رفتن به مطلب

بگو که هستم!


.FatiMa

ارسال های توصیه شده

خدایا به من بگو که در این روزهای پی در پی که هر لحظه اش با لحظه دیگر فرقی ندارد به دنبال چه هستم؟ چه را می جویم و که را ؟

آیا می توان از او که همانند منش آفریدی و چون من جز اندیشه خود خواهی در سر ندارد طلب یاری کرد؟ به من بگو که درتنگنای کدامین پس کوچه این شهر نوری از تو می توان دید ؟ به من بگو که چگونه می توانم جز خودم هیچ کس نباشم آنگاه که همه چشمها به سویم خیره گشته است ؟ اگر هنوز هم به من می نگری ، اگر هنوز هم دستهایم در لابلای نوازش دستهای بزرگت گم می شوند ، مرا در آغوش بگیر و بگو که تنها نیستم . مرا در عمق وجودت گم کن تا ایمان بیاورم که ذره ای از آن عظمت و مهربانی راستین که در وجودت هست به من بخشیده ای ! من برای آن لحظه که تو را با همه وجودم حس می کنم جان می دهم و از هرچه غیر توست جدا می شوم !

تو را به حرمت قداست همه اشکهایی که پاک و بیگناه در حضور چشمانت ریخته شد ، به من بگو که هستم.

.

.

.

.

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 82
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

کاش در دهکده عشق فراواني بود

توي بازار صداقت کمي ارزاني يود

کاش اگر گاه کمي لطف به هم ميکرديم

مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود

کاش به حرمت دلهاي مسافر هر شب

روي شفاف تزين خاطره مهماني بود

کاش دريا کمي از درد خودش کم مي کرد

قرض مي داد به ما هرچه پريشاني بود

کاش به تشنگي پونه که پاسخ داديم

رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود

مثل حافظ که پر از معجزه و الهامست

کاش رنگ شب ما هم کمي عرفاني بود

چه قدر شعر نوشتيم براي باران

غافل از آن دل ديوانه که باراني بود

کاش سهراب نمي رفت به اين زودي ها

دل پر از صحبت اين شاعر کاشاني بود

کاش دل ها پر افسانه ي نيما مي شد

و به يادش همه شب ماه چراغاني بود

کاش اسم همه دخترکان اينجا

نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود

کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر

غرق اين زندگي سنگي و سيماني بود

کاش دنياي دل ما شبي از اين شبها

غرق هر چيز که مي خواهي و مي داني بود

دل اگر رفت شبي کاش دعايي بکنيم

راز اين شعر همين مصرع پاياني بود

لینک به دیدگاه

حرف از شعر افتاد من..........................:jawdrop::jawdrop::jawdrop:

 

هم یه شعر گفتم همین الان:ws52:

 

یار دبستانی من ، با من و همراه منی

چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی

حک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه

ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما

 

دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش

خوب اگه خوب ؛ بد اگه بد ، مرده دلای آدماش

دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه

کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه ؟

 

ار دبستانی من ، با من و همراه منی

چوب الف بر سر ما ، بغض من و آه منی

حک شده اسم من و تو ، رو تن این تخته سیاه

ترکه بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما

 

×××

 

یار دبستانی من ، با من و همراه منی

چوب الف بر سر ما ، بغض من و آه منی

حک شده اسم من و تو ، رو تن این تخته سیاه

ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما

 

دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش

خوب اگه خوب ؛ بد اگه بد، مرده دلهای آدماش

دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه

کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه ؟

 

یار دبستانی من ، با من و همراه منی

چوب الف بر سر ما ، بغض من و آه منی

حک شده اسم من و تو ، رو تن این تخته سیاه

ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما

لینک به دیدگاه

همه مون بغضی تو گلو داریم همه مون هم میدونیم دردمون چیه اما چیکار کنیم که باید صبر کنیم و مقاوم باشیم در ظاهر ساکت اما درعمق باید پویا و آگاه و امیدوار ومترصد فرصت

 

راه رسیدن طولانیست اما گریزناپذیر هس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ما پیروزیم من به آینده امیدوارم خیلی امیدوارم مجید توکلی شرف جنبش دانشجویی

victory.jpg

لینک به دیدگاه
میگه دستت درد نکنه شعر قشنگی گفتی :ws37:

 

 

یه شعر دیگه هم گفتم اما........

 

 

با دو تا گوشم شنيدم شيخ شهر

روز جمعه بر فراز منبري

 

شيره ها را خورد و حکمت در نمود

گفت: اي شيره سرا پا شکّري

 

بعد از آن فرمود اين طوفان و سيل

در اروپاي به اين پهناوري

 

.

.

.

.

.

.

.

:ws37:

لینک به دیدگاه

... خدا یعنی سکوت بر پیشانی سنگ ها و درختها،

و خدا یعنی سکوت آب، لحظه ای که بر سنگ می خورد،

و خدا یعنی سکوت باد، لحظه ای که با سکوت درختان می آمیزد،

و خدا یعنی عشق ، لحظه ای که در سکوت متولد می شود...!

...

قلم در دست و سکوتی در دل...

پله ها تمام می شوند...پل ها تمام می شوند... این جا آسمان است(نقطه)

لینک به دیدگاه
یه شعر دیگه هم گفتم اما........

 

 

با دو تا گوشم شنيدم شيخ شهر

روز جمعه بر فراز منبري

 

شيره ها را خورد و حکمت در نمود

گفت: اي شيره سرا پا شکّري

 

بعد از آن فرمود اين طوفان و سيل

در اروپاي به اين پهناوري

 

.

.

.

.

.

.

.

:ws37:

:6404::w75:
لینک به دیدگاه
همه مون بغضی تو گلو داریم همه مون هم میدونیم دردمون چیه اما چیکار کنیم که باید صبر کنیم و مقاوم باشیم در ظاهر ساکت اما درعمق باید پویا و آگاه و امیدوار ومترصد فرصت

 

راه رسیدن طولانیست اما گریزناپذیر هس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ما پیروزیم من به آینده امیدوارم خیلی امیدوارم مجید توکلی شرف جنبش دانشجویی

victory.jpg

 

infraction.gif4907.gif

لینک به دیدگاه

شعر بگین...................

.

.

.

.

 

نه...

اینبار شعر نیست!

حرف است و حرف!مثل تمام حرفهایی که...

و همان سه نقطه ی همیشه معنای قلبم بود و معنای قلمم!

خسته ام...از یدک کشیدن بیست و چند سال نقطه و بیست و چند سال سکوت...

تمام شد!

و باز هم تو بگو کدام آسمان را برای گریستنت سر بکشم؟!

 

باور بکن غمنامه ی دریا بلند است

 

این آبی بی انتها دیریست ابریست،

ته مانده های شعر ،توی چشمهایم...

بغض کدامین ماجرا دیریست ابریست؟

آه ای پدر!

مگر گندم چقدر شیرین بود؟!

"دوزخ آماده ی من باش , گنه در پیش است..."

لینک به دیدگاه

قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.

بعد از مرگم، انگشت‌های مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت‌نگاری قرار دهید.

به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!

ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک ‌کاری کنند.

عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است.

بر قبر من

پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.

کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!

مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.

روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.

دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!

کسانی که زیر تابوت مرا می‌گیرند، باید هم قد باشند.

شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.

گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.

در مجلس ختم من گاز اشک‌آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.

از اینکه نمی‌توانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش مي طلبم

 

:icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34):

لینک به دیدگاه
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.

بعد از مرگم، انگشت‌های مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت‌نگاری قرار دهید.

به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!

ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک ‌کاری کنند.

عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است.

بر قبر من

پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.

کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!

مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.

روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.

دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!

کسانی که زیر تابوت مرا می‌گیرند، باید هم قد باشند.

شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.

گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.

در مجلس ختم من گاز اشک‌آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.

از اینکه نمی‌توانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش مي طلبم

 

:icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34):

 

دیوونه :icon_pf (34):

ممنون :ws3:

لینک به دیدگاه

1265506109.jpg

خاموش می شوم و فکر می کنم...

به آسمان ! و بادبادک هایی که توی دعوا پاره می کردم ،

به بازی ! و به عروسک های پشت ویترین مغازه ها

به باران ! وقتی تا ته کوچه به دنبال رنگین کمان می دویدم ،

به آدم ها ! که رنگین کمانم پشت دیوار های شان دفن شد...

و به خودم...

که بزرگ شدم ! پیش از آن که به انتهای کوچه برسم ...!؟

...

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...