رفتن به مطلب

خاطرات سربازی


ارسال های توصیه شده

سلام دوستان عزیز

این تاپیکو زدم دوستانی که رفتن خدمت سربازی یا درحین خدمت هستند بیان وخاطراتشونو بزارن که دوران خدمت بمب خاطره هست!!

بهرحال بزودی خاطرات سربازی داداشتون اینجا نگاشته خواهد شد

یاحق

موفق باشید

لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...
  • پاسخ 71
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

یه سری جلوی در اتاق و رو به اتاق وایساده بودم داشتم ادای سرهنگمونو در میاوردم که زیاد داد و بیداد میکرد 150fs464885.gif

 

بعد نمیدونم این سرهنگه کی بهش زنگ زده بود مثل جت از اتاقش اومد بیرون رو داشت میرفت بیرون که منم حواسم نبود :icon_pf (34): موقع رد شدن یدونه زد پس گردنم :vahidrk: با خنده یه فحش داد و گفت برگردم حالتو میگیرم. (کلاً دست به فحش دادنش خوب بود)

منم فقط اینطوری شدم :4chsmu1: و بچه ها اینجوری :w58::ws28:

آخه معمولاً این سرهنگه قاطی بود، واسشون عجیب بود کار خاصی نکرد. شانس اوردم رو فرم بودش و بعدشم که اونروز تا موقع رفتنمون برنگشت :smiley-gen165:

لینک به دیدگاه
  • 8 ماه بعد...

خاطره ای که بشه تعریف کرد:

نوبت کشیکم بودهوااونقدرسردبودرفتم توتانک (کارنمی کرد) که گرمم بشه

فضاش خیلی کوچیک بودولی اونقدرگرم بودکه خوابم برد

یک ساعت ازپایان کشیکم گذشته بودکه بیدارشدم

6ماه اضافه خدمت خوردم+سینه خیزبااسلحه که البته ستوانه دلش سوخت بخشیدم

قراربود7دوردورپادگان برم دوراول تموم نشده بخشید:d

لینک به دیدگاه

من قبل رفتن به خدمت رفتم امریه گرفتم برای مصلای امام خمینی تهران بعد اموزشی افتادم هتل شهدای کرمانشه بعدشم رفتم مصلای تهران اون زمان تو مصلا مدیر عامل داشت عوض میشد و تو این حالت میدونین که چی میشه وقتی مدیر جدید میاد یه دوسالی طول میکشه تا کار دوباره شروع بشه و ما تا میتونستیم میپیچوندیم و صفا میکردیم

 

روز هایی هم که بودیم تا شب با بچه ها که کلا چهار نفر بودیم سیگار میکشیدم چای مخوردی و پاسور بازی میکردم و این کار تا 5 صبح ادامه داشت و بعدش میرفتیم کارت میزدیم و لالا ساعت 1 بعد از ظهر هم از خواب بیدار میشدیم و میرفتم نهار میخوردم و یکم تفریحات دیگه تا ساعت سه که باید کارت خروج میزدیم هر وقت هم مسوول قسمت با هامون کار داشت میمود در خوابگاه صورت وضعیت رو نگاه میکردیم اگه درست بود امضا میزدیم ناسلمتی ما اونجا مهندس ناظر بودیم پیما نکار ها هم که تا مارو میدیدن تا کمر خم میشدن بیچاره ها از ترس اینکه نکنه یه بند از صورت وضعیت رو براشون کم کنیم البته همیشه موقع متراژ که میشه یه یه هفته ای کار میکردیم و پدز پیمانکار رو هم در میاوردیم ساعت هفت شب هم با دوستان میرفتیم هفت تیر و تخت طاووس ولگردی

 

 

در کل خیلی حال داد

لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...
  • 1 ماه بعد...
اره اره

بیاین تعریف کنینی تا ما دخترا هم بخندیم :ws28:

 

آخخخخخخخخخخخخخخخ چی میشه خدمت واسه خانوما هم اجباری بشه ، آقا مگه پادگانا رخت شور خونه ندارن مگه رخت شور لازم ندارن خو این همه دختر :ws3:

لینک به دیدگاه

آقا من تو یکی از شهرای مرکزی ایران خدمت کردم تو پاوا (پلیس اطلاعات و امنیت) اولین روزای خدمت چون ما ستوان بودیم معمولا میذاشتن افسر نگهبان ولی روزای اول برای آشنایی گشت میذاشتن ماروهم گذاشتن گشت ارشاد:ws3: خلاصه قیافه حزباللهی و بچه مثبت رفتیم برای ارشاد نسوان محترم:gnugghender: معمولا هم میرفتیم سمت دانشگاه و اونطرفا که سوژه فراوووووون بود:icon_pf (34): روز اولی رفتیم با یک خانم و یک افسر دیگه دوتا دختر توجه افسری که همراه ما بود جلب کردن که دیگه حسابی اوضاشون خراب بود خلاصه خانومه رفت برای امر ارشاد:vahidrk: بعد چند دقیقه برگشت گفت اینا یه جورین من میترسم بگیرن بزنن منو حالا ما هم هرچی میگیم بیخیال جوونن بریم تو کت این افسره نمیرفت گیر داده بود سوار ون کنیم ببریمشون خلاصه با هزار مصیبت اینارو بردیم اداره :167: روالم این بود که تعهد میگرفتن بعدم تحویل میدادن به خونوادهاشون خلاصه ما ازینا کارت شناسایی خواستیم اینا طفره میرفتن بالاخره به زبون خوش:ubhuekdv133q83a7yy7 خانومه ازینا کارت گرفت برای نوشتن تعهد نامه آقا ما تا کارتارو دیدیم قیافمون شد اینطوری:jawdrop: اسم یکی حمید رضا بود اسم یکیشونم اگه اشتباه نکنم علی ، خلاصه قیافه که دختر بود اندام هم که دختر بود صدا هم که دختر بود ما مونده بودیم اینطوری:w58: خلاصه جریان رو پرسیدیم بندگان خدا با گریه گفتن که چند نفریم اینطوری هستیم یعنی دوجنسه و اونجا دانشجو بودن خونه گرفتنو باهم زنگی میکنن :sad0: حالا همه لبولوچه آویزون ناراحت غمگین برای اینا :cryingf: بالاخره تعهدو بیخیال شدنو افسره بهمون گفت با یه راننده اینارو ببرین دم خونشون بذارینو برگردین ، اولین روز خدمت ما اینطوری بود که باعث شد کلا دور گشت ارشاد رفتنو خط بکشم :hanghead:

لینک به دیدگاه
مارواول بردن زاهدان بعد3ماه بردنمون خاش

2حالت داره

یاهرکی میخوادبدونه بگه براش توضیح بدم

یاخودتون میدونیدچه وضعی بود

 

ما دخترا كه نمي دونيم اونجا چه مي كنيد ولي حتما يه مشكلي اين وسط هست كه اينجوري ميگي شما!:ws38:

 

آخخخخخخخخخخخخخخخ چی میشه خدمت واسه خانوما هم اجباری بشه ، آقا مگه پادگانا رخت شور خونه ندارن مگه رخت شور لازم ندارن خو این همه دختر :ws3:

 

:icon_razz:

حتما لياقت پسرا برا اين كارا بيشتره ديگه...وگرنه مسئولين خودشون عقلشون ميرسه چيكار كنن:whistle:

:ws28:

لینک به دیدگاه
ما دخترا كه نمي دونيم اونجا چه مي كنيد ولي حتما يه مشكلي اين وسط هست كه اينجوري ميگي شما!:ws38:

 

 

 

:icon_razz:

حتما لياقت پسرا برا اين كارا بيشتره ديگه...وگرنه مسئولين خودشون عقلشون ميرسه چيكار كنن:whistle:

:ws28:

 

این قسمت که قرمز کردم و بولد جوک جدید بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:ws3:

لینک به دیدگاه

ولی دو دوره تو زندگی هر پسری هس که هیچ وقت فراموش نمیشه و همیشه پر از خاطرات شیرین و دوس داشتنیه یکی دوره دانشجویی و یکی دوره خدمت:a030::a030:

لینک به دیدگاه
ولی دو دوره تو زندگی هر پسری هس که هیچ وقت فراموش نمیشه و همیشه پر از خاطرات شیرین و دوس داشتنیه یکی دوره دانشجویی و یکی دوره خدمت:a030::a030:

اره واقعا:ws37:

من هر وقت یاد سربازیم میفتم قند تو دلم آب میشه:w02:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...