masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۳ شبي مار بزرگي وارد دكان نجاري ميشود براي پيدا كردن غذا. و عادت نجار اين بود كه موقع رفتن بعضي از وسايل كارش را روي ميز بگذارد ان شب هم اره كارش روي ميز بود همينطور كه مار گشتي ميزد بدنش به اره گير میكند و كمي زخم ميشود. مار خيلي ناراحت ميشود و برای دفاع از خود اره را گاز ميگيرد كه سبب خونريزي دور دهانش ميشود او نميفهمد كه چه اتفاقي افتاده و از اينكه اره دارد به او حمله ميكند و مرگش حتمي ست تصميم ميگیرد براي آخرين بار از خود دفاع كرده و هر چه شديدتر حمله كند و دور اره بدنش را پيچاند و هي فشار داد. نجار صبح كه آمد روي ميز بجای اره لاشهء ماري بزرگ و زخم آلود ديد كه فقط و فقط بخاطر بيفكري و خشم زياد مرده است. احيانا درلحظه خشم می خواهیم ديگران را برنجانيم بعد متوجه ميشويم خودمان را رنجانده ايم و موقعي اين را درك میکنیم كه خيلي دير شده... زندگي بيشتراحتياج دارد كه گذشت و چشم پوشي كنيم از اتفاقها؛ازآدمها؛ از رفتارها؛گفتارها؛ خودمان را ياد دهيم به گذشت و چشم پوشي عاقلانه و بجا. چون هر كاري ارزش اين را ندارد كه روبرويش بايستي 3 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۳ عزیزم زمانی انسانها میتونن گذشت کنن که عده ای مهربونی رو با ساده لوحی و پخمگی اشتباه نگیرن بعدش نیکی که از حد بگذرد نادان گمان بد برد:icon_razz: 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده