ayhan 2309 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 خرداد، ۱۳۸۹ > مي گويند زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگان تعيين شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلي نماينده انگلستان نشست . قبل از شروع جلسه ، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده هيات انگليسي در نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست ، اما پيرمرد توجهي نكرد و روي همان صندلي نشست .. جلسه داشت شروع مي شد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظر ايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند ، اما پيرمرد اصلاً نگاهش هم نمي کرد . جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جاي نماينده انگلستان نشسته ايد ، جاي شما آن جاست . کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا ميكرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت : شما فكر مي کنيد نمي دانيم صندلي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليس کدام است ؟ نه جناب رييس ، خوب مي دانيم جايمان کدام است .. اما علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تا دوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه ؟ او اضافه کرد که سال هاي سال است دولت انگلستان در سرزمين ما خيمه زده و کم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادي ماست نه سرزمين آنان ... سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايان سخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت. با همين ابتکار و حرکت ، عجيب بود که تا انتهاي نشست ، فضاي جلسه تحت تاثير مستقيم اين رفتار پيرمرد قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستان محکوم شد . 13 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 خرداد، ۱۳۸۹ خدا مصدق رو بیامرزه اخرین نسل ستاره های غروب کرده بزرگمردان ایران 6 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ درود بر مصدق دیگه از این جور آدما تو ایران نداریم. الان بیشتر از هر زمانی به اینا نیاز داریم. 4 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ تیچراری اول ایهان گذاشت بعد صبا تازشم من از ته کشدیم بالا ببینن تکراری نیست که میتی که زنده شده:banel_smiley_52: 2 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ اول ایهان گذاشت بعد صباتازشم من از ته کشدیم بالا ببینن تکراری نیست که میتی که زنده شده:banel_smiley_52: خب ببخشید 2 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۸۹ > مي گويند زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگان تعيين شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلي نماينده انگلستان نشست . قبل از شروع جلسه ، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده هيات انگليسي در نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست ، اما پيرمرد توجهي نكرد و روي همان صندلي نشست .. جلسه داشت شروع مي شد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظر ايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند ، اما پيرمرد اصلاً نگاهش هم نمي کرد . جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جاي نماينده انگلستان نشسته ايد ، جاي شما آن جاست . کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا ميكرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت : شما فكر مي کنيد نمي دانيم صندلي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليس کدام است ؟ نه جناب رييس ، خوب مي دانيم جايمان کدام است .. اما علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تا دوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه ؟ او اضافه کرد که سال هاي سال است دولت انگلستان در سرزمين ما خيمه زده و کم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادي ماست نه سرزمين آنان ... سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايان سخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت. با همين ابتکار و حرکت ، عجيب بود که تا انتهاي نشست ، فضاي جلسه تحت تاثير مستقيم اين رفتار پيرمرد قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستان محکوم شد . آفرین بر این مرد بزرگ خدا مصدق رو بیامرزهاخرین نسل ستاره های غروب کرده بزرگمردان ایران هنوزم هست.........اجازه ندارند صحبت کنند درود بر مصدق دیگه از این جور آدما تو ایران نداریم. الان بیشتر از هر زمانی به اینا نیاز داریم. وافن نگو این حرف رو بخدا الانم مثل مصدقها زیاد داریم............یا خونه نشینن.........یا تو زندان ها دارن جون میدن تیچراری هزار بار تکرار بشه بازم کمه......برای من اولین بار بود بیا بالا! ممنون......... 4 لینک به دیدگاه
bpcom 10070 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۸۹ مصدق مرد بزرگی بود و خدمات بسیاری به کشور کرد ولی در بازه ای از زمان خودشو گم کرد و اندکی دچار غرور شد و افرادی را که هیچ پایگاه مردمی نداشتند وارد کابینه خود کرد که همین امر زوالش را در پی داشت. ولی با تمام اینها خدمات بزرگ اون همیشه در یادها میماند 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده