رفتن به مطلب

گفتن «نه» جسارت مي‌خواهد


ارسال های توصیه شده

دكتر غلامحسين معتمدي:

معمولاً رفتارهاي اجتماعي را به سه گروه جسورانه‌، منفعلانه و پرخاشگرانه تقسيم مي‌كنند. البته اين تقسيم بندي براي سهولت فهم مطلب صورت مي‌گيرد وگرنه رفتارهاي اجتماعي بسيار پيچيده‌تر و متنوع‌تر هستند‌.در رفتار پرخاشگرانه فرد با توسل به خشونت و انواع گوناگون پرخاشگري مقاصد و نيازهاي خود را ابراز و سعي مي‌كند با تجاوز به حقوق ديگران خواسته خود را مرتفع سازد يا حق خود را بگيرد. در رفتار منفعلانه فرد با انفعال‌، سكوت و تسليم در برابر ديگران واكنش نشان مي‌دهد و از ابراز حالات‌، احساسات و نيازهاي خود باز مي‌ماند و اجازه مي‌دهد تا حقوق او توسط ديگران پايمال شود.

با رجوع به اين تعاريف مشخص است كه رفتار جسورانه‌، مطالبه‌گرايانه يا قاطعانه تنها رويكرد سالم‌، انطباقي و سازنده‌اي است كه بايد در روابط بين فردي و انساني اعمال شود. انواع رفتار مطالبه گرانه عبارتند از: بيان جسورانه، درخواست جسورانه و رد جسورانه و قاطعانه يا توانايي نه گفتن كه موضوع اصلي اين نوشتار است‌.

در رد جسورانه هنگامي كه از فرد درخواستي مي‌شود كه به هر دليل مايل به پذيرش آن نيست، او بايد بتواند آن را به سادگي‌ و با صداقت‌، صراحت و آشكارا رد كند بدون آنكه دستخوش احساسات و افكار منفي شود. هر فردي بايد نه گفتن را حق خود بداند. هر‌كس حق دارد به‌خود احترام بگذارد، داراي نظرات و عقايد شخصي باشد و آنها را بيان كند. اولويت‌ها و انتخاب‌هاي خود را دنبال كند، به ديگران بگويد مايل است چه رفتاري با او داشته باشند و در قبال چيزي كه مي‌دهد چيزي را درخواست كند‌. پس ما حق داريم كه نه بگوييم بدون آنكه دچار احساس گناه، خشم يا شرم شويم و احساس خوبي هم درباره نه گفتن خود داشته باشيم. در حقيقت اگر حق نه گفتن را از افراد بگيريم آنها را از حق اظهارنظر محروم و انتخاب‌هاي آنان را محدود كرده‌ايم.

كساني كه هميشه در برابر درخواست ديگران بله مي‌گويند غير‌نواز خوانده مي‌شوند. وضعيت كسي كه در شرايطي كه بايد نه گفته شود بله مي‌گويد از 2حالت خارج نيست يا اصلاً نمي‌داند كه بايد نه‌بگويد يا مي‌داند اما توانايي نه‌گفتن را ندارد. در حالت اول با نوعي ناآگاهي روبه‌رو هستيم كه فرد حتي از افكار‌، احساسات و نيازهاي خود آگاه نيست و بر‌شرايط خود اشراف ندارد. در حقيقت فردي منفعل‌، دنباله‌رو و وابسته است كه مانند برده‌اي تسليم نظريات و خواسته‌هاي ديگران مي‌شود و مورد سوء‌استفاده قرار مي‌گيرد. حالت دوم كه مورد بحث ماست‌، وضعيت كسي است كه مي‌داند بايد نه بگويد ولي توانايي آن را ندارد و از اين بابت رنج مي‌برد و احساسات منفي را تجربه مي‌كند.

حال بايد ديد علل اين امر چيست و چرا بعضي‌ها در رد درخواست ديگران مشكل دارند؟ عدم‌توانايي نه گفتن به دلايل مختلف و در شرايط گوناگون روي مي‌دهد‌. ترس از‌دست دادن يك رابطه يا يك فرد ازجمله اين عوامل است‌. گاه فرد آنقدر كمرو و خجالتي است كه نمي‌تواند نه بگويد و گاه به‌دليل آنكه پس از نه گفتن دستخوش احساس گناه‌، اضطراب يا شرم مي‌شود از اين كار سر باز مي‌زند. بعضي‌ها به فداكاري دائمي و بدون دليل در حق ديگران عادت كرده‌اند و برخي هنگامي كه مورد درخواستي قرار مي‌گيرند فكر مي‌كنند موهبتي به آنها اعطا شده است يا احساس مهم بودن مي‌كنند‌. ميل به راضي كردن ديگران‌، كسب تاييد از غير و تمايل به خوب جلوه كردن از عوامل ديگر غير‌نوازي است.

بعضي‌ها هم اصلاً بدون آنكه درخواستي از آنها شده باشد يا مسئوليتي داشته باشند به‌صورتي مبالغه‌آميز به ديگران محبت مي‌كنند يا خدمتي انجام مي‌دهند و در دام بله گفتن به هر قيمتي مي‌افتند. اكثر موارد ذكر شده ناشي از باورهاي غلطي است كه در ذهن فرد وجود دارند. در بسياري از موارد تداوم و حضور پررنگ اين باورها و رفتارها نشان‌دهنده ريشه عميق آنها در شخصيت افراد است. به عبارت ديگر بذر غير‌نوازي در كودكي فرد توسط والديني كاشته مي‌شود كه به كودك ياد مي‌دهند در صورتي مي‌تواند از عشق مشروط آنان بهره‌مند شود كه به‌طور نامشروط از آنها اطاعت كند. به اين ترتيب پيامي ناخودآگاه به كودك ارسال مي‌شود كه تنها راه احساس ارزش كردن و مورد تائيد واقع شدن پاسخ مثبت به خواسته‌هاي ديگران است‌.

لذا اعتماد به نفس كودك رشد نمي‌كند و استحكام نمي‌يابد و از جسارت لازم براي تجربه آزادانه دنياي درون و بيرون بي‌بهره مي‌ماند و مرزهاي سالم روابط رعايت نمي‌شوند‌. مرز سالم در روابط فضا و حريمي است كه به فرد احساس امنيت و ايمني مي‌دهد‌. اين فضا در غير‌نوازان شكل نمي‌گيرد و مرز خود و ديگران تشخص نمي‌يابد. كودك شخصيتي منفعل و وابسته پيدا مي‌كند و والدين الگويي براي او مي‌شوند تا در بزرگسالي هم پيوسته فكر كند كه اگر موجبات رضايت و خشنودي ديگران را فراهم نكند‌، ديگران او را دوست نخواهند داشت. غير‌نوازان فاقد يك منبع ارزش‌گذاري دروني براي داوري در باب ارزش اعمال خود هستند و ارزش‌گذاري آنان پيوسته بايد توسط ديگران صورت گيرد.

عدم‌توانايي نه گفتن علاوه بر تخريب روابط و شخصيت، پيامد‌هاي منفي ديگري نيز دارد. اولاً موجب اتلاف وقت و از دست رفتن زمان مي‌شود. زمان مهم‌ترين سرمايه ماست. لحظه‌ها و ثانيه‌هاي زندگي ارزش لذت بردن، استفاده بهينه و رضايت بخش و برنامه‌ريزي‌هاي مفيد و سازنده را دارند و نبايد آنها را تباه كرد. مديريت زمان يكي از مهارت‌هايي است كه در دنياي امروز به كار‌گيري آن براي پيشبرد يك زندگي موفقيت‌آميز ضروري است‌. با نگفتن نه ما اين زمان محدود را به ديگران اختصاص و آن را از دست مي‌دهيم و از پيگيري برنامه‌ها‌، اهداف و اولويت‌هاي زندگي خود باز مي‌مانيم‌.

تكرار زياد اين امر سبب مي‌شود شمار زيادي از كارهاي نا‌لازم در زندگي ما انباشته شود و ما را با احساس كمبود وقت روبه‌رو كند كه به‌خودي خود منشأ ايجاد استرس‌، اضطراب و تشديد نگراني است‌. ثانياً آري گفتن به همه موجب مي‌شود تا تأمين خواسته‌هاي ديگران بر ارضاي نيازها و تحقق برنامه‌ها و اهداف ما اولويت پيدا كند‌. به اين ترتيب ما عملاً از زندگي بازداشته مي‌شويم چون برنامه‌ها و اهداف خود را دنبال نمي‌كنيم و در نهايت اشراف و آگاهي خود بر زندگي را از دست مي‌دهيم و كنترلي برآن نخواهيم داشت.

ثالثاً وقتي مي‌دانيم كه بايد نه بگوييم و آري مي‌گوييم احساس خوبي پيدا نمي‌كنيم و از خودمان ناراضي هستيم كه چرا شهامت لازم براي رد درخواست ديگري را نداشته‌ايم و دستخوش اضطراب‌، افسردگي و ساير حس‌هاي منفي مي‌شويم و به‌اصطلاح اعصابمان خرد مي‌شود، خود خوري مي‌كنيم، تحقير مي‌شويم و حتي فكر مي‌كنيم سرمان كلاه رفته است ولي جرات و توانايي دفاع از خود را نداريم‌. تجمع اين احساسات منفي منجر به انواع آسيب‌هاي روحي و بيماري‌هاي روان تني مي‌شود.

پيامد منفي چهارم اين است كه در بسياري از موارد درخواست‌هاي ديگران مبتني بر سوءاستفاده از افراد است و روابط توأم با سوءاستفاده در اشكال گوناگون آن جهنمي است كه افراد براي خود تدارك مي‌بينند و در نهايت شخصيت و زندگي آنان را تباه مي‌كند.

و بالاخره در پاره‌اي از موارد عدم‌توانايي براي نه گفتن مي‌تواند پيامدهاي بسيار خطرناكي داشته باشد. هميشه در صفحه حوادث روزنامه‌ها داستان گروه‌هاي تبهكار و بزهكاري را مي‌خوانيم كه برخي افراد منفعل‌، وابسته و دنباله‌رو عضو اين گروه‌ها شده و دست به تبهكاري و جنايت زده‌اند چون توانايي تمرد از دستورات رهبر گروه را نداشته‌اند يا در بسياري از موارد كساني كه نتوانسته‌اند در مجلسي دوستانه درخواست دوست خود را جهت مصرف ماده‌اي رد كنند آلوده به مواد‌مخدر شده‌اند. با گفتن يك كلمه ساده و 2حرفي نه، مي‌توانيم از پيامد‌هاي منفي ذكر شده اجتناب كنيم و با استفاده بهينه از زمان‌، زندگي‌، اهداف و آرزوهاي خود را پي بگيريم‌، منابع استرس را كاهش دهيم‌، اعتماد به نفس خود را استحكام بخشيم و بر احتمال موفقيت در زندگي بيفزاييم‌.

نه كلمه ساده‌اي است ولي به كاربردن آن چندان ساده نيست‌. در حقيقت نه گفتن عمل ظريف و حساسي است و بايد درست انجام شود و چگونگي انجام آن مهم است. در وهله اول بايد به اصول مهارت مطالبه‌گري و جسارت كه پيشتر ذكر شد توجه داشت يعني رد جسورانه بايد صريح‌، روشن‌، آشكار‌، صادقانه و توأم با حفظ احترام و حقوق ديگران صورت گيرد. كسي كه هميشه در برابر خواست‌هاي ديگران بله مي‌گويد و حالا مي‌خواهد نه‌گفتن را جايگزين آن كند نياز به تمرين دارد‌؛ تمرين نه گفتن‌، تمرين آري نگفتن و به‌تدريج تمرين درخواست كردن از ديگران‌.

اين تمرين‌ها بايد مبتني بر يك چارچوب نظري صورت گيرد كه آگاهي و اشراف فرد بر آن اساس شكل گرفته باشد‌. به عبارت ديگر در وهله اول فرد بايد از مهارت خودآگاهي برخوردار باشد تا نسبت به افكار‌، احساسات‌، نيازها‌، برنامه‌ها‌، آرزوها‌، محدوديت‌ها و توانايي‌هاي خود اشراف داشته باشد و باورها و افكار خود را به‌نحوي منطقي و مستدل تنظيم كند‌. تغيير باورها و انتظارات غلط و غيرواقعي پيش‌شرط بروز رفتار جسورانه و مطالبه‌گرانه است؛ مثلاً اگر كسي فكر مي‌كند نپذيرفتن درخواست ديگران فاجعه است و پيامد منفي دارد بايد اين تصور را تغيير دهد‌ يا اگر ديگري مي‌انديشد كه تنها راه به دست آوردن تاييد، محبت‌، احترام و عشق ديگران پاسخ مثبت دادن به خواست‌هاي آنان است بايد از اين باور دست بكشد‌.

نه گفتن را بايد از موقعيت‌هاي آسان‌تر و با افرادي كه راحت‌تر هستيم آغاز كنيم و به‌تدريج آن را به شرايط دشوارتر و اشخاص دورتر تعميم دهيم‌. نه بايد قاطع‌، محكم‌، كوتاه و صادقانه باشد و با استفاده از ضمير ‌من ‌ و تكيه و تأكيد برآن صورت گيرد‌. بايد از افعالي استفاده شود كه نشان‌دهنده جديت است مانند «من تصميم دارم...»، «من مي‌خواهم...»يا «من نمي‌خواهم اين كار را بكنم» و با اعتماد به نفس و عاري از ترديد‌، شك و دودلي بيان شود. نه بايد محترمانه‌، صادقانه و واقعي جلوه كند و گستاخي و پرخاشگري را نبايد با مطالبه‌گري و جسارت اشتباه گرفت‌.

بيان نه نبايد همراه عذر و بهانه يا ابراز تأسف باشد‌. نه‌گفتن بايد به‌صورت مستقيم و بدون توسل به رفتارهاي حاشيه‌اي صورت گيرد. اگر در موقعيتي بوديد كه دادن پاسخ صريح دشوار است بايد جواب قطعي را به تأخير انداخت و مثلاً گفت در اين باره فكر خواهم كرد. اگر پس از نه گفتن بازهم طرف مقابل اصرار ورزيد شما نيز بايد بر پاسخ منفي خود پافشاري كنيد. ملازم‌هاي غيركلامي بايد در هماهنگي با بيان كلامي نه باشد؛ يعني بايد با تن صداي قاطعانه‌، مصمم و بدون لرزش درحالي‌كه سر رو به بالا و بدن مستقيم است و تماس چشمي مستقيم با مخاطب برقرار است و با بيان كلامي به شرحي كه ذكر شد، نه گفت‌.

در پايان بايد توجه داشت مسئوليت‌ناپذيري عميقي كه در جامعه ما نيز كم ديده نمي‌شود موجب آن است كه برخي از افراد حتي وظايف عادي شغلي يا خانوادگي خود را نيز انجام ندهند و در پاسخ به ارباب رجوع يا در رابطه فردي نه‌گفتن ورد زبان آنها باشد. بديهي است آنچه گفته شد در مورد كساني است كه در روابط خود با ديگران توانايي نه گفتن را ندارند و از اين بابت ضربه مي‌خورند و اين ربطي به منفي‌بافي و نفي‌گرايي اشخاصي ندارد كه جز نه چيزي نمي‌گويند و چه بسا به ديگران ضربه هم مي‌زنند.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...