بيتاب 388 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ دوست عزیز (!)کم از شما تاپیک ندیدم که ندونم چی میتونه محتواش باشه!! (چه اینجا چه باشگاه) بگذریم که اگر بحثی رو ندونم بهش جواب نمیدم اما متاسفانه باید بگم بحث هایی که از طرف شما و در رابطه با این موضوعات شروع میشه دیگه برای همه تعریف شده ست! نخونده هم میشه بهش جواب داد!! ناراحت نشید اما: یا ورژن تفکراتتون رو در این زمینه بالا ببرید یا اصلا دیگه ازش استفاده نکنید. نقدي بر اين جمله تو : اما متاسفانه باید بگم بحث هایی که از طرف شما و در رابطه با این موضوعات شروع میشه دیگه برای همه تعریف شده ست! نخونده هم میشه بهش جواب داد!! اگر راست ميگويي وبه قولي نخوانده ملا هستي ........ بفرما جواب يكي از نوشته هايم را بدهيد بسم الله نخوانده جواب دهيد :jawdrop: لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ درود با تشكر از بي تاب عزيز و يكايك دوستان با صحبت هاي بي تاب به طور كامل موافقم و افسوس مي خورم براي آن دسته از دوستاني كه " چه كس مي گويد " از " چه چيز مي گويد " نزد ايشان ارزشمند تر است . متاسفانه اكثر دوستان سعي در پرت نمودن بحث اصلي به هر طريق دارند . از دوستان خواهشمندم شان كلام را حفظ نموده و در طريقه ي بيان پاسخ دقت بيشتري مبذول نمايند . بهتر است به دور از تمسخر و مضحكه به بحثي دقيق و دوستانه در اين مقوله بنشينيم . باشد كه با تامل به نتيجه اي شايسته رهنمون گرديم . 4 لینک به دیدگاه
بيتاب 388 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ درود با تشكر از بي تاب عزيز و يكايك دوستان با صحبت هاي بي تاب به طور كامل موافقم و افسوس مي خورم براي آن دسته از دوستاني كه " چه كس مي گويد " از " چه چيز مي گويد " نزد آنان ارزشمند تر است . متاسفانه اكثر دوستان سعي در پرت نمودن بحث اصلي به هر طريق دارند . از دوستان خواهشمندم شان كلام را حفظ نموده و در طريقه ي بيان پاسخ دقت بيشتري مبذول نمايند . بهتر است به دور از تمسخر و مضحكه به بحثي دقيق و دوستانه در اين مقوله بنشينيم . باشد كه با تامل به نتيجه اي شايسته رهنمون گرديم . لینک به دیدگاه
بيتاب 388 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ من دوستان را به اين وبلاك جهت دنبال نمودن مطلب ، توصيه ميكنم : برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لینک به دیدگاه
RoBiC 590 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ " لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی" (( در دین هیچ اجباری نیست، هدایت از گمراهی مشخص شده است)) در یکماه اخیر یکبار دیگر شاهد افزایش فشارها و تحرکاتی در جهت مبارزه با بدحجابی هستیم. خصوصا در فضای دانشگاه تهران،در یکماه اخیر دو بیانیه به امضای جمعی از دانشجویان که در آن فضای مقدس دانشگاه با عنوان عشرتکده نام برده شده بود. سپس سخنان سوال برانگیز و تعجب آور خطیب جمعه ( احمد جنتی، در نماز جمعه 31 اردیبهشت 89: «دانشجو نمره می خواهد و ناچار است دستور حجاب را اجرا کند، دانشگاه و دانشجویان در اختیار شما هستند، در صورت " بدحجابی" دانشجویان، کمیته انضباطی با آنها برخورد کند) و در نهایت بخش نامه حراست دانشگاه تهران مبنی بر برخورد با دانشجویان بدحجاب و ممنوع الورود کردن ایشان پس از سه تذکر ( 1 خرداد) رخدادهای فوق ما را بر آن داشت تا بعنوان جمعی از دانشجویان مذهبی در عین اعتقاد کامل به اصل حجاب فردی، موارد زیر را در مخالفت با این تحرکات و خسنان تاسف برانگیز بیان داریم: 1) امر به معروف و نهی از منکر زمانی واجب است که 5 شرط مرتبط با آن رعایت شود که مهمترین موارد آن عبارتند از : 1) احتمال تاثیر 2) عدم وجود مفسده اکنون در آستانه خردادماه 1389، 30 سال از عمر چنین برخوردهایی در نظام اسلامی می گذرد.اجباری شدن حجاب در ادارات دولتی در سال 59، تصویب قانون حجاب اجباری در مجلس در سال 63، برخوردهای خشن، محدودیت های شدید و غیرمنطقی در مدارس، خصوصا در سال های 60 به خاطر فضای جنگی حاکم بر کشور،اجرای طرح مبارزه با بدحجابی، پس زمینه شعار « مرگ بر بدحجاب،بی حجاب اعدام باید گردد.» بر دیوارهای این شهر، طرح امنیت اخلاقی و گشت ارشاد و اکنون افتتاح مبتکرانه!! سه نوع گشت نسبت ( بررسی محرمیت افراد با یکدیگر)، الوان ( آرایش)، نوا( مزاحمین نوامیس) در خیابان های تهران. با نگاهی کوتاه به لیست بلند بالای فوق می توان متوجه شد که در طول این 30 سال صحنه اجتماعی هرگز عاری از برخوردهای این چنینی و طرح های امنیتی نبوده است. بسیاری از افرادی که پوششان مطابق محدوده های این طرح ها نیست، قشر جوان این جامعه هستند و کمتر از 30 سال سن دارند. پس اینان نسل انقلابند،تربیت یافته همین خیابان های خط کشی شده و همین مدارس کنترل شده هستند. در دوران مبتذل ستم شاهی نزیسته اند.تمام عمر خود را در هوای انقلاب نفس کشیده اند و از میانه گشت های گوناگون قدم برداشته اند. اگر قرار بود چنین برخوردهایی موثر باشد پس چرا این نسل آن نشد که می خواستید؟ پس چرا پس از 30 سال برخورد و مبارزه، فریادتان از نسل انقلاب به آسمان است؟ پاسخ ساده است برادر و خواهر عزیز! چنین طرح ها و برخوردهایی نه تنها تاثیر مثبت ندارد، بلکه اثر معکوس داشته و دارد. آزموده را آزومدن خطاست! بنابراین تجربه بارها نشان داده که چنین برخوردهایی دو شرط ذکر شده برای اجرای اصل امر به معروف و نهی از منکر را ندارد: 1) احتمال تاثیر: که صحنه خیابان های تهران و تاریخچه این برخوردها، گویای تاثیر به سزای چنین طرح هایی است!! 2) احتمال وجود مفسده: چه مفسده ای بالاتر از دین گریزی و دین زدگی جوانان؟ چه فسادی بالاتر از مسدود کردن راه خدا با برخوردهای خشن و تحقیر به نام دین؟ صدای دردمند دکتر علی شریعتی در گوش ماست : « ما مذهبی ها متهمیم!» چه بسیار انسان های که از مشاهده رفتار ما مذهبی ها، از دین گریخته اند.خودبینی و خودخواهی بس است.برای یکبار هم که شده به سخنان یک دختر که با او برخوردهای این چنینی شده است گوش فراداده اید تا تاثیر زیبای چنین حرکت خداپسندانه ای! را درک کنید؟ معنای موهایی را که قیچی شد،اشک هایی را که کنار خیابان بر زمین چکید، می دانید؟ مای مذهبی با هر قطره اشک دختری که مامور گشت ارشاد مقابل اش ایستاده بود،بر زمین ریختیم و آب شدیم. معنای تحقیر،توهین،کینه و نفرت را می دانید؟ به خاطر دین و به خاطر خدایی که می پرستید،مسدود کردن راه خدا را پایان دهید. به اجبار،خشونت،توهین،تحقیر و گریزاندن مردم از دین پایان دهید. 2) چه کسی به ما آموخته است که حجاب اجباری از اصول دین،واضحات و مبرهنات است؟ کدام حدیث،کدام سند تاریخی،کدام آیه به ما اجازه داده است که همگان( حتی اقلیت مذهبی) را مجبور به رعایت حجاب کنیم؟ آیت الله طالقانی در 19 اسفند 1357 گفت: « حتی برای زنان مسلمان هم حجاب اجباری نیست چه برسد به اقلیت های مذهبی ...مگر در دهت ما ار صدر اسلام تاکنون،زنان ما چگونه زندگی می کردند؟مگر چادر می پوشیدند؟...کی در این راهپیمایی ها زنان ما را مجبور کرده که با حجاب یا بی حجاب بیایند؟ در مورد حجاب اجبار در کار نیست.» ( روزنامه اطلاعات 19 سافند 1357) آیا این مجتهد مسلم در زمان گفتن این مطلب به اندازه سینه چاکان امروز،فهم،درک و آشنایی با اصول اسلامی نداشته اند؟ همچنین دادستان کل انقلاب در 20 اسفند 57 گفت: « مزاحمین خانم های بی حجاب ضد انقلاب هستند» !! بررسی ما در متون دینی جهت یافتن حتی یک مدرک تاریخی که پیامبر در دوران حاکمیت مسلمانان در مدینه و علی (ع) در 5 سال حکومت خویش،در باب این گونه مسائل،محاکمه،تفتیش،برخورد و ...داشته باشند،بدون نتیجه باقی ماند. فقط دیدیم که علی (ع) فرمود: « اگر مسلمانی از شنیدن خبر بیرون آوردن خلخال از پای یک زن یهودی بمیرد، جایز است.» علی (ع) از این که زن یهودی در جامعه اسلامی،خلخال( از نمادهای تبرج!) به پا می بندد از غصه نمی مرد.بلکه از ظلم های بزرگ،تجاوز به حریم انسان ها و خشونت بود که می نالید.مگر آنکه دستگاه حدیث سازی به کار بیافتد و حدیت در باب لزوم گشت ارشاد کشف نماید!! 3) خطیب محترم جمعه فرمودند: « کار فرهنگی در مورد حجاب "پاسخ مثبت" نداده است.مگر اینکار چندبار باید انجام شود که پاسخ مثبت هم ندهد؟» و ما به ایشان می گوییم: تا زمانی که حجاب اجباری است،کار فرهنگی اساسا معنایی ندارد.شما دست یک نفر را از پشت بسته اید و به او می گویید این کار درست است یا غلط،این کار را بکن یا نکن.او سخنان شما را نمی شنود.زمانی که او نمی تواند کاری انجام دهد چه تفاوتی می کند که کدام کار درست یا غلط است؟ شما گوشی برای شنیدن نگذاشته اید. زمانی که گزینه ای برای انتخاب وجود ندارد،دیگر نیازی به شنیدن و اندیشیدن نیست. در این شرایط همگان طبق دستور شما عمل می کنند،در آرزوی سرپیچی از دستور شما می زیند و هر زمانی که فرصتی دست دهد، با لذت آزادی از فرمان شما تخطی می کنند. 4) ایا جوهر دین داری تقوا نیست؟ آیا تقوا،خود نگه داری و تسلط بر نفس نیست؟ این چه دینداری است که چون بید به هر بادی می لرزد؟! و از همه چیز و همه کس تحریک می شود؟ آیا این همه تاثیر پذیری،از سستی ایمان ما نیست؟!ایا دین دار ماندن در یک قفس که هیچ کس را یارای هیچ گناهی نیست،ارزشی دارد؟آیا می توان در دنیای امروز همه درها را بست و تمام روزن ها را مسدود کرد؟ ایا بهتر نیست به جای گریز،با مسائل مواجه شویم و بر قدرت ایمان خویش بیافزاییم؟ نمی توانیم تمام جهان را به استخدام خود در آوریم تا بگونه ای رفتار کنند که ما بتوانیم دین دار بمانیم!! پس بهتر است به جای این همه،نفس خویش را به استخدام خود در آوریم. خدا انسان را مختار آفرید و ما قصد کرده ایم برای حفظ دینمان،انسان را به بند بکشیم. 5) اسفا به حال ملتی که دانشجویش نه به خاطر علم و توانایی کسب امتیاز کند،بلکه به خاطر رعایت یا عدم رعایت حجاب،نمره بگیرد یا نگیرد. اسفا به حال ملتی که روحانی اش،اینگونه دانش و دانشجو را تحقیر کند و باج خواهی می نماید. اسفا به حال دانشگاهی که دانشجو،هم کلاسی اش را به خاطر عدم رعایت حجاب به کمیته انظباطی معرفی می نماید. به کجا چنین شتابان؟ در خاتمه اعلام می داریم که بحث ما، بحث فرهنگی،اجتماعی،مذهبی است و آماده گفت و گو و رویارویی با هر قشر و نهادی هستیم. اگر آزادی هست!!،مناظره آزاد ( به معنای واقعی کلمه) بگذارید، از دانشجویان بدون تقلب رای گیری کنید،مشورت بخواهید،سپس اقدام کنید. جمعی از دانشجویان مذهبی دانشگاه تهران 8 خرداد 1389 7 لینک به دیدگاه
RoBiC 590 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ حجاب دستور خدا است به تمام آحاد زنان جامعه است ............كجاست فردي است وظيفه حكومت اسلامي اجراي قوانين مربوط به كل جامعه است زن بي حجاب وارد اجتماع شده تا وضعيت فردي خودش را به كل اجتماع تحميل و نشان دهد بي حجابي بيماري مسري وويروسي بي بندوباري وولنگاري در جامعه خواهد بود در مثل مناقشه نيست بي حجابي يك نوع بيماري است وكسيكه به اسلام اعتقاد وپايبند است وبه قول تو 100درجه ازمن نوعي معتقدتر است ؛ با قوانين واحكام اسلام دهن كجي نمي كند :jawdrop: ضرب المثل داريم : از کوزه همان برون تراود که در اوست اگر قرآن را مرجعی برای دستورات خدا قبول داشته باشیم... آیه حجاب:قسمت اول: «یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا* و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی و اقمن الصلوة و آتین الزکوة و اطعن الله و رسوله انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب/ 32 و 33)؛ در این دو آیه، مخاطب، زنان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می باشند: ای زنان پیغمبر شما همچون سایر زنان نیستید - اگر پرهیزکار باشید - مواظب باشید که در سخن نرمش زنانه و شهوت آلود به کار نبرید که موجب طمع بیماردلان گردد. به خوبی و شایستگی سخن بگوئید. در خانه های خویشتن قرار گیرید و مانند دوران جاهلیت نخستین، به خودنمائی و خودآرائی از خانه بیرون نشوید. مقصود از این دستور زندانی کردن زنان پیغمبر در خانه نیست، زیرا تاریخ اسلام به صراحت گواه است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله زنان خود را با خود به سفر می برد و آنان را از بیرون شدن از خانه منع نمی فرمود مقصود از این دستور آنست که زن به منظور خودنمائی از خانه بیرون نشود و مخصوصا در مورد زنان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله این وظیفه سنگینتر و مؤکدتر است. در اینجا به صراحت از کلمه خودنمائی سخن گفته شده. آیه 53 سوره احزاب چنین است: «یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یؤذن لکم الی طعام غیر ناظرین اناه و لکن اذا دعیتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا و لا مستأنسین لحدیث ان ذلکم کان یؤذی النبی فیستحیی منکم و الله لا یستحیی من الحق و اذا سألتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن و ما کان لکم ان تؤذوا رسول الله و لا ان تنکحوا ازواجه من بعده ابدا ان ذلکم کان عندالله عظیما»؛ عربهای مسلمان بی پروا وارد اتاقهای پیغمبر می شدند. زنهای پیغمبر صلی الله علیه و آله هم در خانه بودند. آیه نازل شد که اولا سرزده و بدون اجازه وارد خانه پیغمبر نشوید، و اگر برای صرف غذا دعوت شدید به موقع بیائید و بعد هم برخیزید و بروید و به قصه گوئی و صحبتهای متفرقه وقت نگیرید، زیرا این امور پیغمبر را ناراحت می کند و او شرم می کند شما را از خانه خود بیرون کند ولی خدا از شما شرم نمی کند. و ثانیا وقتی می خواهید چیزی از زنان پیغمبر بگیرید، از پشت پرده بخواهید بدون اینکه داخل اتاق شوید. این کارها برای پاکیزگی دل شما و دل آنها بهتر است. شما نباید پیامبر را آزار دهید و نه زنان او را پس از درگذشت پیغمبر به زنی بگیرید، که این کارها در نزد خدا بزرگ است. در این آیه، کلمه " حجاب " ذکر شده است. همانطوری که قبلا گفتیم در کلمات قدماء هر جا سخن از آیه حجاب است مقصود همین آیه است. دستور حجاب که در این آیه است غیر از دستور " پوشش " است که مورد بحث ما می باشد. دستوری که در این آیه ذکر شده است راجع به سنن خانوادگی و رفتاری است که انسان باید در خانه دیگران داشته باشد. طبق این دستور، مرد نباید وارد جایگاه زنان شود، بلکه اگر چیزی می خواهد و مورد احتیاج اوست باید از پشت دیوار صدا بزند. این مسأله ربطی به بحث " پوشش " که در اصطلاح فقه نیز تحت عنوان " ستر " نه " حجاب " نامیده می شود، ندارد. جمله: «ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن» مانند جمله: «و ان یستعففن خیر لهن؛ و عفت ورزیدن برای آنان بهتر است.» که در آیه 61 از سوره نور آمده است، دلالت می کند که هر اندازه مرد و زن جانب ستر و پوشش و ترک برخوردهائی که مستلزم نظر است رعایت نمایند به تقوا و پاکی نزدیکتر است. متاسفم براي تو :1 2 - بي حجابي همچون حالت بيماري مسري دارد كه به ساير افراد مستعد ( نه همه كس) سرايت ميكند ..........وداريد مي بينيد كه بي حجابي اگر جلوش نگيريم به اشخاص مستعد در حال گسترش است . 3 كارداخل منزل واداره خانه ربط به بيرون منزل ندارد كار داخل منزل فردي وشخصي است ولي عشوه گري وجلوه گري براي نامحرمان در بيرون منزل ؛ بعكس ممكنست باعث انهدام ومتلاشي شدن كانون خانوداه ميشود 4 - بازديد سايتهاي مستهجن وبالابودن طلاق در ايران ..........معلومست به خاطر بي ديني ودوري از احكام وقوانين اسلامي وحياتبخش مكتب است ..........ما هم همين را ميگويم كه بي حجابي يكي از عوامل آن است ............ اولش بي حجابي بعد به كجا ختم خواهد شد :w00: 5 - بي حجابي توهين به شرافت وحيثيت ومقام والاي زن مسلمان ايراني است بازدید از سایتهای مستجهن نتیجه مستقیم محروم کردن افراد جامعه از ابتدائی ترین حقوقشونه. در یک محیط مجازی این ازادی به شدت خودشو نشون میده. • محجوبه چه مي گويد وحجاب يعني چه؟ • محجوبه ميگويد: حجاب يعني امنيت خويش درمقابل آزارونگاه هاي چشمان بوالهوسان دل مريض . وآن رفت وآمدي وآن نماي بدنست... كه باعث جلب نظر مرد وتحريك اونگردد. • وحجاب يعني، فرياد رساي زني كه ميگويد: من فقط( انسان) ام درجامعه و {زن وانسان} ام درمنزل وسلام. نظر شما اینه که تمام مردان بوالهوس هستند و بادیدن یک تار موی زن ایمانشون به خظر میوفته؟ ایمانی که انقدر شکنندس بودنش چه فایده ای داره.؟ درود با تشكر از بي تاب عزيز و يكايك دوستان با صحبت هاي بي تاب به طور كامل موافقم و افسوس مي خورم براي آن دسته از دوستاني كه " چه كس مي گويد " از " چه چيز مي گويد " نزد ايشان ارزشمند تر است . متاسفانه اكثر دوستان سعي در پرت نمودن بحث اصلي به هر طريق دارند . از دوستان خواهشمندم شان كلام را حفظ نموده و در طريقه ي بيان پاسخ دقت بيشتري مبذول نمايند . بهتر است به دور از تمسخر و مضحكه به بحثي دقيق و دوستانه در اين مقوله بنشينيم . باشد كه با تامل به نتيجه اي شايسته رهنمون گرديم . از شما به عنوان مدیر انتظار میره بدون جانبداری در بحثها شرکت کنید 5 لینک به دیدگاه
بيتاب 388 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ لا اكره في دين يعني چه ؟ سخن حقي است اما نيت باطل در مطرح كردن آن وجود دارد ، چطور ؟ . . . پرسش: معناى آيه شريفه «لااكراه فى الدين» چيست؟ پاسخ: دين داراى سه بخش اعتقاد قلبى، اقرار زبانى و عمل به دستورات دينى است. اما ركن اساسى دين اعتقاد قلبى و باور است. و به همين دليل هيچكس را نمیـتوان مجبور به پذيرش اعتقادى خاص كرد. معتقدات هر كس در صندوقچه فكر و قلب اوست كه براى كسى دسترسى به آنجا ممكن نيست. و معناى آيه شريفه بيان همين امر واقعى و تكوينى است كه گوهر دين قابل اكراه و اجبار نيست. اما لینک به دیدگاه
بيتاب 388 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ امّا در مرحله گفتار و عمل آيا اجبار كردن مجاز است يا نه؟ اين بحث را بايد در دو مرحله دنبال كرد: الف ـ آيا كسى را كه اسلام نياورده، میـتوان وادار كرد كه اقرار به اسلام كند يا مقررات دينى را رعايت كند؟ ب ـ آيا يك مسلمان را میـتوان الزام كرد كه دستورات دينى را مراعات نمايد؟ درباره دسته اول بايد گفت اسلام بعضى اديان و مذاهب را به رسميت شناخته است. قدر مسلّمِ اين اديان، يهوديت، مسيحيت و دين زرتشت است كه پيروان آنها به عنوان اهل كتاب و ذمّه بر طبق مقرّراتى خاص میـتوانند تحت حكومت اسلامى زندگى كنند. حتى كفّار هم اگر معاهَد (ملتزم به معاهده و قرارداد) باشند، مىتوانند در مملكت اسلامى زندگى كنند. اسلام هيچگاه به يهودى يا زرتشتى نمىگويد نماز بخوان يا طبق دستور اسلام لینک به دیدگاه
بيتاب 388 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ دسته ديگر از غيرمسلمان ها كفّار حربى و اهل عناد و جنگ هستند كه در صورت درگير شدن بايد با آنها جنگيد تا تسليم شوند. و اما درباره دسته دوم; يعنى مسلمانان بحث بر سر اين است كه آيا مسلمان مىتواند بگويد دوست دارم علناً در خيابان و كوچه و مغازه شراب بنوشم، يا مايلم قماربازى كنم، دوست ندارم حجاب شرعى را عمل كنم، دوست دارم بر عليه اسلام تظاهرات كنم؟ كسانى پنداشته اند كه با استفاده از حق آزادى مىتوان چنين كارهايى را مجاز دانست و گاهى در مقام جدال مىگويند: مگر در صدر اسلام هم كسانى مثل ابن ابى العوجاء وجود خدا را انكار نمىكردند؟ مگر به امام معصوم نسبت گناه نمىدادند؟ و... مگر در قانون اساسى اين آزادىها تضمين نشده است و... پاسخ آن است كه خير، اسلام جلوى تظاهر به فسق را ميگيرد. لینک به دیدگاه
بيتاب 388 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ آزادى عمل و بيان در اسلام نامحدود نيست. هر عمل و گفتارى را نمىتوان در حكومت اسلامى انجام داد. تشريع امر به معروف و نهى از منكر براى رعايت مرزهاست ويكى از علل تأسيس حكومت در اسلام جلوگيرى از محرّمات و تخلّفات دينى است. اسلام در مواقعى و تا حدودى دخالت در امور ديگران و محدود كردن انسان ها را اجازه داده و بلكه لازم دانسته است. تمام سخن بر سر تعيين حدود آزادى است. 1 لینک به دیدگاه
بيتاب 388 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ خلاصه اينكه اسلام مبارزه با دیـن ومکتب و توطئه عليه نظام و تجاهر به فسق را اجازه نمىدهد و با اين امور با نهايت شدّت مخالفت مىكند. اسلام در جاى خود رحمت و رأفت و مدارا و تسامح و در جايى ديگر شدت و غلظت و خشونت و سخت گيرى را روا مىدارد. در اسلام بتى بنام آزادى و دموكراسى كه بالاتر و برتر از دين باشد، نمیـ شناسد .آن را درهم میـشکند. لینک به دیدگاه
RoBiC 590 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ این بیانیه را بار اول در باشگاه مهندسان زدم؛ مخالفین به تفسیر آیه لا اکراه فی الدین ایراد گرفتند و آنرا اشتباه خواندند. بررسی شخصی ام در باب این ایه به نتایج زیر ختم شد: ابتدا لازم می بینم تعاریفی اولیه را برای اطلاع دوستان به عرض برسانم و بعد تفاسیر مختلف را تقدیم کنم: تفكر عبارت است از به كارگيرى نيروى عقل براى يافتن حقايق . از اين رو، بايد فكر، كاملا آزاد باشد تا بتواند به حقيقت دست پيدا كند و اين همان چيزى است كه اسلام با خطابهايى چون «افلا تتفكرون» بر آن تاكيد و اصرار فراوانى دارد . به علاوه، اسلام با هر چيزى كه فكر انسان را در بند مىكشد و از حركت آزادانه آن جلوگيرى مىكند، مانند تقليد كوركورانه، جهالت و ...بشدت مبارزه مىكند . اما عقيده عبارتاست از باور انساننسبتبه يك حقيقت . از آنجاكهدر هر زمينهاى، حقيقتنمىتواند بيش از يك چيز باشد، فقط يك باور مىتواند صحيح باشد . بنابراين، تاييد و آزادى همه باورها، با هيچ حقيقتى سازگارى ندارد .از اين رو، اسلام در عين حال كه براى ايمان آوردن انسانها اهميت قائل است، براى پذيرفتن آن، كسى را الزام و اجبار نمىكند و اجبار را مفيد فايده نمىداند و اگر كسى عقيدهاى را پذيرفت، او را مجبور نمىكند تا از عقيده خود دستبردارد . دين مبين اسلام كسى را به خاطر عقيدهاش مورد تعقيب و آزار قرار نمىدهد . از سوى ديگر، آزادى عقيده طبق اين تفسير به اين معنا نيست كه اسلام نسبتبه هر عقيدهاى بى تفاوت باشد . آنچه در اسلام مطرح است مجبور نكردن و در نهايت فراهم كردن فرصت و برقرارى امنيتبراى ابراز عقايد مخالف و موافق است و اين غير از تاييد كردن و بىتفاوت بودن است .قرآن مروج گفتگو و تبادل فكر، در ميان انديشمندان و صاحبان مذاهب است . به همين جهت، مىتوان يكى از ويژگيهاى قرآن را ترويج گفتگو و تعاطى افكار و برخورد منطقى با عقايد مخالف دانست . قرآن، تا آنجا براى گفتگو اهميت قائل است كه مىگويد: «ادع الى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي احسن» ( نحل / 125) مهمترين نكتهاى كه در سراسر آيات قرآن در تاكيد بر گفتگو به چشم مىخورد، استفاده از شيوه خردگرايانه و توجه به تفكر و تدبر و منطق و برهان است . در جايى مىفرمايد: «قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين» (نمل/64) يعنى: بگو: اگر راستگوييد، حجتخود را بياوريد . يا در واكنش به تندترين برخوردها و نسبتهاى دروغى كه براى شكستن شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله، به او نسبت داده شده اين چنين پاسخ مىدهد: «او لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة ان هو الا نذير مبين» (اعراف/184) بدین معنی که: آيا نينديشيدند كه در يارشان هيچ گونه ديوانگى نيست: او جز بيمدهندهاى آشكارا، نيست . و يا در جايى ديگر مىفرمايد: «ا فلم يسيروا في الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها» (حج/64 ) يعنى: آيا در زمين گردش نكردند تا دلهايى داشته باشند كه با آن بينديشند . بنابراين، خاستگاه فرهنگ قرآن، تحمل فكر و نظر، تبادل فكر، گفتگو، به كارگيرى زبان منطق و خرد است . دعوت، به شنيدن سخنها و برگزيدن بهترينهاست . «فبشر عباد ا الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه» (زمر/18) بدین معنی که: پس مژده ده آنان را كه سخن را مىشنوند و بهترين آن را پيروى مىكنند . و اما تفسیر آیه؛ سید محمد حسن طباطبایی در کتاب المیزان در باره این آیه اینطور توضیح می دهد: عبد بن حميد و ابن جرير و ابن منذر از مجاهد نقل مىكنند كه گفت: (زنانى از) نضير (قبيلهاى از يهود) مردانى از اوس را شير داده بودند و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور داد بنى نضير از آنجا بروند . فرزندان آنها از اوس، گفتند: با آنها خواهيم رفت . آنها را خواهيم پذيرفت; ولى خانوادهشان مانع از آنها شدند و مجبورشان كردند تا اسلام آورند . آيه «لا اكراه فى الدين» درباره آنها نازل شد . ابن اسحاق و ابن جرير درباره آيه «لا اكراه فى الدين» از ابن عباس آوردهاند كه گفته است: اين آيه درباره مردى از انصار بنى سالم بن عوف به نام «حصين» نازل شده است كه دو فرزند مسيحى داشت و حال آن كه خود او مسلمان بود . به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: آيا مىتوانم آن دو را مجبور به پذيرفتن اسلام كنم، چون حاضر نيستند غير از نصرانيت دينى ديگر را بپذيرند؟ بدين ترتيب اين آيه درباره آنها نازل شد . (الميزان، ج 2، ص 347) انسان، وقتى به كمال مىرسد كه بر اساس حسن اختيار خود، حق را بپذيرد . اكراه و اجبار، اختيار را از انسان مىگيرد . به همين دليل، خداى سبحان درباره انديشه و عقيده، آزادى را محور قرار داده و اكراه در دين را جايز نمىداند و وظيفه انبيا عليهم السلام را عرضه و ابلاغ دين مىداند: «ما علينا الا البلاغ المبين» (يس/17) و به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «لعلك باخع نفسك الا يكونوا مؤمنين ا ان نشا ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين» (شعراء/4 - 3) يعنى: گويا تو قالب تهى مىكنى بر اين اندوه كه چرا ايمان نمىآورند; اگر ما بخواهيم، چيزى را از آسمان نازل مىكنيم تا ايشان براى آن خاضع و فروتن شوند . پس خداى متعال، ايمان اجبارى را سعادت نمىداند و براى آن، اثرى در كمال انسان قائل نيست . در کتب تفسیر ( مانند تفسیر آیت الله مکارم شیرازی- تفسیر خرالدین بن زبیر بن علی محسنی- تفسیر امام حسن عسکری و کذلک) گفته شده که آیة «لا اكراه فی الدین» مربوط به عالم عقیده و اعتقاد است. در حقیقت خداوند متعال بدین وسیله مؤمنان را از یك كار لغو و بیهوده كه هیچ فایدهای جز خراب كردن چهره دین ندارد، بازداشته است و به مؤمنان میفرماید: دین و عقیده اصولاً و تكویناً اكراهبردار نیست و با زور به وجود نمیآید. بنابراین، تمسك به زور برای تبلیغ اسلام نه تنها لغو و بیهوده است، بلكه موجب تنفر و گریختن از دین میشود. __________________ نویسنده: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
بيتاب 388 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ در فرهنگ غربى دين تنها در حدّ يك سرى توصيه هاى اخلاقى است; مانند سفارش هاى يك حكيم و واعظ كه بعضى از مردم عمل مىكنند و برخى ديگر هم عمل نمىكنند. گناهكار هم خود مىداند و كشيش و كليسا و خدايش. همان گونه كه اگر كسى دروغ بگويد يا غيبت نمايد او را بازداشت نمىكنند، شرابخوارى و قماربازى و عريان گردى هم چنين است. لذا اگر به زن نيمه عريانى بگويند چرا اينگونه به كوچه و خيابان آمده اى پاسخ مىدهد، به شما ارتباطى ندارد و اصلاً به چه حقّى به خود اجازه مىدهيد كه در امور ديگران دخالت كنيد، و چه بسا كار به شكايت و دادگاه هم بينجامد. لینک به دیدگاه
بيتاب 388 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ این بیانیه را بار اول در باشگاه مهندسان زدم؛ مخالفین به تفسیر آیه لا اکراه فی الدین ایراد گرفتند و آنرا اشتباه خواندند. بررسی شخصی ام در باب این ایه به نتایج زیر ختم شد: ابتدا لازم می بینم تعاریفی اولیه را برای اطلاع دوستان به عرض برسانم و بعد تفاسیر مختلف را تقدیم کنم: تفكر عبارت است از به كارگيرى نيروى عقل براى يافتن حقايق . از اين رو، بايد فكر، كاملا آزاد باشد تا بتواند به حقيقت دست پيدا كند و اين همان چيزى است كه اسلام با خطابهايى چون «افلا تتفكرون» بر آن تاكيد و اصرار فراوانى دارد . به علاوه، اسلام با هر چيزى كه فكر انسان را در بند مىكشد و از حركت آزادانه آن جلوگيرى مىكند، مانند تقليد كوركورانه، جهالت و ...بشدت مبارزه مىكند . اما عقيده عبارتاست از باور انساننسبتبه يك حقيقت . از آنجاكهدر هر زمينهاى، حقيقتنمىتواند بيش از يك چيز باشد، فقط يك باور مىتواند صحيح باشد . بنابراين، تاييد و آزادى همه باورها، با هيچ حقيقتى سازگارى ندارد .از اين رو، اسلام در عين حال كه براى ايمان آوردن انسانها اهميت قائل است، براى پذيرفتن آن، كسى را الزام و اجبار نمىكند و اجبار را مفيد فايده نمىداند و اگر كسى عقيدهاى را پذيرفت، او را مجبور نمىكند تا از عقيده خود دستبردارد . دين مبين اسلام كسى را به خاطر عقيدهاش مورد تعقيب و آزار قرار نمىدهد . از سوى ديگر، آزادى عقيده طبق اين تفسير به اين معنا نيست كه اسلام نسبتبه هر عقيدهاى بى تفاوت باشد . آنچه در اسلام مطرح است مجبور نكردن و در نهايت فراهم كردن فرصت و برقرارى امنيتبراى ابراز عقايد مخالف و موافق است و اين غير از تاييد كردن و بىتفاوت بودن است .قرآن مروج گفتگو و تبادل فكر، در ميان انديشمندان و صاحبان مذاهب است . به همين جهت، مىتوان يكى از ويژگيهاى قرآن را ترويج گفتگو و تعاطى افكار و برخورد منطقى با عقايد مخالف دانست . قرآن، تا آنجا براى گفتگو اهميت قائل است كه مىگويد: «ادع الى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي احسن» ( نحل / 125) مهمترين نكتهاى كه در سراسر آيات قرآن در تاكيد بر گفتگو به چشم مىخورد، استفاده از شيوه خردگرايانه و توجه به تفكر و تدبر و منطق و برهان است . در جايى مىفرمايد: «قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين» (نمل/64) يعنى: بگو: اگر راستگوييد، حجتخود را بياوريد . يا در واكنش به تندترين برخوردها و نسبتهاى دروغى كه براى شكستن شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله، به او نسبت داده شده اين چنين پاسخ مىدهد: «او لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة ان هو الا نذير مبين» (اعراف/184) بدین معنی که: آيا نينديشيدند كه در يارشان هيچ گونه ديوانگى نيست: او جز بيمدهندهاى آشكارا، نيست . و يا در جايى ديگر مىفرمايد: «ا فلم يسيروا في الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها» (حج/64 ) يعنى: آيا در زمين گردش نكردند تا دلهايى داشته باشند كه با آن بينديشند . بنابراين، خاستگاه فرهنگ قرآن، تحمل فكر و نظر، تبادل فكر، گفتگو، به كارگيرى زبان منطق و خرد است . دعوت، به شنيدن سخنها و برگزيدن بهترينهاست . «فبشر عباد ا الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه» (زمر/18) بدین معنی که: پس مژده ده آنان را كه سخن را مىشنوند و بهترين آن را پيروى مىكنند . و اما تفسیر آیه؛ سید محمد حسن طباطبایی در کتاب المیزان در باره این آیه اینطور توضیح می دهد: عبد بن حميد و ابن جرير و ابن منذر از مجاهد نقل مىكنند كه گفت: (زنانى از) نضير (قبيلهاى از يهود) مردانى از اوس را شير داده بودند و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور داد بنى نضير از آنجا بروند . فرزندان آنها از اوس، گفتند: با آنها خواهيم رفت . آنها را خواهيم پذيرفت; ولى خانوادهشان مانع از آنها شدند و مجبورشان كردند تا اسلام آورند . آيه «لا اكراه فى الدين» درباره آنها نازل شد . ابن اسحاق و ابن جرير درباره آيه «لا اكراه فى الدين» از ابن عباس آوردهاند كه گفته است: اين آيه درباره مردى از انصار بنى سالم بن عوف به نام «حصين» نازل شده است كه دو فرزند مسيحى داشت و حال آن كه خود او مسلمان بود . به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: آيا مىتوانم آن دو را مجبور به پذيرفتن اسلام كنم، چون حاضر نيستند غير از نصرانيت دينى ديگر را بپذيرند؟ بدين ترتيب اين آيه درباره آنها نازل شد . (الميزان، ج 2، ص 347) انسان، وقتى به كمال مىرسد كه بر اساس حسن اختيار خود، حق را بپذيرد . اكراه و اجبار، اختيار را از انسان مىگيرد . به همين دليل، خداى سبحان درباره انديشه و عقيده، آزادى را محور قرار داده و اكراه در دين را جايز نمىداند و وظيفه انبيا عليهم السلام را عرضه و ابلاغ دين مىداند: «ما علينا الا البلاغ المبين» (يس/17) و به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «لعلك باخع نفسك الا يكونوا مؤمنين ا ان نشا ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين» (شعراء/4 - 3) يعنى: گويا تو قالب تهى مىكنى بر اين اندوه كه چرا ايمان نمىآورند; اگر ما بخواهيم، چيزى را از آسمان نازل مىكنيم تا ايشان براى آن خاضع و فروتن شوند . پس خداى متعال، ايمان اجبارى را سعادت نمىداند و براى آن، اثرى در كمال انسان قائل نيست . در کتب تفسیر ( مانند تفسیر آیت الله مکارم شیرازی- تفسیر خرالدین بن زبیر بن علی محسنی- تفسیر امام حسن عسکری و کذلک) گفته شده که آیة «لا اكراه فی الدین» مربوط به عالم عقیده و اعتقاد است. در حقیقت خداوند متعال بدین وسیله مؤمنان را از یك كار لغو و بیهوده كه هیچ فایدهای جز خراب كردن چهره دین ندارد، بازداشته است و به مؤمنان میفرماید: دین و عقیده اصولاً و تكویناً اكراهبردار نیست و با زور به وجود نمیآید. بنابراین، تمسك به زور برای تبلیغ اسلام نه تنها لغو و بیهوده است، بلكه موجب تنفر و گریختن از دین میشود. __________________ نویسنده: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام تاپيك من دقيقاً جواب تو را داده است به ادامه سخن توجه كن لینک به دیدگاه
بيتاب 388 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ در ممالك اسلامى و جامعه ما نيز رفته رفته بعضى به دنبال چنين نگرش و آزادىاى هستند. در حالى كه جامعه ما با جامعه غربى و اسلام با مسيحيّت مطرح در آنجا بسيار تفاوت دارد; زيرا همان گونه كه گفته شد در اسلام علاوه بر فريضه امر به معروف و نهى از منكر و نظارت عمومى، دولت هم بايد از تظاهر به فسق و تجاوز به حرمت ها جلوگيرى كند. ناگفته نگذاريم كه اين بحث در جايى است كه شخص در حضور ديگران و در سطح جامعه خلافى را مرتكب شود و الّا اگر كسى در تنهايى و خلوت حرامى را مرتكب شد، ديگران حقّ تفحّص و جستجو را ندارند و در صورت اطّلاع هم نبايد اسرار را هويدا نمايند زيرا سرّ افراد محترم است. مسأله حرمت تجسّس در زندگى ديگران و عدم دخالت نيز مربوط به اينگونه موارد است. بنابراين بين امر به معروف و نهى از منكر با عدم تجسّس در زندگى خصوصى ديگران نيز منافاتى وجود ندارد; زيرا بستر يكى ارتكاب خلاف در حضور ديگران و بستر ديگرى ارتكاب خلاف در خفاء و دور از چشم ديگران است. لینک به دیدگاه
RoBiC 590 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ تاپیک شما حتی جواب خودتون رو هم نداده، چه برسه به جواب من!!! شما یک مستند از قرآن بیار که منظور از حجاب قانونی باشه که الان داره اعمال میشه. در صورتی که ادعا داری حکومت اسلامی پاسدار ارزشهای اسلام و قرآنه، باید بتونی یک دلیل قرآنی برای حجاب اجباری بیاری 3 لینک به دیدگاه
بيتاب 388 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ من به دوستان وپويندگان حقيقت توصيه ميكنم كه به اين كتاب مراجعه شود به تمام اين صحبتها جواب كافي وجود دارد آزادى سياسى و اجتماعى از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لینک به دیدگاه
بيتاب 388 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ تاپیک شما حتی جواب خودتون رو هم نداده، چه برسه به جواب من!!! شما یک مستند از قرآن بیار که منظور از حجاب قانونی باشه که الان داره اعمال میشه. در صورتی که ادعا داری حکومت اسلامی پاسدار ارزشهای اسلام و قرآنه، باید بتونی یک دلیل قرآنی برای حجاب اجباری بیاری 1 - شما يك مستند قراني بياور كه نماز صبح دو ركعت است 2 - شما يك مستند قراني بياور كه بعد از پيامبر حكومت اسلامي بايد در اختيار حضرت علي قرار گيرد . 3 - كار مجتهدين وحاكمان شرع : بر اساس : قران سنت عقل واجماع خبرگان فتوا وحكم صادر مي كنند وامروز حاكمان نظام اسلامي ( مرجعيت وولايت فقيه ) به اين نتيجه رسيدند كه دولت بايد از تظاهر به فسق و تجاوز به حرمت ها جلوگيرى كند البته خيلي وقت آنان كه اين نتيجه رسيده بودند ولي امثال شماها وديگران نمي گذاريد 2 لینک به دیدگاه
RoBiC 590 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ 1 - شما يك مستند قراني بياور كه نماز صبح دو ركعت است 2 - شما يك مستند قراني بياور كه بعد از پيامبر حكومت اسلامي بايد در اختيار حضرت علي قرار گيرد . 3 - كار مجتهدين وحاكمان شرع : بر اساس : قران سنت عقل واجماع خبرگان فتوا وحكم صادر كنند وامروز حاكمان نظام اسلامي ( مرجعيت وولايت فقيه ) به اين نتيجه رسيدند كه دولت بايد از تظاهر به فسق و تجاوز به حرمت ها جلوگيرى كند البته خيلي وقت آنان كه اين نتيجه رسيده بودند ولي امثال شماها وديگران نمي گذاريد تند نرو!!! شما هم در نت هم در واقعیت در اقلیت هستید. بزودی متوجه میشید که راه سی سالتون اشتباهه و با شرمندگی تن به خواسته بقیه میدید.صبر کن دوست من. 1 لینک به دیدگاه
بيتاب 388 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ تند نرو!!! شما هم در نت هم در واقعیت در اقلیت هستید. بزودی متوجه میشید که راه سی سالتون اشتباهه و با شرمندگی تن به خواسته بقیه میدید.صبر کن دوست من. چرا راه را خاكي مي رويد شما مي گوييد مستند قراني بياوريد ومن جوابت را دادم وتو جوابي نداشتي ..........يك در اسلام حق با اقليت يا اكثريت نيست ، حق با حق است وكيفيت مطرح است نه كميت است ...............دو در مثل مناقشه نيست امروزه ميلياردي مسيحي وجود دارد ومسلمانان شيعه در اندك هستند پس مسيحيت برتر از اسلام است .......زهي حرف بيخود ......سه برادارن اهل سنت يك ميليارد نفرند وما شيعيان علي چند ميليون هستيم ..............حق با كيست علي يا ......................چهار ما هم صبر ميكنيم ..............وخواهي ديد كه يك ولايتي معادل چند نفر ازشماها خواهد بود ............پنج قران بلديد پس اين ايه را بخوان : كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة بإذن الله والله مع الصابرين لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده