رفتن به مطلب

معماهای پلیسی


Dreamy Girl

ارسال های توصیه شده

پاسخ معمای جنایت برای ارثیه

 

سروان میری با اشاره به سه دلیل زیر نامزد طاهره را به‌عنوان قاتل معرفی کرد.

 

1ـ مغایرت زمان قتل با ادعای مردجوان.

 

2ـ انگیزه نامزد برای قتل و تصاحب اموال.

 

3ـ بررسی‌ها نشان می‌داد که هیچ ورود به زوری به داخل خانه نبوده و در این صورت ضارب نباید از بالای دیوار به خیابان می‌پرید و به راحتی از در خارج می‌شد.

 

برنده :

که به 2 مورد اشاره کرد

:icon_gol:

لینک به دیدگاه

 

معمای پلیسی / جنایت در واحد 60

مرد جوان هر چه در زد کسی در را باز نکرد. نگران با پلیس تماس گرفت و درخواست کمک کرد 10 دقیقه بعد نخستین گشت پلیس خود را به محل رساند و با دستور قضایی وارد خانه شدند. جسد حمید در اتاق خواب روی تخت قرار داشت.

سروان میری در مسیر رفتن به اداره آگاهی بود که از طریق مرکز فرماندهی مرگ مرموز مردی را به او گزارش دادند. حادثه در یکی از برج‌های معروف شمال شهر رخ داده بود. کارآگاه موضوع را به رئیس اداره قتل اطلاع داد و راهی آنجا شد. مسیر طولانی بود و پس از حدود یک.ساعت به آنجا رسید. ساعت 9 صبح بود و تعدادی از ساکنان در حال رفتن به محل کارشان بودند. سروان با راهنمایی نگهبان ماشین را در پارکینگ پارک کرد و به طبقه شانزدهم رفت. دو مامور کلانتری در مقابل واحد 60 ایستاده بودند و سروان با معرفی خود وارد آپارتمان شد.

ماموران تشخیص هویت در حال نمونه‌برداری از محل بودند. آپارتمان بزرگ با وسایل گرانقیمت تزئین شده بود. مامور کلانتری با مشاهده سروان خود را به او رساند و گزارش داد. صاحبخانه مدیر کارخانه بستنی‌سازی بود که به تنهایی در اینجا زندگی می‌کرد. یک سرنگ در کنار جسد قرار دارد. مشخص نیست براثر تزریق فوت کرده یا خودکشی کرده است. حمید مرد بسیار عصبی و بداخلاقی بود که با هیچ‌کس رفت و آمد نداشت.

چه کسی جسد را پیدا کرده؟

شریکش از دیشب چند بار با او تماس می‌گیرد، اما جواب نمی‌دهد. سرانجام صبح امروز به تلفنش جواب می‌دهد و بعد از گفتن جملاتی نامفهوم تلفن را قطع می‌کند. مرد جوان هم راهی اینجا شده و هرچه در می‌زند حمید جوابی نمی‌دهد، به همین خاطر موضوع را به پلیس 110 اطلاع می‌دهد. ما هم با دستور قضایی قفل را شکستیم و بعد از ورود با جسد او در اتاق خواب روبه‌رو شدیم.

کارآگاه سپس راهی اتاق خواب شد. جسد حمید در حالی که کت و شلوار به تن داشت روی تخت بود. دکتر جنایی در حال معاینه بود. سروان صبر کرد تا معاینات او تمام شود، بعد به سمتش رفت.

دکتر در حال جمع کردن وسایلش گفت: تصور می‌کنم علت مرگ آمپول هوا بوده.البته آثاری از خراشیدگی هم روی بدن او دیده می‌شود. حدود چهار ساعت از مرگ می‌گذرد. باید در پزشکی قانونی معاینات تخصصی و کالبدشکافی کنیم تا گزارش کامل را ارسال کنم.

سروان از مامور کلانتری خواست شریک حمید را برای بازجویی بیاورد و خودش هم از همسایه‌ها تحقیق کند. سامان در حالی که مضطرب بود وارد اتاق شد.

حمید اعتیاد داشت؟

نه. او حتی سیگار هم نمی‌کشید و اگر می‌فهمید کسی در کارخانه معتاد است اخراجش می‌کرد .

چرا خودکشی کرد؟

مدتی بود پرخاشگر شده بود. سر هر موضوع کوچکی دعوا راه می‌انداخت. حتی چند بار جلوی کارگرها هم سر من فریاد زد، اما من با رفتارش آشنا بودم و به دل نمی‌گرفتم. از زندگی‌اش راضی نبود.

آخرین بار چه زمانی با او صحبت کردی؟

صبح امروز. قرار بود امروز یک قرارداد بزرگ را امضا کنیم. از دیشب برای هماهنگی این قرار ملاقات هرچه با او تماس گرفتم، جواب نداد. سرانجام ساعت 6 صبح جواب داد. اما جملاتی گنگ را به زبان آورد که نگران شده و به اینجا آمدم. وقتی در را باز نکرد با پلیس تماس گرفتم. ماموران قفل را شکستند و پس از ورود به خانه با جسد او روبه‌رو شدیم. هنوز دلیل خودکشی او را نمی‌دانم.

افسر کلانتری پس از تحقیقات محلی، نزد کارآگاه آمد و گفت: همسایه‌ها هیچ مورد مشکوکی ندیده‌اند. حمید ارتباط خوبی با همسایه‌ها نداشت و نگهبان ساختمان می‌گوید؛ فقط شریک حمید به خانه‌اش می‌آمده است.

سروان میری پس از بررسی دوباره شواهد، دستور بازداشت سامان را به اتهام قتل صادر کرد.

 

دلایل کارآگاه چه بود؟

لینک به دیدگاه

مامور بایه ساعت که توو راه بوده ساعت ۹ رسیده پس بقیه ساعت ۸ اونجا بودن

پزشک گفته ۴ساعت قبل مرده ۴ساعت قبل ۸ میشه تقریبا ۴صبح

شریک گفته ساعت ۶ باهاش حرف زده ولی اون موقع مرده بوده

فکر کنم همینا باشه

لینک به دیدگاه

پاسخ معمای جنایت در واحد شماره 60

سروان با اشاره به چند دلیل راز قتل را فاش کرد:

 

1ـ بر اساس گزارش پزشک جنایی، قتل حدود ساعت 4 صبح رخ داده بود، ولی سامان ادعا کرد که ساعت 6 با مقتول حرف زده است.

 

2ـ آثار خراشیدگی روی بدن مقتول نشان می‌داد مقتول خودکشی نکرده و به قتل رسیده است.

 

3ـ مقتول کت و شلوار به تن داشت که نشان می‌داد قرار ملاقات داشته و طبق گفته نگهبان فقط سامان به خانه‌اش می‌آمده و کسی که خودکشی کند کت و شلوار نمی‌پوشد و او قصد رفتن به محل قرار را داشته که به قتل رسیده است.

لینک به دیدگاه

معما / قتل در شب بارانی

باران شدیدی در شهر باریدن گرفته بود. سروان میری روز تعطیل همراه خانواده‌اش برای تفریح به پارک آمده بود که با شروع باران به سمت خانه بازگشتند. در میان راه بود که تلفن همراهش زنگ خورد و مامور کلانتری 26 از مرگ مشکوک زن جوانی خبر داد.

کارآگاه ابتدا به خانه رفت و بعد از پیاده کردن اعضای خانواده‌اش راهی محل حادثه شد. وقتی به مقابل خانه مورد نظر رسید، از شدت باران کاسته شده بود. خیابان خلوت ‌ و خودروهای پلیس در مقابل خانه پارک بود.

مامور کلانتری با مشاهده سروان با یک چتر به استقبال او رفت و گزارش داد.

زن 30 ساله سحر نام داشت که در جریان یک تصادف رانندگی جان خود را از دست داد. او پرستار یکی از بیمارستان‌ها بود که بعد از تمام شدن کارش راهی خانه شد‌ و در مقابل خانه‌اش تصادف کرد و جان باخت.

او چندی قبل نامزد کرده بود و قرار بود بزودی جشن عروسی خود را برگزار کند. امروز نامزدش به آپارتمان او آمده بود و شاهد تصادف بود. راننده یک پراید با سحر تصادف کرده و از محل گریخته بود. نامزد زن جوان به نام میلاد موفق به یادداشت شماره پلاک خودرو نشده بود.

او با اورژانس تماس گرفته بود که امدادگران پس از معاینه سحر مرگ او را تائید کرده و موضوع را به ما اطلاع دادند.

سروان خود را به جسد رساند. جسد در راهروی مقابل در ورودی قرار داشت و شکافی عمیق روی پیشانی سحر دیده می‌شد. زن جوان کفش به پا نداشت و هیچ آثار دیگری از جراحات در بدنش دیده نمی‌شد. سروان وارد آپارتمان شد. وسایل خانه مرتب سرجایش بود و آثاری از درگیری دیده نمی‌شد. به مقابل پنجره رفت که پس از باران لایه‌ای از آب روی آن را گرفته بود.

همه شواهد نشان می‌داد که این زن در یک حادثه جان باخته است. سروان برای تکمیل تحقیقات تصمیم گرفت از میلاد هم بازجویی کند. هنگام خروج از آپارتمان پایش به یک جفت کفش زنانه خیس که مقابل واحد آپارتمان بود گیر کرد و نزدیک بود زمین بخورد و خود قربانی حادثه‌ای شود.

به طبقه همکف رفت. مرد جوان در کنار جسد بی‌تابی می‌کرد. سروان او را به کناری کشید تا از او تحقیق کند.

- درباره حادثه بگو.

- امروز نامزدم شیفت بیمارستان بود و من مقابل خانه منتظرش بودم تا به خرید برویم. ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن گرفت و سحر از من خواست با کلید یدکی که به من داده بود، وارد آپارتمان شوم. پشت پنجره ایستاده بودم که سحر مقابل آپارتمان از تاکسی پیاده شد و برایم دست تکان داد. به سمت ساختمان حرکت کرد که خودرویی با سرعت بالا با او برخورد کرد و از محل گریخت. این حادثه خیلی سریع رخ داد و نتوانستم شماره پلاک خودرو را یادداشت کنم.

خودم را مقابل در رسانده و پیکر سحر را به داخل ساختمان منتقل کردم و با اورژانس تماس گرفتم. امدادگران وقتی به اینجا آمدند، اعلام کردند ‌ سحر بر اثر شدت تصادف فوت کرده است.

- شما با هم اختلاف داشتید؟

- این چه حرفی است جناب سروان! ما عاشقانه همدیگر را دوست داشتیم.

- پس چرا او را کشتی؟

- من... من... اشتباه می‌کنید.

کارآگاه سپس به سه دلیل خود برای قاتل بودن میلاد اشاره کرد که مرد جوان وقتی با این دلایل روبه‌رو شد لب به اعتراف گشود و به کشتن نامزدش اعتراف کرد.

 

آن 3 دلیل چه بود؟

لینک به دیدگاه

.کفش خیس بوده که نشون میده زن قبلا خونه بوده

.کفش پاش نبوده

.فقط سرش اسیب دبده

جسد داخل راه رو بوده

پنجره و لایه بارون

یه دلیل دیگه هست اونو نمیدونم چیه :ws3:

لینک به دیدگاه

پاسخ معمای قتل در شب بارانی

 

سروان میری با توجه به دلایل زیر راز قتل زن جوان را فاش کرد:

 

1ـ نبود کفش در پای مقتول نشان می‌داد او وارد خانه شده و در آنجا به قتل رسیده است.

 

2ـ در صورت تصادف جراحت در بدن او دیده می‌شد و تنها سرش زخمی نمی‌شد.

 

3ـ به دلیل بارانی بودن هوا و شدت بارش، مشاهده صحنه تصادف از پشت پنجره امکان نداشت.

 

برنده :

 

:icon_gol: آفرین

لینک به دیدگاه

معما / قتل سهیلا

 

پیرزن با مشاهده جسد سهیلا شوکه شده بود. نمی‌دانست چه کار کند. فریاد در گلویش خفه شده بود. خود را به تلفن رساند و شماره 110 را گرفت.

از یک ساعت قبل بارش باران در شهر آغاز شده بود. سروان نگاهی به ساعت انداخت؛ چهار بعدازظهر بود. پرونده‌ای را که در حال مطالعه آن بود، بست و مقابل پنجره رفت. باران همچنان با شدت می‌بارید. صدای زنگ تلفنش او را به خود آورد. افسر نگهبان کلانتری 19 تهران بود و از قتل دختر جوانی در آپارتمانش در غرب تهران خبر داد.

کارآگاه آدرس را گرفت و همراه راننده راهی آنجا شد. به دلیل بارش باران اهالی ترجیح داده بودند در خانه بمانند و از پشت پنجره نظاره‌گر رفت و آمد ماموران باشند.

سروان مقابل ساختمان قدیمی چهارطبقه پارک کرد و وارد ساختمان شد. سربازی که مقابل در ایستاده بود او را به محل قتل در طبقه دوم راهنمایی کرد.

وسایل آپارتمان به‌هم ریخته بود. قاتل به دنبال چیزی در خانه بوده و تمام وسایل را به‌هم ریخته بود.

گروهبان اصغری که در حال تحقیق از زن سالمندی بود، با مشاهده سروان به سمت او آمد و پس از احترام گزارش داد:

مقتول دختر 26 ساله‌ای است که به تنهایی در این خانه اجاره‌ای زندگی و اهل یکی از شهرهای شمالی بود که در یک شرکت تبلیغاتی کار می‌کرده است.

او از شش ماه قبل به این آپارتمان آمده بود. یک ساعت قبل پیرزن صاحبخانه متوجه باز بودن در آپارتمان او شده و به موضوع مشکوک می‌شود. به همین دلیل وارد آپارتمان شده و با جسد دختر جوان روبه رو شده و با پلیس تماس می‌گیرد. اولین گشت بلافاصله خود را به اینجا رساند و با تائید این گزارش ما برای تحقیقات به اینجا آمده و موضوع را به شما و بازپرس اطلاع دادیم.

با توجه به به‌هم ریختگی خانه احتمال می‌رود انگیزه سرقت بوده است.

- از همسایه‌ها تحقیق کرده‌اید؟

- در طبقه اول خواهرزاده صاحبخانه زندگی می‌کند که هنوز از او تحقیق نکرده‌ایم. در طبقه سوم هم پیرزن صاحبخانه زندگی می‌کند.

سروان وارد اتاق خواب می‌شود. مقتول لباس رسمی به تن دارد که هنوز خیس است. دکتر در حال معاینه جسد است و پس از احوالپرسی با سروان می‌گوید: زمان زیادی از قتل نمی‌گذرد. دختر جوان با قاتل درگیر شده بود و به نظر می‌رسد، علت اصلی مرگ خفگی بوده است.

سروان به بررسی جسد پرداخت. آثار کبودی روی گردنش دیده می‌شد و گردنبندی طلا و گرانقیمت به گردن داشت. در کنار تخت کیف زنانه‌ای بود که داخلش کیف پول و وسایل مقتول قرار داشت.

سروان سراغ پیرزن رفت که او در تحقیقات گفت: سهیلا دختر آرامی بود و کسی به آپارتمانش رفت و آمد نداشت. امروز برای پیاده‌روی به پارک رفته بودم که ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن کرد. به همین دلیل به خانه بازگشتم. باز بودن در آپارتمان سهیلا مشکوک بود. چند بار صدایش کردم، اما جوابی نداد. وارد آپارتمان شدم. وسایل به‌هم ریخته بود. فکر کردم دزد آمده، وقتی وارد اتاق خواب شدم جسد او را دیدم. نفس نمی‌کشید. خودم را به تلفن رسانده و با پلیس و اورژانس تماس گرفتم.

- خواهرزاده‌تان خانه نیست؟

- او حدود ساعت هشت شب مغازه‌اش را تعطیل می‌کند و به خانه می‌آید.

سروان به طبقه اول رفت. یک جفت کتانی که از باران خیس شده بود، مقابل در بود. چند بار زنگ زد، اما از مرد جوان خبری نبود و او هنوز بازنگشته بود. در حال بررسی صحنه قتل بود که مرد جوانی وارد آپارتمان شد. در چهره‌اش اضطراب دیده می‌ش

د.

پیرزن با اشاره به مرد جوان گفت: خواهرزاده‌ام، عادل است.

مرد جوان خود را به پیرزن رساند و وقتی از سلامت او اطمینان یافت گفت: چند بار گفتم قفل در ورودی را باید عوض کنیم‌. دختر بیچاره قربانی سرقت شد. این محله سارق زیاد دارد و این دختر را شناسایی کرده بودند.

- سروان رو به عادل کرد و پرسید: تا حالا سر کار بودید؟

- بله. ده صبح به مغازه رفتم و امروز سرم شلوغ بود. حالا هم به خاطر خستگی کار را رها کردم و به خانه آمدم که متوجه این جنایت شدم.

- در این مدت مورد مشکوکی ندیدید؟

- صبح که می‌رفتم مردی را دیدم که مقابل خانه ایستاده بود. مردی شبیه معتادها. نمی‌دانستم قاتل است و راحت از کنار موضوع گذشتم.

سروان پس از تحقیق از عادل او را بازداشت کرد تا فردا درباره انگیزه‌اش از قتل بازجویی کند.

 

دلایل سروان چه بود ؟

لینک به دیدگاه

دلیل دزدی نبوده چون هم پول داخل کیفش بوده هم گردنبند طلا گردنش

پس خونه بهم ریخته نمایشی

لباسا دختر خیس بوده پس قتل همون اوایل شروع باران که 1 ساعت قبل بوده شروع شده

کفش پسره خیس بوده کفش ها رو عوض کرده رفته چون از صبح که باران نبوده 1 ساعت شروع شده

پس دروغ گفته از صبح سر کار بوده

 

فکر کنم همبن ها باشه

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...