ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ میگم بخاطر رفع خستگی ناصر دوست عزیزم یه تحلیلی بزاریم ببینیم بدخواهان ناصر نابود باد بگین بیش باد دوستاران ناصر بیش باد همین دیگه بچه ها دستتونو این تاپیک میبوسه فقط لطفا اسپم نشه که شدیدا برخورد میشه ممنون دوستان 10 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ من از اون تحلیل با کلاسا میخوام که مدیرا اجازه میدن بعد کاربرا میان نظر میدن 8 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ من از اون تحلیل با کلاسا میخوام که مدیرا اجازه میدن بعد کاربرا میان نظر میدن چشم حتما ممنون اومدی 8 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ همین خوبه الان ممد میاد میبندتش 8 لینک به دیدگاه
Yaser.C 5059 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ آن قتیل الله فی سبیل الله،آن شیر بیشه تحقیق، آن شجاع صفدر صدیق،آن بریده ز دسته انجمن،آن رو دست خورده توسط من، آن شیر به دام افتاده در کمند، آن کشته شده به دست سهند،آن که ز خلق و خلایق برید،آن خنجر خورده به دست مرید،آن دو صندلی نشسته مغموم،ناصر کرمانشاهی مظلوم (رضی الله عنه).... کار او عجیب بود واقعات غریب که خاص او را بود… شوریده روزگار بود و عاشق و صادق و پاکباز. اغلب کابران کبار در کار او ابا کردند و گفتند او را در کاربری قدمی نیست… روزی یکی از دوستان بر وی شورید و تاپیکی بنا نهاد که من چون به اجباری روم وصیت کنم که شیخ بر کرسی نشیند….شیخ بسیار مقاومت کرد اما مریدان و دوستان کرسی ندیده یک به یک از دورش پراکنده شدند…و شیخ چون تنها شد فریاد برآورد که الان کمرم به سان پودر گشت…. پس ناصر را بردند تا بر صندلی بنشانند.صد هزار آدمی گرد آمدند. او چشم گرد میآورد و میگفت: حق، حق، اناالحق.... نقلست که درویشی در آن میان از او پرسید که عشق چیست؟ شیخ ابرو در هم کشید و گفت: خفه!!!!! پس هر کسی سوالی میانداخت، جوزف موافقت را گلی (سوال تکراری) انداخت، ناصر آهی کرد، گفتند: از این همه سنگ هیچ آه نکردی از گلی آه کردن چه معنی است؟ گفت: از آنکه آنها نمیدانند، معذوراند ازو سختم میآید که او میداند که نمیباید انداخت. شیخ کم نمی آورد و دم میزد: هذا کرسی بارد….که این صندلی چه خنک است وکل کل مینمود و پاسخ به قصار میداد….نقل است که شیخ مدام مزاح می نمود..مریدان خسته و دل شکسته و نادم از کار خود به دنبال راهی برای رهایی شیخ بودند که آن که از همه بزرگتر بود به غفلت این تاپیک را بزد….. یا شیخ….چه شد که در این ورطه افتادی؟؟؟؟؟؟ 8 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ آن قتیل الله فی سبیل الله،آن شیر بیشه تحقیق، آن شجاع صفدر صدیق،آن بریده ز رسته انجمن،آن رو دست خورده توسط من، آن تیر رسته شده از کمند، آن کشته شده به دست سهند،آن که ز خلق و خلایق برید،آن خنجر خورده به دست مرید،آن دو صندلی نشسته مغموم،ناصر کرمانشاهی مظلوم (رضی الله عنه).... کار او عجیب بود واقعات غریب که خاص او را بود… شوریده روزگار بود و عاشق و صادق و پاکباز. اغلب کابران کبار در کار او ابا کردند و گفتند او را در کاربری قدمی نیست… روزی یکی از دوستان بر وی شورید و تاپیکی بنا نهاد که من چون به اجباری روم وصیت کنم که شیخ بر کرسی نشیند….شیخ بسیار مقاومت کرد اما مریدان و دوستان کرسی ندیده یک به یک از دورش پراکنده شدند…و شیخ چون تنها شد فریاد برآورد که الان کمرم به سان پودر گشت…. پس ناصر را بردند تا بر صندلی بنشانند.صد هزار آدمی گرد آمدند. او چشم گرد میآورد و میگفت: حق، حق، اناالحق.... نقلست که درویشی در آن میان از او پرسید که عشق چیست؟ شیخ ابرو در هم کشید و گفت: خفه!!!!! پس هر کسی سوالی میانداخت، جوزف موافقت را گلی (سوال تکراری) انداخت، ناصر آهی کرد، گفتند: از این همه سنگ هیچ آه نکردی از گلی آه کردن چه معنی است؟ گفت: از آنکه آنها نمیدانند، معذوراند ازو سختم میآید که او میداند که نمیباید انداخت. شیخ کم نمی آورد و دم میزد: هذا کرسی بارد….که این صندلی چه خنک است وکل کل مینمود و پاسخ به قصار میداد….نقل است که شیخ مدام مزاح می نمود..مریدان خسته و دل شکسته و نادم از کار خود به دنبال راهی برای رهایی شیخ بودند که آن که از همه بزرگتر بود به غفلت این تاپیک را بزد….. یا شیخ….چه شد که در این ورطه افتادی؟؟؟؟؟؟ :ws28::ws28: 7 لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20023 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ کلی کاربر تو لیست انتظارن.بعد شما بدون نوبت تاپیک میزنین وااااااااااااااااااااااااااای بر شمااااااااااااااااااااااا 6 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ کلی کاربر تو لیست انتظارن.بعد شما بدون نوبت تاپیک میزنین وااااااااااااااااااااااااااای بر شمااااااااااااااااااااااا یکیشم منم 6 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ کلی کاربر تو لیست انتظارن.بعد شما بدون نوبت تاپیک میزنین وااااااااااااااااااااااااااای بر شمااااااااااااااااااااااا استدعا دارم مدیر محترم شیمی فرنوش عزیز شما بفرمایید در خدمت شما هم هستیم 6 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ یکیشم منم من نیز بعد از جنابعالی در نوبت میباشم لکن این نوع تحلیل درونگراست و شامل استاد ناصر میگردد در ضمن به اسپم مزین نفرمایید این تاپیک را قبل از تشریف فرمایی دوستان دیگرمان الاخصوص جناب جوزف زیرا امکان دارد آقا محمد عزیز این تاپیک را خدای ناکرده مسدود نمایند با تشکر 6 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ من نیز بعد از جنابعالی در نوبت میباشم لکن این نوع تحلیل درونگراست و شامل استاد ناصر میگردددر ضمن به اسپم مزین نفرمایید این تاپیک را قبل از تشریف فرمایی دوستان دیگرمان الاخصوص جناب جوزف زیرا امکان دارد آقا محمد عزیز این تاپیک را خدای ناکرده مسدود نمایند با تشکر چشم 3 لینک به دیدگاه
black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ ,hgh Hyh a,lh prdrj v, fdo,hdn fn,kdn hdk hsj ;i hda,k ado kdsjkn ناصر مثل خودت شد والا ما در گوذشته هاي بيسيار بيسيار دور با حاجي آغا ناصر خان مكتب خانه ميرفتيم ! آن روزها كه ايشان دمادم پشت درب ميكتب خانه لنگ در هوا و دست در دهان ميماند ! آخر وقت هم كمي فلك ميشد ! نميدانم چي شد كجا شد چيطو شد ، اصلا شد يا نشد ... خلاصه وانگهي ديدم حاجي اقا شدن شيخ ! شيخ كوجا بود بابام جان ؟؟ همه تان سر كاريد ... ولي در كل و مجموع با يك ضرب و تسقيم كه حيساب كيتاب ميكنم ميبينم آدم بسيار شوخ و شنگي هستند ! خوش مشرب و باحال جسارتا آدم اهل حالي هستند ! هر چند مسن هستند ولي جوون هستند ! به هر حال از شوخي گذشته ، به طور رسمي اعلام ميكنم كه ناصر اشرف پور ، يكي از شخصيت هاي بي آزار و خوش قلب فضا هاي مجازي هستند ! حدودا بيش از چهار سال هست كه من ايشون رو ميشناسم ! حالا نميدونم ايشون چند وقته منو ميشناسه ! بسيار متشخصه ! دوست داشتني و تو دل برو هست ! براي ديدنش هم بايد سعادت داشته باشي ما دو بار موقعيت داشتيم ايشون رو زيارت كنيم ولي مرغ سعادت بر روي دوش ما ننشست ! ختم كلوم مريدتم شيخ 5 لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20023 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ استدعا دارم مدیر محترم شیمی فرنوش عزیز شما بفرمایید در خدمت شما هم هستیم من همه این تاپیکا برام زده شده.تحلیل شخصیت ، صندلی داغ و ... 6 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ من همه این تاپیکا برام زده شده.تحلیل شخصیت ، صندلی داغ و ... خوندمشون تا ته همشونو ولی این نوع تاپیک یه چیز دیگه هست موافق بفرمایید در خدمتیم 5 لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20023 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ خوندمشون تا ته همشونو ولی این نوع تاپیک یه چیز دیگه هست موافق بفرمایید در خدمتیم 19:ws3: موافقت. جلل خالق.فرقش به اسپمش برمیگرده نه؟؟ 5 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ 19:ws3: موافقت. جلل خالق.فرقش به اسپمش برمیگرده نه؟؟ :6404:نگو میان میبندن آره دیگه 5 لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20023 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ یعنی الان هدف این تاپیک برای ارشدیون مشخص نیس. باشه منم هیچی نمیگم. 3 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ یعنی الان هدف این تاپیک برای ارشدیون مشخص نیس. باشه منم هیچی نمیگم. لطف از بزرگانه حسود 3 لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20023 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ لطف از بزرگانه حسود نیستم. 3 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ ,hgh Hyh a,lh prdrj v, fdo,hdn fn,kdn hdk hsj ;i hda,k ado kdsjkn ناصر مثل خودت شد والا ما در گوذشته هاي بيسيار بيسيار دور با حاجي آغا ناصر خان مكتب خانه ميرفتيم ! آن روزها كه ايشان دمادم پشت درب ميكتب خانه لنگ در هوا و دست در دهان ميماند ! آخر وقت هم كمي فلك ميشد ! نميدانم چي شد كجا شد چيطو شد ، اصلا شد يا نشد ... خلاصه وانگهي ديدم حاجي اقا شدن شيخ ! شيخ كوجا بود بابام جان ؟؟ همه تان سر كاريد ... ولي در كل و مجموع با يك ضرب و تسقيم كه حيساب كيتاب ميكنم ميبينم آدم بسيار شوخ و شنگي هستند ! خوش مشرب و باحال جسارتا آدم اهل حالي هستند ! هر چند مسن هستند ولي جوون هستند ! به هر حال از شوخي گذشته ، به طور رسمي اعلام ميكنم كه ناصر ، يكي از شخصيت هاي بي آزار و خوش قلب فضا هاي مجازي هستند ! حدودا بيش از چهار سال هست كه من ايشون رو ميشناسم ! حالا نميدونم ايشون چند وقته منو ميشناسه ! بسيار متشخصه ! دوست داشتني و تو دل برو هست ! براي ديدنش هم بايد سعادت داشته باشي ما دو بار موقعيت داشتيم ايشون رو زيارت كنيم ولي مرغ سعادت بر روي دوش ما ننشست ! ختم كلوم مريدتم شيخ خیلی آقایی پوریا جان سعادت نبود که ببینمت (از کم سعادتیه منه) ممنون از نظراتت 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده