سامیار220 10919 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۳ «معماري بيهويت، محصول سبک زندگياي است که امروز ميان ايرانيان وجود دارد، معمارياي که نه متضمن آرامش است و نه تضمين کننده آسايش. اين اولين بار است در تاريخ معماري که ما ميتوانيم خانههاي گران قيمتي بسازيم که نه تامينکننده آرامش است و نه مسبب آسايش. درحاليکه معماري بايد اين دو نياز را تأمين کند و واجد اصالت بوده و به ريشهها متصل باشد. شرطش آن است که بها قائل باشيم براي اين تمنايي که آرام آرام در ما جوانه ميزند؛ براي کسب آرامش و آسايش غيرانضمامي.» اين قسمتي از ديدگاه مردي است که معماري را نه در چند ورق از کتاب يا دستورالعمل، بلکه در تجربه کاري خود لمس کرده است و امروز وجود معماريهايي همانند «هايتک» را به دليل عقبنماندن از دنياي غرب، بسيار تاسف برانگيز ميداند. سيد محمد بهشتي شيرازي از بهترين اساتيد معماري معاصر محسوب ميشود. او متولد 1330 در شهر تهران و درحال حاضر رييس ايکوم ايران است. او پيش از اين معاون وزير ارشاد و رييس سازمان ميراث فرهنگي، مدير جشنواره فجر، مديرعامل بنياد سينمايي فارابي و مشاور ارشد سازمان ميراث فرهنگي بوده است. سيد محمد بهشتي کارشناسيارشد مهندسي معمارياش را از دانشکده معماري و شهرسازي دانشگاه شهيدبهشتي گرفته و عضو پيوسته فرهنگستان هنر است. از تاليفات او ميتوان به «بايد دوباره اهل سرزمينمان بشويم»، «دانش و دانايي و نسبت آنها با حفاظت آثار تاريخي»، «زيبايي و کاربرد در هنر سنتي»، «مجموعه گفتارهايي درباره خانه: سرگذشت خانه، ميراث فرهنگي و توسعه» و «نقش آب در حيات ايران زمين» اشاره کرد. در اين گفتوگو با نگاهي به تجربيات و تاليفات ايشان به ويژه در مقاله «بايد دوباره اهل سرزمينمان بشويم» به چرايي تغيير در سبک زندگي در جامعه کنوني و ارتباط آن با معماري خاکستري شهرها پرداختهايم. اگر قصد داريد جامعهاي را بشناسيد، به شهر و معمارياش بنگريد. اين موضوع يکي از نقاط اشتراک معماران است. با نگاهي به اين ديدگاه گفتگويمان را با اين سوال آغاز ميکنم که چگونه سبک زندگي در جامعهاي، با معماري آن جامعه گره ميخورد؟ پيش از هر چيز براي آنکه روشنتر بحث کنم، صحبتم را با يک تشبيه آغاز ميکنم. معماري را در کل ميتوان لباسي به قامت زندگي در نظر گرفت و طبعاً متناسب با هر کيفيت از زندگي، بايد لباسي متناسب با آن قامت پديد آورد. پس با توجه به تحولاتي که در کيفيت زندگي اتفاق ميافتد، بايد انتظار داشت که در کيفيت معماري هم تغييراتي ايجاد شود. اين مسئله را از جهات مختلف ميتوان بررسي کرد. اما يکي از آن نمونههاي جامع و ملموس در اين بحث مفهوم خانه به مثابه جاي سکونت است که هم در معماري لباس خود را پيدا کرده است و هم دغدغهاش از ابتداي سکونت با انسان همراه بوده است. در هر دوره تاريخي، متناسب با موقعيت دچار تحول شده و تا همين امروز هم تداوم يافته است. به عبارت ديگر اگر در اين حالت بتوانيم بحث را خوب بشکافيم در باقي موارد هم به همين ترتيب ميتوان مسئله را تجزيه و تحليل کرد. به عبارتي «چونکه صد آمد نود هم پيش ماست». ما در خانه دو نيت را تعقيب ميکنيم. به بيان ديگر در مفهوم سکنيگزيدن تلاشهاي ما معطوف به برآوردن دو خواسته است. نخست خواسته آسايش است. بايد آسوده باشيم از آنچه ما را تهديد ميکند و آسوده باشيم در اکتساب چيزهايي که نيازهاي ما را بهتر مرتفع ميکند. در دورههاي مختلف تاريخي شاهد هستيم که انسانها با ابداعات و ابتکارات خود تلاش ميکردند، تدابيري بينديشند تا آنکه آسايش بيشتري براي خود فراهم آورند. زماني خانه، تنها سرپناهي بود در مقابل تهديدات و به مثابه محافظ عمل ميکرد. تهديداتي مثل تابش شديد آفتاب، باد مزاحم و سرماي شديد. هرچه که بود، انسان تلاش ميکرد در برابر موانع بتواند مقاومت کند. در حقيقت خانه بايد اين نيازها را تامين ميکرد. از طرف ديگر به نيازهاي انسان هم پاسخ ميداده است؛ مانند نياز به پخت و پز، استراحت، خلوت و... . اگر سير تکوين خانه را بررسي کنيم، خواهيم ديد بشر با ابداعاتش توانسته راه حلهاي مختلفي براي اين مسائل پيدا کند. از خانههاي هزاره اول پيش از ميلاد بگيريد تا خانههاي امروزي. مخصوصا در دوران جديد که موج وسيعي از ابداعات و اختراعات به کمک ما آمده است تا آسايش خود را به حداکثر برسانيم، بهتر نيازمنديها را مرتفع کنيم و در برابر تهديدات هم بهتر مقاومت نشان دهيم. اين شيوه منجر به آن شده است که در دوران معاصر شکل سکنيگزيدن ما دچار تحولات فراواني شود و به اين اعتبار سبک زندگيمان هم تغييرات فراواني به خود ببيند. خب اين يک خواسته است. خواستهاي که از گذشته وجود داشته است و به تغيير و تحول خود ادامه ميدهد. حتي با تسامح ميتوان گفت که از اين جنبه فرقي نميکند انسان کجا زندگي ميکند. به عبارت ديگر هرچند بسته به ويژگيهاي محيط، راهحلهاي تامين آسايش متفاوت خواهد بود اما اگر منابع و مصالح مشابهي در دو جاي مختلف وجود داشته باشد، شيوههاي آسوده زيستن ميتواند الگوبرداري شود. مثلا فرض کنيد در تمام مناطقي که چوب فراوان است براي ساختن سقف خانه ـ يعني تامين آسايش ـ از چوب استفاده ميکنند. حال آنکه در مناطق داراي سنگ زياد، براي تامين آسايش از سنگ استفاده خواهند کرد؛ يعني بنابر اينکه شرايط محيطي چه چيزي در اختيار بشر قرار ميدهد، راهحلهاي مشابهي جهت پديد آمدن آسايش ابداع ميشود. اما اگر بتن مسلح اختراع شود که در هر دو گونه محيط قابل استحصال است، طبيعتا هر دو ميل به بهره بردن از آن خواهند داشت. يک جهت ديگر از نيازهاي انسان معطوف است به آرامش. آسايش و آرامش بهعنوان دو مولفه اساسي در معماري چگونه تأمين ميشود؟ آسايش تامينکننده نيازهاي جسم ماست. آرامش تامينکننده نيازهاي روح ماست. عملا ميبينيم که بشر هميشه به دنبال جايي براي سکونت بوده است که فراتر از تامين نيازهاي جسماني او، آرامشاش را هم تامين بکند. اما آرامش چيست؟ يعني چه چيز مخل آرامش است و چه چيز تأمين کننده آن؟ انسان اگر در محيطي قرار بگيرد که آن را به جا نياورد، برايش ناآشنا باشد و به عبارت بهتر تاريک باشد، نميتواند تشخيص بدهد که چي به چي است؟ کجا به کجا است؟ و کي به کي است؟ به طور کلي بايد گفت نميتواند موقعيت خود را به جا بياورد. به جا نياوردن موقعيت، احساس گمگشتگي در انسان ايجاد ميکند. اين گمگشتگي بنا بر اينکه تا چه حد شدت دارد، موجب ميشود همه آنچه در محيط است به مثابه تهديد تلقي شود. در نتيجه انسان دچار ترس و اضطراب خواهد شد. پس نقطه مقابل آرامش چيست؟ ترس و اضطراب. مثل کودکي که گم شده است. در اين شرايط همه عوامل محيط براي کودک ترسناک و تهديدآميز به شمار ميروند و اصطلاح سرگرداني چه خوب اين حالت را توصيف ميکند. کودک تمام مدت سر ميگرداند تا يک نشانه آشنا در اطرافش بيابد. حال اگر محيطي را ايجاد کنيم که آشنا باشد و همه چيزش به جا آورده شود، در آن راحت متوجه ميشويم که کجا به کجا و کي به کي است؟ ميبينيم که هر چيز سر جاي خودش قرار گرفته است و خودمان در جاي خودمان قرار گرفتهايم. اين عوامل باعث ميشود از گمگشتگي نجات پيدا کرده و به آرامش دست پيدا کنيم. اينها را به عنوان مثال عرض کردم. همين شرايط در معماري هم اثر ميگذارد. معمارياي که جهت خود را به سرعت در آن گم بکنيد، اغتشاش ذهني پديد بياورد، شما را مدام گيج بکند، معماري اضطرابآوري خواهد بود و آرامشي برايتان به ارمغان نخواهد آورد. در فرهنگهاي مختلف براي پديد آوردن آرامش، بنا به تمنايي که دارند، کارهاي مختلفي انجام ميدهند. اين است که باعث ميشود آداب زيستنشان و سبک زندگيشان و در نتيجه معماري آنها با يکديگر متفاوت باشد. اما نکته اصلي آن است که همه آنها در تمناي آرامش مشترکند. مثال ديگرم در مورد غذا خوردن است. البته غذا خوردن براي تامين انرژي و سير شدن و تامين آسايش است. اما به سنت غذا خوردن در خانههاي ايراني نگاه کنيد. غذا بر سر سفره خورده ميشود. ما دور سفره مينشينيم و غذا ميخوريم. سفره داراي آرايش خاصي است که بنا بر يک نظم چيده ميشود. بالاي سفره و پايين سفره در اتاق مشخص است و به همين ترتيب جاي نشستن افراد بزرگ و کوچک خانواده نيز معين و مبتني است بر مناسبات حاکم بر ساختار اجتماعي خانواده که از طريق معماري سفره تامين ميشود و اين آرايش، آرامش را در مناسبات انساني و فضايي برقرار ميکند. هدف که فقط غذا خوردن و سير شدن نبوده است. بگذاريد در همين رابطه اشاره کنم به «تعارف» در فرهنگ ايراني. واژهاي که امروزه بسياري معتقدند چيز بدي است و بهتر است روابط ما صريح و بدون تعارف باشد و حتي برخي آن را با دروغ و ريا يکسان ميپندارند. تعارف از ريشه عَرَفَ و از باب تفاعل آمده و به معني شناساندن است. زماني که ما با هم تعارف ميکنيم، در واقع مشغول ارزيابي طرف مقابل هستيم. با هر تعارف مقام و مرتبه خود را به ديگري معرفي کرده و به او ميفهمانيم که من هم شما را به جا آوردهام. تعارف هميشه بين غريبهها رد و بدل ميشود و ما با آشنايانمان تعارف نداريم. اين جنس معرفي کمک ميکند انسانها روابطشان را با هم تنظيم کنند. اين يک موهبت است؛ چرا که اگر درست موقعيتها و شخصيتها را به جا نياوريم و آداب را رعايت نکنيم، ديگري را مکدر کردهايم و راه ملاقات بسته شده و آرامش بر هم ميخورد. اين سبک ريشهدار زندگي ايراني است. هرچند مثل تمام پديدهها مستعد انحراف است؛ اما دليل نميشود با تغييرات سبک زندگي بکوشيم آن را منتفي کنيم. همانطور که با آمدن ميز و صندلي سبک زندگي تغيير ميکند، اما آداب غذا خوردن که مايه آرامش است، همچنان پابرجاست. اگر بخواهيم آن آداب را ناديده بگيريم آنگاه تنها به جنبه آسايشي زندگي اکتفا کردهايم. مثلا پشت کانتر آشپزخانه فقط ميتوان غذا خورد و ديگر تنظيم مناسبات معنا ندارد. براي همين ما هيچ وقت از ميهمان عزيزمان پشت ميز آشپزخانه پذيرايي نميکنيم. اينها قطعات پراکندهاي هستند از يک شي بزرگ که وقتي کنار هم قرار ميگيرند، معنا پيدا ميکنند، سبک زندگي را نظم و ترتيب ميدهند و کمک ميکنند تا آرامش برقرار شود. اين قطعات پراکنده که سبک زندگي ايراني را شکل دادهاست از چه مقطعي دستخوش تغيير شد و در معماري انعکاس يافت؟ اگر بخواهم از حرفهاي کلي فاصله بگيرم و به مصاديق بپردازم، خوب است مروري بر تحول خانهها انجام دهيم. در خانه ايراني تا اواسط قاجار ايده معماري مبتني بود بر راه حلهاي متنوع و مختلفي که تا آن زمان براي تامين آسايش و آرامش پيدا کرده بوديم.اما از زماني فکر غربي وارد حوزه فرهنگي ما ميشود. ابتدا از طريق کارت پستالها، سفرهاي معدود اشراف به اروپا و وارد کردن دستاوردهاي آنها. تمام اين عوامل به شکل نامحسوسي معماري خانه را دچار تغييرات عمده کرد. يکي از مهمترين عواملي که باعث تغيير شکل خانهها شده است، تاثير مواجهه و دريافت ما از فرهنگ غربي بر سبک زندگيمان بود. به عنوان مثال تا يک قرن قبل مبلمان خانههاي ما منعطف بود. يعني کف خانه فرشي ارزشمند ميانداختيم و روي آن تمام زندگي جريان داشت. اگر ميخواستيم غذا بخوريم سفره ميانداختيم، آفتابه و لگن ميآوردند و دستها را ميشستيم. وقتي تمام ميشد آن را جمع ميکرديم. سپس اتاق را تبديل به نشيمن ميکرديم. هنگام خواب پشتيهايي را که به آنها تکيه داده بوديم، باز ميکرديم و ميشد رختخواب. سبک زندگي ما به اين ترتيب طوري بود که يک اتاق به دليل منعطف بودن اثاثيه در کل بيست و چهار ساعت از شبانهروز استفاده شود. ولي از زماني که سبک زندگي اروپايي بر ما وارد شد و رفته رفته سبک زندگي ما را تغيير داد، اين صورت هم متحول شد. براي مثال صندلي وارد خانهها شد. صندلي را که ديگر نميتوان جمع کرد ولي تا حدي انعطاف دارد چون ميشود آن را جابهجا کرد. از سوي ديگر صندلي روي زمين نشستن را منتفي ميکند. به اين ترتيب فرش کاربرد و معناي خود را از دست ميدهد؛ هر چند ابتدا اين روند با مقاومت روبهرو شد. طوري که در عکسهاي خانوادههاي قديمي ميبينيم که صندليها را دورتادور اتاق بنا بر اقتضاي حاشيه فرش و مطابق الگوي قبلي زندگي در خانه قرار ميدادند. همانطوري که روي فرش مينشستند، صندلي را ميچيدند. يعني هيچگاه وسط اتاق نمينشستند. ولي امروز ديگر کسي صندلي را دور اتاق نميچيند و فرش در بسياري از خانهها داراي اهميت آنچناني نيست. حتي آن صندليهاي تقريبا منعطف تبديل به مبل و همچنين سفره تبديل به ميز شده است. طوري که ديگر نميشود آن را جمع کرد. رختخواب هم تبديل به تختخواب شده است و ديگر نميتوان آن را جمع کرد. در اين شرايط جايگزينهاي سفره و پشتي و رختخواب همه بخشي از سطح خانه را اشغال ميکند. يعني مبلمان ما از حالت انعطافپذير به صلب و غيرقابل انعطاف تبديل ميشود. براي همين است که ديگر يک فضا نميتواند چند کاربري داشته باشد. به همين دليل است که ديگر يک خانواده در 70 متر مربع نميتواند حتي زندگي متوسطي داشته باشد. در حالي که يک خانواده ثروتمند تا اواخر قاجاريه در 70 مترمربع زندگي مجللي داشتهاند. تا اواخر دوره قاجار همچنان تلاش ميشد تا سبک زندگي غربي از هاضمه فرهنگي ما عبور کند و اين لباس به قد و قواره ما درآيد. اما به تدريج، تغيير سبک بدون تلاش براي هضم محصولات وارداتي در حال انجام است. ابتدا طبعا خانه اشراف و متمولين و کساني که ارتباط بيشتري با دنياي غرب دارند را تحت تأثير قرار ميدهد. از آغاز قرن اخير و مخصوصا در دوره پهلوي دوم اين تغيير در سبک زندگي عموميت پيدا ميکند و در خانوادههاي متوسط و زير متوسط هم شاهد حضور عناصر سبک غربي زندگي به مثابه الگوي آسايش در خانه هستيم. تا ميرسيم به دهه چهل و پس از آن. طي اين سير، آرامش رفته رفته از خانههاي ما رخت برميبندد. تا انقلاب مشروطه هنوز آرامش بر آسايش تفوق داشت. اما طي تحولات پس از آن اهميت آسايش به تدريج شدت مييابد، تا جايي که با مفهوم آرامش برابري ميکند. سپس رفته رفته آسايش اولويت پيدا ميکند تا آنجا که اين مهمترين اصل معماري ايراني ـ اسلامي به دست فراموشي سپرده ميشود. آرامش را کاملا از صحنه خارج ميکنيم. تسليم سيطره آسايش ميشويم و اصلا ميخواهيم بهوسيله آسايش، آرامش را بهدست آوريم. اما از نيمه قرن اخير به دليل تحولات اجتماعي حتي مفهوم آسايش هم در زندگي ما دچار اختلال ميشود. طوري که امروزه آسايش به امري انضمامي در خانه بدل شده است. يعني در تعريف از يک خانه ميگوييم اين خانه آسانسور و کف سراميک و سونا و... دارد. يعني چيزهايي را برميشمريم که به خانه اضافه ميشوند تا آسايش را تامين کنند. اينها معيارهايي است که بنگاههاي مشاور املاک آنها را خيلي خوب براي شما برميشمرند. حال تصور کنيد که اين وسايل از خانه امروزي حذف شود. ديگر آن خانه قابل زندگي و تحمل نيست. از جايي که آرامش فراموش شده، آسايش هم از حيثيت قبلي خود خارج و تبديل به امري انضمامي شده. به عنوان نمونه پنجره دو جداره را مثال بزنم که براي تامين آسايش به ساختمان اضافه ميشود. يعني پنجره از آن جهت که پنجره است- يعني نور را از بيرون به داخل ميآورد و از داخل امکان مشاهده منظره بيرون را ممکن ميکند- قرار نيست براي شما آسايش ايجاد بکند، بلکه دوجداره بودنش مهم است. به همين دليل است که اکثر خانهها پردههايشان کشيده است. وقتي نور و منظره بيرون با پوشش پرده منتفي ميشود، ديگر چه احتياجي به پنجره داريم که براي کم کردن سر و صدا و تبادل حرارت، آن را دوجداره کنيم. اينها تحولاتي است که همراه با تغيير سبکزندگي رخ ميدهد. البته اين هم يک سبک زندگي است اما سبک زندگياي که نه متضمن آرامش است و نه آسايش. ما نه در خانههاي خود سکينه داريم و نه آسايش و اين اولين بار است در طول تاريخ بشر که ما موفق ميشويم چنين خانههاي گران قيمتي بسازيم که نه تأمينکننده آرامش ماست و نه تامينکننده آسايش ما. چرا امروز جامعه معماري ما تسليم اين سبک زندگي شده است؟ از سوي ديگر بازگشت به معماري گذشته که هر دو اصل آرامش وآسايش را در بر داشت، نه از سوي مردم قابل قبول است و نه معماران امروز ميتوانند همانند گذشته معماري کنند. اين نگاه به گذشته با دنياي مدرن امروز چه مفهومي ميتواند داشته باشد؟ از يک طرف ممکن است به نظر بيايد کساني از وضع امروز خود راضي هستند. يعني رضايت دادهاند به اينکه سبک زندگي غربي را به قيمت از دست رفتن آرامش و آسايش خود دنبال کنند. دليل آنها اين است که ميل به زندگي با سبک گذشته را ندارند. البته در خانه بروجرديهاي کاشان شما اصلا آسايش آپارتمانهاي امروز را نداريد. پلهها خيلي بلند هستند. در زمستان نميتوانستندهمه خانه را گرم کنند و تنها يک کانون در خانه مانند کرسي گرم ميشد. حمامي وجود نداشت که به راحتي پيش از صبحانه دوش بگيريد، مستراح در گوشه حياط و آشپزخانه در زيرزمين تاريک و نمور طراحي شده بود. اصلا اين حرف که کسي بگويد ما بايد برگرديم و مثل خانه بروجرديها را بسازيم، حرف احمقانهاي است. يعني ما از تمام ابداعات و اختراعات بشر که توانسته آسايش فعلي را فراهم کند، منصرف شويم. اين حرف خيلي بيمعني است. اما در اين ميان يک نکته هم وجود دارد. خانه بروجرديها حتي همين امروز و در سال 1393 آرامش ايجاد ميکند. اين حالي است که در خانه امروزي خودتان هيچوقت نميتوانيد آن را دريافت کنيد. اين از يکسو نشان ميدهد که تمناي آرامش هنوز وجود دارد و ما در خانه خودمان هم متقاضياش هستيم. اما آنرا نمييابيم. معمار وظيفه دارد اين آرامش را تامين کند. اگر اين آرامش وجود ندارد به دليل آن است که معمار ما کارش را بلد نيست. اگر ميگوييم بازگشت به گذشته يعني بازگشت به چيزي که داشتيم اما ترکش کردهايم. از سوي ديگر آرامشي که معمار خانه بروجرديها ايجاد ميکند، شبيه آرامش خانه عباسيان نيست. هر کدام راهحل خودشان را پيدا کردهاند. حالا هم ما بايد راهحلهاي خودمان را پيدا کنيم. نکته ديگر اينکه آن آسايش خانههاي جديد که شما از آن ياد ميکنيد، وقتي نگاه ميکنيم، ميبينيم آسايش انضمامي است. يعني جزء خانه نيست و به خانه اضافه شده است. همين الان اگر چهار روز برق برود حتي در يکي از اين خانههاي جديد هم نميتوان دوام آورد. در حالي که در خانه بروجرديها همچنان ميتوان زندگي کرد. خيلي عجيب است که اين بناي قديمي در وجه آسايش داراي آسايشي ذاتي و دروني است. بحث اين است که بايد بازگشت به خويش کرد، نه بازگشت به گذشته. يعني با راهحلهاي امروزي بايد آسايش و آرامشمان را بازيابيم. آسايش نه از نوع انضمامي و آرامش هم که مفقود شده است. معني ندارد که ما مثل قديميها خانه بسازيم. قديميها هم مثل قديميتر خودشان خانه نميساختند. اين فکر يک توهم است. بازگشت به گذشته اشتباه است. اصلا چه کسي ميتواند به گذشته بازگردد. مگر تونل زمان داريم. گذشته از يک جهت امري سپري شده است. همچنان که آينده از يک جهت امري دست نيافتني است. اما از سوي ديگر گذشته، خويشتن ما است. البته آن را يک زماني ترک کردهايم و اگر بخواهيم آن را بچشيم بايد به آثار گذشته مراجعه کنيم. مثل آنکه سازي از قديم بر ديوار آويزان است و کوک است. راه اينکه شما بتوانيد گوشتان که از کوک خارج شده است را تنظيم کنيد، اين است که سازتان را با ساز روي ديوار کوک کنيد؛ نه اينکه آن را برداريد و بنوازيد. ساز خودتان را بزنيد ولي با ساز روي ديوار کوکش کنيد. يک جايي ما آن ساز کوک شده را داريم. فقط کافي است به آن مراجعه کنيم وآن تجربه تاريخي و ميراث فرهنگيمان است. گاهي کساني که از بازگشت به گذشته حرف ميزنند، همانطور که آسايش انضمامي ميشود، ميخواهند آرامش را هم انضمامي کنند. چطور؟ با برخورد دکوراتيو با معماري گذشته. يعني در معماري امروز عناصري از معماري گذشته را به عنوان زينت اضافه کنند. اين هم بيمعني است؛ مثلا در آپارتمانمان کاشي معقلي يا گرهچيني وارد کنيم. اگر جزء ذات خانه باشد، بسيار هم ستودني است. اما اگر انضمامي باشد تامين کننده آرامش نخواهد بود. چون در شکل اصيل خودش هيچگاه انضمامي نبوده است. قهوهخانههاي به اصطلاح سنتي نماد چنين رويکردي هستند. 14 لینک به دیدگاه
آتیه معماری 7543 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۳ از لحاظ معماری کشور اصیل است،اگه دقت کنید معماری کهن نگاه کنید هویت توش زیاده سرزندگی توش هست. به نظر من در درجه اول باید تحقیق رو معماری کهن داشته باشیم باید بشناسیم باید مطالعه داشته باشیم. متاسفانه امروزه فقط یاد گرفتیم کپی از کار دیگران بکنیم در حالی با کمی مطالعه خودمونم میتونیم معماری اصیلو دباره زنده کنیم. همین بادگیر حیف همینجوری رها بشه درسته فقط به درد مناطق گرم میخوره ولی همونجاهام استفاده نمیکنن. ما فقط یاد گرفتیم شعار بدیم ولی خودمون چه کار یانجام دادیم چه طراحی کردیم که بوی از معماری اصیل ایرانی داشته باشه؟ 10 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۳ نوع درخولست و انتظاراتی که یک ایرانی داره چی هستش از نظر محکم بودن نورگیر بودن بکار بردن سبک جدید معماری در راستای خواسته های یک ایرانی اینا رو چطور میشه جمع اوری کرد از خانواده راحه حل هاش چی هستش >>>؟؟؟؟؟ 9 لینک به دیدگاه
آتیه معماری 7543 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۳ نوع درخولست و انتظاراتی که یک ایرانی داره چی هستش از نظر محکم بودن نورگیر بودن بکار بردن سبک جدید معماری در راستای خواسته های یک ایرانی اینا رو چطور میشه جمع اوری کرد از خانواده راحه حل هاش چی هستش >>>؟؟؟؟؟ به روز بودن معماری خیلی مهمه فقط این که بسنده بکنیم به معماری کهن جوابگو نیست ما باید همیشه آبدیت باشیم به روز در معماری. اگه کارفرماها یاد بگیرن ساختمان سازی همین یه دانه ساختمان نیست که ازش کم کنن و یه نمونه کار خوب میشه نمونه ای و تبلیغی برای کارهای آینده خیلی چیزا عوض میشه. یه ساختمان حتی آپارتمان که خیلی از افراد زندگی کردن توشو دوس ندارن و فقط به اجباره،میشه طوری طراحی کرد که آرامش و آسایش ساکنان به همرا داشته باشه.طراحی فقط یه طرح آماده که نیست باید روش فکر کرد و حین طراحی تصور بشه که در آینده مشکلی پیش نمیاد برای ساکنان. این که شرایطو میگن براشون طراحی میشه به نظرم کار خوبیه. استفاده از مصالح مرغوب و استاندارد واقعا لازمه. اخه میشینی تو یه خونه یه ماشین از ده متری رد میشه خونه میلرزه چه نوع طراحیه؟ 9 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۳ به روز بودن معماری خیلی مهمهفقط این که بسنده بکنیم به معماری کهن جوابگو نیست ما باید همیشه آبدیت باشیم به روز در معماری. اگه کارفرماها یاد بگیرن ساختمان سازی همین یه دانه ساختمان نیست که ازش کم کنن و یه نمونه کار خوب میشه نمونه ای و تبلیغی برای کارهای آینده خیلی چیزا عوض میشه. یه ساختمان حتی آپارتمان که خیلی از افراد زندگی کردن توشو دوس ندارن و فقط به اجباره،میشه طوری طراحی کرد که آرامش و آسایش ساکنان به همرا داشته باشه.طراحی فقط یه طرح آماده که نیست باید روش فکر کرد و حین طراحی تصور بشه که در آینده مشکلی پیش نمیاد برای ساکنان. این که شرایطو میگن براشون طراحی میشه به نظرم کار خوبیه. استفاده از مصالح مرغوب و استاندارد واقعا لازمه. اخه میشینی تو یه خونه یه ماشین از ده متری رد میشه خونه میلرزه چه نوع طراحیه؟ دقیقا اتیه جان میدونین یه خواسته هایی هستش که مشتری یا همون صاحب خونه میخوادش که میگن نیاز مشتری و یه خواسته هایی هستش که مشتری نمی دونه ولی مهندس عمران و معمار در طراحی ها باید حتما در نظر بگیره که شاید یه مقداریش برگرده به ایین نامه های نظام مهندسی که الحمدلله پیگیری میکنن و نمی زارن حقی از کسی ضایع بشه سوای این مسایل برخی از طراحی ها هم که مربوط میشه به ظاهر شهر و مثل این قارچ ها هرمدلی خونه داریم که سبز شده در هر مکان و گوشه ای از شهر /// کلا حال نمی کنم از سبک یکنواخت و کپی کارانه معماری ایران اینو جدی گفتم 9 لینک به دیدگاه
آتیه معماری 7543 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۳ یه نظر دیگه هم که دارم الان زیاد دقت نمیکنن به منطقه و هرچی دلشون میخواد میسازنن. مثلا خونت یه پنجره سراسری داشته باشه ویو عالی خوبه منم دوس دارم ولی باید درکنارش اقلیم منطقه در نظر گرفته بشه،و اگرم میسازن با اصول و قواعدش. حق با مهندس سهند میری تو خیابانا از هر مدلی ساختمان داریم. حالا خونه های مردم کار ندارم ولی راسته بازار که باید در یه امتداد باشه اونم توجه نمیکنن تو یه خیابان اگه نگاه کنید از نما سازی شیشه،کامپوزیت،سنگ،اِله بله جینبله هست. هیچی زیبای در نظر نمیگیرن.یکیش یه طبقه یکیش ده طبقه اس یکی رو به افق دور دست ها بلندش کردن...اخه اینا که نشد،همین بازار سنتی ایران نگاه کنید همه در یه راستا خیلی جالبه. یا اگه خیابانهای اطراف برج ایفل نگاه کرده باشین در یه راستا به اندازه همن.(ما که سعادت نصیب نشده بریم عکس هارو میگم). شاید بگم معماری ما الان حرف برای گفتن نداره با این کپی سازی ها........ 7 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۳ اره حق باشماست آتی جان.... مثال خونه خودمون میزنم....خونه ما هم از شرق هم از غرب حیاطه...که شرق کلا باغه ولی مناسفانه بااین ساخت و ساز و مجوز دادن نظام مهندسی و شهرداری اومدن یه ساختمون 6طبقه پشت خونمون ساختن که کلا دیگه نه نور خورشید میبینیم که حتی آسمون....! از غربم که ساختمون 5طبقه کلا خونه مارو دید میزنن شب و روز...! از شرق بماند که درختامون از کم نوری دارن از بین میرن... کناریش یه متر حیاط گذاشته و پنجره باز کرده از هر واحدش که صاف و مستقیم حیاط مارو نگاه میکنن.... کوچه کناری بن بست مجوز 5طبقه دادن اصلا توضیح ندم صلاحه.... این فقط یه موردش که جلو چشمم بود گفتم حالا خدا داند... 9 لینک به دیدگاه
uzf 1982 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۳ اول سلام دوستان وبزرگان نظراتشون بسیار جالب توجه بود وبنده به شخصه کلی بهره بردم . اما به نظر بنده تمام این مسایل که در معماری امروز کشور ملاحظه می فرمایید . دلایل زیادی داره که اگه قرار باشه به همش بپردازیم بدون شک به نتیجه مطلوبی نمی رسیم خواهش من ازشما اینه که در رابطه سبک زندگي و معماری امروز صحبت بکنید مقاله ای که سامیار جان زحمتش رو کشیدن بسیار کامله و قراره ما تو همون محدوده بحث کنیم اگه همه دوستان لطف کنن ونظراتشون رو تو همین محدوده بیان کنن بدون شک می تونیم به نتایج خوبی برسیم . 8 لینک به دیدگاه
uzf 1982 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۳ سبک زندگی (به انگلیسی: Life Style)، به معنای شیوهٔ زندگی خاص یک فرد، گروه، یا جامعه است.این اصطلاح نخستین بار توسط آلفرد آدلر روانشناس اتریشی استفاده شد. سبکهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در برمیگیرد. موسیقی عامه، تلویزیون، و آگهیها همگی تصورها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم میکنند. سبک زندگی فرد، اجزای رفتار شخصی او نیست، لذا غیر معمول نیستند. بیشتر مردم معتقدند که باید سبک زندگیشان را آزادانه انتخاب کنند. در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یکجا جمع میشوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک میشوند. به نوعی گروههای اجتماعی اغلب مالک یک نوع سبک زندگی شده و یک سبک خاص را تشکیل میدهند. سبکی شدن زندگی با شکل گیری فرهنگ مردم رابطه نزدیک دارد. مثلا میتوان شناخت لازم از افراد جامعه را از سبک زندگی افراد آن جامعه بدست آورد. در مطالعه جنبههای مختلف زندگی میتوان به سه سطح مختلف و در عین حال مرتبط اشاره کرد، که کاملا با سبک زندگی در ارتباط هستند: سطح ساختاری سطح موقعیتی سطح فردی 8 لینک به دیدگاه
سامیار220 10919 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۳ سبک زندگی (به انگلیسی: Life Style)، به معنای شیوهٔ زندگی خاص یک فرد، گروه، یا جامعه است.این اصطلاح نخستین بار توسط آلفرد آدلر روانشناس اتریشی استفاده شد. سبکهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در برمیگیرد. موسیقی عامه، تلویزیون، و آگهیها همگی تصورها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم میکنند. سبک زندگی فرد، اجزای رفتار شخصی او نیست، لذا غیر معمول نیستند. بیشتر مردم معتقدند که باید سبک زندگیشان را آزادانه انتخاب کنند. در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یکجا جمع میشوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک میشوند. به نوعی گروههای اجتماعی اغلب مالک یک نوع سبک زندگی شده و یک سبک خاص را تشکیل میدهند. سبکی شدن زندگی با شکل گیری فرهنگ مردم رابطه نزدیک دارد. مثلا میتوان شناخت لازم از افراد جامعه را از سبک زندگی افراد آن جامعه بدست آورد. در مطالعه جنبههای مختلف زندگی میتوان به سه سطح مختلف و در عین حال مرتبط اشاره کرد، که کاملا با سبک زندگی در ارتباط هستند: سطح ساختاری سطح موقعیتی سطح فردی خب سوال اینجاست که معماری مسکونی امروزه در کشور ما با سبک زندگیمون همخوانی داره؟! 6 لینک به دیدگاه
uzf 1982 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۳ به نظر من معماری امروز ما دقیقا آینه تمام نمای سبک زندگی ماست . ایرانی هایی که صادق بودن ، عاشق بودن ، مهربون ، بودن از کینه بیزار بودن از نفرت فرار می کردن به ایرانی بودن می بالیدن و انوقت ساختمون می ساختن مثل سی سه پل مثل پل خواجو که توش مهربونی صفا ، یکرنگی موج می زد حالا چی از هر ده نفر یه نفر آدم صاف و صادق پیدا کنید جایزه دارید به قدری غرق در تکنولوژی های جور واجوری که هر روز سرازیر مملکت می شن شدیم که اصلا فکر نمی کنیم چرا ؟ ما باید مصرف کننده باشیم و غربی ها و شرقی ها تولید کننده اصلا از خودمون سوال نمی کنیم کجای فرهنگ ما ولنتاین داره کجاش اومده که خونه مجردی بگیریم حرمت پدر ومادرا چی شده دیدن بزرگترهای فامیل چند تامون می ریم چقدر به فکر با خبر شدن از حال همسایمونیم . آره به نظر من معماری امروز ما نشوندهنده سبک زندگی امروز مونه !!!!! تقلید بی چون وچرا از کسایی که رو گرده هامون سوار شدن ودارن جیبا مون رو خالی می کنن ومملکتشون رو می سازن اما سوال اصلی اینه که باید چکار کنیم تا وضع موجود اصلاح بشه ؟ 9 لینک به دیدگاه
سامیار220 10919 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۳ به نظر من معماری امروز ما دقیقا آینه تمام نمای سبک زندگی ماست .ایرانی هایی که صادق بودن ، عاشق بودن ، مهربون ، بودن از کینه بیزار بودن از نفرت فرار می کردن به ایرانی بودن می بالیدن و انوقت ساختمون می ساختن مثل سی سه پل مثل پل خواجو که توش مهربونی صفا ، یکرنگی موج می زد حالا چی از هر ده نفر یه نفر آدم صاف و صادق پیدا کنید جایزه دارید به قدری غرق در تکنولوژی های جور واجوری که هر روز سرازیر مملکت می شن شدیم که اصلا فکر نمی کنیم چرا ؟ ما باید مصرف کننده باشیم و غربی ها و شرقی ها تولید کننده اصلا از خودمون سوال نمی کنیم کجای فرهنگ ما ولنتاین داره کجاش اومده که خونه مجردی بگیریم حرمت پدر ومادرا چی شده دیدن بزرگترهای فامیل چند تامون می ریم چقدر به فکر با خبر شدن از حال همسایمونیم . آره به نظر من معماری امروز ما نشوندهنده سبک زندگی امروز مونه !!!!! تقلید بی چون وچرا از کسایی که رو گرده هامون سوار شدن ودارن جیبا مون رو خالی می کنن ومملکتشون رو می سازن اما سوال اصلی اینه که باید چکار کنیم تا وضع موجود اصلاح بشه ؟ پس شما معتقدی که سبک زندگی تقلیدیمون باعث بوجود اومدن این مدل معماری شده، خود منم با این نظر موافقم، ما متاسفانه در تقلید کردن هم مشکل داریم!! از هرچیزی فقط ظاهر و پوسته اون رو تقلید میکنیم. مثلا ما از سبک خونه های مدیترانه ای تقلید میکنیم ولی کجا؟ مثلا توی تهران!! توی اون سبک میاد یه سمت خونه رو کلا شیشه کار میکنه ما هم میام دقیقا همون کار رو میکنیم بعد مجبور میشم با 6لایه پرده پنجره رو بپوشونیم واقعا چرا؟ چرا اگه ما با اینکه سبک خونه هامون تقریبا توی همه مناطق سبک درونگرا داشته اگه الان اونطوری طراحی کنیم به اندازه پنت هاوس های برونگرای امروزی طالب نداره؟ در حالیکه هنوز سبک زندگی همه مون درونگراست! 9 لینک به دیدگاه
uzf 1982 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۳ درسته ما انقدر غرق ظواهر شدیم که خودمونم فراموش کردیم اگه در وهله اول قوانین روشنی تدوین بشه بدون شک کارسازه البته این قوانین باید به وسیله کسانی تدوین بشه که هم کار بلد باشن هم دلسوز فرهنگ ایران ومردم ایران 7 لینک به دیدگاه
سامیار220 10919 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۳ درسته ما انقدر غرق ظواهر شدیم که خودمونم فراموش کردیم اگه در وهله اول قوانین روشنی تدوین بشه بدون شک کارسازه البته این قوانین باید به وسیله کسانی تدوین بشه که هم کار بلد باشن هم دلسوز فرهنگ ایران ومردم ایران نه به نظر من نیاز به قوانین خاصی نیست چون این مسئله اصلا نباید زور و اجباری درش باشه این مسئله شاید توی بعضی موارد کارساز باشه مثلا همخوانی نمای بنا در سیمای شهری ولی مسئله اصلی اون کالبد بناست که پیوندشو با سبک زندگی ما قطع کرده. چطور میشه براش قانون گذاشت؟! 8 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۳ سلام من به عنوان فردی که اصلا به طور تخصصی رشتم معماری نیست نظرمو میگم به نظر من چون فرهنگ ما چه بخوایم چه نخوایم سنتی هست و البته کهن باید جوری باشه که ادغامی باشه از سنتی و مدرن من به شخصه خودم اینجور سبکی رو دوست دارم یعنی یه جورایی نظر همه رو به خودش جلب میکنه اینجوری به نظر من هم تاریخچه کهن ایران که از شواهد معلومه خیلی توو معماری سررشته داشتن هم معماری مدرن تلفیق میشن و یه ساختار زیبایی به دست میاد از اون کسل کننده و یکنواخت بودن هم خارج میشن اگه میگم هردو کنار هم چون بزرگترهای ما هنوز هم حالت قدیمی رو دوست دارن و که دورهم باشن و گفتوگو کنن و جوون ها حالت مدرن اگه این دو کنار هم باشن دیگه واسه هیچکدوم خسته کننده نیست مثل چندتا از این عکس ها برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این یه سری از عکس ها بود که توو اینترنت دیدم به نظرم جالب باومد 8 لینک به دیدگاه
uzf 1982 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۳ سلام من به عنوان فردی که اصلا به طور تخصصی رشتم معماری نیست نظرمو میگم به نظر من چون فرهنگ ما چه بخوایم چه نخوایم سنتی هست و البته کهن باید جوری باشه که ادغامی باشه از سنتی و مدرن من به شخصه خودم اینجور سبکی رو دوست دارم یعنی یه جورایی نظر همه رو به خودش جلب میکنه اینجوری به نظر من هم تاریخچه کهن ایران که از شواهد معلومه خیلی توو معماری سررشته داشتن هم معماری مدرن تلفیق میشن و یه ساختار زیبایی به دست میاد از اون کسل کننده و یکنواخت بودن هم خارج میشن اگه میگم هردو کنار هم چون بزرگترهای ما هنوز هم حالت قدیمی رو دوست دارن و که دورهم باشن و گفتوگو کنن و جوون ها حالت مدرن اگه این دو کنار هم باشن دیگه واسه هیچکدوم خسته کننده نیست مثل چندتا از این عکس ها برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این یه سری از عکس ها بود که توو اینترنت دیدم به نظرم جالب باومد دوست خوبم نظر شما به عنوان کسی که از بیرون داره نگاه می کنه وخودش توبطن قضیه درگیر نیست به عنوان یه کاربر بسیار قابل احترام وبا ارزشه ولی اگه لطف کنی وبه چند تا سوال من جواب بدی شاید بتونیم بهتر به نتیجه برسیم فرض می کنیم که شما به عنوان یه ایرانی ارزشهایی دارین مثل حفظ حریم خانواده ، احترام بچه ها به پدر و مادر ، زندگی با خانواده تا زمان ازدواج و ...... و در مقابل یه غربی دقیقا ارزشهاش آزادی زن ومرد حتی تو ارتبا طات جنسی ، زندگی مستقل بعد از 14 یا 15 سالگی و....... باشه حالا شما فکر می کنید امکانش باشه که کمی از این کمی از اون باشیم ؟ اگه باشیم که هستیم !!!همین می شیم که امروز شدیم !!!! دچار بی هویتی فرهنگی که این نه نظر بنده که نظر اکثر جامعه شناسان بزرگه . معماری سنتی یا به قولی ایرانی اصولی داره که اگه با اصول معماری دیگه مخلوطش کنیم می شه همین که دارید می بینید مثل تصاویر بالا شاید توی یه نگاه زیبا باشن اما توی استفاده از اجزا ش هیچ منطقی پنهان نیست 9 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۳ دوست خوبم نظر شما به عنوان کسی که از بیرون داره نگاه می کنه وخودش توبطن قضیه درگیر نیست به عنوان یه کاربر بسیار قابل احترام وبا ارزشه ولی اگه لطف کنی وبه چند تا سوال من جواب بدی شاید بتونیم بهتر به نتیجه برسیم فرض می کنیم که شما به عنوان یه ایرانی ارزشهایی دارین مثل حفظ حریم خانواده ، احترام بچه ها به پدر و مادر ، زندگی با خانواده تا زمان ازدواج و ...... و در مقابل یه غربی دقیقا ارزشهاش آزادی زن ومرد حتی تو ارتبا طات جنسی ، زندگی مستقل بعد از 14 یا 15 سالگی و....... باشه حالا شما فکر می کنید امکانش باشه که کمی از این کمی از اون باشیم ؟ اگه باشیم که هستیم !!!همین می شیم که امروز شدیم !!!! دچار بی هویتی فرهنگی که این نه نظر بنده که نظر اکثر جامعه شناسان بزرگه . معماری سنتی یا به قولی ایرانی اصولی داره که اگه با اصول معماری دیگه مخلوطش کنیم می شه همین که دارید می بینید مثل تصاویر بالا شاید توی یه نگاه زیبا باشن اما توی استفاده از اجزا ش هیچ منطقی پنهان نیست منم اول حرفم گفتم به عنوان کسی که اصلا از این رشته چیزی نمیدونه مگم یعنی کسی که فقط ظراهرو توجه کرده این حرفایی که گفتم مربوط به ایران نه خارج ایران اینجا نمیگم نیست ولی کمتر از کشورهای دیگه مستقل زندگی میکنن و بیشتر با خانوده و ارتباطات خانوادگی شاید این نظر شما بی منطقی باشه ولی شاید از لحاظ بقیه یا نه اصلا خودم و کسایی که بودن و نظر دادن جالبه که هردو فرهنگ و یه جورایی کنار هم بیارن باعث جذابیت شاید بعضی ها فقط مدرن بعضی ها فقط سنتی دوست داشته باشن ولی من خودم هردو رو دوست دارم باعث میشه هم یادم نره که اصل و ریشه من چیی بوده و هم از مدرنیته بودن هم بهره ببرم این به نظر شما بده ؟؟؟؟ 9 لینک به دیدگاه
uzf 1982 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۳ نه به نظر من نیاز به قوانین خاصی نیست چون این مسئله اصلا نباید زور و اجباری درش باشهاین مسئله شاید توی بعضی موارد کارساز باشه مثلا همخوانی نمای بنا در سیمای شهری ولی مسئله اصلی اون کالبد بناست که پیوندشو با سبک زندگی ما قطع کرده. چطور میشه براش قانون گذاشت؟! مهندس سلام گاهی وقتها قوانین بسیار لازمه که اگه نباشه سنگ روی سنگ بند نمی شه ولی قوانین درست .شما نگاه کنید امروز بیشتر مهندسین عمران کار طراحی انجام می دن در حالی که هیچ پیش زمینه تحصیلی تو این رابطه ندارن . اکثر قوانینی که در رابطه با طراحی داریم از جمله قوانین شهرداری ها توسط مهندسین عمران تدوین شده که بیشتر شون از قوانین کشورهای دیگه کپی شده وبا اقلیم وفرهنگ ما همخونی نداره نمونه اش جهت گیری شمال به جنوب تو تمام کشور به صورت الزامی در حالی که بسته به اقلیم آلودگی های صوتی ، وغیره ممکنه گاهی جهت گیری منطقی و درستی نباشه یا ساخت ساختمونهایی مثل قدیم وبا حیاط مرکزی رو اصلا به شما اجازه نمی دن شما باید بنای ساختمونتون رو تو قسمت شمالی زمین بنا کنین این قوانین ایراد داره ولی شما مجبور به اجراش هستی و اگه همین قوانین اشتباه اصلاح بشه می تونه کمک زیادی بکنه 8 لینک به دیدگاه
سامیار220 10919 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۳ مهندس سلام گاهی وقتها قوانین بسیار لازمه که اگه نباشه سنگ روی سنگ بند نمی شه ولی قوانین درست .شما نگاه کنید امروز بیشتر مهندسین عمران کار طراحی انجام می دن در حالی که هیچ پیش زمینه تحصیلی تو این رابطه ندارن . اکثر قوانینی که در رابطه با طراحی داریم از جمله قوانین شهرداری ها توسط مهندسین عمران تدوین شده که بیشتر شون از قوانین کشورهای دیگه کپی شده وبا اقلیم وفرهنگ ما همخونی نداره نمونه اش جهت گیری شمال به جنوب تو تمام کشور به صورت الزامی در حالی که بسته به اقلیم آلودگی های صوتی ، وغیره ممکنه گاهی جهت گیری منطقی و درستی نباشه یا ساخت ساختمونهایی مثل قدیم وبا حیاط مرکزی رو اصلا به شما اجازه نمی دن شما باید بنای ساختمونتون رو تو قسمت شمالی زمین بنا کنین این قوانین ایراد داره ولی شما مجبور به اجراش هستی و اگه همین قوانین اشتباه اصلاح بشه می تونه کمک زیادی بکنه سلام آقا یوسف عزیز درسته اینکه یه مهندس عمران به خودش اجازه میده یه ساختمون مسکونی طراحی کنه جای خود ولی کی زیر اون نقشه رو امضا میزنه؟ تا امضای یک معمار زیرش نباشه اون نقشه قبول میشه؟ طرفو میشناسم حتی به خودش زحمت نمیده نقشه ها رو یه نگاه سرسری بندازه گوشه برگه هارو ورق میزنه فقط جایی که باید امضا بزنه رو امضا میکنه!! کسی ام نمیاد یقه شو بگیره! درسته منم گفتم بعضی جاها نیازه که قوانین باشه ولی بعضی موارد نمیشه اجبار کرد! اون بحث جهت گیری ها و جایگیری ساختمونها هم متاسفانه برنامه غلط شهرسازها هستش که یک الگو رو به تمام شهرها میخوان بالاجبار پیاده کنن . 8 لینک به دیدگاه
uzf 1982 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۳ منم اول حرفم گفتم به عنوان کسی که اصلا از این رشته چیزی نمیدونه مگم یعنی کسی که فقط ظراهرو توجه کرده این حرفایی که گفتم مربوط به ایران نه خارج ایران اینجا نمیگم نیست ولی کمتر از کشورهای دیگه مستقل زندگی میکنن و بیشتر با خانوده و ارتباطات خانوادگی شاید این نظر شما بی منطقی باشه ولی شاید از لحاظ بقیه یا نه اصلا خودم و کسایی که بودن و نظر دادن جالبه که هردو فرهنگ و یه جورایی کنار هم بیارن باعث جذابیت شاید بعضی ها فقط مدرن بعضی ها فقط سنتی دوست داشته باشن ولی من خودم هردو رو دوست دارم باعث میشه هم یادم نره که اصل و ریشه من چیی بوده و هم از مدرنیته بودن هم بهره ببرم این به نظر شما بده ؟؟؟؟ من از شما وا قعا معذرت می خوام چون ظاهرا باعث رنجشتون شدم در حالی که اصلا چنین قصدی نداشتم ...من یه کم توضیح می دم تا شاید منظورمو بتونم بهتر بیان کنم اصول معماری سنتی ما 5 تاست 1 - مردم واري : يا کاربرد مقياس انساني و پرهيز از هر گونه بيهودگي و شکوه بيجا و آذين بي سود . 2- خود بسندگي : يا بهره گيري از امکانات و مصالح محلي و آنچه که معماران (بوم آورد) گفته اند و پرهيز از هر گونه وابستگي و نياز. 3- پيمون : يا اندازه ها و معيار هايي که تناسب پيکره و کالبد بنا را از لحاظ درستي ، استواري و زيبايي تضمين مي کرده است. 4- درون گرائي : اين اصل بويژه در منازل مسکوني که هميشه مورد توجه مردم اين سرزمين بوده و خوش داشته اند که چهار ديواري اختياري باشد. 5- کنج و نياز(نیارش): يا پرهيز از کاربرد اندازه هاي بيش از نياز که باعث هدر رفتن مصالح و بالا بردن هزينه مي شده است . شما هر ساختمونی رو که با این اصول ساخته بشه و از عناصر بومی معماری ایرانی تا حد امکان درش استفاده بشه می تونید یه ساختمون ایرانی بنامید . حالا اصول معماری مدرن از دید گاه لوکوربوزیه بزرگترین معمار مدرن 1- ستون ها، ساختمان ها را از روی زمین بلند می کنند. 2- بام مسطح و باغ روی بام 3- پلان آزاد 4- پنجره ها طویل و سرتاسری 5- نمای آزاد اگه این دو تارو با هم ترکیب کنید نه این می شود نه آن مثل اینه که شیر با یه فیل ازدواج کنه بچه این دوتا چه شکلی می شه؟ 9 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده