رفتن به مطلب

فرانسیس بیکن


seyed mehdi hoseyni

ارسال های توصیه شده

فرانسیس بیکن سیاست‌مدار و فیلسوف انگلیسی بود. بسیاری وی را محور اصلی تحول فکری در قرون وسطی می‌دانند تا جایی که او را از بانیان انقلاب علمی می‌شمارند و پایان سلطه کلیسا بر تفکر را به اندیشه‌های او نسبت می‌دهند.

فرانسیس بیکن در ۲۱ ژانویه ۱۵۶۱در لندن (یورک هاوس) در منزل پدرش سر نیکولا بیکن متولد شد. پدر او بیست سال اول سلطنت ملکه الیزابت مهردار سلطنتی بود. مادر بیکن لیدی آن کوک خواهر زن لرد بارلی خزانه‌دار ملکه الیزابت و یکی از مقتدرترین مردان انگلیس بود. این زن در علم کلام متبحر بود .در دوازده سالگی بیکن را در کمبریج به کالج ترینیتی فرستادند ولی پس از سه سال آنجا را ترک کرد. در شانزده سالگی در سفارت انگلیس در پاریس ماموریتی به وی پیشنهاد شد. پدر او در سال ۱۵۷۹ وفات یافت.

در۱۵۸۳ از تانتون به نمایندگی مجلس انتخاب شد. چند سال بعد لرد ا*** دوست بیکن توطئه‌ای بر ضد ملکه ترتیب داد تا او را زندانی کند و جانشینش را به تخت بنشاند. بیکن در نامه‌ای او را از این عمل باز داشت و به او نوشت که تا ابد به ملکه وفادار می ماند. ا*** در پی توطئه‌ای نافرجام بر ضد الیزابت زندانی شد تا اینکه موقتاً آزاد گردید، وی دوباره به جمع نیرو پرداخت و با قوای خود به سوی لندن حرکت کرد. بیکن به خشم تمام بر ضد ا*** قیام کرد و در این میان عضو دیوان عالی کشور گردید. ا*** دوباره گرفتار شد و او را به اتهام خیانت به محاکمه کشیدند. او مجرم شناخته شد و محکوم به مرگ گردید. شرکت بیکن در محاکمه ا*** او را تا مدتی منفور ساخت.

در ۴۵ سالگی ازدواج کرد و در ۱۵۹۸ به جهت قروض خود به زندان افتاد. در ۱۶۰۶ مشاور قضایی سلطنتی گردید ودر ۱۶۱۳ معاون دادستان کل شد و در ۱۶۱۸ در ۵۷ سالگی بالاخره به مقام مهردار سلطنتی رسید.

فرانسیس بیکن معتقد بود که «علم بر انسان و جهان تسلط دارد» و «بر طبیعت نمی‌توان مسلط گشت مگر آنکه از قوانین آن آگاهی یابیم» و در رد اندیشه کلیسا چنین عنوان کرد که «اگر انسان ذهن خود را معطوف به ماده کند در حدود آن کار می‌کند و از حدود ماده تجاوز نمی‌نماید». وی معتقد بود که ادراک ما از حقیقت تنها در همان حدی است که مشاهدات ما اجازه می‌دهد و خارج از حیطه مشاهدات چیزی نمی‌توانیم بدانیم. از نظر او ذهن مسئول یافتن روابط در ماده به وسیله مشاهده و تجربه‌است و میان علم و عمل و مشاهده فرقی نیست. راهی که وی برای رسیدن به بصیرت و ادراک بهتر از جهان پیرامون پیشنهاد می‌کند چنین است: «با کسب دانش طبقه بندی مادیات بر اساس ارزش و اعتبار آن، ذهن خود را از تزویر دور دار» و برای رسیدن به آن باید ذهن را از بت‌هایی که آن را احاطه کرده‌اند رها سازیم.

125-3352.jpg

بیکن در ردّ آراء و دیدگاه های ایده آلیستی و کمال جویانه درباره حقیقت جایگاه ویژه ای دارد. وی اندیشه های فلسفی را که هیچ سودی از آن بهره آدمی نمی شود رد کرده و پیشرو اندیشه پراگماتیستی در دوره جدید است. بیکن از همان دوران دانشجویی اش راه و روش پیشینیان و معاصرانش را نادرست تشخیص داد و… آنها را اغلب مشاجرات و منازعات بیهوده و وراجی و لفاظی و جامد و ایستا و خلاصه بی نتیجه و نازا انگاشت. بویژه فلسفه و منطقِ ارسطو را که متداول عصر و حاکم بر اذهان معاصرانش بود بی حاصل و برای کشف نارسا و برای زندگی غیر مفید بلکه مضر یافت. دکتر راولی اولین شارح احوال او می گوید: در همان دوران دانشجویی از فلسفه ارسطو و نه از خود او… متنفر بود و از بی ارزشی و بی حاصلی آن آگاه شد و آن را در امر منازعات و مجادلات قوی و مؤثر ولی در تولید کار برای آسایش انسانها عقیم و سترون شناخت… به هر حال بعدها تصمیم گرفت که یک فلسفه فعال و مترقی پدید آورد که در زندگی انسانها مفید و مؤثر افتد و بر آن شد که طرحی نو بیندازد و فلسفه جدیدی بسازد که مبتنی بر علوم طبیعی و هماهنگ با آن باشد و بشر را در شناخت طبیعت و کسب قدرت برای تصرف در آن یاری دهد. سورلی در مورد اثرگذاری بیکن بر اخلاقش می گوید: یکی از جهات عقیده به نتیجه عملی علم بود که در نظر وی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و نخستین فرق میان (منطق نو) خویش و منطق قدیم را در همین دانست و مشخصه فلسفه جدید را همین دانست. درباره اثرگذاری بیکن در ابزارانگاری علم در تفکر جدید غرب استاد مطهری می نویسد: از قرن شانزدهم در اروپا بیکن گفت: علم ارزش ذاتی ندارد و ابزاری است برای کسب نیرو. علم نوعی قدرت به انسان می دهد این علم می خواهد مطابق با واقع باشد می خواهد نباشد. من نمی خواهم درکم حقیقی باشد. علم برای انسان مثل دندان است برای شیر. می خواهم در عمل از علم بهره ببرم. اگر نظریه ای غلط برای من در عمل سود برساند بر نظریه صددرصد درستی که در عمل سودی ندارد برتری دارد. اینها نگفتند عمل معیار شناخت است گفتند اصلاً ما به شناخت کاری نداریم. فرض کنیم اگر یک روشنفکر در یک جامعه عقب مانده بیاید به اصول خود تکیه کند و ناسیونالیست را رد کند و یا از همین عقیده برای نجات قوم خود استفاده کند و اگر این عقیده در عمل موفقیت خود را نشان داده است (کاری پسندیده انجام داده است) این غیر از این است که عمل را معیار اندیشه بدانیم که هر چه در عمل نتیجه گرفتیم حقیقت است و اگر از چیزی در عمل نتیجه نگرفتیم حقیقت نیست. این نگاه ابزارانگاری به علم (با چشم پوشی از جنبه دستیابی به حقیقت که آثار منفی دارد و ذکر آن گذشت) از جهتی دیگر مثبت بوده آثار نیکی به جای گذاشته است. روش بیکن شامل سه بخش: (مشاهده طبیعت) (تجربه) و (عنوان کردن قوانین طبیعی) است که بر خلاف روش قیاسی گالیله کاملاً استقرائی و اصالت عملی است. بیکن که تحت تأثیر کشفیات عصر رنسانس با یک دید مثبت و ایمان به بشریت می نگریست مدعی بود که هدف انسان در علم جدید تنها معرفت به طبیعت نیست بلکه تسلط بر طبیعت است تا بتواند شرایط محیط زیست و حیات انسانی را تکامل بخشد. در واقع همین جنبه اهمیت به انسان دادن در تفکر بیکن و پیشگامان رنسانس بود که به این همه فرانماییها کشفها دریافتها و پیشرفتهای علمی اروپا پس از رنسانس انجامید با تمام نقایصی که در مدینه فاضله بیکن متصور است (از جمله این که فقط به جنبه علمی و فرهنگی مدینه پرداخته و از امور سیاست و… غافل مانده و از روابط افراد حاکم و مردم… سخن نگفته) او آرمانی نو دارد و برای عالمان و پژوهندگان پیام تازه ای فرستاد و آنان را به وظایف جدید از قبیل همکاری جهانی دانشمندان و نهادهای علمی و پرداختن به علوم عملی و پرهیز از علوم نظری محض آگاه ساخته و از این طریق به دانش بشریت خدمت بزرگی کرده است. او خود می گوید: بدین وسیله زنگی را به صدا درآوردم که هوشها را متوجه و متنبه سازد…. دیدرو در مقدمه دایرة المعارف فرانسه می نویسد: اگر ما در این کار موفق شویم بیش تر مدیون بیکن صدراعظم خواهیم بود. بیکن درباره کاربرد عملی علم تاکید فراوان داشت و مانند (اصحاب اصالت عمل) علمی را که جدای از عمل باشد بی ارزش و بی اعتبار می دانست. در آتلانتیس نو یعنی مدینه فاضله خود همواره از علمی سخن می گوید که حدود و قلمرو انسان را در طبیعت گسترش می بخشد برای رفاه و آسایش انسان وسایلی چون: زیر دریاییها و هواپیماها فراهم می آورد و شیوه های ساختن طلا را ارائه می دهد و راه های طولانی عمر و حفظ و نگهداری نیروهای جوانی را می نمایاند. از این جا بر می آید که به رسالت و وظیفه عملی علم سخت باور دارد و همان گونه که رسی اشاره کرده است: در نظام فکری بیکن مطلب اساسی این است که اعتبار فلسفه برابر است با توانایی آن بر تولید کار و کمک به آسایش انسان. راسل می گوید: به طور معمول بیکن را اولین کسی می دانند که گفته است: علم قدرت است. در واقع بیکن این مطلب را با تأکید زیادی گفته است. مقصود این است که اهمیت علم را با تأکید جدیدی گفته است و نیدل بند هم نوشته است: برای بیکن شناختن انسان و طبیعت هدف نیست بلکه نتیجه عملی آن هدف است.

images?q=tbn:ANd9GcQsRDFmTHln_dbZdEjWCo3rCjKoFRhndVclMn5NdCFPLcwfdC4W&t=1

باری به نظر وی هدف علم عمل است و علمی که کار مهمی انجام ندهد یک چیز بی رنگ و بی جان است و شایسته بشریت نیست و سعی ما برای کشف و معرفت صور تنها برای شناخت صور نیست بلکه برای داشتن صور و قوانینی است که بتوانیم برابر آنها چیزهایی بر وفق مراد خود از نو بسازیم. روان شناسی را برای این فرا می گیریم که با همنوعان خود به گونه شایسته زندگی کنیم و به همین ترتیب هر علمی را برای فایده عملی آن دنبال می کنیم; زیرا دنبال کردن علم جدای از نیازهای کنونی انسانها به فلسفه مدرسی می انجامد که بی نتیجه و از بین بردن وقت و تباه کردن عمر است. وی در مقاله های خود کوشیده است برای مطالعه هر علمی حتی تاریخ و شعر فایده عملی ویژه ای ارائه دهد تا بی فایده و بیهوده ننماید; چنانکه نوشته است: خواندن تاریخ انسان را خردمند می کند. شعر لطف بیان می بخشد. ریاضیات اندیشمند بار می آورد. علوم طبیعی عمیق و موشکاف می سازد. علم اخلاق وقار می آورد. منطق فصاحت و قدرت مجادله می دهد. از برکت مطالعه حکمت انسان قدرت می یابد تا اختلاف بین امور را به درستی دریابد و حتی یک تار موی را هم بشکافد. و بالاخره اگر قوه استدلال و توضیح انسان ضعیف باشد باید به مطالعه صورت محاکمات پرداخت.

scientism.jpg

درخور توجه است که نه تنها برای علم بی عمل اعتباری قائل نشده بلکه گویی مانند گوته آن را به سخره گرفته تا آن جا که نوشته است: انسانها باید بدانند که در نمایشخانه زندگی بشر فقط خدا و فرشتگان نظاره گرند این نکته نیز شایان یاد است که او همان گونه که علم بدون عمل را بی ارزش می انگارد عملی را هم که بر علم و نظر استوار نباشد بی ارزش می انگارد و از این روی برای کشف صور قانونها هم ترازمندی نظری را می نگرد و هم ترازمندی عملی را. ارزیابی کشف و روشن گری در فلسفه به همان اندازه که پایه علم است پایه عمل نیز هست بالاخره به عقیده وی نظر و عمل بدون یکدیگر نه تنها بی فایده و بی اعتبارند بلکه زیانبار و خطرناک نیز هستند. اما نباید چنین پنداشت که بیکن هرگونه دانشی را که به گونه مستقیم هیچ فایده ای از آن به دست نمی آید رد کرده بلکه: بیکن با تمام اهمیتی که به عمل می داده است برخلاف برخی از اصحاب اصالت عمل تنگ نظر نبوده و تنها به فواید آنی علم چشم نمی دوخته و یک سویه نمی نگریسته و عقیده داشته است که نفس حقیقت جذبه ای دارد و نور دانش درخشندگی ویژه ای که اذهان را به سوی خود می کشاند و در معنی خود توجیه گر خود می باشد. پس در کنار علمی که کارآیی عملی دارد دانش رخشنده ای نیز موجود است که حقایق و ماهیات و صور اشیاء را مکشوف می دارد; حقایقی که در بدو امر فایده مشخصی ندارند; اما ممکن است بعدها فوایدی به بار آورند که در آغاز به مخیله کسی خطور نمی کرده است. اما با این که علم را فایده جو ندانسته علمی را که خالی از هر نوع فایده عملی اعم از فایده آنی و فایده آتی باشد بی ارزش شناخته و نوشته است: (آنچه من مورد بحث قرار می دهم اگر چه بالفعل بی فایده است ولی بالمآل فایده کثیری دارد.) ولذا از قدما بویژه مدرسیان خرده می گیرد که حکمتشان اغلب بی حاصل و خالی از فایده عملی اعم از فایده آنی و آتی بوده. اصولاً اندیشه بیکن متوجه عمل است و نتایج عملی را مطمئن ترین و عالی ترین نشانه اعتبار فلسفه ها می شناسد و برای اعمال ارزش والایی قائل می شود; زیرا وسایل آسایش انسان را در زندگی فراهم می آورند فلسفه ای را که متعری از نتایج عملی باشد بی ارزش و بی اعتبار می انگارد و در این مقام به مقایسه فلسفه با دین می پردازد و چنین می انگارد در دین به ما اخطار شده: ایمان خود را به وسیله اعمال نشان دهیم بنابراین فلسفه نیز باید به وسیله نتایجش مورد قضاوت قرار گیرد و در صورتی که عاری از نتایج عملی باشد باید بیهوده و باطل اعلام گردد. خلاصه همچنانکه رس توجه داده مبنای اساسی اندیشه بیکن این است که: (اعتبار هر فلسفه ای برابر است با تولید کار و کمک به رفاه و آسایش انسانها). در عین حال او قائل به اصالت عملی به معنای متداول آن یعنی کسی که فایده عملی را ملاک حقیقت و درستی تصورات و تصدیقات بداند نبوده بلکه حقایق را صور و یا نقوش الهی می دانسته که با خطوط کامل و بسیار زیبا بر روی طبیعت نقش بسته اند و حقیقت را مطابقت با واقع می دانست… اما حقیقت و منفعت را همواره همراه با هم و امر واحدی می داند.

Francis-Bacon.jpg

«آتلانتيس» داستان شهري است كه در آن مردم و دستگاهاي حكومتي و نهادهاي آن جا به كار علمي مربوط به طبيعت ميپردازند. در تمام زمينههاي فيزيك، شيمي، جامعه شناسي، اقتصاد، معماري، صنعتگري و ... با رجوع به طبيعت و علم به صور و قوانين آنها به كسب دانش و علم از راه مشاهده و تجربه پرداخته ميشود. در اين ميان تقسيم بنديهايي در قالب گروههاي متفاوت صورت گرفته كه، كار كاوش علمي براي رفع نيازها و آسايش و رفاه مردم انجام ميگيرد. در اين شهر مقام دانشمندان بالاتر از ديگر مردمان است. چرا كه تجارت آنها تجارت نور است و آنها بازرگانان نور به حساب ميآيند. تنها تجارت در اين شهر تجارت نور (علم) است. دانشمندان آنجا به علوم نظري محض نميپردازند بلكه به علوم عملي اهتمام دارند؛ علمي كه در خدمت بشر است. در اين شهر مردم به عبادت خدا هم ميپردازند و مردمان آن ديندار و مؤمن به خدا هستند.200px-Bacon_1628_New_Atlantis_title_page_wpreview.png

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...