anjello 2427 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۸۹ یه روز یه جوونی سرش رو می چسبونه به شیشه آرایشگاه و از آرایشگر می پرسه چقدر طول می کشه تا نوبت من بشه؟ آرایشگر یه نگاهی به مغازه اش می اندازه و جواب می ده : حدود 2 ساعت دیگه و جوون می ره. چند روز بعد دوباره جوونه می آد و سرش رو می چسبونه به شیشه می گه و می پرسه چقدر طول می کشه تا نوبت من بشه؟ دوباره آرایشگر یه نگاهی به مغازه اش می اندازه و جواب می ده : حدود 3 ساعت دیگه و جوون بازم می ره. دفعه بعد که جوونه میاد و این سوال رو می پرسه ، آرایشگره از یکی از دوستانش به نام Bill می خواد که بره دنبال طرف ببینه این آدم کجا می ره؟ ماجرا چیه که هر دفعه می پرسه کی نوبتش می شه اما می ره و دیگه نمی آد ؟! Bill می ره و بعد از مدتی در حالی که از شدت خنده اشک تو چشاش جمع شده بود بر می گرده. آرایشگر ازش می پرسه : خوب چی شد؟ کجا رفت؟ Bill جواب می ده: رفت خونه تو !!!:jawdrop: 13 لینک به دیدگاه
anjello 2427 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۸۹ مامان خسته از سر كار مياد خونه و علي كوچولو ميپره جلو ميگه سلام مامان مامان-سلام پسرم علي كوچولو-مامان امروز بابا با خاله سهيلا اومدن خونه و رفتن تو اتاق خواب و در و از روي خودشون قفل كردن و.... مامان-خيلي خوب عزيزم هيچي ديگه نميخواد بگي، امشب سر ميز شام وقتي ازت پرسيدم علي جان چه خبر بقيه اش روجلوي بابا تعريف كن سر ميز شام پدر با اعتماد به نفس در كانون گرم خانواده مشغول شام خوردنه كه مامان ميگه :خوب علي جون بگو بيبنم امروز چه خبر بود علي كوچولو-هيچي من تو خونه بودم كه بابا با خاله .... بابا-بچه اينقدر حرف نزن شامتو بخور مامان-چرا ميزني تو پر بچه بذار حرف بزنه ...بگو پسرم علي كوچولو-هيچي من تو خونه بودم كه بابا با خاله سهيلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و.. بابا-خفه شو ديگه بچه سرمونو بردي شامتو بخور! مامان-به بچه چي كار داري چرا ميترسي حرفشو بزنه....بگو علي جان علي كوچولو-هيچي من تو خونه بودم كه بابا با خاله سهيلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و در رو از رو خودشون بستن. منم رفتم از سوراخ در نيگا كردم ديدم كه .... بابا-تو انگار امشب تنت ميخاره! برو گمشو بگير بخواب دير وقته. مامان-چيه چرا ترسيدي نميذاري بچه حرفشو بزنه؟ نترس پسرم، بگو علي كوچولو-هيچي من تو خونه بودم كه بابا با خاله سهيلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و در رو از رو خودشون بستن. منم رفتم از سوراخ در نيگا كردم ديدم بابا داره با خاله سهيلا از اون كارايي ميكنه كه تو هميشه با عمو محمود ميكني:jawdrop: 9 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 خرداد، ۱۳۸۹ مگه تاپیک داستانو و عبارت نداریم:w00: الان سهیل میاد تاپیکتو پودر میکنه:w00: مگه سهیل نگفت اول سرچ کنید:w00: 5 لینک به دیدگاه
anjello 2427 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۸۹ مگه تاپیک داستانو و عبارت نداریم:w00: الان سهیل میاد تاپیکتو پودر میکنه:w00: مگه سهیل نگفت اول سرچ کنید:w00: چرا؟:jawdrop: مگه این تاپیک رو به شکل داستان دیدی؟ اینا یه سری حقایقه همشون میخوایم درمورد خیانت وریشه هاش ونحوه اعتمادسازی بین افراد درخانواده واجتماع صحبت کنیم :w00::w00: 2 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۸۹ چرا؟:jawdrop:مگه این تاپیک رو به شکل داستان دیدی؟ اینا یه سری حقایقه همشون میخوایم درمورد خیانت وریشه هاش ونحوه اعتمادسازی بین افراد درخانواده واجتماع صحبت کنیم :w00::w00: با من بحث نکنااااا:w00: اخه این زنه وقتی خودش خیانت میکنه چه توقعی از شوهرش داره:w00: مگه نشنیدی از هر دست بدی از همون دست میگیری:w00: 1 لینک به دیدگاه
anjello 2427 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۸۹ با من بحث نکنااااا:w00: اخه این زنه وقتی خودش خیانت میکنه چه توقعی از شوهرش داره:w00: مگه نشنیدی از هر دست بدی از همون دست میگیری:w00: خشانت درحدتیم ملی اصلا من باهات بازی نمیکنم 1 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۸۹ خشانت درحدتیم ملی اصلا من باهات بازی نمیکنم پس اسباب بازیهاتو بده برم با دوستام بازی کنم:w00::jawdrop: 1 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۸۹ :icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34): 3 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ الان دقیقا اینجا چه خبره؟ خبری نیست عزیزم لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده