ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۳ بعضي وقتا آنقدر خسته می شم که به مرز از هم پاشی می رسم .در چنین مواقعی ریشه ها منو نگه میدارند .یکی از این ریشه ها عشقه، دوست داشتنه. این عشق که جونِ منه و مالِ منه. کلمهها برای من فقط وسیلهی انتقال مفهوم و منظور نیستن. کلمه ابزار عشقبازی ذهن منه. این روزها، میانِ یک عالمه کار سخت و پیچیده و پرتنش، خیالم رفته میان ریزه کاریِ کلمهها. خیالم پر شده از فرق میانِ خوشی و خوشبختی. حواسم پرتِ معنی و مفهومشون شده. فكر میکنم فرقِ خوشی و خوشبختی فرق بین لحظه است و ماندگاری. خوشی، وقتِ نابی است میانِ قبل و بعدش. خوشبختی اما لنگر انداختن وقتِ خوش ه تو زندگی. خوشی حس خوبیه بینِ ناخوشیهای پشتِ هم و پیاپی. خوشبختی انگار خاک کردنِ پشتِ ناخوشی. دیگرش این که خوشی حسِ کم و خوبیه میان یک عالمه حسِ ناخوب. خوشبختی انگار همه چیز خوب و به جا و سرِ جای خودش باشه. خوشی تکدرختِ برپا و سرسختیه روبروی تندبادِ زندگی. خوشبختی، جنگل پر درختیه بیخزان و سرسبز. من..... خوشبختم.. حالا شما بچه ها درچنین لحظاتی که به مرز از هم پاشیدگی میرسین چه ریشه ای شمارو سر پا نگه می داره عشق دوستتون ایمانتون خانوادتون سنگ صبورتون پول خوشی های ماندگار؟؟؟؟؟کدومیک؟؟ 12 لینک به دیدگاه
a.namdar 5908 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۳ با تشكر ريشه هاي من عشق ها و ايمان هايي هست كه دارم... خانواده و دوستان عزيزي كه دارم... علائق و تعلقاتم ك مخصوصا تو سه چهار سال اخير به مدد جست و جوهام برام ايجاد شده. البته تو يه چيز مخالفم... درخت خوشي امكان اسيب برابر طوفان هارو داره...خوشبختي هم جنگلي ه ك قطعا ب موقعش خزان هم ميبينه. مهم تر اينه ك با اين ريشه بشه تو اون شرايط صبر كرد و رفت تا برسيم ب ساحل امن ... 7 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۳ عشق....وجود خانوادم...امید به خدا.... ممنون آقاسهند.:icon_gol: 8 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۳ منم یه وقتایی میبرم یعنی واقعا فقط مادرم و عشقم تنها دلیل موندنم میشن گاهی هم اینقد میبرم که حتی این دو نفرم دلیلی برای موندنم نمیشن بی هدف میشم 8 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۳ انسان اگه تا اون حد ضعیف باشه که به مرز از هم پاشیدگی برسه , همون بهتر که از هم بپاشه و تموم بشه. هیچ چیزی نمیتونه به یه انسان از هم پاشیده کمک کنه جز خودش . ( ذهن خودش و باز اندیشی هاش ) البته کمک خواهی از روانشناس روند بهبودی رو سریعتر میکنه. 8 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 شهریور، ۱۳۹۳ آخ بدم میاد یکی تو اوج نگرانی و ناراحتی ،تیریپ روشن فکری میاد و حرفای اماده به ادم تحویل میده! . . . . پ ن:متن جالبی بود...ممنونم...کاش ریشه هامون رو نادید نگیریم...که به امید زنده ایم... 7 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 شهریور، ۱۳۹۳ آخ بدم میاد یکی تو اوج نگرانی و ناراحتی ،تیریپ روشن فکری میاد و حرفای اماده به ادم تحویل میده!. . . . پ ن:متن جالبی بود...ممنونم...کاش ریشه هامون رو نادید نگیریم...که به امید زنده ایم... منم امیدوارم ممنون که اومدین 7 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۳ بعضی آدما هم زیادی شعار میدن دوستان برای حس و نظر هم احترام قائل باشیم لطفا چرا که از هم پاشیدگی نشانه ضعف نیست منم این اتفاق زیاد برام افتاده و چاره ای نداشتم جز اینکه سر پا بمونم تعلقات که زیاد هست اما مهم ترینش خانوادم و حس خوبی که دارم به زندگی در کنار کسی که دوستش دارم حتی برای اینکه زمان کوتاهی هم کنارش باشم،انرژی مضاعف برای ادامه دادن بهم میده 3 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۳ بعضی آدما هم زیادی شعار میدن دوستان برای حس و نظر هم احترام قائل باشیم لطفا چرا که از هم پاشیدگی نشانه ضعف نیست منم این اتفاق زیاد برام افتاده و چاره ای نداشتم جز اینکه سر پا بمونم تعلقات که زیاد هست اما مهم ترینش خانوادم و حس خوبی که دارم به زندگی در کنار کسی که دوستش دارم حتی برای اینکه زمان کوتاهی هم کنارش باشم،انرژی مضاعف برای ادامه دادن بهم میده گرفتم 2 لینک به دیدگاه
pary naz 2414 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۳ توکل به خدا و حرف زدن با خودش .حرف زدن با خدا به من عشق وامید ونیروی عجیبی میده. باورتون نمیشه واقعا حالم عالی میشه .تو اوج نگرانی واضطراب وسختی حالم خوبه خوب میشه.نیروی دوباره میگیرم. 2 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۳ دیگه هیچ کس به اخرخط رسیدم. 3 لینک به دیدگاه
behe 2545 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۳ فقط و فقط یه خواب یه خواب عمیق و طولانی ... همین 1 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۳ این حس از هم پاشیدگی رو تجربه نکردم ، یعنی هیچ وقت به مرزی نرسیدم که بگم "ای وای نابود شدم" ، در مواقعی که احساس ضعف روحی بهم دست داده همیشه با تفکر خودم و گذشت زمان بهش فائق اومدم ، یعنی تعلق مادی به شخص یا شیئی باعث نشده که مبارزه کنم ، الان که بیشتر فکر میکنم میبینم هیچ وقت تو زندگیم کاری رو بخاطر کسی نکردم حتی برای عزیزانم اگر به نظرم کاری درست بوده انجامش دادم ولی نه بخاطر کسی یا چیزی 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده