seyed mehdi hoseyni 27,119 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مهر، ۱۳۹۴ ﺑه یارو ﻣﯿﮕﻦ ﺯﻭﺭﺕ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﻴﺮﺳﻪ؟ ﻣﻴﮕه ﺁﺟﺮ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﺎﺷﻪ ، ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻣﻄﺮﺡ ﻧﻴﺴﺖ ! . . . یارو تصادف میکنه بی هوش میشه میبرنش بیمارستان بعد از یه مدت به هوش میاد میگه : مثله اینکه تو بهشتم ؟! زنش میگه : کوری نمیبینی نشستم کنارت !؟ :d 7 نقل قول لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27,119 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مهر، ۱۳۹۴ دختره pm ﺩﺍﺩﻩ :ﮐﺠﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ؟ ﮔﻔﺘﻢ:ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﮔﻔﺖ:ﺧﻮﻧﺘﻮﻥ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻐﻞ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﮔﻔﺖ:ﺧﻮﻧﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﺘﻮﻥ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟ ﮔﻔﺘﻢ:ﺑﮕﻢ ﺑﺂﻭﺭﺕ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮﺭﻭﺧﺪﺍ ﺑﮕﻮ ؟؟ ﮔﻔﺘﻢ:ﮐﻨﺂﺭ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﻫﯿﺠﯽﺩﯾﮕﻪ ﺑﻠﻮﮐﻢ ﮐﺮﺩ ! ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻋﺼﺎﺍﺏ ﻧﺪﺍﺭﻥ :| 6 نقل قول لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27,119 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مهر، ۱۳۹۴ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﯽ ﺳﻮﺳﯿﺲ ﮐﺎﻟﺒﺎﺱ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ،ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﮔﻔﺖ : ۵۰۰ ﮔﺮﻡ ﮊﺍﻣﺒﻮﻥ ﻣﺮﻍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺧﯿﺎﻟﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ کیفیتشﺧﻮﺑه ؟ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ ، ﺑﺮﺍ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﯿﺒﺮﻡ ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ ﺷﺪ ۷۰۰ ﮔﺮﻡ ، ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻩ ؟ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺳﮕﻢ ﭼﺎﻕ ﻣﯿﺸﻪ،ﮐﻤﺶ ﮐﻦ! ﺩﻭﺳﺘﻢ |: 7 نقل قول لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27,119 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مهر، ۱۳۹۴ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﺳﺎﻝ ﻣﯿﺮﻥ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﻪ ﻭﯾﺰﺍﺷﻮﻥ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﺸﻪ ﻣﻨﻢ ۳ ﻣﺎﻫﯽ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺍﯾﺮﺍﻧﺴﻠﻢ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺗﺎ ﯾﻪ ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺶ ﻧﺪﻡ ! :)) انقد بدم میاد وقتی از خواب پامیشم به جای صبحانه، نهار میزارن جلوم :| یه جور گشنگی هم هست که فقط بعد مسواک میاد سراغ آدم ! 6 نقل قول لینک به دیدگاه
mherdad 3,826 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۴ نامه پسر به پدرش پدر در حال رد شدن از كنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب ديد كه تخت خواب كاملاً مرتب و همه چيز جمع و جور شده. يك پاكت هم به روي بالش گذاشته شده و روش نوشته بود « برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ». با بدترين پيش داوري هاي ذهني پاكت رو باز كرد و با دستان لرزان نامه رو خوند:پدر عزیزم،با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم، چون می خواستم جلوی یک رویارویی با مادر و تو رو بگیرم. من احساسات واقعی رو با Stacy پیدا کردم، او واقعاً معرکه است، اما می دونستم که تو اون رو نخواهی پذیرفت، به خاطر تیزبینی هاش، خالکوبی هاش ، لباسهای تنگ و موتور سواریش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره. اما فقط احساسات نیست، پدر. اون حامله است. Stacy به من گفت ما می تونیم شاد و خوشبخت بشیم. اون یک تریلی توی جنگل داره و کُلی هیزم برای تمام زمستون. ما یک رؤیای مشترک داریم برای داشتن تعداد زیادی بچه. در ضمن، دعا می کنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه، و Stacy بهتر بشه. اون لیاقتش رو داره. نگران نباش پدر، من ۱۵ سالمه، و می دونم چطور از خودم مراقبت کنم. یک روز، مطمئنم که برای دیدارتون بر می گردیم، اونوقت تو می تونی نوه های زیادت رو ببینی. پسرت، پاورقی : پدر، هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نیست، من بالا هستم تو خونه Tommy. فقط می خواستم بهت یادآوری کنم که در دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روی میزمه. دوسِت دارم! هروقت برای اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن میدونم . میتونی 4 نقل قول لینک به دیدگاه
mherdad 3,826 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۴ خانومه براي تولد شوهرش يه خط موبايل ميخره تا غافلگيرش کنه. توي آشپزخانه با سيم کارت جديد به شوهرش زنگ ميزنه: سلام عزيزم شوهرش مي گه: سلام عزيزم ببخش بعدا خودم زنگ ميزنم الان عزرائيل تو آشپزخونست… !!! 3 نقل قول لینک به دیدگاه
mherdad 3,826 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۴ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام که اولین باری که رفتم کارواش من هم همراه کارگرها داشتم ماشین رو می شستم که مسئول کارواش اومد خجالت زده جمعم کرد! خوب چی کار کنم فکر کردم زشته اونا ماشین من رو بشورن و من وایستم نگاه کنم. 3 نقل قول لینک به دیدگاه
مجید بهره مند 43,111 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۴ [h=5][/h] ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺷﺎﻡ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﻏﺬﺍ ﭘَﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﮔﻠﻮﻡ؛ ﺁﺏ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﻧﺒﻮﺩ ﺭﻓﺘﻢ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ : ﭘﺎﺭﭺ ﺁﺏ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﺭ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ : ﺳُﺲ ﺳﺎﻻﺩ ﻫﻢ ﺑﯿﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺰﺭﮔﻪ : ﺑﺒﯿﻦ ﺗﻮ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺳﺒﺰﯼ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﮐﻮﭼﯿﮑﻪ : ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﻧﻮﻥ ﺑﯿﺎﺭﯼ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻮﭼﯿﮑﻪ : ﺑﺮﺍﻡ ﯾﻪ ﮐﻢ ﺑﺮﻧﺞ ﺑﯿﺎﺭ خفه شدن من به کنار ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﻡ ﻣﺎ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﺷﺎﻡ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﻲخوردیم- 3 نقل قول لینک به دیدگاه
مجید بهره مند 43,111 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۴ [h=5][/h] یه سلامی هم عرض کنیم به اون خانمهای خانه دار زحمتکشی که الان دارن جلوی شوهراشون ادای کار کردن درمیارن و جرات نمیکنن برن سمت گوشیهاشون . . . . . . . خسته نباشی کدبانو 6 نقل قول لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8,439 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۴ شیخی را پرسیدن :اعراب که چ ندارند چگونه همی عطسه کردندی؟ شیخ دستی بر صورت کشید و ریش بخاراندو فرمود: همان گونه که گ ندارند ولی همش دارن گوه اضافی میخورن. تقدیم به ال سعود 6 نقل قول لینک به دیدگاه
مجید بهره مند 43,111 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آبان، ۱۳۹۴ کتونی سایز ۴۴ ادیداس اصل احتمالا ۳ بار پوشیده شده بی بو از هییت برداشتم قیمت توافقی....بیا pv 2 نقل قول لینک به دیدگاه
مجید بهره مند 43,111 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آبان، ۱۳۹۴ دختره همچین جلو اسمش نوشته (بی اعصاب) . انگار مثلا عصبی شه چه ﻛﺎﺭ ﻣﻴﺨﻮاﺩ ﻛﻨﻪ دیگه دو تا جیغ و چار تا چنگوﻝ که این حرفارو نداره برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .