Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 اردیبهشت، ۱۳۹۴ با سلام در این تاپیک معماهای پلیسی که به صورت هفتگی در هفته نامه تپش چاپ میشه قرار داده میشه و شما میتونید قوه تجزیه و تحلیل و هوشتون رو محک بزنید. پاسخ ها یک هفته بعد اعلام میشه 8 لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 31 اردیبهشت، ۱۳۹۴ معما / جسدی در وانت زن جوان در حالی که صدایش میلرزید با پلیس 110 تماس گرفت و از قتل شوهرش خبر داد. دقایقی بعد نخستین گشت پلیس خود را به محل حادثه رساند. جسد مرتضی پشت فرمان خودرو قرار داشت و سرش روی صندلی کناری بود. آثار ضربات چاقو روی بدن او مشخص بود. کنار خودرو چند لکه خون دیده میشد. سروان با صدای زنگ تلفن همراه از خواب بیدار شد. نگاهی به ساعت انداخت. 5 صبح بود. مطمئن بود قتلی رخ داده و برای بررسی صحنه جنایت باید آماده شود. مامور کلانتری 16 تهران بود و از قتل مردی در خودرویش خبر میداد. کارآگاه آدرس را گرفت و راهی محل قتل شد. جنایت در یکی از خیابانهای جنوبی تهران رخ داده بود. خیابانها خلوت بود و خیلی زود خود را به محل جنایت رساند. اهالی هنوز در خواب بودند و تعداد کمی در محل جنایت جمع شده بودند. خودروی وانت در مقابل ساختمانی 6 طبقه پارک بود و ماموران تشخیص هویت در حال اثر برداری از محل بودند. افسر کلانتری با مشاهده سروان خودش را به او رساند و بعد از احترام نظامی گفت: مقتول مرد 35 سالهای به نام مرتضی است که ساعت 4 و 30 دقیقه صبح همسرش جسد او را پیدا کرده و موضوع را به پلیس اطلاع داده بود. همسر مرتضی به نام «آزیتا» در تحقیقات مدعی شده که همسرش از شب گذشته ناپدید شده و صبح زمانی که قصد داشته موضوع را به پلیس اطلاع دهد، با جسد او روبهرو شده و موضوع را به پلیس اطلاع داده بود. براساس تحقیقات که از چند نفر از اهالی کرده ایم، این زوج با هم اختلافاتی داشتند و بعضی شبها صدای درگیری آنها به گوش میرسید. «آزیتا» هم این موضوع را تایید کرده اما گفته که درگیری آنها در حدی نبوده که به خاطرش مرتکب قتل شود. سروان سپس خود را به جسد رساند. پزشک در حال معاینه آن بود و به نظر میرسید چند ساعتی از قتل گذشته است. در حالی که چند ضربه چاقو به بدن مقتول اصابت کرده بود، اما خون کمی روی صندلی ریخته بود. سروان سپس به تحقیق از آزیتا پرداخت که او درباره جنایت گفت: همسرم دیشب به خانه نیامد و هرچه با تلفن همراهش تماس میگرفتم خاموش بود. عادت داشت بعضی شبها دیر به خانه بیاید اما تماس میگرفت و اطلاع میداد. پاتوقش یک قهوهخانه سر کوچه بود . چند بار به آنجا سر زدم اما هیچ خبری از او نبود. آخرین بار ساعت 11 شب رفتم که قهوه خانه تعطیل بود. ساعت 4 و 30 دقیقه صبح تصمیم گرفتم به کلانتری بروم که با خودروی وانت مرتضی مقابل ساختمان روبهرو شدم. در را باز کردم که دیدم روی فرمان خوابیده . تکانش دادم که تازه متوجه شدم او را با 4 ضربه چاقو کشتهاند. خیلی ترسیده بودم به همین خاطر با پلیس تماس گرفتم. همسرتان با کسی اختلاف نداشت؟ نه او مرد آرامی بود. همسایهها گفتهاند که شما با هم درگیری داشتید؟ درگیری در زندگی همه هست اما به خاطر این درگیریهای ساده کسی آدم نمیکشه. سروان سراغ همسایهها رفت اما هیچکدام صدای درگیری نشنیده بودند. یکی از اهالی ساختمان گفت: ساعت 10 و 30 دقیقه که از محل کارم به خانه آمدم با خودروی مرتضی در مقابل در روبهرو شدم. به داخل آن توجهی نکردم. گاهی عادت داشت خودرو را به جای پارکینگ مقابل خانه پارک کند. کارآگاه خانه این زوج را هم بررسی کرد اما هیچ مورد مشکوکی ندید و وسایل خانه سرجایش قرار داشت. گزارش اولیه خود را نوشت و منتظر نظر پزشک جنایی ماند. دکتر هم بعد از معاینه اولیه گفت: قتل حدود 7 ساعت قبل رخ داده و مقتول با 4 ضربه چاقو به قتل رسیده و ضربات از پشت سر به او وارد شده است. کارآگاه با تکمیل تحقیقات، آزیتا را بهعنوان مظنون به قتل دستگیر کرد تا صبح فردا از او بازجویی کند. دلایل کاراگاه برای اثبات قتل چه بود ؟ 8 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 اردیبهشت، ۱۳۹۴ نمیشه فیلمشو درست کنی بذاری خیلی زیاده ولی یه بار همینجوری خوندم کاره ازیتاست ساعت 11 رفته قهوه خونه ماشین شوهرشو ندیده؟؟؟؟؟ همسایه ساعت 10:30 دیده ماشینو. یارو رو کشته گذاسته تو ماشین واسه همینه که من زن نمیگیرم خیلی موجودات خطرناکین 8 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 اردیبهشت، ۱۳۹۴ یکی اینکه ساعت 4 و سی دقیقه رفته که یکم عادی نیست انسان اون موقع بیاد بیرون. دومیشم اینه که اون از کجا با اون دقت فهمیده بوده که شوهرش 4 تا ضربه چاقو خورده؟ در ضمن رو صندلی هم خون کمی بوده که معلومه مقتول جای دیگه کشته شده و اوردنش اونجا. ساعت 10 و 30 دقیقه هم که خودرو جلو درب منزلشون بوده و اون زنه میگه تا ساعت 11 و بعدشم میرفته قهوه خونه که ببینه شوهرش اونجاست یا نه . پس چرا خودروی شوهرشو دم در ندیده؟ چون خونه بوده و زنه کشتتش. 9 لینک به دیدگاه
mahsa0091 406 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 اردیبهشت، ۱۳۹۴ یکی اینکه ساعت 4 و سی دقیقه رفته که یکم عادی نیست انسان اون موقع بیاد بیرون. دومیشم اینه که اون از کجا با اون دقت فهمیده بوده که شوهرش 4 تا ضربه چاقو خورده؟ در ضمن رو صندلی هم خون کمی بوده که معلومه مقتول جای دیگه کشته شده و اوردنش اونجا. ساعت 10 و 30 دقیقه هم که خودرو جلو درب منزلشون بوده و اون زنه میگه تا ساعت 11 و بعدشم میرفته قهوه خونه که ببینه شوهرش اونجاست یا نه . پس چرا خودروی شوهرشو دم در ندیده؟ چون خونه بوده و زنه کشتتش. منم همین نظرو دارم 7 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120454 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 اردیبهشت، ۱۳۹۴ یکی اینکه ساعت 4 و سی دقیقه رفته که یکم عادی نیست انسان اون موقع بیاد بیرون. دومیشم اینه که اون از کجا با اون دقت فهمیده بوده که شوهرش 4 تا ضربه چاقو خورده؟ در ضمن رو صندلی هم خون کمی بوده که معلومه مقتول جای دیگه کشته شده و اوردنش اونجا. ساعت 10 و 30 دقیقه هم که خودرو جلو درب منزلشون بوده و اون زنه میگه تا ساعت 11 و بعدشم میرفته قهوه خونه که ببینه شوهرش اونجاست یا نه . پس چرا خودروی شوهرشو دم در ندیده؟ چون خونه بوده و زنه کشتتش. من نیز موافق می باشم. اون 4 ضربه خیلی ضایع بود دیگه از یه طرف میگه ترسیده بود، از طرف دیگه وقت داشته دقیق شمرده چندتا ضربه خورده 8 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 خرداد، ۱۳۹۴ منم با فکور موافقم... آخه آدم ساعت 4 و 30 دقیقه برچی باید پا شه بره بیرون؟! -------- اینم بگم که قهوه خونه ساعت 11 نمیبندِ 7 لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، ۱۳۹۴ پاسخ معمای جسدی در وانت سروان میری با اشاره به 3 دلیل زیر، آزیتا را به عنوان قاتل معرفی کرد: 1ـ زن جوان از کجا میدانست 4ضربه چاقو به بدن همسرش اصابت کرده و باعث مرگ او شده است؟ 2ـ یکی از همسایهها ادعا کرد ساعت 10 و 30 دقیقه خودروی مقتول را مقابل ساختمان دیده است . در صورتی که آزیتا گفته بود ساعت 11 شب به قهوه خانه رفته و اثری از شوهرش نبوده است. 3ـ آثار خون روی زمین نشان میداد، مقتول بیرون از خودرو به قتل رسیده و جسدش به آنجا منتقل شده است. اولین کسی که پاسخ کامل و صحیح داد کسی نیست جز fakur1 میریم سراغ معمای بعدی: معما/ قتل در آپارتمان شماره 24 زن جوان صحنهای که میدید برایش باورکردنی نبود. جسد پدرش روی تخت و طنابی به دور گردنش گره خورده بود. با صدای فریاد او همسایهها خود را به واحد 24 رساندند. یکی از ساکنان ساختمان خود را به پلیس رساند و درخواست کمک کرد. دقایقی بعد هم نخستین گشت پلیس خود را به محل قتل رساند. سروان میری در مسیر بازگشت به خانه بود که صدای زنگ تلفن همراهش بلند شد. ماموران کلانتری 25 بودند و از قتل مردی خبر میدادند. با محل قتل فاصله زیادی نداشت، به همین دلیل خود را سریع به آنجا رساند. عقربههای ساعت 8 شب را نشان میداد که مقابل ساختمان 10 طبقه توقف کرد. ساکنان ساختمان مقابل در تجمع کرده بودند و بازار شایعات داغ بود. گروهبان اصغری با مشاهده سروان به سوی او آمد و بعد از احترام و احوالپرسی گفت: مقتول مرد 70 سالهای به نام شاهین است که به تنهایی در این خانه زندگی میکرد. یک ساعت قبل همسایههای او در تماس با پلیس 110 قتل او را اطلاع دادند که گشت موتوری کلانتری خود را به اینجا رساند و پس از تائید قتل ما هم برای تحقیقات به اینجا آمدیم. براساس گزارش پزشک جنایی شاهین خفه شده و حدود 30 ساعت از قتلش میگذرد. چه کسی جسد را پیدا کرده؟ مقتول یک دختر دارد که همیشه با پدرش در تماس بود. امروز وقتی متوجه غیبت طولانیمدت پدرش میشود، سراسیمه به اینجا آمده و با جسد مقتول روبهرو میشود. همسایهها که صدای شیون و زاری این زن را میشنوند خود را به آپارتمان رسانده و یکی از آنها با پلیس تماس میگیرد. سروان برای بررسی بیشتر وارد آپارتمان شد. خانه بههمریخته بود اما هیچ آثاری از درگیری یا ورود بهزور دیده نمیشد. جسد روی تخت قرار داشت و طنابی در کنارش بود. دختر مقتول هم در گوشهای از پذیرایی بیتابی میکرد و اهالی سعی میکردند به او دلداری بدهند. کارآگاه مشاهداتش از صحنه قتل را در برگه تحقیق یادداشت کرد و از گروهبان اصغری خواست زن جوان را برای بازجویی به یکی از اتاقهای خواب راهنمایی کند. پدرتان با کسی مشکل داشت؟ نه. او مرد آرامی بود که در یک خیریه کار میکرد و تمام تلاشش، کمک به افراد نیازمند بود. آخرین بار چه زمانی او را دیدید؟ دیروز صبح به اینجا آمدم و بعد از ناهار به خانه خودم بازگشتم. پسرم امتحان داشت و باید در درسها کمکش میکردم. ساعت یک هم خدمتکار میآمد. همانطور که دیدید خانه بههمریخته بود و از خدمتکار خواسته بودم برای نظافت به اینجا بیاید. خدمتکار را میشناختید؟ بله. او چند ماه است هفتهای یک بار به اینجا میآید و کارهای خانه را انجام میدهد. سعید، مرد پرکاری است که با دقت کارهایش را انجام میداد. سرقتی هم انجام شده است؟ بله، پدرم یک کیف قدیمی داشت که مقداری پول و طلاهای مادرم داخل آن بود. بعد از قتل این کیف سرقت شده است. کارآگاه آدرس خانه سعید را گرفت و از گروهبان خواست او را برای تحقیقات به محل قتل بیاورد. حدود نیم ساعت بعد، گروهبان همراه سعید وارد آپارتمان شد. مرد جوان قیافهای خونسرد داشت که با مشاهده جسد سعی کرد خود را ناراحت نشان دهد. سروان او را به یکی از اتاقها برد تا از او تحقیق کند. دیروز چه زمانی به اینجا آمدید؟ حدود ساعت یک آمدم و دو ساعت بعد با تمام شدن کارم به خانه یکی دیگر از ساکنان رفتم. هر هفته کارم همین است. ساعت 6 عصر هم با تمام شدن کارم به سمت خانه رفتم. مقتول مهمان نداشت؟ نه. تا زمانی که من اینجا بودم کسی نیامد. در مدتی که اینجا بودید با مورد مشکوکی روبهرو نشدید؟ نه. البته هنگام خروج از ساختمان با مردی روبهرو شدم که کیفی قدیمی در دست داشت. وای؛ او قاتل بود، کیف آقا شاهین را سرقت کرده بود. چرا آن موقع متوجه این موضوع نشدم. سروان بعد از قتل یک بار دیگر صحنه را بررسی کرد و دستور بازداشت سعید را به اتهام قتل صادر کرد. مرد جوان که شوکه شده بود، ابتدا منکر قتل بود اما وقتی با دو دلیل سروان روبهرو شد لب به اعتراف گشود و گفت: مدتی بود مشکل مالی داشتم و وسوسه سرقت پول و طلاهای مقتول باعث شد دست به این جنایت بزنم. دلایل کاراگاه برای اثبات قتل چه بود؟ 3 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 خرداد، ۱۳۹۴ زن جوان در حالی که صدایش میلرزید با پلیس 110 تماس گرفت و از قتل شوهرش خبر داد. دقایقی بعد نخستین گشت پلیس خود را به محل حادثه رساند. جسد مرتضی پشت فرمان خودرو قرار داشت و سرش روی صندلی کناری بود. آثار ضربات چاقو روی بدن او مشخص بود. کنار خودرو چند لکه خون دیده میشد. لکه خون کدام طرف ماشین بودطرف جدول یاخودخیابا؟ همسر مرتضی به نام «آزیتا» در تحقیقات مدعی شده که همسرش از شب گذشته ناپدید شده و صبح زمانی که قصد داشته موضوع را به پلیس اطلاع دهد، با جسد او روبهرو شده و موضوع را به پلیس اطلاع داده بود. براساس تحقیقات که از چند نفر از اهالی کرده ایم، این زوج با هم اختلافاتی داشتند و بعضی شبها صدای درگیری آنها به گوش میرسید. «آزیتا» هم این موضوع را تایید کرده اما گفته که درگیری آنها در حدی نبوده که به خاطرش مرتکب قتل شود. یکی ازاحتمالهای قوی قتل ولی چراتوپله خون نیست .اثرانگشت چی؟ضربات 4 تابوده پس بایکی نمرده احتمالافریادی هم برای کمک زده پس چراکسی صدای فریادنشنیده است ؟موتورماشین داغ بوده،ولرم،یاگرم بوده؟ سروان سپس به تحقیق از آزیتا پرداخت که او درباره جنایت گفت: همسرم دیشب به خانه نیامد و هرچه با تلفن همراهش تماس میگرفتم خاموش بود. عادت داشت بعضی شبها دیر به خانه بیاید اما تماس میگرفت و اطلاع میداد. پاتوقش یک قهوهخانه سر کوچه بود . چند بار به آنجا سر زدم اما هیچ خبری از او نبود. آخرین بار ساعت 11 شب رفتم که قهوه خانه تعطیل بود. ساعت 4 و 30 دقیقه صبح تصمیم گرفتم به کلانتری بروم که با خودروی وانت مرتضی مقابل ساختمان روبهرو شدم. در را باز کردم که دیدم روی فرمان خوابیده . تکانش دادم که تازه متوجه شدم او را با 4 ضربه چاقو کشتهاند. خیلی ترسیده بودم به همین خاطر با پلیس تماس گرفتم. ضربات جلوی جسدبوده یاپشت؟ 3 لینک به دیدگاه
soha1410 1551 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 خرداد، ۱۳۹۴ برای معمای دوم اینکه بدون درگیری و ... وارد خونه شده. پس کلید داشته . پزشکی قانونی میگه ۳۰ ساعت از مرگ می گذره پس بعد از ظهر که سعید می رفته باید پیرمرده مرده بوده. از کجا باید کیف رو می شناخته ولی الان یادش اومده. دختره میگه سعید آدم دقیقی بوده . چرا اون موقع یادش نیافتاده. برخورد خونسرد سعید هم می تونه دلیل دیگه ای باشه. البته اگه به من بود جفتشونو می گرفتم :vahidrk:. کار از محکم کاری عیب نمی کنه. 6 لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 خرداد، ۱۳۹۴ لکه خون کدام طرف ماشین بودطرف جدول یاخودخیابا؟یکی ازاحتمالهای قوی قتل ولی چراتوپله خون نیست .اثرانگشت چی؟ضربات 4 تابوده پس بایکی نمرده احتمالافریادی هم برای کمک زده پس چراکسی صدای فریادنشنیده است ؟موتورماشین داغ بوده،ولرم،یاگرم بوده؟ ضربات جلوی جسدبوده یاپشت؟ پاسخ این معما اعلام شده در مورد سوالات هم باید بگم فقط از سرنخ هایی که تو متن هست میتونیم استفاده کنیم. 4 لینک به دیدگاه
آتیه معماری 7543 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 خرداد، ۱۳۹۴ 1-بدون درگیری وارد شده پس کلید داشته. 2-اگه کسی بوده که خونه رو تمیز میکرده پس اون کیف باید میشناخته که این یه دروغ. 3-گفته موقع رفتن اون آدم دیده که کیف قدیمی دستش بوده در حالی که منکر شناخت کیف بوده. 4-بعدش اون دیده کسی کیف بده چرا خبر نداده. 5 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 خرداد، ۱۳۹۴ پاسخ این معما اعلام شده در مورد سوالات هم باید بگم فقط از سرنخ هایی که تو متن هست میتونیم استفاده کنیم. ببخشیدادامش برای من نیامده بود.یاشایدهم من دقت نکردم:icon_pf (34): 4 لینک به دیدگاه
mahsa0091 406 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 خرداد، ۱۳۹۴ جسد ساعت 7 پیدا شده پزشک قانونی هم گفته که 30 ساعت از مردنش میگذره یعنی همون ساعتی که سعید برای کار به خونه مقتول میره و این که مقتول قاتل رو میشناخته چون هیچ در گیری به وجود نیومده بود خونه هم نامرتب بود در حالی که دختر مقتول میگه که سعید کاراشو به دقت انجام میده 5 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۴ این تاپیک ادامه نداره؟؟ 4 لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۴ پاسخ معمای قتل در آپارتمان شماره 24: سروان میری با توجه به سه دلیل زیر سعید را بهعنوان قاتل معرفی کرد: 1ـ برخلاف ادعای قاتل در مورد تمیز کردن خانه، وسایل به هم ریخته بود. 2ـ زمان قتل با زمان حضور سعید در خانه یکی بود. 3ـ سعید از کجا میدانست کیف مقتول سرقت شده است؟ برندگان : soha1410 و mahsa0091 که هرکدام به 2 پاسخ صحیح اشاره کردن بابت تاخیر پوزش میخوام، معمای بعدی پنجشنبه همین هفته اعلام میشه 5 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۴ این تاپیک ادامه نداره؟؟ بهترکه ادامه پیدانکنه سیدجان من برای انجمن میگم یکوقت دیدی هروزکاربراکم شدندکجاهستندخارج اونوقت بجرم فرارمغزها مدیرومیگیرند 3 لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۴ معمای پلیسی / جنایت برای ارثیه : مرد جوان خود را به تلفن رساند و پس از گرفتن شماره 110 با صدایی لرزان گفت: نامزدم کشته شده است... اپراتور پلیس آدرس محل جنایت را گرفت و از طریق بیسیم موضوع را به نزدیکترین مامور گشت در محل اعلام کرد تا صحت موضوع را بررسی کند. دقایقی بعد هم مامور موتورسوار مقابل خانه ویلایی در شمال شهر توقف کرد و با ورود به خانه با جسد زن میانسال رو به رو شد. جسد طاهره غرق در خون روی تخت قرار داشت. سروان میری با صدای زنگ تلفن همراه از خواب بیدار شد. اپراتور پلیس از قتل زنی در شمال تهران خبر داد و کارآگاه پس از نوشتن آدرس راهی محل جنایت شد. خیابانهای شهر خلوت بود و ساعت دو بامداد، به محل جنایت رسید. با راهنمایی سرباز جوان وارد عمارت داخل باغ شد. خانه با وسایل گرانقیمت و قدیمی تزئین شده بود و هیچ آثاری از بهم ریختگی و سرقت دیده نمیشد. گروهبان سامتی با مشاهده سروان به سوی او آمد و پس از احترام گزارش داد."ساعت 12 و 45 دقیقه از طریق مرکز 110 قتل به ما گزارش شد و نخستین تیم گشت موتوری برای بررسی موضوع راهی محل شد. وقتی موضوع توسط مامور گشت تایید شد، راهی اینجا شده و تحقیقات را آغاز کردم. مقتول زن 48 سالهای به نام طاهره است که پس از فوت همسرش به تنهایی در این خانه زندگی میکرد. البته شش ماه قبل با پسر جوانی نامزد کرده بود که جسد هم توسط مرد 32 ساله پیدا شد. وقتی وارد خانه شدم، جسد روی تختخواب قرار داشت و گلولهای از رو به رو به صورتش اصابت کرده بود. مامور جوان برگه تحقیقات را از جیبش بیرون آورد و نگاهی به آن انداخت و ادامه داد: قفل و درها را بررسی کردیم هیچ آثاری از ورود به زور دیده نشد. وسیلهای هم سرقت نشده که این موضوع احتمال جنایت با انگیزه انتقامجویی را مطرح میکند. سروان سپس راهی اتاق خواب شد.دکتر باقری، پزشک جنایی در حال معاینه جسد بود. کتابی نیمه باز کنار تخت روی زمین افتاده بود و به نظر میرسید مقتول در حال مطالعه بوده که از سوی قاتل غافلگیر شده و به قتل رسیده بود. بعد از معاینات اولیه دکتر باقری، سروان به او نزدیک شد. دکتر پس از سلام و احوالپرسی در حالی که وسایلش را جمع میکرد، گفت: حدود پنج ساعت از قتل میگذرد . دو گلوله به مقتول شلیک شده و مرگ او را رقم زده است. شلیکها از فاصلهای نزدیک و از رو به رو بوده است. بعد از آزمایشهای تخصصی گزارش کامل قتل را میفرستم. کارآگاه نگاهی به اطراف انداخت و سپس از گروهبان خواست نامزد مقتول را برای بازجویی نزد او بیاورد. چند ثانیه بعد ماموران کلانتری همراه پسر جوانی وارد اتاق کار طاهره شدند. پسر جوان سعی میکرد خود را ناراحت و نگران نشان دهد. چگونه متوجه قتل شدی؟ حدود ساعت 11 شب، طاهره با من تماس گرفت و گفت از طبقه پایین صدایی میآید و او میترسد. به او گفتم صدای باد است و دچار توهم شده است. اما طاهره چند دقیقه بعد دوباره زنگ زد و مدعی شد در خانه باز شده است و سارقی در حال سرقت وسایل است. او خواست خودم را به خانه اش برسانم. سریع حاضر شدم و به اینجا آمدم. در حال پارک خودرو بودم که صدای شلیک گلوله را شنیدم. از ماشین پیاده شدم که مردی را دیدم که از بالای دیوار به کوچه پرید و گریخت. او را شناختی؟ نه به چهره اش نقاب زده بود. چند وقت است مقتول را میشناسی؟ حدود یک سال قبل در مهمانی آشنا شده و به رغم تفاوت سنی تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. شش ماه قبل هم نامزد کردیم. او دشمن داشت؟ نه . طاهره زن آرامی بود و با همه به مهربانی رفتار میکرد. همین رفتارش باعث شد من عاشق او شوم. کسی برای ارثیه او را نکشته؟ نه. چون هیچ کسی را غیر از من نداشت. کارآگاه گشتی در خانه زد و مرد جوان را به اتهام قتل نامزدش بازداشت کرد. او در ابتدا منکر قتل شد اما پس از روبه رو شدن با سه دلیل کارآگاه به قتل اعتراف کرد و گفت: وقتی فهمیدم طاهره تنهاست تصمیم گرفتم وارد زندگی اش شده و ارثیه او را تصاحب کنم. به همین خاطر شش ماه صبر کرده و بعد نقشه خود را اجرا کردم. 3 دلیل سروان چه بود؟ 3 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۴ 12 و 45 دقیقه به 110 زنگ زده دکتر گفنه: حدود پنج ساعت از قتل میگذرد نامزد گفته: حدود ساعت 11 شب بهش زنگ زده طاهره پلیس :وسیلهای هم سرقت نشده نامزد:بعد دوباره زنگ زد و مدعی شد در خانه باز شده است و سارقی در حال سرقت وسایل است 2گلوله شلیک شده که نامزد صدای یکی شنیده 3 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۴ دقیقا همینایی که صبا گفتِ 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده