hodaa 5488 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ لوئیس مامفورد شهر انسان (Anthropopolis) لوئیس مامفورد (Lewis Mumford ) لوئیس مامفورد(1895-1990) منتقد معماری، طراح شهر و تاریخنگار فرهنگی آمریکایی بود. در هنرستان فنی درس خواند و در هفده سالگی به نویسندگی دل بست و در کنار کارهای فنی مانند نقشه برداری، برای آموزش نویسندگی به کالج رفت. در همین هنگام با نوشته های پاتریک گدس آشنا شد و آراء و نظریات وی را پی گرفت. با نگاهی گذرا بر نگرش دیدگاه های مامفورد می توان سه دوره را بازشناخت: الف)دوره نخست: در این دوره که مصادف با جنگ جهانی اول (1918-1914) و دوره جوانی وی می باشد. مامفورد بیشتر آرمانگرا و علاقمند به کارهای هنر و معماری بود. ب) دوره دوم : از آغاز کار اصلی مامفورد نویسندگی و نقد دیدگاه های اجتماعی-فرهنگی بود. توجه ویژه ای به مفهوم و پدیده شهر به عنوان یک نهاد اجتماعی داشت. از این دیدگاه بیشتر فعالیت های او در این دوره بر مسائل شهر بویژه بر برنامه ریزی منطقه ای و شهری متمرکز بود. در این دوره همراه با هنری رایت، کلارنس اشتاین " گروه برنامه ریزی منطقه ای" را برای " مسکن نیویورک" و "شورای برنامه ریزی منطقه ای" و "شورای برنامه ریزی اجتماعی" را در "انستیتو آمریکایی معماری" تاسیس کرد. اهمیت کار او در این دوره تا اندازه ای است که صاحب نظران شهرسازی از آن به عنوان نظریه پرداز" انسانگرا " و یا نظریه پردازان جامعه شناحتی شهری، "فرهنگرا "نام برده شده است. ج) دوره سوم: دورانی است که مامفورد به ارائه نظریه هایی درباره پدیده فن و فنآوری، تاثیر آن بر روابط اجتماعی مردم و تاثیر از آن می پردازد. در این دوره مامفورد با نوشتن کتاب شهر در تاریخ در جستجوی پدیدهای تاثیرگذار بر فرهنگ و تمدن شهری بود. فعالیت های او در این دوره منجر شد که در نزد اندیشمندان از او با نام "مورخ" و "جامعه شناس" یاد شود. مامفورد در سال های دراز با مجله های تخصصی نظیر "روزنامه بنیاد آمریکایی معماری"، "گزارش معماری" و "منظر معماری" همکاری می کرد. او استاد برنامه ریزی شهری در دانشگاه پنسیلوانیا و استاد مدعو ام.ای.تی بود.(پاکزاد، 1386 :403) فلسفه برنامه ریزی مامفورد: در فلسفه برنامه ریزی مامفورد به سه محور فکری بر می خوریم: 1)طبیعت گرا: مامفورد طبیعت گرا بود. زیرا به وحدت کیهان و نظام هستی باور داشت. باور به ماده، انرژی، روح و خداوند در نظر او مهم و به صورت یک حقیقت جلوه می کرد. اما همه آنها با یک پیوند درونی به یک سوگیری خاص نسبت می داد و از آن با عنوان مادر طبیعت نام می برد. مامفورد مانند همه اندیشمندان مکتب اکولوژیک، پیشرفت تمدن بشر و توسعه اجتماعی-اقتصادی جوامع انسانی را بصورت چرخه زندگی تحلیل می کرد. یعنی توسعه را نه به شکل مستقیم بکله منحنی وار می دانست. در درون این چرخه زندگی چهار فصل را شناسایی کرد: 1. دوره بهار یا دوره گل دادن کار توسعه 2. دوره تابستان یا دوره به بار نشستن توسعه 3. دوره پاییز یا دوره پژمردگی تدریجی توسعه 4. دوره زمستان یا دوره توقف توسعه(شکوهی،1373 : 425) 2) تکامل گرا: بسیاری مامفورد را یک آنارشیست اجتماعی (باور به تعاون و همیاری میان انسان ها) میدانند. مامفورد بر همیاری، معیارهای انسانی، خانواده، محله و گروه های کوچک تاکید می کند. یعنی همیاری مردم و حذف هرگونه اقتدارگرایی و قدرت طلبی. 3) انسان گرا: زیرا اعتقاد داشت دنیا دارای چنان منابعی است که رفاه اجتماعی همه افراد بشر را تامین می کند و برنامه ریزان باید به جای راه های غیر انسانی سودگرای جهانی، با تفکر و اندیشه به ایجاد محیط گرم و صمیمانه اجتماعی میان مردم بپردازد. آراء و نظریات مامفورد: مامفورد مانند پاتریک گدس شهر را مکان حساس عصر ما می دانست، او برای مسائل شهرسازی همه ابعاد فرهنگی و تاریخی را منظور می داشت. و مسئله را تنها در چارچوب فنی نمی دید. وی به درستی نشان داد که چگونه حضور نهاد های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در گذر تاریخ، در قالب کالبدی-فضایی هویدا می شود. او بیش از همه چیز شهر را در فرآیند تاریخی آن بررسی کرد. اجزاء و کارکردهای هر دوره را با مشاهده و استفاده دقیق از هر گونه اثر تاریخی، فرهنگی و فضایی مشخص ساخت و آن را با انسان ارگانیک پیوند داد. هرگاه این اجزاء و کارکردهایشان در راستای رفع نیازها و اهداف انسانی بوده و توسعه انسانی را پدید آورده آن را مثبت می دانست تا با بیرون کشیدن قواعد شهری گذشته، کاربرد آن را در شرایط کنونی بیابد. (پاکزاد، 1386 :399) مامفورد کاوش های باستان شناسی را به دلیل فاقد روح بودن آنها کافی نمی دانست. مگر آنکه این کاورش ها با قراین اجتماعی همساز شود، برپایه چنین کار روش شناختی، بازگشت به هر الگویی را منتفی می شود و در این حالت ما دارای هیچ نمونه ازلی نیستیم.(شوای،1384) مامفورد در تشریح این موضوع، شهر را بیشتر از دو بعد آن – پوسته و هسته یا ظرف و مظروف- بررسی می کند. در بعد فیزیکی، شهر جایی است ثابت برای استقرار آدمی و دورنمایه اجتماعی آن، مقصدی است که انسان سر انجام برای رفع نیازهای فنی و .. آن را برگزیده اند. از دیگر سو، ظرف یا پوسته شهر باید آن قدر انعطاف داشته یاشد که بتواند واکنش ها و کنش های جامعه را برتابد و به پرورش مدنیت کمک کند. شهر باید هرزمان که لازم باشد پوست بیندازد و پوسته نو باید در خور محتوای متفاوت در زمان و مکان آن باشد. (پاکزاد، 1386 :403) از دید مامفورد، جامعه شهری نه منحصر به محتوای جمعیتی آن است و نه در پوسته فیزیکی آن محدود می شود. او اصل مطلب را در پویایی، تحول و تغییر شکل جامعه مدنی می دید. شهر در واقع دستگاه "خودکار فرهنگ سازی" است. مامفورد نظم منطقی در توسعه جامعه شهری را متکی بر یکپارچگی تسهیلات فنی و نیازهای بیوکوژیکی زیستی و هنجارهای اجتماعی می دانست و در روند کشفیات خود به جنبه های مختلف توسعه انسانی در متن پویای مدنیت، با تکیه بر پبوند با روستا پرداخت. او به حق، پویایی جامعه مدنی را در تعامل شهر و روستا جستجو می کرد. بطور کلی مامفورد بر همبستگی اجتماعی و روابط چهره به چهره، تحرک فردی، اهمیت ابعاد زیبایی شناختی و وحدت با نیروی طبیعی در شهر تاکید داشت. او معتقد بود که برنامه ریزی شهری باید به روابط ارگانیک میان مردم و فضا زندگی مردم اهمیت دهد. مفهوم ارگانیک از دیدگاه مامفورد عبارتست از: جامعه منسجم و برخوردار از سازگاری کامل زندگی فردی در درون جامعه شهری. قوانین زیست ارگانیکی که مامفورد تحت تاثیر آن مفهوم ارگانیک را درباره شهر به کار می برد: - همه موجودات زنده برپایه شرایطی که در آن زندگی می کنند، گرایش به ایجاد شکل های تازه دارند. - عمل خشونت آمیز برای ثبات و استحکام آن زیان آور است. - یک موجود زنده در حال رشد شامل یاخته هایی است که در موقعیت نسبتا مناسب خود قرار می گیرند. - موجود زنده در پی ترکیب یاخته ها رشد می کنند نه در گسترش آنها. - موجود زنده برای رشد خود دارای انعطاف است. - موجود زنده در درون خود توان ایجاد پیوند میان یاخته ها را دارد. (پاکزاد، 1386 :403) از دید او از آنجایی که هر پدیده ارگانیک در رشد و توسعه خود موارد بالا را در بر دارد، شهر نیز باید از این ویژگی ها برخوردار یاشد. مامفورد با پیروی از افکار گدس، مادر شهر مدرن را نمونه ای آشکار از عقب ماندگی فرهنگی در مقابل پیشرفت های سریع فنی و مخلوقی ساخته اقتصاد درحال توسعه می دانست که به جای رفع نیازهای زندگی به خدمت منافع مالی درآمده باشد. به گفته او، مادر شهر مدرن یا توده انبوه شهری تنها بد یا دردآور نیست بلکه زیان بخش ، بی فایده و به زیان فن آوری از کار افتاده نیز می باشد. از دیدگاه منتقدانه مامفورد بیشتر شهرهای آمریکایی با پذیرش انگیزه گسترش مادرشهری انتظارات خود را برپایه رشد نامحدود جمعیت که ضامن حداکثر افزایش بهای زمین است، نهاده بود.(یار احمدی،1378 : 160) مامفورد در بین دستاوردهای جدید در زمینه فن آوری، اتومبیل را وسیله می داند که در شکل گیری مادرشهرهای آمریکایی مخرب ترین نقش را بازی کرده است. به همین جهت مامفورد اتوبان را فضای ضد شهری، ضد انسانی و ضد فضای سبز می داند. او معتقد است برنامه ریزان شهری فراموش کرده اند که شهر نه برای تسهیل در حرکت اتومبیل بلکه برای پرورش انسان و فرهنگ است. مامفورد برای غلبه بر بر این وضعیت ناشی از فراموشی، تاریخ را به یادآوری فرامی خواند. مامفورد در این فراخوان به شهر قرون وسطایی اشاره می کند و آن را مجموعه ای از شهرک ها، با درجه ای از خودکفایی و خودگردانی، به تصویر می آورد. مامفورد از شهرهای قرون وسطایی فرامی گیرد که جلوگیری از تمرکز عملکردهای ضروری اجتماعی در شهر است که کل آن را در مقیاس نگه می دارد. (یار احمدی،1378 :163 ) مامفورد با احترام به اصول و حقایق تاریخی، مرکز فعالیت های خود را به نگرانی های اصولی آدمی قرار می دهد. او در مخالفت با اقتصاد مبتنی بر ماشین و قدرت دنیای مدرن، از اقتصاد ارگانیک سخن می گوید که برپایه زندگی استوار و از ریشه تاریخی برخوردار است. او با توسل به دیدگاه انسانگرا و مبتنی بر زندگی در می یابد که راه حل مشکلات نهادهای انسانی و کنترل آن باید محتوایی انسانی داشته باشد. مامفورد برای رفع مشکلات مادر شهر مدرن برمی خیزد و در این راه به طور کلی از پذیرش راه حل ها مبتنی بر فن آوری شانه خالی می کند. او انسان را فرا می خواند تا بیش از هرگونه تلاش برای فائق آمدن بر نیروهای که هستی ایشان را تهدید می کند به تزکیه و استحاله جوهر نفس بر راستای همکاری با نیروهای طبیعت و بالاتر از آن با همنوعان خویش یپردازند. برای نیل به این هدف، آدمیان مستلزم می شوند بر حماسه ماشین غلبه کنند و اسطوره ای جدید را جانشین آن سازند. از دهه 1950 به بعد مامفورد نظریه های بدبینانه ای درباره سازمان های بزرگ سیاسی مطرح نمود. مامفورد با گرایش به چپ آمریکایی، موجب پیدایش احزاب سبز در اروپای غربی شد و برای سالم سازی محیط شهری، ارائه حمل و نقل ارزان قیمت، ایجاد دبیرستان، دبستان، درمانگاه و بیمارستان رایگان را پیشنهاد می کند و برساخت باغشهرها و ایجاد تعادل در محیط و فناوری انسانی و مناسب پافشاری می کند. او برای نجات دنیا از انواع آلودگی ها فدرالیسم اکولوژیک یا تقسیم دنیا به نواحی اکولوژیک را توصیه می کند. (پاکزاد، 1386 :405) شهر آرمانی مامفورد: مامفورد شهر را مجموعه ای متشکل از گروه های نخستین و اتحادهای هدفمند جمعی می داند. مورد اول را می توان در اشکالی چون خانواده و محله مشاهده کرد که در تمام جماعت ها دیده می شوند، در حالی که مورد دوم ویژه و خاص شهر است. این گروه های مختلف از خلال سازمان هایی که کمابیش ساختی بنگاه مانند دارند یا لااقل به شکل عمومی تنظیم و شخصیت یافته اند، خود را تضمین می کنند. ابزار فیزیکی اساسی برای وجود شهر عبارت است از یک کالبد ثابت، مسکن پایدار، تاسیساتی دائم برای گردآوردن، تبادل و ذخیره سازی و ابزار اجتماعی اساسی عبارت است از تقسیم اجتماعی کار که نه فقط زندگی اقتصادی بلکه فرآیند های فرهنگی را تضمین می کند. بنابراین شهر در معنای کامل از دیدگاه مامفورد عبارت است از یک شبکه جغرافیایی، یک سازمان اقتصادی، یک فرآیند صنعتی، صحنه ای برای کنش اجتماعی و نمادی زیبایی شناختی از واحد جمعی. (فکوهی،1383: 206) به عقیده مامفورد رسیدن به شهر در چنین معنایی ممکن نیست مگر آنکه ساختن آن را از پایین ترین واحد های آغاز کرد، به آنها زندگی دوباره بخشید و به هریک با عنوانی مشخص نگریست: به فرد به عنوان انسان متعهد ، به محله به عنوان نهاد اولیه و به شهر به عنوان تجلی ارگانیک زندگی اجتماعی در توازن زیست محیطی با شهرهای کوچک و بزرگ دیگر در محدوده منطقه ای وسیعتر که تمامی آن را در بر می گیرد. بدین ترتیب شکل جدیدی از شهر در مقیاس منطقه ای مجسم می شود. برنامه ریزی شهری از این پس پرداختن به مرکزی مسلط و واحد نیست بلکه شبکه ای از شهرهای کوچک و بزرگ با اشکال متفاوت را شامل می شود. این تجسم یادآور زیست گرایی ارسطویی و آموزه های قرون وسطایی در مقیاس کلان است. علاوه بر این، مامفورد ضمن تحلیل نکات مثبت که در تصور از باغشهر دارد نتیجه می گیرد که شهر مناسب، مدیرپذیر، مریی، ثمربخشی و مورد علاقه آدمی برای متناسب نگه داشتن اجزای تشکیل دهنده اش می یابد برای جمعیت و ناحیه تحت اشغال خود حدودی را مشخص نماید. مامفورد در نظریه "شهر اجتماعی هاوراد" شکل جنینی گونه ای از شهر را می دید که نه تنها می توانست بر شهر تاریخی و محدودیت ها فضایی آن برتری یابد بلکه با غلبه بر گسترش بی پایان و از هم گسیختگی بی برنامه کلان شهری، تفوق خود را بر ماردشهر به اثبات رساند. او معتقد بود که رفتن از تراکم و تمرکز مادرشهری به سوی پراکندگی منطقه ای را تنها از راه ساخت شهرهای نوین، به صورت جوامع متوازن در مقیاس گسترده می توان تحقق بخشید نه با پرداختن به آبادی های حومه ای. این همان روشی بود که کلارنس اشتاین پیشبردش را فرضیه قرار می داد و در طرح مقدماتی هنری رایت برای گسترش آتی نیویورک مشاهده می گردد. مامفورد انگاره هنری رایت از "شهر متوازن" را گسترش داد و به "منطقه متوازن" که با سنجیدگی تمام در قالب اثری هنری آمده بهبود بخشید. مامفورد معتقد بود که تنها در صورت جدایی بیش از بیش و جلوگیری از تداخل شهرهای موجود در یکدیگر می شد گسترش آتی آنان را به سوی جامعه متوازن سوق داد. (یار احمدی،1378 :167 ) مامفورد شهر نوین آمریکایی را "اتوپیای منطقه ای" خواند و ایجاد چنین شهری را بر پایه انسانی و در مطابقت با نیازهای بشری درخواست نمود. بنابراین طراحان و برنامه ریزان می بایست تمام کوشش خود را حول اندیشه آفرینش پوسته ای مناسب برای پوشش دادن به بهترین نحوه زندگی متمرکز نمود. از دیدگاه مامفورد معماران می بایست تمام منظر شهری را به گونه ای بیارایند که شهر بدون ایجاد مزاحمت برای گردش روزانه اقتصاد، دسترس عموم بر تمام زوایای طبیعت محیط بیرون شهری را میسر سازد.بنابراین سیمای نوین و ارگانیک شهر علاوه بر نمایش شکل گیری تاریخ و فرهنگ انسانی، همراه با روابط جامع و متقابل بین گروه های اجتماعی، سازمان ها و نهادها و افراد به ارائه طبیعت نیز پرداختند. او برای ادغام طبیعت و محیط شهری به گونه ای وسیع از تاریخ آمایش قرون وسطی الهام گرفته است. مامفورد یک فضای گذران اوقات فارغت گسترده در خارج از حوزه نفوذ شهرها پیشنهاد می کند. او معتقد بود این فضا نیاز های گذران اوقات فراغت به سبکی جدید را برآورده خواهد ساخت. در اطراف و یا ورای هر مرکز شهری در حال گسترش، مناطق آزاد مشخص تعیین شوند که قادر باشند به کشاورزی، باغداری و گلکاری تخصیص یافته و با صنایع روستایی مرتبط گردند. او یک کمربند سبز دائمی را در شهرها پیشنهاد می کند که از به هم پیوستن و جوش خوردن واحدهای درونشان جلوگیری کند. او دو حرکت مکمل را برای بازسازی شهرها پیشنهاد می کند. یکی مربوط به جمع کردن ساخت هرزه و پراکنده حومه است. خوابگاه باید به اجتماعی متعادل با گرایشی به سوی باغ-شهر واقعی تغییر شکل داده شود، باغ-شهری با تنوع خاص خود، خودگردانی نسبی، با جمعیتی بسیار متفاوت و یک صنعت بازرگانی محلی کم و بیش مهم برای حیات بخشیدن به آن . حرکت دیگر بر مبنای کاهش متناسب تراکم کلانشهر قرار دراد، مسئله ای که در ارتباط با تخلیه بخشی از جمعیت شهر و ایجاد پارک ها، زمین بازی ، گذرهای سرپوشیده و باغ های خصوصی در مناطق همراه است. (شوای،1384: 364) فن و فناوری: مامفورد در بیشتر آثارش توجه زیادی به مفهوم و پدیده فن و تمایز آن با مفهوم فناوری داشت. او فناوری را بخشی از فن می دانست و معتقد بود که فن حاصل اثر دو سویه محیط اجتماعی و نوآوری های فناورانه، که در قالب خواسته ها، هدف ها، ایده ها و همچنین فرآیند صنعتی است، می باشد. مامفورد مفهوم فن/تکنیک را گسترش داده و مفاهیم زیر را ارائه می دهد: مگاتکنیک /کلان فن : Megatechnics مامفورد گرایش نوین فن را که اهداف "ثابت و همیشگی"،" توسعه"، "تولید" و "جایگزین" را دنبال می کند، مورد انتقاد قرار می دهد. و توضیح می دهد این اهداف بر خلاف بهره برداران از فن است. آنان بیشتر به دنبال فناوری "پایدار"،" تحول زا" ،"تکامل محور" با کاربرد اجتماعی هستند که روی هم رفته باعث رضایتمندی انسان ها می شود. (پاکزاد، 1386 :405) بیوتکنیک/زیست فن: Biotechnics مامفورد در یک مدل ارگانیکی از فناوری در برابر کلان فن، مفهوم زیست فن را ارائه می دهد . او معتقد بود که سیستم ارگانیک خودشان را به موازین کیفی، فراوانی، وسعت و آزادی انبوه و ازدحام ومعیارهای کمی سوق می دهد. خودگردانی، خودتنظیمی، خودترمیمی و خودمحرکی از ویژگی های سیستم ارگانیک است. (پاکزاد، 1386 :409) پلی تکنیک/چند فنی در برابر مونوتکنیک/تک فنی: مامفورد چند فنی را مجموعه ای از شیوه های مختلف فناوری می دانست که در درون شبکه ای واحد، مسائل و مشکلات مردم را از میان می برد، وی همچنین تک فنی را گونه ای از فناوری می دانست که در مسیر خود و تنها در راستای پیشرفت خود گام بر می دارد و حتی به مردم تعرض می کند. در این باره وی شبکه حمل و نقل آمریکایی را که بر محور خود پدید آمده گونه ای تک فن می خواند. مگا ماشین/کلان ماشین: Megamachins مامفورد روی سازمان ها و تشکیلات بزرگی در دوره ها و شرایط کلان ماشین که انسان را به عنوان بخشی از یک ماشین می داند بحث کرده و معتقد است که ساختن اهرام، امپراطوری رم و ارتش جنگ های جهانی نمونه ای از چنین کلان ماشین هستند. مامفورد تمدن انسانی را به سه دوره تاریخی تقسیم می کند: - اتوتکنیک Etotechnic /آغاز فنی-سده های میانی - پالئوتکنیک Paleotechnic / دیرینه فنی- انقلاب صنعتی - نئوتکنیک Neotechnic / نوفنی – دوران متاخر کنونی(پاکزاد، 1386 :409 12 لینک به دیدگاه
SH E I KH 18713 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۸۹ شهر ساز آمریکایی(لوئيس مامفورد) از زندگی شهری دید گاهی متفاوت از دیدگاه ویرث داشت . طرفداران عقاید مامفورد بر نقش های اجتماعی و متقابل که در عملکردهای شهری ظهور می نمایند ، تاکید دارند . او عقاید طرفداران ویرث را که بر برتری شهر ها در پرورش روابط فاقد هویت بشری اتفاق نظر داشتند را معتبر نمی دانست ، بلکه بالعکس او معتقد بود که روابط اولیه بسیار مهم در شهرها باعث نو آوری های اجتماعی و روابط جدید گردیده است. برای مامفورد زندگی شهری زندگی ای خلاق و نمایشی بوده و شهر مهد تمدن هایی است که برای قرون متمادی منبع ظهور و بروز ابداعات بسیاری بوده است . او بر این عقیده استوار بود که شهر نمایشی از فعالیتهای اجتماعی است و کلیه عملکرد های شهری بدلیل رخ دادن در محیط های شهری (مثلاً خیابان های شهر ) ، شدت بیشتری به خود مي گيرند. لوئیس مامفورد معتقد بود که تعاملهای اجتماعی سنگین در شهرها به مثابه شریانهای زندگی شهری می باشند ، که بر نظرات کلیه شهرسازان تاثیر می گذارد. .به عنوان مثال ژان ژاکوبز ایده شهرهای پیاده و نقش مهم فرهنگ خیابان ها را قویا مورد حمایت قرارداد. (همانند ویلیام .اچ وایت ) شهر ساز فرانسوی رولند بارث زندگی فشرده را در مرکز شهر مورد نظاره قرار داده و آن را نمونه ای از شهوترانی می داند که تنوع انسانی بر آن غالب شده و انسانها می توانند همنوعان خود را از فاصله ای مطمئن مورد مشاهده و مطالعه قرار می دهند. (گاتدنیر) این نظریه به نوعی خیال پردازی و هیجانات انسانی را مورد تحریک قرار می دهد. طراحانی چون الن ژاکوبس و دونالد اپلیارد بر اهمیت نقش خیابان در فرهنگ شهری تاکید نموده اند ، که این عقیده آنها ، توسط شهر سازان اخیر مورد بسط و گسترش واقع گردیده است. لازم بذکر است که لوییس مامفورد و وایت ، مکانهای عمومی شهری را همانند سکوی نمایش تئاتر دانسته که ساکنین شهر ها می توانند از فرهنگ شهری عمل و تعامل در این صحنه بهره جویند. از یک منظر مامفورد و ویرث هم عقیده اند در مجموع شهر ، توسط هر دوی این کارشناسان به عنوان فضایی محدود مورد اتفاق نظر واقع شده است . روابط اجتماعی در داخل موسسات اجتماعی و گروههای اجتماعی دسته بندی شده است هر چند که در گذشته ارتباطات قومی - همسایگی بعنوان اجتماعات تجاری و داوطلبانه تلقی می شد و بسیاری از ترکیبات گروهی از این دست ، باعث ظهور خروجی هایی از قبیل اجتماعات و گردهمایی های ثابتی می شده اند . مامفورد اعلام می دارد که مهمترین علائم فیزیکی ثبوت شهرها عبارتند از :سایت های محدود ، پناهگاهی ماندگار و امکانات دائمی تولید مبادله وانبار داری . ممهمترین علائم اجتماعی ثبوت شهرها عبارتند از :تقسیم بندی اجتماعی مشاغل كه تنها زندگی اقتصادی را تامین نمی کند بلکه چرخه فرهنگی را هدایت می کند. شهر در معنای گسترده آن شبکه ای جغرافیایی ، سازمانی اقتصادی و چرخه ای گروهی ، نمایشی از فعالیت های اجتماعی ویک سمبل زیبا شناختی از اجتماع تعاونی ومشارکتی است. در اینجا شاهد نوعی تفکر قدیمی هستیم که توسط نویسندگان جدید به نوعی اتفاق ناخوشایند تبدیل شده است .لوییس مامفورد ، شهر را مترادف با تمدن می دانست که اگرچه این نظریه در وهله اول ، نظری قاطع بود اما اکنون کمی قدیمی به نظر میرسد .هرچند که این عقیده در زمان خود در مقابل سایر تعاریف نابالغ، کهنه و غیر مدرنی که ارائه گردیده بود ، بسیار زیبا می نمود اما اکنون این تعریف در مقیاس جهانی ازدرجه اعتبار بالایی برخوردار نیست.ضمنا دیدگاه او از فرهنگ شهری بر مستندات محدود دنیای قدیم استوار بود . تمام گفته های او در مورد منحصر به فرد بودن شهر با درجه اهمیتی ای که وی برای نقش اجتماعی نواحی حومه ای مورد تاکید قرار داده بود ، بعدها ثابت گردید که اشتباه بوده است . هر چند که بسیاری از تعاملات اجتماعی نمایشی مورد نظر این شهرساز امروزه از طریق اینترنت و تلفن همراه ، بدون هیچ دغدغه ای ، جایگزین تعاملات خیابانی و رو در رو در جوامع و نواحی کاملاً شهری گردیده است . در کمال ناباوری در مقام مقایسه نظریه مامفورد که " شهر را مهد تمدن " می دانست اخیراً در اروپا توسط جامعه اروپاییان متحد مورد توجه قرار گرفته است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 7 لینک به دیدگاه
SH E I KH 18713 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۸۹ نگاهی به دو کتاب ارزشمند درباره فرهنگ شهری (فرهنگ شهرها اثر لوئیس مامفورد - فرهنگ شهرها اثر شارون زو برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 8 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۹۱ اینم یه پاورپوینت درباره مامفورد که بچه های شهرسازی دانشگاه تهران واسه درس سیراندیشه های شهرسازی دکتر حبیبی ارائه دادن. تو این پاورپوینت بعد از مقدمه ای از بیوگرافی مامفورد، دیدگاه های وی درباره شهر بیان شده و آثاری که داشته به تفصیل بیشتر در ادامه آورده شده که ایشالا مفید باشه. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 8 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ اینم یه ارائه دیگه از دانشجوهای شهرسازی دانشگاه تهرانه واسه درس سیر اندیشه های شهرسازی دکتر حبیبی که در مورد لوییس مامفورد و نظریاتش هستش: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۳ فایل PDF زیر هم حالت پاورپوینت داره که درباره مامفورد و نظریاتش هستش: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 5 لینک به دیدگاه
mohsenz86 12 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۳ اینم یه ارائه دیگه از دانشجوهای شهرسازی دانشگاه تهرانه واسه درس سیر اندیشه های شهرسازی دکتر حبیبی که در مورد لوییس مامفورد و نظریاتش هستش: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام سلام.ببخشید نمیشه دانلود کردشون.میشه ۱جا دگه آپلود کنید؟مرسی 1 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۳ سلام.ببخشید نمیشه دانلود کردشون.میشه ۱جا دگه آپلود کنید؟مرسی سایت پرشین گیگ فعلاً به مشکل خورده. اگه تو این چند روزه درست نشد، مجدد آپلود می کنم واستون لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 دی، ۱۳۹۳ سلام.ببخشید نمیشه دانلود کردشون.میشه ۱جا دگه آپلود کنید؟مرسی مشکل دانلود حل شد و میتونید دانلود کنید لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۷ لوئیس مامفورد (Lewis Mumford (1990-1895 لوئیس مامفورد ، متفکر و شهرساز بزرگ قرن بیستم، اندیشمندی است که شهرت وی بیشتر به واسطه دیدگاه انسانگرایانه و بشر دوستانه ای است که در آثار خود ارائه داده است. وی مورخ تمدن بشری ،متخصص عصر ماشین، متخصص و کارشناس شهرهای متروپلیتن و واضع نظریه های جوهری در جغرافیای شهری است. مرید و پیرو پاتریک گدس بوده و مانند گدس، شهر را مکان حساس عصر ما می داند، او برای مسئله شهرسازی همه ابعاد فرهنگی و تاریخی اش را منظور می دارد و از اینکه مسئله را تنها در چارچوب فنی می بیند، اجتناب می ورزد. او همواره در زندگی طولانی و پر ثمرش، تلاش زیادی برای انتشار و خلق راه هایی جهت ایجاد قواعد عقلانی و معنوی در معماری، مطالعات شهری، ادبی، تاریخ، جامعه شناسی، باستان شناسی، روان شناسی، و انسان شناسی نموده است. شمار بسیار زیاد کتب و مقالات متعدد وی، دلیل بر این مدعاست. تاریخ، اخلاق معنویات، تمدن و شهر زمینه های فکری لوئیس مامفورد را شکل می دهند. از دیدگاه تاریخی معتقد است: «بدون یک کنکاش دقیق تاریخی، ذهن ما توان لازم را برای برداشتن گامی جسورانه در آینده نخواهد داشت» وی همچنین ، شرط دستیابی به شخصیت والای انسانی را، ارزش همسان بین زندگی ماشینیی و اخلاقیات و معنویات می دانست و از دیدگاه مامفورد ، شهرهای امروز به قدری آشفته و بی نظم هستند که انسان را دچار بار اضافی کرده و باعث آسیب پذیری او می گردد. شهرهای جدید، دارای نظمی خشک بوده و در خور انسان نمی باشند. مهم ترین دستاورد صنعت در شهرها، اصول بهداشتی بوده است. او شهر گذشته را به واسطه داشتن وحدت بصری که شیرازه زندگی اجتماعی را به وجود می آورد، می ستاید. لوئیس مامفورد اعتقاد داشت : تنها یک هنر عالی وجود دارد و آن هنر انسان شدن و هر آنچه که انسانیت را به کمال رساند، شایسته عنوان « هنر» است و در غیر این صورت « هنر» نام نمی گیرد. لوئیس مامفورد در کنار دخترش لوئیس مامفورد نخستین کتاب خود به نام داستان آرمان شهر را در ۱۹۲۲ تحریر نمود و نخستین کار حرفهای خود همراه با هنری رایت و کلرنس اشتاین با تأسیس «گروه برنامه ریزی منطقه ای» برای مسکن نیویورک و شورای برنامه ریزی منطقه ای آغاز نمود. بیشتر کارهای وی پس از این فعالیت، به بررسی و نقد برنامه ریزی منطقه ای و شهری متمرکز شده است که در این راستا می توان به همکاریی با «گروه برنامه ریزی منطقه ای» در برنامه ریزی فضاهای سبز سانی ساید (۱۹۲۳) و کمک به برنامه ریزی منطقه ای ردبرن در نیوجرزی (۱۹۲۸) اشاره نمود. لوئیس مامفورد از یک سو در جستجوی عوامل تأثیرگذار بر زندگی شهری بود و از سویی دیگر پدیدههای فناورانه آن زمان را که در حال رشد و نمو بود بررسی می کرد و از این رو در نوشته ها و دیدگاه های خود توجه و تأکید ویژه ای بر پدیدههایی چون فن و فناوری داشت و دیدگاه های مهمی را در این زمینه ارائه داد. زندگی لوئیس مامفورد سرشار از افتخارات بود. چندان که در ۱۹۸۶ نشان بنجامین فرانکلین را از «انجمن پادشاهی هنر» دریافت نمود. کتاب شهر در تاریخ لوئیس مامفورد در ۱۹۶۱ بهترین کتاب سال جهان شناخته شد و چند سال بعد مامفورد نشان جهانی نویسندگی را برای همین کتاب گرفت (۱۹۷۲). شهر در تاریخ به بسیاری از زبان های جهان ترجمه و شش فیلم مستند بر پایه آن ساخته شد. لوئیس مامفورد بر روی جلد مجله تایم – ۱۸ آپریل ۱۹۳۸ با نگاهی بر نگرش و دیدگاه لوئیس مامفورد ، می توان سه دوران را باز شناخت. الف) دوره نخست: در این دوره که مصادف با جنگ جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) و دوران جوانی وی می باشد. مامفورد بیشتر آرمان گرا و علاقه مند به کارهای هنری و معماری بود. ب) دوره دوم: از آنجا که کار اصلی لوئیس مامفورد، نویسندگی و نقد دیدگاه های اجتماعی –فرهنگی بود، توجه ویژه به مفهوم و پدیده شهر به عنوان یک نهاد اجتماعی داشت.از این رو بیشتر فعالیتهای او در این دوره، بر مسائل شهر به ویژه برنامه ریزی منطقه ای و شهری – بیشتر در زمینه جامعه شناختی شهری متمرکز بود. ج) دوره سوم: دوره سوم، دورانی است به ارائه نظریههایی درباره پدیده فن و فناوری، تأثیر آن بر رابطه های اجتماعی مردم و تأثر از آن می پردازد و بخش بسیار مهم دیگر از آن، معطوف به کارهای علمی و پژوهشی است که با نوشتن کتاب شهر در تاریخ آغاز می شود. لوئیس مامفورد به درستی نشان داد که چگونه حضور نهادهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در گذر تاریخ، در قالب عناصر کالبدی- فضایی هویدا می شوند. او بیش از همه چیز شهر را در فرآیند تاریخی آن بررسی کرد: اجزاء و کارکرد هر دوره را با مشاهده و استفاده دقیق از هرگونه اثر تاریخی، هنری، فرهنگی و فضایی مشخص ساخت و آن را با انسان ارگانیک پیوند داد. پافشاری او بر این شیوه مطالعه تاریخی شهر، به دلیل این باور بود که گذشته ما را رها نخواهد کرد و اگر زمانی را صرف بازنگری گذشته نکنیم، بینش کافی برای درک امروز و چیرگی بر آینده نخواهیم داشت. بر پایه چنین تفکراتی بازگشت به هر الگویی منتفی می شود که در این حالت ما دارای یک نمونه ازلی نیستیم بلکه به تعداد شهرها، موارد ویژه ای خواهیم داشت. لوئیس مامفورد در تشریح این موضوع، شهر را بیشتر از دو بعد آن- پوسته و هسته یا ظرف و مظروف- بررسی می کند. در بعد فیزیکی، شهر جایی است ثابت برای استقرار آدمی و درون مایه اجتماعی آن: مقصدی است که انسان سر انجام برای رفع نیازهایی فنی و زیستیی و داد و ستدهای اجتماعیی، آن را برگزیده است و در آن به فعالیت می پردازد. از دیگر سو، ظرف یا پوسته هر شهر باید آن قدر انعطاف داشته باشد که بتواند کنش و واکنش های جامعه را بر تابد و به پرورش مدنیت کمک کند. شهر هر زمان لازم باشد باید پوست بیندازد و پوسته نو، باید در خور محتوای متفاوت، در زمان و مکان آن باشد. از دید مامفورد این رابطه ظرف و مظروف، مستقیم، پیوسته و مداوم است. او برای دگرگونی جامعه شهری کنونی نخستین گام را خودسازی انسان می دانست و معتقد بود که با بازسازی مثبت انسان و با ژرف اندیشی در جوهره او، تمدن ما از نابودی نجات می یابد. از دید لوئیس مامفورد، شهر را نباید تنها جایی برای تجارت و حکومت دانست، شهر نهادی است برای ابراز و تحقق شخصیت نوین انسانی؛ یعنی یک انسان جهانی، تا دیگر میان انسان و طبیعت، شهری و روستایی، شهروند و بیگانه تمایزی وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر شهر باید نهادی برای مهرورزی باشد و بهترین اقتصاد برای شهر توجه و مراقبت از انسان و فرهنگ او فرض شود. از دید لوئیس مامفورد، جامعه شهری نه منحصر به محتوای جمعیتی آن است و نه به پوسته و اندام فیزیکی محدود می شود. او اصل مطلب را در پویایی، تحول و تغییر شکل جامعه مدنی برداشت می شود- شهر از دید مامفورد دارای همان معنایی است که از جامعه مدنی برداشت می کند-شهر در واقع دستگاه خودکار «فرهنگ سازی» است. چنانکه می گوید:«شهرها محل تجلیلات روح بشری اند» او به حق پویایی جامعه مدنی را در تعامل شهر و روستا جستجو می کرد: از دید بوم شناسی، شهر و روستا یک واحد به شمار می آیند؛ اگر یکی بتواند بدون نیاز به دیگری به زندگی خود ادامه دهد، این باید روستا باشد نه شهر؛ کشاورز است نه شهرنشین. به طور کلی لوئیس مامفورد بر همبستگی اجتماعی و روابط دو سویه چهره به چهره ، تحرک فردی ، اهمیت ابعاد زیبایی شناسی و وحدت با نیروهای طبیعی در شهر تأکید داشت. او الگویی برای شهر ارائه نمی داد اما نکاتی را در نظر می گرفت که در برنامه ریزی برای شهرها کارایی بسیار دارد. تأکید او بیشتر در پیوند مزایای شهر و روستا بود و حتی فناوری مدرن را برای از میان بردن شکاف میان شهر و روستا را لازم می دانست. و بر نظر ابنزر هاوارد مهر تأیید گذاشت و هدف وی از آمیختن مزایای شهر و روستا را می ستود. او معتقد بود که ساختار شهر مدرن تا اندازه ای توانسته به مسائل جامعه غربی پاسخ دهد. وی بر این نکته پا می فشرد که برنامه ریزی شهری باید به روابط ارگانیک (به طور کلی مفهوم ارگانیک به معنای رشد طبیعی و خود نظم ده در تداوم با زمان و مکان، درست مانند تن آدمی) میان مردم و فضای زندگی مردم اهمیت بدهد. مفهوم ارگانیک محور اساسی درک عقاید و نظرات لوئیس مامفورد درباره شهر است. مامفورد مفهوم نظم ارگانیک را جامعه ای منسجم و برخوردار از سازگاری کامل زندگی فردی درون جامعه شهری تعریف می کرد. در چنین جامعه ای همه فعالیتها به سوی اهداف همگانی گرایش می یابند و در رویاروی با منافع ساده شخصی قرار می گیرند. «انسان ارگانیک» نیز شخصیتی متعادل است که در کنش متقابل با همه بخش های محیط شهری و طبیعت باشد. مامفورد می گفت که هیچ برنامه ریزی ارگانیکی درباره شهر نمی تواند یک بار برای همیشه و برای همه طرح شود، بلکه برای تکامل خود به زمان نیاز دارد و در عمر تنها یک نسل تحقق نمی یابد به طور کلی لوئیس مامفورد معتقد بود که نوع بشر باید نخستین و اساسی ترین بحث مورد توجه در برنامه ریزی شهری باشد بر این پایه، در همه نوشته هایش به دنبال اشاعه جنبه انسانی در برنامه ریزی شهری بود. جدا از نگاه انسانگرایانه وی به برنامه ریزی شهری، اگر نوشته های مامفورد را که در ۳۰۰ مقاله و ۱۴ کتاب آمده است-مطالعه کنیم، در فلسفه برنامه ریزی شهری او به سه محور فکری مهم بر میخوریم: ۱) طبیعت گرایی ۲) تکامل گرایی ۳) انسان گرایی مامفرد مانند همه اندیشمندان مکتب اکولوژی/بوم شناسی، پیشرفت تمدن بشر و توسعه اجتماعی- اقتصادی جوامع انسانی را به صورت «چرخه زندگی» تحلیل می کرد، یعنی توسعه را نه به شکل مستقیم، بلکه منحنی وار می دانست. درون این چرخه زندگی، در جوامع بشری چهار دوره مانند چهار فصل قابل شناسایی است: 1- دوره بهار یا دوره گل دادن کار توسعه؛ 2- دوره تابستان یا دوره بار نشستن توسعه؛ 3- دوره پائیز یا دوره پژمردگی تدریجی توسعه؛ -4 دوره زمستان یا دوره توقف توسعه. پل گودمن در بررسی آثار مامفورد از دید اعتقادات سیاسی، او را یک آنارشیست اجتماعی (برای باور به تعاون و همیاری میان انسانها) می داند. گودمن می گوید: مامفورد بر همیاری مردم، معیارهای انسانی ،خانواده، محله و گروهای کوچک تأکید می کند -باوری که در مکتب آنارشیسم اجتماعی نیز مطرح می شود، یعنی همیاری مردم و حذف هرگونه اقتدارگرایی و قدرتطلبی – با وجود این، شهر آرمانی در آثار لوئیس مامفورد، شهر بزرگی است که دارای هماهنگی در سلسله مراتب سیاسی فناوری ارتباطی، یکپارچگی کارخانه ها و سیستمهای حمل و نقل است. او به توازان و تعادل، بیش از «کوچک بودن» معتقد بود. لوئیس مامفورد انسانگرا بود؛ زیرا اعتقاد داشت دنیای ما دارای چنان منابعی است که رفاه اجتماعی همه افراد بشر را تأمین می کند و برنامه ریزان باید به جای راه های غیرانسانی سوداگری جهانی، با تفکر و اندیشه به ایجاد محیط گرم و صمیمانه اجتماعی، میان مردم بپردازند، همه ناملایمات بشری از حکومت های خودکامه سرچشمه می گیرد. مامفورد با گرایش به چپ آمریکایی، موجب پیدایش «احزاب سبز»در اروپای غربی شد و برای سالم سازی محیط های شهری،ارائهی حمل و نقل ارزان قیمت و ایجاد دبیرستان، دبستان، درمانگاه و بیمارستان های رایگان و ارزان قیمت را پیشنهاد کرد و بر ساخت باغ شهرها، ایجاد تعادل در میان فناوری مناسب و انسانی پافشاری نمود. به طور کلی نظرات مامفورد درباره مطالعات شهری و ناحیه ای، ترکیبی از زیست گرایی ارسطویی و عقاید پاتریک گدس و دیگر طبیعت گرایان تکاملی است. مامفورد در دیدگاه های خود درباره معماری و شهرسازی، بر نگرشها و فعالیت های کسانی چون لوکوربوزیه انتقاد می کرد. وی لوکوربوزیه را به خاطر تحمیل شرایطی که ساکنان شهر ناچار بودند به سختی خود را با آن همساز کنند، محکوم میکرد، تا جایی که پروژه مجموعه مسکونی مارسی اثر لوکوربوزیه را «حماقت مارسی» می نامیدند. وی در آرزوی شهری بود که شهری تر و هم روستایی تر از شهر ترقی گرایان باشد. او فضای شهری را فضای اجتماعی تعریف می کرد که هویت آن در همخوانی با هدف های انسانی و اصول زیبایی شناختی معنا پیدا می کند و بر این پایه، وی فضاهایی چون میدان و خیابان که مطابق با اصول زیبایی شناختی و نه معیارهای فنی –عملکردی، و عامل ایجاد روابط اجتماعی باشند را فضاهای انسانی و جاهایی چون اتوبانها را فضاهای ضد انسانی می دانست. او معتقد بود که رفتن از تراکم و تمرکز مادر شهری به سوی پراکندگی منطقه ای را تنها از راه ساخت شهرهایی تازه، به صورت جوامع متوازن در مقیاس گسترده می توان تحقق بخشید، نه با پرداختن به آبادی های حومه ای. به طور کلی لوئیس مامفرد انگارهای هنری رایت از «شهر متوازن» را گسترش داد و آن را به «منطقه متوازن» که با سنجیدگی تمام در قالب اثری هنری آمده بهبود بخشید. وی برای جلوگیری از تراکم و تمرکز مادر شهری مفهومی به نام «اتوپیای منطقه» – خصوصاً برای شهرهای آمریکایی –پیشنهاد کند. او درباره برنامه ریزی منطقه ای به راهبردها و راهکارهایی زیادی پرداخت. تا آنجا که وی را متخصص و کارشناس کلان شهرها می نامند. (شهرهای مترو پلتین) لوئیس مامفورد مفهوم فن/ تکنیک را گسترش می دهد و مفاهیم زیر را تبیین می کند؛ مگاتکنیک/کلان فن او معتقد بود که فناوری مدرن-کلان فن- فرآورده های پایا را محدود می کند و کیفیت محصولات و فرآوردهها بیشتر بر پایه شیوه های کاربرد و بر اساس مد و تغییرات تکرار شونده است که بدون یاری تبلیغات فریب دهنده پیوسته، به آهستگی به سطح پایینی از تقاضا خواهد رسید. بیوتکنیک/زیست فن: مامفورد در یک مدل ارگانیکی از فناوری در برابر کلان فن، مفهوم زیست فن را ارائه داد. او معتقد بود که سیستم های ارگانیک خودشان را بر موازین کیفی، فراوانی، وسعت و آزادی از انبوه و ازدحام و معیارهای کمّی سوق می دهند. -پلی تکنیک /چند فنی در برابر مونو تکنیک/تک فنی: مامفورد در کتاب فنون و تمدن، فناوری را دارای دو بخش می دانست؛ پلی تکنیک و مونو تکنیک او چند فنی را مجموعه ای از شیوه های مختلف فناوری می دانست که درون شبکه ای واحد، مسائل و مشکلات مردم را از میان بر میدارد. وی همچنین تک فنی را گونه ای از فناوری می دانست که در مسیر خود و تنها در راستای پیشرفت خود گام بر می دارد و حتی به مردم تعرض می کند. -مگا ماشین/کلان ماشین مامفورد همچنین روی سازمان ها و تشکیلات بزرگی در دوره های و شرایط کلان ماشین که انسان را به عنوان بخشی از یک ماشین می دانند بحث کرده و معتقد بود که ساختن اهرام، امپراتوری رم و ارتش جنگهای جهانی نیز نمونه ای از چنین کلان ماشین ها هستند. بر این پایه، لوئیس مامفورد تمدن انسانی را به سه دوره تاریخی تقسیم کرد: -ائوتکنیک / آغازه فنی-سده های میانی -پالئو تکنیک / دیرینه فنی-انقلاب صنعتی -نئو تکنیک / نو فنی- دوران متأخر و کنونی همچون بین هنر و فن تمایز قائل می شود، به نظر وی هنر، به بیان احوال درونی انسان و تحکیم پیوندهای اجتماعی پرداخت :«هنر بیان عشق است و فن تجسم قدرت، هنر ذهنی است اما فن عینی، هنر اندامواره است و فن، ماشینی و مکانیکی؛ کندوکاو در شخصیت ، قلمرو هنر است وچیرگی بر طبیعت، هدف فن» بنابراین در یک جمع بندی کلی، لوئیس مامفورد توجه به مقیاس انسانی در شهر، وجود فضاهای آزاد در محیط شهری، جلوگیری از تراکم بیش از حد جمعیت برخورداری از کیفیت های انسانی را لازمه شهرهای امروز می دانند و این راستا باغشهر هاوارد را می ستاید. منبع: کیمیافکر بزرگ لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۴۰۰ این هم یه فایل PDF که مقاله انگلیسی به همراه ترجمه اون درباره مامفورد و نظریاتش هستش با عنوان شهر چیست که توسط نسرین بوستانی در دانشگاه هنر تهیه شده. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده