رفتن به مطلب

ترجمه گروهی


ارسال های توصیه شده

درضمن دوستانی که می‌تونن و وقت واسه ترجمه دارن (از شنبه شروع می‌شه ترجمه جدید) تا روز شنبه اعلام کنن مرسی:icon_gol:

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 127
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

کسی که نیست فقط من و مریمیم مریم شما ترجمه هفته پیشت تموم نشده ظاهرا تا اون تموم شه منم صفه اولش و می ذارم بعد شروع می کنیم دوباره

لینک به دیدگاه
کسی که نیست فقط من و مریمیم مریم شما ترجمه هفته پیشت تموم نشده ظاهرا تا اون تموم شه منم صفه اولش و می ذارم بعد شروع می کنیم دوباره

 

من کجا رو باید ترجمه کنم؟:ws38:

لینک به دیدگاه
من کجا رو باید ترجمه کنم؟:ws38:

 

ااا تو پستای قبل گفته بودم که... صفحه آخر متن و یعنی از ادامه این ترجمه که گذاشتم تا آخر

لینک به دیدگاه

اینم صفحه اول یعنی صفحه 34 پی دی اف

Water, air, and noise pollution along with toxic waste from industry are environmental concerns

آلودگی آب، هوا و آلودگی صوتی به علاوه پسماندهای سمی دغدغه­‌های زیست محیطی­‌اند.

 

 

Sewage and garbage pollution from housing, a lack of open space and dangers from traffic because of poor or non- existent planning also plague the environment

 

آلودگی پسماندهای آبی(فاضلاب) و زباله­‌های خانگی، کمبود فضاهای باز عمومی و خطرات ناشی از ترافیک به دلیل عدم وجود برنامه­‌ریزی یا برنامه­‌ریزی ضعیف آفت محیط زیست می­باشند.

There are also issues that are relevant only to specific areas of the globe, but which are important nevertheless

عواملی وجود دارندکه علی رغم اینکه فقط مربوط به بخش معینی از جهان می­‌باشند مهم هستند.

These include the ability to spread disease rapidly in dense urban areas, such as the SARS outbreak in Hong Kong, or flu virus threats.

این عوامل توانایی پخش سریع بیماری در مناطق متراکم شهری را شامل می­‌شود مانند شیوع سارس در هنگ‌کنگ یا نشر ویروس آنفولانزا.

 

Animal attacks in urban areas due to incursion of humans on animal habitat, such as alligators in Florida, cougars in California, and more recently, leopards in India, kangaroos in Australia and foxes in the inner suburbs of London, are also environmental concerns.

حمله حیوانات در در مناطق شهری ناشی از تجاوز انسان‌ها به زیستگاه حیوانات از قبیل تمساح‌ها در فلوریدا، یوزپلنگ­‌های امریکایی در کالیفرنیا و اخیراً گربه­‌های وحشی در هند، کانگروها در استرلیا و روباه­‌ها در حومه­‌های داخلی شهر لندن می­‌باشد که همه آنها دغدغه­‌های(نگرانی­‌های) زیست‌محیطی محسوب می‌شوند.

 

 

Hurricanes, tornadoes, earthquakes and floods in certain places are natural occurrences that pose dangers to developed human settlements.

طوفان‌، گردباد، زمین‌لرزه و سیل در محل‌های مشخص رخدادهای طبیعی هستند که زیستگاه‌های(مساکن) توسعه یافته انسانی را در معرض خطر قرار می‌دهند

 

 

All these matters are made worse when the country is developing and there is a large influx of population into major urban centers

همه این اتفاق‌ها بدتر می‌شوند وقتی کشور در حال رشد است و جمعیت زیادی وارد مراکز اصلی شهری شده‌اند

 

The projected doubling of the official population in Shanghai, by 2020, for example, suggests that the allure of mega-cities may be undermined by their failure to effect environmental sustainability.

برای مثال برنامه­‌ریزی برای دو برابر شدن جمعیت رسمی شانگهای در2020 نشان می دهد طمع کلانشهرها (برای جذب جمعیت بیشتر) با شکست آنها در اجرای پایداری زیست محیطی ضعیف می­شود.

 

The lack of adequate infrastructure and social organization to deal with growth in cities, means that environmental problems can only intensify

نبود زیربنای کافی و سازمان‌های اجتماعی برای مقابله با رشد شهری به این معنی تشدید مشکلات زیست محیطی تشدید هستند

 

 

The case of Istanbul is typical.

استانبول موردی از این نوع است.

 

 

While the population of Turkey doubled between1970 and 1996, the population of Istanbul increased more than fourfold during the same period (Fareri, 1996)i

 

وقتی جمعیت ترکیه بین سال­های1970و 1996 دوبرابر شد ، جمعیت استانبول بیش از 4 برابر در همان دوره افزایش یافت (فارری، 1996).

 

 

Yet, rapid growth itself is not confined as a phenomenon to developing countries alone.

با این حال، رشد سریع به تنهایی به تاثیر توسعه کشورها محدود نمی­شود

 

 

Much of the US urbanized territory has been built since the 1950s as a consequence of the shifts to the suburbs and the sunbelt

اکثر قلمروهای شهری ایالات متحده در دهه1950 در نتیجه جابجایی حومه­‌ها و sunbelt (سان بلت به انگلیسی یه قسمت از زمین که در معرض نور آفتاب باشه می­گن حالا نم­یدونم کلمه فارسیش چی می­شه!) ساخته شده­‌اند. (درکل منظورش اینه که تراکم جمعیتی به حومه‌­ها پخش شدند)

 

This deconcentration has also been rapid.

این عدم تمرکز سریع اتفاق افتاد.

 

 

As a consequence, environmental problems from fast and often poorly planned growth abound in both the developed and the developing world.

در نتیجه مشکلات زیست محیطی حاصل از رشد سریع و با برنامه‌­ریزی ضعیف هم در جوامع توسعه یافته و هم در جوامع در حال توسعه افزایش یافت.

 

 

Unique ocean formations, such as the Tampa and San Francisco bays in the US, have been almost destroyed biologically, practically bereft of valuable plant and animal life, in the wake of residential suburbanization

and the deconcentration of population in their respective regions

تشکیلات منحصر به فرد اقیانوسی مانند تمپا وخلیج سن فرانسیسکو در ایالات متحده از لحاظ بیولوژیکی تخریب شدند و عملا از گیاهان و حیات حیوانی ارزشمند به دنبال توسعه مسکونی حومه های برون شهری و تمرکززدایی جمعیت در مناطق مربوطه بی­‌بهره­‌اند.

 

:w16:

 

لینک به دیدگاه

دوستان ترجمه حداکثر یک صفحه واسه یه هفته اصلا وقت گیر نیست فوق فوقش 3 ساعت طول می‌کشه که اونم روزی نیم ساعت وقت بذارین حله:hapydancsmil:

 

من خودم سرم خیلی شلووغه ولی نم‌خوام اینجا ساکت بمونه...

اونایی که واسه ترجمه جدید داوطلبن بگن

لینک به دیدگاه

عه!!!! من فکر کردم صفحه‌ی اول متنو میگی!:icon_redface:

اشکال نداره منم ترجمه‌ام امو میذارم:ws3:

ترجمه‌ی اون قسمت آخری رو هم میذارم در ادامه:w16:

Water, air, and noise pollution along with toxic waste from industry are environmental concerns. Sewage and garbage pollution from housing, a lack of open space and dangers from traffic because of poor or non- existent planning also plague the environment.

نگرانی‌های زیست محیطی

آلودگی آب، هوا و آلودگی صوتی همراه با آب سمی ناشی از صنایع از دغدغه‌های زیست‌محیطی هستند.

فاضلاب و زباله‌ی خانگی، کمبود فضاهای باز و خطرات ناشی از ترافیک به علت ضعف و یا نبود برنامه‌ریزی نیز باعث ضربه زدن به طبیعت می‌شود.

 

 

. There are also issues that are relevant only to specific areas of the globe, but which are important nevertheless. These include the ability to spread disease rapidly in dense urban areas, such as the SARS outbreak in Hong Kong, or flu virus threats.

هم‌چنین مسائلی وجود دارد که تنها مرتبط به بخش خاصی از جهان هستند. اما به هر حال مهم به شمار می‌آیند. شامل شیوع سریع بیماری‌ها در نواحی متراکم شهری مثل شیوع SARs (سندروم حاد تنفسی) در هنگ کنگ یا خطر ویروس آنفولانزا.

 

 

Animal attacks in urban areas due to incursion of humans on animal habitat, such as alligators in Florida, cougars in California, and more recently, leopards in India, kangaroos in Australia and foxes in the inner suburbs of London, are also environmental concerns.

حمله‌ی حیوانات به نواحی شهری به خاطر تهاجم انسان‌ها به سکونتگاه‌های حیوانات مثل تمساح‌ها در فلوریدا، یوزپلنگ در کالیفرنیا و اخیراً گربه‌ی وحشی در هند، کانگرو در استرالیا و روباه در حومه‌های نزدیک‌تر به شهر، نیز جزو دغدغه‌های زیست‌محیطی به شمار می‌روند.

 

 

Hurricanes, tornadoes, earthquakes and floods in certain places are natural occurrences that pose dangers to developed human settlements

طوفان، گردباد، زلزله و سیل در مناطق به خصوص نیز جزو حوادث طبیعی هستند که زیستگاه‌های توسعه‌یافته‌ی انسانی را به خطر می‌اندازند.

 

 

All these matters are made worse when the country is developing and there is a large influx of population into major urban centers.

تمامی این موارد زمانی تشدید می‌شوند که کشور در حال توسعه است و جمعیت زیادی به مراکز اصلی شهر وارد می‌شوند.

 

 

The projected doubling of the official population in Shanghai, by 2020, for example, suggests that the allure of mega-cities may be undermined by their failure to effect environmental sustainability. The lack of adequate infrastructure and social organization to deal with growth in cities, means that environmental problems can only intensify.

برای مثال برنامه‌ی دو برابر کردن جمعیت رسمی در شانگهای در سال ۲۰۲۰ اشاره می‌کند که قدرت جذب جمعیت کلانشهرها ممکن است در اثر ناکارآمدی آنها در عملی کردن پایداری زیست‌محیطی تحلیل رود.

نبود زیرساخت‌های مناسب و سازمان‌های اجتمای برای رسیدگی کردن به رشد شهرها، تنها باعث افزایش مشکلات زیست‌محیطی می‌شود.

 

 

. The case of Istanbul is typical. While the population of Turkey doubled between

 

1970 and 1996, the population of Istanbul increased more than fourfold during the same period (Fareri, 1996

نمونه‌ی استانبول یک سرمشق است. در حالی که جمعیت ترکیه بین سال‌های ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۶ دو برابر شد، جمعیت استانبول در طی دوره‌ی مشابه بیش از ۴ برابر شد.

 

Yet, rapid growth itself is not confined as a phenomenon to developing countries alone. Much of the US urbanized territory has been built since the 1950s as a consequence of the shifts to the suburbs and the sunbelt.

با این وجود رشد سریع به تنهایی، به عنوان پدیده‌ای مرتبط با کشورهای در حال توسعه محدود نمی‌شود.

بیش‌تر منطقه‌ی شهری آمریکا از دهه‌ی ۱۹۵۰ در پی روی آوردن به حومه‌ها و مناطق جنوبی و جنوب غرب آمریکا ساخته شده است.

 

 

This deconcentration has also been rapid. As a consequence, environmental problems from fast and often poorly planned growth abound in both the developed and the developing world.

این نامتمرکز گرایی نیز سریع بوده است. در نتیجه معضلات زیست‌محیطی، ناشی از رشد سریع و اغلب با برنامه‌ریزی ضعیف است که هم در کشورهای توسعه‌یافته و هم در کشورهای در حال توسعه فراوان یافت می‌شود.

 

Unique ocean formations, such as the Tampa and San Francisco bays in the US, have been almost destroyed biologically, practically bereft of valuable plant and animal life, in the wake of residential suburbanization

 

and the deconcentration of population in their respective regions

سازند‌های اقیانوسی منحصر به فرد، مثل خلیج‌های تامپا و سان فرانسیکو در امریکا تقربیاً از لحاظ زیست‌محیطی تخریب شدند و مناطق مربوطه به ترتیب به علت اسکان در حومه‌ها و نامتمرکزگرایی جمعیت عملاً از گونه‌های ارزشمند زنده‌ی گیاهی و حیوانی محروم شدند.

:icon_gol:

لینک به دیدگاه

این هم از قسمت سوم ترجمه::w16:

ENVIRONMENTAL RACISM

تبعیض زیست‌محیطی

This concept combines the issue of racial or class segregation with the issue of environmental hazards and pollution concerns in the metro region. It is a practice of placing hazardous wastes or projects that negatively affect the environment in locations where poor and minority people dominate.

این مفهوم، مسئله‌ی جدایی‌گزینی نژادی یا طبقاتی را با مسئله‌ی خطرات زیست‌محیطی و نگرانی در مورد آلودگی در منطقه‌ی مترو را با هم ترکیب می‌کند.

این یک رویه است که پسماندهای زیان‌آور یا پروژه‌هایی که بر روی محیط‌زیست اثر منفی دارند در مکان‌هایی مستقر شوند که جمعیت فقیر و اقلیت غلبه دارند.

 

 

Love Canal, in Niagara Falls, New York was a poor working class community that became the site of a hazardous waste dump. Over time people with housing that was built on top of this location suffered an unusually high rate of cancers and birth defects.

آبراه love در آبشار نیاگارا در نیویورک، شامل اجتماعی از مردم طبقات فقیر بود که به محل انباشت پسماندهای زیان‌آور تبدیل شد.

در گذر زمان مردمی که خانه‌شان بالای این محل ساخته شده بود از نرخ بالا و غیرعادی سرطان و ناهنجاری‌های در هنگام تولد رنج می‌بردند.

 

 

It was only when a resident movement investigated and complained about the hazards that relief was obtained and the site was eventually abandoned because of its documented dangers (Gibbs, 1981).

تنها زمانی که جنبشی از ساکنان درباره‌ی خطرات، رسیدگی و اعتراض کردند، نگرانی رفع شد و آن محل را به خاطر وجود شواهد مبتنی بر خطر به تدریج ترک کردند.

 

Other studies of the US show how hazardous waste sites are located within the vicinity of southern towns that have a majority of poor black residents.

سایر مطالعات در آمریکا نشان می‌دهد که محل‌ (انباشت) پسماندهای زیان‌آور در نزدیکی شهرک‌های جنوبی واقع شدند که اکثر ساکنان آنها سیاهان فقیر هستند.

 

This aspect of dumping in regions of powerless people is quite prevalent and decidedly dangerous to minority groups in the sunbelt of the US (Gottdiener and Hutchison, 2000: 311).

این جنبه از انباشت (زباله) در مناطق‌ تحت نفوذ مردم فاقد قدرت کاملاً رایج بوده و به صورت قطعی برای گروه‌های‌ اقلیت مناطق جنوب و جنوب غرب آمریکا خطرناک است.

 

 

In developing countries: ‘[O]n the whole, the rich insulate themselves from the worst of the environmental problems. They can obtain clean water and dispose of waste water in septic tanks; the poor, on the other hand, even when they have sufficient water, must live with the dangers of washing in, and even drinking, contaminated water.

در کشورهای در حال توسعه ثروتمندان خود را از شدیدترین معضلات زیست‌محیطی دور نگه می‌دارند. آنها می‌توانند آب تمیز داشته باشند و فاضلاب را درون تانک‌های مخصوص آلودگی سازماندهی کنند. در طرف دیگر فقیران حتی وقتی که آب به مقدار کافی دارند باید با خطرات ناشی از شست و شو با آب آلوده زندگی کنند.

 

 

Whilst the rich find satisfactory ways of disposing of their solid waste, that of the poor is rarely removed from their neighborhoods and accumulates wherever there is space: on vacant land, in canals and rivers.

در حالی که ثروتمندان راه‌های مناسبی برای سازماندهی زباله‌ی جامد می‌یابند، زباله‌ها به ندرت از محله‌های فقیران جمع‌آوری می‌شود و در هر جایی که فضا وجود داشته باشد انباشته می‌شود. در زمین‌های خالی، در کانال‌ها و رودخانه‌ها

 

 

The authorities build roads and plant trees for the rich, while the poor provide their own plank ways or mud paths to access their self-built houses’ (Atkinson, 1996: 6).

مراجع قانونی برای ثروتمندان راه می‌سازند و درخت می‌کارند در حالی که مردمان فقیر راه‌های پوشیده با الوار خود را می‌سازند و برای دسترسی به خانه‌های خودساخته‌ی خود راه‌های گلی فراهم می‌کنند.

 

 

Environmental problems exist in developing cities across the globe. Urban shanty towns are lauded for giving residents opportunities to advance themselves that they cannot find in rural areas, but these places still have open sewers that cause serious illness, especially among the children who play in the streets.

مشکلات زیست‌محیطی در شهرهای کشورهای در حال توسعه در تمام جهان وجود دارد. شهرک‌های حاشیه‌ای به خاطر ایجاد فرصت برای ساکنانشان در زمینه‌ی پیشرفت‌هایی که نمی‌توانستند در نواحی روستایی به آن دست پیدا کنند مورد ستایش قرار می‌گیرند اما این مکان‌ها هم‌چنان مجراهای باز فاضلاب دارند که منجر به بروز بیماری‌های جدی به خصوص در میان کودکانی که در خیابان بازی می‌کنند، می‌شود.

 

 

See the entry on the Ghetto. Also, see entry on Sustainable Urbanization for more information on environmental concerns.

مدخل گتو را ببینید هم‌چنین برای اطلاعات بیش‌تر در مورد دغدغه‌های زیست‌محیطی مدخل شهرنشینی پایدار را ببینید.

:icon_gol:

لینک به دیدگاه
این هم از قسمت سوم ترجمه::w16:

ENVIRONMENTAL RACISM

تبعیض زیست‌محیطی

This concept combines the issue of racial or class segregation with the issue of environmental hazards and pollution concerns in the metro region. It is a practice of placing hazardous wastes or projects that negatively affect the environment in locations where poor and minority people dominate.

این مفهوم، مسئله‌ی جدایی‌گزینی نژادی یا طبقاتی را با مسئله‌ی خطرات زیست‌محیطی و نگرانی در مورد آلودگی در منطقه‌ی مترو را با هم ترکیب می‌کند.

این یک رویه است که پسماندهای زیان‌آور یا پروژه‌هایی که بر روی محیط‌زیست اثر منفی دارند در مکان‌هایی مستقر شوند که جمعیت فقیر و اقلیت غلبه دارند.

 

 

Love Canal, in Niagara Falls, New York was a poor working class community that became the site of a hazardous waste dump. Over time people with housing that was built on top of this location suffered an unusually high rate of cancers and birth defects.

آبراه love در آبشار نیاگارا در نیویورک، شامل اجتماعی از مردم طبقات فقیر بود که به محل انباشت پسماندهای زیان‌آور تبدیل شد.

در گذر زمان مردمی که خانه‌شان بالای این محل ساخته شده بود از نرخ بالا و غیرعادی سرطان و ناهنجاری‌های در هنگام تولد رنج می‌بردند.

 

 

It was only when a resident movement investigated and complained about the hazards that relief was obtained and the site was eventually abandoned because of its documented dangers (Gibbs, 1981).

تنها زمانی که جنبشی از ساکنان درباره‌ی خطرات، رسیدگی و اعتراض کردند، نگرانی رفع شد و آن محل را به خاطر وجود شواهد مبتنی بر خطر به تدریج ترک کردند.

 

Other studies of the US show how hazardous waste sites are located within the vicinity of southern towns that have a majority of poor black residents.

سایر مطالعات در آمریکا نشان می‌دهد که محل‌ (انباشت) پسماندهای زیان‌آور در نزدیکی شهرک‌های جنوبی واقع شدند که اکثر ساکنان آنها سیاهان فقیر هستند.

 

This aspect of dumping in regions of powerless people is quite prevalent and decidedly dangerous to minority groups in the sunbelt of the US (Gottdiener and Hutchison, 2000: 311).

این جنبه از انباشت (زباله) در مناطق‌ تحت نفوذ مردم فاقد قدرت کاملاً رایج بوده و به صورت قطعی برای گروه‌های‌ اقلیت مناطق جنوب و جنوب غرب آمریکا خطرناک است.

 

 

In developing countries: ‘[O]n the whole, the rich insulate themselves from the worst of the environmental problems. They can obtain clean water and dispose of waste water in septic tanks; the poor, on the other hand, even when they have sufficient water, must live with the dangers of washing in, and even drinking, contaminated water.

در کشورهای در حال توسعه ثروتمندان خود را از شدیدترین معضلات زیست‌محیطی دور نگه می‌دارند. آنها می‌توانند آب تمیز داشته باشند و فاضلاب را درون تانک‌های مخصوص آلودگی سازماندهی کنند. در طرف دیگر فقیران حتی وقتی که آب به مقدار کافی دارند باید با خطرات ناشی از شست و شو با آب آلوده وآشامیدن آن زندگی کنند.

 

 

Whilst the rich find satisfactory ways of disposing of their solid waste, that of the poor is rarely removed from their neighborhoods and accumulates wherever there is space: on vacant land, in canals and rivers.

در حالی که ثروتمندان راه‌های مناسبی برای سازماندهی (دفع) زباله‌ی جامد می‌یابند، زباله‌ها به ندرت از محله‌های فقیران جمع‌آوری می‌شود و در هر جایی که فضا وجود داشته باشد انباشته می‌شود. در زمین‌های خالی، در کانال‌ها و رودخانه‌ها

 

 

The authorities build roads and plant trees for the rich, while the poor provide their own plank ways or mud paths to access their self-built houses’ (Atkinson, 1996: 6).

مراجع قانونی برای ثروتمندان راه می‌سازند و درخت می‌کارند در حالی که مردمان فقیر راه‌های پوشیده با الوار خود را می‌سازند و برای دسترسی به خانه‌های خودساخته‌ی خود راه‌های گلی فراهم می‌کنند.

 

 

Environmental problems exist in developing cities across the globe. Urban shanty towns are lauded for giving residents opportunities to advance themselves that they cannot find in rural areas, but these places still have open sewers that cause serious illness, especially among the children who play in the streets.

مشکلات زیست‌محیطی در شهرهای کشورهای در حال توسعه در تمام جهان وجود دارد. شهرک‌های حاشیه‌ای به خاطر ایجاد فرصت برای ساکنانشان در زمینه‌ی پیشرفت‌هایی که نمی‌توانستند در نواحی روستایی به آن دست پیدا کنند مورد ستایش قرار می‌گیرند اما این مکان‌ها هم‌چنان مجراهای باز فاضلاب دارند که منجر به بروز بیماری‌های جدی به خصوص در میان کودکانی که در خیابان بازی می‌کنند، می‌شود.

 

 

See the entry on the Ghetto. Also, see entry on Sustainable Urbanization for more information on environmental concerns.

مدخل گتو را ببینید هم‌چنین برای اطلاعات بیش‌تر در مورد دغدغه‌های زیست‌محیطی مدخل شهرنشینی پایدار را ببینید.

:icon_gol:

 

ممنون مریم جون خسته نباشی:a030::icon_gol:

لینک به دیدگاه

واسه این هفته خوبه دو نفریم دو صفحه هم هست صفحه اول یعنی صفحه37pdf با من تا خط آخر labor force بقیه هم با شما مریم جان:w16:

لینک به دیدگاه

اینم از ترجمه‌ی قسمت دوم::w16:

 

. This shift to the middle-class made the domestic kitchen and the single family suburban home the new environmental domain of women.

این حرکت به سمت طبقه‌ی متوسط، آشپزخانه‌های داخلی و خانه‌های حومه‌ای تک خانواری را حوزه‌ ی محیطی جدید زنان کرد.

 

 

Today’s suburban culture, especially styles in automobiles, reflect the persistence of the mothering role for many middle-class women who also must chauffer their children to everyday suburban activities in environments relatively devoid of mass transportation.

فرهنگ حومه‌ای کنونی به ویژه معمول شدن (استفاده از) اتومبیل، تداوم نقش مادرانه را برای بسیاری از زنان طبقه‌ی متوسطی که باید کودکانشان را در محیط‌هایی که نسبتاً فاقد حمل و نقل همگانی است، به فعالیت‌های روزمره در حومه برسانند، بازتاب می‌دهد.

 

 

. It is still possible to say that large supermarkets, shopping malls and the middle-class, single family home are examples of ‘feminine space’.

هم‌چنین می‌توان گفت سوپرمارکت‌های بزرگ، پاساژهای خرید و و خانه‌های تک خانواری طبقه‌ی متوسط نمونه‌هایی از فضاهای زنانه هستند.

 

 

According to the Matrix Collective (1984), control by women over the decoration of the single family home has enabled them to express themselves and to influence others by their environmental choices.

برطبق Matrix collective (1984) کنترل اعمال شده توسط زنان تحت الگوی خانه‌های تک خانواری آنان را قادر ساخته است تا خود را بروز دهند و دیگران را با انتخاب‌های محیطی‌شان تحت تاثیر قرار دهند.

 

 

This milieu stands in contrast to the space outside that is and remains controlled by men. As Benard and Schlaffer (1993: 338) remark about the street:

این محیط در تقابل با محیط بیرونی قرار می‌گیرد که تحت کنترل مردان بوده و همچنان باقی می‌ماند.

همان‌گونه که Benard and Schlaffer در مورد خیابان توضیح می‌دهند:

 

‘Whether you wear a slit skirt or are covered from head to foot in a black Chador, the message is not that you are attractive enough to make a man lose his self-control, but that the public realm belongs to him and you are there by his permission as long as you follow his rules and as long as you remember your place

.’

"چه یک دامن چاکدار بپوشید و چه از سر تا پا با چادر سیاه پوشیده شوید، این پیام را نمی‌رساند که «شما به قدری جذاب هستید که باعث شوید یک مرد از خود بی خود شود.» بلکه حامل این پیام است که «قلمروی عمومی به او تعلق دارد و با اجازه‌ی او تا زمانی که از قوانین او پیروی کنید و جایگاه خود را فراموش نکنید در آنجا هستید.»

 

"

These spatial distinctions play a significant role in the continued socialization of young people into separate gender roles that reproduce society’s gender bias. There are other disadvantages to society revealed by a spatial analysis sensitive to gender

این برتری فضایی نقش مهمی در فرآیند دائمی اجتماعی شدن جوانان به سمت نقش‌های جنسی جدا از هم ایفا می‌کند که خود، تبعیض جنسیتی جامعه را تشدید می‌کند.

اشکالات دیگری نیز متوجه جامعه، در تحلیل فضایی با تاکید بر جنسیت هست.

 

 

‘Community planning invariably assigns the major portion of open space to traditionally male-dominated activities, such as sports. Places for mothering are rarely considered at all, and often are restricted to playgrounds. Creating safe environments for children and mothers requires some planning. In Columbia, MD, one of the totally planned New Towns in the US, pedestrian and automobile traffic are separated by the segregation of space. This feature of Columbia makes it easier for mothers to protect children at play.’ (Gottdiener and Hutchison, 2000:167)

"برنامه‌ریزی برای اجتماع همیشه بخش اصلی فضاهای باز را به فعالیت‌هایی اختصاص می‌دهد که به صورت سنتی اغلب توسط مردان انجام می‌گیرد مثل ورزش. مکان‌های مادران به ندرت در نظر گرفته شدند و اغلب محدود به زمین‌های بازی هستند.

ایجاد محیط‌های امن برای کودکان و مادران نیازمند برنامه‌ریزی است. در کلمبیا (MaryLand) (ایالتی در ساحل شرقی آمریکا) یکی از شهرهای جدید کاملا برنامه‌ریزی شده در امریکا، ترافیک پیاده و سواره از طریق جدا کردن فضاها از هم تفکیک شده‌اند.

این خصوصیت در کلمبیا محفاظت از کودکان در حال بازی را برای مادران آسان‌تر می‌کند."

 

Other countries, such as those in Scandinavia, make explicit provision in public space and on public transportation for mothers with children. Their cities are safer for them than are ours.

بقیه‌ی کشورها مثل کشورهای منطقه‌ی اسکاندیناوی، فضای عمومی و حمل و نقل همگانی را برای مادران با کودک به صورت مستقیم تدارک می‌بینند.

شهرهای آنها برای مادران امن‌تر از شهرهای ماست.

:icon_gol:

لینک به دیدگاه

Feminine Space

فضای زنانه

Society is dominated by social relations of male power.

سلطه مردان بر روابط اجتماعی در جامعه حکم فرماست.

 

 

The masculine and the feminine, as cultural qualities, are related to each other in the form of superordinate/subordinate relations.

مردان و زنان به عنوان ویژگی­ های فرهنگی به شکل مافوق و زیردست به هم مرتبط اند

 

 

 

Men possess power in our society that is manifested as the ability to define situations and to control social outcomes

در جامعه ما مردان قدرت را در دست دارند که به عنوان قدرت تشخیص شرایط و کنترل نتایج اجتماعی بروز پیدا می­کند.

 

 

. Men are situated in the positions of leadership and control in the powerful organizations of our economy and political structure

مردان در موقعیت­ های رهبری و هدایت در سازمان­ های دارای قدرت درساختار اقتصادی و سیاسی هستند.

 

 

This hierarchically structured system of gendered dominance is manifested in masculine space as well, see entry on Masculine Space.

این سیستم ساختاریافته سلسله مراتبی ناشی از برتری جنسیتی به خوبی در فضاهای مردانه بروز پیدا می­کند، به مدخل فضای مردانه رجوع شود.

 

 

. In contrast, the subordinate social status of women also produces environments where females have power.

متقابلا مقام فرمانبرداری اجتماعی زنان هم فضاهای زنانه را تولید می­کند که در آنها قدرت در دست زنان است.

 

1992(These are examples of ‘feminine space’ (Spain,

این­ ها مثال­ هایی از فضاهای زنانه­ اند.(اسپانیا 1992)

 

 

Consider the following observations by Lara Zador (2001:1):

مشاهدات زیر توسط لارا زادر در سال 2001 مطرح شده است

 

 

‘My notion of womanhood is tied to space, I have a fear of taking up too much space as though space is masculine and the more feminine I am, the less space I consume . . .

تصور من از حس زنانگی به فضا گره خورده است. من از اینکه فضاهای بسیار زیادی متعلق به مردان است و ما زنان با اینکه تعدادمان بیشتر است فضای کمتری استفاده می ­کنیم

 

 

My anorexic friend sent me a note apologizing for the size of the letters she used, she was sorry for taking up so much space with her words

دوستم که آنروکسی داشت داشت متنی برای مغذرت خواهی درباره سایز نامه­ هایش برایم فرستاد،اواز استفاده فضای زیاد برای کلماتش نگران بود.

 

 

. Women only shout when the say “NO”, which means no when a very private space is about to be violated – one of the only spaces women can call their own.

زنان فقط فریاد می­ زنند وقتی می­ گویند نه، که به این معنی است که هرگز حریم فضای خیلی خصوصی نباید شکسته شود تنها فضایی که زنان می ­توانند بگویند متعلق به آنهاست.

 

 

 

As with the masculine case, the exploration of feminine space includes representational or virtual spaces.

بررسی فضای زنانه مانند فضای مردانه شامل فضاهای بازنمودی یا تقریبی است.

 

 

 

It is possible to speak of a ‘feminine space’ in literature, in films, in advertising.

در ادبیات،سینما و تبلیغات حرف زدن درباره فضای زنانه ممکن است.

 

 

Ellen McCracken (1999)discusses how the religious space of the Catholic Church is re-interpreted

by Latina authors and expropriated in the syncretistic practice of Santeria

 

الن مک ­کراکن(1999) درباره چگونگی تفسیر دوباره فضای مذهبی کلیسای کاتولیک با نویسندگان لاتین بحث کرده است و در کار التقاطی سان­تریا سلب مالکیت شد.

 

 

 

This is a case common to women in their response to the male domination of space.

این مورد برای زنان در پاسخ تسلط مردان بر فضا رایج است.

 

 

Environments themselves are not changed; their symbolism and significance are only altered by the different, subversive reading of feminist discourse.

 

محیط ­ها به خودی خود تغییر نمی ­کنند فقط نمادها و ویژگی ­های آنها توسط نوشته­ های مختلف توطئه­ گر استقلال طلبی زنان تغییر پیدا کرده است.

 

 

 

The significance of such writing is that it acknowledges the importance of spatial transformation as well as symbolic re-readings in the critical practice of feminism.

اهمیت چنین نوشته­ هایی این است که اهمیت تغییر شکل فضایی را به خوبی پاسخ خوانش نمادین در کارهای انتقادی فمنیزم نشان می­ دهد.

 

 

 

The voice of women has been heard but little recognized and rarely acknowledged in architecture and urban planning

صدای زنان شنیده شده اما کم به رسمیت شناخته شده است و به ندرت در معماری و برنامه ­ریزی شهری اعمال شده است.

 

 

 

Dolores Hayden’s (1981) pathbreaking book details the contribution of women to design in homes, cities and suburbs.

کتاب شکستن مسیر دُلُرس هایدن همکاری زنان در طراحی خانه­ ها،شهرها و حومه­ هایشان را به تفصیل شرح می­دهد.

 

 

 

Women’s roles were defined as stay at home housewives in the 1920s, after once participating actively in the industrial

 

labor force.

نقش زنان در دهه1920 پس از یکبار شرکت فعال در نیروی صنعتی کار به عنوان ماندن در خانه و خانه ­داران تعریف شده است.

 

اینم ترجمه من البته می بخشین که دیر شد ترچمه آماده بود فقط فرصت گذاشتنشو نداشتم....

لینک به دیدگاه

مریم جان این قسمت یه کم زیاده اگه موافق باشی دو نفریم نصفشو این هفته انجام بدیم نصفشو هفته بعد حالا باز زودترم تموم کردیم که چه بهتر ... صفحه 40 pdfخط اول از in recent years تا همون صفحه fiscal crisis occurred با شما صفحه اول هم با من:a030:

لینک به دیدگاه

مـــرسی و خسته نباشید واسه فعالیتتون :a030: عالیه :icon_gol:

 

شرمنده که غیب شدم و 4 خطمو ترجم نکردم

 

واسه دور بعد من یه سری ترجمه واسه پروژم دارم اگه منبعتون تموم شده بود بگین من اونو بدم ترجمه کنیم با هم یه کمکی هم به من میشه :ws3: (پدرم در اومده با این درسا :4564:)

لینک به دیدگاه

مـــرسی و خسته نباشید واسه فعالیتتون :a030: عالیه

:icon_gol:

شرمنده که غیب شدم و 4 خطمو ترجم نکردم

واسه دور بعد من یه سری ترجمه واسه پروژم دارم اگه منبعتون تموم شده بود بگین من اونو بدم ترجمه کنیم با هم یه کمکی هم به من میشه :ws3: (پدرم در اومده با این درسا :4564:)



ممنوون خواهش می‌کنم،پیش میاد دیگه... ? ما فعلا این متنمون ناقصه از منبعمون خیلی اگه این قسمت تموم شه مریم هم موافق باشه می‌تونیم اونو شروع کنیم اما به شرطی که غیبت نزنههه :ws3:
لینک به دیدگاه
Fiscal Crisis
بحران مالی

Decades of population deconcentration and economic decline have cost the US city dearly by weakening its resource base

دهه‌های تراکم جمعیتی و زوال(رکود) اقتصادی برای ایالات متحده به بهای گزاف تضعیف منابع آن تمام شده است.

 

Many places no longer have enough surplus revenue to pay for basic services.

مناطق مختلفی دیگر درآمد مازاد کافی برای پرداخت خدمات اولیه ندارند.


 

For some time, administrations have relied on the state and federal governments to make up the difference in budget shortfalls.

برای مدت کوتاهی حکومت بر ایالت و دولت های فدرال برای جبران اختلاف بین بودجه و کمبودها تکیه کرد.


 

When that gap has become severe, municipal governments suffer from the condition known as ‘fiscal crisis’ (O’Connor, 1973; Gottdiener and Hutchison, 2000).

وقتی این شکاف شدیدتر شود دولت‌های شهری ( دارای شهرداری) از وضعیتی که بحران مالی نامیده می‌شود رنج می‌برند.


 

In the UK, the decimation of the fiscal powers of local municipalities by successive governments, and the privatization and contracting out of municipal services to private providers, have been outcomes of the same trajectory.

در انگلستان، نابودی توان مالی شهرداری‌های محلی توسط دولت‌های پی در پی، و خصوصی سازی و بستن قرارداد خدمات شهری با تامین‌‌کنندگان خصوصی برآمدهای مسیر مشابه(همون شکاف که قبلا گفته) هستند.


 

More decentralized systems, such as in France and Germany, have not been immune as center-periphery relations have come under budgetary stress in those countries as well.

سیستم‌های غیر متمرکزتر از قبیل فرانسه و آلمان نیز مصون نیستند روابط مرکزـ حاشیه نیز در این جوامع تحت فشار بودجه­ای می­باشند


 

The fiscal crisis of the state has affected all levels of government, not just central cities

بحران مالی در ایالت بر تمام سطوح دولت تاثیر می­گذارد نه فقط شهرهای مرکزی.

 



. At the federal level, however, our national government has the ability to float as much debt as it wants without answering to a higher authority..

اما در سطح فدرال دولت ملی ما تواناییاستقراض شناور به مقداری که می­خواهد بدون پاسخگویی به فدرت بالاتر را دارد.


 

Cities and suburbs cannot do that

شهرها و حومه‌ها نمی‌توانند این کار را کنند.


 

In the UK, local authorities (boroughs) were able to issue debt, subject to central government constraints, up until the early 1980s.

در انگلستان قدرت‌های محلی توانایی صدور اوراق قرضه تحت سلطه محدودیت های دولت مرکزی را تا اوایل 1980 داشتند.


 

The German Länder are still able to issue debt but, again, only within the constraints imposed by central government and global budget deficit limits imposed on countries that are members of the European Community.

کشور آلمان هنوز هم می‌توانند اوراق قرضه صادر کنند اما بازهم تحت سلطه محدودی‌هایی که توسط دولت مرکزی تعیین می‌شود و محدودیت­های بودجه سراسری که بر کشورهای عضو جامعه اروپا اعمال می­شود.


 

When local areas suffer from fiscal crisis, other levels of government become involved.

وقتی جوامع محلی از بحران مالی رنج می‌برند، سایر سطوح دولت نیز درگیر می‌شوند.


 

As a municipal corporation, a city can even go bankrupt

به عنوان یک شرکت سهامی شهری، شهر نیز می‌تواند ورشکست شود.


 

In the 1970s, several US cities experienced severe fiscal crises and Cleveland did go bankrupt in 1978.

در دهه 1970چندین شهر امریکایی بحران مالی سخت و طاقت‌فرسایی را تجربه کردند و کلیولند( یه بندر صنعتیه)در 1978 ورشکسته شد.

 

This event used to be more common in the 1800s as the country’s economy went through periodic crises of economic depression.

این اتفاق در دهه اول قرن 19 با وررود کشور به بحران دوره‌ای رکود اقتصادی بسیار رایج شد.

 

Formally, local authorities cannot go bankrupt in the UK. If they set a budget unacceptable to central government for the coming financial year and attempt to run a deficit, the elected councilors can be surcharged (held personally financially liable) and barred from office

به طور رسمی، مقامات محلی در انگلستان نم‌توانند ورشکسته شوند. اگر آنها بودجه‌ای غیرقابل قبولی از نظر دولت مرکزی برای سال مالی پیش رو تنظیم کنند که با کسری درآمد مواجه خواهد شد، نماینگان منتخب می‌توانند اضافه شوند (مسئولیت مالی را شخصا به عهده بگیرند) و ...... (این تیکه از جمله رو نتونستم ترجمه کنم !!!! دوستان plz help)

لینک به دیدگاه

این ترجمه من اون قسمت قرمزو مشکل داشتم هرکی بتونه کمک کنه ممنون میشم .... :w16:

maryam we are waiting for u :hapydancsmil:

لینک به دیدگاه

این ترجمه من اون قسمت قرمزو مشکل داشتم هرکی بتونه کمک کنه ممنون میشم ....

:w16:
maryam we are waiting for u :hapydancsmil:


این میشه معنی اون قسمت:

از طرف اداره یا دفتر یا شرکت ممنوع یا مسدود شوند! :w58:
لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...