مجید بهره مند 43111 ارسال شده در 15 بهمن، 2015 دلم گرفته بود با بابام داشتم درد و دل میکردم ! آخرش بهش گفتم ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺑﺎ ﺣﺮﻓﺎﻡ ﺳﺮﺗﻮ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩﻡ بابا جووون ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻪ بابا ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ منم حواسم جای دیگه بود اصلا توقع نداشتم این همه همدردی کنه 4
مجید بهره مند 43111 ارسال شده در 15 بهمن، 2015 سه تا برادر می خواستن مرغداری بزنن یکی شون لجباز بوده بهش می گن: تو شریک نیستی! میگه: به ارواح عمه اگه شریکم نکنین پرورش روباه میزنم بغلش 5
مجید بهره مند 43111 ارسال شده در 15 بهمن، 2015 یارو ﻣﯿﺮﻩ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﺑﻬﺶ ﻛﺮﻓﺲ ﻣﯿﺪﻥ ﺷﺎﻡ ﺍﺳﻔﻨﺎﺝ ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﻫﻢ ﺑﻬﺶ ﻧﻮﻥ ﻭ ﺳﺒﺰﻯ ﻣﯿﺪﻥ !! ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﺎﻫﺎﺭ ﭼﯿﺰﻯ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻜﻨﯿﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺮﻡ ﻣﯿﭽﺮﻡ 5
مجید بهره مند 43111 ارسال شده در 15 بهمن، 2015 بارو به بچش میگه اگه فردا امتحان مردود بشی نه من نه تو . . . فردا بچشو تو کوچه میبینه میگه امتحان چه خبر؟ بچش میگه : ببخشید شما؟! 4
مجید بهره مند 43111 ارسال شده در 15 بهمن، 2015 ﻃﺮﻑ ﻓﺎﻣﯿﻠﯿﺶ “ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ ” ﺑﻮﺩﻩ ! ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ : ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ ﯾﺎﺭﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ : ﺣﺎﺿﺮ ﻗﺮﺑﺎﻥ ! ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻫﻢ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ : ﺍﺣﻤﻖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﻡ ! ﺻﺎﻑ ﺑﺎﯾﺴﺖ ! ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﻫﯿﺄﺕ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ! ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺁﺑﺮﻭﺵ ﻧﺮﻩ ﺑﻬﺶ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﻣﯿﺪﻩ ﻫﯿﺄﺕ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭﻣﺪﻧﺪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ : ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻧﺪ : ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺮﺧﺼﯽ 4
مجید بهره مند 43111 ارسال شده در 15 بهمن، 2015 کارمند تازه وارد به مدیر: جناب! من هرچی در یخچال اداره میزارم سریع خورده میشه ( پنیر” نون” گردو” حلوا” و… ) برای صبحونه فردای خودم چیزی باقی نمیمونه ! مدیر: آقای محترم لطفا فامیلتونو روش بنویسید کارمند: فامیلم “صلواتیه” روی همه شون نوشتم 3
مجید بهره مند 43111 ارسال شده در 15 بهمن، 2015 زن مراد زنگ میزنه بهش میگه زود باش خودتو برسون بچه مون مداد قورت داده ! مراد میگه : الان راه می افتم … زنش میگه تا تو برسی من چکار کنم ؟ مراد : با خودکار بنویس 3
مجید بهره مند 43111 ارسال شده در 15 بهمن، 2015 یارو ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻏﺶ ﻏﺶ ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ ﻣﯿﮕﻦ: ﭼﯽ ﺷﺪﻩ؟ ﻣﯿﮕﻪ: رفتم مغازه اسگلشون کردم میگن: چی کار کردی…؟ میگه: ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩﻡ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺨﺮﯾﺪﻡ 3
مجید بهره مند 43111 ارسال شده در 15 بهمن، 2015 یارو تصادف میکنه بی هوش میشه میبرنش بیمارستان بعد از یه مدت به هوش میاد میگه : مثله اینکه تو بهشتم ؟! زنش میگه : کوری نمیبینی نشستم کنارت !؟ 3
Adel00 5292 ارسال شده در 15 بهمن، 2015 برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام الف . کدام یک خسته و خواب آلود به نظر میرسد؟ ب.آیا میتوانید دوقلو ها را تشخیص دهید؟ ج.چند زن در تصویر فوق وجود دارد؟ د.چند نفر خوشحالند ؟ ر.چند نفر ناراحت هستند ؟اگر توانستید به سئوالات فوق جواب پیدا کنید قطعا شما جزو باهوشترین افراد هستید ! 4
Adel00 5292 ارسال شده در 15 بهمن، 2015 اینم عکسی از پلیس نامحسوس مصنوعی یاد بگیر...به این میگن فکر بکر! 6
Adel00 5292 ارسال شده در 15 بهمن، 2015 خونمون مهمون اومد ... وقتی در رو بازکردم دخترشون قدش حدودیک و نود بود وقتی کفشش رو درآورد یک و هفتاد وپنج شد ، اومد توی خونه گل سرش رو برداشت شدیک و پنجاه نگرانم کم کم محو بشه ! 6
Adel00 5292 ارسال شده در 15 بهمن، 2015 گاج منتشرکرد: اولی ها، دومی ها، سومی ها، کنکوری ها... خــــــاک تو سرتــون با این وضع درس خوندنتون !! 6
Adel00 5292 ارسال شده در 15 بهمن، 2015 شازده کوچولو از سیارشون زنگ زد به روباه گفت : چرا آدمها اینقدر از هم دیگه بُت میسازن ؟ صدا آمد : از بی ادبان ! فهمید اشتباهی شماره لقمان رو گرفته قطع کرد ! 6
Adel00 5292 ارسال شده در 15 بهمن، 2015 طرح آمارگیری خانوار شما چند تا بچه دارین؟ بابام : یکی! ولی تو شناسنامه که نوشته دو تا اونو میگی؟ دکور خونست فقط وقتهایی که اینترنت قطع میشه میاد بیرون یه دوری میزنه 6
mherdad 3826 ارسال شده در 24 بهمن، 2015 یه مرحله ای بالاتر از روشنفکری هست!... اونم اینه که کتاب نخری تا درخت های کمتری قطع بشن! ایرانیها الان تو این مرحله هستن 3
mherdad 3826 ارسال شده در 24 بهمن، 2015 ازدواج:یعنی یه غلطی میکنیم که بعدش هر غلطی میکنیمنمیتونیم هیچ غلطی بکنیم. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام سنگینی بودیه صلوات عنایت بفرمائید 2
mherdad 3826 ارسال شده در 24 بهمن، 2015 یه شب کل خونواده دور هم جمع شده بودیم داشتیم تلویزیون میدیدیمکه یهو یه بچه رو نشون داد که برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام دهنش بود، بابام یهو زد زیر خنده! گفتم چرا میخندى؟گفت یاد بچگیات افتادم، هر وقت گریه مى کردى، شست پامو مى کردم تو حلقتچون شور بود خوشت میومد ، ساکت میشدى ! 2
mherdad 3826 ارسال شده در 24 بهمن، 2015 از قلبم پرسیدم: چه کنم وقتى دلم تنگ است و دستم کوتاه و جفای یار بسیار؟ . . . گفت: ببین کارم خون رسانى به بدنه، از من چرت و پرت نپرس!! 3
ارسال های توصیه شده