رفتن به مطلب

کهن الگوی آنیما و آنیموس


ارسال های توصیه شده

آنیما / آنیموس

 

ترجمه : نسرین بیرق دار

 

"مهمترین بخش تحلیل روانی زنان، تصفیه و شفاف سازی بخش منفی "آنیموس" است زیرا که برای زن نقطه رشد و تفرد، همین نقطه و همین جاست. تا زمانیکه آنیموس منفی، روشن و شفاف نشود، صدای او در اندرون زن مثل صدای خدا ست ، و او طوری به آن صدا پاسخ میگوید که گوئی صدای خدا بوده است".

 

کارل یونگ از کتاب جنبه های مردانگی -Jung, C. G. (1989). Aspects of the masculine

 

نقش عقده آنیموس در تفرد زن، مبحث فوق العاده مهمی در تحلیل روانکاوی زنان است. با وجودیکه جنبه های مثبت آنیموس برای دستیابی به رضایت و خشنودی و سعادت زندگی زن فوق العاده حیاتی است، ولی در واقع این بررسی آنیموس منفی اوست که از فرآیند تفرد او بیشتر خبر میدهد.

 

یونگ در کتاب "جنبه های مردانگی" فرضیه خود را بر این قرار میدهد که "آنیموس" از "سلف" مبداء و نشات گرفته و بسوی ایگوی زنانه جاری میشود. بعد در طول زندگی زن، توده ای از عقده ها که نتیجه اش بدبختی و یا دشواری در مراحل جسمی، عاطفی، ذهنی و روابط با دیگران است در زن به ظهور میرسد. در این مقطع است که عقده ها شکل میگیرند. در تحلیل این عقده ها، که بشکل رویا ها و تصاویر (ایماژها) ی ناشی از فعالیت های ناآگاه روانی خود را نشان میدهند، میتوان سرنخ ها را یافت. این تصاویر ممکن است به شکل رویاهای ترسناک و تصاویر مردانه تهدید کننده، زن را تعقیب کند و یک حالت ترس و وحشت ناشی از یک "نامعلوم" را برای او بوجود بیاورند.

 

یونگ می گوید: اگر زن شجاعت رویاروئی با ترس خود را داشته باشد و این تصاویر را بدون فرافکنی به بیرون و به شکل یک بخشی از غریزه که بطرف تمامیت خودش دارد پیش میرود را به شناسائی در بیاورد، از آنجائی در راه رسیدن به سلف (خود) و تفرد، او همراه و همگام با آنیموس مثبت، از آستانه و مرز عقده ها ست - تجربه ای به نام "عملکرد فراسوئی" که ناشی از شهامت رویاروئی با ترس و فهم آن است، یک راه حل سومی را در اختیار او قرار خواهد داد که هم راه حل و هم راهی برای عبور از آستانه عقده است.

 

بر مبنای این تئوریِ یونگ، آنیموس منفی در کسوتِ یک عقده، همینطوری و دلبخواهی رفتار نمی کند، بلکه این عقده ممکن است عملکردش در یک حالت مدافعانه، همچون یک زره مردانه بر علیه درد ناشی از جراحات عمیق ای که بر "سلف" زن وارد آمده مثلا "جراحت وارده از مادر" فعالیت کند... این انرژی آنیموس منفی، با آنکه از مسیر خود منحرف شده و بازگونه عمل میکند ولی کماکان رل یک مدافع ایگوی زن را به جهت تسهیلات و تطبیق و حفظ و حراست ِ زن ایفا کرده و او را قادر میسازد تا در جهانی که احساسات و عملکرهای زنانه هنوز توسعه نیافته و زیر خط رشد اند، دوام بیاورد و به این ترتیب خودش را ابقاء کند. (دوستیِ خاله خرسه)!

 

از آنجائیکه تنزل مقام زن ناشی از دو پارگی جامعه مردسالارانه در جنسیت و قدرت است و از راه "پدر بطور عام" و پدر شخصی زن، جامعه را با او مرتبط میسازد، این امر باعث عدم درگیری و بده وبستان مستقیم زن با مردان و در شرایطی، منجر به میانجی گری و حمایت از طرف مادر خودش میشود. در نتیجه تنزل اصل زنانه میتواند بشکل تصویر منفی مادر، به حالت توده کمپلکس در او جمع شده و ارتباط با آنیموس مثبت را برای زن تقریبا غیر ممکن بسازد. بدین سان آنیموس منفی مستولی و چیره بر روان زن ، ایگوی او را با سیل بیرحمانه ای از الگوهای رفتار ی و افکار خشن و سرد و پرخاشگرانه، در چنگ خود می گیرد. این طرح و الگویی که ذکر شد، میتواند فقط به "سر" یک زن جدا از بقیه بدن اش، خدمت کند، و یک شکافی میان عقل Spirit و روح Soul او ایجاد کند.

 

پرداختن به مسئله "زخم (آسیب) مادر" که معمولا در زوان زن، آن را مسلح به یک آنیموسِ پرخاشجو و مدافعه گر میکند، همانند رفتن به یک سفر مخاطره آمیز است. بقول یونگ مقدمات این سفر دشوار، مشمول یک بررسی و معاینه قبلی از مفروضات ناآگاه و نحوه عملکرد آن را ایجاب میکندو کوششی است که حرکت معکوس و وارونه را الزام میکند ، حرکتی بسوی جهان زیرین، بسوی عمیق ترین گودی های روان. بسوی درهای آستانه "مادرکبیر"... بسوی ناآگاه...در آنجاست که زن با آنیموس منفی خود روبرو میشود.

 

یونگ می گوید با تصدیق این امر، زن میتواند جهان بیرونی خودش را و قدرت آرکی تایپی و غرائز و زنانگی اش را از عقده های منفی مربوط به عقده والدین، آزاد سازد. نتیجه و فرجام این کار، قابلیت استفاده از "آنیموسِ مثبت" بسوی اصالت زنانگی ِ زن و لذا حالت پذیرش نفوذ عقل (Spirit) است.

 

- نسرین بیرقدار- کالیفرنیا 2012

اصل متن به زبان انگلیسی است و به فارسی ترجمه کرده ام.

 

 

Jung, C. G. (1989). Aspects of the masculine (R. F. C, Hull, Trans.). Princeton, NJ:Princeton

 

Anima and animus. Dallas, TX: Spring Paris

University Press.Jung, E. (1957)

 

منبع :

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

[h=2]آنیموس: روان مردانه در زن / شناخت یار پنهان راهی برای خودشناسی[/h]

 

آنيموس كه در فارسي به « عنصر مردانه » و « عنصر نرينه » ترجمه شده است ، از مهمترين آركی تايپ ها(کهن الگوها) است. آنيموس يا روان مردانه زن ، تصوير يك مرد خاص و مشخص نيست. بلكه روح مردانه ي زن است كه معمولا تحت تاثير شخصيت پدر شكل مي گيرد. حقیقت این است که یک مرد به طور عادی هویت خود را با مردانگی اش تشخیص می دهد و زنانگی او در ناخوداگاهش قرار دارد ،در حالیکه یک زن هویت خود را آگاهانه مونث می داند و جنبه مردانه در ناخودآگاه او جای دارد .

چنانچه زن نتواند با پدر به هر دليلي ارتباط عاطفي متعادلي برقرار كند ، آنيموس جنبه منفي خود را به نمايش مي گذارد.

 

***

آنیموس مخرب

• اگر آنیما استاد خلق و خوی مرد است، آنیموس استاد نظرات و عقاید در زن است. انیموس خود را در قضاوتها، تعمیمها، بیانات انتقادی و ادعاهای عینی مطرح میکند که ناشی از روند فکری و احساسی خود زن نیستند، بلکه از منابع موثق متعدد، مادر، پدر، کتابها یا مقالات برگرفته شده اند. این آنیموس است که با نقاب تفکرات مستقل، انتقادی و مستبد، به ناخود آگاه زن وارد میشود و بنابراین منطق مردان فرومایه را نشان میدهد. درست مانند آنیما که احساسات زنان فرومایه را نشان میدهد.

 

• عده ای از مردان بی اطلاع و بی سواد را که دور میزی نشسته اند و درباره سیاست و مذهب اظهار نظر میکنند تصور کنید آنیموس به این شکل ظاهر میشود. اگر زنی به داشتن چنین عقایدی شناخته شود، زمانی که آنیموس از روان خویشتن زن قابل تشخیص نباشد، در این صورت میتوان از تسلط آنیموس حرف زد.

 

• نظرات انیموس میتواند دیگران یا درون خود زن را هدف بگیرد. در حالت اول دیگران نمیتوانند زن را به خاطر قضاوتهای تند او تحمل کنند، در حالت دوم زن نمیتواند خود را تحمل کند، زیرا آثار قضاوتهای انیموس ارزشهای او را تخریب میکند

 

• نظرات، تاثیر آزار دهنده خاصی دارد. زیرا آنیموس رفتار مستبدی دارد و نظریاتش زیر بار بحث و قید و شرط نمیرود. هر گاه آنیموس غلبه یابد، زن از تفکر و احساس خود حذف میشود و اظهارات پیش پا افتاده، قضاوت عجولانه و کلی میکند. وقتی این نظرات تحکمی از درون علیه خود زن بر میخیزد او را دچار افسردگی و از دست دادن تحرک و مفهوم زندگی میکند.

 

• بچه ها با چنین زنی در نقش مادرشان، احساس محرومیت از محبت مادری میکنند، زیرا آنیموس به صورت خلق و خوی تحکمی، انتقادی و انضباطی سختگیرانه عمل میکند و آنها را از محبت و شفقت دور میکند (این وضعیت هنگامی که پدر نقش انضباطی مردانه را فراموش کرده و بر دوش مادر انداخته، بدتر میشود)

 

• زن تحت تسلط انیموس تفاوت چندانی با یک زن اسیر ندارد.

• انیموس به کلمات خاصی علاقمند است . کلمه «باید» مهمترین آنهاست و عبارات خاصی مثل «تو اصلا خوب نیستی... هیچ کاری را درست انجام نمیدهی... دیگران از تو بهترند... تو آدم وامانده ای هستی»

 

• در بسیار موارد یادداشت کردن این افکار مفید است، زیرا میتوان آنها را با بی طرفی مشاهده و بررسی کرد و به علت آنها پرداخت.

 

• هنگامی که آنیموس نظری را عنوان میکند، این نظر با اقتدار فراوان بیان میشود. شبیه به نوعی بیانیه رسمی که غیر قابل بحث و چون و چراست.

 

***

 

ظهور انیموس

آنيموس بر خلاف آنيما كمتر به صورت تخيلات شهواني بروز مي كند. زني كه اسير جنبه هاي منفي آنيموس است معمولا احساس مي كند:

« تنها چيزي كه در دنيا مي خواهم اين است كه دوستم بدارد و او مرا دوست ندارد.»

« افكار ناخوداگاه آنيموس گاهي چنان حالت انفعالي بوجود مي آورد كه ممكن است به فلج شدن احساسات يا احساس نا امني شديد و احساس پوچي منجر گردد. آنيموس هم مانند آنيما چنانچه كاركرد منفي خود را بروز دهد مي تواند ازدواج زن را مختل سازد.

جالب است بدانيم زن و مرد فقط در 3درصد از dna با هم تفاوت دارند اما چون اين اختلاف 3درصدي در همه سلولها اتفاق مي‌افتد، تفاوت زياد مي‌شود به همين دليل است كه زن و مرد نمي‌توانند همديگر را خوب درك كنند.

حال به اعتقاد يونگ درون هر انساني بين آنيما يا آنيموس و ايگوي شخص كه جنسيتش را نيز مشخص مي‌كند همينقدر اختلاف و تضاد هست كه اين پتانسيلها باعث توليد انرژي مي‌شود كه اگر كنترل نگردد و ناآگاهانه صورت گيرد، توليد انرژي منفي و باعث بروز روان پريشي و افسردگي مي‌شود و اگر آگاهانه باشد و كنترل گردد، از اين انرژي سنتزي مناسب انجام مي‌شود.

 

• زنان هنگامی که سالهای دشوار و رمز آلود میانه زندگی میرسند، دچار این مشکل میشوند. او ممکن است در این مرحله، به اهداف اولیه یک زن مثل داشتن همسر، خانواده، بچه هایی که بزرگ شده اند رسیده باشد. ولی به جای اظهار خوشحالی، دچار دلتنگی شده و احساس ناکامی کند.

 

• مشکل در آنیموس نهفته است که اکنون مثل شیطان عمل کرده و به او یا از زبان او سخن میگوید که هر آنچه در زندگی انجام داده، هیچ ارزشی نداشته است.

 

• زن برای اجتناب از این کلی گویی های پیش پا افتاده، باید سفری را برای زندگی روحانی و رشد خود تحمل کند.

 

• چاره ای ندارد: یا باید به شیوه ای نو رشد کند و درهای دنیای «خود» روح و فکر را بگشاید، یا هر چه بیشتر به زیر سلطه شکلی از آنیموس که به زود رنجی و ستمکاری بدل شده، برود.

 

***

 

آنیموس مثبت

آنیموس در جنبه مثبت خود، نقشی حیاتی در فرایند شخصیت زن بازی میکند:

 

• وظیفه انیموس تخلیه روانی و راهنمایی از دنیای درون به روح و روانش است.

 

• آنیموس در شکل واقعی خود یک قهرمان است و خاصیت خارق العاده ای دارد. ولی وقتی به شکل واقعی خود نباشد جانشینی مستبد است.

 

• آنیموس نیز مثل انیما به شکل هوسها یا فرافکنیهای قدرتمند به یک مرد خود را به زن نشان میدهد. اگر این تصاویر باطنی مورد توجه قرار گیرند منجر به «شبه عاشق شدن» میشوند.

 

• آنیموس به عنوان شبه عاشق فکر زن را می رباید، با هوسهای عاشقانه غیر واقعی میفریبد. در این صورت رشد روانی هرگز صورت نمیگیرد، زیرا زن در هوسهای عاشقانه ای که هیچ ارتباطی با یک مرد حقیقی و حتی با درون خودش ندارد گم میشود.

 

• آنیموس روح نیست، بلکه زن را به سوی روحش هدایت میکند. به همین دلیل است که انیموس در مقام تخلیه روانی، راهنما یا کسی است که راه را نشان می دهد.

 

• کارکرد مفید انیموس مثبت برای زن، ایجاد قدرت تشخیص است. یونگ مینویسد: «در روانشناسی زن، با کارکرد رابطه (مثل انیما) سرو کار نداریم، بلکه برعکس، با کارکرد تشخیصی به نام انیموس روبه رو هستیم»

 

• یونگ آنیموس را با عقل کل و انیما را با نفس معرفی میکند.

 

• ایرن دکاستیلو میگوید: «این انیموس است که نور افشانی میکند، به زن قدرت تمرکز میدهد و این امکان را برایش فراهم میکند که برون نگر باشد.

 

• برای واضح دیدن و شناخت قطعی چیزی، فرد نیازمند کمک انیموس است تا بتواند به سرعت آن را درک کند و بگوید «این حقیقت من است. این جایگاه من است»

 

• آنیموس مثبت به عنوان یک مشعل دار است. با تجسم مردی که برای روشن کردن راه زن، مشعل را بالا نگه داشته و پرتو آن را به گوشه های تاریک می افشاند و غبار دنیای نیمه پنهان و رمز آلودی را که زن در آن آرام گرفته ، میشکافد»

 

• وقتی آنیموس پرتو خود را بر آنچه مربوط است میتاباند، بزرگترین دوست زن است و زمانی که مشغول مسائل نامربوط است، به دشمن زن مبدل میشود.

 

برگرفته از : یار پنهان، جان.ا. سنفورد / انسان و سمبول هایش، کارل یونگ

  • Like 2
لینک به دیدگاه

بررسی قسمتی از کارکردهای آنیموس در روان زن

 

نوشته: عاطفه عبدی

....................

چرا خانم ها به نسبت آقایون دستاوردهای مکتوب کمتری دارند و چرا دانشمندان و خردورزان مطرح دنیا بیشتر مرد بوده اند تا زن. مشکل از کجاست؟ و چه راه حلی می توان برای آن ارائه داد؟

 

 

اگر بخواهم خیلی کوتاه به این سئوال پاسخ دهم، باید بگویم چنانچه زن عنصر مردانه یا آنیموسش را دریابد می تواند به گنجینه هایی از خرد و خلاقیت پنهان دست یابد، توانمندی هایی که تا قبل از آن هیچ تصوری از وجود و حضور آنها در خود نداشته است. اما قبل از آنکه بخواهم در ارتباط با نقش آنیموس در روان زن به طور مفصل صحبت کنم و تاثیرات مثبت آن را در حوزه خرد و خردورزی و تعقل در زنان بررسی کنم لازم می دانم تا به نکته ای مهم اشاره کنم.

 

 

زمانی که با این جنس و مدل سئوالات روبه رو می شویم خیلی باید مراقب باشیم تا در دام رقابت های زن آمازون* گرفتار نشویم. چنین رقابت هایی از پایه غلط و اشتباه است. مقایسه جنس و کمیت دستاوردهای زنان با مردان همان دامی است که باید مراقب بود تا در آن گرفتار نشویم. زنان جایگاه منحصر به فردی دارند که اگر به خوبی از آن آگاه شوند دست از رقابت های بی حاصل با مردان بر می دارند. رقابت هایی که آنها را تبدیل به «مردانی بدلی» کرده است.

 

 

نفوذ و تاثیرگذاری زنان نه در کمیت دستاوردهای بیرونی آنها، بلکه در عمق و ویژگی خاص و منحصر به فرد خرد آنها نهفته است. نیچه در کتاب " زن یونانی" از زبان تاسیتوس مورخ مشهور رومی می نویسد: "یونانیان باور دارند که نوعی حرمت و گونه ای علم غیب به زنان تفویض شده است و از این رو یونانیان بدون آنکه احساس حقارت کنند از مشورت با زنان و شنیدن پاسخ های آنها بهره می برند."

 

 

زنان می بایست با آگاهی از ویژگی های منحصر به فرد زنانۀ خود و همچنین آشتی و اتحاد با وجه مردانۀ خود در مسیر تمامیت و فردیت گام بردارند. اما به راستی چه چیز باعث می شود زنان کمتر ابراز وجود کنند ونتوانند گوهرهای نهفته در اعماق وجودشان را استخراج کنند؟

 

 

بسیاری از مکاتب فکری فمنیستی و حتی غیر فمنیستی گناه را بر گردن جامعه مرد سالار و تبعیض های جنسیتی در جامعه می اندازد و از محدودیت هایی که در طول تاریخ بشریت بر زن روا شده گلایه می کنند و در نتیجه بزرگترین عامل این ضعف و نقصان را بر چیزی موهومی و البته مذکر در بیرون از خود فرافکن می کنند. چیزی به نام جامعه مرد سالار. درحالی که آنچه که زن به آن نیاز دارد و باید به آن توجه کند وجه مردانه روانِ خویش یا آنیموس است که در درونِ او نهفته است و یارِ پنهان اوست.

 

 

البته وجود تبعیض های جنسیتی را که در طول تاریخ بر زنان رفته است را نباید و نمی شود انکار کرد، اما اگر بخواهیم همه مسئولیت را از دوش خود برداریم و همه تقصیرات را بر گردن آن موجود غول پیکر و مذکر بیرونی بیندازیم اشتباه محض است، و نشان از تفکری کودکانه دارد که حاضر نیست سهم خود و مسئولیت خود را درک کند و بپذیرد. براستی که یونگ به زیبایی به این مفهوم اشاره می کند که؛ آنکس که به بیرون می نگرد در خواب و رویا به سر می برد و آنکس که به درون می نگرد بیدار است.

 

 

زنان ابتدا باید از این خوابِ سنگین بیدار شوند و دست از فرافکنی* های مثبت و منفی خود بردارند و کمی به درون بپردازند و با پرورش صحیح وجه مردانه روان خویش گامی در جهت صلح با مردان بیرونی و البته استخراج توانمندی های درونی خویش بردارند.

 

 

تنها راه برون رفت از این مسئله در آشتی و اتحاد بین وجه زنانه و مردانه روان است. چیزی که یونگ از آن به نام «ازدواج جادویی» یاد می کند. او می‌گويد: در نهايت، انسانی به كمال انسانيت خود می‌رسد كه آنيما یا عنصر مادینه وآنيموس یا عنصر نرینه در او به وحدت و يگانگی كامل برسند.

 

 

آنیموس مثبت می تواند نقش هادی و راهنمای درونی را برای زن ایفا کند. دقیقا چیزی که خانم ها نیاز دارند تا به واسطه آن از خرد نهفته در درون خود آگاهی یابند و آن را به شیوه صحیح به بیرون منتقل کنند. تمرکز حواس و قوه تشخیص و برون نگری از هدایای آنیموس به روان زن است.

 

 

در داستان ها و افسانه های کهن زمانیکه یک شاهزاده مرد توسط یک جادوگر طلسم، و به یک دیو یا یک حیوان وحشی تبدیل می شود، تنها بوسیله عشق واقعیِ یک دختر جوان می تواند نجات یابد. این اسطوره ها در واقع نشان دهنده این است که دیدار و آشتی و اتحاد آگاهانۀ زن با عنصر مردانه اش به راحتی بدست نمی آید. این امر مستلزم صرف وقت بسیار و رنج فراوان است.

 

 

به تعبیر یونگ " اگر زن طبیعت عنصر نرینه اش را دریابد و به نفوذی که بر وی دارد دست یابد. دراین صورت عنصر نرینه می تواند یک همراه درونی گرانقدر شود و او را به صفات مردانۀ خلاقیت، شجاعت، عینیت و خرد روحی آراسته کند."

 

 

یونگ در کتاب انسان و سمبل هایش در توضیح و تشریح مراحل مختلف کشف و تجلی آنیموس در روان زن می گوید: "عنصر نرینه هم به مانند عنصر مادینه شامل چهار مرحله ی انکشاف است. نخست به صورت نیروی جسمانی ظاهر می گردد، مثلا در قالب یک ورزشکار. در مرحله بعد، دارای روحی مبتکر و قابلییت برنامه ریزی می شود. عنصر نرینه در مرحله سوم در قالب «گفتار» بروز میکند و به صورت کشیش یا استاد پدیدار می گردد و سرانجام در چهارمین و والاترین مرحله با تجسم اندیشه نمود می کند. در این مرحله، عنصر نرینه هم بمانند عنصر مادینه نقش میانجی تجربه مذهبی را ایفا می کند و به زندگی مفهومی تازه می بخشد. عنصر نرینه به زن صلابت روحی می دهد، نوعی دلگرمی نادیدنی درونی برای جبران ظرافت ظاهرش. عنصر نرینه در پیشرفته ترین شکل خود زن را به تحولات روحی دوران خود پیوند می دهد و حتی سبب می شود بیش از مردان انگاره های خلاق را پذیرا شود و از همین رو در دوران گذشته در بسیاری از کشورها وظیفه ی پیشگویی آینده و ارادۀ خداوند به عهدۀ وی بود."

 

 

و این همان خرد نابیست که نیچه در کتاب زن یونانی از آن یاد می کند وآن را نوعی علم غیب می داند، تا جایی که پادشاهان یونانی تلاش می کردند از طریق مشورت با زنان به این خرد دست پیدا کنند.

 

 

اگر زنی این وجه مثبت آنیموس را در خود شناسایی و کشف نکند به احتمال خیلی زیاد در معرض ابتلا به فرافکنی خصوصیات این آرکیتایپ بر مردان واقعی بیرونی قرار خواهد گرفت. یعنی عاشق می شود! شیفته و مسخ مردانی می گردند که اندکی شبیه به آن وجه خفته و پنهان وجودیشان است. در این حالت زنان اغلب شیفته مردانی با قدرت بالای سخنوری و تعقل می شوند. مردانی که توانایی و قدرت بالایی برای بیان عقایدشان هستند بیشتر هدف فرافکنی های آنیموس مثبت در زنان قرار می گیرند. در حالی که این درست همان خصوصیاتی است که زنان باید در خود کشف و بیدار کنند. البته این فقط یکی از آسیب های عدم آشتی و اتحاد با آنیموس است. زنی که آنیموس در او به شکل نادرستی فعال است، اغلب در ارتباطش با مردان دچار مشکل می شود. ولی در اینجا سعی بر این است تا تمرکز بر تاثیرات مثبت آشتی و اتحاد با آنیموس در زنان باشد به خصوص سعی شده، محور صحبت در حوزه تاثیر گذاری آن بر توانمندی های عقلیِ خلاقانه و خردمندانه و چگونگی تجلی و نمود آنیموس در شیوۀ اندیشیدن زنان باشد.

 

 

زنی که با وجه مردانه روان خود رابطه ای ندارد مانند کسی است که درغاری تاریک بسر می برد. این غار حاوی گنجینه های نفیس و بی نظیر است اما زن به خاطر تاریکی مطلق قادر به دیدن آنها نیست. او در انتظار کور سو نوری ضعیف از بیرون بسر می برد و با اولین بارقه های ضعیف نورِ بیرونی پروانه وار به گرد شمع وجود مردان دیگر می گردد. غافل از اینکه در درون او مشعل داری آگاه وجود دارد که با روشنایی بخشیدن به زوایای مختلف غار درون زن، می تواند او را به گنجینه های درونیش آگاه کند و قدرت برون ریزی و بیان صحیح آنها را به زن بدهد.

 

 

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد/ وآن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

گوهری کز صدف کُوْن و مکان بیرون است / طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد

 

 

حفظ تعادل در روان انسان یکی از مهمترین دستاوردها و تلاش های علم روانشناسی است. تعادل چیزی که معمولا از آن غفلت می شود. افراط و تفریط در هر دو زمینه منجر به آسیب های جدی در روان زن می گردد.

جنبش های بزرگ حمایت از حقوق زنان با شعارها و آرمان هایی فریبنده به راه افتادند اما حاصل امر چه بود؟ چنین جنبش هایی زنان را ترقیب به پرورش وجه مردانه روان خود و دوری و جدایی از " زن بودن" کردند !

 

 

اما چنانچه شاهد هستیم " زن امروزى پی برده است كه زندگی كردن، فقط با جنبه مردانه شخصیتش برای او دارای فواید معدودی ست. در پس ظاهر فریبنده، كامل و خودكفای بسیاری از زنان امروزی موجودی عصبی و غمگین نهفته است كه غالباً احساس می‌كند برای زندگی واقعی وقت ندارد. زن اگر پیش از این در بندخانه و شوهر و فرزندانش بود، اكنون غالباً با كار و اهدافش به زنجیر كشیده شده است و هیچ وقت در گذشته فشار را مثل امروز احساس نكرده است"2

 

 

پرورش جنبه مردانه روان زن به هیچ وجه به معنای انکار و حذف زنانگی در وی نمی باشد. بلکه صحبت از یک اتحاد و یک وحدتِ درونی بین این دو عنصرِ روانیِ متضاد ولی مکمل می باشد.

 

 

خواندن کتاب یار پنهان نوشته جان سنفورد را به همه شما توصیه می کنم. در این کتاب با تعریف آنیما و آنیموس و وجوه مثبت و منفی آن وآلودگی ها و فرافکنی های آنها آشنا می شوید. ضمن اینکه راهکارهایی در این کتاب ارائه شده است که می توان به وسیله آنها با آن یار پنهان ارتباطی موثر برقرار کرد و در نتیجه از فوایدِ آشتیِ با او بهرمند شد. از جمله تکنیک های ارائه شده تکنیک "تخیل فعال"* است. این تکنیک را یونگ برای گفتگوی آگاهانه با آنیما، آنیموس و عناصر نا خودآگاه پیشنهاد می دهد. در ضمیمه این کتاب به این تکنیک اشاره شده است. تخیل فعال میتواند در قالب رویاها، نقاشی ها، کشیدن رسم ها، دل نوشته ها و بازی ها خودش را نشان بدهد. شخصا بسیار تحت تاثیر شیوه دیالوگ ها و تخیلات فعال یونگ در ارتباط با آنیمای خودش در "کتاب قرمز" قرار گرفتم. بوسیله این تکنیک یونگ روان ناخودآگاه خود را میکاود و به درون سفر می کند. اما برای رویارویی و تحمل چنین سفر عظیم درونی انسان به ایگویی قوی نیازمند است تا روانش از هم نپاشد. در این سفر است که یونگ با روان ناآگاه خودش ملاقات و خودش را ترمیم، تازه و نو میکند. در طی فرآیند تخیل فعال بسیاری از عناصر ناخودآگاه بر او ظاهر می شده اند ولی او همچنان در جایگاه مشاهده گری آگاه باقی می مانده است و با آن عناصر دیالوگ برقرار می کرده است. یونگ در زمانی که کتاب قرمز را می نوشت نگران از دست دادن سلامتی روحی اش بود ولی با این حال روحیه اش را بالا نگه میداشت و با قدرت، فرآیند تخیل فعال را دنبال میکرد. بیش از این صحیح نمی دانم در ارتباط با این تکنیک صحبت کنم چرا که این تکنیکیست که بهتر است تحت نظارت یک کارشناس و یک روانکاو ماهر انجام شود.

 

 

مثل همه تکنیک ها و آموزه ها صرفا با مطالعه این کتاب نمی توانیم تغییری در خود مشاهده کنیم. تنها زمانی می توانیم تاثیرات مثبت این تکنیک ها را در خود مشاهده کنیم که آنها را به کار ببندیم ضمن اینکه بهتر است در این راه صبور باشیم. تحولات روحی پایدار نیازمند صبر و البته گذشت زمان هستند. بهتر است به هشدار و توصیه یونگ در این ارتباط توجه شود او در کتاب "ضمیر نامکشوف "می گوید:

 

 

"برای مشاهده تاثیرات و دگرگونی های روانی ای که بتوانند پایدار بمانند، به زمان نیاز داریم. بصیرتی که کم کم دارد جوانه می زند به نظر من بیش تر از آرمان گراییِ نا منظم - که بعید است مدت زیادی دوام آورد- اثرات دراز مدت دارد."

 

 

عاطفه عبدی

.............................................................................

2و1- کتاب "زن بودن – تونی گرنت"

*- زن آمازون دارای تمركز حواس بالا و فزون خواه است، ابراز وجود می‌كند، هدف‌دار و متكی به نفس و خود كفا است، ارتباط او با مردان زندگی‌اش در قالب همكار، رفیق و رقیب است. زن آمازون امروزى، نه آرامش یافته و نه حصارهای خود را گشوده است. او پریشان و فرسوده است. نسبت به جنس مخالف نگرشی رقابتی دارد و با آنها مبارزه می‌كند «تا مردی بهتر از آنها باشد» از درك تفاوت‌های روانشناختی و رشدی میان دو جنس عاجز است. برای وی صرفِ وجود داشتن به تنهایی كافی نیست و به معنای هیچ بودن است.

 

 

*- "در هر فرافکنی، فرد پذیرندۀ تصاویرِ فرافکنده شده، بیش از حد ارزشمند یا بی ارزش می شود. فرافکنی به خودی خود نه خوب است و نه بد ، و نحوۀ برخورد ما با آن مهم است. هر بار که انتقال یا فرافکنی صورت می گیرد، فرصت دیگری داریم که درون خود را، شریک درون خود را، بشناسیم و این راهی است برای شناخت درون خودمان."( یار پنهان- جان سنفورد)

 

 

*- تخیل فعال (active imagination) اصطلاحی است که کارل گوستاو یونگ برای مشاهدهٔ آگاهانه تصورات و نمادهای ناخودآگاه و واکنش به آنها وضع کرده است. این فرآیند را می‌توان رویاپردازی آگاهانه هم خواند. البته این رویاپردازی نه خودجوش بلکه هدایت شده است. تخیل فعال از بسیاری جهات با برخی اشکال مراقبه و تأمل روحانی فرقی ندارد. تخیل فعال نوعی اندیشیدن است که در خلال آن فرد می تواند به طور ارادی با ناخوداگاه خود ارتباط برقرار کند و رابطۀ خودآگاهانه ای با پدیده های روانی خویش داشته باشد. تخیل فعال یکی از مهمترین کشفیات یونگ است.

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه

آنیما و آنیموس - نفس و عقل در نظریه حکیمان مسلمان

ترجمه : نسرین بیرق دار

 

 

از میان نامهای زیبای خداوند ، نامهائی هستند که اصل مردانه را بیان می کنند و نام هائی که اصل زنانه را. مثلا رحمان ( اصل مردانه ) و رحیم، اصل زنانه را بیان میکند. ( کلمه رحیم ازریشه رحم یا زهدان می آید).

در پست های پیشین، در نظریه کارل یونگ ، آنیموس( روان مردانه در زن ) را نفخه الهی- و آنیما ( روان زنانه در مرد ) را نفس و جان ِ جانوری- خواندیم.

شرایط طبیعی جان یا نفس، اثر پذیری و دریافت نور از طرف روان ( عقل نورانی ) است. اگر روان، نورش را از خداوند می گیرد، جان ، نورش را از روان می ستاند.( همانطور که خورشید نورش را از ازل ، و ماه هم نورش را از خورشید می ستاند.) به این گونه است که جان نورانی میشود و معنویت می یابد و از جهان تاریکی بسوی جهان روشنائی رهنمون میشود.

اما وقتی که تمایل نفس یا جان بسوی تاریکی و عالم پائین است ، آنوقت جان یا نفس ، توانائی گرفتن نور از روان را از دست میدهد و اختیار سر خود میشود و به این شکل، " نفس سرکش" لقب می گیرد.

حدیث ای که میگوید " زن را باید به پشت سر خود نگاه دارید" حکایت از همین نفس سرکش است که باید توسط روان ( عقل نورانی ) بر او غالب شد و آن را به این شکل منور کرد. در واقع اینجا تاکید بر سر تبدیل جان به نور و برآوردن بخش مثبت و زنانه جان است. ( نا گفته نماند که مردان جوامع سنتی که این جمله را تحت اللفظی برداشت میکنند، گمان میکنند که منظور این بوده که مرد باید در جلوی همسرش در خیابان راه برود و زن از پشت سر حرکت کنند ، که این با فهم مشترک مغایر است ، چون این مرد اگر رل محافظ و مراقب زن را در خارج از خانه دارد چنانجه نخواهد شانه به شانه او راه برود پس باید پشتیبان او باشد و از پشت زن راه برود و همه زوایا را مراقب باشد تا از هیچ جانبی به زن آسیبی نرسد.

نفس با آنکه طبیعت اش زنانه است ، اما دوگونه عملکرد دارد : اثر گذار و اثر پذیر ( یانگ و یین) بخش مثبت و مردانه -یانگ - جان( یا نفس) در صورت دریافت نور ، عملکرد اش سخاوت و بخشش ، شرف و کرامت است . بخش یانگ جان، در صورتی که نور را از روان ( عقل نورانی) دریافت نکند ، این صفات مردانه را را باژگون کرده و بشکل تاریک اش نمایش میدهد که خودمحوری ، گستاخی و شرارت و خشونت و سبعیت است. یعنی اینها صفات مردانه در یک نفس (یا جان) تاریک هستند. جان باید بتواند صفات مردانه منفی خودش را تبدیل به صفات مردانه مثبت بکند که آن تنها از طریق نور عقل ( یا روان ) ممکن است.

بخش مثبت و زنانه جان (یا نفس) ، رحمت ، مهربانی ، دل سپردگی ، آرامش ، متانت و تسلیم است. کسانی که میخواهند مسلمان باشند یعنی دین شان دین اسلام است، نفس ( جان ) آنها باید از طریق بخش زنانه اش ، یعنی تسلیم کردن و واگذاری عمل کند.

بخش منفی و زنانه جان ( یا نفس ) حسادت ، طمع و حیله گری است .

پس برای یک مرد، رفتن به سوی وجه مثبت زنانگی و برای زن، هدف غائی رفتن به سوی وجه مثبت مردانگی ( توسط دریافت نور عقل ) است.

 

در این نگرش ، فرد به رسائی و پختگی روحی رسیده، فردی است که تحت فرمان روان ( عقل نورانی) اش، بر صفات منفی جان ( نفس) اش حاکم و مسلط است .میخواهد این انسان زن باشد یا مرد. هر دو شامل این حکم میشوند.

 

 

منابع : The Tao of Islam: a sourcebook on gender relationships in Islamic thought By Sachiko Murata

The Vision of Islam: Reflecting the Hadith of Gabriel (St. Paul: Paragon House, 1994), co-authored by William C. Chittick and Sachiko Murata.

Mujeres de Luz" Avila, Spain, and subsequently published in Spanish as "La luz de la mujer: el principio femenino en el sufismo. ' Translated by J. K. Calderón. Mujeres de luz. Edited by Pablo Beneito

 

— at Where was this photo taken?

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه

Anima & Animus

 

ترجمه : نسرین بیرق زاده

 

بنا به نظریه کارل یونگ روانشناس تحلیلی سوئیسی ،یکی از آرکی تایپ های اعظم در ناآگاه زن شامل یک پیکره ( فیگور) جنس مخالف است که یونگ به آن ، آنیموس نام می نهد.

 

آنیموس به معنای روان اثر گذار مردانه Spirit است. قدرت و اراده و همت باطنی از دیگر معانی این کلمه است . اما همین ریشه لغوی در وجه منفی، به واژه هائی مثل تحربک و دشمنیanimosity مربوط میشود . ( آنیموسیتی ) در زبان انگلیسی یعنی حالت پرخاشچوئی ، حمله ، دشمنی آشکار و شرارت است.

 

بنابراین یک زن باید مراقب و آگاه باشد و بداند که با چهره منفی ( آنیموس) در ارتباط است و یا با وجه مثبت او. بطور کلی صفات سازنده آنیموس( روان مردانه در زن ) عبارتند از :

 

پا در پیش گذاشتن ، شروع به کاری کردن ، همت کردن

شهامت و شجاعت

دست و دلبازی ، سخاوت ، مناعت طبع ( به زبان خیلی عامیانه لوطی گری :-)

نگاه عینی به مسائل داشتن

تتبع ، تحقیق ، پژوهش ،سنجش ، قضاوت و ارزیابی مسائل با عقل

حکمت و معرفت و معنویت

 

و صفات منفی و مخرب آنیموس:

وحشیگری ، بیرحمی، رقابت و مسابقه گذاشتن

اظهار نظرهای بی پشتوانه ، پافشاری برعقیده نادرست

گستاخی، تکبر ، متلک گفتن ، تحقیر وحرفهای نیش دار زدن

وعده های تو خالی و حرفهای تهی از معنی

کله شقی ، لجبازی ، ایده های شیطانی و پلید

 

آنیموس در پروسه تفرد یونگی ، چهار لایه دارد:

1- در لایه اول ، آنیموس در رویا ها و فانتزی ها به شکل مردی جوان ، خوش اندام و زیبا رخ می نماید. آن مرد مانند مدل های عکاسی و هنرپیشه های خوش سیمای سینما است.

2- در مرحله بعدی ، آنیموس به زن کمک میکند که اراده و عزم پیدا کند . مستقل بشود و ظرفیت طرح و انجام کارها و مدیریت آنها را بعهده بگیرد. این همان مرد نامرئی است که پشت سر هر زن موفق در شغل اجتماعی است!

3- آنیموس در این مرحله ، سخن گوئی ، نویسندگی ، خرد ورزی ، علم ، تفکر ، تعمق ، حکمت ، فلسفه و علوم معقول و منقول را به زن می آموزاند. او ممکن است در رویاهای زن بشکل یک پروفسوردانشگاه ، فیلسوف و بطور کلی مردی برجسته ، عالم و متفکر ظاهر بشود.

4- در مرحله چهارم ، آنیموس ظهور و طلیعه معنا داری در روان زن است. همانطور که در روان مرد آنیما تبدیل به سوفیا الهه خرد و حکمت میشود ، در روان زن هم آنیموس تبدیل به هرمس پیام آور خدایان و میانجی میان عالم غیب و عالم حس میشود. در رویاها ی زن ، این آنیموس بشکل مرد روحانی ، حکیم الهی و یا یک راهنمای بزرگ ظاهر میشود.این آنیموس همچون پیر خرد، کارش این است که زن را به تعالی و تمامیت خود راهنمائی کند.

ارتباط با مرد درون برای یک زن آسان نیست. آنیموس آرکی تایپ پیچیده ای است و گاهی آزمایش های دشوار ، رنج ها و مرارت های بسیاری را از زن می طلبد تا سرانجام در او با روشنائی طلیعه کند و ارتباط سالم و حقیقی خود را با او برقرار کند. معمولا آنیموس نقش خود را در پدر و یا مراقب و یا معلم مرد در کودکی و نوجوانی دختر نشان میدهد.

 

 

فون فرانتس میگوید اگر زن بداند که آنیموس در روان او چیست و با او چه میکند ، و اگر آن زن به جای آنکه تسخیر آنیموس خود بشود ، با واقعیت های زندگی روبرو بشود آنوقت این مرد درون، تبدیل به یک رفیق و یک دوست معنوی درونی میشود و آن زن از او بهره های فراوان می برد.

 

پس برای آنکه زنی با آنیموس در روان خود آشناتر و نزدیک تر بشود باید دائما عقاید شخصی و نظریات خودش را بررسی کند ، تفتیش کند و مراقب باشد که این عقاید حربه ای برای حمله به دیگران نباشد. کلید این کار این است که زن باید تقدس و راستی در باور های خودش را بداند یعنی اینکه این عقاید باید حقیقتا مال خود او باشند و نه یک چیز کسب شده از جائی دیگر به منظور خودنمائی او . در آ ن شرایط است که زن میتواند به خلاقیت های هنری ، حکمت و فهم باطنی دست پیدا کند و نه عقیده پراکنی ها ی آنیموسی ! زن باید بررسی کند و ببیند که ایده های او که با آن همه قاطعیت بیان میکند محصول عقده های شخصی و ایده هائی که محصول فعالیت های اختیار سرخود ِ ناآگاه او هستند و یا افکار حقیقی او .

 

پس همانطور که اشاره شد ، آنیموس منفی ، در زن شبیه به ناآگاه او است که در عقیده های جزمی و تحکم های زنانه ، اظهار فضل های بیجا ، فکر های از پیش پرداخته غیر قابل انعطاف و ادای دانستن حقیقت است. زنانی که به اصطلاح آنیموس زده و یا " تسخیر شده آنیموس" هستند ، فاقد شوخ طبعی ، لطافت و ظرافت ، و فاقد وقار زنانه و نرمی و ملایمت و بردباری در گفتارشان هستند . آنها دائما در صدد پیدا کردن موقعیت و فرصتی هستند که بتوانند به دیگران قلدری ، تحکم ، پرخاش ، فحاشی و انتقاد و حمله کنند. فون فرانتس میگوید که زن آنیموس زده رابطه عمیق و حقیقی با یک مرد را بر نمی تابد و معمولا تنهاست حتی اگر روابط خصوصی زیادی داشته باشد.

 

از طرف دیگر ، فقدان فعالیت آنیموس در زن ، باعث سستی ،زبونی و خواری ، نداشتن حرمت نفس ، بی ارادگی ، وابستگی مفرط و ترس از استقلال ، آلت دست قرار گرفتن توسط دیگران و نداشتن شخصیت محکم و سالم است .

 

هر کدام جنبه های مثبت و منفی آنیموس میتواند در یک مرد دیگر فرافکنی بشود. زن ممکن در فرافکنی مثبت ، عاشق مردی بشود که همه ویژگی های آنیموس مثبت خود را دارد و یا در فرافکنی منفی ، همه ویژگی های منفی آنیموس خود را در آ ن مرد ببیند.

 

منابع:

[Jung , Anima and Animus," CW 7]

 

[-Animus and Anima in Fairy Tales (Studies in Jungian Psychology[/font]

Marie-Louise Von Franz[/font]

  • Like 2
لینک به دیدگاه

نماد‌ ـ روان (آنیما و آنیموس)

 

نوشته : آزاده مدنی

 

 

بخش ديگري از روان انسان را نماد روان (يا عنصر مادينه در روان مردان و عنصر نرينه در روان زنان) تشكيل مي‌دهد.

 

 

عنصر مادينه در تجسم تمامي گرايش‌هاي رواني زنانه در روح مردان است. دسته‌اي از اين گرايشات عبارتند از: احساسات، خلق و خوي‌هاي مبهم، كشف و شهودهاي پيامبرگونه، حساسيت‌هاي دور از منطق، عشق‌هاي شخصي و ... . يكي از بهره‌هاي مهمي كه عنصر مادينه در روان مردان دارد، همان بحث الهام است كه در نهايت آثار هنري محصولي از آن است. روان انگاره يا همان نماد ـ روان، همواره بر شخصي با جنسيت مخالف ظهور مي‌يابد. روان‌انگاره بيشتر در رؤياها، افسانه‌ها و تخيلات ظاهر مي‌شود، اما گاهي هم رويكردي برون‌افكنانه دارد. آنيما يا روان‌انگاره زنانه در مردان در اشكال گوناگون و دوره‌هاي مختلف تجلي مي‌يابد و هميشه ماهيت مرموز و جذاب عشق (eros) را مطرح مي‌كند. اگر شخص با آنيماي خود دچار همانندسازي شود به اختلاط رواني، شامل هم‌جنس‌خواهي يا تقليد از جنس مخالف منجر مي‌شود.

 

 

 

آنيما در روان مردان چهار مرحله دارد:

1-‌ اولين مرحله آن كاملاً غريزي و زيستي است كه با اسطوره حوا نمادين مي‌شود.

2-‌ دومين مرحله كه داستان هلن در فاوست يكي از تجليات آن است، زيبايي افسانه‌اي و جذابيت شخصيت است كه اما هنوز در آن جنبه‌هايي از روابط جنسي مطرح مي‌باشد.

3-‌ در سومين مرحله eros يا عشق به مقام پارسايي روح بالا مي‌رود، كه كهن الگو و نماد آن مريم مقدس است.

4-‌ در آخرين مرحله بالاتر از پارسايي و خلوص، خرد مطرح مي‌شود. اين مرحله را مي‌توان در تصاوير موناليزا يا كهن‌الگوي شخصيت آتنا بازيافت.

 

 

مهم‌ترين بخش روان به هنگام خلق اثر هنري روان‌انگاره است. تجسم روان‌انگاره نرينه در (آنيموس) ناخودآگاه زنان همانند معادل مردانه‌اش آنيما تجليات مثبت و منفي دارد. اما اين عنصر به ندرت در زنان با تخيلات جنسي همراه است و بيشتر به صورت اعتقادات نهفته مقدس در روان زنان آشكار مي‌گردد. اين عنصر برعكس اين‌كه در مردان به صورت فردي ظاهر مي‌شود، در زنان بيشتر به صورت چند شخصيت نشان‌داده مي‌شود، كه ناشي از عملكرد متضاد خودآگاه و ناخودآگاه است.

 

 

 

(عملكرد خودآگاه مردان چند همسري و زنان تك همسري است به همين علت در ناخودآگاه اين وضعيت معكوس مي‌شود.) آنيموس در زنان نيز مانند مردان چهار مرحله دارد:

1-‌ نخست به صورت نيروهاي جسماني ظاهر مي‌شود.

2-‌ مرحله بعد داراي قوة برنامه‌ريزي و تفكر مي‌باشد.

3-‌ در سومين مرحله در قالب گفتار و با چهره استاد يا مرد مقدس ظهور مي‌يابد.

4-‌ تجسم مرحله چهارم انديشه است. اين مرحله به زن در دست‌يافتن به تجارب مذهبي ياري‌رسانده و تحولات روحي و تكامل او را در مسير تماميت سبب مي‌گردد.

 

براي دست‌يافتن به فرديت كامل توجه دقيق به نحوة برخورد با روان‌انگاره لازم و ضروري است. شخص براي دستيابي به كمال، به نظر يونگ، بايد كه به دنبال‌ يافتن روان‌انگاره(نماد ـ روان) در درون خود باشد و آن صفات و خصوصيات را در جنس مخالف جستجو نكند. در حقيقت كمال جزئي از وجود آدمي است و از درون او سرچشمه مي‌گيرد و شخص ديگر نمي‌تواند حصول تماميت را در فرد تضمين كند.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

[h=2]آنیما و آنیموس[/h]

آنیما عبارتست از ته نشست همۀ تجارب از زن در میراث روانی یک مرد،آنیموس عبارتست از ته نشست همۀ تجارب از مرد در میراث روانی یک زن . این امر توسط صاحب نظران فراوان عنوان شده است که بشر،یک موجود دو جنسی است و یک مرد دارای عنصر مکمل زنانه و یک زن دارای عنصر مکمل مردانه است.

چینی های تائوئیست از "ین" و "ینگ"صحبت می کنند یعنی جنبه های زنانه و مردانه شخصیت انسان. هر چند این نکته در ابتدا عجیب به نظر می رسد ولی یافتن خصوصیات زنانه و مردانه در شخصی از یک جنس واحد تجربه و استنباط بالنسبه شایع و مشترکی است. یونگ در کتاب "دو رساله دربارۀ روان شناسی تحلیلی "می نویسد تصویر قوی زن به صورت یک نمودگار باستانی در ناخودآگاه جمعی مرد وجود دارد که وی به کمک آن طبیعت زن رادر می یابد. ـ

نمودگار باستانی زن ناشی از تجربه و استنباط باستانی مرد از زن است و به هیچ وجه منش واقعی زن مشخص و متمایزی را نمی نمایاند. این تصویر در طول زندگی مرد از طریق تماسهای واقعی که با زنان دارد ، خود آگاه و قابل لمس می شود.

نخستین و مهمترین تجربه یک مرد نسبت به زن به وسیله ارتباط با مادر حاصل می شود. تجربه و استنباط کودک از مادر خویش یک ویژگی ذهنی دارد زیرا تنها بر پایۀ چگونگی رفتار مادر نیست بلکه کیفیت احساس کودک از رفتار مادر خود حائز اهمیت است.

تصویر مادرانه ای که هر کودک در ذهن خویش پدید می آورد ،تصویر دقیق مادرش نیست! بلکه بر پایۀ آمادگی و زمینه کودک برای ایجاد تصویر یک زن ، یعنی آنیما شکل گرفته است. طبق نظر یونگ اصل زنانه شامل ظرفیت هایی برای پرستاری ، احساسات ، هنر،یگانگی با طبیعت است.آنیموس در زن،المثنای آنیما در مرد است که از سه ریشه منشعب شده است:

الف -تصویر قوی از مرد در ناخودآگاه جمعی که زن به ارث می برد

ب- تجربه خاص زن از مردانگی، که از تماسهایی که درطول زندگی خویش با مردان داشته است حاصل می شود

ج- زمینۀ پنهانی مردانه در خود او

اصل مردانه شامل اندیشۀ منطقی ، ابراز وجود قهرمانانه و پیروزی بر طبیعت است. عنصر مردانه در زن باعث می شود در مواقع ضروری بتواند عهده دار اموری شود که ویژه مردان تلقی می گردد. پدر نخستین ناقل تصویر آنیموس برای دختر بچه است. همۀ ما از نظر زیست شناختی به میزان چشمگیری ظرفیت های جنس دیگر را داریم.

هنگامی که انیما و انیموس در وهم ها و رویاها ظاهر میشوند نشان دهنده فرصت و مجال برای فهم چیزی هستند که تا کنون ناخودآگاه بوده است!

این دو هیچگاه بطور کامل جزء خودآگاهی نمی شوند و همیشه بخشی از آنها پوشیده در لفافه ای از رموز و اسرار در ناخودآگاه جمعی ، پنهان می ماند!

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...