فرشته* 142 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۸۹ اینجا که از اونجا هم خلوت تره چلا مورچه پر نمیزنه ماشالا حتمن این مهتی و ممد رفتن مسجد ، ایول چقده با ایمان تشریف دارن ...ای بابا 2 لینک به دیدگاه
javaheri 13 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۸۹ سلام سلام من اومدم. زودی بیایید حاضری بزنید ببینم 3 لینک به دیدگاه
فرشته* 142 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۸۹ سلام سلام من اومدم. زودی بیایید حاضری بزنید ببینم اینجا دفتر حضور غیابشونو فقط ما پر کردیم ، ماشالا تو چه قسمت باحالی هم فعالیت میکنیم به هر حال من فرشته ی خدا بر روی زمین آدمیان : حاضر 2 لینک به دیدگاه
فرشته* 142 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۸۹ راستی پریسا من دوتا ستاره دارم ولی تو یکی دلت بسوزه خیلی زیاد از این به بعد طبق دستور فرمانده میری جلو:w410: 2 لینک به دیدگاه
فرشته* 142 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۸۹ منم که هستم سلام به روی ماهت به چشمونه سیاهت به ......... بسته دیگه پررو میشی میگما نبودم دلتون برام تنگ شده بودا درسته؟ 2 لینک به دیدگاه
فرشته* 142 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۸۹ راستی مهتی اینجا یه ذره آواتورات با کلاس میزنه :jawdrop: 1 لینک به دیدگاه
sharifi-eng 104 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ منم که هستم سلام به روی ماهت به چشمونه سیاهت به ......... بسته دیگه پررو میشی میگما نبودم دلتون برام تنگ شده بودا درسته؟ نه . . میگم اینجا که دیگه تشکراش محدود نیست ؟ بالاخره داداشت مزدوج شد؟ 2 لینک به دیدگاه
sharifi-eng 104 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ راستی مهتی اینجا یه ذره آواتورات با کلاس میزنه :jawdrop: یعنی چی؟ 2 لینک به دیدگاه
فرشته* 142 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ نه . . میگم اینجا که دیگه تشکراش محدود نیست ؟ بالاخره داداشت مزدوج شد؟ داداشم 25 عروسیشه مهتی دارم دق میکنم ، دلم برا داداشم یه ذره میشه ، فکرشو کن دیگه با هم بیرون نمیریم ایکاش میشد باهاش ......... 1 لینک به دیدگاه
sharifi-eng 104 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ داداشم 25 عروسیشه مهتی دارم دق میکنم ، دلم برا داداشم یه ذره میشه ، فکرشو کن دیگه با هم بیرون نمیریم ایکاش میشد باهاش ......... باهاش چی؟؟؟؟؟:167: :ubhuekdv133q83a7yy7 :3384s: 1 لینک به دیدگاه
فرشته* 142 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ باهاش چی؟؟؟؟؟:167::ubhuekdv133q83a7yy7 :3384s: تو چمیفهمی عشخ ینی چی:w00: اینقدر این داداشمو دوس دارم ، همیشه همه رازای زندگیمو بهش گفتم حتی رازایی که دوستامم ازش خبر ندارن بی احساس 1 لینک به دیدگاه
sharifi-eng 104 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ تو چمیفهمی عشخ ینی چی:w00:اینقدر این داداشمو دوس دارم ، همیشه همه رازای زندگیمو بهش گفتم حتی رازایی که دوستامم ازش خبر ندارن بی احساس اگر دوسش داری باید براش خواهری کنی... درضمن سفر قندهار که نمیخواد بره همش چندتا خونه اونورتر میخواد زندگی کنه... 1 لینک به دیدگاه
فرشته* 142 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ اگر دوسش داری باید براش خواهری کنی...درضمن سفر قندهار که نمیخواد بره همش چندتا خونه اونورتر میخواد زندگی کنه... پس من چی ؟ منم همیشه براش دعا میکنم خوشبخت خوشبخت بشه خیلی خوشبخت خانومشم خیلی مهربونه زده رو دست من ولی خدا کنه همیشه یادش بمونه که یه آبجی داره که خیلی دوسش داره واقعن هر چی به زمان عروسیش نزدیکتر میشیم بیشتر دلم میگیره ........خیلی 1 لینک به دیدگاه
فرشته* 142 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ مهتی من برم یکم دعا بخونم فرداشب من 11 میام تو کی میای؟ کلن برنامه فرداتو بده ببینم میخای چیکارا کنی ، ساعت ملاقات با دوس دخملتم بده لینک به دیدگاه
sharifi-eng 104 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ پس من چی ؟ منم همیشه براش دعا میکنم خوشبخت خوشبخت بشه خیلی خوشبخت خانومشم خیلی مهربونه زده رو دست من ولی خدا کنه همیشه یادش بمونه که یه آبجی داره که خیلی دوسش داره واقعن هر چی به زمان عروسیش نزدیکتر میشیم بیشتر دلم میگیره ........خیلی خب این طبیعیه... یاد شب عروسیه خواهر بزرگم افتادم... هرچند غرورم اجازه نمیداد ولی کم مونده بود گریه کنم ........... به هر حال این چیزا طبیعیه و یه روزی باید باهاشون روبرو بشیم برادرت چندسالشه؟ 1 لینک به دیدگاه
sharifi-eng 104 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ مهتی من برم یکم دعا بخونم فرداشب من 11 میام تو کی میای؟ کلن برنامه فرداتو بده ببینم میخای چیکارا کنی ، ساعت ملاقات با دوس دخملتم بده ok ما رو هم تو دعات فراموش نکنی.... حالا تا فردا هم خدا بزرگه سعی میکنم 11 شب بیام البته احتمالا ظهر هم یکی دوباری onمیشم(البته فقط برای چند دقیقه)... 1 لینک به دیدگاه
فرشته* 142 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ خب این طبیعیه...یاد شب عروسیه خواهر بزرگم افتادم... هرچند غرورم اجازه نمیداد ولی کم مونده بود گریه کنم ........... به هر حال این چیزا طبیعیه و یه روزی باید باهاشون روبرو بشیم برادرت چندسالشه؟ 24 سالشه طفلک حتمن وقتی عروسی کنه بازم منو دوس داره تو هنوز آبجیتو دوس داری ؟ البته اون از تو بزرگتره و ازدواج کرده ببین مهتی منو یاد داداشم انداختی داغ دلم تازه شد:ws44: 1 لینک به دیدگاه
فرشته* 142 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۸۹ سلام مهتی بازم مرام و معرفت خودت اما بیشتر خودم و خودم معلوم نس کجاها پرسه میزنی بخدا ، خاچ خانوم دلش خوشه یه پسر رشید تحویل جامعه داده 1 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۸۹ سلام به بچه های گل وگلاب مهندسی شیمی 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده