رفتن به مطلب

مسئله بغرنج تراموا


ارسال های توصیه شده

بیاید با هم به چند سوال پاسخ دهیم:

• سوال اول: فرض کنید راننده تراموای شهری سکته کرده و تراموا بدون راننده با سرعت در حرکت است و به زودی ۵ نفر را که روی ریل گیر افتاده‌اند، خواهد کشت. فرض را بر این می‌گذاریم که شما در محل حضور دارید و نزدیک شدن تراموا را می‌بینید و جلوی شما دسته‌ی تعویض مسیر ریل قرار دارد. اگر آن را به سمت چپ هدایت کنید، تراموا از خط خارج شده و وارد مسیر انحرافی می‌شود، اما یک نفر که ر وی ریل دیگر است، کشته خواهد شد. فرض کنید هر شش نفر قربانی احتمالی، افرادی بالغ و معمولی و ناشناس هستند. جنسیت، سن و شخصیت قربانیان و پیامد مرگ آن‌ها در حادثه، در این آزمایش فکری اهمیتی ندارد. سوال این است که شما دسته را به چپ منحرف می‌کنید یا به تماشای مرگ پنج نفر می‌نشینید؟

• سوال دوم: شرایط ابتدایی همانند قبل است. تراموایی افسارگسیخته بر روی ریل؛ با این تفاوت که شما دیگر دسته‌ای جلوی روی خود ندارید و بالای پل ایستاده‌اید و پنج نفر روی ریل هستند که به یقین به وسیله تراموا کشته خواهند شد. فرصتی برای عکس‌العمل ندارند، ولی کنار شخص چاقی ایستاده‌اید. می‌دانید اگر او را هل بدهید، روی ریل افتاده و قطار از حرکت می‌ایستد و هیچ کدام از آن پنج نفر آسیبی نمی‌بینند اما مرد چاق کشته خواهد شد. حال چه تصمیمی می‌گیرید؟ (در دو حالت بالا شما امکان دیگری ندارید. یعنی نمی‌توانید قطار را با ترمز نگه دارید یا فریاد بکشید یا ریل را منفجر کنید!)

• سوال سوم: فرض کنید شما یک پزشک حاذق هستید و پنج بیمار دارید که هر کدام یک عضو معیوب دارند، مثلاً کلیه یا قلب یا کبد آنها معیوب است و در حال مرگ هستند. در اتاق کنار این بیماران در حال مرگ، فرد دیگری برای معاینه آمده که همه اندام‌هایش سالم است و همکار شما این موضوع را به شما اطلاع می‌دهد. اگر فرض کنیم هیچ اتهام قضایی علیه شما شکل نگیرد و به لحاظ پزشکی امکانش وجود داشته باشد، آیا حاضرید فرد سالم را کشته و با اندامش جان پنج نفر را نجات دهید؟

جواب‌هایتان را روی کاغذ بنویسید و حال در مورد این آزمایش‌ها که به «مورد بغرنج تراموا» یا Trolley problem مشهور است، توضیحاتی بدهیم. این آزمایش روانشناسی اولین بار در ۱۹۶۷ توسط «فلیپا فوت» ارائه شد و بعدها توسط دیگران گسترش یافت. آزمایش در میان افرادی با آداب و رسوم و سنن و اعتقادات متفاوت دینی و ناباوران به خدا نیز انجام شد. حتی در قبیله‌های امریکای مرکزی به جای مثال تراموا از یک تمساح گرسنه در سوال آزمون استفاده شد و جالب اینکه همه نتایج به شکل غریبی در همه جا یکسان بود. (درصد اندکی تفاوت وجود داشت اما کلیات یکسان بود)

حال برگردیم به پاسخ‌ها. قریب به اتفاق افراد در سوال اول دسته را به چپ چرخانیده و جان یک نفر را فرای پنج نفر می‌کنند. اما در سوال دوم، دادن جواب خیلی مشکل‌تر می‌شود. افراد بسیاری حاضر نمی‌شوند او را جلوی قطار بیندازند. در حالت سوم به ندرت کسی حاضر است فرد سالم را قربانی سلامت دیگران کند. اما چرا؟ توجه کنید که «در همه سوالات جان یک‌ نفر بی‌گناه فدای جان پنج بی‌گناه می‌شود و به لحاظ منطقی فدا کردن جان یک نفر برای پنج نفر درست است». پس چرا پاسخ شما متفاوت است؟

ميان سوالات تفاوتی بنيادی هست. به نظر می رسد در سوال دوم مرد چاق قرار است ابزار توقف تراموا شود و شما عملاً در وهله اول باید برای مرگ او تصمیم بگیرید، اما فردی که در مسیر ریل قرار داشت مورد استفاده ی ابزاری قرار نگرفته است، شما برای منحرف کردن قطار تصمیم می‌گیرید و مرگ آن فرد فقط یکی از نتایج تصمیم شما برای انحراف قطار است و این بدشانسی اوست که در مسیر قرار گرفته. اکثر ما بر این باوریم که هل دادن شخص چاق غیراخلاقی است، حال آنکه معتقدیم انحراف مسیر به سمت یک نفر به جای پنج نفر اخلاقی‌ست. سوال این است که این انتخاب‌های مبنی بر اخلاق از کجا ناشی می‌شوند؟ تربیت؟ اجتماع؟ فرگشت؟ و یا مذهب؟ اما این پاسخ‌ها نشان داد که شرایط تصمیم‌های اخلاقی بشری فارغ از موارد اجتماعی، فرهنگی و مذهبی‌ است. شاید موارد زیادی از کمک‌ها و از خود گذشتگی انسان‌ها (چه مذهبی و چه خداناباور) در اطراف خود دیده باشید. اساساً مورد اخلاقی خاصی را نمی‌توان یافت که فقط مختص به مذهبیون و یا خدا ناباورها باشد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 5
لینک به دیدگاه
واقعا بدجوری منو به فکر واداشت...:ws38:

 

چرا اینکارا رو میکنی آخه؟:w000:

 

درواقع من به این مسئله فکر کردم به این نتیجه رسیدم من هیچکدوم رو انجام نمیدم :hanghead:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
درواقع من به این مسئله فکر کردم به این نتیجه رسیدم من هیچکدوم رو انجام نمیدم :hanghead:

 

من سومی رو مطمئنم که انجام نمیدم. ولی اون دوتای دیگه رو مطمئن نیستم. :ws38:

 

نسبت به جون آدما بی تفاوتی؟:banel_smiley_4:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
من سومی رو مطمئنم که انجام نمیدم. ولی اون دوتای دیگه رو مطمئن نیستم. :ws38:

 

نسبت به جون آدما بی تفاوتی؟:banel_smiley_4:

 

نه ولی نمیتونم جون کسی رو بگیرم میذارم تقدیر رقم بخوره

  • Like 1
لینک به دیدگاه
من به تقدیر معتقد نیستم! :w16:

 

مستندی هست که همیشه میبینم ، ثانیه های مانده به فاجعه توام ببین:ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

قبل از اینکه جواب رو بخونم به قطع و یقین عکس العمل من این خواهد بود :

من می ایستم و تماشا می کنم جواب منطقی ندارم ولی حس می کنم خیلی از انسانهایی که در موقعیت های مختلف خودرو مجاز میدونن هم نوع خودشون (فرقی نمی کنه هر موجود زنده ای اعم حیوان / درختان و...) بکشنن در ذهن خودشون در چنین موقعیتهایی قرار می گیرند در ذهن خود استدلال منطقی برای تمصیم گیری در مورد مرگ یا زندگی افراد می گیرند انگار که دارند چرتکه می اندازن یکی این ور ، ده تا اون ور

این به مصلحته اون نیس و الی آخر

 

این مثال روانشناسی تو حوزه بازارهای سرمایه ای هم تحت عنوان تئوری چشم انداز (اگه اشتباه نکنم ) مطرح میشه وبراساس این سوگیری های رفتاری و روانشناختی سرمایه گذاران دلایل ناهنجارها و بی قاعدگی های بازارهای سرمایه ای رو که درجاهایی که نمی شود با قوانین و اصول نظریه بازار کارامد توضیح داد رو میشه توجیه کرد البته تاحدودی

و از این منظر و دیدگاه تو بازار درس و گرایشی بنام رشته / گرایش مالی -رفتاری مطرح میشه که درواقع مسایل روانشناسی انسانها رو در تصمیم گیرهای مالی شون دخیل می دونه

  • Like 4
لینک به دیدگاه

یه فیلمی هم هست از طراح و مجری آزمایش معروف زندان استنفورد( دکتر فیلیپ زیمباردو)

خیلی خیلی جالبه

فکر کنم تو

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
بتونید دانلودش کنید و
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
هم مجموعه سخنرانی های TED talks رو به صورت فایل های تورنت گذاشته

 

توی این فیلم دکتر فیلیپ زیمباردو قشنگ بیان می کنه و هشدار میده که همه ما درون خودمون یک داعش خیلی خیلی وحشیی داریم که ازش غافلیم

فیلم همراه با تصاویر بسیار بدی از شکنجه های سربازان امریکایی در زندان ابوغریب هست

اون به نقش سیستم اشاره می کنه اینکه همه چیز سر سیستمه

سیستم هستش که باعث میشه ما انسانها از هر حیوانی درنده تر شده و خود رو مجاز بدونیم به عناوین و برچسبهای مختلف (قومی ، دینی ، مذهبی ، نژادی ، زبانی ، اقتصادی و سرمایه ای ، جغرافیایی و...) هم نوع خودمون رو به فجیع ترین شکل ممکن بکشیم و نابود کنیم

  • Like 4
لینک به دیدگاه
یه فیلمی هم هست از طراح و مجری آزمایش معروف زندان استنفورد( دکتر فیلیپ زیمباردو)

خیلی خیلی جالبه

فکر کنم تو

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
بتونید دانلودش کنید و
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
هم مجموعه سخنرانی های TED talks رو به صورت فایل های تورنت گذاشته

 

توی این فیلم دکتر فیلیپ زیمباردو قشنگ بیان می کنه و هشدار میده که همه ما درون خودمون یک داعش خیلی خیلی وحشیی داریم که ازش غافلیم

فیلم همراه با تصاویر بسیار بدی از شکنجه های سربازان امریکایی در زندان ابوغریب هست

اون به نقش سیستم اشاره می کنه اینکه همه چیز سر سیستمه

سیستم هستش که باعث میشه ما انسانها از هر حیوانی درنده تر شده و خود رو مجاز بدونیم به عناوین و برچسبهای مختلف (قومی ، دینی ، مذهبی ، نژادی ، زبانی ، اقتصادی و سرمایه ای ، جغرافیایی و...) هم نوع خودمون رو به فجیع ترین شکل ممکن بکشیم و نابود کنیم

 

سیستم با القای یک ایدئولوژی چنین کاری میکنه سیستم چیز خطرناکی نیس چیزی که خطرناکه ایدئولوژی هست که برخی از سیستم ها به فکر انسان ها تزریق میکنند.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
سیستم با القای یک ایدئولوژی چنین کاری میکنه سیستم چیز خطرناکی نیس چیزی که خطرناکه ایدئولوژی هست که برخی از سیستم ها به فکر انسان ها تزریق میکنند.
به خودی خود آره خطرناک نیس ولی ..

ولی سیستم پیش نیاز برای پیاده سازی یکپارچه ایدولوژی (و شاید هم ایماگولوژی ) هستش

یاد دیالوگی از فیلم before sunset افتادم وقتی جسی از سلین می پرسه به چی اعتقاد داری جواب میده

system

just system

 

و یه چیز دیگه اینکه عنصر عوام (توده )در همه ادوار تاریخ بشری (دست کم از دوره آغاز تمدن انسانی تا آینده های دور ) باعث میشه سیستم های اجتماعی همیشه عینیت پیدا کنن

 

و درواقع این عوام هستند که همیشه گند می زنن به هرچی نوآوری و تفکرنو

و مهم تریم ویژگی بارز عوام , تقلید کورکورانه و رفتار گله ای (herding) هست :icon_pf (34):

 

فقط نمیدونم این سه مولفه سیستم ، عوام و رفتار گله ای رو توی یه پارادایم فکری (مدل ذهنی ) بیارم هنوز جوابی منجسم براش ندارم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

این

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
سخنرانی کامل دکتر فیلیپ زیمباردو هستش ارزش چند بار دیدنشو داره به نظرم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من فکر کردم فقط خودم ترجیح میدم هیچ کاری نکنم. گفتم حتما خیلی آدم محتاطی هستم، بعد دیدم مثل من زیاده :w02:

خدایی من همون اولم نمیتونم قطار رو منحرف کنم که به جای 5 نفر یه نفر بمیره، اون وقت تا آخر عمرم فکر

می کنم که من کشتمش :ws38: همون هیچ کار نکنم بهتره :banel_smiley_4:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

درود.

 

تست جالبی بود، متشکرم؛ و همین طور بابت لینک و معرفی فیلم. :w16:

 

خوب. احتمالا خودم رو اسیر جبریات نمی کنم و شروع ب پیدا کردن راه حال می کنم. احتمال اینکه بتونم تو اون شرایط راه حل مناسب و سریع پیدا کنم وجود داره. احتمال مخالفشم هست.

اگ اولی شد ک ب مقصود نزدیک می شویم. دومی هم ک خوب میگم بازم ی اتفاق دیگه و ی جبر دیگه :ws3:

 

راستی مرگ هم اونقدرا بد نیست ها. چیز خوبیه. ولی ناقص شدن خیلی ستمه خداییش.

 

در پناه حق

  • Like 2
لینک به دیدگاه
به خودی خود آره خطرناک نیس ولی ..

ولی سیستم پیش نیاز برای پیاده سازی یکپارچه ایدولوژی (و شاید هم ایماگولوژی ) هستش

یاد دیالوگی از فیلم before sunset افتادم وقتی جسی از سلین می پرسه به چی اعتقاد داری جواب میده

system

just system

 

و یه چیز دیگه اینکه عنصر عوام (توده )در همه ادوار تاریخ بشری (دست کم از دوره آغاز تمدن انسانی تا آینده های دور ) باعث میشه سیستم های اجتماعی همیشه عینیت پیدا کنن

 

و درواقع این عوام هستند که همیشه گند می زنن به هرچی نوآوری و تفکرنو

و مهم تریم ویژگی بارز عوام , تقلید کورکورانه و رفتار گله ای (herding) هست :icon_pf (34):

 

فقط نمیدونم این سه مولفه سیستم ، عوام و رفتار گله ای رو توی یه پارادایم فکری (مدل ذهنی ) بیارم هنوز جوابی منجسم براش ندارم

 

این قضیه داعش درون رو بدجور قبول دارم الان به راحتی میتونم سر یه عوضی گوش تا گوش ببرم

  • Like 2
لینک به دیدگاه
این قضیه داعش درون رو بدجور قبول دارم الان به راحتی میتونم سر یه عوضی گوش تا گوش ببرم

 

داعش درون از نگاهی دیگه. البته قبول کنید کنترلش سخته و بدونید دقیقا همون موقع ک ادعا بر کنترل می کنید شروع بیدار کردن این جانور درون ه. اصلا حتی با بی توجهی هم بارها شاهد بودم از درونم مخاد من رو منفجر کنه.

 

  • :banel_smiley_4:
     
     

 

گفت دانایى که گرگى خیره سر

هست پنهان در نهاد هر بشر

 

... لاجرم جارى است پیکارى بزرگ

روز و شب مابین این انسان و گرگ

 

زور بازو چاره این گرگ نیست

صاحب اندیشه داند چاره چیست

 

اى بسا انسان رنجور و پریش

سخت پیچیده گلوى گرگ خویش

 

اى بسا زور آفرین مردِ دلیر

مانده در چنگال گرگ خود اسیر

 

هرکه گرگش را دراندازد به خاک

رفته رفته مى‌شود انسان پاک

 

هرکه با گرگش مدارا مى‌کند

خلق و خوى گرگ پیدا مى‌کند

 

هرکه از گرگش خورد دائم شکست

گرچه انسان مى‌نماید، گرگ هست

 

در جوانى جان گرگت را بگیر

واى اگر این گرگ گردد با تو پیر ( چیزی ک الان برای ممکلت ما اتفاق افتاده ... )

 

روز پیرى گرکه باشى همچو شیر

ناتوانى در مصاف گرگ پیر

 

اینکه مردم یکدگر را مى‌درند

گرگهاشان رهنما و رهبرند

 

اینکه انسان هست این سان دردمند

گرگها فرمان روایى مى‌کنند

 

این ستمکاران که با هم همرهند

گرگهاشان آشنایان همند

 

گرگها همراه و انسانها غریب

با که باید گفت این حال عجیب

 

[h=2][/h]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

آپارات

"فریدون مشیری"

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...