Shiva-M 8295 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام کافه سینما- گویا حواشی این روزهای آزاده نامداری تمامی ندارد. در تازهترین این موارد، خبرگزاری دانشجو در یادداشتی شدیدالحن، حجاب نامداری را نشانه نفاق او خوانده است، نامداری نیز در اینستاگرامش به این یادداشت واکنش نشان داد و گفت: «من آزاده نامداریام و فقط دلم می خواهد به سردبیر و مسئول آن سایت بگویم: بله! چادر من عطر یاس فاطمه (سلام الله علیها) را نمیدهد (هیچوقت خودم را در آن حد و اندازه نمیدانم)، ولی کجای مطلب شما، بوی رفتار علوی و حسینی داشت؟ در کدام رفتار ائمه ما اثری از تجسس و حرمتشکنی دیدهاید که چنین میکنید؟ آقای سردبیر، کلیکهایتان نوش جان! عزاداریِ «محرمِ» نیامدهتان قبول.» متن کامل یادداشت خبرگزاری دانشجو و پس از آن متن یادداشت آزاده نامداری را در برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بخوانید: خبرگزاری دانشجو: آن روزهایی که "آزاده نامداری" تازه پایش به شبکه استانی کرمانشاه باز شده بود، باورش سخت بود که همین دختر جوان چند وقت بعد در شبکه یک، "تازهها" را اجرا کند و با همین برنامه به شهرت میرسد. عجیب نبود البته. او اولین دختر جوانی بود که در تلویزیون چادر ملی به سر داشت و چادر روی سر او آن قدر خاص بود که نگاه خیلیها به او متوجه شد. و نامداری معروف شد... اولین تصاویری که از برنامههای نامداری به ذهنها ماند اما آن چنان اتفاقات خوبی نبود. مثل آن باری که موضوع برنامه تفکیک جنسیتی بود و نامداری که صراحتاً از اختلاط دختر و پسر حمایت میکرد به خواجه سروی، معاون وقت وزیر علوم حتی اجازه نداد که با او مخالفت کند! یا برنامههایی که در آن سراغ خانم راننده تریلی می رفت و می گفت او الگوی خوبی برای زنان مملکت است! یا مثلاً چند بار دیگر که رفتارهای زننده و بیش از خودمانی او برای همه عجیب بود. حالا فرقی نمیکرد مهمان خانم باشد یا آقا یا حتی روحانی. آزاده آزاد بود و با همه صمیمی میشد! موضوع دیگر در "تازهها" به وجود آمد. تازه هایی که در تمام مدت فتنه تا بهمن ماه 88 آنتن ثابت داشت. فتنه شد، 29 خرداد و آشوبهای تلخ آن گذشت، عاشورا و شمر گری های جماعت بیخدا هم آمد و رفت و حتی حماسه نه دی هم خلق شد. اما هیچ کدام از این ها برای آزاده خانم مهم نبود و او هیچوقت درباره فتنه موضع گیری نکرد. البته بعدها که سید حسن خمینی عاقد عقدش بود خب خیلی چیزها مشخص شد...! بمب دیگر خبری خانم چادری، چادرهای رنگیش بود. هیچ کس نمیتوانست باور کند. چادر قهوهای روی آنتن زنده تلویزیون. نه یک بار حتی. دختر جوان شبکه دو هر شب به رنگی روی آنتن ظاهر میشد و حتی عکسهایش با چادر بنفش در مکه معظمه را هم دراینترنت منتشر کرد! البته هیچ وقت معلوم نشد مدیران سیما با کدام خطکش اعتقادی اجازه این کار را به این دختر جوان و جسور دادند و این چادرها با کدام یک از شئونات و آداب و آیین ایرانیان و مسلمانان همراستا بود. اما مردم مثل همیشه از مدیران سیما منطقیتر بودند و این خیل اعتراضاتی بود که بانوان محجبه این سرزمین به دختر چادر رنگی پوش گسیل داشتند. که شأن چادر را حفظ کن. و حرمت چادر به ناپختگی جوانیت نفروش و... و جنجال های خانم خاص هم چنان ادامه داشت. مانند آن باری که با اجرای برنامه سال تحویل 91 در کنار احسان علیخانی و راحتی های زیادی که احسان و آزاده با هم داشتند جنجال آفریدند. خیلی ها بعد از آن برنامه صدای اعتراض شان در آمد. که این چه وضع صحبت کردن و رفتار با نا محرم روی آنتن پربیننده شب عید است؟ و دلیل خنده های بی شمار این دو در کنار هم چیست؟ همان روزها حتی شایعه ممنوع التصویری چند مجری جوان از جمله نامداری و علیخانی هم آمد. و همه می دانستند دلیل انتشار این خبر چیست: همان اجرای دو نفری پر قهقهه و کم حیا... گذشت. تا اردیبهشت 92. و خبری که مثل بمب صدا کرد: آزاده نامداری و فرزاد حسنی ازدواج کردند. حالا این دو تا، با ذوق و شوق توی مراسم مختلف ظاهر میشدند و برای هوادارانشان دست تکان میدادند. حتی روی آنتن تلویزیون میآمدند و برای هم عاشقانه میسرودند و همه چیز گل و بلبل بود...! بمب خبری بعدی خیلی زود ترکید: مرداد 93. حالا خبر طلاق آزاده خانم و آقا فرزاد بود که تمام رسانهها را پر کرد. و این، سرنوشت زندگی بود که حتی یک سال هم دوام نیاورده بود... باورش سخت بود اما فرزاد حسنی تمام مدت درباره طلاقش سکوت کرد. و هیچ نگفت. و با کنایه به ملت رساند که اتفاقی بود که افتاد. کسی کاری به من نداشته باشد. اما آزاده... اصلاً انتشار خبر طلاق کار نامداری بود! و او بود که در مصاحبهای مفصل با روزنامه صبا برای اولین بار خبر طلاقش را رسانهای کرد. البته هیچ کس نفهمید دلیلاین کار چه بود و اگر نامداری هم مثل حسنی سکوت میکرد چه فاجعهای رخ میداد؟! اما نامداری حالا شده بود یکه تاز میدان... حالا او هر روز در یک مراسم حضور می یافت. از خیریه فروش سه تار فلان نوازنده تا اکران خصوصی فلان فیلم و فلان همایش و فلان جشن. حالا آزاده هر چند روز یک بار مصاحبه میکرد و از حال خوب و بدش میگفت. از عشق. از فلسفه زندگی. از شیدایی. از روشنایی. علاقه اش به مادر شدن و 5-6 تا بچه. خودخواهی در عشق. از تنوع طلبی در عشق، از فمینیسمی که بدان معتقد است، از این که مجری بودن برایش از همسر بودن مهم تر است، از اولویت تلویزیون بر خانواده، ریزترین خصوصیات اخلاقی و از هرچیز دیگری به ذهنتان میآید. برای همه عجیب بود. کسی که الان باید دوران سرخوردگی بعد از طلاق را سپری کند به جایاینکه گوشه خانه بنشیند، اما هر روز با یک روزنامه و مجله مصاحبه میکند و حتی به شبکههای استانی هم نه نمیگوید! از قضا بلافاصله بعد از رسانهای شدن خبر طلاق، صفحهای در اینستاگرام باز میکند. و از غصههایش و حال بدش برای هوادارانش میگوید. عکسهایی از خودش میگذارد و متنهایی عجیب و غریب و بیش از حد عاشقانه مینویسد. متنها آن قدر عجیب است که حتی هواداران خانم مجری میپرسند که نکند دارد منت کشی فرزاد حسنی را میکند؟! و اگر نه پس این عاشقانه ها برای چه کسی است؟! اینستاگرام می شود محل جدید بازی. آزاده می نویسد. هوادارانش با او همدردی می کنند. همین اینستاگرام حاشیه سازی می کند. آزاده از اینستاگرامش قهر می کند! بلافاصله قهرش را پس می گیرد و برمی گردد! و حاشیه، و مظلوم نمایی و باز حاشیه... اتفاقا در همه این مدت هم همه جا از مظلومیت خودش میگوید واین که حاشیههای خبر طلاقش چقدر او را آزرده میکند. عجب! کسی که خودش هر روز به نوعی دارد در این مورد حاشیه سازی میکند از حاشیههای خودساخته خودش ابراز ناراحتی میکند. یکی نیست بگوید که خانم جان! خبر طلاق را خودت به رسانهها دادی. خودت آمدی در اینستاگرام حضور بیش فعال بهم رساندی. بعدش هم کسی نمیتوانست مصاحبههای بی شمارت را بشمارد؛ حالا تو مظلومیو رسانهها حاشیه درست میکنند؟! خواهر جان تو ساکت باش؛ به خدا اگر کسی چیزی بگوید! اما اینها همه ماجرا نیست. اوضاع تلخ تر است و عمیق تر... شکی نیست که اگر نامداری چادر به سر نداشت یقینا این قدر برای جامعه مهم نمیشد. یعنی مردم او را بعنوان یک دختر چادری پذیرفتهاند. و این یعنی مردم از او انتظار چادری بودن دارند. مثال بزنیم. مادر خیلی از ماها چادری هستند. حالا تا به حال از مادر خودمان عکس عمومی به یاد داریم که بدون چادر باشد؟ نه. چون چادر توی خون مادرها جاری است و جلوی هیچ نگاه غریبهای بدون چادر حاضر نمیشوند. حالا چه آن نگاه کوچه و خیابان باشد و چه لنز دوربین. آزاده خانم اما اصلا این طور نبوده و نیست. اگرچه جلوی دوربین چادر روی سر دارد اما خودش به دست خودش عکسهایی منتشر میکند که نه تنها بدون چادر است. که حجابش هم محل بحث است. آرایشهای غلیظ با رنگهای تند. آستینی که تا آرنج برهنه است. و تحیر آور این که این عکسها را خود نامداری منتشر میکند. یک دختر چادری که چادری بودن جزو اوصاف اصلی او در نظر مردم است با آرایشی غلیظ و حجابی ناقص و بدون چادر حتی... تلویزیون مجری زن چادری کم ندارد. از مجریان اخبار مختلف تا شبکههای قرآن و استانی و... از هیچ کدام از اینها اما عکسهای بدون چادر منتشر نشده است. چون خودشان نخواستهاند. چون خودشان منتشر نکردهاند...! کار به جایی میرسد که صدای هواداران خانم نامداری هم در میآید. کاربری به نام پریناز زیر عکس خانم مینویسد: "این چادرت چی میگه آخه لاک که داری پاتم که جوراب نداره ول کن دیگه." کاربر دیگری به نام سارا کامنت می گذارد: "شما چرا چادر سر می کنید؟ ایناز دستاتون که همیشه بیرونه اون از پای بی جوراب. این از چادر روی شونه. خجالت نمی کشین؟" و به همین سادگی جلوی دوربین و پشت دوربین آزاده خانم با هم متفاوت میشوند... اوضاع بدتر میشود! نامداری در مصاحبههایش میگوید چادر به او ارث رسیده. و همه خانواده اش چادری هستند. بلافاصله اما در صفحه شخصی خودش عکسهایی منتشر میکند که نه تنها خبری از چادر نیست، که درباره خانواده اش کلا حجابی در کار نیست. عکسهایی خانوادگی، بی حجاب یا کم حجاب، از خانوادهای که گفته شده همه چادریاند. دوباره یاد جمله خانم چادری میافتی: «چادر به من ارث رسیده. همه خانمهای خانواده من چادری هستند. » عجب! کدام را باور کنیم؟ قسم حضرت عباس یا دم خروس؟! و داستان ادامه دارد... این که از یک بانوی چادری که از قضا الگو شده و روی دخترهای نوجوان و جوان مملکت تأثیر گزار است، توقع داشته باشیم با چادر درست برخورد کند، چادر را عین خواهرها و مادرهای ما، درست و تمام سر کند، و شأن حجاب فاطمه سلام الله علیها را رعایت کند توقع زیادی است؟ اینکه از او که در مصاحبه هایش از علاقه به اجرای برنامه های مذهبی سخن می گوید، توقع داشته باشیم عکسهای بدون چادر، اداها و ژستهای عجیب و غریب، لاک و آرایشهای تند و غلیظ، و ساق دست برهنه خود را در شبکههای "اجتماعی" انتشار "عمومی" نکند زیاده خواهی است؟ اینکه از خانمِ جلوی دوربین چادری توقع داشته باشیم پشت دوربین هم چادر روی سرش داشته باشد توقع بیجایی است؟ اینکه از یک خانم مجری که مدام در مصاحبههایش از صداقت و راستگویی حرف میزند توقع داشته باشیم که دروغ نگوید انتظار زیادی است؟ این حرفها و این رفتارها با هم تناقض ندارند واقعا؟ خانم نامداری! به نظر خودتان اسماینها دروغ و نفاق نیست؟! همهاینها به کنار. شخصیت خانم نامداری مثل بیشمار هنرمندان دیگری که جلوی دوربین و پشت دوربین شان زمین تا آسمان با هم فرق می کند، اساساً اهمیتی ندارد که روی آن بحثی کنیم، مهم چادری است که حالا دارد با آن بازی میشود. مهم شأنی است که از حجاب حضرت زهرا سلام الله علیها دارد زایل میشود. و مهم جوانهایی هستند که این تناقض رفتاری پشت دوربین و چلوی دوربین برایشان عادی میشود. جوان و نوجوان این مملکت اگر تا دیروز با پدیده مرسوم و تلخی به نام بدحجابی روبرو بود، حالا با معضلی تلخ تر و خطرناک تر به نام بدحجابی با چادر روبرو می شود. اینها مهم است. به خاطر خونهایی که برای حرمت چادر رفته. به خاطر وصیت نامههایاین همه شهیدی که نوشتند خون سرخ شان را میدهند تا سیاهی چادر ناموساین مملکت شیعه حفظ شود. به خاطر شهادت علی خلیلی که به خاطر همین عفت و ناموس شیعه جان داد؛ همین چند ماه پیش... چادری های واقعی نه بد حجابند، نه جلوی چشم نامحرم آرایش غلیظ می کند، نه عکسهای بدون چادرشان را منتشر می کنند، نه درباره خانواده بد حجابشان دروغ می گویند و نه خیلی چیزهای دیگری که این دختر جوان دارد و خواهران و مادرهای ما ندارند. ختم کلام: خانم نامداری! چادر شما عطر یاس فاطمه سلام الله علیها نمی دهد، بوی نفاق میدهد... پاسخ آزاده نامداری: به کسی انگِ نفاق و دورویی زدن، تهمتِ بیحیایی و بیدینی بستن، جرات میخواهد. متاسفم! من از این جراتها ندارم. فقط میتوانم درباره خودم حرف بزنم، فقط میتوانم درباره خودم قضاوت کنم؛ چون خودم را (نعوذبالله) جای خدا نمیگذارم که دیگران را با عکسی و شرحی بهشتی و جهنمی کنم یا با برداشت خودخواندهای حکم صادر کنم و روی سایتها و رسانهها قرار دهم. من اهل رجز خواندن نیستم (که اگر بودم و حدس میزدم به نتیجهای میرسد، مثل خیلیهای دیگر تهدید میکردم به شکایت قضایی برای آن همه ناسزا و شکستن حریم خصوصی). میبینید؟ من حتی جوابیه نوشتن هم بلد نیستم (که اگر قصدش را داشتم، برای آن سایت میفرستادم)، فقط میخواهم بنویسم که من، آزاده نامداریام؛ با همین مختصات و با همین سبک زندگی. شادم، پر انرژیام و به اعتقاداتم با همه وجود ایمان دارم. من، آزاده نامداریام؛ چادریام ولی هیچوقت نان چادر را نخوردهام، ادای اعتقاد درنیاوردهام. برعکس؛ اگر اهل نفاق بودم، هیچوقت زندگیام را با دوستانم به اشتراک نمیگذاشتم. مثل خیلیها پشت همان نقابهای ظاهرالصلاحی پنهان میشدم من، آزاده نامداریام؛ نمیفهمم تصویر یک مهمانی زنانه با پوشش اسلامی (ولی بدون چادر) چه ربطی به دین آدمها دارد؟ نمیدانم همغذایی با زوج جوان و یک کامنت ناشناس چه ارتباطی با یک سایت سیاسی پیدا میکند؟ نمیشناسم آدمهایی را که حرمت را و اعتقاد را تنها در ظاهر خلاصه میکنند؛ ریختن آبروی یک نفر (که میگویند از حرمت خانه خدا بالاتر است) و تهمت زدن به آدمها برایشان اهمیتی ندارد، ولی چادر رنگی در کنار غار حرا، میشود بهانه حرمتشکنی. من آزاده نامداریام؛ چادر رنگی را دوست دارم و در خانه خدا هم همراهش دارم چون خدای من، مهربانتر از تنگنظری آدمهاست و میدانم که زیباست و زیبایی را دوستتر دارد. من، آزاده نامداریام؛ مدتهاست به لطفِ دوستان و مهرِ مدیران، از تلویزیونی که -به قول شما- الگویش هستم، دورم. نه با خانواده و اعوان و انصارم در برنامهای حاضر میشوم و نه آنتن تماموقت زندهای در اختیارم هست. مانده همین پیج محدود اینستاگرام. اگر میخواهید آن را از من بگیرید، اگر میخواهید چادر را از سرم بکشید، اگر برنامهای برای محدودیت بیشترم ریختهاید، شما را به خدا قسم میدهم که «دین» را ملعبه بازیتان نکنید. من آزاده نامداریام و فقط دلم می خواهد به سردبیر و مسئول آن سایت بگویم: بله! چادر من عطر یاس فاطمه (سلام الله علیها) را نمیدهد (هیچوقت خودم را در آن حد و اندازه نمیدانم)، ولی کجای مطلب شما، بوی رفتار علوی و حسینی داشت؟ در کدام رفتار ائمه ما اثری از تجسس و حرمتشکنی دیدهاید که چنین میکنید؟ آقای سردبیر، کلیکهایتان نوش جان! عزاداریِ «محرمِ» نیامدهتان قبول. از سوی دیگر تی وی پلاس نوشت که نامداری عکسهای "مورددار" در اینستاگراماش را حذف کرده است. کافه سینما 8 لینک به دیدگاه
Shiva-M 8295 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ یادداشت/ در واکنش به اظهارات مجری صدا و سیما؛ خانم نامداری! در حریم خصوصی شما 50 هزار نفر عضو هستند! گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ سیده سارا توانگر ـ مزاحمش شده بودند، با موتور، دو سه پسر جوان، یک بانوی جوان چادری، صحنه را که دید دوید سمت آنها؛ رفت که از ناموس شیعه دفاع کند، با قمه گردنش را فواره خون کردند. خونش رفت. بیهوش شد. در بیمارستان برای رهبرش نوشت: «به من میگویند به تو چه مربوط بود؟ حریم شخصی مردم را به چه حقی نقض کردهای؟ مگر خود آن دختر، پدر و قیم نداشت که تو پریدی وسط؟ اما آقاجان! این کار را کردم تا "امر به معروف و نهی از منکر" در این جامعه نمیرد. برای امر به معروف و نهی از منکر خون دادم تا لبخند رضایت را بر لب شما و امام زمان ببینم..» و پر کشید و "علی خلیلی" شهید شد. همین چند ماه پیش، پیش چشم بیتفاوت ما ... در این مملکت امر به معروف و نهی از منکر مدتهاست غریب افتاده و مدتهاست با دستاویزهایی مانند حفظ حریم شخصی و "اول خودت را اصلاح کن" و این مغلطهها، دارند امر به معروف و نهی از منکر را میکُشند که میدانند حیات جامعه شیعه به همین رکن رکین است؛ که میدانند اهمیت بیهمتای آن را در کلام معصومین؛ که میدانند مرگ این فریضه چه بیماریهایی را ارمغان میآورد برای جامعه ... و البته محرم و عاشورای اباعبدالله الحسین(ع) که فلسفه قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر اعلام کردند هم نزدیک ... بله خانم نامداری! خلط بحث شما، مسبوق به سابقه است؛ از همان صدر اسلام. از همان موقعی که میگفتند زندگی مردم به تو چه ربطی دارد؟ مگر تو خدایی؟ همان موقع که میگفتند تو خودت را اصلاح کن و بعد به کار مردم برس. همان موقعی که تمام ائمه هدی صلوات الله علیهم اجمعین این شبههها را پاسخ گفتند و بیشمار حدیث و روایت فرمودند در اهمیت امر به معروف و نهی از منکر. همان موقعی که پیامبر رحمت در پاسخ به این شبههها فرمود: "خداوند دشمن میدارد کسی را که نهی از منکر نکند". همان موقع که فرمود "هرگاه امت من امر به معروف و نهی از منکر را رها کند باید آماده جنگ با خدای متعال شود..." ما مدتهاست آماده جنگ با خدا شده ایم! از همان موقعی که بدحجابی را دیدیم و با همین بهانههایی که شما در یادداشتت آوردی سرمان را پایین انداختیم، استغفراللهی بالا انداختیم و گفتیم خدا هدایتش کند! و آن یک بدحجاب فردایش شد دو تا و سه تا ... و حالا کار به جایی رسیده که منِ بچه مذهبی، جرئت نمیکنم به فسق علنی دخترها و پسرها در جامعه کوچکترین واکنشی نشان بدهم که خدایی نکرده دخالتی در حریم خصوصیشان(!!) نکرده باشم...! راستی سرکار خانم، حریم خصوصی! آن روزی که مرد قلچماق در میدان کاج سعادت آباد تهران و جلوی چشم بیتفاوت ما، آن زن جوان را کشت هم میگفتی حریم خصوصی مردم را نقض نکنید؟! اتفاقا آن حریم خصوصی بود. زندگی شخصی آن دو تا بود. همه مردمی هم ایستادند و جان دادن آن زن جوان را تماشا کردند، همه آنهایی که گوشی در آوردند و از جان دادن آن زن بیچاره فیلم گرفتتند هم همین طور فکر میکردند که به ما چه! خودشان میدانند و زندگی خودشان...! آدم زیرکی هستی خانم نامداری! مثل همه کسانی که با این بهانهها، امر به معروف و نهی از منکر را چال کردهاند و دارند به خمودی مذهبیهای این ممکلت میخندند... مرا ببخش که بلد نیستم جلوی اشتباهات بیشمار این چنینی سکوت کنم. مرا ببخش که بلد نیستم در برابر بدحجابی و حرمت چادری که زایل میشود، سرم را پایین بیندازم. نه خیر. من جای برادر و خواهر علی آقای خلیلی هستم که حاضرم بمیرم و این بازیها را با مقدساتم نبینم... راستی سرکار خانم حریم خصوصی! حریم خصوصی شما 50 هزار تا آدم تویش است؟! همه پسرهایی که میآیند و در حریم خصوصیت، قربان صدقه چشم و ابرویت میروند هم محرمت هستند؟! یعنی کلا 50 هزار نفری فامیلید با هم؟! یعنی شما نمیدانی انتشار داوطلبانه این عکسها در فضای اینترنت یعنی وجه عمومی عکسها؟ یعنی حالا که حریمت خصوصی شد، هر عکسی و هر اتفاقی را که در زندگیت میافتد در صفحهات میگذاری؟! تو حتی به خودت زحمت ندادهای گزینه private را در صفحهات روشن کنی، آن وقت سخن از نقض حریم شخصیت میزنی؟ یعنی شما متوجه نیستید که تمام این عکسها جلوی چشم لااقل 50 هزار آدم قرار میگیرد؟ آن 50 هزار تا غریبه نیستند؟ شوخی میکنی انصافا؟! یعنی متوجه نیستید که تمام این اتفاقات زیر ذره بین رسانهها هستند؟ کاش، حداقل سطح شعوری برای رسانهها و مردم هم قائل میشدید! اینها الفبای حضور در تلویزیون است؛ اینکه حواست به زندگی اجتماعیت باشد. اگر با این موارد آشنا نیستید که وای بر مدیران بالاسری شما و اگر میدانی و نقضش میکنی باز هم وای مدیران بالا سری ... راستی چه قدر زیرکانه از تمام حرفهای مستندی که در گزارش مطرح شده بود، فرار و به مظلومنمایی متوسل شدید؛ راستی چه متبحری در مظلومنمایی! والا من مثل شما بلد نیستم فرار رو به جلو کنم؛ من مینشینم و به اتهاماتی که در مطلب شما مطرح شده، پاسخ میدهم؛ باقیش میماند با خدا و مردم مهربانی که این مرقوم را میخوانند. گفتی "انگ دروغ و نفاق زدهایم"، گفتی "بهشتی و جهنمیت کردهایم"، گفتی "برداشت خود خوانده" کردهایم. گفتی "تجسس و حرمتشکنی" کرده ایم. گفتی "دین را ملعبه بازی م کردهایم" و گفتی و گفتی و گفتی. اما میگویم... گفتم در مصاحبههایت دروغ گفتهای، همان جا هم سندش را آوردم؛ گفتم جلوی دوربین و پشت دوربینت فرق میکند، سندش را هم فیالمجلس آوردم و گفتم این دقیقا معنای واژه "نفاق" است. گفتم در برنامههایت یک طرفه به قاضی رفتهای و معاون وزیر مملکت را ضایع کردهای؛ همان جا هم جزئیات برنامه را گفتم. گفتم داری حرمت چادر را میشکنی و همان جا هم عکسهایی که خودت داوطلبانه در فضای عمومی منتشر کردهای را برای استناد سخنم آوردم. اما نگفتم بهشتی هستی یا جهنمی. این را تو به دروغ به من منتسب کردهای. هیچ جا برداشت خودخوانده نکردم؛ تجسسی هم نکردم که معنای تجسس یعنی آن که بیایم از آلبوم شخصیت عکسی را بردارم نه آن که عکس عمومیت را که تو با رضایت خودت و داوطلبانه منتشر کردهای باز نشر کنم. تو دغدغه دینی مرا بازی با دین خواندی؛ تو امر به معروف و نهی از منکر را بردن آبروی مومن خواندی. اینها دروغ و تهمت بود که نثارم کردی اما همین حالا حلالت میکنم... راستی وقتی برایم رجز شکایت قضایی خواندی، خندیدم! به خاطر تمام این سالهایی که در بهترین دانشگاه این مملکت "حقوق" خواندهام و به خاطر بلاهت این تهدید و اتفاقا قابل تعقیب بودن این تهدید به لحاظ قانونی و حقوقی و به خاطر تمام این سالها که در رسانههای این مملکت مینویسم. نه! من اهل رجز خواندن نیستم اما در برابر رجز خوانی تو تمام قد میایستم، دست بر سینه میکوبم و میگویم: من، سیده سارای توانگر به شدت از شکایت قضایی شما استقبال میکنم. میگویم: پای واو به واوِ حرفهایم بوده و هستم. میگویم: آن قدر یادداشتم منطقی و پر واقعیت بود که پای واو به واو کلامم بایستم. می گویم اگر قرار باشد شکایتی در کار باشم، آن قدر مستندات محیر العقول و آن قدر دروغ ها وقیحانه و آن قدر تهمت و افترایی بر من زده اید در چنته دارم که از همین حالا نتیجه مطلق دادگاه محرز و مشحص باشد. میگویم آن قدر نکاتی که بدان اشاره داشتم واقعی بوده که حتی خودت و دوستانت هم قادر به پاسخگویی نخواهید بود. که اگر قادر به پاسخ بودی، به جای مظلومنمایی همیشگی، به جای فرار رو به جلویی که در آن استادی، پاسخ درست و درمانی به حرفهایم میدادی؛ گفتم با فلان مجری روی انتن پربیننده گفتی و قهقهه زدی و مردم را به اعتراض کشاندی. این واقعیت نبود؟ گفتم بعد از یک سال و نیم و بعد از طلاقت یک دفعه میداندار رسانهها شدی و شروع به مصاحبه و گفتگو کردی، نکردی؟ تعداد مصاحبههای این دو سه ماه خودت را شمردهای؟ یعنی یک دفعه به صورت اتفاقی بعد از طلاقت همین جوری یک هویی آمدی در اینستاگرام؟! گفتم عاشقانه نوشتنت صدای مردم را هم درآورد. که منظورت کیست و برای که مینویسی. این اتفاق نیافتاد؟ حتماً باید تمام این نظرات منتشر شود که نتوانی زیر این همه واقعیت بزنی؟ گفتم جلوی چشم غریبههای نامحرمی که عکست را میبینند، عکسهایی با آرایش غلیظ و بدون رعایت حریم حجاب منتشر کردهای؛ نکردهای؟ گفتم حرمت چادر را نگاه نداشتهای و با رفتارهای خارج از چارچوب، حرمت چادر را زایل میکنی. نکردی؟ این عکسهایی که در صفحهات منتشر کردهای را مگر کسی جز خودت منتشر کرده؟ حواست به دوربین فلان خبرگزاری در قشم نبود؟ مگر من این عکسها را از آلبوم شخصیات دزدیدهام؟ نه خواهر جان! من هم جزو همان 50 هزار تا حریم شخصیات هستم و این عکسها را خودت با کمال میل برایم منتشر کردهای! من هیچ گاه نگفتهام از احساس پاهای خنکت برایم صحبت کنی، من تو را به خاطر حجب و حیایی که از چادریها میشناسم دنبال کردهام. ولی تو از پای خنک و مهمانی و سلفی دانشگاهی و صد البته عاشقانههای عجیب و غریب و... برایم صحبت میکنی. راستی اگر آن عکسها، زشتی نداشت چرا همان دیروز صبح همه آنها را حذف کردی؟ مگر تصاویر در حریم شخصیت نبود؟! مگر عکسها بلااشکال نبود؟ پس دیروز صبح چه شد یکهویی؟! راستی اگر به قول خودت جرئت اتهام زدن و قضاوت درباره بقیه را نداری، پس چند خط پایینتر با چه منطقی نوشتی "خیلیها پشت نقاب ظاهر الصلاحی پنهان شدهاند"... بله خانم نامداری! تو همینی هستی که در صفحهات. تو اتفاقا از چادرت نان خوردهای. اتفاقا به چادرت مدیون هستی که اگر نبودی، همه تو را به نام چادرِ بر سرت نمیشناختند. این جا را اشتباه آمدی خواهر جان؛ تمام هشت سال آنتنی که در سیمای ملی داشتی و تمام شهرتت به خاطر همین چادر است که روی سرت است. اتفاقا اگر یک نفر در این مملکت از چادرش نان خورد باشد، آن یک نفر شخص شخیص سرکار والا هستی! راستی ممنونم که معنای مهمانی زنانه را به من یاد دادی. لابد آن بنده خدا با ریش قشنگش هم خانم بود و من اشتباه دیدهام! راستی ممنونم که آن کامنت ناشناس را به سایت سیاسی مرتبط کردی! که اصلاً معلوم نیست از کجا به چنین نتیجه محیر العقولی رسیده ای کلاً...! نه خواهر جان! در این صدا و سیما و این سینما و این فرهنگ استحاله شده ما، هیچ نقشی نداریم. ما بچههای آقا مرتضای آوینی هستیم که گفت در این مملکت همه آزادند مگر بچه حزب اللهیها... ما بلد نیستیم کسی را محدود کنیم. ما فقط با دغدغههایمان مینویسیم. این هنر مال آنهایی است که این روزها، عمل کثیف و خبیث اسیدپاشیهای اصفهان را به زلف همفکران من گره زدهاند. حزباللهی جماعت همیشه قربانی تصور لولوخُرخُرهایِ شما بوده، حال آنکه همیشه هم مظلوم بوده و مظلومترین در این مملکت... راستی خانم ادب و احترام! دیدهای در صفحه شخصی و حریم خصوصیت چه ناسزاهایی به من و خانواده و مقدساتم روانه شده؟ دیدهای هودارانت مرا "سگ و خر" خواندهاند؟ حرمتشکنی هوادارانت را ندیدهای؟ البته من انتظار ندارم اینها را پاک کنی. تو فقط موقعی که کسی صحبت از وقایع تشییع شهید در دانشگاه امیرکبیر میشود بلافاصله ورود میکنی و ملت را بلاک میکنی. چون آن خیلی اتفاق بدی است ولی ناسزای گفتن بیشمار به یک آدم و خانواده اش اصلا چیز بدی نیست! شاید هم مغایر اصول دموکراسی و آزادی بیان است! راستی شنیدهای که دوستت دیروز صبح زنگ زده و گفته که میداند من از فرزاد حسنی پول میگیرم؟! من؟ فرزاد حسنی؟! رشوه؟!!! یعنی اینقدر بیشرفم که قلمم را، آزادگیام را، دغدغههای مقدس دینیام را به پول فلان آدم بفروشم؟! اصلاً همسر سابق حضرت والا مرا میشناسد؟ من تا بحال فرزاد حسنی را از نزدیک دیدهام اصلا؟! به نظر شما اسم این حرفها اتهام و دروغ نیست...؟ راستی سرکار خانم صداقت! واقعا عکس منتشر شده عکس خواهر و مادر تو نبوده؟ حیف که اخذ حیا می کنیم وگرنه تصاویر کامل و بدون سانسور را منتشر می کردیم تا طشت رسوایی دروغی که امروز صراحتا و با وقاحت به رسانه ها گفتی بر زمین بیافتد. راستی خیلی اخذ حیا می کنیم وگرنه تمام گفتگوهایی که این دو روزه با ما شده و بعد دروغ پردازی هایی که در رسانه ها کرده اند را منتشر می کردیم تا همه بفهمند برخی رسانه ای ها چه بی حیا دروغ می گویند و به ساعت نرسیده،سخن خود را در رسانه ها تغییر می دهند... سرکار خانم آزاده! من تمام این فحاشیها را به خودم و خانوادهام که در این یکی دو روز هوادارانت روانهام داشتهاند، تمام این اتهامها را و تمام این دروغهایی که دربارهام روانه داشتی، روی دست میگیرم، به خدای داور نشان میدهم و میگویم من برای فریضه دین تو نوشتم و اینچنین جواب گرفتم... بله خواهر جان! اگر بنا به زردگرایی و زرداندیشی بود، دیروز بلافاصله بعد از پاک کردن پستهایت، تیتر درشت میزدیم: نامداری حرفهایش را پس گرفت. کلی هم کلیک میگرفت البته. اگر بنا به زردگرایی بود همان روزی که از همسرت طلاق گرفتی خبرش را در بوق و کرنا میکردیم و کلیک میگرفتیم. نه اینکه حرمت حریم شخصیتان را نگاه داریم که البته خودت بزرگترین ناقض حریم شخصی خودت و آن بنده خدا بودی...! اگر بنای ما بر بی اخلاقی بود اصلاً رجزنامه ات را - ولو آنکه تماماً تهمت بود و تخریب- منتشر نمی کردیم؛مثل خیلی ها که جوابیه شما را منتشر کرده اند و انگار اصل مطلب ما را ندیده اند اصلا...! اگر دنبال کلیک بودم مصاحبههای بیشمارت را مخابره میکردم و به قول شما کلیک نوش جان میکردم اما این کارها از دوستان عزیز همکارم در خبرگزاری دانشجو سر نزده و نخواهد زد... خیلی حرفهای دیگر هست که خیلی زیاد کلیک میگیرد ولی حریم شخصی است و میماند بین شماها و خدایتان و من بر خودم حرام میدانم که دربارهشان صحبت کنم... اما اگر دغدغهمندی برای رعایت حریم قدسی چادر زردگرایی است، من افتخار میکنم که آدم زرداندیشی هستم. اگر امر به معروف و نهی از منکر زرداندیشی است بله! من یک زرداندیش تمام عیار هستم. اگر نگرانی از دروغ گوییهای ناجوانمردانه شخص شخیص شما، تندروی است، بنده مفتخرم به تندروی! نه عزیز جان. به خدا شخص تو هیچ اهمیتی نداری. حتی اگر الان دارم فقط همین یک بار جوابت را میدهم، والله به خاطر مهربانی و دل صاف و ساده هوادارانت است. این همه دغدغهمندی برای آن 50 هزار تا آدم مهربان و دلسوز و عزیزی است که دارند از تو تأثیر میپذیرند و خبر از بازیهای رسانهایت ندارند... سرکار خانم نامداری. این مملکت در زمینه امر به معروف و نهی از منکر بیمار است. بیمار از جنس همین خلط بحثهایی که شما کردهای. اگر روزی به خاطر سکوت من و امثال من، قبح بدحجابی و هزار گناه دیگر در این جامعه ریخت اما بگذارید لااقل حریم آسمانی چادر دریده نشود و تو را به خدا عطر یاس مادرم فاطمه را از چادر من نگیرید... ختم کلام؛ بر خلاف تهمتی که چند باره به من زدی، اما تمام کلام من، بوی سنت و سفارش پیامبر مهربانیها را میداد. عطر "هیات منا الذلة" اربابم حسین را. عطر درِ گوشیهایی که امیرالمومنین به جایش میزد توی گوش سربازان نهروان و جمل. اتفاقا در همین لحظه که در حال نوشتن این مرقوم هستم با وضو نشستهام پای رایانه؛ اتفاقا دارم خودم را برای محرم اربابم آماده میکنم. نه طعنههای تو و کنایههای همفکران بیمعرفت تو مرا از این کارها جدا نمیکند؛ تو در یادداشتت این همه اتهام و دروغ علیهم نوشتی اما این مدل فکر کردن، این مدل رفتار کردن و این مدل دغدغه داشتن افتخار دنیا و آخرت ماست... هر چه قدر دوست داری به من اتهام بزن اما... "وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم؛ که در طریقت ما کافریست رنجیدن..." خبرگزاری دانشجو 7 لینک به دیدگاه
Moment 15228 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۳ خیلی وقته دیگه حرف مهمی برای گفتن نداریم... به قول سارتر اگه حرفی برای گفتن نداریم بهتره چرت و پرت نگیم،الان دقیقا چون بلد نیستین حرف مهمی بزنن به مدل چادر این خانوم گیر دادن 3 لینک به دیدگاه
saghar... 6666 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۳ الان اونقد کشور ما بدون دغدغه و مشکل هست که تنها مسئله برهم زننده در نظم جامعه چادر ازاده نامداریه؟؟؟؟!!!! واقعا جالبه خبببببببببببب به شما ها(اصول گرا) چه که کی میخواد چطور باشه ای بابا 1 لینک به دیدگاه
afshin18 11175 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۳ تا چادر بنفش رو خوندم یارو نمی دونه تو اسلام چادر سیاه مکروهه بعد دم از اسلام می زنه 3 لینک به دیدگاه
Shiva-M 8295 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۳ متاسفانه همین افراط و تفریط وضع ما رو به اینجا رسونده 2 لینک به دیدگاه
amin202 13418 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۳ اشتباه کرده نامداری...باهاس محل سگ نمیذاشت به اون رسانه! از طرفی قشنگ یه شکایت میکرد و عنوان شکایتشم علنی میکرد تا زیپ دهن این رسانه های پر مدعا کشیده شه... اشتباه کرد...با اینا نباهاس دهن به دهن شد...کسی که دیگه به چادر رنگی مردم هم به دید جنسی نیگا میکنه از پست ترین موجود رو زمین هم پست تره! :| آی مردم...آی زنان جامعه...کفن بپوشید!...کفن! 3 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۳ این خاصیت فضول گرایانه بویی از اخلاق نبردن مجموعه که اگر باندهای قدرت حامیش نباشن باید تو زباله دان دنبالشو بگردی 2 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۳ خبرگزاری دانشجو در بی اخلاقی و افراطی گری ید طولایی داره جایی که برای حمایت از افراطیون پایداری میاد ... به شقیقه ربط میده برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام جایی دیگه میاد به رئیس جمهور کشور به بدترین شکل ممکن توهین میکنه برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام جای دیگه میاد مقاله وطن امروز و بذرپاش و گروهک افراطی پایداری رو انتشار میده و اگر کسی اندک هوشی داشته باشه متوجه میشه تو روز روشن به کی شعار مرگ میده برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لطفا گول این پیاده نظام های جریان افراط رو نخورید که با ظاهری وجیه کثیف ترین اقدامات رو انجام میدن مخصوصا این بنگاه شایعه پراکنی دانشجو که اسم دانشجو رو هم به گند کشیده 1 لینک به دیدگاه
Shiva-M 8295 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۳ اشتباه کرده نامداری...باهاس محل سگ نمیذاشت به اون رسانه!از طرفی قشنگ یه شکایت میکرد و عنوان شکایتشم علنی میکرد تا زیپ دهن این رسانه های پر مدعا کشیده شه... اشتباه کرد...با اینا نباهاس دهن به دهن شد...کسی که دیگه به چادر رنگی مردم هم به دید جنسی نیگا میکنه از پست ترین موجود رو زمین هم پست تره! :| آی مردم...آی زنان جامعه...کفن بپوشید!...کفن! اوهوم، جواب نمیداد خیلی بهتر بود. اصن یه وضعیت عجیب غریبن این جماعت، دیگه چیزی نموند که بار این بنده خدا نکرده باشه! بعد جالب میدونید چیه؟ جناب فرزاد حسنی تو برنامه هایی که هستن همیشه انواع و اقسام شوخی ها رو با خانوما و آقایون میکنن هیشکی شاکی نمیشه،اسلام در خطر نمیفته، بعد همینکه نامداری 1 بار با احساس علیخانی خندید انواع و اقسام انگ بی حیایی و ... رو زدن بش :icon_razz: لینک به دیدگاه
beat 2373 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۳ متاسفانه شایدم خوشبختانه جامعه ما وقتی میبینه یکی شاد و سرزنده است تصمیم میگییره اونو ازش بگیره متاسفانه این قضیه به مردم هم سرایت کرده. چراغ قوه انداختیم تو مغز هم دیگه ببینیم چی فکر میکنیم. 3 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۳ کلا من کار ندارم کدومشون درست میگه کدومشون غلط اماعجب قلمی داره این دختره..خیلی قویه..خوش به حالش ===== اما دختره خیلی خوبیه آزاده نامداری....طفلک عکساش موردی نداره که...این نویسنده دیده دور دوره آزاده نامداریه گفته تا تنور داغه بچسبونم... طفلک دختره مردم... 2 لینک به دیدگاه
victoria_r 7682 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۳ من زیاد از اجرای این خانوم خوشم نمیاد ولی چندبار دیدم رنگ چادرش مشکی نبوده خیلی خوشم اومده. الان اصلا مسئله ی حجاب رنگ نیس. خیلیم خوبه که چادر مشکی نباشه.من خودم استقبال میکنم اگه کسی فروشگاهی تو کرج میشناسه که چادر سرمه ای یا یشمی میفروشه 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده