fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۳ با یه مثال میخوام بگم که منظورم چیه؟ خیلی وقتا شخص خودش میدونه که چن من راس میگه. وی با سیاه نمائی میخواد به همه بقبولانه که حرفاش یا عملش عین حقیقته. از این نمونه ها همه جا هست. خیلی هم زیاااااااااااااد. مثال دوم : طرف وقتی میخواد یه تاپیک رو بزنه , خودش بهتر از هر کسی میدونه که اون موضوع برخلاف مقررات سایت هستش . با اینحال بازم میزنه و وقتی که تاپیکش حذف شد , داد و فریاد و شکایت میکنه که چرا و ادامه برنامه ساختگیش و جالب تر اینکه چند تا کاربر دیگه که اونام میدونن طرف ناحقه ولی میان و تو لشکر کشی شرکت میکنن و ادامه کشمکش . . . . طرف میدونه که ما میدونیم که دروغ میگه . ولی بازم برّ و برّ به دوربین نگاه میکنه و هی ادامه میده . طرفای شما رو نمیدونم ولی تو ولایت ما اکثریت این شکلی اند. حالا لطفا به من بگید که ما تو این وضعیت ها چیکار باید بکنیم که دمار از روزگار اعصاب و روانمون در نیاد؟ 3 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۳ دوربین رو دادم دست دوستم که تو عروسی ازم عکس بگیره . الان میبینم همه تو کادر هستند الاّ من . یعنی اون اینو نمیدونسته؟ 2 لینک به دیدگاه
siahkamar 402 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۳ دوربین رو دادم دست دوستم که تو عروسی ازم عکس بگیره . الان میبینم همه تو کادر هستند الاّ من . یعنی اون اینو نمیدونسته؟ به نظرت نبودنت چقد مهمه؟بیشتر از این می ارزه که شما کسی رو که دوستت نیست و دوست خطاب کردی رو شناختی؟ از تک تک لحظه ها و اتفاقات زندگی از اون کوچیکاش هم میشه برای پیشرفت های بزرگ استفاده کرد به نظرم با این کارش بهت لطف کرده و اونم اینه که شما بهتر شناختیش 2 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۳ نمیدونم لذت بردن در این مورد به نظرم نوعی سادیسم به شمار میاد اینکه بدونی حقیقت رو و منتظر باشی بازم طرف بهت دروغ بگه وچیزی نگیو اعتراضی نکنی کاری که مردم ایران درحال انجامشن به نظرم لذتی همراه با خود آزاریه نمونش برای خودم زیاد پیش اومده تو زندگی شخصی ولی اجتماعیش بارز ترینش رو تو صدا سیما و مسئولین به راحتی میشه دید اینقدر راحت دروغ میگن که واقعا احساس میکنی جیگری 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۳ اگه قبلنا بود که ساده بودم گوش میدادم و به نوعی لذت هم میبردم و هیچی نمیگفتم و در فکر بودم به نوعی تلافی کنم ... الان گوش میدم..دقیق دقیق...زل میزنم توی چشمای طرف...بعد یه نیشخند..بعدحقیقت رو میگم تا طرف رو حسابی بشورم...گاهی هم بشدت داغ میکنم و داد میزنم ....تازگیااینجوری شده ام....تو جامعه ای که هستم خیلی این موضوع زیاده...اصلا نمیشه کوتاه اومد.... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده