نقد و بررسی مرگ!!!!!

[viviyan 12431]

نه. از مرگ برای خودم یه ذره هم نمیترسم. شاید قبلا از نیستی و عدم میترسیدم ولی حالا نه.

[alimec 23102]

من اصلا به مرگ اونطوری که دوستان اشاره کردن اصلا اعتقاد ندارم

[victoria_r 7682]

من قبلا به خاطر این از مرگ میترسیدم که فکر میکردم بعد از مرگ نیستی به وجود میاد.

الان اعتقادم خیلی خیلی قوی تر شده و مطمئنم ترسی نداره ولی خوب من از قبر و تنهایی و تاریکی میترسم و میدونمم که همش به خاطر اینه که اعمال خوبی ندارم و نتونستم تا الآن درست زندگی کنم.

اگه بتونم اعمالمو درست کنم دیگه از مرگ نمیترسم.

[Farnoosh Khademi 20023]

من خیلی نمیترسم.

 

سعی میکنم حق الناس گردنم نباشه.بقیه کارا هم به لطف خدا درست میشه دیگه

 

و فقط یه چیز

 

من خیلی نگران مامان بابام میشم آخه بعد از مرگ من داغون میشن

[sokut.n 1212]

منم تا چند هفته پيش از مرگ نميترسيدم.ولي بعدش با يه اتفاق مرگو از نزديك حس كردم.

واقعا ترسيدم اون موقع بود كه نظرم عوض شد.حتي از خدا يه فرصت ديگه خواستم.به رحمت خدا ايمان دارم ولي اگه گناهم بيشتر از اوني باشه كه من ميتونم درك كنم چي؟

به همه آدماي اطرافم فكر كردم كه نكنه يكيشون ازم دلگير باشن و من بميرم.

من هنوز از مرگ ميترسم و زمان ميخوام تا اگه گناهي كردم جبرانش كنم.

الان ديگه هدفم فقط حق الناس نيست به حق الله هم توجه ميكنم چون اون روز از همين ترسيدم.با اينكه قبلا زياد بهش اهميت نميدادم.

[Strelitzia 17128]

من چون قبر تنگ و تاریکه میترسم. اینکه اون تو تنهام... یاد کمد دیواری خونه قبلیمون میفتم که وقتی کوچولو بودم ، داداشم منو اون تو حبس میکرد!!!:babygirl: