالعه جدید، فرایند مغزی که باعث بروز استرس، اضطراب و افسردگی در افراد می شود از والدین به ارث می رسد اما عوامل محیطی و تجربه های شخص در طول عمر نیز در کاهش خطر ابتلا به این بیماری ها موثر است. تحقیقات اخیر با تمرکز روی واکنش میمون به انجام رسید و طی آن مشاهده شد که این میمون ها همانند انسان ها چیزی مشابه شرایط اضطراب را زمانی که در شرایطی پراسترس قرار گرفته تجربه می نمایند. به عنوان مثال وقتی این میمون ها همراه با یک غریبه در درون اتاقی قرار می گرفتند مادامیکه هورمون های استرس آنها در حال ترشح باشد بدون حرکت می ایستند و هیچ واکنشی از خود نشان نمی دهند. به گفته دکتر «ند کالین»، روانشناس دانشگاه ویسکانسین، کودکان خجالتی نیز دقیقا در زمان قرار گرفتن در چنین شرایطی رفتار مشابهی از خود نشان می دهند. کالین و همکارانش با اسکن مغز میمون های جوان، چه آنهایی که در حین آزمایش مضطرب بودند و چه آنهایی که در شرایط متعادل و آرامی قرار داشتند، موفق به یافتن ۳ ناحیه از مغز شدند که به شدت با اضطراب آنها مرتبط بوده و ویژگی های موجود در این نواحی همگی به نوعی از طریق ژنتیک و ارث منتقل می شوند. این ۳ ناحیه شامل اوربیتوفرانتال کورتکس مغز که پشت پیشانی قرار دارد، آمیگدالا که بادامی شکل بوده و در قسمت مرکزی مغز واقع شده و شامل احساس ترس و عاطفه است و سومین ناحیه سیستم لیمبیک مغز است که در قسمت تحتانی آن قرار دارد. به گفته «کالین»، کودکانی که رفتارهای پر استرسی دارند در آینده ۵۰ درصد در معرض خطر ابتلا به بیماری های حاد روانی قرار دارند که این زنگ خطری برای والدین این قبیل کودکان به حساب می آید.-
- 1
-
- کورتکس مغز
- افسردگی
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
در این تصویر نشان داده میشود که استرس از طریق تاثر گذاری برسیستم عصبی از یک سو و بر محور بسیار مهم هورمونی هیپوفیز هیپوتالاموس باعث ترشحات هورمونی میشه که ان هورمون ها به نوبه خود باعث تغییراتی در بدن میگردند که افزایش یا کاهش انها باعث بیماری زایی میشه . فلش های بالا و پایین نشان دهنده ی اینست که افزایش و یا کاهش ان مواد بیماری زاست /
-
“رئیس اداره استرس بیشتری می دهد یا شریک زندگی در خانه؟
Himmler پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گفتگوی خودمانی
همسرتان بیش از رئیس اداره به شما استرس می دهد! نتایج بررسیهای روانشناسان انگلیسی نشان می دهد که یک رئیس اداره نسبت به همسر و شریک زندگی استرس کمتری به افراد وارد می کند. به نقل از دیلی میل ، محققان دانشگاه لنکستر با هدف یافتن پاسخی برای این سئوال که “رئیس اداره استرس بیشتری می دهد یا شریک زندگی در خانه؟” تحقیقاتی را انجام دادند که نتایج آن نشان می دهد که کار کردن با یک رئیس کج خلق به مراتب “سالم تر” از سر و کله زدن با همسر است! در این تحقیقات که با بودجه شرکت “فیلیپس” انجام شد این محققان سطح فشار روحی سه هزار مرد و زن را مورد کاوش قرار داده و دریافتند که ۵۷ درصد از مصاحبه شوندگان معتقدند که همسرشان “بزرگترین منبع استرس” آنها است در حالی که تنها ۴۳ درصد انگشت اتهام را به سوی رئیس خود نشانه گرفتند. همچنین این تحقیقات نشان داد که ۱۸ درصد از زنان شوهران را مقصر اصلی استرس خود می دانستند درحالی که ۱۲ درصد از مردان معتقد بودند که همسرشان در بروز استرس آنها نقش دارد. -
ذهن یک احمق همانند مردمک چشم است هرچه نور بیشتری بر آن بتابانید تنگ تر میشود...!!!اولی� �ر وندل هولمز منتظر نمان که پرنده ای بیاید و پروازت دهد، در پرنده شدن خویش بکوش ( دکتر شریعتی) استرس چیست؟ و چه چیزهایی استرس نامیده نمی شوند؟ عموماً استرس ناشی از لزوم سازگاری جسمانی، روانی، و هیجانی مابا تغییرات است. منظور از «تغییرات» صرفاً فرایندهای منفی نیست. برای مثال ، اگر پساز مدت ها کار کردن در یک اداره به شما ، ترفیع شغلی خاصی داده شود که منتظر آن میبودید، از گرفتن این ترفیع خوشحال و هیجان زده می شوید، اما اگر این ترفیع زمانی به شما داده شود که انتظار آن را نداشته باید یا خود را سزاوار گرفتن آن ندانید ازبروز چنین تغییری دچار اضطراب و ناراحتی خواهید شد. استرس در حد کم بسیارمفید است چون نه تنها سبب به وجود آمدن علاقه و انگیزه در زندگی ما می شود، بلکه باعث ایجاد اعتماد به نفس نیز می گردد. نمی توانیم بگوییم تغییرات عادی که در زندگی ما پیش می آیند کاملاً بی ضرر هستند، بلکه برای ایجاد نظم و ادامه ی زندگی بهتر ماباید قدرت سازگاری خود را دائماً بهبود بخشیم. هنگامی که ما با تغییراتی مواجه میشویم و با آنها دست و پنجه نرم می کنیم به مرور مقاوم تر می شویم، اما زمانی که تغییرات شدیدی در زندگی ما رخ می دهد و یا تأثیر منفی زیادی در برهه ای خاص برزندگی ما می گذارد، قابلیت سازگاری ما بیش از اندازه آسیب می بیند و کاهش مییابد. طولانی بودن استرس و ناتوانی در سازگاری مناسب با آن منجر به خستگی بدنیشده و امکان ابتلا به بیماری قلبی و کلیوی را افزایش می دهد. همه ی ما نیازمند توازن جسمانی و هیجانی هستیم؛ هنگامی که احساس خوشحالی و راحتی می کنیم این توازنبرقرار است، اما زمانی که تغییرات ناخوشایندی برایمان پیش می آید، این توازن به خطرمی افتد. به منظور ایجاد مجدد توازن، ما معمولاً عکس العمل های خاصی از خود نشان میدهیم که هانس سلیه (HANS SELYE ) در کتاب خود به نام استرس زندگی از این عکس العملها به عنوان نشانه های انطباق عمومی (G.A.S) یاد کرده است. بلافاصله پس از مواجهه یک فرد با عوامل استرس زا، نشانه های انطباق عمومی در فرد ظاهر می شود. اولین مرحله، اعلام خطر است که در این مرحله بدن با افزایش فشارخون ، ترشح آدرنالین وکشیدگی عضلات ، آماده ی مقابله با موقعیت به وجود آمده، می گردد. دومین مرحله،مقاومت (RESISTENCE STAGE ) نامیده می شود، که در طی آن، تمام عکس العمل های جسمانی و روانی افزایش می یابد تا فرد بتواند برای مقابله با عوامل استرس زا آماده شود. البته هر فرد تا حد معینی قدرت تحمل و مقاومت در برابر عوامل استرس زا را دارد وبعد شخص وارد سومین مرحله که فرسودگی (EXHAUSTION ) نام دارد، می شود. تصور این مسئله چندان دور از ذهن نیست، که اگر مدت زمان مقاومت شما در برابر عوامل استرس زابه درازا کشیده شود، توان شما تحلیل می رود و بیمار خواهید شد. اگر شما مجبور باشیدهر روز با یک رئیس پُر توقع رو به رو می شوید که همیشه در حال انتقاد است و هیچ گاه لب به تشویق نمی گشاید ، نهایتاً از پای در خواهید آمد. اگر شما ملزم به نگهداری یکی از خویشاوندان بیمار یا علیل خود باشید و این کار را به تنهایی انجام دهید، خودشما به زودی دچار بیماری جسمی یا روحی خواهید شد. به طور کلی، اگر استرس برای مدت طولانی و به طور دائم وجود داشته باشد باعث بروز ناراحتی هیجانی و جسمانی می شود. هنگامی که فرد در اثر عوامل استرس زا به مرحله ی سوم می رسد، یعنی، واقعاً دچارمشکل اساسی و معضل شده است، حتی اگر نشانه های مرحله ی اول و دوم را نادیده گرفته باشد. اگرچه اصطلاح «اعلام خطر» در فرد به معنی شروع آمادگی آگاهانه در برابرتغییرات تهدید کننده است، اما وجود این مرحله چندان هم الزامی نیست، زیرا در اینمرحله بدن و مغز آماده ی عکس العمل هستند و این آمادگی کاملاً ناآگاهانه و خود به خودی است و می تواند به سادگی اتفاق بیفتد. استرس در حد کم بسیار مفید است چون نه تنها سبب به وجود آمدن علاقه و انگیزه در زندگی ما می شود، بلکه باعث ایجاداعتماد به نفس نیز می گردد. استرس اصطلاح و موضوع عینی و معینی نیست، حتی اگرشما بتوانید به بهترین شکل استرس را تعریف نمایید، باز هم برای توضیح آن از امورغیر عینی، همچون احساس ناراحتی جسمی یا روحی کمک خواهید گرفت. تعریف ذهنی ازاسترس روشن می سازد که استرس مترادف و هم معنای کار محوله یا انجام مسئولیت های متعدد نیست، زیرا در این صورت هیچ کس را نمی توان یافت که زندگی عاری از استرس داشته باشد. اگرچه افرادی هستند که کارهای زیاد و مسئولیت های بزرگی بر عهده ی آنان است، اما دچار استرس نمی شوند و با مسائل به خوبی کنار می آیند. استرس نه تنها خود ناشی از شرایطی است که ما با آن مواجه هستیم، بلکه تا حدودی نیز زاییده ی نگرش خاص ما در برخورد با آن موقعیت است. از همین رو، می توان گفت افراد متفاوت، عکس العملهای مختلفی در برابر استرس از خود نشان می دهند. درست مثل این که در قطاری باشید که مسافران زیادی دارد، ناگهان قطار بین دو ایستگاه متوقف می شود. اگر در آن لحظه به مسافران توجه کنید، عده ای را بی تفاوت، عده ای را ناراحت و تعدادی از مسافران راهم مضطرب و نگران خواهید یافت. از نظر فیزیکی رویداد یکسانی در مورد بروز استرس برای همه ی ما اتفاق می افتد. به محض این که با شرایط استرس زا برخورد می کنیم،پاسخ اولیه ی ما در مقابل استرس به صورت «جنگ و گریز» آشکار می شود. در این وضعیت،میزان تنفس افزایش می یابد (امکان استفاده ی مغز و عضلات از اکسیژن اضافی)، ضربان قلب افزایش می یابد، فشارخون بالا می رود، قند و چربی بیشتری برای تولید انرژی اضافی به درون رگ ها آزاد می شود، انقباض عضلانی بیشتر شده، بزاق دهان کم می شود ومیزان تعریق بدن افزایش می یابد. تمام حواس ما فعال می گردند و آدرنالین و کورتیزول به منظور آمادگی هر چه بهتر در بدن آزاد می شوند. این پاسخ های فیزیولوژیکی خودکاربسیار مفید بوده و برای ما چون اعلام وضعیت خطر است؛ به عنوان مثال، هنگامی که خانه ی ما آتش می گیرد بروز این واکنش ها باعث می شود که ما به سرعت از موقعیت خطربگریزیم. برای مثال، اگر شما به ملاقات مهمی که فردا در محل کارتان خواهید داشت فکرکنید، واکنش های خود کاری در شما ایجاد می شود که نمایانگر این است که شما با مشکلی مواجه شده اید. در مثال اول، انرژی اضافی بدن در مسیر مفیدی به کار می افتد، اما درمثال دوم، انرژی تولید شده جایی برای مصرف شدن ندارد؛ بنابراین، همان طور که نشسته اید و به ملاقات فردا فکر می کنید هورمون های مربوط به استرس در سراسر بدنتان پراکنده می شوند – لذا شما در تمام بدنتان حالت آماده باش را حس می کنید. در برخی از افراد در چنین مواردی ترشح اسید معده زیاد می شود که در صورت ادامه ی آن ،احتمال بروز زخم معده در آنان افزایش می یابد. همچنین طولانی بودن استرس و ناتوانیدر سازگاری مناسب با آن منجر به خستگی بدنی شده و امکان ابتلا به بیماری قلبی وکلیوی را افزایش می دهد. خلاصه- استرس، ناشی از نیاز ما به ایجاد توازن در مقابل تغییرات است. - استرس در حد کم لازم و ضروری است. - سه مرحله ی استرس عبارت اند از: اعلام خطر، مقاومت و فرسودگی. - بعضی افراد با ویژگی های خاص فردی بیشتر از افراد دیگر دچار استرس می شوند. - استرس دردرازمدت منجر به بیماری جسمی و روانی می شود. - متعاقب عکس العمل بدن به استرس، واکنش های فیزیولوژیکی خاصی در فرد ایجاد می شود که آن واکنش ها به ما درسازگاری هر چه بهتر با موقعیت های مخاطره آمیز کمک کنند. - حتی فکر کردن به یک مسئله ی خاص نیز می تواند، باعث ایجاد واکنش های فیزیولوژیکی مربوط به استرس شود. منبع: روشهای کاهش فشار روانی - مترجم : سیاوش جمالفر - مهرنوش انصاری به نقل از: [Hidden Content]
-
استرس را ناك اوت كنيد اول اینکه از استرسهای تان حرف بزنید: یک آدم صبور و دهنقرص گیر بیاورید و کل بدبختیها و جفتک هایی که از الاغ زندگی خوردهاید را با او تقسیم کنید… بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم می کند… علاوه بر آن معمولا وقتی سفره دلتان را جلو کسی باز میکنید، او هم سفره خودش را برایتان باز میکند و یحتمل می فهمید که شما در این دنیا، تنها آدم کتک خورده نیستید و این یعنی آرامش.. دوم این که فقط به زمان حال فکر کنید: گذشتهتان و آیندهتان را خیلی جدی نگیرید… اصلا پاپیچ خرابکاری ها و کوتاهیهایی که در گذشته در حق خودتان کردهاید، نشوید. همه همین طور بودهاند وانگشت فرو کردن در زخم های قدیمی، هیچ فایدهای جز چرکی شدن آن ها ندارد. آینده را هم که رسما باید به هیچ کجایتان حساب نیاورید. ترس از حوادث و رخدادهای احتمالی، حماقت محض است… فکر هر چیزی، از خود آن چیز ،معمولا سختتر و دردناکتر است… سوم این که به خودتان استراحت بدهید: حالامیگویم استراحت، یکهو فکرتان نرود سمت یک ماه عشق و حال وسط سواحل هاوایی… وسط همه گرفتاری ها واسترس ها و بدبختیها، آدم می تواند به خودش یک مرخصی چند ساعته بدهد… کمی تنهایی، کمی بچگی کردن، کمی خریت یا هر چیز نامتعارفی که شاید دوست داشته باشید…. که کمی از دنیای واقعی دورتان کند و خستگی را بگیرد… مثل نهنگها که هر از چندگاهی به بالای آب میآیند و نفسی تازه میکنند و دوباره به زیر آب برمیگردند… چهارم این که تنتان را بجنبانید: ورزش قاتل استرس است… لزومی هم ندارد که وقتی میگوییم ورزش، خودتان را موظف کنید روزی هزار بار وزنه یک تنی بزنید و به اندازه گوریل بازو دربیاورید… همچین که یک جفتک چارکش منظم وخفیف در روز داشته باشید، کلی موثر است… از من به شما نصیحت… پنجم این که واقعبین باشید: ما ملت شریف، بیشتر استرس مان بابت چیزهایی است که کنترلی روی آن ها نداریم…داستان مثل آمپول زدن میماند… وقتی دکتر هاپولی آمپولزن، قرار است آمپولت بزند حتما این کار را میکند و حالا اگر عضله آنجایت را بخواهی سفت کنی، هیچ خاصیتی ندارد الا اینکه درد آمپول بیشتر میشود… گاهی مواقع باید واقعبین بود و عضلههایت را شل کنی که دردش کمتر شود… ششم اینکه زندگیتان، میدان و مسابقه اسبدوانی نیست: خودتان را دائم با دیگران مقایسه نکنید… مقایسه کردن و“رقابتپیشگی”، استرسزا است… اینکه فلانی فوقلیسانس دارد و من ندارم وآن خرکچی لامبورگینی دارد و من ندارم و آن بی همه چیز فلان دارد و من ندارم، شما را دقیقا میکند همان اسب مسابقه که همه عمرش را بابت هویج ِ سر چوب، دویده وبه هیچ کجا هم نرسیده… زندگی مسخرهتر از چیزی است که شما فکرش رامیکنید… هیچ دونفری لزوما نباید مثل هم باشند… خودتان باشید… هفتم این که از مواجهه با عوامل “ترسزا” هراس نداشته باشید: مثال ساده آن، دندانپزشک است… وقتی دندان خراب دارید، یک کله پیش دکتر بروید و درستش کنید… نه اینکه مثل بز بترسید و یک عمر را از ترس دندانپزشک، با درد آن بسازید و همه لقمههایتان را با یک طرفتان بجوید… نیم ساعت جنگیدن با درد، بهتر از یک عمر زندگی با ترس ِ درد است… ترس، استرس میزاید. هشتم این که خوب بخورید و بخوابید و شعارتان گور بابای دنیا باشد: آدمی که درست نخوابد و نخورد، مغزش درست کارنمیکند… مغز علیل هم، عادت دارد همه چیز را سخت و مهلک نشان دهد… آدم وقتی گرسنه و خسته است، یک وزنه یک کیلویی را هم نمیتواند بلند کند، چه برسد به یک فکر چند کیلویی… نهم این که بخندید: همه مشکل دارند… من دارم، شما هم دارید… همه بدبختی داریم، گرفتاری داریم و این موضوع تابع محل جغرافیایی آدم ها هم نیست… یاد بگیرید بخندید… به ریش دنیا و مشکلات بخندید… به بدبختیها بخندید… به من که دو ساعت صرف نوشتن این موضوع کردم، بخندید… به خودتان بخندید… دو بار اولش سخت است… اما کم کم عادت میکنید و میبینید که رابطه خنده و گرفتاری، مثل رابطه خیار است و سوختگی پوست… درمانش نمیکند اما دردش را کم میکند :girl_in_dreams:
-
خودبيمارانگاري چيست؟ خودبيمارانگاري عبارت است از اختلالي كه در آن فرد اعتقاد زيادي دارد كه مبتلا به يک بيماري جدي يا مرگبار است، علي رغم اين كه معاينات و بررسي هاي کامل پزشكي، هيچ مشكلي را نشان نمي دهند. به اين ترتيب خودبيمارانگار يا هيپوکندرياک (hypochondriac)، در اصطلاح روان شناسي و روان پزشکي به شخصي اطلاق مي شود که با وجود برخورداري از سلامت بدني، خود را بيمار مي داند و همواره از دردهاي خيالي شکايت مي کند. اين تصور خودبيمارانگارانه، زماني بيماري تلقي مي شود که حدود 6 ماه از آغاز آن بگذرد و با وجود تاييد سلامت بدن توسط پزشک، شخص هم چنان بر بيمار بودن خود اصرار ورزد و در نهايت، ترس از بيمار بودن، شخص را مدام به کلينيک ها و درمانگاه هاي مختلف جهت آزمايش و تجويز دارو بکشاند که به آن "سندرم بيمار خيالي" نيز مي گويند. چنين فردي معمولا در مورد بيماري ها، تشخيص و درمان آن ها اطلاعات زيادي كسب مي كند، زيرا به پزشكان زيادي مراجعه مي کند و تحت بررسي هاي زيادي قرار مي گيرد. علايم شايع شكايت مداوم از وجود مشکل و علايمي در هر قسمتي از بدن، از نشانه هاي رايج اين بيماري است. مشغوليت ذهني در رابطه با احتمال ابتلا به بيماري قلبي يا سرطان در اين افراد زياد ديده مي شود. علايم ممكن است تغيير كنند، اما اعتقاد فرد به اين كه يك بيماري جدي دارد، پا برجا مي ماند. علايم شايعي كه در اين بيماري، بيشتر از آن ها شكايت مي شود عبارتند از: بي خوابي، مشكلات جنسي و ناراحتي گوارشي مثل نفخ، آروغ زدن و دل پيچه. علايمي كه فرد از آن ها شكايت دارد، ممكن است تغيير كنند و بسيار اختصاصي، عمومي يا مبهم باشند. شخص خودبيمارانگار، هميشه دچار يک نوع وسواس فکري و ترس از وجود يک بيماري جدي در خود است. افراد خودبيمارانگار، هميشه در مورد عملکرد بدن خويش، شک و ترديد دارند و مسائل طبيعي مانند ضربان قلب و عرق کردن، و مسائل جزئي و غيرطبيعي مانند آب ريزش بيني، گلودردي ساده و يا جوش ها و دمل هاي کوچک را نشانه ي يک بيماري بد در خود مي دانند. آنان حتي ممکن است روي يک سري اعمال مبهم و پيچيده تمرکز کنند، مثلا مي گويند بدن مان خسته است، يا دل مان درد مي کند. يک شکل از اختلال خودبيمارانگاري اين است که افراد روي يک عضو خاص مانند کليه يا يک بيماري خاص مانند سرطان تمرکز دارند و نسبت به آن، وسواس به خرج مي دهند و با وجود جواب منفي آزمايشات مربوطه، هيچ توجهي به کم کردن اضطراب خويش ندارند و هم چنان با مراجعه ي مکرر، سعي مي کنند سلامت خود را بازيابند. از آن جايي که اين گونه افراد به جاي مراجعه به روان شناس، به دنبال راه هايي اشتباه براي معالجه ي جسم خويش هستند (مانند مصرف قرص هاي مختلف)، بنابراين نمي توان آمار دقيقي از اين گونه افراد به دست آورد، اما شيوع آن بين زن ها و مردها، يکسان مي باشد. تشخيص بيماري هيپوکندريا، حدود 6 ماه طول مي کشد. افرادي که دچار اين بيماري هستند، از اختلالات رواني ديگري نيز رنج مي برند. دوسوم اين افراد داراي افسردگي حاد، اختلال اضطراب، اختلال وسواس فکري- عملي و اضطراب فراگير هستند. يک بيمار هيپوکندرياک، ممکن است براي مدتي طولاني داراي علائم هيپوکندريا باشد، ولي بعد از آن، ممکن است براي مدتي اين علائم ناپديد شوند. تقريبا حدود يک سوم اين افراد به طور فزايندهاي بهبود پيدا مي کنند. افرادي که از موقعيت اجتماعي و اقتصادي بالاتري برخوردارند، استرس و اضطراب شان با روش هاي روان شناسي، به راحتي قابل درمان است و نيز افرادي که دچار خودبيمارانگاري هستند، اما از ساير اختلالات شخصيت رنج نمي برند، ممکن است شانس بالاتري براي بهبود داشته باشند. سعيد عبدالملکي - روان شناس ماهنامه شادکامي - شماره 59
- 1 پاسخ
-
- 1
-
- hypochondriac
- هيپوکندرياک
-
(و 20 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
- hypochondriac
- هيپوکندرياک
- وسواس فکري و ترس
- اختلال وسواس فکری
- اختلال اضطراب
- استرس
- اصطلاح روان شناسي
- اضطراب
- خودبیمار انگاری
- خودبیمارانگاری
- درمان خودبيمارانگاري
- روان شناسی
- روانشناسی
- ريشه خودبيمارانگاري
- سندرم بيمار خيالي
- علايم شايع خودبيمارانگاري
- عوامل فيزيولوژيک خودبيمارانگاري
- عوامل ايجاد اختلال خودبيمارانگاري
- عوامل ادراکی خودبیمارانگاری
- عوامل تشديد کننده ي خودبيمارانگاري
- عوامل خودبيمارانگاري
- عوامل رفتاری خودبیمارانگاری